بر اساس آمار اداره امور سربازان برگشته از جنگ در آمريكا، در هر ماه تقريبا هزار سرباز بازگشته از جنگ، اقدام به خودكشي ميكنند، اين در حالي است كه تاكنون بيش از 40000 سرباز آمريكايي به بيماري رواني اضطراب دچار شدهاند.
به گزارش جهان، شبكه تلويزيوني الجزيره، در گزارش خود به بررسي افزايش ميزان خودكشي در بين سربازان آمريكايي كه از عراق و افغانستان بازميگردند، پرداخته است، ترجمه اين گزارش به شرح زير است:
بسياري از ما كه در زمان جنگ سرد زندگي كردهايم، هنوز هم ميتوانيم افرادي را كه خود را قرباني ميكردند، به خاطر بياوريم، افرادي كه خود را به درون آتش ميانداختند تا بسوزند، چرا كه اين اقدام، به عنوان نماد اعتراض به نقض حقوق بشر و همچنين جلب توجه محافل مختلف در نظر گرفته ميشد.
اما آيا ميتوان عمل سربازان آمريكايي را كه به دليل اجتناب از كشتن افراد بيگناه ويا عذاب وجدان از كشتار وحشيانه اقدام به خودكشي ميكنند، نوعي قرباني كردن خود و اعتراض در نظر گرفت؟
بسياري از سربازان آمريكايي به دليل اين كه از سوي فرماندهان خود وادار به كشتن شهروندان بيگناه نشوند، و همچنين در اعتراض به اين عمل اقدام به خودكشي ميكنند، در واقع اين نوع خودكشي به امري معمول در ميان سربازان آمريكايي تبديل شده و اين افراد از آن، به عنوان راهي براي اعتراض به خشونت و جنگ استفاده ميكنند.
بر اساس آمار اداره امور سربازان برگشته از جنگ در آمريكا، در هر ماه تقريبا هزار سرباز بازگشته از جنگ، اقدام به خودكشي ميكنند، اين در حالي است كه تاكنون بيش از 40000 سرباز آمريكايي به بيماري رواني اضطراب دچار شدهاند(البته آمار غير رسمي، حكايت از افزايش اين تعداد به 300هزار نفر دارد)، مواردي چون خودكشي، ناتواني از زندگي در جامعه، مصرف بيش از حد مواد مخدر، افسردگي و پاشيدن نظام خانوادگي و جدايي از همسران، از پيامدهاي ابتلاي اين افراد به بيماري اضطراب است.
اما دليل ديگري كه بسياري از سربازان، آن را دليل موجهي براي خودكشي ميدانند، اين است كه آنها تمايل ندارند بار ديگر به عراق و يا افغانستان بازگردند، از برخي از سربازاني كه خودكشي كردهاند، نوشتههايي به جا مانده كه نشان ميدهد، آنها آرزو دارند صلح در عراق و افغانستان ايجاد شود و يا آنان از كشتن زنان و كودكان بيگناه معاف شوند.
با توجه به انگيزه اين افراد براي خودكشي، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه اقدام آنان نوعي قرباني كردن خود در جنگ است؟ آيا ما در تمايز قائل شدن ميان دلسوزي براي بشريت و صلحطلبي اين افراد، با استرس حاصل از جنگ و افسردگي، دچار اشتباه شدهايم؟
در گزارشي كه اخيرا منتشر شد، آمده است كه 21 سرباز در يكي از پايگاههاي نظامي آمريكا در عراق، با يكديگر قرار بسته اند كه به طور دستهجمعي خودكشي كنند(و يا به عبارت ديگر خود را قرباني كنند)، ازميان اين جمع تنها 5 نفر زنده ماندند، اين در حالي است كه اين افراد عضو يگاني بودند كه چندين خانواده عراقي را كه بيشتر آنان زن و كودك بودند، قتلعام كرده بودند.
همچنين در سالهاي اخير 5 نفر ديگر از سربازان اين گردان اقدام به خودكشي كردهاند، كه احتمال ميرود دليل خودكشي اين افراد اين باشد كه مجددا از سوي ارتش به عراق اعزام شدهاند.
مطالعات نشان ميدهد كه ديگر كشورهايي كه در اشغال عراق با آمريكا همكاري داشتند نيز از اين قاعده مستثني نبودهاند، به طوري كه 40 درصد از سربازان انگليسي اعلام كردهاند كه ديگر به ارتش بازنخواهند گشت.
حتي سربازان رژيم صهيونيستي نيز در موارد مشابهي اقدام به خودكشي كردهاند، در جريان ديدار نيكلاس ساركوزي رييسجمهور فرانسه از سرزمينهاي اشغالي در زمان نخستوزيري اولمرت، ، يك سرباز اسرائيلي كه در كرانه باختري حضور داشت و بارها شاهد جنايات سربازان صهيونيستي و ضرب و شتم، كشتن و حتي سوءاستفاده جنسي از مردم بيدفاع توسط اين سربازان بود، درمكاني كه تنها 100 متر با محل ديدار اولمرت و ساركوزي فاصله داشت، با شليك گلوله به سرش به زندگي خود پايان داد.
اخيرا مايكل مولن، رييس ستاد مشترك ارتش آمريكا در بيانيهاي با اذعان به اين كه بسياري از سربازان بازگشته از جنگ عراق و افغانستان، از آسيبهاي فيزيكي و رواني رنج ميبرند، از تمام سربازان خواسته است كه براي تشخيص احتمالي بيماري رواني اضطراب ناشي از جنگ، به مراكز درماني مراجعه كنند.
صرفنظر از اين كه اين كار اقدام مفيدي است، ممكن است نشاندهنده اين باشد كه بسياري از جنگها غيرضروري و قابل اجتناب هستند، همچنين ميتواند ذهن بيمار، جنگطلب و فريبگونه سياستمداران و روساي جمهور كشورها را به مردم نشان دهد.
حمايت از سربازان برگشته از جنگ، مستلزم اين نكته است كه مردم جامعهاي كه از رهبران و دولتهاي خود حمايت ميكنند و به آنان اجازه ميدهند كه جنگهاي خانمانبرانداز را آغاز كنند و حملات پيشگيرانه انجام دهند، نيز مورد ارزيابي رواني قرار گيرند، جنگهايي كه بسياري از آنان به اشغال كشورها و قتلعام ميليونها نفر منجر ميشود.
شايد سربازاني كه اقدام به خودكشي و يا قرباني كردن خود ميكنند، قصد دارند خوي انساني خويش را كه از دست دادهاند، مجددا به دست آورند، اين اقدام همچنين ميتواند به عنوان يك اقدام نمادين براي نشان دادن اعتراض به جوامع و دولتهاي جنگ طلب و نسلكشيهاي آنان باشد.
آيا روزي خواهد رسيد كه سردمداران كشورهاي جنگطلب از جمله آمريكا، به اين اقدام سربازن خود و به دليل بروز چنين اقداماتي بينديشند و دست از جنگافروزي و كشتار بيگناهان بردارند، آيا دولت بعدي آمريكا ميتواند خسارات مالي و جاني هنگفتي را كه دولت بوش براي مردم جهان به ارمغان آورد، جبران كند، مرور تاريخ آمريكا چنين اميدي را از ما سلب كرده است.