تفاوت زندگیهای مشترک امروزی با دیروزی
این روزها وقتی درگیری بین زن و شوهرها شکل میگیرد و پای بزرگترها را برای واسطهگری به میدان باز میکند، بزرگترها معمولاً طرفین را به کوتاه آمدن و ادامه زندگی مشترک دعوت میکنند، اما تازهکارها تمایل دارند که سریعتر قضیه را یکسره کنند و از هم جدا شوند. در زندگیهای مشترک قدیمی، مرد خانه معمولاً بزرگ خانه بود. از او باید پیروی میکردند و گوش به حرف او میدادند. اما امروز جایگاه شوهر و پدر متفاوت شده است و شاید بتوان گفت به جای اینکه جنس مذکر آگاه و عامل به رعایت ارزشها و حقوق، به زندگی خود و شریک زندگیاش چارچوب و قوام بدهد، در درجه پایینتری از اولویت قرار گرفته است، یا اینکه اساساً آن نوع آگاهی و رعایت حق و عدالت بسیار کمرنگ شده است. قدیمیها شاید راحتتر ازدواج میکردند اما بنا را بر مداومت و پیش بردن زندگی برای چند ده سال میگذاشتند و روحیه انجام کار مستمر به مراتب بیشتر از امروزیها در آنها مستقر بود. برای اثبات این مدعا میتوان به قرائنی اشاره کرد که در زندگی مدرن شتاب و زود به نتیجه رسیدن را ارزش معرفی میکند و خواهناخواه بیصبری را میان ما ترویج میکند.
کافی است کمی به ابزار و وسایلی که روزبهروز از آنها به هر جهت استفاده میکنیم دقت کنیم:«مایکروویو که در عرض چند دقیقه یک غذا را آماده میکند در مقابل چراغ خوراکپزی که تهیه غذا چند ساعت طول میکشید. فستفود و غذاهای کنسروی در مقابل غذاهایی که طبخ آنها به چند ساعت زمان و حوصله و دقت نیاز داشت. پختن نان که کاری است زمانبر و پرمشقت از جمله وظایف خانم خانه بود و امروز انواع و اقسام نانواییهای سنتی، مدرن، فانتزی و حتی شرکتهایی با برندهای مختلف مشغول به کار هستند و نان را آنها تا نزدیکیهای در منازل توزیع میکنند.
مشغولیتهایی که امروز عنوان صنایعدستی را یدک میکشند زمانی از روزمرگیهای زنان این مرز و بوم بود نظیر بافتن فرش و گلیم به صورت دستی که امروز در مقابل آن خرید و فروش انواع ماشینی و مصنوعیاش قرار گرفته است. بافتن یک فرش بعد از طی کردن مراحل مختلف برای آماده کردن نخ، دار، نقشه و… خودش چند ماه طول میکشید و امروز ظرف چند روز یا شاید چند ساعت این محصول را میتوان تولید کرد.
ماشین شخصی، اتوبوس، مترو، هواپیما و قطار که همگی رفاه و سرعت بیشتری
را میخواهند برای انسان به ارمغان بیاورند قابل مقایسه با اسب، شتر، قاطر،
درشکه و قایق نیست! سفری که سالها پیش چند ماه و چند سال طول میکشید
امروزه ظرف چند ساعت انجام میشود.»
همه اینها نشان دهنده مهم شدن فاکتور سرعت در زندگیهای امروزی است به
طوری که روحیه صبر و استقامت و تداوم داشتن و اصرار داشتن بر انجام کاری به
طوری که روزبهروز بر تکمیل و بهبود آن اضافه شود از دست میرود.
این تب سرعتطلبی به رابطههای عاطفی هم سرایت کرده است. اگرچه امروزه انتظار میرود آقا و خانمی دانشگاه رفته و دارای تحصیلات عالیه و دستکم دیپلمه آگاهی بیشتری در مقایسه با زنان و مردان قدیم درس نخوانده یا کم سواد داشته باشند، اما مشاهده میکنیم که کم نیستند زوجهایی که در مقابل کوچکترین گرههایی که پیش رویشان قرار میگیرد بیتابی میکنند و ترجیح میدهند زیر همه چیز بزنند و صورت مسئله را پاک کنند و هر یک چمدانی آماده جدایی داشته باشند!
پس خیلی زود به این نتیجه میرسند که «ما فکرهایمان را کردهایم، به درد هم نمیخوریم و میخواهیم از هم جدا شویم.» گویی ازدواج که زمانی آنقدر مهم بود که برای پا گرفتنش مراسمهایی هفت روز و هفت شب میگرفتند، دیگر به بازی بچگانهای تبدیل شده است!
پیشبینی زندگیهای مشترک آینده!
اگر به همین روال پیش برود، پیشبینی میشود که کانون خانواده سستتر و سستتر شده و «من» آنقدر بزرگ شود که دیگر جایی برای «ما» باقی نماند. آن وقت به جای رشد و تکاملی که در ارتباط با دیگران حاصل میشود، عقدههایی سربسته و حل نشده باقی میمانند که جامعه را روز به روز بیمارتر میکنند.
علت چیست؟
در زمان قدیم گزینههای محدودتری وجود داشت. درحالی که امروزه به راحتی با انتشار چند عکس و پیامی که حتی از صفحات دیگران کپی شده است، در کوتاهترین زمان، حجمی از وفاداران یک صفحه که مثلاً نماد یک انسان است، به آن صفحه میپیوندند. این همه معشوق و معشوقه در چشم برهمزدنی در دسترس قرار میگیرند!
قدیم ارزشها به میدان میآمدند الان بیشتر منافع روز، مطرح است
قدیم خانم خانه، شوهر خود را به عنوان بزرگ خانه و بزرگتر خودش میپذیرفت اما اکنون سخن از برابری و مساوات و احقاق حقوق است اما نه از آن نوعی که عدالت را به معنای واقعی محقق کند، بلکه بیشتر جنبه ادعاهای قانونی پیدا میکند. پس خانه به جای اینکه یک رأس داشته باشد، چند سر خواهد داشت. ناگفته نماند که ظلمها و بیعدالتیهای مردان و زنان نسبت به همسران خود در گذشته و حال و آینده هیچ یک توجیهپذیر نیست و از آن دفاع نمیشود. به عبارت دیگر، در گذشته عدم آگاهی از حقوق زن، موجب میشد که همواره طرفی که کوتاه میآید، جنس مؤنث باشد اما اکنون آگاهی از حقوق شاید به مراتب بیشتر شده باشد اما متأسفانه چاشنی عاطفه کمتر شده است. یعنی حقوق از عاطفه مهمتر شده و بنابراین کنار آمدن سختتر شده است.
در گذشته با وظایفی که به عهده فرزندان گذاشته میشد، آنها هم مسئولیتپذیرتر و محکمتر بار میآمدند و در نتیجه به تنهایی میتوانستند از عهده انجام بسیاری امور مثل کسب درآمد، تجارت، حفظ زندگی مشترک و پرورش فرزند برآیند در حالی که در زندگیهای مدرن امروزی، پدر و مادرها بیشتر نقش خدام فرزندان را بازی میکنند نهایت امر این است که به ظاهر بچهها ازدواج میکنند. اما همواره مسیر بازگشت به خانه پدری و مادری و بهرهمندی از حمایتها و خدمات آنها را به روی خود باز و هموار میبینند. پس در رویارویی با موانع به جای استقامت و پیش رفتن، در میروند.
افسردگی بعد از ازدواج
از جمله عواملی که میتوان ادعا کرد که امروزه رو به رشد است، افسردگی بعد از ازدواج است و یکی از دلایل آن این است که عمده تمرکز روی هرچه خاصتر برگزار کردن جشن عروسی است و نه خود ازدواج. در واقع مراسم با اصل رابطه اشتباه گرفته میشود.
راهکار چیست؟
از پرورش صحیح و اصلاح خانواده فعلی باید شروع کرد. ضروری است که پدر و مادرها فرزندانی مستقلتر بار بیاورند و حامی ابدی ایشان نباشند وکانون خانواده پرمهرتر و گرمتر شود. اگر امروز خودمان در خانوادهای زندگی میکنیم که سرد است، چطور میتوانیم تصویری روشن از خانوادهای مستحکم را برای آیندگان بسازیم؟ لازم است به جای تمرکز بر آداب و رسوم و برگزاری دقیق مراسمهای مجلل، برد دیدمان را به چند ده سال آینده وسعت بدهیم و برایش برنامهریزی کرده و خودمان را آماده کنیم.
منبع: آوینی نیوز
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com