کد خبر: ۴۹۴۴۷۵
تاریخ انتشار:
حوادث مجازی؛

پیامک های قتل آفرین

تقریبا یک سال گذشت و رابطه فرهاد و جیران عالی شده بود. آن­ها دو بار هم به سفر رفتند و آنقدر به جیران خوش گذشته بود که فکر می­کرد خواب می­بیند و حس کرد در قلبش اتفاقی افتاده و عاشق شوهرش شده. در تقویم آن روز را یادداشت کرد و گفت از این به بعد این تاریخ سالگرد ازدواج او و فرهاد است.
پیامک های قتل آفرین

گروه اجتماعی: جیران و فرهاد 25 سال بود زن و شوهر بودند. از آغاز ازدواج رابطه­ای سرد و کم هیجان داشتند. هر دو مهندس معمار و شاغل بودند. یک سال پس از ازدواج جیران باردار شد و کارش را کنار گذاشت و زنی خانه­دار شد. از آن وضعیت راضی نبود، ولی اعتراضی هم نداشت و توانست خیلی زود خودش را با شرایط جدید منطبق کند. تا وقتی که پسرشان متولد شود به کلاس­های خانه­داری و بچه­داری و آشپزی می­رفت، طوری که در کارهای خانه و بچه استاد شد. فرهاد هم که می­دید همسرش مستقل است، با خیالی آسوده­تر دنبال کارهای تمام­نشدنی­اش می­رفت. گاهی برای پروژه­هایی که در شهرهای دیگر بودند به سفر می­رفت و یکی- دو روز غیبت داشت. جیران روی عبوس دلش را نشان نمی­داد و از اینکه فرهاد زمان­های بسیار کمی در خانه است، اظهار ناراحتی نمی­کرد. فرهاد هم که به طور ژنتیکی آدمی سرد و بی روح بود، انگیزه­هایش را سمت کارش برده بود و احساس خلأ نمی­کرد. او در یک آموزشگاه زبان­های خارجی هم شریک بود و هفته­ای سه روز در آنجا تدریس می­کرد.

به گزارش بولتن نیوز به نقل از مجله روزهای زندگی: جیران هم احساس تنهایی نمی­کرد، چون پسرش سامان تمام لحظه­ها و فکر او را اشغال کرده بود. این مادر و فرزند با هم خوش بودند. به رستوران و سینما و پارک و خرید و سفر می­رفتند و بینشان قهر و دلخوری نبود. این زنگی خوش تا سال پیش ادامه داشت و وقتی که سامان ازدواج کرد و سر خانه و زندگی خودش به بوشهر رفت، جیران تنها شد و تنهایی تا عمیق­ترین لایه­های جانش رخنه کرد. در یکی- دو ماه اول هر روز مثل مجنون­هایی که چیزی گم کرده­اند، از این اتاق به آن اتاق می­رفت و دنبال نشانه­ای از سامان می­گشت. گریه می­کرد و غصه می­خورد، ولی آشوب جانش را به کسی نشان نمی­داد. کسی هم نبود که رنجش را ببیند یا درکش کند.

دو ماه پس از رفتن سامان، به فکرش رسید زندگی­اش را نجات بدهد و تنهایی­اش را درمان کند. او سعی کرد خانه را برای فرهاد دلپذیر و خودش را به او نزدیک کند. اولش فکر می­کرد کار سختی است و فرهاد با او همکاری نخواهد کرد، ولی قضاوتش غلط بود، چون فرهاد استقبال کرد و چیزی نگذشت که جیران و فرهاد با هم صمیمی و دوست شدند. جیران به دوستانش می­گفت 25 سال از عمرش با رفتارهای سرد تلف کرده و کاش از اول می­دانست چطور با شوهرش دوستی و صمیمیت کند. جیران خیلی خوشحال بود و خدا را شکر می­کرد که سرانجام او هم طعم شیرین زندگی مشترک را چشیده.

تقریبا یک سال گذشت و رابطه فرهاد و جیران عالی شده بود. آن­ها دو بار هم به سفر رفتند و آنقدر به جیران خوش گذشته بود که فکر می­کرد خواب می­بیند و حس کرد در قلبش اتفاقی افتاده و عاشق شوهرش شده. در تقویم آن روز را یادداشت کرد و گفت از این به بعد این تاریخ سالگرد ازدواج او و فرهاد است.

جیران شب­ها قبل از خواب نیم ساعت وارد سایت کتابخانه صوتی می­شد و کتابی انتخاب می­کرد. شب قبل گوشی خودش افتاد و ضربه خورد و دیگر روشن نشد قرار شد فرهاد آن را به تعمیرگاه ببرد. بعد شام خوردند و کمی تلویزیون دیدند و به هم شب به خیر گفتند. پاسی گذشت و جیران خوابش نبرد. تصمیم گرفت با گوشی فرهاد سایت کتابخانه صوتی را دانلود کند و کمی کتاب گوش کند تا خوابش ببرد. وقتی که گوشی فرهاد را باز کرد، دید چند پیام برای او آمده. با دیدن پیام­ها و عکس­ها مخش سوت کشید. قید فایل صوتی را زد و وارد فایل­های فرهاد شد.

چند خانم با لقب­های مستهجن با فرهاد دوست بودند و فرهاد از بس مطمئن بود که محال است جیران به گوشی او دست بزند، چیزی را پاک نکرده بود. فرهاد با برخی از آن­ها دوستی چندین ساله داشت و چیزی که جیران را خیلی سوزاند، عکس­ها و متونی بود که فرهاد و یکی از زن­ها در یک سال اخیر برای هم فرستاده بودند. جیران در آن یک سال عواطف خودش را زنده کرده بود و از استقلال عاطفی به عاطفه وابسته سفر کرده بود و فرهاد شده بود قبله­نمای زندگی او. در آن دوستت دارم­های زیادی به فرهاد گفته بود، از فرهاد هم کلمات عاطفی زیبایی تحویل گرفته بود و باورش شده بود که قلب فرهاد مال اوست. جیران این عشق دیررس را باور کرده بود و به آن اطمینان داشت. حالا می­دید در همان روزهایی که فکر می­کرد عاشق و معشوقند، فرهاد سرگرم عشق و عاشقی­های غیرمجاز بوده. یک تیر به تلخی درشت­ترین غصه­های روزگار در قلب جیران نشست و به فکر رفت که چه کند. اول کمی اشک ریخت. بعد تصمیم گرفت همان لحظه از خانه برود و دیگر برنگردد. پشیمان شد و با خودش گفت ترک کردن خانه به این معنی است که سنگر را به رقیبانش بسپارد. بعد فکر کرد بهتر ست صبور باشد و کشفیات خودش را رو نکند تا ببیند اصل ماجرا چیست بنابراین گوشی فرهاد را سر جایش گذاشت.

جیران فردا شب پس از خوابیدن فرهاد، سراغ گوشی رفت. یکی از پیغام­ها حال او را خیلی خراب کرد. زنی با عکس و پوششی غیر متعارف به فرهاد گفته بود: «تعجب می­کنم وقتی که زن خوشگل و جوونی مثل من داری، چطور چندشت نمی­شه که می­ری پیش اون جیران زشت و پیر.» فرهاد جواب داده بود: «اگه قند و عسلی مثل تو رو نداشتم، از تلخی جیران زهره ترک شده بودم!» و چند استیکر قاه­قاه فرستاده بود. جیران آتش گرفت. به آشپزخانه رفت. بزرگ­ترین چاقو را برداشت. به اتاق خواب فرهاد رفت. دسته چاقو را با هر دو دست گرفت و با هر زوری که داشت به سینه فرهاد فرو کوفت. فرهاد پلک زد و گفت: «نامرد منو کشتی؟» و قلپ­قلپ خون قلبش بیرون پاشید و تمام کرد. بعد جیران به پلیس زنگ زد و کل داستان را تعریف کرد و آدرس داد. وقتی که پلیس رسید، جیران هم در خون خودش غوطه­ور بود.

پیامک های قتل آفرین 

اطلاع ­رسانی

بعید نیست که یکی از ریشه­های این حادثه در سردی روابط زناشویی باشد. لازم است که بزرگ­ترها به زندگی نوعروس­ها و نودامادهای خودشان دقت کنند تا اگر اثری از سردی دیدند، برای حل کردن مشکل آستین بالا بزنند. مسلما سردی و سردمزاجی زوج­ها یا یکی از آن­ها عوارض خیلی بدی دارد که یکی از آن­ها سرگرم شدن با عواطف و لذت­های دنیای مجازی است. مدام باید به کاربران اطلاع­رسانی کرد که عواطف و روابط مجازی عوارض خطرناکی دارد. هر روز از طرف شرکت­های اینترنتی تعداد زیادی پیام­های تبلیغاتی به گوشی مردم ارسال می­شود. خوب است که شرکت­های مخابراتی و اینترنتی پیام­های آموزشی هم به کاربران بدهند. برخی از تسهیلات این شرکت­ها برای خانواده­ها مخرب است، برای مثال فلان شرکت اعلام می­کند که از ساعت دو نیمه شب تا هفت صبح مکالمه تلفنی رایگان است و از خود نمی­پرسند که برای مثال یک زن خانه­دار یا یک نوجوان در آن وقت بی­وقت چرا باید مکالمه داشته باشد؟ این تسهیلات و فیلتر نشدن سایت­های غیراخلاقی به چنین حوادثی و یا دست کم به طلاق و آشوب­های خانوادگی دامن می­زند.

جرائم مجازی

در زمینه حادثه­ای که اتفاق افتاد قانون هنوز نتوانسته کاری کند، زیرا نمی­شود برای مثال به زنی که متارکه کرده و آزاد است، تکلیف کرد که با فلان مرد چت نکن یا صیغه او نشو، اما شاید این امکان باشد که برای فیلتر کردن کانال­های غیراخلاقی و کانال­هایی که کاربران جوان را به خودکشی و بی­بند و باری تشویق می­کنند قوانینی وضع شود.

برای مشاهده مطالب اجتماعی ما را در کانال بولتن اجتماعی دنبال کنیدbultansocial@

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین