کد خبر: ۴۳۷۰۰۸
تاریخ انتشار:

نگاهی به تئاتر "تله‌موش"

تئاتر تله‌موش می­ توانست از حیطه­ ی یک طرح خوب پا را فراتر بگذارد و اجرایی ­تر شود. این طرح، تمام موارد مورد اشاره را داراست اما در حد همان پلات خوب باقی مانده است.
به گزارش بولتن نیوز، نمایش تله‌موش به کارگردانی بهنود بهلولی از پنجم دی­ماه تا هشتم بهمن­ ماه سال جاری در تماشاخانه ­ی فانوس به روی صحنه رفته است. نمایشی که در نوع خود طرح متفاوتی را در میدان تئاتر کشور عرضه کرده است. مخاطب از همان لحظه­ ی ورود به تماشاخانه، بی ­آنکه خودش هم اطلاعی از عملکرد خود داشته باشد، وارد ماجرا می­ شود. ناخودآگاه در روندی کاملاً طبیعی بعد از کمی معطلی برای تهیه­ ی بلیط اقدام می­ کند، فرم پر می­ کند و نامش در لیستی از تماشاگران نوشته می­ شود. بی­ آنکه سوالی بپرسد اطلاعاتی از خود را تقدیم عوامل اجرایی می­ کند. در این حین از مراحلِ کاری که مخاطبان دست به اقدام آن می­ زنند عکس گرفته و فیلمبرداری می­ شود. وارد سالن می‌شود. می­ نشیند و خود و دیگر مخاطبان را چون آینه­ ای مقابل خویش می­ بیند. اینجاست که نمایشِ از پیش آغاز شده، از طرف یکی از عوامل که کنار دست مخاطب نشسته است ادامه می­ یابد. اتفاقات پیش­ آمده بازگو می­ شود و مخاطب متوجه می­ شود در جریانِ یک تست بازیگری قرار گرفته است. گروهی که در ابتدا فرض بر مخاطب بودنشان بود حال به عنوان عوامل اجرایی شروع به تست­گیری از افراد موجود در سالن می­ کنند. تستی از نمایشنامه­ ی هملت. پس از اینکه طی کشمکش­ هایی از چند تن از افراد تست گرفته می­ شود و مخاطب از روند تست گیری آگاه می­ شود و متوجه می­ شود که اکثر عوامل اجرایی در کنار دستش نشسته­ اند، از تماشاگران خواسته می­ شود حال آن­ها به کارگردانی بپردازند. با اختیار تام از بازیگری تست بگیرند و درست شبیه تست­ گیرنده­ های قبلی به امر و نهی بپردازند. به گونه­ ای اتفاقات تکرار می­ شود. در ادامه عوامل اجرایی همگی بر روی صحنه حاضر می­ شوند و مخاطب را مورد خطاب قرار می­ دهند. عوامل اجرایی از جایگاه قدرت و نگاه سلطه­ گرایانه­ ی تماشاگران به آن­ها ناراضی­ اند و خواستار عذرخواهی تماشاگران از خود می­ شوند. سپس نوبت به آنتراکت و پذیرایی مختصر می­ رسد. تمام مخاطبان از سالن خارج می­ شوند و به حیاط تماشاخانه راهنمایی می­ شوند. بعد از دقایقی که مخاطب به سالن برمی­ گردد و در محل خود می­ نشیند، نمایش ادامه می­ یابد. عوامل اجرایی در پشت پرده­ا، برای شروع و اجرای نمایششان در حال تمرین‌اند. با ورود فردی که می­ توان او را کارگردان اطلاق کرد، عوامل اجرایی به روی زمین می­ نشینند. به صحبت­ های کارگردان گوش می­ دهند. اینجاست که از حرف­ های کارگردان مشخص می­ شود زمان به عقب بازگشته است (فلش­بک) و مخاطب قبل از اجرای نمایشِ تست­ گیری را می­ بیند. در این بین مخاطب، فیلم خود را در هنگام ورود به سالن و از مراحل تهیه­ ی بلیط مشاهده می­ کند. بازیگران بعد از توجیه توسط کارگردان، برای آماده­ شدنِ اجرای نمایش از سالن خارج می­ شوند. بعد از خارج شدن بازیگران، تلفن همراه مخاطبان شروع به زنگ­ زدن می­ کند و از آن­ها خواسته می­ شود تلفن خود را بردارند. با برداشتنِ تلفن همراه، آن­ها متوجه می­ شوند، چای­ هایی را که در زمان آنتراکت خورده بودند مسمومشان کرده است! و از سالن خارج می­شوند.

پس از بیان روایت این نمایش به نکاتی چند می­ پردازیم:

درابتدای امر باید این نمایش را به دو قسمت تقسیم کرد: 1- بخش ابتدایی که قبل از آنتراکت اجرا می‌شود 2- بخش پایانی که بعد از آنتراکت به نمایش درمی‌آید.

از مهم­ترین موضوعاتی که در این اجرا به چشم می ­خورد مخفیانه نگاه کردن است. در بخش ابتدایی به افعال و عکس­ العمل ­های تماشاگران توجه می‌شود. اگر مخاطبی کاری برخلاف عادت کند، عوامل اجرایی آن را می ­بینند و در پایان بخش ابتدایی آن را چشم در چشم مخاطب بازگو می­ کنند. در جای جای نمایش صدای تست ­دهندگان، بدون اینکه بدانند، توسط عوامل اجرایی ضبط می‌شود. در بخش پایانی مخاطب به صورت ناخودآگاه در موقعیتی قرار می­ گیرد که از پشت پرده و دزدکانه، فرایند اتفاقاتِ انجام شده توسط بازیگران و کارگردان را مشاهده می­ کند. در پایان نمایش تماشاگر، فیلم عملکرد خود را هنگام ورود به سالن می­ بیند و دوربین چون چشمی پنهان، آن­ها را زیر نظر گرفته بوده است. و مهم­تر از همه پروژکتوری است که حرکات مخاطبان را روبه ­رویشان نشان می ­دهد؛ و تماشاگر نه تنها خود را می‌بیند بلکه به شکلی غیرمستقیم تماشاگر دیگر تماشاگران است.

در این نمایش تماشاگر ناامن است. فاصله­ای میان او و بازیگر وجود ندارد. ناگهان خود را با عوامل اجرایی هم­ ردیف می ­بیند که با مرور زمان به تعدادشان افزوده می‌شود. تماشاگر به کناردستی­ هایش هم اطمینان ندارد. با عوامل مشارکت می­ کند و در جایی از نمایش چون او تست می ­گیرد. در واقع تماشاگر در اجرا حضور پیدا می ­کند و گاهی حتی به او تشر زده می‌شود. نامش میان اسامی تست­ دهندگان وجود دارد و هر لحظه ممکن است برای تست ­دادن وادار شود. بله، وادار شود. وقتی تست­ دهندگان دیگر را می ­بیند که برخلاف میلشان مجبور به انجام اوامر عوامل اجرایی ­اند، وقتی تست­ دهندگان دیگر را می ­بیند که در صورت امتناع از کارِ محول­ شده به آن­ها، با خشمِ عوامل اجرایی در نطفه خفه می­ شوند؛ پس او هم وادار است به اتمسفر ایجادشده تن در دهد.

نکته­ی مهم دیگری که باید به آن پرداخت این است که گویی همه­ ی عوامل اجراییِ تست­ گیرنده به نوعی عقده ه­ای روانی دارند. از عقده ­ی ادیپ گرفته تا تردید و توهم و ترس. همه می­ خواهند با عملکردشان فرد زیر سلطه ­ی خود را آزار دهند. لحن گفتارِ تست­ گیرندگان کاملاً این مسئله را اثبات می­ کند. در موقعیتی از اجرا بیانِ واژه­ های پراکنده و پرخاشگرانه از عوامل اجرایی که در جای جای سالن نشسته­ اند، این حس روانی را تصدیق می­ کند. واژه­ هایی چون تشییع جنازه، توهم، تبعید، ترس، فوبیا، مراسم سوگواری و غیره. قسمی هم که تماشاگر به عنوان کارگردان به صحنه می ­آید و از بازیگری تست می­ گیرد، با توجه به وسایل موجود در صحنه، ممکن است همان حالت روانی را ادامه دهد و حتی به شکنجه ­ی بازیگر تست ­دهنده بپردازد. عوامل اجرایی ­ای که صدا ضبط می ­کنند، فقط صداهای ضبط­ شده ­ای را پخش می­ کنند که با عصبانیت گفته شده است. همه ­ی بازیگران تست­ دهنده هم عصبی­ اند و زمانی که آن­ها را به آرامش دعوت می­ کنند، با عصبانیت می­ گویند: "من عصبی نیستم!"

در بخش ابتدایی نمایش، پرژکتور از سه زاویه ­ی متفاوت، مخاطبان را به نمایش می ­گذارد. مخاطبانی که در تله­ ی نمایش، و دادنِ تست گیر کرده ­اند، و هرلحظه در حین نمایش از آن‌ها عکس گرفته می‌شود. این سه زاویه و نمایششان بر روی پرده­ علاوه بر معنای گفته­ شده ی مذکور سه نگاه از زندگی را هم القا می­ کنند. انسان­ها چه با نگاه مستقیم چه غیرمستقیم می­ توانند در هرلحظه واقعیت را در ذهنشان جور دیگری ببینند. کارکرد این سه زاویه، زندگی را از نگاه امپرسیونیسم به مخاطب نشان می­ دهد.

در این نمایش همه می ­میرند (به استناد به دیالوگی از این نمایش: "در واقع همه جای این نمایشنامه (هملت) همه می­ میرند"). چه تماشاگران که به آن­ها چای­ هایی مسموم خورانده ­اند، چه تست­ دهندگانی که به نوعی از صحنه ­ی اجرا خارج می­ شوند. آن­ها با خروج از صحنه ­ای که شبیه به زندگی است حذف می ­شوند.

از این نمایش سوال­هایی بی ­پاسخ برای نگارنده باقی مانده است؛ کدام تست بازیگری است که با میکروفون از تست­ گیرنده تست بگیرند؟ تست­ دهنده ­ای می­ گوید که من شمشیربازی نمی ­دانم اما از جزئی­ ترین مسائل شمشیربازی اطلاع دارد، از متراژ زمین شمشیربازی تا نوع اسلحه ­ها و تفاوتشان با هم. آیا شمشیربازی می­ داند و از بیانش ترسیده است؟ اما در تمرین شمشیربازی عکس ­العملی نشان نمی دهد! نام دو شمشیرباز یکی است (مهتاب عربلو) آیا در واقع هر دو یک نفرند؟ یعنی در همان تمرین شمشیربازی یکی خودش را زخمی می کند؟ یا تمام تست­ گیرندگان متولد یکِ یکِ شصت و شش­اند. آیا نمایش می­ خواهد حالت مسخ ­شدگی را نشان دهد که همه یک­نفرند؟ اما با توجه به عملکرد دیگر بازیگران و حتی نام­های متفاوتشان این موضوع قابل تبیین است؟ اگر هم قابل تبیین باشد، با توجه به ساختار روایی نمایش، آیا این عمل باورپذیر است؟ چرا زمانی که تست ­دهنده­ ی شمشیرباز را با زنجیر می ­بندند هیچ­گونه عکس ­العملی از خود نشان نمی­ دهد و منفعل به بسته ­شدن دستانش نگاه می­ کند؟ چرا نحوه­ ی بیان دیالوگ­ ها مصنوعی است؟ چرا به طور تقریبی ریتم یکسانی از ابتدا تا پایان بر نمایش مسلط است؟

از نظر نگارنده این نمایش طرحی نو در عرصه­ ی تئاتر کشور درفکند اما این نمایش می­ توانست از حیطه­ ی یک طرح خوب پا را فراتر بگذارد و اجرایی ­تر شود. این طرح، تمام موارد مورد اشاره را داراست اما در حد همان پلات خوب باقی مانده است و راه را برای نمایشی اجرایی ­تر برای دیگران باز گذاشته است. مصطفی مستور در کتاب "من گنجشک نیستم" از زبان یکی از شخصیت­ هایش می نویسد: "وقتی نمی­توانی قواعد بازی را تغییر دهی، پس خفه شو و بازی کن."

محمد مهران عشریه

شانزدهم دی­ماه

سال یک­هزار و سیصد و نود و پنج خورشیدی
منبع: هنرآنلاین

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین