آزادينيوز به نقل از يک منبع آگاه نوشت: فرزند سردار اسماعيل
احمديمقدم فرمانده نيروي انتظامي در ايام عيد با يک دختر لبناني ازدواج
کرد.
خانواده احمديمقدم که در گذشته نيز مدتي در کشور لبنان زندگي
ميکرده و با خانوادههاي شيعي اين کشور ارتباط و دوستي داشتهاند، در
ايام تعطيلات نوروزي امسال به لبنان سفر کرده و مراسم کوچکي در آنجا برگزار
کردند.
پيش از اين خواهرزاده محمود احمدينژاد نيز با يک دختر ترکيهاي ازدواج کرده بود.
چه اشکالی داره؟؟؟همه چیزمون وارداتیه این هم روش!!!!!
واقعا واسه دختران ایران متاسفم
جدا به غایت متاسفم
نه اعتقادات درستی دارن نه شوهر دوستن نه اهل زندگی و مدیریت خانواده فقط واسه خوردن تنقلات و غیبت و چشم و هم چشمی و فیس و افاده خلق شدن و از ازدواج فقط شرکت در مراسمو ارایش واسه دیگران رو خوب بلدن
چهره اویزون و خسته و بدون ارایش مال شوهره بچه هم بیشتر از 1 دونه نمی ارن چون اندامشون خراب می شه پا به پای مرد کار می کنن تا کار خونه نکنن پولهاشون هم واسه تجملات و خرت و پرت حاضرا خرج کنن اما واسه رشد زندگیه مشترک نکنن خلاصه مردهم زیاد حرف بزنه با قوانینه اسلامی + قوانین مدرن غربی می کوبن تو سرش می گن همینه که هست بطور مثال با قوانین اسلام پی گیره مهریه و نفقه و اجرت المثل می شن اما بقیه قوانین همسر داری رو امبلی می دونن و طبق قوانین غربی خودشونو مالک نصف دارایی شوهر می دونن و حق کا ر و تلاش و استقلال مالی و ارایش در بیرون منزل محفوظ و چهره مچاله و کدر و بی روح و بی حال و خسته مال شوهره بعد می گن چرا طلاق زیاده چرا مردا بل هوسن چرا لبنانی می گیرن
ای دختران ایرانی مدعی - قبل از انکه سر از سرکه و خمره در اورید رویه خودتون رو تغییر بدید نه اینکه بعده 30 سالگی مجبور بشید به هر کور و کچل و زن مرده ای تن بدید و باز هم خودتونو برتر از اون بدونید و زندکی او بخت برگشته رو سیاه کنید
جثارتا با عرض معذرت در اینده مجبور می شوید به شرایط بد تر که قابل گفتن نیست تن بدید
خواهشا دست از این توهم کاذب بردارید و سری به اداره امار بزنید تا تفاوت اماری دختر پسر های دم بخت ایران رو ببینید به عبارتی حدود 2000000 دختر باید قید شوهر ایرانی رو بزنن چون در طرف دیگر تساوی پسری وجود نداره
با ارزوی خوشبختی تمام جوانان ایران زمین
پسر احمدی مقدم سال پیش ازدواج کرده
.
متاسفانه متاسفانه الان جو خیلی بدی شده دخترا واقعا شورشو دراوردن(البته نه همه)دو بار رفتم خاستگاری چنان شرط و شروطی واسم گذاشتن که خوف کردم تا اخر عمرم زن بگیرم...تازه اینجا شهر کوچیکیه وای بحال شهر بزرگ.
پسرخالم بایه دختر اکراینی ازدواج کرد خداخودش شاهده فقط با یه حلقه همه چی تموم شد ...خیلی هم زیبا و خانم خاکی و خوش اخلاقه تو همین ایران خودمون با خانواده شوهرش ساکن شدن