بازخوانی عملکرد اصلاح طلبان (1)
مردی که برای اصلاحات خون می خواست
حجاريان پس از دولت «ميرحسين موسوي» بهتدريج خود را از وزارت اطلاعات جدا ساخته و به مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري پيوست كه موسويخوئينيها رئيس آنجا بود. وي در آنجا به سمت معاون سياسي موسويخوئينيها منصوب شد. وي در مصاحبه با «روزنامهي فتح» در اينباره...
بولتن نیوز: سعيد حجاريان، مهندس فني (ليسانس مكانيك) از دانشگاه تهران و دكتراي علوم سياسي از دانشكدهي حقوق دانشگاه تهران ميباشد. روزنامهي ابرار در مورد سوابق قبل از انقلاب سعيد حجاريان اينگونه مينويسد:
«سعيد حجاريان در مصاحبهاي ميگويد: در زمان شاه زندان نرفته است و اين يعني اينكه وي مبارزهاي نكرده است كه در اثر آن به زندان بيفتد و يا اينكه به قدري باهوش و بر فنون رزم شهري آگاه بوده كه مأموران ورزيدهي ساواك نتوانستند نام وي را در پروندههاي خود ثبت كنند».[1]
حجاريان فعاليت سياسي خود را از نهاد اطلاعات و تحقيقات نخستوزيري آغاز كرد. البته روزنامهي «هم ميهن» او را از دانشجويان پيرو خط امام معرفي ميكند.[2]
پروندهي سوابق اطلاعاتي حجاريان حاكي از آن است كه در عمليات ضدكودتاي نقاب (نوژه) با كشميري همكاري نزديك داشته است و در يك اتاق فعاليت داشتهاند.[3] اما كشميري كه بود؟ كشميري عامل بمبگذاري در ساختمان نخستوزيري بود كه منجر به شهادت رجايي و باهنر گرديد.
همسر سعيد حجاريان سابقهي عضويت در سازمان مجاهدين خلق (منافقين) را داشته است و خود حجاريان رفيق نزديك تقي محمدي بوده است.[4]
«تقي محمدي در رابطه با بمبگذاري در ساختمان نخستوزيري كه كاردار ايران در افغانستان بود، دستگير شد. آمد تا شروع كرد به پرده برداشتن از مسائل، روز بعد جنازهي او را كف سلول ديدند».[5] بعد از مرگ تقي محمدي پرونده ادامه پيدا نكرد. اگر كشته نميشد نفر بعدي بايد «سعيد مظفري» (حجاريان) را ميگرفتند چون با هم بودند».[6]
به گفتهي خود حجاريان، وي در دفتر اطلاعات و تحقيقات نخستوزيري در سمت معاون خسرو تهراني در امور ضدجاسوسي فعاليت نموده است.[7]
حجاريان در تأسيس وزارت اطلاعات نقشي اساسي داشته است و در دوران وزارت ريشهري مدير كل آن وزارتخانه بود.[8]
روحالله حسينيان از عملكرد حجاريان و تيمش در آن زمان، اينگونه پرده برميدارد:
«من (روحالله حسينيان) و آقاي محسنياژهاي به خاطر عملكردهاي خشونتآميز آقاي سعيد حجاريان و ربيعي نتوانستيم آنجا بمانيم. چطور شده كه يك مرتبه در جامعه همه چيز برعكس شده و ما مبدل به چهرههاي خشن شدهايم و آنها چهرههاي ملايم و ضدخشونت شدهاند؟!»[9]
حجاريان پس از دولت «ميرحسين موسوي» بهتدريج خود را از وزارت اطلاعات جدا ساخته و به مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري پيوست كه موسويخوئينيها رئيس آنجا بود. وي در آنجا به سمت معاون سياسي موسويخوئينيها منصوب شد. وي در مصاحبه با «روزنامهي فتح» در اينباره بيان ميدارد كه:
«بعد از فوت امام (1368) و تشكيل دولت آقاي هاشمي دوباره به رياست جمهوري برگشتم. من در يك مقطعي در زمان تأسيس وزارت اطلاعات، از رياست جمهوري به آنجا (اطلاعات نخستوزيري) رفتم و در مراحل تأسيس وزارت اطلاعات بودم و بعد هم دوباره به رياست جمهوري برگشتم. در سال 1363 رفتم و در سال 1368 دوباره برگشتم».[10] اما علت خروج حجاريان از وزارت اطلاعات، مخالفت وي با سپردن وزارت اطلاعات به علي فلاحيان بود.[11]
از اين زمان است كه چرخش فكري حجاريان آغاز ميشود. وي به دانشكدهي حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران تردد ميكرد تا بتواند با بورسيهاي كه مسئولان آن روز در اختيارش گذاشتند، دروس علوم سياسي را فرا گيرد و چه كسي بهتر از حسين بشيريه ميتوانست اين جوان جوياي نام و مدهوش تئوريهاي سحرآميز و افسونكنندهي سياسي غرب را از چشمهي علوم انساني مغرب زمين سيراب كند؟[12]
در سال 1372، با دفاع از پايان نامهاش با عنوان «موعوديت در انقلاب ايران و روسيه» در دانشگاه تهران و زيرنظر حسين بشيريه، فوق ليسانس علوم سياسي و سپس دكتراي آن را در دانشگاه ميگيرد.
حجاريان در اين مقطع، همكاري در جهت راه انداختن روزنامهي سلام و احياي مجدد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را در كارنامه خود دارد.[13]
حجاريان در اين دوره روابط نزديكي با عبدالكريم سروش نيز برقرار ميكند: «عبدالكريم سروش، هميشه به من ميگفتند: بهترين غزل حافظ كه براي من جالب است همان است كه ميگويد: «با كريمان كارها دشوار نيست». من ميگويم با «عبدالكريمان كارها دشوار نيست» و از اين جهت من خيلي متأسفم از اينكه ما محروم هستيم از حضور ايشان در كشور».[14]
وي با نام مستعار «جهانگير صالح پور» در نشريهي كيان، قرائت جديد طيف موسوم به چپ مدرن را از «ولايت فقيه» و سيستم حكومتي وابسته به آن تشريح ميكرد. به طوري كه برخي از انديشمندان ديني كه همان دوران به نقد مقالات وي در باب ولايت فقيه مشغول بودند، از آن مقالات به عنوان «مطالبي كه به صورت رندانهاي پنبهي ولايت فقيه را ميزند» ياد نمودهاند.[15]
نشريهي نيمروز، كه در جهت براندازي جمهوري اسلامي ايران فعاليت دارد، به رفت و آمدهاي مشكوك سعيد حجاريان به اروپا اشاره ميكند و افشا ميكند كه «او در اقامت در خارج، باب گفتگوي مكاتباتي با اپوزيسيون را از طريق نوشتن در نيمروز، با نام مستعار «نادر صديقي» آغاز كرد و چند مقاله در باب آزادي اسلامي در اين روزنامه نوشت و سپس در پي سكوتي چند ماهه، نام ديگري براي خود برگزيد و دو مقالهي ديگر نيز در گفتگو با اپوزيسيون، در همين نيمروز منتشر ساخت».[16]
فلاحيان، وزير اسبق اطلاعات، دربارهي چرخش اعتقادي حجاريان در مصاحبه با روزنامهي جامجم تصريح ميكند كه: «سعيد حجاريان تا وقتي كه در وزارت اطلاعات بود، نيروي فعالي بود... اما بعد از آنكه حجاريان فعاليتش را در دانشگاهها شروع كرد، نوشتههايي از او منتشر شد كه با آن «سعيد» كه ما در وزارت ميشناختيم خيلي متفاوت بود».[17]
حجاريان، در زمان رياست موسويخوئينيها به مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري رفت و معاون سياسي آن مركز شد. اما معاونت سياسي آن يك پروژه به نام «توسعهي سياسي» بيشتر نداشت كه موضوع كار توسعهي سياسي، دموكراتيزاسيون يا نوسازي سياسي بود.[18]
پروژهي توسعهي سياسي حجاريان و تيمش به گونهاي انحرافي بود كه خود وي اذعان دارد كه هاشميرفسنجاني با آنان اختلاف داشت: «آن زمان آقاي هاشمي ذهنيت ما را چندان نميپسنديد».[19] «پروژهي ما پروژهي بزرگي بود كه آقاي هاشمي نميخواست و رها كرد».[20]
سعيد حجاريان پس از خرداد ماه سال 1376، به عنوان مشاور سياسي آقاي سيدمحمد خاتمي، رئيسجمهور وقت، انتخاب گرديد و آخرين مسئوليت اجرايي او، عضويت در شوراي شهر تهران بود. وي در دوران اصلاحات به صورت جدي وارد عرصهي مطبوعات شد و با عنوان مدير مسئول «روزنامهي صبح امروز» مشغول به فعاليت گرديد.[21] روزنامهي انگليسي فاينشنال تايمز نزديكترين روزنامهنگار به حجاريان را روزنامهي اكبر گنجي ميداند.[22]
اما قبل از دوم خرداد 1376 نيز حجاريان مقالات بسياري را در هفتهنامهي «عصر ما» به رشتهي تحرير در آورد. مجموعهي اين مقالات در كتابي با عنوان «جمهوريت؛ افسون زدايي از قدرت» به چاپ رسيده است. حجاريان، نظريه پرداز و تئوريسين حزب مشاركت محسوب ميشود و تئوريهاي «فشاراز پايين و چانه زني در بالا » و «فتح سنگر به سنگر» از جانب وي و پس از دوم خرداد 1376 مطرح شده است. وي همچنين در جنگ رواني تبحرخاصي دارد: «من جنگ رواني را يك دوره در دورهي دكتراي جامعة الصادق درس دادم. بسياري از حاضران در آن درس هم گرايشهاي سياسي مخالف من داشتند».[23]
تئوريسين حزب مشاركت، معتمد «سعيد شاهسوندي»، از اعضاي فعال گروهك منافقين نيز بوده است. حجاريان در اين باره تصريح ميكند كه: «سعيد شاهسوندي از اعضاي نزديك به مركزيت مجاهدين خلق و مسئول راديوي منافق بود كه در عمليات مرصاد دستگير و مدتي هم زنداني ميشود و بعد به آلمان ميرود و ديگر كار سياسي نميكند. او ميگويد: تنها كسي كه ميشود با او حرف زد حجاريان است. او فقط ميفهميد من چه ميگويم».[24]
پی نوشت ها:
[1]. روزنامهي ابرار، 14/2/1379
[2]. روزنامهي همميهن، 23/12/1378
[3]. رضا گلپور، شنود اشباح، تهران، كليدار، 1381، ص 480
[4]. همان
[5]. هفتهنامهي شما، سخنراني روحالله حسينيان، 10/6/1379
[6]. رضا گلپور، پيشين، ص 635
[7]. روزنامهي فتح، مصاحبه با سعيد حجاريان، 18/1/1379
[8]. همان
[9] هفتهنامهي يالثارات الحسين، مصاحبه با روحالله حسينيان، 4/8/1379
[10]. روزنامهي فتح، مصاحبه با سعيد حجاريان، 15/1/1379
[11]. حسين سليمي، پيشين، ص 12
[12]. روزنامهي ابرار، 14/2/1379
[13]. روزنامهي فتح، مصاحبه با سعيد حجاريان، 16/1/1379
[14]. روزنامهي نوروز، مصاحبه با سعيد حجاريان، 22/12/1380
[15]. روزنامهي كيهان، 2/2/1380
[16]. نيمروز، شمارهي 579، 27/12/1378
[17]. روزنامهي جامجم، مصاحبه با علي فلاحيان، 13/3/1380
[18]. حسين سليمي، پيشين، ص 57
[19]. همان، ص 59
[20]. همان
[21]. محسن صالح، چريكهاي پشيمان، تهران، كيهان، 1382، ص 154
[22]. روزنامهي انگليسي فايننشال تايمز، 13/3/2000
[23]. روزنامهي فتح، 15/1/1379
[24]. حسين سليمي، پيشين، ص 58
منبع: كتاب آسيبشناسي حزب مشاركت/ صص 184-179