کد خبر: ۳۶۶۳۸۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
برای برخی مسئولان، شاید فقط کمی خجالت بکشند

سربازان وطن و سرباران وطن

این روزها توی همه صفحات مجازی، از صفحه تلویزیون گرفته تا اینستاگرام و تلگرام همه از یک حقیقت تلخ سخن می‌گویند. «سربازان وطن». بچه‌هایی که به مرخصی ابدی رفتند و از تهِ دره به آسمان‌ها پرکشیدند.
 به گزارش بولتن نیوز،این روزها توی همه صفحات مجازی، از صفحه تلویزیون گرفته تا اینستاگرام و تلگرام همه از یک حقیقت تلخ سخن می‌گویند. «سربازان وطن». بچه‌هایی که به مرخصی ابدی رفتند و از تهِ دره به آسمان‌ها پرکشیدند.
با عرض شرمندگی، متاسفیم که در بین کشته‌های این اتفاق تلخ، هیچ آقازاده‌ای پیدا نمی‌شود. متاسفیم که هیچ‌وقت خون از دماغ که نه، از سر انگشت آقازاده‌ها نمی‌آید. متاسفیم که مرگ همیشه برای همسایه آقایان و مسئولان بوده است. سوگلی‌های دربار دولتی‌ها و سایر حضرات، اصلا نباید طعم تلخ سربازی را بچشند، چه برسد به اینکه بخواهند با لباس سربازی در مسیر رفتن یا آمدن دچار سانحه‌ای بشوند و آغوششان را به روی دره مرگ باز کنند. اساسا آنچه برخی مسئولان در قبال آن مسئولند، همین است.
حالا پس از مرگ این بچه‌های سرتراشیده‌ی سر از آسمان درآورده، انواع و اقسام واکنش‌ها را می‌بینیم. از هزینه‌هایی که ‌آقایان مسئول لطف می‌کنند و می‌پردازند، از پیام‌های تسلیت رنگارنگ دوستان جناح اینور و آن‌طرف، از ابراز همدردی‌های مصنوعی، از واکنش‌های احساسی مسئولان گرفته، از اشک‌های دروغینی که ریخته می‌شود تا مراسم تغییر عکس پروفایل و شمع روشن کردن مردم. این همه سهم بچه‌هایی است که در لباس سربازی، جان باختند.
اما می‌دانیم، عمر همه این اتفاقات مثل آب شدن همان شمعی است که برای سربازان وطن روشن می‌کنند. آقایان مسئول خیلی زود قرص‌های رفع آلزایمر را کنار می‌گذارند و به زندگی طبیعی برمی‌گردند. خیلی زود این مسئله را می‌گذارند کنار همه حادثه‌هایی که طی این سال‌ها رخ داده و فقط برای چند روز تلخ بودند و به درد استفاده‌های ابزاری و تبلیغاتی‌شان می‌خورد. به درد فیگور گرفتن و ابراز همدردی‌های متظاهرانه با مردم. بچه‌های مردم می‌میرند و اتفاقی نمی‌افتد. این اصل واقعیت است. اتفاق اصلی جای دیگری است.
مهم این است که بچه‌های برخی مسئولان زنده هستند و خوب می‌خورند و می‌خوابند. بچه‌های مسئولان هستند و هزینه استخر شنا و زمین تنیس‌شان را هم از جیب مردم برمی‌دارند. آقازاده‌ها هستند و پول کتاب و پاستیل و بنزین ماشین‌های آخرین مدلشان را هم به حساب مردم نوشته می‌شود. بچه‌های مردم می‌میرند و آقازاده‌ها زنده می‌مانند. حتی اگر دستِ کج همین آقازاده‌ها هم رو شود، باز هم تبری نیست که گردن کلفت اینان را دریابد و «اجر زحمات طولانی»‌شان را بدهد!
بچه‌های مردم می‌روند و از آنها فقط قاب عکسی می‌ماند و خاطره‌های رنگارنگی که نمک مکرر می‌شود، بر قلب مادران و پدران و عزیزانشان. بچه‌های برخی مسئولان می‌روند و خیلی زود «سالم و با‌نشاط» بیرون می‌آیند و «وارد جامعه» می‌شوند.
این روزها همه از «سربازان وطن» می‌گویند. هزاران هزار «لایک» زیر عکس و متن و شعری است که در رثای از دست رفتن این بچه‌هاست، اما چرا کسی از «سرباران وطن» چیزی نمی‌گوید؟ چرا برخی‌ها سعی می‌کنند حکایت دست‌درازی، خیانت و دزدی این سرباران انقلاب را مثل «فضله» زیر خاک پنهان کنند. چرا جنازه این سربازان را روی خیانت‌های آقایان و آقازادگانشان می‌اندازند و می‌خواهند حواس مردم را به سمت و سوی دیگری ببرند؟ چرا اینجا آقایان مسئول با «مردم» روراست نیستند؟ چرا صاف می‌نشینند و کج می‌گویند؟ چرا مبارزه با فساد هم بخشی از پازل‌های بازی سیاسی جناح‌ها شده است؟ چرا فساد فقط برای طرف مقابل بد است؟
از دست دادن سربازان این وطن تلخ است و دردآور. دیدن عکس‌شان، اشک آدم را درمی‌آورد. فکر کردن به دل پدر و مادرانشان دل آدم را می‌فشارد، اما تلخ‌تر خیانت‌هایی است که به این مملکت، مردم و نظام می‌شود. خیانت‌‌کارانی که روی خون جوانان این مملکت قدم می‌زنند. جوانان این مردم برای «خدمت» مقدس سربازی می‌روند و آن‌وقت بعضی‌ها می‌مانند تا حسابی به «خدمت» اموال مردم برسند. جوانان این مملکت چه در اینجا، چه لبِ مرز، چه در دفاع از حرم می‌روند و برنمی‌گردند و آن‌وقت اینجا عده‌ای جیب‌هایشان را گشادتر می‌کنند و کلاهی که می‌خواهند بر سر ملت بگذارند را بزرگ‌تر می‌کنند.
اینجا مسئولانی هستند که به جای آنکه «مفعول» باشند و به سوال مردم جواب دهند، خودشان سوال می‌پرسند و از مردم طلب تمام‌ناشدنی دارند.
اینجا هستند آدم‌!هایی که برایشان فقط صفر فیش حقوقی‌شان مهم باشد. آدم‌هایی که آمده‌اند تا طی چند ماه و چند سال بریز و بپاشند و بخورند و ببرند. آدم‌هایی که کمترین تعهدی نه به مردم دارند، نه به انقلاب و خون شهیدان و حتی «وطن». آنها دسته‌ی «ط» وطن را می‌گیرند تا خودشان را بالا بکشند و روی گُرده مردم پا می‌گذارند تا بهتر دیده شوند. آنها کسانی هستند که معلوم نیست، شب‌ها چگونه با وجدان نداشته‌شان رودررو می‌شوند. معلوم نیست فردای قیامت از این همه خباثت و خیانت‌شان چگونه دفاع می‌کنند.
این مملکت به وفور «سرباز وطن» دارد و «سرباز انقلاب»، اما توی این دریای عظیم و خروشان و زلال، عده‌ای «سربار وطن» هم هستند که حتی تعداد کم‌شان هم برای این پاکی و سپیدی زیاد است.
شرمنده که این قلم اینقدر تند و تیز و تلخ است. اما واقعیت آن است که از سر درد است. دردِ به خاطر بی‌دردی آدم‌هایی که گویی فقط در قبال خودشان و بچه‌هایشان مسئولند. آدم‌هایی که برای کسب قدرت و ثروت، خودشان را به هر آب و آتشی می‌زنند و برای به دست آوردن فلان صندلی و بهمان میز، از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند. آدم‌هایی که همواره به این مردم و انقلاب و کشور بدهکار بوده‌اند، اما ذره‌ای از ژست طلبکارانه‌شان کم نشده و نمی‌شود. آنها که بر مرکب مراد! همچنان سوارند و می‌تازند. آدم‌هایی که برای روز ذلالت‌شان لحظه‌شماری می‌کنیم.

منبع:سیاست روز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۲۵ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۵
0
0
درود بر شرفت با ابن نقد زیبا بر آقازادگی.........
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین