گروه سیاسی: ناگهانی و بهتآور. این دو واژه، گویاترین واژههاییست که حال خیلی از دوستان و منتقدان حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی پس از شنیدن خبر فوت ایشان را بیان میکند.
به گزارش بولتن نیوز، حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی با هر کیفیتی که در عرصه سیاسی کشور بود، چنان نقش پر رنگی داشت که تا بخواهیم خلاء وجود ایشان را درک و هضم کنیم، زمان میبرد. از سوی دیگر، جایگاه سیاسی ایشان چون تنه درختیست که شاخههای پیدا و پنهان گسترده و فراوانی به آن متصل بوده و تا بخواهیم این شاخهها را شناسایی کرده و به حساب آوریم، آنقدر زمان میبرد که نشود خیلی زود، این فقدان را از منظر سیاسی تحلیل کرد.
شاید به همین دلیل است که در این ۴۸ ساعت گذشته، در فضای رسانهای کشور، چندان شاهد تحلیل سیاسی تبعات فوت ایشان نبوده و بیشتر، حواشی گذرای این درگذشت ناگهانی و مراسم خاکسپاری است که فضای رسانهای کشور را به خود اختصاص داده است. اینکه چطور فوت کردند و کی برای خاکسپاری آمد و کی نیامد و چه شعارهایی دادند و ندادند و چه خوانده شد و چه نخواندند و ... که تاریخ مصرفشان تا زمانیست که به نقطه انتهایی متن میرسی.
به نظر میرسد یکی از مهمترین موضوعاتی که در این فضا لازم بود به آن پرداخته میشد اما مورد غفلت واقع گردید، پیامهای اخلاقی این درگذشت است. ناگهانی بودن درگذشت فردی که جایگاه سیاسی ویژهای نه در ایران که در فضای بینالمللی داشته، حتما پیامهای اخلاقی موثر و متعددی دارد که برای خیلی از ما معمولیترها، قابل توجه و تذکر خواهد بود. حتی برای اصحاب قدرت هم این درگذشت ناگهانی، درسها دارد و اگر این درسها، برای ایشان بیشتر نباشد، کمتر نیست.
علی ایحال، این اتفاق نیفتاد. امید است که اهل این بیانات، به این مقوله مهم بپردازند. این نوشته هم نمیخواهد سرآغاز تحلیل سیاسی این درگذشت ناگهانی باشد. چه اینکه برای راقم این سطور، هنوز ابعاد گوناگون این درگذشت مشخص نیست. اما یکی از ابتداییترین مقولاتی که در این فضا به ذهن متبادر میشود، این پرسش است که قرار است از این به بعد، خلاء ایشان را چه کسی پُر کند؟
هرچند در کنار پرسش فوق، سریعا این سوال مطرح میشود که خلاء ایشان در کجاها ایجاد میشود که نیاز به جایگزینی دارد؟ اما از آنجا که پرداختن به این سوال، ما را از سوال اصلی دور کرده و شاید پاسخ به آن، تاثیر چندانی در پرسش ابتدایی نداشته باشد، سعی میکنیم به اصل داستان بپردازیم.
به نظر میرسد هر جایگاهی که حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی در این سالها به خود اختصاص داده، پیش از هر چیز، متأثر و ناشی از شخصیت فردی ایشان باشد. ویژگیهای فردی متعدد اما بارزی که قصد نام بردن تک تک آنها را نداشته، زیرا به طور تلویحی در اذهان ما مشترکند. اما شاید این ویژگیها لزوما مثبت نبوده و در طول این سالیان، افراد مختلفی به برخی از آنها نقدهایی داشتند. ولی در هر صورت، مجموعه این ویژگیهاست که حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی را در جایگاههای سیاسی خاصی قرار داده و تصور وجود این ویژگیها، به طور توأمان در یک فرد دیگر، تقریبا محال است.
احتمالا به همین دلیل است که رهبر انقلاب نیز در پیامشان به مناسبت درگذشت یار دیرین، میفرمایند که: «با فقدان هاشمی اینجانب هیچ شخصیت دیگری را نمیشناسم که تجربهای مشترک و چنین درازمدت را با او در نشیب و فرازهای این دوران تاریخساز به یاد داشته باشم.»
گرچه اگر بخواهیم برای ایشان از نظر شخصیتی، مثل و مانند پیدا کنیم، به افرادی مشابه خواهیم رسید. اما، همه ایشان، شبیه هاشمی رفسنجانی هستند، نه عین او. قطعا عدم وجود برخی ویژگیهای متضاد در کنار هم که در وی وجود داشت، مهمترین دلیل تکرار نشدن حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی خواهد بود. مثل اینکه از یکسو به عنوان یکی از ستونهای ایجاد و ثبات نظام جمهوری اسلامی معرفی شده باشی و توأمان، رهبر منتقدان درون نظام هم باشی.
از این دست ویژگیها در شخصیت حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی کم نبود و در همه آنهایی که شاید تصور شود آنها میتوانند جای ایشان را پر کنند، هم کم است و هم توأمان نیست.
در این شرایط، به نظر میرسد تنها عاملی که میتواند از بین افراد محتمل برای جایگزینی هاشمی رفسنجانی، یکی را به آن جایگاه برساند، وزانتیست که رهبر انقلاب در آینده به آن افراد خواهد داد. به عبارت دیگر، عدم وجود برخی ویژگیهای شخصیتی مختص به حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی در نزد چند چهره محتمل جایگزینی ایشان را، تنها نگاه ویژه رهبر است که پُر خواهد کرد. شاید این نگاه ویژه، به یکی از ایشان برسد شاید هم توأمان، شامل حال چند نفر گردد.
البته ممکن است رهبر انقلاب و نظام به این نتیجه برسند که اصلا نیازی به تکرار شخصیتی همچون حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی در ساختار سیاسی کشور نیست و این جایگاه ملی و سیاسی، باید برای همیشه یا حداقل یک مقطع زمانی نامعلوم، مهر و موم شده بماند. اینکه در آینده چه رخ خواهد داد، نیازمند صبر است. اما به نظر میرسد نقش حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی را در آینده، چند نفر به طور همزمان پُر خواهند کرد. تا نه انحصاری دوباره شکل گیرد که در برخی بزنگاهها، محل بحث شود و اصلا ظرفیت حمل این نقش، در موجودین یافت نمیشود.
فرمودید..مثل اینکه از یکسو به عنوان یکی از ستونهای ایجاد و ثبات نظام جمهوری اسلامی معرفی شده باشی و توأمان، رهبر منتقدان درون نظام هم باشی.....
آیا مرحوم بزرگوار هاشمی موقعی که خود راس کار بودند هم توامان رهبر منتقدان به خودشان و نظام هم بودند؟
یا فقط موقعی که دیگران راس امور بودند ایشان رهبر منتقدین به نظام و ..... بودند؟
با سلام.
فرمودید ...البته ممکن است رهبر انقلاب و نظام به این نتیجه برسند که اصلا نیازی به تکرار شخصیتی همچون حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی در ساختار سیاسی کشور نیست و این جایگاه ملی و سیاسی، باید برای همیشه یا حداقل یک مقطع زمانی نامعلوم، مهر و موم شده بماند.
این جمله بالا را بایستی با آب طلا بر صفحه تاریخ نوشت زیرا از هم اکنون بسیاری از افراد و گروهها دندان تیز کرده اند که فردی را در این جایگاه بفشارند و در حقیقت نه که طاعت از ولایت فقیه بلکه ولایت برفقیه نمایند .بهترین گزینه همان است که این مقام برای همیشه حذف شود در غیر اینصورت برای همیشه یک استخوان لای رخم بوده و چشم گروهها و احزاب برای تصاحب آن دردسرها می آفریند.
خداوند طول عمر و سلامت رهبر انقلاب را صد چندان بیفزاید .لیکن بایستی قانون اساسی چنان استوار و پا برجا و بدون تفسیر و کج فهمی مسائل کشور را خصوصا اینگونه پست های کلیدی را بیان نماید که در آینده هیچ گونه سوء استفاده از آن نشود .این امر تا وقتی که هنوز آیان عظام و استوانه های کشور تحت رهبری و زعامت حضرت آقا قرار دارند ممکن است که با فقدان یکی یکی این عزیزان وقت تنگ میشود.
والسلام