کد خبر: ۵۰۴۸۲۴
تاریخ انتشار:
پیشنهاد الگوی «هَیجامَد» به فرهنگستان زبان و ادب فارسی

فرهنگستان از واژه گزینی تا فرهنگ سازی

«هَیجامَد» که از واژه «هیجان» و «بسامد» تشکیل شده است، به تاثیر هیجانات ناشی از استفاده از حواس در یادگیری مفاهیم گوناگون اشاره می کند. یعنی محرک های حسی چند گانه از این قابلیت برخوردارند که می توانند حواس مختلفی مانند شنوایی، بینایی، چشایی و لمسی- حرکتی را در روند یادگیری درگیر کنند.

گروه ادبیات، نشر و رسانه: دکتر حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی سال ها پیش درباره‌ ایرادهایی که به واژه‌های مصوب فرهنگستان گرفته می‌شود، گفته بود « قلم دست دشمن است. شنیده‌اید که کسی می‌گفت، چرا این‌قدر شکل‌تان را بد می‌کشند، در حالی‌که خوب‌رو هستید؟ گفته بود، قلم دست دشمن است. الفاظی که به فرهنگستان نسبت می‌دهند، فرهنگستان نساخته است؛ خودشان می‌سازند و به فرهنگستان نسبت می‌دهند و آن‌ها را نقد می‌کنند.

فرهنگستان از واژه گزینی تا فرهنگ سازی

به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه خراسان، با 20 سال تجربه نزدیک 40 هزار واژه وارد زبان فارسی کرده‌ایم.»؛ اما برخی معتقدند پیشنهاد جایگزینی «خمیراک» به جای پاستا و «برگک» به جای چیپس، لازانیا برای «خمیربرگ»، «رستوران خویش‌یار» در برابر «رستوران سلف‌سرویس» ، «دوگوشی» به جای«هدفون» و ... در حکم تولد نوزادان مرده ای است که فرهنگستان تحویل جامعۀ زبانی ایرانیان می دهد و نباید انتظار رواج آن ها را داشته باشد. با این دغدغه سراغ دکتر رضا پیش قدم، استاد پیوسته گروه زبان انگلیسی و استاد وابسته گروه علوم تربیتی دانشگاه فردوسی مشهد رفتم تا از الگوی پیشنهادی خود به نام «هَیجامَد» و مسائل چالش برانگیز واژه گزینی سخن بگوییم.


فرهنگستان زبان و ادب فارسی طبق قانون اساسی ایران معتبرترین نهاد در پاسداری از حریم زبان فارسی و سیاست گذاری در این زمینه است. نگاه شما به کارکرد و جایگاه این نهاد چیست؟


فرهنگستان طی تاریخ فراز و نشیب هایی داشته است. بنده احساس می کنم ذهنیت بیشتر افراد درباره فرهنگستان مثبت نیست. حتی برخی افراد گاه به سخره و طنز، فیلم ها و نمایش هایی تهیه می کنند تا واژگان مصوب فرهگستان را به سخره بکشند. به عنوان نمونه، در شبکه خراسان رضوی آقایی صحبت می کرد که با لهجه مشهدی سعی در به سخره کشیدن این لهجه داشت. اولین پیام این کار برای فرزندان ما این است که هرگز با لهجۀ مشهدی صحبت نکنند.این کار مرگ لهجه ها را در پی دارد. درباره فرهنگستان نیز این کار انجام شده . کارکرد این نهاد خیلی به سخره گرفته شده است. در واقع کل کارکرد فرهنگستان از دید عموم در واژه سازی خلاصه شده آن هم در دوگانه سازی و معادل یابی.


این معادل یابی ها و دوگانه سازی ها که گاه ابزار مضحکه عام و خاص نیز قرار می گیرد، چه هدفی را دنبال می کند؟


نظریه ای است با عنوان «تضاد شناختی در ذهن». روان شناسان معتقدند مغز در آنِ واحد نمی تواند دو نظر متضاد را قبول کند. پس وقتی فرهنگستان در مقابل واژه ای مثل کامپیوتر که جا افتاده است واژۀ رایانه را برمی گزیند و اصرار می کند که «رایانه» بر «کامپیوتر» سوار شود، بنده وقتی به این دو واژه می رسم نمی دانم کدام یک را به کار ببرم. در این مواقع بیشتر به ترکیب مخاطبانم نگاه می کنم. به نظر می رسد فرهنگستان با این معادل یابی ها نوعی تضاد شناختی ایجاد کرده است. در مجموع، بنده به عنوان استاد دانشگاه نمی دانم «کتابخانه» را جدا بنویسم یا پیوسته! علامت تشدید روی کلمات بگذارم یا نه؟ «سپاس گزارم» را جدا بنویسم یا پیوسته؟! این کم و کاستی ها باعث تشتت زبانی و فکری می شود.


یعنی باید شیوه نامه مشخصی برای خط فارسی تدوین شود؟


فقط مسئلۀ خط نیست. واژه بسیار مهم است. ساختار زبان نیز خیلی مهم است. ساختار مستحکم هر زبانی نشانۀ عقلانیت آن زبان است. فرهنگستان زبان طی فعالیت چند دهه خود عمدتا به واژه گزینی و ساختار زبان تمرکز کرده و گاهی هم علاوه بر واژه گزینی به شیوه نامه نگارش پرداخته است. به نظر می رسد مسئله امروزی که همه درگیر آن هستند «مقاله نویسی» است. شیوه های مقاله نویسی و ارجاع دهی در دنیا با عنوان هایی مانند APA و MLA رایج است و معیار کاملا مشخصی دارد؛ اما در کشور ما به قدری شیوه های ارجاع دهی مقالات مشوش است که نمی توان چارچوب خاصی را در نظر گرفت.


به نظر شما این ها هم جزو وظایف فرهنگستان زبان است؟


صد در صد! بنده وقتی مقاله فارسی می نویسم نمی دانم طبق کدام شیوه نامه ارجاع بدهم چون مجلات جزئیات بسیار متفاوتی دارند. این بزرگ ترین ایراد است و دردسرهای بسیار فراوانی هم دارد. فرهنگستان در این حوزه ها هم باید نقش جدی داشته باشد. مهارت نگارش به عنوان یکی از چهار مهارت «خواندن، نوشتن، شنیدن، گفتن» و مهارت پنجم که «فرهنگ» است، امروزه اهمیت بسیاری یافته است. صلاح نیست که فرهنگستان فعالیت های خود را در دایره محدود واژه سازی و معادل یابی منحصر کند و از این زاویه هم به سخره گرفته شود.


راهکار یا الگوی پژوهشی شما با عنوان «هَیجامد» چه موانعی را از سر راه بر می دارد؟


«هَیجامَد» که از واژه «هیجان» و «بسامد» تشکیل شده است، به تاثیر هیجانات ناشی از استفاده از حواس در یادگیری مفاهیم گوناگون اشاره می کند. یعنی محرک های حسی چند گانه از این قابلیت برخوردارند که می توانند حواس مختلفی مانند شنوایی، بینایی، چشایی و لمسی- حرکتی را در روند یادگیری درگیر کنند. مثلا وقتی فرهنگستان واژه «واسپاری» را در برابر «لیزینگ» تصویب می کند، بر اثر کاربرد مکرر این واژه و افزایش بسامد، درجات مختلفی از هیجان برای کاربران شکل می گیرد. یا برای جایگزینی «رایانه» به جای «کامپیوتر» باید راهبردهایی به کار گرفته شود که هَیجامَد «کامپیوتر» هر چه بیشتر برای فارسی زبانان کم شود و در مقابل هَیجامَد «رایانه» به شیوه های مختلف افزایش یابد.

فرهنگستان از واژه گزینی تا فرهنگ سازی


منظورتان این است که پس از تصویب واژگان، باید سنجش رفتارهای زبانی مردم و بازخورد فرهنگی آن واژه در جامعه پیگیری شود. فکر نمی کنید گویا شکافی بین اتاق فکر فرهنگستان و جامعه زبانی ایجاد شده است؟


بله! در واقع گفتمان فرهنگستان با گفتمان مردم یکی نشده است. باید بدانیم امروز سطح اطلاعات مردم خیلی بالا رفته و رسانه های جمعی از جمله تلویزیون باعث شده اند فاصله عوام و نخبگان کمتر شود؛ این در حالی است که شکاف بین فرهنگستان و مردم همچنان وجود دارد. به تازگی فرهنگستان به سراغ کتاب های درسی مانند زیست شناسی رفته چراکه متوجه شده در افکار و افواه مردم نمی تواند نفوذ کند؛ بنابراین با رفتن به سمت کتاب های درسی قصد دارد دوگانه های زبانی را از بین ببرد. وقتی از همان ابتدا به جای «سلول» واژه «یاخته» آموزش داده شود دیگر دوگانه ای تولید نخواهد شد.


از طرفی مردم در خوش آهنگ و بد آهنگ بودن واژه، داشتن وجهۀ اجتماعی و ... دست به انتخاب می زنند. مثلا بین دو واژۀ «دِسِر» و معادل فارسی آن «پی غذا» یکی می گفت این واژه مرا یاد پی ساختمان می اندازد و تداعی منفی ایجاد می کند! این نمونه ها نشان می دهد که توجه به سلیقه کاربران بسیار مهم است.


یعنی در این زمینه ها بین اعضای فرهنگستان تبادل نظر نمی شود؟


به نظر من قبل از هر کاری باید کاربرد واژۀ تصویب شده به صورت آزمایشی(پایلوت) پایش شود. مثل کتابی که قرار است دورۀ تدریس آزمایشی خود را طی کند. حتی بین عموم مردم لازم است به دقت پژوهش شود. بنده در تحقیقم پی بردم که فرهنگستان توانسته است دوگانه های واژگانی را ایجاد کند ولی نتوانسته یکی از آن ها را حذف کند. مثلا کاربرد واژگان «یارانه» و «سوبسید» نشان می دهد که استفاده از «سوبسید» بسیار کم و برعکس کاربرد «یارانه» بسیار پر رنگ شده است. چون هَیجامَد افزایی خوبی برای یارانه و هَیجامَد کاهی مناسبی برای کاربرد سوبسید اتفاق افتاده است. امروزه دیگر کسی کلمۀ سوبسید را نمی شنود، فقط از یارانه گفت و گو می شود. از طرفی نهاد قدرت و پشتوانۀ دولتی «یارانه» خیلی مقتدر است. این کار همان الگوی هَیجامَد است که می توان با تحریک هیجانات و افزایش بسامد و سپس درگیر کردن حواس، کاری کرد که واژگان تولید شده فرهنگستان وزن اجتماعی و فرهنگی پیدا کنند. این حقیقت مسلم است که انسان با واژه فکر می کند و اگر واژه نباشد تفکر عقیم است "NO language NO thinking ".

فرهنگستان از واژه گزینی تا فرهنگ سازی


بنابراین هَیجامَدهای درگیر در شنیدن، دیدن، صحبت کردن و به کار بردن باعث می شود که واژه جا بیفتد. از این لحاظ گفتمان اقتدارگرای مافوق و گفتمان درونی مردم هر چه قدر هم‌سویی بیشتری داشته باشد، به هم‌گرایی بیشتر خواهد انجامید؛ ولی اگر شکاف و تضادی بین آن ها باشد نتیجه اش واگرایی خواهد بود و جوک و طنز ساختن برخی افراد برای واژگان فرهنگستان، نشانه هایی از این واگرایی است.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین