کد خبر: ۳۶۷۲۸
تاریخ انتشار:
مراقبت كنيد امتيازات(انگليس) رعايت شود!،

نامه منفعلانه پهلوي دوم در حمايت ازمنافع استعمار پیر+سند

در اين ايام بود كه اردشير ريپورتر، رضاخان ميرپنج را به آنان معرفى كرد و در ملاقاتى كه آيرون سايد با او و در حضور سيدضياءالدين طباطبايى، صورت داد، كودتاى حوت 1299 ش برنامه‏ريزى شد و به انجام رسيد و قريب 5 سال پس از آن، ميرپنج رضاخان، رضاشاه پهلوى شد و بر تخت نشست و ارتباطات خود را از طريق واسطه‏هاى متعدد، از قبيل: ميرزاكريم خان رشتى، سليمان بهبودى، سردار اسعد بختيارى، محمدعلى فروغى، اردشير جى و ... با مقامات انگليس، ادامه داد و مجرى سياست‏هاى استعمارى آنان شد.
رضا خان كه با حمايت انگليس پس از كودتاي سوم اس فند به حكومت رسيد در تمام دوران سلطنت 20 ساله خود از منافع بيگانگان حمايت مي كرد. سندي كه ملاحظه مي كنيدي از سلسله اسنادي است كه شخص اول مملكت!! براي معرفي كنسوليار انگليس به حكمران سيستان و بلوچستان نوشته و ضمن معرفي وي، تاكيدخاصي روي رعايت امتيازات وقراردادهاي فيمابين كه عمدتا استعماري ومتضمن منافع بيگانگان است ،مي كند.

به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، سياست روسيه تزارى و امپراتورى بريتانيا در قبال ايران، از سده گذشته، بر دو اصل استوار بود.

هدف روسيه راهيابى به آب‏هاى گرم از طريق دستيابى به خليج فارس و هدف انگلستان، حفظ و صيانت متصرفات خود در شبه قاره هندوستان بود.

براساس اين اصول، روسيه در تلاش براى گسترش متصرفات خود به سمت خليج فارس از طريق گرجستان و داغستان بود و انگلستان مى‏كوشيد تا وضعيت موجود را به نفع خود حفظ كند.

على‏رغم اين تقابل كه روسيه و انگلستان در هدف دارا بودند، در عين حال دو هدف مشترك را نيز در ايران دنبال مى‏كردند كه عبارت بود از :

1ـ جلوگيرى از توسعه و پيشرفت ايران در تمام زمينه‏ها
2ـ ممانعت از پاى‏گيرى نفوذ يك قدرت سوم در ايران

در راستاى همين اهداف مشترك بود كه «سر گوراوزلى» اولين سفير مقيم انگلستان در دربار ايران، در 15 اكتبر 1844 م (1223 ش) به وزارت خارجه انگلستان نوشت:

«عقيده صريح و صادقانه من اين است كه چون مقصود نهايى ما حفظ [و]صيانت هندوستان مى‏باشد، در اين صورت مهمترين سياست اين خواهد بود كه كشور ايران را در همين حال ضعف و توحش و بربريت نگاه داريم.»

و سِر واستين هنرى لايار ـ سياستمدار برجسته فرانسوى‏الاصل انگليسى ـ مى‏گويد: «دولت انگليس هرگاه منافع استعمارى خود را در هندوستان، در معرض مخاطره مى‏ديد، باب مراوده و دوستى را با ايران باز مى‏كرد و هر وقت مقتضيات و مصالح سياسى تحويل آنها مى‏نمود، دربار بى‏اطلاعِ تهران، غافل از تحريكات و دسيسه‏هاى قدرت‏ها و امكانات نظامى خود، مبارزه مى‏نمود. نتيجه اين مبارزات بى‏حاصل كه بيشتر با تحريكات انگليسى‏ها سرچشمه مى‏گرفت، قراردادهاى شوم و ننگين گلستان و تركمانچاى را براى ملت ستمديده ايران به ارمغان مى‏آورد». و سِر دنيس رايت در تكميل اين عقيده مى‏گويد: «درگيرى انگليس در تعيين مرزهاى ايران مربوط به يك مقصود دورانديشانه در مورد دفاع از هند و توسعه‏طلبى روسيه در آن جهت بود.»

صرف‏نظر از اين اظهارات، اهميت اين منطقه براى انگلستان، با توجه به اختلاف قبلى با ايران، بر سر حاكميت هرات، از حمله به بوشهر (جنگ‏هاى 1253 ق ـ 1258 ق ايران و انگليس در زمان محمدشاه قاجار) و اشغال جنوب در زمان ناصرالدين شاه (1273 ق ـ 1274 ق) به خوبى مشهود است. در پى اين حوادث بود كه استعمار بريتانيا، در راستاى استراتژى منطقه‏اى خود، توجه خويش را به مناطق شرقى ايران، به ويژه خراسان و سيستان معطوف داشت و هيئت‏هاى متعددى ـ به رياست سرهنگ سى.اى.استيوارت و سرهنگ يون اسميت ـ به آن نواحى اعزام كرد تا مستقيما به بررسى منطقه بپردازند.

اين گزارش كه در سال 1289 ق به «وايت هال» تقديم شد، مبناى تدوين استراتژى جديد بريتانيا در شرق ايران قرار گرفت كه اساس آن با توجه به آشفتگى حكومت مركزى قاجار، تبديل حكومت محلى قائن به مركز ثقل سياست انگلستان در منطقه و بهره‏گيرى از خاندان علم بود كه نمونه آن، تشكيل ارتش محلى با پول انگلستان توسط حشمت‏الملك علم مى‏باشد كه مشت آهنين بريتانيا در منطقه محسوب می ‏شد.

خاندان علم، يك نمونه از شبكه گسترده جاسوسى انگليس، در مناطق مختلف ايران بودند، كه براى تحقق اهداف انگلستان در راستاى تأمين اطلاعات دقيق و شناخت عميق استعمار بريتانيا، شكل گرفته بود.

برخى از اين شبكه‏ ها، عبارت بودند از:
  شيخ خزعل در خوزستان، خاندان قوام‏الملك در شيراز، خاندان علم در جنوب خراسان و سيستان و بلوچستان، صارم‏الدوله در اصفهان، سپهدار رشتى در گيلان، اسعد بختيارى و ظفر بختيار در بختيارى و... و در تهران نيز، تعدادى سياستمدار حرفه‏اى، كه تربيت يافته مربيان و آموزه‏هاى انگليسى بودند و استعداد مشاغل مختلف حكومتى از قبيل : صدارت، وزارت، وكالت و غيره را دارا بودند، از اعضاى اين شبكه محسوب مى‏شدند كه از آن جمله‏اند: منصورالملك، عين‏الملك، محمود جم و...

به دنبال اين تمهيدات، انگلستان از طريق نايب‏السلطنه هندوستان، تصميم به بركشيدن فردى به عنوان شاهنشاهى ايران گرفت كه به طور تمام و كمال در خدمت اهداف آنان باشد. در اين ايام بود كه اردشير ريپورتر، رضاخان ميرپنج را به آنان معرفى كرد و در ملاقاتى كه آيرون سايد با او و در حضور سيدضياءالدين طباطبايى، صورت داد، كودتاى حوت 1299 ش برنامه‏ريزى شد و به انجام رسيد و قريب 5 سال پس از آن، ميرپنج رضاخان، رضاشاه پهلوى شد و بر تخت نشست و ارتباطات خود را از طريق واسطه‏هاى متعدد، از قبيل: ميرزاكريم خان رشتى، سليمان بهبودى، سردار اسعد بختيارى، محمدعلى فروغى، اردشير جى و ... با مقامات انگليس، ادامه داد و مجرى سياست‏هاى استعمارى آنان شد.

آنچه باعث شد كه به بحث مختصرى پيرامون اهميت ايران براى استعمار انگلستان پرداخته شود، سندى به قدمت تاريخى 70 ساله است كه در ارديبهشت ماه سال 1312 ش و با نمره 3391 از دفتر مخصوص رضاخان، صادر گرديده است.

محتواى اين سند كه، موافقت رضاشاه با انتصاب «جوفرى فاوست تيلر اسكوايا» به مقام ويس قنسولى انگلستان در زابل است، به شرح زير مى‏باشد:

با تأييدات خداوند متعال
ما
پهلوى شاهنشاه ايران
     به حكومت سيستان امر و مقرر مى‏داريم كه چون اعليحضرت پادشاه انگلستان به موجب فرمان مورخ پنجم فوريه يكهزار و نهصد و سى و سه جوفرى فاوست تيلر اسكوايا را به سمت ويس قونسولى در قونسولگرى انگليس در زابل منصوب داشته‏اند و موافقت ما نيز با اين انتخاب حاصل است لهذا در انجام مطالب مأموريتى مشاراليه لدى‏الحاجة مطابق عهود مقرره لازمه مساعدت و همراهى را بنمايد و امتيازات مربوطه را مرعى دارد. به تاريخ دهم ارديبهشت يكهزار و سيصد و دوازده.





شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین