کد خبر: ۴۷۳۷۶۸
تاریخ انتشار:

آیا آمریکا توان تحمیل جنگ تمام عیار به ایران را دارد؟

آمریکا برای ورود به جنگی تمام عیار با ایران (نظیر جنگی که در عراق و افغانستان و به واسطه تجاوز نظامی به راه انداخت) نیازمند ارتشی حداقل با یک میلیون نفر پیاده نظام و توان...
گروه بین الملل: شهریار زرشناس* در یادداشت پیش رو که پیرامون آمریکا و ورود به جنگ علیه ایران نگاشته ، معتقد است: تهاجم نظامی تمام عیار آمریکا به ایران (آنگونه که در عراق و افغانستان رخ داد) امری بسیار نامحتمل و دور از ذهن است، اما تبلیغ بر سر آن و لاف زدن درباره آن برای یک جناح سیاسی در ایران نفع دارد و از این رو به دنبال دمیدن در تنور لاف "خطر تهاجم نظامی آمریکا به ایران" است.
آیا آمریکا توان تحمیل جنگ تمام عیار به ایران را دارد؟ 
 به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت به شرح زیر می باشد:
 
 تداوم بحران اقتصادی نظام سرمایه داری از دهه 1970 به بعد و عدم موفقیت نسخه های نئولیبرالی در پایان دادن به بحران رکودی – تورمی و آشکار شدن نتایج اجتماعی – سیاسی تداوم یک بحران مزمن نفس گیر و فرساینده؛ در سال های پایانی دوران ریاست جمهوری بوش پسر، آمریکا را در موقعیتی آسیب پذیر قرار داد. کوشش های "اوباما" نه تنها روند حرکت افولی آمریکا از مقام عنصر هژمونیک کشورهای متروپل را متوقف نکرد، بلکه از جهاتی عمق و سرعت آن را بیشتر کرد.

با بالا گرفتن بحران عمومی رژیم های سرمایه داری و آشکار شدن بیش از پیش افول آرمیکا از مقام عنصر هژمونیک نظام جهانی؛ تضادها در درون هیئت حاکمه ایالات متحده آمریکا شدیدتر شد و ظهور و بروز بیشتری پیدا کرد. در متن چنین وضعیتی است که طیفی از یک جناح از لایه فوقانی قدرت سیاسی 0 اقتصادی در آمریکا، در همسویی با لایه ها و اقشاری از سرمایه داری متوسط و کوچک و حتی گروه هایی از کلان سرمایه داری آمریکا (که همراهی زیادی با موج پیش تاخته جهانی سازی نئولیبرال نداشته و ندارند)امکان عرض اندام پیدا می کنند و در انتخابات سال 2016 میلادی، سوار بر موج گسترده ناخشوندی از وضع موجود، دونالد ترامپ را به ریاست جمهوری می رسانند.

ترامپ در مقام رئیس دولت ایالات متحده آمریکا در موقعیت متزلزلی قرار دارد. کشور آمریکا، بیش از هر زمان دیگر، حالتی دو قطبی پیدا کرده است. بیش از سه دهه حاکمیت هواداران جهانی سازی نئولیبرال، مجموعه ای نهادها و روندهای پایدار پدید آورده است و این نهادها می توانند به عنوان سدی در مقابل ترامپ و برخی برنامه های او عمل نمایند.

ترامپ، با سرمایه داری نئولیبرال مخالفت ذاتی و نوعی ندارد. او یک سرمایه دار و جزئی از سیستم نئولیبرالیسم سرمایه دارانه آمریکا است. ترامپ با آن دسته از نتایج موج جهانی سازی نئولیبرال که روند افول آمریکا از موقعیت هژمونیک را تشدید کرده و سرعت بحشیده است، مخالف است. در واقع ترامپ گرفتار وضع پارادوکسیکالی است، او از هواداران همسو با غارتگری های مقررات زدایانه نئولیبرالیسم اقتصادی است، و در عین حال با برخی نتایج قهری اقتصادی و سیاسی آن برای آمریکا و نیز با برخی نتایج اجتماعی و فرهنگی آن، سر ناسازگاری دارد. همین موقعیت پارادوکسیکال، از ضریب توانمندی مخالفت ترامپ با جهانی سازی نئولیبرال پیش ساخته می کاهد و بر تزتلزل و نااستواری موقعیت سیاسی ترامپ در متن هیئت حاکمه آمریکا و کل کاست حاکمان پنهان جهانی (که تحت سلطه ایدئولوژی و استراتژی همسو با جهانی سازی نئولیبرالی است) می کاهد. فقدان سخت نیرومند جریان های فرهنگی و ایدئولوژی ناسیونالیستی در آمریکا و بافت محکم و شبکه ای و توانمند نظام فراگیر رسانه ای همسو با نئولیبرال ها و نیز ظرفیت نسبتا محدود اقتصاد آمریکا برای ایجاد دگرگونی به نفع RED NECKS "ردنک ها" (طیف خرده مالکان و زارعان و سرمایه داران متوسط و کوچک و صاحبان تولیدی ها و تجارتخانه های خرده بورژوایی، که گروه مهمی از سبد رای ترامپ در انتخابات 2016 بودند) شانس ترامپ برای ایجاد تحول اقتصادی را پایین می آورد و ترامپ اگر نتواند نحوه دگرگونی اقتصادی به نفع پایه حمایتی خود پدید آورد، بی تردید به سرعت شکست خواهد خورد.

همه این عوامل گویای این حقیقتند که دونالد ترامپ در مقام رئیس جمهور کشور آمریکا (که با اقتصادی بحران زده، در مسیر افول از موقعیت هژمونیک خود قرار دارد) در شرایطی دشوار و موقعیتی متزلزل و شکننده قرار دارد، نمی توان گفت احتمال موفقیت ترامپ در پروژه اش غیرممکن است، اما می توان گفت شانس پیروزی او چندان زیاد نیست و تازه در صورت موفقیت هم، در نهایت شاید بتواند افول آمریکا از مقام عنصر هژمونیک را یکی دو دهه عقب بیندازد. و اگر نه در این که دوران افول آمریکا در مقام عنصر هژمونیک نظام جهانی سلطه آغاز شده است و دیر یا زود به سرانجام خود خواهد رسید و تردیدی وجود ندارد.

ترامپ و "لاف گزینه های روی میز"

در دهه آغازین سده بیست و یک میلادی، ایالات متحده آمریکا از یک سو در پیشبرد نقشه خود در خصوص تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه (که به پروژه "خاورمیانه بزرگ" مشهور شده بود) دچار هزمت گردید و از سوی دیگر شوک بزرگ بحران رکودی سال 2008 (که روند آن تا امروز کم و بیش ادامه دارد) ارکان اقتصادی – اجتماعی آن را متزلزل نمود و کوش های "اوباما" در کنترل و مهار ضربات این ناکامی ها ناموفق ماند و بدین سان احساس سرعت گرفتن افول آمریکا حالتی کم و بیش عمومی پیدا کرد.
 آیا آمریکا توان تحمیل جنگ تمام عیار به ایران را دارد؟
آمریکای امروز یک آمریکای به لحاظ اقتصادی از نفس افتاده است که با بالاترین میزان تضادهای اجتماعی – طبقاتی و شکاف ناشی از دو قطبی شدن در یک صدسال تاریخ اخیر خود روبه رو است. آمریکای امروز بدهکاترین کشور جهان است و در داخل هیئت حاکمه خود از نحوه عدم انسجام بازدارنده رنج می برد. طیفی گسترده از سرمایه داران مدافع جهانی سازی نئولیبرال (در اروپا و در درون هیئت حاکمه آمریکا) خواهان متوقف کردن مسیری هستند که ترامپ می خواهد آن را حاکم نماید. آمریکای امروز، آمریکای بحران زده و گرفتار و درگیر مشکلات درونی عمیق و جدی است. آیا چنین آمریکایی چقدر توان و امکان تجاوز نظامی به ایران امروز را دارد؟

ایران اسلامی امروز یک کشور توانمند و خودکفا به لحاظ نظامی است. کشوری که محوری ترین نقش تاثیرگذار و تعیین کننده را در خاورمیانه دارد. ایران امروز، کشوری با جاذبه نیرومند ایدئولوژیک و عمق گسترده استراتزیک است. آمریکا برای ورود به جنگی تمام عیار با ایران (نظیر جنگی که در عراق و افغانستان و به واسطه تجاوز نظامی به راه انداخت) نیازمند ارتشی حداقل با یک میلیون نفر پیاده نظام و توان لجستیکی بزرگ اقتصادی برای اداره یک جنگ طولانی و فرسایشی است.

هر نوع تجاوز نظامی احتمالی آمریکا به ایران (که ما آن را امری بسیار غیرمحتمل و یک لاف گزاف تبلیغاتی می دانیم) ضربات خردکننده ای بر نیروهای آمریکایی و ظرفیت های اقتصادی آمریکا و کل اقتصاد جهانی وارد خواهد کرد و حاصلی جز شکست بر اثر یک جنگ فرساینده پرهزینه برای آمریکا نخواهد داشت و این شکست، سرعت حرکت افولی آمریکا را چند برابر خواهد کرد.

بی عقل ترین و متوهم ترین و کودن ترین سیاستمداران آمریکایی نیز می دانند که تجاوز نظامی تمام عیار به ایران (از نوع تجاوزی که آمریکا به عراق و افغانستان داشت) چگونه آمریکا را گرفتار و زمینگیر می کند.

تهاجم نظامی تمام عیار آمریکا به ایران (آنگونه که در عراق و افغانستان رخ داد) امری بسیار نامحتمل و دور از ذهن است، اما تبلیغ بر سر آن و لاف زدن درباره آن برای یک جناح سیاسی در ایران نفع دارد و از این رو به دنبال دمیدن در تنور لاف "خطر تهاجم نظامی آمریکا به ایران" است. نئولیبرال های ایرانی که کارنامه ای پر ازخالی و ناموفق دارند و به دنبال آن هستند تا فقدان دستاورد اقتصادی و اجتماعی و کارنامه منفی خود را تحت الشعاع یک شعار تبلیغاتی به نام "دور کردن خطر جنگ " پنهان کرده و در آستانه انتخابات به مردم بفروشند.

نئولیبرال های حاکم بر قوه مجریه که به واسطه طراحی دولت های امپریالیستی برای تشدید تحریم ها و سوار شدن بر موج ناخشنودی اقتصادی پدید آمده در سال 1391؛  خود را "منجی" و دارای کلید گشایش گر قفل اقتصاد کشور جلوه داده بودند؛ حالا که ناکارآمدی نسخه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی شان آشکار شده است؛ در یک همسویی تبلیغاتی با تیم ترامپ (که گاه و بیگاه لاف "روزی میز بودن همه گزینه ها" می زنند) می کوشند تا با مطرح کردن مدعای بی پایه ای به نام "خطر جنگ" خود را منجی !!؟ صلح و برطرف کردن "سایه جنگ" بنمایانند.

حقیقت چیست؟ یک وجه حقیقت این است که ترامپ و ایالات متحده آمریکای امروز بسیار گرفتار است و امکان ورود به جنگی تمام عیار (مقصود جنگی از نوع لشکرگشی به عراق و افغانستان و نظایر آن است، نه حملات مقطعی و موضعی موشکی یا هوایی) را ندارد. وجه دیگر حقیقت این است که ایران امروز قدرتمندترین کشور منطقه است و مختصات دفاعی و جغرافیایی کشور ما و موقعیت استراتژیک و ایدئولوزیک و سیاسی نظام اسلامی و پایه حمایتی مردمی آن به گونه ای است که شانس پیروزی در هر تجاوز نظامی را از دشمن می گیرد. سایه هیچ تهدید یا تجاوز نظامی و جنگی، ایران امروز را تهدید نمی کند. مشکلی اگر هست (که هست) ناشی از سیطره مدیریت بی انگیزه کم کار غیرانقلابی تکنوکرات اشرافی و رانت خوار بر قوه مجریه است؛ مدیریتی که نسخه های ناکارآمد و ظالمانه و سرمایه دارانه نئولیبرالی را مبنا و الگوی خود قرار داده است.

ترامپ و آمریکا گاه و بیگاه لاف جنگ می زنند تا ضعف های بنیادین و فقدان اعتماد به نفس خود را پنهان نمایند و در عین حال از طریق این لاف تبلیغاتی و مغشوش کردن اذهان و فضا؛ برای پیروزی دوباره نئولیبرال ها در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو در ایران، پاس گل بدهند. آمریکا و اتحادیه اروپا و کل کشورهای استکباری متروپل پنهان نمی کنند که خواهان پیروزی نئولیبرال ها در انتخابات پیش رو هستند و از این رو می کوشند تا زمینه را برای بازی تبلیغاتی این ها در آستانه انتخابات فراهم نمایند.

ایران امروز در نیرومندترین موقعیت دفاعی و استراتژیک و نظامی و منطقه ای خود قرار دارد؛ ایران امروز برای تداوم پیروزی ها و حفظ امنیت مثال زدنی و بی نظیرش (در ناامن ترین منطقه دنیا) و به منظور تحقق اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی، نیازمند مدیریت پرشور و پرکار انقلابی است؛ مدیریتی که از طریق بازطراحی اقتصاد ایران و حاکم کردن الگوی اقتصاد عدالت محور انقلابی؛ بر بحران رکودی – تورمی و آسیب های اجتماعی ای که محصول حاکمیت نسخه نئولیبرالی مدیریت های تکنوکرات ها از کارگزاران سازندگی تا امروز بوده است، غلبه نماید. دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری می تواند فرصت مناسبی برای جامه عمل پوشاندن به این خواست بزرگ باشد.
 
 
 
*: عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
 
 
منبع: خبرگزاری نسیم

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین