حسینیراد معتقد بود، یکی از جریانهای مهم هنری که علاوه بر مضامین حماسی و ملی با مضامین دینی هم درآمیخته «نقاشی قهوهخانهای» است. او در اینباره گفته بود: هنرمندان این جنبش، آثاری را با مفاهیم دینی بهشکل بسیار ساده و با توجه به سنتها و آداب اجتماعی مردم ایران خلق کردهاند.
این پژوهشگر در اختتامیهی نمایشگاه «نقشوارهی غدیر» در آبانماه 1392 با اظهار نگرانی نسبت به غریب بودن نقاشی قهوهخانهای در زادگاهش، گفته بود: «متأسفانه نقاشی قهوهخانهای در زادگاهش غریب است و بیم آن میرود که توسط کشورهای آفریقایی و عربی مانند سودان، مصر، عراق و پاکستان که این هنر از ایران به آنجا منتقل شده است، ثبت شود. اتفاقی که پیش از این برای تعزیه هم افتاده بود. اگر امروز از این هنر پرستاری نکنیم، چند صباح دیگر از آن خبری نخواهد بود و جلوههای زیبایش از بین خواهد رفت.»
او همچنین اظهار کرده بود: «نقاشی قهوهخانهای بهعنوان هنری که در دوران صفویه و قاجار ریشه دارد، توانسته است با بطن جامعهی ایرانی در دورهی خود ارتباط برقرار کند و در طول دو قرن، به حیات خود ادامه دهد. این هنر نه بهعنوان هنر موزهای و سفارشی، بلکه به خواست خود مردم توانسته است جایگاه خود را در جامعه باز کند.»
خیز جمهوری آذربایجان برای تصاحب شاهنامه، تلاش برخی کشورها برای ثبت خط نستعلیق و هنرهای دیگری، مانند مینیاتور و نگارگری از دیگر مواردی است که در این سالها شاهد آن بودهایم. اتفاقاتی که مدیران و مسوولان درباره آنها اقدامات قاطع و مناسبی انجام ندادهاند و فقط هنرمندان و پژوهشگرانی مانند حسینیراد در این زمینه هشدارهایی را میدهند.
آیدین آغداشلو - هنرمند نقاش - دربارهی این پژوهشگر گفته است: «عبدالمجید حسینیراد بدون هیچ تعصب بازدارندهای، در عین حالی که به باورداشتهای همیشگی دینی و انقلابی خود پایبند ماند، از جهان پویای معاصر نیز روی برنگرداند. حسینیراد و چند هنرمند جوان، سالهای پس از انقلاب توانستند آبروی گروهی باشند که حرفهای عمدهای برای گفتن داشت و بهعنوان یک نقاش، آثارش از رنگآمیزی و تغزل بسیاری بهره برده بود. همیشه او را بسیار دوست داشتم و مورد احترام من بود و شکر خدا که تفاوتهای کم و بیشی که در میان ما بود، حائلی برای دوستی و احترام پدید نیاورد.»
سیدمحمد فدوی - رییس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران - نیز در بزرگداشتی که برای این هنرمند و استاد دانشگاه برگزار شد، از حسادت برخی افراد نسبت به او گفته و اظهار کرده بود: «غفلت و حسادت برخی افراد باعث شد دل عبدالمجید حسینیراد بشکند و او را وادار کند یک سال پس از حضور در موزه هنرهای معاصر و مرکز هنرهای تجسمی استعفای خود را بنویسد.»
حسینیراد 18 خردادماه 1393 براثر بیماری سرطان خون و ایست قلبی درگذشت. پیکر او در زادگاهش بهبهان به خاک سپرده شد.
این پژوهشگر متولد 1338 در بهبهان بود. او در طول فعالیت علمیاش دانشیار دانشکده هنرهای تجسمی، پردیس هنرهای زیبا و دانشگاه تهران بود. حسینیراد مدرک کارشناسی نقاشی خود را از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران و مدرک کارشناسی ارشد هنرهای تجسمی را از دانشگاه رن 2 فرانسه و دکتری هنرهای تجسمی را از همین دانشگاه گرفت.
عضویت در هیئت علمی دانشکده هنرهای زیبا، مدیریت مرکز تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ریاست موزه هنرهای معاصر تهران، سردبیری نشریه تخصصی هنرهای تجسمی، عضویت در مرکز هنرهای تجسمی حوزه هنری و عضویت در گروه هنرهای تجسمی فرهنگستان هنر از دیگر فعالیتهای این استاد دانشگاه بود.
«خط و سایهها» (مجموعه داستان)، «منظر نقاشی معاصر»، «از باروک تا سوررئالیسم»، «مبانی هنرهای تجسمی» و «یادنامه کمالالدین بهزاد» از تالیفات حسینیراد است.
انتهای پیام