کد خبر: ۵۵۱۹۸۲
تاریخ انتشار:
اقتصاد هنر در کشور ما نتوانسته به جایگاه واقعی خود برسد؛

بررسی رابطه میان اقتصاد و هنر در ایران و تحلیلی بر مختصات آن

اقتصاد هنر نه تنها در کشور ما نتوانسته به جایگاه واقعی خود برسد بلکه به آن به عنوان یک بدیل تحول ساز اقتصادی – اجتماعی و حتی فرهنگی توجهی نشده است

بررسی رابطه میان اقتصاد و هنر در ایران و تحلیلی بر مختصات آنگروه فرهنگ و هنر: فرهاد جلیلیان فرد، دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهش هنر، در یادداشت پیش رو که به بررسی رابطه میان اقتصاد و هنر در ایران پرداخته، آورده است: اقتصاد هنر نه تنها در کشور ما نتوانسته به جایگاه واقعی خود برسد بلکه به نوعی نیز به آن به عنوان یک بدیل تحول ساز اقتصادی – اجتماعی و حتی فرهنگی توجهی نشده است؛ و به تبع این بی توجهی فهم ما نیز از آن فهمی و درک و دریافتی اسمی و سطحی است.


به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته، به شرح زیر است:


قبل از ورود به بحث باید توجه داشت که فهم اقتصاد هنر بر اساس تعریف اجتماعی هنر صورت می گیرد؛ در واقع با توجه به فرآیند جهانی شدن و تسلط الگوهای گفتمانی جهانشمول، در بخش هنر نیز مانند سایر بخش های زندگی انسانی، با جابه جایی های نه تنها تئوریک بلکه عملی نیز همراه بوده است. بطوریکه نکته مهم درباره موضوع هنر در عصر کنونی که با ویژگی هایی از تسریع در شکل گیری ارتباطات و انتقال اطلاعات و چسبندگی و درهم تنیدگی های شبکه ای انسانی همراه بوده است، جهان هنر نیز نه تنها از سوژه های هنری با ابژه های سنتی – مدرن فاصله پیدا نکرده است بلکه با خلق اجزا سنتی با مصالح مدرن پا به جهان هنری پست مدرن نهاده است. به بیان ساده تر اینکه در جهان حال، دیالکتیک تروئیکایی یا سه گانه سنت – مدرن – پست مدرن اجزا لاینفک آثار خلق شده هنری محسوب می گردند.

بدون تردید عرصه علمی هنر به همراه متعلقات مختص به آن با ویژگی های آموزشی، اقتصادی و حتی جلوه های ویژه بصری می تواند کمک شایانی به عرصه توسعه با مختصات پایدار آن بکند. در واقع هنر و عرصه فراخ و گستره بی انتهای آن از جمله لوازماتی است که در تحقق مفهوم توسعه و پیشرفت مورد توجه می باشد. بطوریکه بازخورد یک اثر هنری نه تنها می تواند عرصه عمومی جامعه و اجتماعات انسانی را متأثر سازد بلکه این قابلیت را نیز در خود دارد که به اقتصاد و مفهوم سودآوری ملی از طریق اشغال زایی و ارز آوری کمک شایانی بکند. از این رو موضوع اقتصاد هنر با ویژگی تماتیک و پیچیده ای که در خود دارد می تواند نقش به سزایی را در کلان ملی ایفا کند؛ به بیانی دیگر اینکه اقتصاد هنر با الگوها و الزامات متنی و مفهومی خواهد توانست به مثابه یک بازوی کمکی در اقتصاد و اجتماع به ایفای نقش بپردازد؛ با این تاکید که با توجه به نام گذاری سال کنونی به سال حمایت از کالای ایرانی از سوی مقام معظم رهبری و چشم انداز های کلان توسعه ای در کشور و برنامه ششم توسعه در مسیر الگوسازی از کشور، اکنون پیمایش مفهومی از موضوع اقتصاد هنر و آمایش اجتماعی با مضامین آگاهی بخشانه از علم هنر و اقتصاد هنر جایگاه ویژه و کلانی دارد.


اما در ارتباط با موضوع اقتصاد هنر که دغدغه اصلی یادداشت مذکور است باید یادآور شد که مفهوم اقتصاد در مقام پیشوند هنری، تنها به موضوع مالی هنر ختم نمی گردد. بطوریکه در این باره نباید اقتصاد هنر را با تجارت یا بازار هنر یا ... متشابه دانست؛ اگرچه تجارت در هنر و باراز در هنر نیز به هنر قابلیت های بازنمایی بهتر و خلق آثار با کیفیت تری را می دهد اما این به معنای اقتصاد هنر نیست چرا که اقتصاد هنر کلان نگر است و تجارت و بازار هنر را نیز به عنوان زیر مجموعه های خود در بر می گیرد. واقعیت امر این است که تجارت در هنر ناظر به سویه های سودآور و شیوه های درآمدزایی به واسطه هنر است؛ از این رو اگر در تجارت و در بازار هنر به شیوه های عملی بهتر و سریع تر سوداندوزی تفکر کرده و می اندیشند، در اقتصاد هنر توجه به ساختارها و الگوهای کلی برای اعتلای هنر، در مرکز قرار می گیرد و مورد پرسش قرار می گیرد؛ به واقع اقتصاد هنر مبتنی بر تفکر و اندیشه نهادی است که با ویژگی آموزشی، گزینشی – پرستیژی و ارزش های کلان همراه است.

 

بررسی رابطه میان اقتصاد و هنر در ایران و تحلیلی بر مختصات آن


این مغفول مانده شدن اقتصاد هنر و پتانسیل های آن تنها به نظام آموزشی ختم نگردیده است چرا که در نزد جامعه مستقل هنری نیز هنوز گرانیگاه خلق آثار هنری گرفتار حل گره کور عرفان – عقل – پول و اولویت قرار گرفتن کدامیک از این سه گانه بر دیگری است؛ که بی شباهت به فهم عامه و فقر توجه آنها از علم هنر و دنیای بی کران و لایتناهی آن نیست. با این حال امید است در سال مذکور زمینه های نامشخص اقتصاد هنری با همت متولیان از مسئولان و هنرمندان، شکوفا گردد و تدوین کار هنری با رویکرد های آموزشی به سمت تولید و مولد گرایی ناب حرکت کند و اقتصاد هنر را با تفکر نهادی و سازماندهی شده از جایگاه فعلی و غریب خود جدا سازند و از این طریق ارزش کار هنری به مثابه کالاهای با ارزش سرمایه ای از انسانی – اجتماعی – علمی – اقتصادی – فرهنگی ارتقا دهند و با حمایت معنوی و مادی از خالقان اثر هنری، آثار هنری را وارد دور عرضه و تقاضا کند. و از این طریق زیبایی شناختی از هنر را در ذیل آموزش هدفمند هنر به اقتصاد متصل سازند و این یعنی تکمیل دور آموزش – ایده – تولید – بازار – مصرف که عصاره و چکیده اقتصاد هنر است.


در پایان می توان به طور جامع گفت که اقتصاد هنر نه تنها در کشور ما نتوانسته به جایگاه واقعی خود برسد بلکه به نوعی نیز به آن به عنوان یک بدیل تحول ساز اقتصادی – اجتماعی و حتی فرهنگی توجهی نشده است؛ و به تبع این بی توجهی فهم ما نیز از آن فهمی و درک و دریافتی اسمی و سطحی است. چرا که با وجود نزدیک سه دهه از شکل گیری اصول و مبانی آموزشی رشته اقتصاد هنر، خروجی آن سردرگمی از تعریف توامان دو گزاره اقتصاد و هنر در کنار هم در نزد دو ضلع آموزشی در این رشته یعنی معلم و شاگرد است.

 انتهای پیام/#

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین