کد خبر: ۳۵۵۹۲۱
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 05 خرداد 95

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه  ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته  اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه
*      *      *

آرمان/بودجه معاونت هنری افزایش یافته است


اجلاس کمیته های تخصصی امور هنری سه شنبه ۴ خرداد ماه با حضور علی مرادخانی و هنرمندان عرصه های مختلف هنری در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد.اجلاس کمیته های تخصصی امور هنری سه‌شنبه ۴ خرداد ماه با حضور علی مرادخانی معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و هنرمندان عرصه های مختلف در فرهنگسرای نیاوران برگزارشد.علی مرادخانی در این جلسه که با حضور نماینده سازمان مدیریت، سخنگوی دولت، مدیرکل دفتر موسیقی، تجسمی، نمایشی و اعضای کمیته‌های هنری برگزار شد، ضمن تقدیر از فعالیت های انجام شده در کمیته‌های ارزشیابی هنرمندان بیان کرد: جلسات کمیته‌های تخصصی طی دو سال گذشته در دولت یازدهم برگزار شده که بر این اساس سه جلسه از جلسات کمیته ارزشیابی با حضور همه کمیته های تخصصی برگزار شده است. در این جلسات فلسفه ارزش های هنری و اهدای درجه هنری به هنرمندان و همچنین موضوعات مختلف مورد نقد قرار می گیرد. به هر حال حضور نماینده سازمان مدیریت و دولت قطعا باعث می‌شود تصمیمات بهتری در آینده گرفت البته با همراهی هنرمندان کشور و کمک محمدجواد نوبخت و دولت محترم بودجه معاونت هنری افزایش یافته است.وی با اشاره به مسائلی که هنرمندان و مسئولان کمیته ها هنری مطرح کردند، تصریح کرد: امیدواریم با خردجمعی به جمع بندی مناسبی دست پیدا کنیم. متاسفانه هم اکنون اعطای درجه هنری با اهداف اولیه ای که در نظر بوده فاصله گرفته است. از سویی دریافت این نشان هنری برای هنرمندان بسیار مهم است زیرا هنرمندانی هستند که با داشتن درجات علمی دانشگاهی، بازهم برای دریافت درجه هنری اقدام می کنند و این نشانه اهمیت درجه هنری نزد هنرمندان کشوراست.مرادخانی با بیان اینکه کمیته ها باید طبق دستور عمل سازمانی عمل کنند، گفت: هنرمندانی که در این کمیته عضو هستند شاهدان امین هستند. ما باید به این باور برسیم که طبق طراحی‌هایی که برای ارزشیابی و اعطای نشان درجه هنری برای هنرمندان برنامه ریزی شده است، پیش برویم. معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه این جلسه ضمن قدردانی از خدمات ایرج راد طی زمان حضورش به عنوان مدیر عامل خانه تئاتر احکام هنرمندان عضو در کمیته های تخصصی امور هنری را به هر یک از هنرمندان اهدا کرد.ایرج راد، محمد عزیزی، شهرام ناظری، داود گنجه ای، محمدرضا درویشی، قباد شیوا، استاد شیرازی، شرفیان، بهروزغریب پور از جمله هنرمندانی بودند که در این جلسه حضور داشتند، این در حالی است که رئیس و اعضای کمیته ها ضمن بیان مشکلات دریافت درجه های هنری هنرمندان به بیان نقطه نظرات خود پرداختند.


ابتکار/بررسی جایزه های بازیگری هنرمندان ایرانی به بهانه‌ی دریافت نخل طلای کن توسط «شهاب حسینی»؛


از «عزت الله انتظامی» تا «شهاب حسینی»

سرویس فرهنگ و هنر - محمد اطبایی (کارشناس بین‌المللی سینمای ایران) ، در پی جایزه‌ی «شهاب حسینی» مطرح کرد که این جایزه دویست و پانزدهمین جایزه بین‌المللی بازیگری سینمای ایران در 45 سال اخیر است.

محمد اطبایی در جدیدترین نوشتاری که پس از اهدای جایزه‌ی نشان نخل طلا به شهاب حسینی نوشته شده است، تاریخچه‌ی جوایز بازیگران سینمای ایران را بروز رسانی کرده است. در نوشتار محمد اطبایی آمده است:« اولین جایزه بین‌المللی بازیگری سینمای ایران را «عزت‌الله انتظامی» در سال 1350 و برای فیلم «گاو» ساخته داریوش مهرجویی از جشنواره فیلم شیکاگو دریافت کرد و پس از 44 سال، دویست و دومین جایزه بین المللی بازیگری سینمای ایران را «فاطمه معتمد آریا» چندی پیش برای فیلم «نبات» از جشنواره فیلم داکا به خود اختصاص داد.

مهم‌ترین جوایز بازیگری قبل از انقلاب

بهروز وثوقی دومین جایزه بین المللی بازیگری سینمای ایران را در سال 1351 و برای فیلم «داش آکل» ساخته مسعود کیمیایی در جشنواره فیلم تاشکند در شوروی سابق گرفت و خود وی در سال 1354 جایزه بهترین بازیگری مرد جشنواره فیلم هند را برای «تنگسیر» ساخته امیر نادری دریافت کرد. «مری آپیک» برای فیلم «بن بست» در جشنواره مسکو و «گیتی پاشایی» برای فیلم «سفر سنگ» در جشنواره‌ی قاهره دیگر دریافت‌کننده‌های جایزه‌ی بازیگری سینمای ایران در سال‌های پیش از انقلاب بودند.

جوایز بازیگری جهانی بعد از انقلاب

اولین جایزه‌ی بازیگری در بعد از انقلاب را «جمشید مشایخی» برای فیلم «پدربزرگ» ساخته مجید قاری زاده از جشنواره فیلم پیونگ یانگ کره شمالی در سال 1366 دریافت کرد و همین جشنواره در سال 1371 «علیرضا خمسه» را برای فیلم «آپارتمان شماره 13» ساخته یدالله صمدی شایسته جایزه بازیگری خود دانست، اما در سال 1372 یکی از معتبرترین جایزه‌های بین المللی بازیگری سینمای ایران را «نیکی کریمی» با دریافت صدف نقره‌ای بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم سن سباستین اسپانیا در فیلم «سارا» ساخته‌ی داریوش مهرجویی رقم زد و همان سال نیکی کریمی در جشنواره فیلم سه قاره نانت نیز جایزه مشابهی را برای همین فیلم دریافت کرد.

پرافتخارترین بازیگران ایرانی

«ساره بیات» با دریافت 12 جایزه بین المللی، پر افتخارترین بازیگر سینمای ایران است. پس از وی «فاطمه معتمد آریا» با دریافت 11 جایزه قرار دارد. «لیلا حاتمی» با 8 جایزه از رویدادهای بین‌المللی شامل 4 جایزه‌ی مستقل و 4 جایزه‌ی مشترک در جایگاه سوم است. پرویز پرستویی و نیکی کریمی (شامل یک جایزه مشترک) هر یک با 6 جایزه در جایگاه چهارم افتخار آفرینان عرصه‌ی بازیگری ایران در صحنه‌های جهانی هستند. گلشیفته فراهانی با 5 جایزه، فرامرز قریبیان، حمید فرخ نژاد، ترانه علیدوستی و طنار طباطبایی با 4 جایزه، بهروز وثوقی، حسین محجوب، رضا ناجی، مریلا زارعی، نگار جواهریان و علی شادمان (بازیگر کودک فیلم «زمانی برای دوست داشتن») نیز 3 جایزه بین المللی به خود اختصاص داده‌اند.

بازیگران غیرایرانی در فیلم‌های ایرانی

از مجموعه 215 جایزه بازیگری فیلم‌ها و فیلمسازان ایرانی، 34 جایزه در جشنواره‌های ایرانی در خارج از ایرانی نصیب سینمای ایران شده است و 9 جایزه نیز توسط بازیگران غیر ایرانی در آثار سینماگران ایرانی کسب شده است که باید به جایزه‌ی بهترین بازیگری جشنواره فیلم کن به «ژولیت بینوش» برای فیلم «کپی برابر اصل» ساخته‌ی عباس کیارستمی در سال 1389 و همین جایزه برای «برنیس‌بژو» برای بازی در فیلم «گذشته» ساخته‌ی اصغر فرهادی در سال 1392 اشاره داشت.

چه کشورهایی بیشتر به بازیگران ایرانی جایزه داده‌اند؟

کشور آمریکا با 29 جایزه، هند با 22 جایزه، روسیه با 20 جایزه، فرانسه با 19 جایزه، کانادا با 15 جایزه، ایتالیا با 8 جایزه، اسپانیا با 7 جایزه و کره شمالی با 6 جایزه، بیش‌ترین توجه را به بازیگران فیلم‌ها و فیلمسازان ایرانی داشته‌اند.

خرس نقره‌ای و نخل طلایی

از میان معتبرترین جایزه‌های بازیگری سینمای ایران، جایزه بهترین بازیگر جشنواره فیلم کن برای شهاب جسینی، بی تردید مهم‌ترین جایزه بازیگری سینمای ایران در عرصه‌های جهانی است و پس از آن باید به 3 خرس نقره‌ای جشنواره فیلم برلین اشاره داشت که اولی نصیب «رضا ناجی» در سال 1386 برای فیلم «آواز گنجشک ها» ساخته مجید مجیدی و دو جایزه خرس نقره‌ای بهترین بازیگران مرد و زن فیلم «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادی در سال 1389 شد.

سایر جوایز معتبر

«حمید فرخ نژاد» نیز در سال 1379 جایزه معتبر بهترین بازیگری جشنواره فیلم کارلوویواری جمهوری چک را برای فیلم «عروس آتش» ساخته خسرو سینایی دریافت کرد و لیلا حاتمی هم در سال 1381 جایزه بهترین بازیگر زن را برای فیلم «ایستگاه متروک» ساخته علیرضا رییسیان در جشنواره فیلم مونترال گرفت.

«فرامرز قریبیان» با فیلم «رقص در غبار» ساخته‌ی اصغر فرهادی در جشنواره مسکو 1382، حمید فرخ نژاد با فیلم «طبل بزرگ زیر پای چپ» ساخته‌ی کاظم معصومی در جشنواره مسکو 1384، فاطمه معتمد آریا با فیلم «اینجا بدون من» ساخته‌ی بهرام توکلی در جشنواره مونترال 1390 و پس از آن جایزه معتبر هانری لانگلوآ در بهمن ماه همان سال، لیلا حاتمی با فیلم «پله آخر» ساخته‌ی «علی مصفا» در جشنواره کارلووواری 1391، «نگار جواهریان» با فیلم «ملبورن» ساخته نیما جاویدی در جشنواره ماردلپلاتا سال 1393 و سه جایزه بازیگران ایرانی در مراسم جایزه سینمای آسیا و پاسیفیک در بریسبان استرالیا توسط رضا ناجی، مریلا زارعی و فاطمه معتمد آریا از دیگر جوایز معتبر جهانی سینمای ایران محسوب می‌شوند.

جوایز یک عمر دستاورد هنری

32 جایزه بازیگری سینمای ایران با فیلم کوتاه و سریال‌های تلویزیونی و بزرگداشت‌ها و یا توسط یک سینماگر خارجی بوده است و جایزه‌های یک عمر دستاورد هنری بازیگران سینمای ایران شامل جایزه بنیاد آیلکس برای فاطمه معتمد آریا در سال 1380، جایزه جشنواره وزول در اسفند ماه 1383 برای عزت انتظامی (که هزارمین جایزه بین المللی سینمای ایران نیز بود)، جایزه بنیاد آیلکس برای نیکی کریمی در سال 1384، جایزه جشنواره توکیو فیلمکس برای بهروز وثوقی در سال 1391، جایزه الله مراد رشتیانی در جشنواره عدم خشونت اربیل عراق در سال 1391جایزه گوهر خیراندیش در جشنواره فیلم‌های ایرانی تورنتو در سال 1392 بوده اند.

افتخارآفرین ترین کارگردانان ایرانی

تاکنون 94 کارگردان فیلم‌های بلند سینمایی از رویدادهای بین المللی خارج از ایران جایزه بازیگری دریافت داشته‌اند که اصغر فرهادی با 13 جایزه در راس این فهرست قرار دارد. پس از وی مجید مجیدی با 10 جایزه بازیگری برای آثار خود قرار دارد، عباس رافعی با 8 جایزه، رضا میرکریمی با 6 جایزه‌ی بازیگری و رسول صدر عاملی با 5 جایزه در جایگاه بعدی حضور دارند. داریوش مهرجویی، ابراهیم فروزش و محمد علی طالبی هر یک 4 جایزه جهانی برای بازیگران خود به دست آورده‌اند و پوران درخشنده، رخشان بنی‌اعتماد، تهمینه میلانی، عزیزالله حمید نژاد، مانی حقیقی و نرگس آبیار هر کدام 3 جایزه بازیگری برای فیلم‌های خود دریافت کرده‌اند.


اعتماد/سينماگران به بهانه بازيابي شخصيت امام خميني(ره) گرد هم آمدند


گلايه‌هاي ابراهيم حاتمي‌كيا و اميدواري احمدرضا درويش

زهره عزپور

سينماگران ايراني براي نخستين‌بار در كنار هم جمع شدند تا جشنواره‌اي سينمايي پيرامون آرمان‌ها و بيانات امام خميني(ره) برگزار كنند. چراغ اين جشنواره به دبيري محمد آفريده سوم خرداد ماه همزمان با آزادسازي خرمشهر و با اظهارات ابراهيم حاتمي كيا فيلمساز دفاع مقدس، در اصفهان روشن شد.

در مراسم افتتاحيه اين جشنواره حاتمي‌كيا در سخناني با ابراز خوشحالي از حضور در جمع فيلمسازان و زنده شدن اين جشنواره خواب‌آلوده توسط محمد آفريده گفت: «امام مسيري را روشن كرده بودند و هرچه به پايان حيات نزديك مي‌شدند صريح‌تر مي‌شدند.»

او ادامه داد: «اواخر دهه ٦٠ به هفته فيلم ايران در وين رفته بودم و قرار بود فيلم مهاجر نمايش داده شود. در اين فيلم دو رزمنده حضور دارند كه هنگام سپردن هدايت هواپيماي بي سرنشين به يكديگر از رمز «الله اكبر» و «خميني رهبر» استفاده مي‌كردند. وقتي اين فيلم در ايران پخش شد، اتفاقي رخ نداد و ولي در خارج از كشور هنگام نمايش مرا هو كردند. در همان زمان مخملباف كنارم نشسته بود و در واكنش به عصبانيت من گفت: به اين‌ها واكنش نشان نده. در طول فيلم هر جا رزمنده مي‌گفت الله اكبر، خميني رهبر هو شدم. آنجا فهميدم اوضاع جور ديگري است و براي امام خميني بحث ديگري باز است. آنها كه سرباز خميني‌اند راه سختي پيش رو دارند. اما حالا كه مي‌بينيم اين ميزان جوان در اين حوزه كار مي‌كنند، خدا را شكر مي‌كنم.»

حاتمي كيا با يادآوري سالروز حماسه عظيم سوم خرداد عنوان كرد: «در زمان اين حماسه بزرگ، رزمندگان با سربازاني از ١٩ كشور جهان مي‌جنگيدند. من شخصا سوداني‌ها را در ميان اسراي عراقي ديده بودم. آن زمان سربازان خميني به اين مساله فكر نمي‌كردند كه جهان عليه آنهاست و حالا آنها بايد به جاي جنگ به فكر مصالحه باشند. حالا همين وضعيت به شكلي ديگر در جشنواره مدافعان حرم در حال زنده شدن است و من كه داور اين رويداد هستم، باز هم شاهد ايستادگي و غربت بچه‌هايي هستم كه بايد بايستند و حرف‌شان را اين بار در كشوري غريب بزنند. »

حاتمي كيا: به خاطر پرداختن به شخصيت‌امام(ره) تشويق نشدم

حاتمي‌كيا سپس با ذكر خاطره‌اي از ساخت فيلم «ازكرخه تا راين» گفت: «پس از بازتاب‌هاي مهاجر در خارج از كشور، براي از كرخه تا راين هم صحنه ارتحال امام را در فيلم گنجاندم. زماني كه مي‌خواستند فيلم را به خارج بفرستند، حالم بد شد و گفتم نفرستيد، چون ممكن است باز هم فيلم را هو كنند. در آن زمان عده‌اي به من گفتند هنر زبان غيرمستقيم‌گويي است و بهتر است وقايع حاشيه زندگي شخصيتي مانند امام را بگوييم. كم‌كم عكس و حرف خميني را از فيلم‌هاي‌مان حذف كرديم تا الان كه ديگر سينما كاملا از اين قضيه خالي شده است. البته در اين زمينه فيلمساز مقصر نيست. مسوولان مهم هستند. بايد حرف زده مي‌شد و علت‌يابي مي‌شد كه چرا امام خميني از فيلم‌ها حذف شد. بايد در آن مقطع به من مي‌فهماندند كه بايد حرف‌مان را بزنيم و نترسيم. درست مثل همان جواني كه بدون رودربايستي مي‌جنگيد. به نظرم اگر سينمايي كه مي‌خواهد از خميني حرف بزند اما به اين مسائل نپردازد، دچار مشكل مي‌شود.»

اين فيلمساز دفاع مقدس ادامه داد: «قدرت امام(ره) ممكن است در جشنواره‌ها ديده نشود اما در مناطق محروم حس مي‌شود. حتي در مناطق پايين شهر اسم خميني جريان‌ساز است و خودم از نزديك شاهد اين ماجرا بوده‌ام. اميدوارم اين اتفاق در جشنواره روح‌الله رخ دهد و ما ميراث‌دار جرياني باشيم كه امام ايجاد كرده كه همان شجاعت و صراحت در بيان است. جشنواره بايد اين جريان را تشويق كند.»

حاتمي‌كيا سپس با اشاره به برگزاري چندين دوره جشنواره آيينه و آفتاب و بي توجهي اين رويداد به فيلم‌هاي او گفت: «من تا به حال در اين جشنواره نبودم و اين رويداد مرا كه در چندين فيلم به امام پرداخته‌ام نديده است. منظورم اين است كه بايد نسلي را كه كار مي‌كند و وارد اين عرصه مي‌شود تشويق كنيم.»

او خاطرنشان كرد: «حجت‌الاسلام قرائتي زماني مي‌گفت هركس در فيلمش نماز بگذارد من او را تشويق مي‌كنم حالا چطور در سرزميني كه قرار است از خميني گفته شود، فيلمسازي مانند من تشويق نمي‌شود؟ سيدحسن خميني با دعوت من سر فيلم «چ» آمد اما هيچ‌وقت براي فيلم‌هاي ديگرم از سوي او تشويق نشدم و اميدوارم اين جشنواره چنين رويه‌اي را درخصوص فيلمسازان جوان به كار نگيرد.»

«ابراهيم حاتمي‌كيا» كارگردان سينماي دفاع مقدس با گلايه از اينكه در طول سال‌هاي گذشته هيچگاه به خاطر پرداختن به امام خميني(ره) در آثارش مورد تشويق قرار نگرفته، ابراز اميدواري كرد برگزاركنندگان اين رويداد فيلمسازان جواني كه در اين حوزه فعاليت مي‌كنند را مورد حمايت و تشويق قرار دهند.

در پايان اين مراسم كه با حضور هنرمندان استان، نمايندگان رسانه‌هاي گروهي و هنرمنداني همچون: «ابوالفضل جليلي» برگزار شد، از خانواده شهيد «مجيد تيغ‌ساز» هنرمند اصفهاني با حضور حاتمي‌كيا تجليل شد. اين شهيد نقاش در ١٩ سالگي به شهادت رسيدند و آثار هنري مختلفي از وي به يادگار مانده است.

اما جشنواره روح‌الله در دومين روز از برگزاري ميزبان احمدرضا درويش كارگردان فيلم «رستاخيز» بود. در ابتداي اين مراسم محمد آفريده پس از نمايش كليپي از آثار محمدرضا درويش گفت: «وقتي به چهره دوستان عزيزي مانند درويش، تبريزي و حاتمي‌كيا نگاه مي‌كنم، به نظرم آنها پير عرصه فرهنگ و سينما شدند. درويش فيلمساز زمانه خودش است و در هر دوره‌اي متاثر از زمانه خودش كار كرده است. چيزي كه به هنرمند ماندگاري مي‌دهد، روح تعهد است و ايشان نيز با آثاري كه ارايه داده‌اند روح تعهد خود را آشكار كرده‌اند.»


درويش: امام خميني(ره) متعلق به آزاديخواهان است

درادامه اين مراسم درويش با ابراز خوشحالي نسبت به حضور در شهر اصفهان و جشنواره روح‌الله، به بيان خاطره‌اي از اولين مواجهه خود با امام(ره) پرداخت و گفت: پدرم يك مغازه آرايشگاه كوچك در محله سيروس تهران داشت. هنگامي كه كلاس دوم دبستان و در مغازه پدرم بودم، ديدم كتابي به همراه يك عكس از پشت يك ساعت قديمي بزرگ افتاد و من چند لحظه كتاب را ورق زدم و ديدم كه آن عكس مربوط به حضرت امام(ره) است و هيچ‌وقت اين تصوير از ذهنم پاك نمي‌شود. پدرم گفت اين كتاب يك رساله است و با امام(ره) در همين زمان آشنا شدم.

اين فيلمساز در خصوص موسسه تنظيم و نشر آثار امام(ره) بيان كرد: «يكي از وظايف موسسه تنظيم و نشر آثار امام ثبت آثار مستقيم و غيرمستقيم در حوزه شخصيت ايشان است اما مشكل اينجاست كه چندان جامعه آرشيوسازي نيستيم و نمي‌توانيم به منابع گذشته دست پيدا كنيم. دنياي ديجيتال در حال حاضر كار را آسان كرده و اين حوزه نيز دچار تحول شده است و حتما در موسسه به آن توجه مي‌شود.»

درويش افزود: «در خصوص شخصيت امام(ره) نكته‌اي وجود دارد و آن اينكه ما خاطرات را بيشتر از كساني كه با ايشان مرتبط بودند ثبت مي‌كنيم اما دامنه ثبت خاطره در مورد ايشان به نظرم خيلي محدود است و بايد در اين خصوص تجديد نظر كنيم. به نظرم به تعداد تمام كساني كه به صورت خودجوش هنگام ورود امام(ره) حضور داشتند و از شخصيت ايشان تاثير گرفتند، خاطره وجود دارد. اين درباره خاطرات جنگ نيز وجود دارد و بيشتر مربوط به خاطرات رسمي است اما لايه‌هاي اجتماعي آن كمتر مشخص شده است.»

كارگردان فيلم«دوئل» خاطرنشان كرد: «تاكيدم روي نگاه به شخصيت امام(ره) از ديد مردم است. اصلي‌ترين وجه شخصيت امام(ره) تاثيرگذاري روي توده مردم است. در بخش‌هايي امام را درك كردم كه از نظر ظاهري و جغرافيايي از من دور بود اما نزديك‌ترين وجه شخصيتي را نسبت به من داشت.»

وي با بيان خاطراتي از جنگ و عشق يك مكانيك نسبت به امام(ره) گفت: «يك مكانيك كارش را در يك منطقه رها و به جبهه مي‌رفت و تانك‌ها را تعمير مي‌كرد. علت اين كار را از او پرسيدم و گفت اين پيرمرد (امام(ره)) من را حيران و عاشق خود كرد. در اين شرايط كه خاطره جنگ خريد و فروش مي‌شود، خيلي سخت است كه فردي با خلوص را ببينيم كه ديدگاهش نسبت به امام(ره) پر از عشق امام باشد. اين فرد نمونه‌اي از خداوندي شدن و رشحاتي از حضرت امام(ره) است.»

درويش اذعان كرد: «امام(ره) متعلق به يك موسسه نيست بلكه متعلق به آزاديخواهان و مستضعفان است. همه كساني كه در برابر دشمن تا دندان مسلح ايستادند براي برپايي عدالت رفته بودند. امام(ره) متعلق به تمام لايه‌هاي اجتماعي است و در ارتباط با مقوله سينما مسوولان فرهنگي كشور را روي اين موضوع متمركز مي‌كنم كه امروز بيش از هر زماني نيازمند توجه به بيانات ايشان هستيم. ايشان در سخنراني خود فرمودند كه سينما يكي از مظاهر تمدن بشري است و نبايد متاثر از افكار سياسي، انديشه امام گونه را محصور كنيم.»

وي در پايان صحبت‌هاي خود بيان كرد: «افتخار مي‌كنم در دوره‌اي زندگي مي‌كنم كه در يكي از مهم‌ترين برهه‌هاي زندگي توانستم شخصيت امام(ره) را درك كنم و مطمئنم ايشان به همه ما آبرو داده و توكل به خدا و اعتقاد به باورها را در ما ايجاد كرده است. اميدوارم اين جشنواره منبع خير و بركت باشد.»

نخستين جشنواره فيلم روح‌الله به دبيري محمد آفريده تا پنجم خرداد در اصفهان برپاست. همچنين فيلم‌هاي جشنواره همزمان در ١٣ شهر كشور به نمايش درمي‌آيند.


اطلاعات/پیام تبریک جنتی به اصغر فرهادی و شهاب حسینی


وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی انتخاب اثر اصغر فرهادی به عنوان بهترین فیلمنامه و اعطای جایزه بهترین بازیگر مرد به شهاب حسینی از سوی جشنواره کن را تبریک گفت.

علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی در صفحه خود در یکی از شبکه‌های اجتماعی نوشت: «سینمای ایران که در طول سه دهه گذشته همواره بر قله‌های بلند خلاقیت و آفرینندگی ایستاده و دستاوردهای ارزشمندی را در صحنه‌های جهانی برای سینماگران ایرانی رقم زده است، بار دیگر با انتخاب فیلم «فروشنده» به عنوان فیلم برتر در جشنواره بین‌المللی کن صفحه جدیدی بر افتخارات گذشته خود افزود.


انتخاب اثر آقای اصغر فرهادی به عنوان بهترین فیلمنامه و اعطای جایزه بهترین بازیگر مرد به آقای شهاب حسینی از سوی این جشنواره نشانگر توان حرفه‌ای سینماگرانی است که بارها خلاقیت خود را به نمایش گذاشته‌اند. اینجانب ضمن تبریک این موفقیت به همه هنرمندان و سینماگران متعهد، آرزومندم که سینمای ایران بتواند با ارتقای کیفیت خود و پرداختن به مسائل بنیادی فرهنگی جامعه و تأکید بر ارزش‌های ملی و اسلامی نقش بایسته خود را در پاسخگویی به نیازهای اساسی ملت بزرگ ایران ایفا نماید.»


اطلاعات/احمد یوسف‌ زاده، نویسنده کتاب «آن ۲۳نفر»: آقای رییس جمهوری؛ این صنوبران درد را خسته کرده‌‌اند!


عصر روز سه‌شنبه که علما و نخبگان و ایثارگران با رییس جمهوری دیدار داشتند. پیش از آن‌که روحانی سخنانی بگوید به رسم معمول چند تن از حضار با انجام سخنرانی‌های چند دقیقه‌ای، گزارشی متناسب با جایگاه حرفه‌ای و توان و برداشت خود از مسائل روز کشور و استان کرمان ارائه کردند.


در این میان اما گزارش احمد یوسف‌زاده آزاده سرفراز, نویسنده کتاب آن ۲۳نفر، مدیر مسوول نشریه رودبار زمین و مدیرکل امور فرهنگی دانشگاه شهید باهنر با قرائت مطلبی که با روز جانباز متناسب بود، به مجلس شور و حال ویژه‌ای بخشید. البته از این سخنان فقط مجلس به وجد نیامد؛ روحانی تحت تاثیر این بیان نافذ بود که با بند پایانی این سخنرانی موافقت می‌کند و قبل از این که برای سخنرانی به جایگاه بیاید، همان‌جا به استاندار در خصوص تکمیل مجتمع توانبخشی جانبازان دستورات لازم را می‌دهد. متن کامل این سخنرانی را در ادامه بخوانید:


بنام خداوند رنگین کمان؛ خداوند بخشنده‌ مهربان

قبل از هر چیز، باید پیغام یک کشاورز جنوب استان را به شرط امانت به رییس جمهوری محترم برسانم که گفت: به آقای روحانی بگو ما دوباره ورشکست شدیم، و بگو تالاب جازموریان هم خشک شد! و اما:

سلام آقای رئیس جمهوری؛ به کرمان ما خیلی تا خیلی خوش آمدید. به زادگاه مردانی که بر این بوم و بر بالیده‌اند و در تاریخ ایران بزرگی کرده‌اند، خوش آمدید. مردان و زنانی که نامشان به فخر و فخامت از صفحات کتاب پایداری این وطن قد کشیده است.

از میرزا رضا کرمانی آن مرد جگردار که با غل و زنجیری سنگین، سبکبال و قرص و قبراق نشسته وسط میدان مردانگی تاریخ ایران، تا حاج قاسم ما که نماد محبت و غیرت ایرانیان است. بزرگا مردا که نمی‌شود ایرانی بود و عاشقش نبود. سرداری که خوش ندارد صدای تیر و تفنگش، آرامش مردم ایران را به هم بزند. چکار می‌کند؟ بسیجی‌های جوانش و یاران محاسن سپید بادپایش را بر می‌دارد و جبهه‌ جنگ را هزار کیلومتر می‌برد آنطرف‌تر؛ که به قول شاعر: نه پای آهوی بی‌جفت بلرزد، ونه این دل ناماندگار بی‌درمان.

رئیس جمهوری محترم؛

سرزمینی که هواپیمای شما امروز صبح در گوشه‌ای از آن فرود آمد، به فرموده‌ رهبر فرزانه‌ انقلاب منشوری است هفت رنگ و زیبا و درخشان. جایی‌ست که معظم له سال گذشته به این حقیر فرمودند: اگر قرار باشد در دنیا جایی غیر از قم و تهران زندگی کنم، آن‌جا حتما کرمان خواهد بود.

مهمان بزرگوار کرمان؛

شما که جبهه و سنگر را از نزدیک لمس کرده‌اید؛ حتما یادتان هست سال‌های دور، یک شب بر صفحه‌ تلویزیون‌های سیاه و سفید مردم ایران، شیری ظاهر شد خشماگین با دست‌های بسته، در محاصره‌ شغالان بعث، که می‌غرید و فریاد می‌زد: مرگ بر صدام؛ ضد اسلام؛ او شهید محمد شهسواری کهنوجی فرزند همین دیار بود.

و آن بیست و سه نفر را لابد می‌شناسید. سال گذشته همین روزها بود که رهبر ادیب و سخندان‌مان در حاشیه‌ کتاب دلاوری‌های این گروه نوشتند: «لحظه‌ها را با این مردان کم سال و پرهمت گذراندم. به آن بیست و سه نفر درود می‌فرستم».

هفده تن از آن بیست و سه نفر از همین خاک غیرت‌خیز بلند شده بودند. شانزده ساله‌هایی که در کاخ پر زرق و برق صدام پیشنهاد فریبنده‌ آزادی را به دست او را نپذیرفتند، و اسارت ۸ ساله را ترجیح دادند؛ مباد که در نبرد روزنامه و دوربین، صدام برنده شود.

آقایان و خانم‌هایی که همراه رییس‌جمهوری‌مان به کرمان آمده‌اید! حتما شما از آتش و سمندر شعرها خوانده و حکایت‌ها شنیده‌اید، اما هرگز شنیده بودید یک شب، در عملیات شناسایی، در صدارس دشمن، آتش در کوله پشتی پر باروت جوانی کرمانی افتاده باشد و او برای این‌که فریادش بلند نشود و عملیات لو نرود چفیه در دهان فرو برده، سمندر وار سوخته و چون شمع آب شده است؟ او شهید علی عرب بود. ققنوسی از همین خاک خاطره ساز٫

آقای روحانی،

زنان نام‌آور کرمان زیادند، ولی به گمانم شما، کل زهرا خانوکی، فرمانده گردان نانواها را نشناسید. شنیده بود رزمنده‌ها به حمایت نیاز دارند، زنان محله و شهر خانوک را بسیج کرده بود به نان پزی. کاروان اهدایی مرحوم شیخ محمد هاشمیان که می‌رسید به مقر لشکر در اهواز، نان‌های هیزم‌پز کل زهرا و نیروهای گردانش، میان رزمندگان مشتری فراوان داشت. همین که در توانش بود. خریدار این مدلی یوسف کنعان دیده بودید؟

جناب رییس جمهوری؛

اینجا استان کرمان است. خاستگاه لشکر سلیمان ثارالله. سرزمین زندان کشیده‌های طاغوت. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، شهید دکتر باهنر، آیت‌الله موحدی کرمانی، آیت‌الله حجتی کرمانی، آیت‌الله سید یحیی جعفری عزیز که تنش به ناز طبیبان نیازمند مباد.

سرزمین جانبازان بزرگی که امروز بر این صندلی‌های چرخدار نشسته‌اند و اگر چرخ این کشور بر ثبات و امنیت می‌چرخد، دستاورد پاهای بی‌جان همین صنوبران صبور است که درد را خسته کرده‌اند.

طلبکار نیستند؛ اما اگر حضرتعالی در همین سفر دستور فرمایید اعتبار سی درصد باقیمانده مجتمع توانبخشی‌شان تامین بشود، با بدرقه‌ دعای خیرشان به تهران باز خواهید گشت.

دستانتان برای ساختن وطن پر توان. ایامتان به کام و شهد شیرین موفقیتتان بر جام.

نقل از: هفته نامه «استقامت»


ایران/علی نصیریان از رمز و راز ماندگاری‌اش در عرصه بازیگری می‌گوید


نگاهمان در ساخت فیلم، «ایرانی» باشد/ ایرادگیری‌ها و بکن نکن‌های زیادی در صدا و سیما وجود دارد

صادق دهقان منشادی


علی نصیریان هنرمند برجسته و کهنه کار کشور از معدود پیشکسوتان بازیگری است که در میان همنسلی‌های خود در عرصه سینما و تئاتر کشور هنوز در اوج قرار دارد و مخاطبان همچنان در فیلم‌های سینمایی و مجموعه‌های نمایشی مختلف شاهد درخشش او هستند. بازیگر 82 ساله سینمای ایران با بازی در فیلم سینمایی گاو و چند فیلم دیگر در اواسط دهه 40 شمسی به همراه تعدادی دیگر از سینماگران جوان گام‌های نخست را در مسیر سینمای جدید ایران برداشت و موجی نو در سینمای ایران در برابر فیلم فارسی به راه انداخت.

او در سال‌های بعد از انقلاب هم با حضور در فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی «سربداران»، «هزاردستان»، «بوی پیراهن یوسف»، «کفش‌های میرزانوروز» و... نقش‌های متفاوت و به یادماندنی را از خود به جا گذاشت. نصیریان اما این روزها بار دیگر با سریال شهرزاد خود را در دل و ذهن مخاطبان ایرانی جای داده است و این بار شبکه نمایش خانگی عرصه درخشش او بود. مجموعه شهرزاد که داستان عاشقانه‌ای را بر بستر تاریخ و حوادث بعد از کودتای 28 مرداد در تهران قدیم روایت می‌ کرد، با بازی درخشان نصیریان در نقش «بزرگ آقا» توانسته فصل جدیدی را پیش روی بخش خصوصی در سریال‌‌سازی بگشاید. چهره ماندگار سینمای ایران که بازی او در نقش‌های متعدد و تأثیرگذار، نامش را در خاطره جمعی چند نسل حفظ کرده، به طور قطع بخشی از آمادگی این ایام خود را وامدار نظم و ترتیب مثال زدنی و حضور مستمر در عرصه نمایش و صحنه‌های تئاتر می داند.

اما او با بیش از شش دهه فعالیت مداوم و مؤثر در صحنه تئا‌تر، سینما و تلویزیون ایران همچنان انگیزه‌های فراوانی دارد تا برای سال ها در این عرصه حضوری فعال داشته باشد کما اینکه خودش معتقد است که انسان تا زنده است باید دست از کار و تلاش برندارد و هیچ علاقه‌ای ندارد بنشیند و تنها نظاره‌گر کار دیگران و وقایع جاری سینما و عرصه نمایش کشور باشد. وقتی برای انجام گفت و گو با او وعده ملاقات را هماهنگ می‌کنیم،فضای باز یکی از بوستان‌های پایتخت را برای این کار ترجیح می‌دهد. استاد در حین گفت‌وگو همچنانکه با اشاره و روی خوش به محبت‌های رهگذران پاسخ می‌دهد با حوصله و دقت خاصی درباره گذشته و حال خود و سینما و تئاتر کشور به سؤالات ما پاسخ می‌دهد.


استاد با وجود بالا رفتن سن همچنان فعال و پرکار هستید و در اوج قرار دارید، برای آغاز بحث از راز این ماندگاری برایمان بگویید؟

البته این‌ها همه لطف خداوند است و من دخالتی در این موضوع ندارم جز اینکه من معمولاً بایدها و نباید‌ها و پرهیزهایی را در زندگی‌ام رعایت می‌کنم که به نظرم برای کار بازیگری لازم است. همواره سعی می‌کنم در رژیم غذایی و سایر موضوعات مواردی را در نظر بگیرم و از چیزهای مضر دوری کنم مثل سیگار کشیدن، چون من تا 20 سال پیش سیگار و پیپ می‌کشیدم اما ترک کردم و سعی می‌کنم سالم زندگی کنم. البته ناگفته نماند من هم در طول زندگی با درد و بیماری مواجه شدم و حتی به دلیل گرفتگی رگ‌ها و عارضه قلبی زیر تیغ جراحی رفتم و بیماری‌های دیگری را هم تجربه کردم اما به هر حال انسان برای اینکه بتواند از مواهب این دنیا و بودن در کنار دوستان و خانواده بیشتر بهره‌مند شود باید تلاش کند سالم باشد و برای این منظور سلامت زندگی کردن بسیار اهمیت دارد.

حتماً همسر خوبی هم دارید، کمی درباره خانواده تان توضیح دهید و اینکه یک روز از زندگی آقای نصیریان در سن 82 سالگی بیشتر چگونه می‌گذرد؟

بله. من سه فرزند پسر دارم که در امریکا به سر می‌برند و من اینجا با همسرم تنها زندگی می‌کنیم. البته همسرم مقداری کسالت دارد و هر روز یک مقدار از وقتم را صرف کمک به ایشان می‌کنم؛ دارو و دوایش را می‌دهم و غذا را آماده می‌کنم و کارهایی از این دست انجام می‌دهم. اگر کار خاصی نداشته باشم وقتم را به مطالعه و کارهای دیگر اختصاص می‌دهم اما در این بین مطالعه و کتابخوانی را بیش از هر چیز دیگری دوست ‌دارم.

نقش تئاتر را در حفظ آمادگی تان چه در عرصه بازیگری و چه سلامت خودتان تا چد حد مؤثر می‌دانید؟

بسیار مؤثر است چرا که ما بنیاد تعلیمات تکنیکی، یادگیری و اصول کاری را در تئاتر فرا گرفتیم. فعالیت در گروه‌های تئاتری نظم و ترتیب و آیین‌های کاری خاصی را طلب می‌کند که در سایر فعالیت‌ها هم به مدد انسان می‌آید. از طرفی در زمینه بازیگری هم در گروه‌های تئاتر بستر تمرین و اتود کردن بیشتر فراهم است و بازیگر مجال و فرصت بیشتری نسبت به پروژه‌های سینمایی و فیلمسازی برای تجربه کردن و ایفای نقش پیدا می‌کند.

نمی‌توان درباره شما صحبت کرد و به فیلم گاو اشاره ای نداشت، فیلمی که به گواه نظرسنجی‌ها چند بار به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران برگزیده شد، ابتدا می‌خواستم بپرسم چطور می‌شود یک فیلم تا این حد اوج می‌گیرد در حالی که خیلی از فیلم‌ها با امکانات و هزینه بسیار بیشتر هم به جایی نمی‌رسند؟

در زمینه درخشش فیلم گاو چند عامل مؤثر بود. نخستین عامل به خود قصه برمی گردد چراکه بسیار بکر بود و تازگی داشت؛ مسأله استحاله شدن یک آدم که حالا بر اثر عوامل عاطفی و اقتصادی و غیره رخ می‌دهد برای اجرا در یک پروژه سینمایی در آن زمان موضوع بدیعی محسوب می‌شد.


عامل دیگر هم این بود که کارگردان و گروهی که به ساخت این فیلم کمک کردند از عمق وجود و با خواست باطنی برای انجام این پروژه گرد هم جمع شدند. وقتی به ما گفته شد آقای داریوش مهرجویی قصد دارد فیلم گاو را بسازد و از ما برای حضور در این پروژه دعوت شد کل مجموعه با کمال میل پذیرفتند و ما با یک شور و هیجان خاصی بر سر کار رفتیم. یعنی می‌خواهم بگویم کل مجموعه انگیزه شخصی قوی‌ای برای حضور در پروژه داشتند و بی‌صبرانه منتظر ساخته شدن و اکران آن بودند. لذا ما صرفاً به دلیل علاقه و میل شخصی و بدون هیچ قرارداد و هیچ پرداختی کار را جلو بردیم. به نظرم شور و انگیزه ما برای کار یکی از دلایل موفقیت فیلم بود و معتقدم کار هنر بدون این ویژگی‌ها خیلی سست و بی‌رمق از آب در می‌آید.

ضمن اینکه قبلاً هم این نمایش را کار کرده بودید؟

بله این نمایش را ما قبلاً در تلویزیون اجرا کرده بودیم منتها نه به این گستردگی که در فیلم بود.در حقیقت فیلم کار را گسترده تر کرد و در این میان هم آقای مهرجویی که فیلم گاو جزو نخستین کارهایش بود حقیقتاً با وسواس و دقت خاصی پروژه را پیش برد.

تا قبل از انقلاب در هفت فیلم بازی کردید که تقریباً همگی آنها تحت عنوان موج نو و سینمای روشنفکرانه معروف هستند، حضور شما در این گونه فیلم‌ها به تیپ بازیگری شما بر می‌گشت یا انتخاب خودتان بود؟

تقریباً همه کسانی که برای بازی در فیلم هایشان به من رجوع می‌کردند کسانی بودند که من دوست داشتم با آنها کار کنم مثل آقای داریوش مهرجویی،خسرو هریتاش و فریدون گله. در حقیقت آنها من را برای کارهای خود انتخاب می‌کردند و من هم دوست داشتم با آنها کار کنم.

به یک شکل دیگر می‌پرسم یعنی اگر فیلمی که تحت عنوان فیلمفارسی بود از سوی کارگردان معروفی به شما معرفی می‌شد حاضر بودید آن را قبول کنید؟

خیر اصلاً چنین درخواستی مطرح نمی‌شد برای اینکه اصلاً روال کاری من با آنها جور نبود. آنها سراغ هنرپیشه‌هایی می‌رفتند که بتواند فروش گیشه آنها را تأمین کند و من جزو آنها نبودم.

با آنکه حرکت سینمای نوی ایران از همان دوران پیش از انقلاب آغاز شد اما موفقیت‌های سینمای ما در عرصه جهانی بیشتر معطوف به بعد از انقلاب است، چرا؟ این در حالی است که پیش از انقلاب سینماگران ما به ظاهر محدودیت‌های کمتری داشتند.

البته پیش از انقلاب هم فیلم‌هایی مثل گاو و برخی آثار سینمایی دیگر در عرصه بین المللی به موفقیت‌هایی دست یافتند.

آن فیلم‌ها مانند بسیاری از فیلم‌های بعد از انقلاب به ارزش‌های بومی اشاره داشت و هم دارای فضای ایرانی بود و موضوعات مهم و در خور توجهی را مطرح می‌کرد اما سینمای ایران بعد از انقلاب به رشد و پیشرفت خود ادامه داد و فیلم‌های دیگری توسط عباس کیارستمی و اصغرفرهادی ساخته شد که آثار بسیار خوبی بودند و توانستند جوایز بسیار ارزنده ای را از نگاه و بعد بین المللی به دست آورند. به نظر می‌رسد نوع نگاه کارگردان‌های ایرانی در سال‌های اخیر بیشتر مورد پسند سینمای دنیا قرار گرفته و شاید این نگاه متفاوت باعث شده سینمای ما جوایز بیشتری بگیرد و مورد اقبال جهانی قرار گیرد.

با توجه به روند فعلی سینما و در نظر گرفتن اینکه سینمای ایران مورد توجه دنیا قرار گرفته، آینده سینمای ما را چطور ارزیابی می‌کنید؟

به نظرم نگاه ما برای ساخت فیلم و پروژه‌های سینمایی باید یک نگاه بومی و یک نگاه ایرانی باشد. در حقیقت نگاهمان در فیلمسازی به داخل باشد یعنی فیلمی برای جامعه خودمان بسازیم آن وقت اگر آن فیلم ابعاد جهانی هم پیدا کرد و مورد پسند جاهای دیگر هم قرار گرفت چه بهتر اما اینکه ما فیلمی را به قصد حضور در فستیوال‌ها و جشنواره‌های خاصی بسازیم تا آن فیلم باب طبع هیأت ژوری‌های خارجی قرار بگیرد کار درستی نیست. من فکر می‌کنم ما هر چقدر به خودمان فکر کنیم و از خودمان بسازیم بهتر است و در عرصه جهانی هم به جایگاه بهتری دست خواهیم یافت.

آیا رد پای موفقیت‌های فیلم‌های هنری ما را در سینمای داخلی هم می‌توان جست‌وجو کرد، یعنی این نوع فیلم‌ها روی سطح فیلمسازی و سلیقه مخاطب ما تأثیر گذاشته و یا سینمای هنری و سینمای گیشه ما هر کدام راه خودشان را می‌روند؟

نه نمی‌توانیم بگوییم راه آنها کاملاً جداست. به هر حال وقتی یک فیلم از یک کارگردان که دارای امتیازات جهانی است ساخته می‌شود، در ایران هم اکران شده و توسط مردم ما هم دیده می‌شود و مردم و سینماگران ما آن را می‌بینند و روی کل فضای هنری و فکری جامعه تأثیر می‌گذارد و لذا این دو بدون تأثیر و جدا از هم نمی‌توانند باشند که بگوییم سینمای عمومی یک چیزی است و سینمای هنری چیز دیگر و اینها متقابلاً روی هم تأثیر می‌گذارد. در همین فیلم‌های اخیری که در سینمای کشور ساخته شده خیلی موارد را می‌توان مشاهده کرد که از فیلم‌های موفق ما در عرصه بین المللی تأثیر پذیرفته‌اند.

پیش از انقلاب به نوشتن نمایشنامه روی آوردید و در سال 1336 با نوشتن «بلبل سرگشته» جایزه نخست نمایشنامه نویسی را می‌گیرید، در این زمینه توضیح دهید و چرا دیگر به نوشتن ادامه ندادید؟

من آن زمان بیشتر روی کارگردانی و بازیگری تئاتر متمرکز بودم و نه نویسندگی. نویسندگی تئاتر را به دلیل نبود متن برای کارهایم شروع کردم چراکه آن دوره هنوز نمایشنامه نویسانی همچون اکبر رادی، بهرام بیضایی و غلامحسین ساعدی پا به میدان نوشتن در عرصه نمایش نگذاشته بودند و ما نوشته ای از آنها ندیده بودیم. در نتیجه چون متن مناسب کارهایی که ما آرزو داشتیم اجرا کنیم وجود نداشت من با الهام گرفتن از آثار صادق هدایت نوشتم و در نتیجه حدود ده، دوازده متنی را نوشتم که همه آنها بعد‌ها دستمایه‌های کاری خودم در اجراها قرار گرفت.

نخستین نمایشنامه «افعی طلایی» بود و بعد بلبل سرگشته و سیاه را نوشتم. من در سال 1340 سیاه بازی و مطرب‌های رو حوضی دسته‌های شادی در عروسی‌ها را در دل تئاتر روشنفکرانه جای دادم و نمایشنامه سیاه را نوشتم که به نوعی روی صحنه و پشت صحنه مطرب خوانی‌ها را نشان می‌داد.

سپس «لونه شغال» را نوشتم و بعد « بنگاه تئاترال» را نوشتم که یک متن کامل شده کار تخت حوضی من بود و آن را در جشن هنر شیراز روی صحنه بردم که از اجراهای خیلی ناب و درست کار تخت حوضی محسوب می‌شود. نمایشنامه‌های نگار، رویا، آدم خوابش می‌گیره و بازیگر و زنش از دیگر نوشته‌های من در این دوران است که همه آنها را خودم کارگردانی و بازیگری کردم. با این حال بیشترین تمایل من در تئاتر بازیگری است و در سینما هم اصلاً وسوسه کارگردانی و نوشتن ندارم و در سینما فقط به بازیگری علاقه دارم.

استاد دوست ندارید دوباره دست به قلم شوید. شاید تجربیات شما در این سال‌ها در عرصه نمایش و سینما بتواند به دیگران کمک کند و یا در عرصه نمایشنامه نویسی بتوانید رویکرد جدید و نگاه تازه ای را وارد سینما کنید؟

شاید این کار را کردم ولی آنچه می‌خواهم بگویم این است که الان جوان‌هایی به کار نویسندگی و نوشتن نمایشنامه وارد شدند و در کار تئاترسازی و کارگردانی فعالند که بسیار کارآمد هستند. آنها از ویژگی روزآمدی و جوانی برخوردارند و نوشته‌های درجه یک و خیلی خوبی دارند.


البته در این بین اگر فرصتی پیش بیاید من هم تلاش خودم را خواهم کرد چراکه الان متمرکز روی نوشتن نیستم. نویسندگی خودش یک کار تمام وقت و کامل است و برای نوشتن می‌بایست همه چیز را کنار گذاشت و فقط نوشت. مثلاً «محمود دولت آبادی» که در آن ایام در فیلم گاو همبازی ما بود و بازیگری می‌کرد برای نویسندگی، تئاتر را کنار گذاشت و روی نوشتن متمرکز شد و الان یک نویسنده درجه یک است و نوشته‌های خیلی خوبی دارد. لذا نوشتن تمرکز می‌خواهد و باید از بسیاری کارهای دیگر فارغ شد و من که فعلاً قصد ادامه کار در زمینه بازیگری را دارم نمی‌توانم تمرکز لازم روی نوشتن بگذارم.

وقتی روند کاری شما را بررسی می‌کنیم چه قبل از انقلاب که در هیچ فیلمفارسی بازی نکردید و چه بعد از انقلاب که در فیلم‌هایی مثل شکارچی شنبه حضور پیدا کردید و بازی در این نقش را ذخیره آخرت می‌دانید نگاه خاصی استخراج می‌شود که جنبه ارزشی و مذهبی دارد، کمی در این باره توضیح دهید چقدر این موضوعات در انتخاب نقش برای شما اهمیت دارد؟

البته وقتی من سناریوی فیلم شکارچی شنبه را خواندم دو چیز برایم خیلی اهمیت داشت، یکی خود نقش که نقش پیچیده ای بود چرا که من نقش‌هایی را دوست دارم که پیچیدگی داشته و از زیر و بم و فراز و نشیب برخوردار باشد و این نقش حایز چنین ویژگی‌هایی بود و به من این امکان را می‌داد که در این نقش بتوانم خوب حرکت کرده و مانور کنم.

از طرفی مضمون فیلمنامه برایم مهم بود چراکه هم از یک زاویه مسأله فلسطین و مسأله ظلم و بیدادی که به مردم آن تحمیل شده را بیان می‌سازد و از طرفی دیگر به مسأله تعصب دینی اشاره می‌کند. در این فیلم به تعصب دینی از زاویه دین یهود پرداخته اما این تعصب در ادیان دیگر هم دیده می‌شود و بسیار خطرناک است و همین تعصب است که امروز در دنیا شاهد آن هستیم که گروه‌های افراطی از جمله داعش می‌آیند و با انجام اقدامات انتحاری و تروریستی یک عده مردم بی‌گناه را به دامان مرگ می‌کشانند.

این به نظر من یک تعصب خشک و بی‌منطق و بی‌جا و نامطلوبی است که در دنیای امروز خریدار ندارد و این خاخام یهودی که من نقش آن را بازی کردم یک چنین فردی بود که تشکیلاتی برای خودش درست کرده بود و تفنگچی و نفراتی داشت و سرخود هر جنایت و شقاوتی انجام می‌داد و البته از سوی رژیم اسرائیل پشتیبانی می‌شد.

با توجه به آنکه فرزندان شما در امریکا زندگی می کنند و هنگام حضور در این فیلم از سوی لابی صهیونیستی در آمریکا تهدید شدید که گرین کارت تان باطل می‌شود و به شما ویزا داده نخواهد شد چطور این نقش را پذیرفتید؟

اولاً در ابتدای پروژه چنین موضوعی مطرح نشد بعدها بود که چنین حرفی به من زده شد. از طرفی من هم علاقه ای به رفتن به امریکا ندارم برای اینکه بچه هایم مرتب به ایران می‌آیند و من را می‌بینند و هیچ لزومی ندارد من بروم آنجا و لذا اجازه ورود به من هم داده نشود برایم اهمیتی ندارد.

یعنی اگر از ابتدا این موضوع را می‌دانستید بازی در این فیلم را قبول می‌کردید؟

بله به همان دلایلی که پیشتر برشمردم باز هم این کار را می‌کردم و کاری به این حرفها نداشتم.

به حضور شما در مجموعه شهرزاد می‌رسیم؛ چطور بازی در این مجموعه را پذیرفتید و چقدر به موفقیت آن امیدوار بودید. با توجه به اینکه خیلی از سریال‌های شبکه خانگی تا آن زمان نیمه کاره رها شدند و حضور شما در چنین پروژه‌های نیمه تمامی امکان داشت به اعتبار بازیگری شما لطمه بزند؟

من همان بخش‌های ابتدایی فیلمنامه شهرزاد را که خواندم بسیار خوشم آمد و فهمیدم که قصه برای یک مجموعه جذاب از ظرفیت‌های لازم برخوردار است. از طرفی حسن فتحی کارگردان مجموعه شخصی است که مطمئن بودم وسط کار آن را نیمه تمام رها نمی‌کند. از قبل کاملاً با اخلاق و منش او آشنایی داشتم و مطمئن بودم کار را به انتها می‌رساند. از طرفی قصه کشش لازم را داشت و در حالی که خیلی‌ها در ابتدای کار در زمینه موفقیت پروژه تردید داشتند من از اول مطمئن بودم که این کار توفیق پیدا خواهد کرد. البته تصورم از موفقیت مجموعه به این حدی که الان می‌بینم نبود چراکه مردم استقبال خیلی خوبی از آن داشتند که از حد تصور ما فراتر رفت.

با توجه به اینکه مجموعه سازان برای کار در شبکه خانگی اکثراً سراغ ساخت سریال‌های سرگرم‌کننده و بعضاً خنده دار می‌روند چطور یک سریال جدی که به وقایع تاریخی اشاره دارد آنقدر گل می‌کند، آن هم در شرایطی که سریال‌های تاریخی که هم اینک با هزینه‌های بیشتر در تلویزیون تهیه شده به این حد از استقبال دست پیدا نمی‌کنند؟

ایرانی‌ها مردمان خیلی زیرکی هستند. بعضی‌ها می‌گویند مردم به خیلی از مسائل کاری ندارند و فقط می‌خواهند بخندند و سرگرم شوند اما من این طور فکر نمی‌کنم، مردم ما قوه تشخیص و تمیز دارند و کار خوب را از بد تشخیص می‌دهند. مردم وقتی می‌بینند یک کاری جدی گرفته شده طبیعی است که از آن استقبال می‌کنند.

شما ببینید این مجموعه از همان قسمت اول با فضاهایی که جلوی چشم بیننده به تصویر کشید نشان داد کار جدی ای است. در خصوص کار دکور و صحنه پردازی‌ها، تمام آن محوطه‌ها ساخته شده مثلاً باغی که منزل من در آن قرار دارد عمارت در آن بوده ولی سایر بخش‌ها از فضای بیرون و داخل و گلکاری‌ها، فواره‌ها و سایر موارد ساخته شده است.لذا مردم وقتی فضای مجموعه را مشاهده می‌کنند و می‌بینند قصه مجموعه خوب و پرکشش و پای کار زحمت کشیده و هزینه شده است متوجه می‌شوند که این کار صرفاً جنبه سرگرمی ندارد و پروژه جدی و خوبی است و آن را دوست دارند و دنبال می‌کنند. حقیقتاً مردم از مجموعه شهرزاد حمایت کردند و این اتفاق خیلی خوبی است زیرا من دوست داشتم بخش خصوصی در زمینه مجموعه‌سازی توفیق پیدا کند تا زمینه برای انجام کارهای متعدد و متنوع دیگری هم توسط بخش خصوصی فراهم شود زیرا با وجود آنکه تلویزیون رسانه ملی و کارآمدی است اما متأسفانه یک سری آیین نامه‌ها و قوانین و مقرراتی در آن حاکم است و سیاستگذاری‌های افراطی دارد که مانع می‌شود بعضی موضوعات و بعضی از اجراها کار خودش را درست انجام دهد.

در حقیقت ایرادگیری‌ها و بکن نکن‌های زیادی در تلویزیون وجود دارد که در شبکه خانگی نیست و برای بخش خصوصی فضای بازتر و راحت تری برای کار فراهم است و چنانچه مجموعه‌سازی توسط بخش خصوصی حمایت و دنبال شود به نظر من کار فیلمسازی و مجموعه‌سازی ما رونق خواهد گرفت.


به نظر شما اجازه پخش به این سریال با این شکل و کیفیت در تلویزیون داده نمی‌شد؟

نمی دانم اما آخر ببینید سر سریال «میوه ممنوعه» خیلی گروه ما اذیت شد چرا که این مجموعه تلویزیونی همزمان با پخش، تولید و ساخته هم می‌شد و مرتب از کار ایرادگیری‌های زیادی می‌شد به طوری‌که ما واقعاً اذیت شدیم و ناراحتی کشیدیم. مرتب می‌گفتند فلان چیز را بگو، فلان چیز را نگو. به نظر من این دخالت‌ها خیلی به کار کارگردان لطمه می‌زند. در حقیقت دخالت کردن در خلاقیت یک هنرمند به نظر من اشتباه بزرگی است. برای اینکه هنرمندان ما کار خودشان را بلدند و به حدود آشنایی دارند.

من نمی‌خواهم بگویم صدا و سیما خطوط قرمزی که دارد را بشکند و خیلی هم حد و حدود‌ها به هم ریخته شود چراکه می‌دانم آنها هم با یک سری مشکلات و موانعی مواجه هستند ولی معتقدم در تلویزیون افراط و زیاده روی نباید انجام شود برای اینکه تلویزیون رسانه ملی است و برای مردم است. چرا نباید یک سریال به جای اینکه یک تا دو میلیون بیننده داشته باشد 60 تا 70 میلیون بیننده و مخاطب داشته باشد و این میزان بیننده در تلویزیون امکان پذیر است و لذا فکر می‌کنم تلویزیون این مسائل را می‌بایست در نظر بگیرد.

به عنوان سؤال آخر آیا شبکه خانگی می‌تواند رقیبی برای تلویزیون باشد به طوری که حتی باعث ارتقا و تغییر رویکردها در رسانه ملی شود؟

بله در صورتی که کارهای جدی و خوب ادامه پیدا کند چنین چیزی قابل انتظار است و من فکر می‌کنم شبکه خانگی می‌تواند روی تلویزیون تأثیر بگذارد و به عنوان رقیب جدی آن به شمار آید.


جام جم/حاتمی‌کیا در افتتاحیه جشنواره «فیلم روح الله»: مدافعان حرم در غربت راه امام خمینی(ره) را ادامه می‌دهند


کارگردان و نویسنده سینما گفت: در چهار دوره‌ای که جشنواره «آینه و آفتاب» برگزار شده دیده نشده‌ام و هیچ‌ وقت تشویق نشدم، باید جوانانی که در این عرصه فعالیت می‌کنند، دیده شوند.

تصویر مدافعان حرم در غربت راه امام خمینی(ره) را ادامه می‌دهند

به گزارش جام جم آنلاین، ابراهیم حاتمی کیا شامگاه دوشنبه در افتتاحیه نخستین جشنواره فیلم روح‌الله اظهار داشت: معتقدم امام(ره) مسیر را روشن کرده بود و هرچه به اواخر عمرش نزدیک می‌شد مسائل را صریح‌تر بیان می‌کرد.

وی ادامه داد: سال 69 یا 70 با فیلم مهاجر در مراسم هفته فیلم ایران در شهر کن حضور پیدا کردم؛ این فیلم در ایران پخش شد و کاملاً طبیعی بود،‌ اما در اکران اروپایی در یکی از دیالوگ‌های این فیلم بازیگر وقتی فریاد زد «الله‌ اکبر خمینی رهبر» جمعیت سالن مرا هو کردند.

کارگردان سینما اضافه کرد: هر جای فیلم اسم خمینی(ره) که می‌آمد جمعیت هو می‌کشیدند؛ آنجا بود که فهمیدم در مورد امام موضوع متفاوت است، فهمیدم راه امام راحل راه سختی است و این راه برای سربازان امام خمینی(ره) هم سخت خواهد بود.

حاتمی‌کیا تبیین کرد: امروز که 34 سال از آزادسازی خرمشهر می‌گذرد وقتی برای داوری جشنواره‌ها دعوت می‌شوم، مجموعه فیلم‌های مدافعین حرم را که می‌بینم دقیقاً مشابه همان صحبت‌ها و همان مسائل است، سربازانی که در کشور دیگر و غریب‌تر از آن‌ها هستند، اما همان راه خمینی(ره) را طی می‌کنند.

وی با انتقاد از به حاشیه رفتن اندیشه امام(ره) در سینما، بیان کرد: کم‌کم عکس امام حذف شد و بعدتر کلام امام هم جدا شد، نمی‌گویم مقصر فیلم‌ساز است؛ شاید مسئولان باید توجه می‌کردند، من که سال 68 جوانی حدود سی‌ساله بودم به من فهمانده می‌شد باید بدون ترس از دنیا حرفم را بزنم.

این کارگردان سینما در ادامه با اشاره به سابقه هنری خود و ساخت آثاری با توجه به اندیشه امام و انقلاب، گفت: با وجود پذیرش دعوتم برای تماشای فیلم سینمایی «چ»، این اتفاق را که سید حسن خمینی به من اظهار لطف و محبتی داشته باشد را تا به حال شاهد نبوده‌ام.

حاتمی‌کیا یادآور شد: امام صریح بود و با گل و بوته نمی‌توان آن را نشان داد، قدرت و صراحت امام در جشنواره‌های امروز دیده نمی‌شود، اما از جشنواره که بیرون بیایید، کمی که به محله‌های پایین‌شهر برویم اوضاع متفاوت است.

وی در ادامه ابراز امیدواری کرد: فیلمسازان ایران باید میراث‌دار جریانی باشند که امام خمینی (ره) ایجاد کرده است؛ چندین سال قبل که در پاریس بودم و برای تحقیق از محله‌های پایین آن بازدید داشتم، همه امام را می‌شناختند.

کارگردان و نویسنده سینما در پایان تأکید کرد: در چهار یا پنج دوره گذشته‌ای که جشنواره «آینه و آفتاب» برگزار شده، هیچ‌وقت تشویق نشدم.


جام جم/معاون محتوایی مرکز ملی فضای مجازی: فیلتر کردن راه حل مناسبی نیست


معاون محتوایی مرکز ملی فضای مجازی در برنامه سلام ایران گفت: فیلتر کردن راه حل مناسبی نیست؛ چون مخاطب از یک نرم افزار به نرم افزار دیگر کوچ می کند.

به گزارش جام جم سیما به نقل از شبکه رادیویی ایران، امیر خوراکیان گفت: چون فضای مجازی از طریق تلفن همراه در طی روز در اختیار است، تغییراتی در استفاده از فضای مجازی به وجود آمده که عمدتا مربوط به سالهای اخیر است.ویژگی هایی که فضای مجازی پیدا کرده و نحوه استفاده مردم از آن متناسب با تحولاتی که در این حوزه رخ داده نبوده.

وی افزود: متاسفانه کار منسجم وهدفمند در قالب برنامه ملی صورت نگرفته ؛ برخی نهاد ها و تشکل ها از روی احساس مسئولیت اقداماتی از قبیل تولید نرم افزار انجام داده اند این در حالی است که درقالب یک برنامه که وظایف دستگاهها مشخص شود و سهم هر یک در تحقق این برنامه مشخص شود انجام نشده است.

خوراکیان گفت: از مهمترین اولویت های سال 95 آموزش عمومی است که سیاست های آن و ظایف هر یک از دستگاهها مشخص شده است و امیدواریم در حوزه آموزش عمومی همه دستگاه ها وظایف خود را بدانند و بتوانند ایفای نقش کنند.

معاون محتوایی مرکز ملی فضای مجازی افزود: تولید محتوا سالم وجذاب با محوریت تشکل های مردم نهاد از دیگر اقدامات در دست انجام است.


جوان/رشد جشنواره‌هاي سينمايي در ايران به مرز خطر رسيده است


آهو رفت گوزن وارد شد!

تعداد بالاي جشنواره‌هاي سينمايي موازي، همسو و مشابه در سينماي ايران نشانه‌اي از يك بي سياستي در مديريت رخدادهاي سينمايي است؛ جشنواره‌هايي كه برگزاري هر كدام هزينه‌هايي را به دولت تحميل مي‌كند.

نویسنده : محمدصادق عابديني

مي‌گويند در دوره ناصر‌الدين شاه بخشيدن القاب يكي از عادت‌هاي شاهانه بود و چون حساب و كتابي در كار نبود، شاه به هر كس مي‌خواست القاب دولتي و نشان‌هاي نظامي مي‌داد به طوري كه دادن عنوان «سرهنگ» يكي از سرگرمي‌هاي درباري‌ها شده بود. روزی در مجلسي رسمي وقتي صحبت از ميزان قشون ايران و آمادگي براي نبرد احتمالي با دشمن خارجي به ميان مي‌آيد، يكي از حضار در مجلس شاهانه به كنايه مي‌گويد قربان در ايران بيشتر از اينكه سرباز داشته باشيم، سرهنگ داريم. اين داستان تاريخي، قصه سينماي ايران است كه تعداد جشنواره‌هاي سينمايي‌اش در حال سبقت گرفتن از توليدات آن است. سينماي ما با جشنواره‌هاي سينمايي‌اش چه كار مي‌كند؟!


ما جشنواره‌دار شديم

سابقه ايجاد جشنواره‌هاي سينمايي در ايران به دهه 40 باز مي‌گردد؛ زماني كه هنوز بسياري از كشورهاي اطراف ما حتي استقلال سياسي نداشتند، چه برسد كه بخواهند براي فرهنگ و هنر هزينه كنند و جشنواره سينمايي راه بيندازند. اولين جشنواره سينمايي در ايران در سال 42 براي فيلم‌هاي آموزشي كودكان از سوي وزارت آموزش و پرورش راه‌اندازي شد، اين جشنواره را اكنون به نام جشنواره فيلم رشد مي‌شناسيم. سه سال بعد از راه‌اندازي اولين جشنواره و در سال 45 دومين جشنواره سينمايي در كشورمان متولد شد.


كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان كه يك سال از تأسيس آن مي‌گذشت، جشنواره جهاني فيلم كودك را راه اندازي كرد. اين جشنواره بعد از انقلاب با تغييراتي از جمله انتقال متولي آن با نام جشنواره بين‌المللي كودك و نوجوان باز تعريف شد. جالب اينجا است كه برخلاف دو جشنواره اول كه از سوي نهاد‌هاي دولتي برگزار مي‌شدند، هيچ فستيوال فيلمي براي فيلم‌هاي سينمايي در ايران وجود نداشت! اولين گام براي برگزاري جشنواره‌اي مختص فيلم‌هاي سينمايي در سال 48 و از سوي يك مجله فيلم برداشته شد. تا آن زمان دولت تمايلي براي ورود به دنياي فيلمفارسي نداشت و براي همين بود كه جشنواره «سپاس» را بخش خصوصي راه اندازي كرد، اما مسئوليت اداره‌اش را وزارت فرهنگ آن زمان بر عهده گرفت. اين شروع دخالت دولت در برگزاري فستيوال‌هاي فيلم بود. جشنواره «سپاس» و متعاقب آن جشنواره فيلم تهران مهم‌ترين رخداد‌هاي سينمايي ايران در پيش از انقلاب بودند كه هر دو عمري كوتاه داشتند. بعد از انقلاب شرايط عوض شد، ديگر لازم نبود بخش خصوصي حتي پيش‌قدم شود و همه چيز در يك روند ناخواسته به دولت واگذار شد.


دولت براي جشنواره‌ها همه كار مي‌كند

دولت بعد از انقلاب اسلامي براي سينما نقش مادري مهربان داشته است و از همان ابتدا تلاش كرده است، سينما را به خود وابسته كند به طوري كه در كنار حمايت‌هاي بي شائبه در روند توليد و اكران و توزيع در شبكه نمايش خانگي، حتي اين روزها دلش نمي‌آيد اگر اشتباهي از سوي سينماي ناز پرورده‌اش اتفاق بيفتد، آن را تنبيه كند، اما در عوض براي تشويق اين سينما هر سال جشنواره‌هاي جديد خلق مي‌كند. چه كسي مي‌داند چه تعداد جشنواره فيلم در ايران برگزار مي‌شود؟ سايت سازمان سينمايي هيچ اطلاعاتي در اين باره ندارد و شايد لزومي نمي‌بيند، اطلاعاتي از جشنواره را ارائه كند.

در دانشنامه ويكي پديا هم فهرست كوتاه و ناقصي از جشنواره‌ها دارد كه تنها چند عنوان مانند: جشنواره فيلم فجر، جشن بزرگ سينماي ايران( فقط اهداي جايزه است)، جشنواره بين‌المللي فيلم كوتاه تهران، جشنواره بين‌المللي فيلم رشد، جشنواره فيلم دانشگاه تهران، جشنواره فيلم كودك و نوجوان، جشنواره فيلم كوتاه نهال و جشنواره فيلم و عكس همراه تهران را شامل مي‌شود.

در اين فهرست هيچ اشاره‌اي به جشنواره جهاني فيلم فجر، جشنواره بين‌المللي فيلم مقاومت، جشنواره مردمي فيلم عمار، جشنواره بين‌المللي فيلم ياس، جشنواره بين‌المللي سبز (با نشان آهو)، جشنواره فيلم‌هاي پارسي (با نشان گوزن) كه اكنون با پايان فيلم سبز و رفتن آهو، جشنواره فيلم‌هاي پارسي با نشان گوزن آغاز خواهد شد، جشنواره بين‌المللي پروين اعتصامي، جشنواره بين‌المللي سينما حقيقت (سينما مستند)، جشنواره فيلم وارش، جشنواره‌هاي متعددي كه توسط انجمن سينماي جوانان ايران برگزار مي‌شود و سال گذشته بيش از 50 جشنواره برگزار كرد، جشنواره فيلم خورشيد، جشنواره فيلم مدافعان حرم، جشنواره فيلم سنگر، جشنواره فيلم رويش، جشنواره فيلم 100، جشنواره فيلم‌هاي علمي، جشنواره فيلم‌هاي صنعتي، جشنواره فيلم‌هاي كيش، جشنواره فيلم چلچراغ، جشنواره فيلم سايه، جشنواره فيلم سما، جشنواره فيلم صامت، جشنواره فيلم روح‌الله، جشنواره فيلم موج، جشنواره فيلم شهر، جشنواره فيلم شاپرك‌هاي شهر و چندين نام ريز و درشت ديگر نشده است. قطعاً اين فهرست نيز كامل نيست و مي‌شود فهرست بلند بالاتري را تهيه كرد.

جشنواره‌ها آنقدر زياد هستند كه تعطيلي برخي از آنها به دليل كمبود بودجه، هيچ وقت به چشم نيامد. در سال 90 بود كه يكي از پر زرق و برق‌ترين جشنواره‌هاي سينمايي در جزيره كيش و به‌نام جشنواره فيلم كيش با دبيري محمد خزاعي برگزار شد؛ جشنواره‌اي كه كيفيت اجراي آن بسيار بالا بود اما چون نتوانست براي دريافت مجدد بودجه، دليل خوبي بياورد، امروزه هيچ نام و اثري از آن وجود ندارد. اكنون چند نهاد دولتي و استانداري اسپانسرهاي اصلي برگزاري جشنواره‌هاي فيلم شده‌اند. اين كار هم باعث مي‌شود كه بودجه آن سازمان خاص به نحوي هزينه شود و هم اينكه در كارنامه و بيلان كاري مديران دولتي اقدامات فرهنگي و هنري نيز ثبت شود.


از طرف ديگر مديران سينمايي بيكار شده، كارگردانان كم كار و همچنين مسئولان فرهنگي مرتبط با سينما بدشان نمي‌آيد دوران بيكاري‌شان را با مديريت يك جشنواره سينمايي سر كنند. از اين رو است كه مي‌بينيم هر جشنواره تازه متولد شده را يكي از همين جنس افراد مديريت مي‌كند و حلقه اطرافيانش را هم دوستانش تشكيل مي‌دهند. اين فضاهاي گعده‌اي تا به حال چه نفعي براي سينماي ايران داشته است؟


در همين راستا خبرگزاري نسيم در يادداشتي خطاب به رئيس سازمان سينمايي با انتقاد از برگزاري جشنواره جهاني فيلم فجر و تعداد بالاي مديران وي نوشت: آقاي ايوبي! اگر عشق و علاقه به سينما و البته به زعم شما تخصصي‌شدن آن وجود دارد، چرا اين تيم 27 نفره مدير، معاون و مشاور بين‌الملل فجر كه به ادعاي شما با «عشق و علاقه» كار مي‌كنند، شخصاً آستين بالا نمي‌زنند و بي‌هزينه‌زايي براي دولت نه جشنواره‌اي جهاني كه يك هفته فيلم درجه يك داخلي در كشور راه نمي‌اندازند؟ كداميك از اين تيم 27 نفره بدون دريافت دستمزد معقول مايل به همكاري با اين جشنواره بود؟اگر پولي در سينما نيست كه اين بريز و بپاش‌ها معنا ندارد، اما اگر بودجه هست و بناست فقط در اختيار حلقه‌اي معدود و البته متمول قرار گيرد، براي تبديل آنها به پياده‌نظام يك جريان سياسي خاص كه ديگر نبايد از تلاش‌تان براي ارتقاي منزلت سينماگران حرف بزنيد.


دولت شير بودجه را ببندد چه مي‌شود؟!

برگزاري جشنواره‌هاي سينمايي چه در تهران و چه شهرستان‌ها هزينه‌هاي بالايي را بر دوش برگزار‌كنندگان مي‌گذارد. همين هزينه‌ها باعث شده است كه جشنواره‌هاي فيلم با وجود كثرت از عمر كوتاهي برخوردار شوند و جشنواره‌هاي صاحبنامي مانند جشنواره بين‌المللي كودك و نوجوان به دو قسمت تبديل و هر كدام به يك استان سپرده شوند تا از محل اعتبارات استاني بتوان آنها را برگزار كرد. حتي جشنواره عمار كه به صورت مردمي برگزار مي‌شود براي برگزاري مجبور مي‌شود كه سراغ بودجه دولتي و كمك مجلس برود. در اين شرايط اگر دولت بخواهد حمايتش را از جشنواره فيلم كم يا قطع كند، با ريزش ناگهاني جشنواره‌ها روبه‌رو خواهيم شد در عوض اين ريزش، قطعاً چند جشنواره باقي خواهند ماند كه مي‌توانند رقابت را براي توليد آثار با كيفيت‌تر در سينماي ايران جدي‌تر كنند و با كم‌شدن هزينه‌هاي اضافي كه برگزاري جشنواره‌اي گعده‌اي بر دوش دولت مي‌گذارد، مي‌توان ضمن صرفه‌جويي، منابع مالي ذخيره شده را به سمت جريان توليد در سينما هدايت كرد.


جوان/اولويت‌هاي صداوسيما بعد از تصريح رهبر انقلاب بر حضور در فضاي مجازي چه خواهد بود؟!


بازي شطرنج صداوسيما در فضاي مجازي

فضاي مجازي اكنون به ميدان عمل بزرگي براي صداوسيما تبديل شده است كه با حكم رهبري بايد حضور قوي و مؤثري در اين فضا داشته باشد. بعد از سال‌ها نفي فضاي مجازي اكنون زمان تعامل با آن رسيده و بايد ديد صداوسيما چگونه مي‌خواهد در فضاي تعاملي حضور داشته باشد.

نویسنده : محمدصادق عابديني

رهبر انقلاب در حكم انتصاب عبدالعلي علي عسكري به سمت رياست سازمان صداوسيما، سفارش مؤكد كردند تا صداوسيما در فضاي مجازي حضور مؤثر داشته باشد و به اين كار اهتمام بورزد. اين دستور مؤكد يكي از راهبردهاي مديريتي دوران علي عسكري خواهد بود. لزوم حضور صداوسيما در فضاي مجازي چيست؟ و اولويت‌هايي كه رسانه ملي براي حضور در فضاي مجازي بايد رعايت كند، چه چيز‌هاي خواهد بود؟


فضاي تعاملي براي رسانه‌هاي سنتي

فضاي مجازي عنواني نوظهور است كه حدود 34 سال پيش توسط گيبسون نويسنده كانادايي كه رمان‌هاي علمي و تخيلي مي‌نوشت به كار برده شد. در آن زمان ارتباطي كه از طريق رايانه‌ها برقرار مي‌شد، داستاني تخيلي بود و امروز بخش قابل‌توجهي از زندگي روزمره انسان‌ها را تشكيل مي‌دهد. فضالي مجازي تا سال‌ها از سوي تلويزيون نفي و حضور قدرتمند آن ناديده انگاشته شده است. حتي امروز هم كه برنامه‌هاي تلويزيوني از مخاطبانشان مي‌خواهند از طريق شبكه‌هاي اجتماعي با آنها در ارتباط باشند، از بيان مستقيم صفحات اين برنامه‌ها در شبكه‌هاي اجتماعي اجتناب مي‌كنند. با وجود اينكه چند شبكه اجتماعي هنوز فيلتر هستند و برنامه‌هاي اجتماعي تلويزيوني از مضرات عضويت در فضاهاي مجازي مي‌گويند، اما شبكه‌هاي راديو و تلويزيوني زير‌مجموعه صداوسيما در آنها صفحات رسمي دارند كه اتفاقاً برخي از آنها بسيار پربازديد نيز هستند.


حال كه در حكم انتصاب رئيس جديد صداوسيما، حضور فعال و مؤثر در فضاي مجازي تأكيد شده است؛ بايد ديد اين حضور چگونه از سوي مديران صداوسيما برنامه‌ريزي خواهد شد.


دكتر داوود نعمتي اناركي، عضو هيئت علمي صداوسيما در گفت‌و‌گو با «جوان» درباره لزوم حضور مؤثر صداوسيما در فضاي مجازي، ابتدا به ابعاد گسترده فضاي مجازي اشاره مي‌كند و مي‌گويد: فضاي مجازي روابط انساني را به شدت تحت‌تأثير قرارداده و اين پديده نوظهور، محصول تكنولوژي ارتباطي است. فضاي مجازي وارد زندگي افراد شده و به آن جهت مي‌دهد و تعريف زندگي را تغيير مي‌دهد.

اناركي مي‌افزايد: اگر اين حضور و تأثير را قبول كنيم بايد به فكر تعامل و بهره‌برداري از فضاي مجازي باشيم و صداوسيما به عنوان رسانه نمي‌تواند از فضاي مجازي صرف‌نظر كند.


وي با اشاره به توسعه رسانه‌ها در طول زمان، از ايجاد راديو كه صرفاً صوت را ارائه مي‌كرد تا پديد آمدن تلويزيون كه در كنار صوت، تصوير را به مخاطبانش هديه داد، تولد فضاي مجازي را تحولي رسانه‌اي عنوان كرد و گفت: فضاي مجازي بسياري از محدوديت‌هاي فضاي رسانه‌های سنتی را ندارد و در زمينه اطلاع‌رساني اين امكان را به وجود آورده است كه هر فرد بتواند به عنوان رسانه‌اي شخصي توليد محتوا كند و آن را در اختيار ديگران قرار دهد. اين استاد ارتباطات، فضاي تعاملي را يكي از مزاياي فضاي مجازي مي‌داند كه در آن برخلاف گذشته كه برنامه‌هاي تلويزيوني با اعلام يك آدرس پستي يا شماره تلفن به صورت محدود با مخاطبانشان در ارتباط بودند، اين امكان را فراهم كرده كه مخاطب به صورت مستقيم با صداوسيما و برنامه‌سازان ارتباط برقرار كند و نظرات خود را در اختيار آنها قرار دهد. اناركي معتقد است: فضاي مجازي همچنين اين امكان را به رسانه ملي داده است كه به صورت مكانيزه شده اعلام برنامه و اطلاع‌رساني درباره توليداتش را در اختيار مخاطبان خود قرار دهد و دريافت كنندگان بيشتري از آن استفاده كنند.


فضاي مجازي رقيب يا مكمل رسانه‌هاي سنتي؟

استاد دانشگاه صداوسيما، با اشاره به خدماتي كه شبكه‌هاي تلويزيوني با استفاده از فضاي مجازي ارائه مي‌دهند، شبكه اجتماعي فيسبوك را به عنوان يكي از امكانات فضاي مجازي براي شبكه‌هاي تلويزيوني معرفي مي‌كند و مي‌گويد: اين شبكه اجتماعي امكاني را براي كانال‌هاي تلويزيوني ايجاد كرده است كه بتوانند در صورت ايجاد صفحه رسمي در فيسبوك برنامه‌هاي‌شان را به صورت زنده براي مخاطبانشان پخش كنند، با اين كار ديگر لازم نيست مخاطب برنامه‌هاي تلويزيوني در ساعت خاصي و با دسترسي به تلويزيون برنامه مورد علاقه‌اش را تماشا كند، در عوض با وسايل ارتباطي مانند موبايل يا تبلت در هر جا كه امكان اتصال به اينترنت داشته باشد مي‌تواند به صفحه اختصاصي آن كانال تلويزيوني برود و تلويزيون تماشا كند.


اناركي همچنين با اشاره به توليدات رسانه‌اي مخاطبان كه در فضاي مجازي پخش مي‌شود، اين پديده را يكي از محصولات فضاي مجازي عنوان كرد و گفت: امروزه بخش قابل توجهي از برنامه‌هاي تلويزيوني را محتواي توليد شده توسط مردم در فضاي مجازي تشكيل مي‌دهد كه شبكه‌هاي تلويزيوني بدون پرداخت هزينه توليد اين محتواها را پخش مي‌كنند و از مخاطبانشان مي‌خواهند محصولاتي را توليد كنند و از طريق شبكه مجازي در اختيار آنها قرار دهند. وي ايجاد كمپين‌ها در فضاي مجازي و بازخوردهاي ميليوني اين كمپين‌ها را يكي از ابزارهايي مي‌داند كه مي‌تواند به كمك رسانه‌ها و صداوسيما بيايد. اين استاد ارتباطات تصريح مي‌كند: پس در اين شرايط نمي‌توان گفت كه فضاي مجازي رقيب اصلي رسانه‌هاي سنتي است. شايد رقابتي نيز وجود داشته باشد اما در صورت بهره‌برداري درست از فضاي مجازي اين فضا مي‌تواند مكمل رسانه‌هاي سنتي باشد.


صداوسيما و اولويت حضور در فضاي مجازي

صداوسيما به عنوان رسانه ملي حضور در فضاي مجازي را از چند سال گذشته آغاز كرده است و اكنون با حكم مقام معظم رهبري اين حضور پررنگ‌تر نيز خواهد شد، اما چه اولويت‌هايي در اين دوره وجود خواهد داشت كه رسانه ملي به آنها بپردازد؟ دكتر اناركي معتقد است، اولويت صداوسيما در فضاي مجازي بايد در مرحله اول، شناسايي دقيق نقاط قوت و ضعف فضاي مجازي باشد و اينكه صداوسيما از حضور در فضاي مجازي قرار است چه دستاوردهايي داشته باشد. استاد ارتباطات دانشگاه صداوسيما مي‌گويد: حضور در فضاي مجازي نيازمند مكانيزمي است كه در آن بتوان ارتباط ميان رسانه ملي و مخاطبانش را تعميق داد و آنها را به صداوسيما نزديك‌تر كرد.


سیاست روز/برای کسانی که با چشمان کاملا بسته برای جوایز سینمایی فرهادی هورا می‌کشند


فروشنده هویت و عزت ملی


جشنواره شصت و نهم کن برای فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی دو جایزه داشت. نخل طلای بهترین بازیگر مرد به شهاب حسینی رسید و اصغر فرهادی هم جایزه بهترین فیلمنامه را برد.

پس از این اتفاق، در فضای رسانه‌ای و در شبکه‌های مجازی کارناوال‌های شادی به راه افتاد و جمع زیادی از مردم و مخاطبان سینما، سرمست از این موفقیت! به بحث و تبادل نظر درخصوص افتخارآفرینی‌های فرهادی پرداختند و کسب این جوایز را مایه سربلندی ایران در عرصه بین‌المللی دانستند. مدیران آماده به خدمت! هم به صف شدند تا پیام‌های تبریک و تهنیت بلندبالای خود را نثار فیلمساز وطنی کنند. در این میان از کوک زدن این اتفاق با سالگرد دوم خرداد، نیمه شعبان و آزادسازی خرمشهر هم اجتناب نکردند.

اما آیا واقعا این جایزه برای «ایران» باعث افتخار است؟ بگذارید اول یک نکته را اعتراف کنیم. کسی در هنر قابل تحسین سید‌شهاب‌الدین حسینی به عنوان یک بازیگر حرفه‌ای و البته اخلاق‌مدار شک ندارد. کسی هم نمی‌تواند قدرت کارگردانی و فیلمنامه‌نویسی اصغر فرهادی را (سوای از بحث محتوایی و تنها از وجهه فنی) زیر سوال ببرد.

اما آیا واقعا همه چیز را می‌توان این‌گونه دید و با شعار «هنر برای هنر» همه اتفاقات را یک فرآیند هنری دانست. قطعا پاسخ منفی است. چراکه خود مبدعان این شعار چه داخلی و چه خارجی‌اش به این شعار اعتقادی ندارند. اتفاقا آنچه در جشنواره‌های هنری غربی اتفاق می‌افتد، نه تنها هنر برای هنر نیست، نه تنها هنر یک هنر یا صنعت دیده نمی‌شود که اتفاقا ابزار دست سیاستمداران است.


فیلم سفارشی، فیلمساز سفارشی!

جشنواره فیلم کن در حالی فیلم اصغر فرهادی را شایسته دریافت دو جایزه دانست که اساسا این فیلم در فهرست اعلامی بخش مسابقه نبود و به نوعی پذیرفته نشده بود. جالب آنکه وقتی فیلم در حال سپری کردن مراحل فنی خود بود، با یک قانون‌مداری خاص و با ارائه یک نسخه ناقص توانست نظر مدیران کن را به خود جلب کند و این فیلم به شکلی سفارشی! وارد رقابت کن شود. اتفاقی که به نوعی بی‌سابقه است و فقط یک‌بار در طول تاریخ این جشنواره رخ داده است و از قضا آن یک بار هم یک فیلم ایرانی توانسته بود به این شکل وارد جشنواره شود و اتفاقا جایزه نخل طلا را هم از آن خود کند. آن فیلم هم اثری جز «طعم گیلاس» عباس کیارستمی نبود.

اما همین جشنواره کن چندین سال قبل در مواجهه با فیلم «زیر نور ماه» یک اقدام دیگر را انجام داده بود. فیلمی که اتفاقا تصویری از معضلات و سیاهی‌های جامعه ایرانی را نشان می‌داد، اما همه مشکل مدیران کن با سکانس پایانی فیلم بود. جایی که نقش اول فیلم، همان طلبه ساده و سالم با لباس روحانیت در کانون اصلاح و تربیت حاضر می‌شود و از یک روحانی مسلمان شیعه به عنوان ناجی رونمایی می‌کند. عجیب نیست که آن سکانس چند دقیقه‌ای اینقدر برای مدیران کن دردسرساز بود که قید کل فیلم را زدند؟

اما آنچه اصغر فرهادی و امثال او برای جشنواره‌های خارجی می‌سازند، آنقدر مطلوب است که می‌شود همه قوانین و مقررات جشنواره را به هم زد تا فیلم «دیده» شود.


سیاه، مثل کراوات آقای فرهادی

با نگاهی به سیر فیلمسازی فرهادی نشان می‌دهد که او اساسا با نگاهی سیاه و عامدانه از پشت عینک دودی سیاه‌نگاری به جامعه ایران نگاه می‌کند و مثلا کاملا «دلی» فیلم می‌سازد.

در همین فیلم «فروشنده» از جامعه ایرانی جز یک مخروبه و از مردمان ایرانی جز آدم‌های خشن چه چیزی به بیننده القا می‌شود. جایی که ساختمان‌ها ترک برداشته، روسپی‌گری نشان داده می‌شود، تجاوز به زن شوهردار به تصویر در می‌آید و در نهایت دفاع از حیا، غیرت و ناموس یک وجهه خشونت‌طلبی می‌یابد. واقعا دست‌مریزاد!

فیلم قبلی او چه پیغامی می‌دهد؟ «گذشته» جز نشان دادن یک مرد ریشوی ایرانی، تاکید می‌کنم «ریشو» که در همه تلخی‌ها و ناکامی‌های همسر فرنگی‌اش و فرزندان او به نوعی مقصر است چه پیامی برای آن‌سوی آبی‌ها دارد.

در کارنامه درخشان! آقای اصغر فرهادی فیلم «جدایی نادر از سیمین» یک سورپرایز فوق‌العاده است. فیلمی که هم ایران و ایرانی را هدف می‌گیرد، هم انقلاب و انتخابات در ایران را و در نهایت ضربه اصلی را به دین و ائمه وارد می‌کند.

فیلمی که رنگ «سبز» در آن به شکلی کاملا اتفاقی! به شدت خودنمایی می‌کند. رقم دیه با آرای اختلافی انتخابات سال ۸۸ باز هم به طور کاملا اتفاقی هم‌خوانی دارد، کلفت خانه یک زن محجبه به نام راضیه (یکی از القاب حضرت زهرا) است که از قضا باردار هم هست و در طول فیلم، بر اثر یک اتفاق سقط جنین می‌کند. عجیب آنکه این تشکیک ایجاد می‌شود که از دست دادن جنین به واسطه ضربه «نادر» در پشت «در» بوده یا اتفاقی دیگر رخ داده است و در نهایت مشخص می‌شود که نادر نقشی نداشته است! جالب‌تر آنکه نام همسر وی «حجت» (از القاب حضرت علی) است که یک آدم بدهکار، عصبی، بددهان، بی‌قانون و خشونت‌طلب معرفی می‌شود. آیا همه این اتفاقات کاملا اتفاقی است.

پس از نظر مدیران فستیوال‌های خارجی، این فیلم آنقدر خوب هست که هم گلدن‌گلوب را ببرد، هم اسکار به دستش بدهند، هم جوایز متعدد دیگر را به نامش کنند و هم در اکران بین‌المللی کمک کنند تا فیلم بهتر «دیده» شود.

اگر همه فیلم‌های جناب اصغر فرهادی را با دقت بیشتری ببینیم، جز توهین به مردم، ایران، اسلام، انقلاب و قشر مذهبی این کشور چیز دیگری را نمی‌توان یافت.

با عرض معذرت نمی‌توانیم خودمان را به خواب بزنیم و بپذیریم که همه آنچه در کارنامه فرهادی به تصویر درآمده بدون سوء نیت و از روی ساده‌انگاری و ساده‌نگاری اوست.


فیلم‌های جشنواره‌پسند

جز مورد عجیب «اصفر فرهادی» فیلم‌ها و فیلمسازان دیگری هم بوده‌اند که فیلم‌هایشان با اقبال جشنواره‌های خارجی مواجه شده‌اند و شوربختانه مدیران سینمایی ما هم از کسب این جوایز در پوست خود نگنجیده‌اند.

اما در میان این فیلم‌ها بخشی از فیلمسازان دقیقا عامدانه و از روی آگاهی فیلم‌هایی را آماده کرده و می‌کنند که بتوانند از غربی‌ها دستخوش بگیرند. فیلم‌هایی که در‌ آنها به اصطلاح آسیب‌شناسی اجتماعی می‌شود، اما در واقع جز سیاه‌نگاری ماموریت دیگری ندارند. جالب آنکه این فیلم‌ها در جشنواره فیلم فجر هم مورد توجه قرار می‌گیرند و اجازه می‌یابند در ایام جشن انقلاب برای تخریب انقلاب و مردم ایران به تبلیغ بپردازند.

اما فیلمسازان دیگری هم هستند که اتفاقا از سر دردمندی فیلم می‌سازند، اما جشنواره‌های خارجی با طمعی خاص و با نگاهی دیگر به آنها می‌نگرند و از حضور آن‌ها در آن‌سوی آبها استقبال می‌کنند.

اولین‌باری که یک فیلم ایرانی توانست نامزد دریافت اسکار شود، این مجید مجیدی بود که با «بچه‌های آسمان» توانست چشمان مدیران اسکار را به خود خیره کند. از نگاه مردم ما، فیلم مجیدی و همه فیلم‌های دیگر یک نگاه دلسوزانه اجتماعی دارد. از نگاه ما بچه‌های آسمان یک فیلم انسانی است. اما چشم غربی‌ها جز بدبختی و ویرانی و فلاکت ایرانی‌ها چه چیز دیگری را به تصویر می‌کشد؟ یا نمونه اخیر آن فیلم ارزشمدار «شیار ۱۴۳» که کسی در حسن‌نیت سازندگان آن ذره‌ای تردید ندارد. فیلمی عاشقانه، مادرانه و البته نشان‌دهنده مقاومت مردم ایران در هشت سال دفاع‌مقدس. فیلمی که انتظار را به خوبی به تصویر می‌کشد و برکات و اثرات معنوی جنگ هشت‌ساله علیه این ملت را پیش چشم قرار می‌دهد. اما خارجی‌ها «الفت» یک مادر و یک زن صبور را کسی می‌بینند که غریب دو دهه در یک روستای دورافتاده و به دور از امکانات می‌بینند. جایی که جز خاک و بیابان چیز دیگری نیست.


مدیران بی‌فرهنگ!

بدبختی فرهنگ و هنر این مملکت این است که مدیرانی در این حوزه کار می‌کنند که یا از حداقل سواد و علم و فهم تخصصی و انقلابی و اسلامی برخوردار نیستند، یا نگاهی انقلابی ندارند و درگیر عطر دود پیپ منورالفکر‌ها شده‌اند و یا اساسا آمده‌اند که تیشه به ریشه فرهنگ این مردم و میهن بزنند.

فرقی نمی‌کند نام این مدیر «جواد» باشد یا «حجت‌الله». مشکل این است که آنها دغدغه نداشته و ندارند. یکی برای آنکه از قافله روشنفکری عقب نماند می‌گوید ما لابی کرده‌ایم تا فلانی اسکار بگیرد و دیگری در متنی عجیب فحش‌نامه «فروشنده» را به مولوی و حافظ و سعدی گره می‌زند و از سر بی‌فکری و نافهمی برای فرهادی می‌نویسد «تابلوهای زیبایی آفریدید از نگاه عارفانه و راه و رسم یک تمدن کهن به زندگی» بدبختانه این جایزه را به نیمه شعبان هم ربط می‌دهند و آن را غرورآفرین می‌نامند!

آیا هرجا نام ایران به میان بیاید باید به خود ببالیم؟ مثلا اگر به خاطر مصرف لوازم آرایشی رتبه اول دنیا را داشته باشیم جای تحسین است؟ اگر بر تعداد بیکاران، معتادان و... اضافه شود باز هم تابلوی زیبایی است؟ اگر یک نفر به خاطر یک حماقت بزرگ یا یک خیانت غیرقابل جبران نام ایران را بر سر زبان‌ها بیندازد، باز هم باید مفتخر بود؟

این از شوربختی ماست که مدیری که فیلم را احتمالا ندیده از فیلم چنان تعریف می‌کند که «وزارت خارجه امریکا» چنین واژگانی را نمی‌تواند ردیف کند.


برای مدیرانی که سینما را نمی‌فهمد

برای مردم ایران متاسفیم که شما رئیس سازمان سینمایی‌اش هستید. متاسفیم که «تدبیر» دولت «امید» نشاندن دیپلمات بر صندلی فرهنگی است. کسانی که نه از سینما شناخت دارند، نه از حوزه فرهنگ که اگر چنین نبود، این‌چنین با اشک شوق برای آثاری که توهین به هویت این مردم است حس شاعری‌شان گل نمی‌کرد.

متاسفیم که آدم‌هایی زمام امور فرهنگی این مملکت را در دست دارند که نگاهشان به فرهنگ نگاهی «فرنگی» است. آدم‌هایی که فقط حرف‌های خوب را از رو خوب می‌خوانند، اما در عمل کم‌ترین نگاه دغدغه‌مندی به «فرهنگ ایرانی و اسلامی» ندارند. متاسفیم که هنر انقلابی از نگاه آنها به سخره گرفتن و تضعیف انقلاب، مردم، ایران و اسلام است.

افرادی که آنقدر در کار خود «خراب» کرده‌اند که رهبر انقلاب باید بیاید به آنها بگوید چه کنند و چه نکنند. در بدیهی‌ترین مسئولیت‌های خود چنان افتضاحی به بار آورده‌اند که رهبر این مملکت باید از شدت دغدغه‌مندی بی‌خواب شود، نگرانی‌اش را اعلان کند، به مسئولان تذکر بدهد، اما کک آقایان هم نگزد.

ما به جای شما در پیشگاه مردم، انقلاب، ایران، اسلام و رهبر انقلاب شرمنده‌ایم. به جای همه شما که قطعا آن دنیا باید پاسخ بگویید، به خاطر کارهای کرده و ناکرده و به خاطر همه کم‌کاری‌ها و احیانا خیانت‌های ناخواسته‌ای که در دوران مدیریت خود مرتکب شده‌اید.


شهروند/محمود دولت‌آبادی: «می‌گویند شکنجه نکردیم؛ اما من یک شاهد تاریخی‌ام...» پوتین‌هایی که از پا ساختند...


یاسر نوروزی | از «بنی‌آدم» چه خبر؟ خوب می‌فروشد. اما اگر تازه‌ترین کتاب محمود دولت‌آبادی همچنان در صدر فهرست پرفروش‌هاست پس دلیل این گفته‌های حاکی از خشم کجاست؟ نویسنده «کلیدر» روز گذشته در حالی به پرسش‌های خبرنگار ایلنا پاسخ می‌دهد که خمشگین‌تر از قبل است. خبرنگار درباره مجموعه داستان «بنی‌آدم» پرسیده، نویسنده از شکنجه و قتل و جوان‌مرگی و زودپیری سخن می‌گوید؛ هرچند که بی‌ربط هم نیست. در هر حال به قول او «بنی‌آدم امروز اعضای یک پیکر نیستند». دولت‌آبادی در بخش‌هایی از این گفت‌وگو این‌طور نقب به گذشته می‌زند: «دوست مرا که به سختی شکنجه شده بود، آوردند که با خانمی روبه‌رویش کنند. سلول هشت که ما بودیم، در پولکِ چشمی یک روزن ایجاد شده بود که به وسیله آن می‌توانستیم راهرو را و بعضی رفت و آمدها را ببینیم، ازجمله علی شریعتی را من از طریق آن روزن دیدم که در راهرو نشست و سیگار کشید. یکی از چیزهایی که دیدم ناصر، رفیق عزیزِ بیست ساله من بود که روی باسن و با آرنج حرکت می‌کرد؛ توی راهرو که او را می‌آوردند در سلول وسطی ببرند. بعدها پرسیدم که چرا آوردنت که گفت من را آوردند تا با هم‌پرونده‌ای روبه‌رویم کنند.» درواقع احتمالا ماجرا باید به اوايل دهه پنجاه برگردد؛ زمانی که زندان کمیته مشترک در رژیم گذشته همچنان پذیرای مخالفان و مبارزان بود. هرچند که گاهی صحبت از این می‌رود که حد شکنجه‌ها تا کجا بوده اما کسی در اصل ماجرا شک ندارد چراکه تمام اسناد تاریخی و آدم‌های زنده و مرده شاهد این مدعا هستند. با این حال دولت‌آبادی سخن از این به میان آورده که احتمالا عده‌ای در این مدعا شک کرده‌اند و این‌طور ادامه می‌دهد: «این حرف مربوط به سی و هشت - نه‌سال پیش است. بعضی از دوستان من زیر شکنجه نوزده کیلو وزن کم کردند. ‌سال ٥٤ عید ساعت ١١ تا ١٢صبح تحویل می‌شد. ظهر سکوت مرگ کمیته را گرفت. همه بازجوها رفته بودند سرِ سفره‌های هفت‌سین. وقتی ناهار آوردند بچه‌ها نتوانستند چیزی بخورند. به من گفتند چرا اشتها نداریم؟ گفتم برای این‌که ما با صدای شکنجه عادت کرده بودیم غذا بخوریم. امروز شکنجه نیست؛ پس اشتها هم نیست! ما مثل سگ‌های پاولوف شرطی شده بودیم! همان روز ساعت ٦ عصر یک نفر را بردند زیر شکنجه. من تا صبح بیدار بودم. نعره‌های این شخص، در ساعتی نزدیک به ٦ عصر با صدایی شبیه نعره‌های گاو شروع شد، ساعت ٦ صبح با صدای خناق گرفته خروس تمام شد. جالب این است که فردا ساعت هشت مرا بردند برای بازجویی. دیدم که یک جنازه پیچیده لای یک پتو افتاده است یک گوشه. بعد فهمیدم که این شخص چه کسی بوده. نمی‌دانم او وابسته به کدام گروه بود. اهمیتی هم ندارد اما ذهن اینها را نمی‌تواند به خود نگیرد. آقایانِ آن سال‌ها می‌نشینند طبعا مصاحبه می‌کنند که ما شکنجه نکردیم! من یک شاهد تاریخی هستم. شما جامعه ما را نابود کردید. بعضی از اینها بودند که زیر شکنجه می‌شد به شکل خرچنگ درآمده باشند. محض اطلاع عنوان می‌کنم که شخص (مقام امنیتی) پیش از پایان محکومیت در اوین به ما گفت که آقایان شما از اینجا بیرون می‌روید، اما یادتان باشد، ماشین ترمزش می‌برد، کپسول گاز ممکن است منفجر شود و... حالا از ایشان می‌پرسم چگونه می‌توانی بگویی که ما شکنجه نمی‌کردیم؟! بین دوستانم تنها من را شکنجه نکردند. به حقوق بشر هم گفتم که من را شکنجه نکردند. در اتاق بازجویی‌ دو تا زن را شکنجه کرده بودند، پاهاشان ورم کرده بود؛ بازجو به من گفت: دولت آبادی ببین! ما اینجا از پا، پوتین درست می‌کنیم!» البته این گفته‌ها در حالی از سوی نویسنده «کلنل» مطرح می‌شود که چندی پیش به شدت از دولت روحانی انتقاد کرده بود. ماجرا برمی‌گشت به «کلنل» و دولت‌آبادی از زیان معنوی و مادی رفته بر این کتاب خشمگین بود. او در گفت‌وگو با دوهفته‌نامه «روبه‌رو» در مورد جعل کلنل گفته بود: «یک مثلث کثیف، مسئول نشر نسخه جعلی کلنل هستند» و در ادامه رئیس دولت را به این شکل مخاطب قرار داده بود: «روحانی باید به این مسأله رسیدگی کند که اینها چه کسانی هستند؟ چرا چوب لای چرخ می‌گذارند؟ به چه حقی پای سپاه پاسداران را وسط کشیدند؟ آن هم در شرایطی که من تنها نویسنده‌ای هستم که همیشه و با صراحت از نیروهای نظامی کشورم دفاع کرده‌ام. حالیا چه شد که سپاه را مجبور به عکس‌العمل علیه من کردند؟» اشاره دولت‌آبادی در این بخش نیز جملات حمیدرضا مقدم‌‌فر بود در ١٥ اسفند ١٣٩٢ در گفت‌وگو با خبرگزاری ایسنا: «اشخاصی مانند دولت‌آبادی که مواضع و رفتارشان بیانگر شخصیتشان است و از طرف جریان رسانه‌ای در داخل پیوند عمیقی با خارج از کشور دارند، چرا باید به‌عنوان یک نویسنده برتر مورد توجه قرار بگیرند؟ رمان (کلنل) ضدانقلابی‌ترین رمان بعد از پیروزی انقلاب است و نباید مجوز بگیرد. وزارت ارشاد نباید تحت‌تأثیر تفکر انحرافی قرار بگیرند و اجازه بدهند.» دولت‌آبادی در توضیح این جمله در گفت‌وگو با مجله روبه‌رو ادامه داد بود: «معاون وزیر ارشاد از من دعوت کرد که به دیدنش بروم... ایشان گفت شما یک بار دیگر کتاب را بازبینی کن تا ما برای شب عید به کتاب مجوز نشر دهیم. اسفندماه بود... گفتم من هم به شما قول می‌دهم بعد از آن ١٥ روز عید که مطبوعات تعطیل هستند، یک ماه به سفر بروم و با هیچ رسانه‌ای صحبت نکنم. جلسه تمام شد و به خانه برگشتم اما انگار آنجا شنود بود! فردا صبح یکی از آقایانی که در مطبوعات کار می‌کرد، به من زنگ زد و ماجرا را پی‌جو شد. گفتم این کتاب هنوز اجازه نگرفته و شما نباید هیچ خبری را منتشر کنید، اما به‌رغم آنچه من تأکید کرده بودم، در روزنامه فردا آن عکس تمام‌قد و آن تیتر «کلنل از سد سانسور گذشت» را منتشر کردند و درست روز بعد، کتاب جعلی کلنل را به بازار دادند.... گفتم اجازه نشر کتاب را که ندادید، چرا جلوی جعلی‌اش را نمی‌گیرید؟ گفتند ما که نیروی اجرایی و انتظامی نداریم. درحالی‌که وزارت ارشاد همه‌چیز دارد. حراست دارد... چند جوان رپ می‌خوانند، ظرف ٤ ساعت پیدایشان می‌کنید. آن وقت در این مورد، کاری از دست‌تان بر‌نمی‌آید؟ چه بگویم جز این‌که فکر کنم دزد و داروغه یکی است.... آقایان هر سال می‌آیند و از قانون می‌گویند، اما ضدقانون عمل می‌کنند و بعد از دوره‌ای می‌روند. باید پرسید پس شما مسئول انجام چه قانونی هستید آقا؟»


فرهیختگان/با ناصر پلنگی به بهانه برگزاری ورک‌شاپ «سوم خرداد» و افتتاح موزه خرمشهر


نقاشان جنگ دراین سال‌ها غایبان میدان بوده‌اند

او را بیشتر با کارهایی که در حوزه نقاشی‌دیواری انجام داده است می‌شناسیم. آنهایی که به خرمشهر سفر کرده‌اند و در طول مسیر از مقابل مسجد جامع خرمشهر گذشته‌اند حتما به نقاشی‌ای که بر دیوارهای این مسجد نقش بسته برخورده‌اند. ناصر پلنگی یکی از هنرمندان پیشکسوت عرصه تجسمی است که این نقاشی‌دیواری را در دوران جنگ بر دیوار مسجد خرمشهر خلق کرد. همچنین پلنگی را در سال‌های اخیر می‌توان هنرمندی متعهد قلمداد کرد که تلاش کرده موضوعات آثار خود را از وقایع سیاسی اجتماعی وام بگیرد. چندان که نمایشگاه «زنان در جنگ ایران و عراق» ازجمله این آثار بوده است، هرچند او در زمینه‌های عکس رسانه و نقاشی هم به ارائه آثار متعددی پرداخته است‌. طی روزهای اخیر به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر یک ورک‌شاپ نقاشی در اهواز افتتاح شد. همچنین موزه پانورامای خرمشهر در این ایام گشایش یافته است، به بهانه این دو رویداد با ناصر پلنگی به گفت‌وگو نشسته‌ایم.


‏ به نظر شما جنگ چقدر توانسته در این سال‌ها دستمایه خلق آثار هنرمندان عرصه تجسمی خاصه در حوزه نقاشی شود؟

طبیعی است که اتفاقات تاریخی نظیر جنگ نه‌فقط در کشور ما که در همه جای دنیا وجود داشته و تاثیرات خود را هم گذاشته است. در جریان وقوع این اتفاقات همیشه افرادی بوده‌اند که نسبت به این پدیده‌ها یا حاضر بوده‌اند یا غایب، حاضر به این معنی که توانسته‌اند از ظرفیت وجودی آن اتفاق بهره گرفته و آن را درقالب رمان و شعر و هنر منعکس کنند. اگر بخواهم به‌طور مشخص به تاثیر جنگ روی هنرمندان نقاش اشاره کنم باید بگویم در کشورهای دیگر میزان این تاثیرات در مقایسه با ما بیشتر بوده است، به‌عنوان مثال ردپای تاثیرات جنگ را به خوبی می‌توان در کارهای نقاشی مثل ون‌گوگ مشاهده کرد یا درباره گوگن نیز به همین ترتیب. ما در ردیف کشورهایی بوده‌ایم که طولانی‌ترین دوران جنگ را تجربه کرد. در طول جنگ افراد زیادی کشته و زخمی شدند. از همه مهم‌تر اینکه تعداد بسیاری از افراد بی‌گناه در منطقه کردستان در جریان جنگ تحمیلی شیمیایی شدند، ولی متاسفانه نقاشان معاصر کمتر چنین مسائلی را دستمایه کار خود قرار داده‌اند. از این نظر است که می‌گویم هنرمندان نقاش را به نسبت حیطه‌های دیگر می‌توان از غایبان این عرصه دانست ولی همان‌طور که می‌دانید در سال‌های گذشته آثار ناب و برجسته‌ای ملهم از هشت سال دفاع مقدس درعرصه سینما و عکاسی خلق شد که بی‌تردید هرکدام از آنها توانستند تاثیرات بسزایی بر مخاطبان داشته باشند.


به نظر شما دلیل اینکه مضامین جنگ در دو وادی سینما و عکس نمود پررنگ‌تری داشته چه بوده است‌؟

من مهم‌ترین عاملی را که موجب غیبت هنرمندان نقاش برای تصویر کردن نقاشی‌هایی با درون‌مایه جنگ شده است فردگرایی هنرمندان نقاش می‌دانم، ضمن اینکه خاطرم هست زنده‌یاد پرویز کلانتری همیشه از این فرد‌گرایی در عرصه نقاشی به‌عنوان فضای روشنفکری قلابی یاد می‌کرد. درواقع می‌توان مهم‌ترین مساله‌ای را که باعث مفارقت هنرمندان نقاش از پرداختن به فضای جنگ شد دراین مساله دانست. اگرچه بوده‌اند نقاشانی که در سال‌های گذشته به مدد دغدغه‌های ذهنی که داشته‌اند در تصویر کردن زوایای پیدا و پنهان جنگ نقش زیادی در عرصه هنرهای تجسمی داشته باشند. با این‌حال تعداد این هنرمندان زیاد نبوده و به نظر می‌رسد ما با یک‌جور کم‌کاری دراین حوزه مواجه بوده‌ایم. البته این کم‌کاری تنها نسبت به حوزه دفاع مقدس صورت نگرفته بلکه می‌بینیم هنرمندان عرصه هنرهای تجسمی به آن شکلی که باید نسبت به اقوام مختلف ایرانی هم توجهی نداشته‌اند. حتی در محیط‌های آکادمیک و دانشکده‌های هنر هم به این مسائل توجه چندانی نمی‌شود و می‌بینیم امروز شرایط به‌گونه‌ای شده که دانشجویان برای تولید اثر به تقلید از استادان خود می‌پردازند و خود استاد هم آن‌طور که باید فعالیت خلاقانه‌ای در عرصه هنر ندارد. روی این اصل است که معتقدم فضای امروز در عرصه هنرهای تجسمی از این جهات، فضای غیبت است تا حضور.


این روزها به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر ورک‌شاپی به مدیریت شما در اهواز برگزار شده است، اگرممکن است درباره این ورک‌شاپ هم توضیح دهید؟

این ورک‌شاپ مشتمل بر تعدادی از هنرمندان جنوبی است که با موضوع خرمشهر به نقاشی می‌پردازند. این کارگاه با همکاری موزه آبادان و میراث فرهنگی اهواز شکل گرفته است و هنرمندانی چون احمد خلیلی‌فرد، احمد قلی‌پور، کیهان خلیلی‌فرد و 25 هنرمند دیگر دراین کارگاه مشارکت کرده‌اند. تصور می‌کنم این ورک‌شاپ مجالی را فراهم می‌کند تا هنرمندان از دغدغه‌هایی که نسبت به مقوله جنگ داشته‌اند در کارشان بهره بگیرند.


سوالی که درباره برگزاری کارگاه‌هایی از این دست مطرح می‌شود این است که اگرچه نفس شکل‌گیری این رویدادهای هنری به خودی خود خوب است ولی مشکل اینجاست که این کارگاه‌ها سالی یک بار به شکل مناسبتی برگزار می‌شود و بعد تا سال آینده به فراموشی سپرده می‌شود، طبیعی است که با مقطعی عمل کردن نمی‌توانیم به تاثیرات چنین رویدادهایی امیدوار باشیم؟

من هم قبول دارم که چنین حرکت‌هایی نباید مقطعی باشد و اگر می‌خواهیم تاثیرات برگزاری چنین کارگاه‌هایی را ببینیم باید در اندیشه تداوم‌بخشی آن باشیم. درباره کارگاه نقاشی که این روزها با موضوع خرمشهر در اهواز برپاست هم معتقدم حرکت‌هایی از این دست باید در ابعاد فراملی باشد تا بتواند تاثیرات خود را بر مخاطبان و اصولا جامعه بگذارد و حتی این جنبه از هنر ما هم به خارجی‌ها معرفی شود. واقعیت این است که جای پرداختن به این مسائل خالی است. من در ابتدای صحبتم از کمرنگ بودن حضور نقاشان در عرصه جنگ صحبت کردم و حالا در تکمیل این سخنان باید بگویم که پتانسیل گسترده‌ای دراین زمینه وجود دارد. ضمن اینکه نقاشان معاصر هم از خلاقیت‌ها و استعدادهای مطلوبی برخوردارند که حتما می‌توانند از این مولفه‌ها در ارائه آثاری با تم جنگ بهره بگیرند.


شما چندین سال در خارج از کشور به سر بردید و در سال‌های اخیر که به وطن برگشته‌اید سعی کرده‌اید بیشتر وقت‌تان را در جنوب صرف پرداختن به نقاشی‌های دیواری با این مضمون یا برپایی کارگاه‌هایی از این دست کنید، اگر ممکن است درباره دغدغه‌های ذهنی خودتان نسبت به دفاع مقدس بگویید و اینکه چقدر سعی کرده‌اید در این سال‌ها این مضامین را در آثارتان منعکس کنید؟

پیش از هر چیز باید به این مساله اشاره کنم که جنوب برایم یادآور خاطرات زیادی است، به‌ویژه در طول جنگ که بارها و بارها به مناطق مختلف آن رفتم، درعین‌حال همیشه احساس عمیقی نسبت به سرگذشت نیاکان و میراث تمدن کهن ایرانی داشته‌ام و منطقه جنوب همواره فرصتی را فراهم کرده تا به واکاوی دراین زمینه‌ها بپردازم و از این مسائل در کارهایم بهره بگیرم. همان‌طور که در سوالات اول شما هم اشاره کرده‌ام معتقدم دفاع مقدس به‌رغم پتانسیل گسترده‌ای که دارد کمتر در معرض بهره‌گیری هنرمندان تجسمی به‌ویژه نقاشان قرار گرفته است، به همین خاطر به شخصه سعی می‌کنم به این حیطه بیشتر بپردازم.


همزمان با افتتاح موزه خرمشهر که روز گذشته صورت گرفت، اثری در قالب نقاشی دیواری هم از شما در معرض دید قرار گرفته است که دغدغه‌های شما نسبت به هشت سال جنگ تحمیلی در این اثر کاملا مشهود است، درباره این کار توضیح بیشتری دهید؟

در این کار نقاشی‌هایم از خرمشهر را روی یک دیوار دوهزار متری و روی گنبد دورانی‌شکل به نمایش گذاشته‌ام. برای ارائه این اثر پنج سال از عمرم را صرف کرده‌ام تا بتوانم به آنچه در ذهن داشته‌ام در ارتباط با خرمشهر دست یابم و حالا خوشحالم که این اثر در موزه پانورامای خرمشهر به معرض نمایش گذاشته شده است. شاید بتوان ارائه این اثر را به نوعی ادای دین من به‌عنوان یک نقاش و فردی از این جامعه به حماسه خرمشهر

عنوان کرد.






قدس/«علی‌اکبر قاضی‌زاده» پیشکسوت مطبوعات ایران در گفت‌وگو با قدس:


سلامت زبان را فراموش کرده‌ایم


قدس آنلاین/ زهره کهندل : زنگ خطر بی‌توجهی به زبان معیار مدت‌هاست که به صدا درآمده اما انگار گوش‌های ما برای شنیدن این هشدار، ناشنواست؛ حتی برای ما قشر روزنامه‌نگار که ادعای پاسبانی از زبان فارسی را داریم. اشتباهات رایج در نوشتار مطبوعاتی از چشم بسیاری افتاده است اما از نگاه مخاطبانی که دور غلط‌های صرف و نحوی و گاه املایی ما، خط قرمز می‌کشند، نه! با «علی‌اکبر قاضی‌زاده» استاد ارتباطات و پیشکسوت مطبوعات ایران درباره درست‌نویسی در روزنامه‌ها گفت‌وگو کرده‌ایم که می‌خوانید.


درباره درست‌نویسی در مطبوعات چقدر کار علمی ‌صورت گرفته یا ایجاد حساسیت شده است؟

مشکل بر سر مطبوعات نیست، مشکل بی‌سوادی عمومی ‌است. ما به کلی سلامت زبان را فراموش کرده‌ایم، یعنی برنامه‌ای برای حفظ زبانی با قدمت حداقل 150ساله نداریم. رهایش کرده‌ایم، البته کسانی هستند که دل می‌سوزانند، دنبال می‌کنند، مطلب می‌نویسند، ایراد می‌گیرند یا ریشخند می‌زنند. من بارها گفتم تا زمانی که اهالی فرهنگ نادیده گرفته شوند و در عمل با دیگران تفاوت نکنند یعنی تا زمانی که معلمان ما جزو زیرین‌ترین لایه‌های جامعه هستند و استادان ما دست به دهان‌ترین افراد، وضع از این بهتر نخواهد شد. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که دلارفروش‌ها و دلال‌های خانه و خودرو، همه کاره هستند. سررشته افکار عمومی‌ را آدم‌های فهیم به دست ندارند، در این شرایط وضع از این بهتر نمی‌شود. یکی از مشکلات، پاسبانی از زبان فارسی است ولی حوزه‌های دیگر هم حال خوشی ندارد؛ تاریخ هم همین‌طور است. تاریخ از ذهن مردم ما بیرون رفته است. در خراسان و از مردم مشهد بپرسید که بیهقی کیست؟ اگر یکی توانست بگوید. بپرسید «پسیان» چه کسی بود؟ پسیان کسی بود که برای خراسان جان داد، اما اگر کسی او را شناخت. این آدم‌ها فراموش شده‌اند. خیلی چیزها فراموش شده است.

علتش هم این است کسانی که صاحب اندیشه هستند و برای این فرهنگ و تاریخ دل می‌سوزانند، منزوی، فقیر و گوشه‌نشین هستند، اما تا دلتان بخواهد برج‌سازان و دلالان می‌درخشند! اما درباره درست‌نویسی در مطبوعات، چه کسی قرار است بر زبان مطبوعات نظارت کند؟ ناشران و مدیرانی که خودشان، درست و غلط این زبان را نمی‌شناسند، دبیران و سردبیرانی که یک نامه ساده بدون غلط نمی‌توانند بنویسند! چه کسی قرار است از این زبان پاسداری کند؟ ما جامعه‌ای کتاب گریز تربیت کرده‌ایم. جامعه‌ای که فقط با کتاب بیگانه نیست بلکه با کتاب دشمنی هم می‌ورزد، نسبت به آن بی‌خیال نیست بلکه کینه هم می‌ورزد، از چنین جامعه‌ای چه توقعی دارید؟

بهرحال اهالی مطبوعات باید کار خودشان را به درستی انجام دهند.

باید یعنی چی؟ اگر نکنند چه می‌شود؟

اتفاقی نمی‌افتد ولی...

پس این «باید» از کجا می‌آید؟

از وجدانشان...

(می‌خندد) وجدان... بله، خوب است... دیگر از چه نظر؟

... و مسؤولیت حرفه‌ای.

ما جایی را نداریم که تعیین کنیم بد و خوب چیست. جایی را نداریم که تشخیص دهد و بگوید که این چون بد است بنابراین باید ترک شود یا اگر این خوب است، باید به آن جایزه بدهیم. چنین جایی را نداریم. وجدان از آگاهی برمی‌آید.

وقتی یکی آگاه نیست، وجدانش به چه کار می‌آید؟ وقتی آگاه باشید و بدانید که دست درازی به مال دیگران، کاری غیرانسانی است ممکن است چنین کاری را بکنید یا نکنید ولی وقتی این آگاهی نباشد، وجدان به کار نمی‌آید. وقتی ندانید که این کار غلط است و این کار درست، اگر با وجدان هم باشید نمی‌توانید کاری بکنید.

این وظیفه مدیران رسانه‌ها و مطبوعات است که شرایط حرفه‌ای را برای آگاهی بخشی به نیروهایشان فراهم کنند؟

کدام وظیفه؟ تمام دغدغه مدیران رسانه این است که از هرجایی پولی دربیاورند تا روزنامه‌شان روی دکه باشد. چه کسی به این بحث‌ها می‌رسد؟ کدام ناشر مطبوعاتی را می‌شناسید که اگر غلطی از روزنامه‌اش در بیاید، رنگش عوض شود و فریاد بزند؟ در درجه اول اصلاً درست وغلط را می‌فهمد که ایرادش را بگیرد؟

خیلی چیزها باید سرجای خودش برگردد تا این موضوع درست شود. اول از همه، جایگاه اهل فرهنگ است تا این جایگاه شناخته نشود، هیچ کاری درست نمی‌شود.

به نظر شما برای این منظور نباید مشوق‌هایی از سوی معاونت مطبوعاتی وجود داشته باشد؟

وظیفه معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد، درست‌نویسی مطبوعات نیست. وظیفه شما، بنده، معلمان مدارس، دانشگاه‌ها و خیلی جاهای دیگر این است. بی‌سوادی مگر فقط برای مطبوعات است. این یک جریان عمومی ‌در جامعه است.

مطبوعات دارند فرهنگ‌سازی می‌کنند و خوانده می‌شوند.

مطبوعات را بیشتر می‌خوانند یا شبکه مجازی را؟ زبانی هست به‏نام فینگیلیش، زبان قروقاطی و پرغلط من درآوردی که در فضای مجازی رایج شده است.

این زبان حتی وارد ادبیات ما شده است، مثلا به‏جای «یک کمی» می‌نویسند یکمی! به جای «چرک نویس» می‌نویسند چکنویس! «می‌افتم» را می‌نویسند میوفتم! کجا می‌شود جلوی این جریان را گرفت؟ تک تک زنگ بزنیم به کاربران فضای مجازی که این‌طور ننویس! نمی‌شود دیگر. این جریانی کلی است و همان‌طور که اول گفتم، هیچ سازمانی، نهادی و تشکلی نیست که در برابر آن حساسیت داشته باشد یا حساسیت ایجاد کند.


قدس/حمایت سازمان سینمایی از فیلم مساله دار


اکران سیار در شهرستان های مختلف اجرا می شود اما فیلمی که برای اکران سیار در نظر گرفته شده فیلم مساله دار سینمایی «پنجاه کیلو آلبالو» است که انتقادات بسیاری را در پی داشت.


به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس، رئیس سازمان سینمایی ابتدای سال پس از فروش خوب سینما در ماه فروردین ماه در گزارشی که در یکی از شبکه های تلویزیونی ارایه داد به این مهم اشاره کرد که از این پس سازمان سینمایی تصمیم دارد فیلم را در مناطق مختلف کشور و بدون سینما هم به نمایش بگذارد تا مخاطبان در اقصی نقاط کشور بتوانند از فیلم هایی که در اکران های مختلف به نمایش درمی آیند بهره ببرند.

این خبر نویدبخشی برای مخاطبین سینما در اقصی نقاط کشور بود در شرایطی که زیرساخت های مناسب برای اکران همزمان فیلم ها در شهرهای مختلف نداریم ، فراهم شدن اکران‌های سیار به مراتب برای مخاطب بسیار جذاب است اما نکته حایز اهمیت فیلم های انتخاب شده از سوی سازمان سینمایی برای اکران های سیار است. در اولین اقدام سازمان سینمایی فیلم سینمایی «پنجاه کیلو آلبالو» برای اکران سیار در نظر گرفته شده است و این فیلم که باعث انتقادات بسیاری شد و مضمون و محتوای فیلم حکایت از فیلمی خارج از عرف جامعه دارد و در آن کارگردان صحنه هایی را طراحی کرده که شخصیت اول فیلم در مدت زمان کوتاهی بی حجاب است و روابطی در فیلم به نمایش گذاشته می شود که سنت و مذهب را زیر سوال می رود و به جرات می توان گفت در تاریخ سینمای بعد از انقلاب مثلثی عشقی که در راس آن یک زن قراردارد و این زن همزمان علاقمند به دو مرد است یکی براساس پول و امکان حضور در خارج از کشور و دیگری به دلیل علاقه عاطفی که برقرار می کند دوست دارد که با او همراه شود، در سبد اکران سیار قرار گرفته است.



اکران سیار در شهرستان فارس در حال انجام است مهدی امید بخش معاونت هنری و سینمایی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس در گفت و گو با خبرنگار سینمایی فارس درباره اکران سیار این استان گفت: اکران سیار با محوریت برنامه ریزی سازمان سینمایی و با توجه به امکانات موجود در استان‌ها فراهم می شود. استان فارس هم با توجه امکاناتی که در اختیار دارد پیشقدم شد. استان فارس خوشبختانه 32 شهرستان دارد که بخش اعظمی از این شهرستان ها امکان اکران سیار وجود دارد.

وی در ادامه گفت: از 20 روز گذشته اکران سیار در استان فارس شروع شده است و نزدیک به 12 شهرستان اکران سیار صورت گرفته است. روز گذشته در مرودشت که یکی از شهرستان های مهم است اکران فیلم صورت گرفته است.

وی درباره انتخاب فیلم اکران سیار توضیح داد: سعی شده در این اکران ها به مخاطب توجه شود و در اولویت فیلم‌هایی قرار می گیرد که به لحاظ جذب مخاطب آمار فروش قابل توجهی داشته باشد. برای اکران سیار و نحوه انتخاب فیلم سازمان سینمایی تصمیم می گیرد و ما دخالتی در اکران سیار نداریم.

حال سوال اینجاست تنها آمار فروش فیلم ها ملاک اکران سیار قرار می گیرد و ارزش های فیلم و توجه به موضوعات انقلاب کجا و چگونه در اولویت سازمان سینمایی قرار می گیرد؟ در شرایطی که بی مهری های متعددی در خصوص فیلم ها با موضوع انقلاب و دفاعغ مقدس دیده می شود حال در اکران سیار هم شاهد بی مهری از سوی سازمان سینمایی هستیم.

سازمان سینمایی که مبدع اکران سیار است اگر تنها به آمار فروش فیلم ها توجه کند چگونه باید به فرهنگسازی و تغییر ذائقه مخاطب توجه داشت . در شرایطی که سالن داران علاقه زیادی به فیلم های پرفروش دارند و از هر تلاشی برای اکران فیلم های پرفروش با هر کیفیتی (نازل و مبتذل) با یکدیگر رقابت می کنند از سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توقع می رود به این مهم که ذائقه مخاطب را باید ارتقاء داد توجه کند و تنها در حد شعار باقی نماند و وزارت ارشاد هم اگر قرار سوبسیدی در اکران سیار بدهد به رقابت با بخش خصوصی وارد نشده و به ارزش های و کیفیت آثار توجه کند. از سوی دیگر بسیاری از فیلم های ارزشمند با موضوعات انقلاب و دفاع مقدس در شهرستان ها با مخاطب بهتری مواجه هستند و حتی اگر سازمان سینمایی به رقم فروش فیلم ها توجه دارد به این مهم هم توجه کند که شهرستان ها علاقمند به دیدن آثار ارزشمند با موضوعات انقلاب و دفاع مقدس هستند تا فیلم های مبتذل و سطحی که در فرهنگ جامعه وجود ندارد.

باید دید سازمان سینمایی در اکران سیار نگاهش را تغییر خواهد داد و یا به این روند ادامه می دهد و فیلم سینمایی «من سالوادور نیستم» را هم در سبد اکران سیار قرار می دهد یا خیر؟

نکته حایز اهمیت دیگر این که تهیه کننده این اثر امروز به دلیل نمایش تبلیغ در شبکه های ماهواره ای به دادگاه فرهنگ و رسانه احضار شد.


مردم سالاری/معاون هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي: اعطاي درجه هنري با اهداف اوليه فاصله گرفته است


علي مرادخاني با اشاره به برگزاري جلسات کميته‌هاي تخصصي گفت: با همراهي هنرمندان کشور و کمک محمدجواد نوبخت و دولت محترم بودجه معاونت هنري افزايش يافته است.


به گزارش مهر، اجلاس کميته‌هاي تخصصي امور هنري ديروز با حضور علي مرادخاني معاون امور هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي‌و هنرمندان عرصه‌هاي مختلف در فرهنگسراي نياوران برگزارشد.


علي مرادخاني در اين جلسه که با حضور نماينده سازمان مديريت، سخنگوي دولت، مديرکل دفتر موسيقي، تجسمي، نمايشي و اعضاي کميته‌هاي هنري برگزار شد، ضمن تقدير از فعاليت‌هاي انجام شده در کميته‌هاي ارزشيابي هنرمندان بيان کرد: جلسات کميته‌هاي تخصصي طي دو سال گذشته در دولت يازدهم برگزار و بر اين اساس سه جلسه از جلسات کميته ارزشيابي با حضور همه کميته‌هاي تخصصي برگزار شده است. در اين جلسات فلسفه ارزش‌هاي هنري و اهداي درجه هنري به هنرمندان و همچنين موضوعات مختلف مورد نقد قرار مي‌گيرد. به هر حال، با حضور نماينده سازمان مديريت و دولت قطعا تصميمات بهتري در آينده گرفته مي‌شود البته با همراهي هنرمندان کشور و کمک محمدجواد نوبخت و دولت محترم بودجه معاونت هنري افزايش يافته است. وي با اشاره به مسائلي که هنرمندان و مسئولان کميته‌ها هنري مطرح کردند، تصريح کرد: اميدواريم با خردجمعي به جمع‌بندي مناسبي دست پيدا کنيم. متاسفانه هم اکنون اعطاي درجه هنري با اهداف اوليه‌اي که در نظر بوده فاصله گرفته است. از سويي دريافت اين نشان هنري براي هنرمندان بسيار مهم است زيرا هنرمنداني هستند که با داشتن درجات علمي‌دانشگاهي، بازهم براي دريافت درجه هنري اقدام مي‌کنند و اين نشانه اهميت درجه هنري را نزد هنرمندان کشور نشان مي‌دهد.


مرادخاني با بيان اينکه کميته‌ها بايد طبق دستور عمل سازماني عمل کنند، گفت: هنرمنداني که در اين کميته عضو هستند شاهدان امين هستند. ما بايد به اين باور برسيم که طبق طراحي‌هايي که براي ارزشيابي و اعطاي نشان درجه هنري براي هنرمندان برنامه‌ريزي شده است پيش برويم.


معاون هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي‌در ادامه اين جلسه ضمن قدرداني از خدمات ايرج راد طي زمان حضورش به عنوان مدير عامل خانه تئاتر احکام هنرمندان عضو در کميته‌هاي تخصصي امور هنري را به هر يک از هنرمندان اهدا کرد.


ايرج راد، محمد عزيزي، شهرام ناظري، داود گنجه اي، محمدرضا درويشي، قباد شيوا، استاد شيرازي، شرفيان، بهروزغريب‌پور از جمله هنرمنداني بودند که در اين جلسه حضور داشتند، اين در حالي است که رئيس و اعضاي کميته‌ها ضمن بيان مشکلات دريافت درجه‌هاي هنري هنرمندان به بيان نقطه نظرات خود پرداختند.


وطن امروز/سیدمسعود شجاعی‌طباطبایی، دبیر دومین جشنواره بین‌المللی کارتون و کاریکاتور هولوکاست در گفت‌وگو با «وطن امروز»: نمایشگاه را ندیده اظهارنظر می‌کنند


محمدرضا کردلو: کاریکاتور توهین‌آمیز نشریه شارلی‌ابدو نسبت به ساحت پیامبر اکرم(ص) را همه به خاطر دارند. واقعه تلخی که مصداق توهین به ادیان الهی و بیش از یک میلیارد مسلمان در سراسر جهان بود. این توهین با چه واکنشی از سوی مقامات کشورهای غربی و بویژه آمریکا مواجه شد؟ کشوری که در آن این هتاکی صورت پذیرفته بود، چه مواجهه‌ای با این جنایت تلخ داشت؟ چند روز بعد از این واقعه دولت فرانسه بودجه نشریه موهن را افزایش داد و کمک‌های بلاعوض مالی فراوانی، با اعلام رسانه‌ای به دفتر این نشریه سرازیر شد. سران کشورهای اروپایی از کاریکاتور توهین‌آمیز شارلی‌ابدو، با عنوان «دفاع از آزادی بیان» حمایت کردند و عواطف بیش از یک میلیارد مسلمان را برانگیختند. موضع دوگانه غرب در قبال آزادی بیان با همین یادآوری تلخ تاریخی به وضوح نمایان می‌شود. این روزها نمایشگاه «هولوکاست» در تهران برپاست. تقریبا تمام کسانی که ادعاهای مضحک و خنده‌دار و دور از واقعیتی درباره این نمایشگاه مطرح کرده‌اند، حتی یک قلم از آثار حاضر در نمایشگاه را ندیده‌اند. با سیدمسعود شجاعی‌طباطبایی، دبیر برگزاری دومین جشنواره بین‌المللی کارتون و کاریکاتور هولوکاست، درباره نمایشگاهی که با مشارکت 400 کاریکاتوریست مطرح از 50 کشور دنیا برگزار شده است و موضوع آزادی بیان گفت‌وگو کردیم. او در این گفت‌وگو تاکید کرد به هیچ وجه به دنبال نفی هولوکاست نبوده و سوال‌هایی دارد که به دنبال پاسخ برای آنها است. شجاعی گفت نگران هولوکاست معاصر است که «داعش» و «رژیم صهیونیستی» مصداق بارز آن هستند. گفت و شنود «وطن امروز» با سیدمسعود شجاعی‌طباطبایی را در زیر می‌خوانید.

***

آقای شجاعی! واکنش‌های فراوانی به این نمایشگاه شده است. این واکنش‌ها چه نسبتی با موضوع آزادی بیان دارد؟ مگر شما چه کرده‌اید که به نژادپرستی متهم می‌شوید؟

دوگانگی در رفتار غربی‌ها به وضوح دیده می‌شود. وقتی 10 سال پیش کاریکاتورهای توهین‌آمیزی از پیامبر(ص) در نشریه دانمارکی چاپ شد موضوع آزادی بیان را طرح کردند. در این دوره هم که نشریه شارلی‌ابدو کاریکاتور توهین‌آمیز را نسبت به پیامبر(ص) چاپ کرد باز مساله آزادی بیان را مطرح کردند. همین‌ها وقتی موضوع تحقیق یا طرح یک روایت غیررسمی درباره هولوکاست می‌شود، جرایم سنگین وضع می‌کنند. در دنیای غرب مثل فرانسه و اتریش جرایم سنگین نقدی و حبس از 6 ماه تا 6 سال وجود دارد و این شامل کسانی می‌شود که حتی مسائل تردیدآمیز مطرح می‌کنند. این افراد را مجازات می‌کنند. در عمل به آزادی بیان اعتقادی ندارند. ما وقتی می‌بینیم محققان برجسته‌ای مثل روژه گارودی و پروفسور رابرت فوریسون بشدت مواخذه و محاکمه شده‌اند، نمی‌توانیم آزادی بیان غرب را باور کنیم. دیوید ایروینگ انگلیسی است اما چون در انگلیس قوانین سفت و سختی وجود ندارد، از او برای حضور در اتریش یک دعوت مجازی به عمل آوردند و بعد در بزرگراه دستگیرش کردند و در حال حاضر در زندان‌های اتریش است. اینها با آزادی بیان مغایرت دارد. کافی است در ایران کوچک‌ترین اتفاقی بیفتد بلافاصله بزرگنمایی می‌شود و به دروغ متوسل می‌شوند ولی به خودشان نمی‌شود به هیچ وجه از گل نازک‌تر بگویید. به هیچ وجه به مفاهیمی که می‌گویند اعتقاد ندارند.

اما حالا بحث و مساله ما چیست؟ ما سوال کردیم که چرا برای خودتان محدوده آزادی بیان تعریف می‌کنید و برخورد دوگانه دارید و قوانین سفت و سخت وضع کردید و آشفته می‌شوید. مثلا خانم بوکووا دبیر کل یونسکو بیانیه صادر کرده که ماهم واکنش نشان دادیم.

واکنش شما چه بود؟

نامه‌ای با مجموعه آثار نمایشگاه را فرستادیم که این خانم ببیند و بعد اظهارنظر بکند. خنده‌دار است که ما را متهم کردند به نئونازیستی و یهودستیزی! ما گفتیم آثار را با دقت ببینید. حتی یک طرح هم در نفی هولوکاست نداریم. اگر بحث نژادپرستی مطرح کردیم منظورمان رژیم صهیونیستی است که کسی نمی‌تواند ظلم‌هایش را منکر شود. ما نگران هولوکاست معاصر هستیم. نه‌تنها در قضیه فلسطین بلکه در یمن و سوریه و جاهای دیگر. این‌طور نیست که بیانیه‌ها را بی‌پاسخ بگذاریم. ما پاسخ داریم.

دلیل واکنش‌ها چیست؟

لابی‌های صهیونیستی خیلی قوی‌اند که عاملی می‌شوند برای تاثیرگذاری بر اتفاقات. نتانیاهو حتی به سازمان ملل شکایت کرد و گفت جلوی این مسابقه را بگیرند. چند شب پیش هم به جان کری زنگ زد و خواست قضیه را محکوم کند.

چرا اهداف نمایشگاه را وارونه جلوه می‌دهند؟

ما در نشست خبری و جاهای مختلف گفتیم به دنبال نفی یا اثبات هولوکاست نیستیم. به نظر می‌رسد نگرانی رژیم اشغالگر قدس به خاطر این است که شاکله رژیم صهیونیستی براساس این قصه است. چون هولوکاست بهانه‌ای برای اشغال سرزمین فلسطین شده است.

برخی معتقدند عنوان هولوکاست باعث این واکنش‌ها شده است. نظر شما چیست؟

اگر عنوان دیگری می‌گذاشتیم صهیونیست‌ها برآشفته نمی‌شدند. در فرهنگ لغات هولوکاست را به معنای کشتار جمعی داریم. کشتار جمعی در هیروشیما را هم می‌شود به عنوان هولوکاست مطرح کرد. اما صهیونیست‌ها طوری مطرح می‌کنند که هولوکاست را منتسب به خودشان می‌کنند و یک تابویی از آن درست می‌کنند که هیچ کسی نمی‌تواند ورود کند. از این اتفاق می‌خواهند بهره‌برداری کنند. همین الان هم اروپا دارد به رژیم صهیونیستی تاوان می‌دهد.

مساله‌های اصلی شما در این نمایشگاه چه بود؟

آغاز به کار این نمایشگاه، همزمان با 14 مه، روزی بود که رژیم صهیونیستی در سال 1948 به رسمیت شناخته شد. ما با فراخوانی که برای برگزاری این نمایشگاه ارائه کردیم می‌خواستیم بگوییم با اینکه غربی‌ها معتقدند آزادی بیان حد و مرزی ندارد، چرا هر محققی درباره هولوکاست مطلبی را بیان می‌کند، با مجازات زندان روبه‌رو می‌شود؟ موضوع دیگری که مطرح کردیم این بود که چرا تاوان هولوکاست را باید مردم فلسطین بدهند و اگر موافقند به مردم فلسطین ظلم شده است، با هنرمندی خود ما را در افشاگری این ظلم یاری دهند. موضوع مهم دیگری که در جریان این فراخوان بین‌المللی اعلام کردیم این بود که ما نگران هولوکاست‌های معاصر هستیم و مسبب هولوکاست اصلی زمان حاضر را رژیم صهیونیستی می‌دانیم که به عنوان یک رژیم کودک‌کش در دنیا شناخته شده است و به نسل‌کشی در غزه و دخالت‌های غیرمستقیم در عراق، سوریه، یمن و... می‌پردازد. این سوال‌ها را مطرح کردیم. کاریکاتوریست‌های دنیا از 50 کشور به این سوال‌ها واکنش نشان دادند و منطق ما را پذیرفتند.

پیش‌زمینه‌ای هم درباره مشارکت کاریکاتوریست‌های دنیا بود؟

بله! ما در نمایشگاه قبلی وقتی با ظهور پدیده داعش، اسلام‌ستیزی توسط دشمنان تبلیغ می‌شد با این اتفاق برخورد کردیم. قبلا نمایشگاهی با محوریت داعش برگزار کردیم. از 42 کشور بین‌المللی شرکت کردند. در هولوکاست استقبال بیشتر شد.

هنرمندان بیشتر از کدام کشورها و چه ادیانی هستند؟

خیلی از اینها اصلا مسلمان نیستند. اینها مدافع مظلومند و در مقابله با ظالم آمدند پای کار. در دنیا ظلمی که رژیم صهیونیستی می‌کند هم مشخص است. این پدیده شوم جایگاهی ندارد. مردم هم می‌بینند وقتی جنگ در می‌گیرد مردم مظلوم در باریکه غزه به چه شکل آماج حمله قرار می‌گیرند، واکنش نشان می‌دهند.

کیفیت آثار چگونه است؟

از تمام کاریکاتوریست‌های صاحبنام و صاحب عنوان در نمایشگاه اثری هست. شانکار پرمسی از هند که کار هیتلرش در نمایشگاه هست، در بزرگ‌ترین مسابقات دنیا که در پرتغال برگزار می‌شود با عنوان پورتو کارتون جایزه نفر دوم را گرفت. اینها بعد از فراخوان ما آمدند و شرکت کردند و آثار را برای ما فرستادند. 400 نفر از سراسر جهان در این مسابقه شرکت کردند. بزرگان هنری دنیا شرکت کردند و کیفیت کارها بسیار بالاست. برخی البته به خاطر فشارها با نام مستعار در نمایشگاه شرکت کردند.

درباره واکنش‌های داخلی نظرتان چیست؟

ما هیچ وقت نخواستیم در مواضع سیاسی با داخل بحث کنیم که باعث شود نمایشگاه سوگیری داخلی پیدا کند. به مصاحبه آقای ظریف هم واکنش نشان دادیم و البته گفتیم باید نمایشگاه را دید و بعد اظهارنظر کرد. ما از هیچ نهادی کمک نخواستیم؛ نه مادی و نه معنوی. فقط می‌گوییم اذیت‌مان نکنید.

برخی می‌گویند این نمایشگاه باعث تحریک آمریکایی‌ها برای اعمال فشار بیشتر می‌شود.

غرب به دنبال بهانه است. به ما می‌گویند نمایشگاه برگزار نکنید که غربی‌ها تحریک می‌شوند. این همه سال است آمریکا علیه ایران تحرکات دارد. همه‌اش تقصیر نمایشگاه هولوکاست بوده؟ آمریکایی‌ها مدام دنبال بهانه‌اند. هرکاری بکنیم آنها زهرشان را می‌ریزند. ما براساس آموزه دینی و انسانی فقط سوال کرده‌ایم. نباید منفعل باشیم. البته ما تمام روزنه‌هایی که می‌توانستند از آن طریق مظلوم‌نمایی کنند جلویش را گرفتیم. بحث نفی هولوکاست را گفتیم اصلا مطرح نیست. بحث یهود ستیزی را گفتیم که اصلا مطرح نیست. بحث نئونازیسم را رد کردیم. اما آنها مدام دنبال بهانه‌اند. ما فقط برای این 4-3 سوالی که مطرح کردیم دنبال جواب هستیم.

رژیم صهیونیستی خیلی می‌ترسد. 24 سال قبل یک کاریکاتوریست به اسم ناجی العلی را نتوانستند تحمل کنند و شهیدش کردند اما حالا با یک لشکر کاریکاتوریست مواجهند که ظلم را افشا می‌کنند. خیلی برای‌شان سنگین است. اینکه ایران این نمایشگاه را با این امنیت برگزار کرده بیشتر آنها را عصبانی می‌کند. ما درباره هولوکاست واقعا نگرانیم. بچه‌های مدافع حرم مجاهدت می‌کنند جنگ به داخل ایران کشیده نشود چون ممکن بود یک نسل‌کشی اتفاق بیفتد. داعش امروز مصداق هولوکاست است.

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین