کد خبر: ۵۰۴۶۹۵
تاریخ انتشار:
«عاشقانه»‌ای که عاشقانه نیست!

نگاهی به احوال شخصیت‌های سریال «منوچهر هادی» در شبکه نمایش خانگی

بخیه دوزی «عاشقانه» با نخ عشق هم جواب نمی دهد، چرا که نه از رابطه لرزان «پگاه» و «سهیل» و نه از وصال تصنعی «پیمان و درسا» می توان رگی از عشق را یافت. در قسمت پانزدهم سریال هم مشاهده شد که عشق آتشین «رضا» و «ریحانه» هم به شکل فی البداهه توسط نویسنده به بیرون انداختن زن توسط شوهر و پیتزا خوردن بدون گوشت از سوی زن منجر شد!

گروه فرهنگی: اگر آثار منوچهر هادی و به خصوص همین مورد عجیب «سالوادور» را بررسی کنیم بهتر می توانیم به شمایل فکری فیلمساز در نگرش به اثری که می سازد، پی ببریم. در واقع منوچهر هادی چه هنگامی که فیلم پُرفروش و در عین حال کم مایه «من سالوادور نیستم» را می سازد و چه هنگامی که به سراغ نمایشنامه روشنفکرانه ای از ژان پل سارتر برای اجرای نمایش «مرده های بی کفن و دفن» می رود، به سطحی ترین شکل ممکن تنها به دنبال جذب مشتریانی بیشتر است و از این رو فرقی ندارد که لوکیشن فیلم خود را در بستر سواحل برزیل و با «خانم کارول» برپا کند و یا به سراغ فضای رقت بار پارتیزان‌ های فرانسوی در جنگ جهانی دوم براساس روایت ژان پل سارتر برود. «هادی» اعتقادی به اجزای متشکله ساختار روایی ندارد و تنها نشانه هایی در تصویرسازی برایش مهم است که جاذبه صرف برای مشتری داشته باشد. از این رو منوچهر هادی، کارش فروشندگی است تا هنرمندی و نباید از چنین تفکری انتظار داشت که حتی با چارچوبی متفاوت در شبکه نمایش خانگی هم اتفاق خاصی را رقم بزند. تکلیف تهیه کننده ای تازه وارد چون مهدی گلستانه هم با توجه به سابقه کارگردانی اش مشخص است.

 نگاهی به احوال شخصیت‌های سریال «منوچهر هادی» در شبکه نمایش خانگی

به گزارش بولتن نیوز به نقل از آینه نیوز، سریال «عاشقانه» که با توجه به تبلیغات صورت یافته و به واسطه تمایلات شکل یافته در مردم از طریق موفقیت فصل اول «شهرزاد» توانست تا حدی از شکست محض سریال هایی چون «آسپرین» دور بماند، فاقد برخورداری از کم ترین نشانه های درام پردازی در ساخت بازنمایی زندگی است. در واقع «عاشقانه» به دلیل فقدان منحنی روند حرکتی شخصیت ها و عدم پردازش مناسب موقعیت ها نمی تواند به محصولی درخور توجه تبدیل شود و نویسندگان و کارگردان اثر تنها از طریق فرمول آشنای «عاشقانه گی» که همیشه در عرصه های تصویر و داستان مخاطبان خود را دارد، سعی دارند تا دل برخی از مخاطبان عشق طلب را بربایند! اما در بطنِ این به ظاهر عاشقانه نمی توان وجهی از پریشان احوالی، درماندگی، تنهایی و بحران زندگی را که به شکل کم جانی توسط نویسندگان طراحی شده را یافت.

«عاشقانه» منوچهر هادی رنگی از عاشقانه گی ندارد چرا که شخصیت های عرضه شده برای مخاطب غریبه هستند و فیلمنامه و اجرای کارگردانی دچار کاستی هایی است. فیلمنامه را به شکل واضحی آب بستند! و دوربین کارگردان هم فاقد تشخص لازم برای به تصویردرآوردن فرآیند تغییر و تحول برای شخصیت ها است، پس تنها راه ممکن برای تماشاگری که همیشه تشنه شنیدن قصه عاشقانه در فضای واقعی و در اثری خیالی است، غرق کردنش در بازی موش و گربه بازی زنان و مردانی است که به گواه سخن کاراکترها، رابطه همسری با هم دارند اما جنس معرفی شان نشان از حفره های بسیار از نوع رابطه مندی و یا فاصله میان آن ها دارد. به دلیل همین نادیده گرفتن ها نزد نویسندگان و سازنده است که ناگهان سرو کله «گیسو» با شناسنامه ای نامشخص پیدا می شود که به دنبال خانواده گمشده اش می باشد. «گیسو»یی که آمده تا در یکی از قسمت های میانه سریال به قتل برسد تا مثلا درام آبکی «عاشقانه»، رنگ معما به خود بگیرد اما از آن جا که توانایی نگارش و ساخت چنین فضایی در تیم تولید «عاشقانه» وجود ندارد، بخش زیادی از سریال معطوف به موقعیت ها و شخصیت های مُرده می شود و ارتباط پایان یافته و غیرجذاب «محمود خان»! و «هدیه خانم نوعروس» به شکل آزاردهنده ای در هر قسمت تکرار می شود.

بخیه دوزی «عاشقانه» با نخ عشق هم جواب نمی دهد، چرا که نه از رابطه لرزان «پگاه» و «سهیل» و نه از وصال تصنعی «پیمان و درسا» می توان رگی از عشق را یافت. در قسمت پانزدهم سریال هم مشاهده شد که عشق آتشین «رضا» و «ریحانه» هم به شکل فی البداهه توسط نویسنده به بیرون انداختن زن توسط شوهر و پیتزا خوردن بدون گوشت از سوی زن منجر شد! در میان شخصیت های پا در هوا یک دختربچه لوس می ماند و سگی با نام «پاپت» که در قسمت های اولیه و پیش از ناپدید شدن نقش اساسی در پیشبرد درام داشت! و البته «حاج یونس»ی که نسخه کاریکاتوری از شرارت پدرخواندگی «بزرگ آقا دیوانسالار» می خواست به خود بگیرد و این در حالی است که ملودرام بی روح «عاشقانه» فاصله ای بسیار با درام محکم «شهرزاد» در فصل نخستش دارد.

 نگاهی به احوال شخصیت‌های سریال «منوچهر هادی» در شبکه نمایش خانگی

اما می توان با استفاده از رونق سریال عاشقانه در فضای مجازی، بساط تماشا را ایجاد نمود و فرمول هایی وجود دارد که می توان حتی با سریال آبکی در شبکه نمایش خانگی جولان داد! مثلا می شود کاراکتری با شمایل تکراری «پیمان» آفرید که گاه و بیگاه با شوخی های بی مزه می خواهد بار طنازی سریالی تلخ را به دوش بکشد. مهم هم نیست که چنین کاراکتری را «هومن سیدی» بارها در فیلم های «من دیه گو ماراندو هستم» و یا در «در مدت معلوم» نشان داده است! این راحت ترین راه برای تزریق شخصیت در سریالی است که سودای جذب پول دارد تا ارائه اثری هنرمندانه! اتفاقات بیهوده ای که بخش زیادی از هر قسمت سریال «عاشقانه» را به خود اختصاص می دهد، راهی برای پُرکردن حجم سریال است و از این رو می توان نحیف بودن هسته درام را با کلی بازیگر شناخته شده و تماشاگر پسند پوشاند و آن وسط هم چند پیام تبلیغاتی برای خالی نبودن عریضه صادر کرد.

پیشروی اتفاقات متعدد در سریال «عاشقانه» بدون هیچ دلیل منطقی ادامه دارد و قلم نویسندگان در هر بخش به یک اتفاق تازه نوک می زند تا شاید بتواند طی یک رخداد سطحی دیگر قسمتی دیگر از سریال را پُر کند! از حالا پایان این حکایت نچسب عاشقانه هم پیدا است که با توجه به شرایط رخ داده، آقا رضای قصه «هادی» از جرم «پگاه» و «سهیل» در می گذرد تا بساط عاشقانه مضحکانه آن 2 جوان را که یکی به زور می خواهد دیالوگ های خود را به زبان بیاورد و دیگری هیچ تناسبی با حرفه پزشکی ندارد، فراهم سازد. تنها نکته اخلاقی سریال هم برای علاقمندان این بخش! شکستن هیولای «حاج یونس» و از میان رفتن بُت مردانی است که از سوی سازندگان «عاشقانه»، به عنوان رانت خوار تعریف می شوند، اما کدام عقل هوشیاری نمی داند که چنین کاراکتر رانت خواری همانند عشق ترسیم شده در «عاشقانه»، تصنعی و بی ریشه از حقیقت است.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین