کد خبر: ۴۵۱۱۳۳
تاریخ انتشار:
نگاهي به فیلم «ماجرای نیمروز»

پدیده جریان‌ساز

دومین ساخته محمدحسین مهدویان از آن دسته فیلم‌هایی است که شاید خیلی سال است حسرت ساخته‌شدنش را در سینمای ایران داشته‌ایم و احتمالا برای مدتی طولانی باید حسرت ساخته‌شدن نمونه مشابه آن را بخوریم.
به گزارش بولتن نیوز، دومین ساخته محمدحسین مهدویان از آن دسته فیلم‌هایی است که شاید خیلی سال است حسرت ساخته‌شدنش را در سینمای ایران داشته‌ایم و احتمالا برای مدتی طولانی باید حسرت ساخته‌شدن نمونه مشابه آن را بخوریم. «ماجرای نیمروز» شکل دیگری از داکیودرام است که این‌بار چند پله هم بالاتر از ساخته قبلی این کارگردان قرار می‌گیرد. سه ویژگی و درواقع سه وجه تشابه مهم بین «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» به چشم می‌خورد که مهم‌ترین علل موفقیت این دو فیلم نیز هست.

پدیده جریان‌ساز

 تا پیش از «ایستاده در غبار» هیچ فیلمی که نمونه و مشابه آن باشد را در خاطر نداریم که نام ببریم و این ویژگی در «ماجرای نیمروز» نیز مشهود است. فرم، نحوه روایت و پرداخت به داستان و نمایش وجه تازه‌ای از عنصر «بازیگری» و «اکت» از مواردی است که برای اولین‌بار در «ایستاده در غبار» دیده شد و در «ماجرای نیمروز» نیز بار دیگر و به‌گونه‌ای دیگر به اوج خود رسید. درست همان‌طور که بازی هادی حجازی‌فر در «ایستاده در غبار» عملکردی تازه در عرصه هنرهای نمایشی و بازیگری بود، در اینجا هم احمد مهران‌فر با بازی خیره‌کننده خود که علاوه بر هدایت درست کارگردان، روی تازه‌ای از قابلیت‌ها و استعدادهای وی را نمایان کرده است، ثابت کرده نقش مهمی در شکل‌گیری این اثر روان و یکدست داشته است. به نحوه ادای دیالوگ‌ها به وسیله مهران‌فر در موقعیت‌هایی مانند بازجویی یا مواجهه با بحران و خمر، دقت کنید.
می‌توان فهرست بلندبالایی از بازیگرانی را نام برد که در سال‌های اخیر در فیلم‌ها یا درام‌ها در چنین موقعیت‌های مشابهی متوسل به تمهید‌ها و عکس‌العمل‌هایی کلیشه‌ای و تکراری مانند دست‌به‌پیشانی‌بردن یا سیگارکشیدن یا از کوره‌دررفتن‌های نمایشی و تصنعی می‌شوند و این دقیقا همان کاری است که مهران‌فر، عزتی، زمین‌پرداز، حجازی‌فر و صدیقیان انجام نمی‌دهند و اینجاست که نمی‌توان چشم از بازی آنها و پرده سینما و تعقیب ادامه داستان برداشت.
فیلم‌برداری «ماجرای نیمروز» در اکثر سکانس‌ها به همان شیوه‌ای است که در «ایستاده در غبار» دیده بودیم. دوربین به‌عنوان ناظری پنهان حضور دارد و گاه از پشت یک پنجره یا گاه از فاصله‌ای خیلی دور برای ما اتفاقات را نمایش می‌دهد و این هم باز یکی دیگر از عوامل جذاب‌شدن شیوه روایت این اثر است. آن هلیکوپتری که چند ثانیه طول می‌کشد تا در یک لانگ‌شات روی زمین فرود‌ آید و پس از چند لحظه آقاکمال از آن خارج شود، بهترین شیوه برای معرفی این شخصیت‌هاست با توجه به اطلاعاتی که در ادامه فیلم از این کاراکتر به ما داده می‌شود. آن پشت بازیگران به دوربین‌بودن و {گاهی} صحبت‌کردن آنها بدون اینکه صورت‌شان دیده شود و {به تبع و اقتضای آن} دیدن عکس‌العمل و چهره سایر بازیگران {حین ادای دیالوگ‌های شخصی که شخصی دارد صحبت می‌کند و او را نمی‌بینیم و... مواردی از این دست هستند که موجب شده‌اند داستان یک اتفاق تاریخی معاصر برای طیفی از تمام تماشاگرانی که عموما جذب چنین قصه‌هایی در فیلم نمی‌شوند، تا این اندازه قابلیت کششی منطقی و درست در یک فیلم و جذب‌شدن تماشاگر و بیننده را داشته باشد.
شخصیت اصلی «ایستاده در غبار» یک انسان بود. با همه ویژگی‌های طبیعی و باورپذیر یک انسان؛ انسانی که عصبانی می‌شود، مقتدر است، شجاع است، احساساتی می‌شود، منطقی است یا حتی اشتباه می‌کند. این روایت و نمایش بی‌طرف در «ماجرای نیمروز» نیز کاملا درک و احساس می‌شود. یعنی پرهیز از نزدیک‌شدن زیاد به دنیای درونی شخصیت‌ها و رعایت بی‌طرفی در مورد آنها {حتی گروهی که در مقابل شخصیت‌های اصلی داستان قرار دارند و بنا بر اقتضای داستان کاملا بجا، اعمال منفی و جنایات آنها نمایش داده می‌شود}. نمونه بارز آن در سکانس شب عملیات است که جواد عزتی و هادی حجازی‌فر شروع به شوخی‌هایی با یکدیگر می‌کنند و به‌تدریج دور می‌شوند و ادامه گفت‌وگوهای آنها را نمی‌شنویم. این روایت بی‌طرف و با فاصله از شخصیت‌هاست که در این فیلم هم کاراکترها و هم داستان را بیش‌ازپیش باورپذیر می‌کند. محمدحسین مهدویان و امثال او دیگر فقط پدیده نوظهور نیستند. بلکه به سطحی از قدرت در فیلم‌سازی رسیده‌اند که بتوانیم آنها را جریان‌ساز بدانیم و امید به موفقیت‌های گسترده‌تر آنان داشته باشیم.
منبع: شرق

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین