کد خبر: ۳۳۸۷
تاریخ انتشار:

قوچاني: خاتمي‌ براي راي آوردن كروبي تلاش كند

محمد قوچاني با اشاره به رودر رو قرار گرفتن خاتمي و كروبي در فضاي انتخاباتي و سياست «كروبي زدايي» در نسلي از اصلاح طلبان گفت: خاتمي‌ براي راي آوردن كروبي تلاش كند.

به گزارش فارس سردبير شهروند امروز در سرمقاله شماره اخير اين هفته‌نامه با اشاره به تلاش‌هاي كروبي براي پيروزي خاتمي در انتخابات دوم خرداد 76 نتيجه گرفته است كه حالا نوبت سيد است تا زحمات شيخ را جبران كند.
وي تاكيد كرد: اكنون كروبي نقش شيخ را كنار نهاده و به جاي شيخوخيت اراده رياست كرده است. خاتمي اما رياست را آزموده است.
وي گفت: كروبي از آزادي حرف نمي‌زد اما به آزادي عمل مي‌كرد.
وي با بيان اينكه اين روزها اصلا‌ح‌طلبان چون تن بي‌سر پي سرداري مي‌گردند تا آنان را رهبري كند، آورده است: داستان را بايد از ساليان دور شروع كرد. از دهه 70 كه هنوز بر اين داستان نام ننهاده بودند و قصه شيخ و سيد را نخوانده بودند و نمي‌دانستند روزي دست روزگار نام شيخ مهدي كروبي و سيدمحمد خاتمي را چنان در برابر هم قرار مي‌دهد كه ياران هر يك، ديگري را مي‌نوازند.
قوچاني مي‌نويسد: نام كروبي و خاتمي چنان در دو دهه اول جمهوري اسلا‌مي در هم تنيده بود كه جدايي براي ايشان متصور نبود. سال 1375 اوج همدلي خاتمي و كروبي بود. هنگامي كه ميرحسين موسوي نامه وداع از نامزدي را نوشت و از تهران خارج شد و خانه خويش را در دامنه آتشفشان سياست به قصد كنج عزلت ترك كرد، اين اول شيخ بود كه سراغ سيد رفت تا او را از كنج كتابخانه به كاخ رياست‌جمهوري برد و خاتمي چه انتخاب مناسبي بود. سيد خوش‌تيپ و خوش‌سخن معترض به سلب آزادي‌هاي فرهنگي و اجتماعي كه در نهايت پاكدامني و خردمندي عبا و رداي خويش را از سياست برچيده بود و به خلوت رفته بود. آن روزها نيز مانند اين روزها خاتمي اهل انكار بود و آن روزها نيز مانند اين روزها كروبي اهل اصرار بود.
اين فعال رسانه‌اي با ارائه شرحي از فضاي انتخابات رياست جمهوري سال 76 اظهار مي‌دارد: شيخ بيش از همه به اين موقعيت (فضاي انتخاباتي سال 76) آگاه بود و از اين رو پس از موفقيت غيرمنتظره و خيره‌كننده سيد محمد خاتمي هيچ نخواست و اين همان نقطه عطف داستان شيخ و سيد است. كروبي در سال 1376 هيچ نخواست چرا كه او به نقش تاريخي و جايگاه حقيقي خود آگاه بود و به درستي خويش را شيخ مي‌دانست نه رئيس. كروبي تصميم‌ساز بود نه تصميم‌گير. او در راس شوراي انتخاب وزيران خاتمي قرار داشت؛ در صدر مجمعي كه خاتمي عضو آن بود مي‌نشست. او ريش‌سفيد طايفه‌اي بود كه رئيس‌جمهور از آن برخاسته بود. اما كروبي نه رئيس وزرا بود نه رئيس‌جمهور و نه رئيس رئيس‌جمهور؛ كروبي شيخ بود.
قوچاني در ادامه با اشاره به فضاي انتخابات مجلس ششم در سال 78 مي‌نويسد: نسل مياني اصلا‌ح‌طلبان از فرط تلا‌ش براي پوست‌اندازي و سعي در فاصله گرفتن از سوابق خود در دهه 60 در جهت جلب راي نسل جديد سعي كرد فهرست انتخاباتي خود در مجلس ششم را از هر نشانه‌اي از گذشته پاك كند. آدم‌هاي كم نام و نشان يا حتي آدم‌هايي با نشاني نادرست را بر آدم‌هاي نام و نشان‌دار ترجيح داد و چون امكان <تشبه به خاتمي> را در صدر ليست خود داشت به كروبي‌زدايي روي آورد؛ چه زحمتي كشيده شد و چه اصراري شد از عقلا‌ي قوم كه نام مهدي كروبي به فهرست جبهه مشاركت راه يافت. در حالي كه در صدر فهرست اصلا‌ح‌طلبان نام و نشان افراد بي‌نام و نشان بسيار بود، كروبي در انتهاي فهرست قرار گرفت و از انتهاي فهرست به مجلس راه يافت. اكنون ماراتن تازه‌اي آغاز شده بود. آنان كه به توصيه خاتمي نتوانسته بودند از مجلس كروبي‌زدايي كنند قصد داشتند شيخ را پايين مجلس ششم بنشانند.
وي مي‌افزايد: سرانجام كروبي به مدد منع بزرگان اصلا‌ح‌طلبان و راي حاشيه‌‌هاي دور از مركز حزب مشاركت در مجلس ششم به رياست آن رسيد اما خاطره تلخ اين رقابت پدر و فرزندانش در پارلمان از ياد او نرفت؛ رقابتي كه يادآور عقده اوديپ است. نزاع فرزند با پدر؛ تلا‌ش نسل دوم براي پاك كردن خاطرات نسل اول. عقده اوديپ عارضه‌اي است كه از ضمير ناخودآگاه انسان برمي‌خيزد. تلا‌ش ايشان براي ستيز با خويش و كروبي حتي بيش از خاتمي نماد گذشته اصلا‌ح‌طلبان است. اگر خاتمي چهره برساخته اصلا‌ح‌طلبان است، كروبي چهره واقعي ايشان است كه از بيان گذشته خويش هيچ شرمي ندارد و متناسب با زمان آن را بزك نكرده است و روابط سنتي خود را حتي با هسته‌هاي مركزي حكومت قرباني راي‌دهندگان جديد نكرده است و اين همان چيزي است كه نسل جديد اصلا‌ح‌طلبان را مي‌آزارد و آنان را وادار به رقابت و تلا‌ش براي حذف كروبي و نهايتا تبديل او به يك پدر پير محترم مي‌كند.
قوچاني مي‌نويسد: (اين) رقابتي (است) كه 4 سال تمام ادامه يافت و گر چه از سال دوم رياست كروبي بر مجلس ششم تثبيت شده بود اما هرگز او از خاطر نبرد كه چگونه ياران خاتمي قصد گوشه‌نشيني او را كرده بودند. بر اين دل‌آزردگي تاريخي ما لا‌يه‌هاي عميق‌تري نيز افزوده شد. سيدمحمد خاتمي كه عضو مجمع روحانيون مبارز بود در مقام رئيس‌جمهور قصد كرد كه از حزب خويش دست‌كم در ظاهر فاصله گيرد و رئيس‌جمهور همه ملت باشد نه عضو يك حزب سياسي مذهبي. اقدامي كه در نگاه اول درست به نظر مي‌رسيد اما در عمل به راهي ديگر ختم شد. كروبي باور نمي‌كرد كه اين كناره‌جويي از روحانيون مبارز به نزديكي حزب مشاركت به رئيس‌جمهور تبديل شود.
وي با اشاره به اينكه با توجه به شرايط خاص سال 84 در انتخابات رياست جمهوري دوره نهم كروبي خود را مستحق‌ترين فرد براي رياست جمهوري مي‌ديد، مي‌آورد: اين نه انتظاري نابجا بود و نه امري قبيح. اما همان رقابت تلخ اينك خود را به كروبي نشان مي‌داد. آنان محمدرضا خاتمي يا مصطفي معين و نيز هاشمي‌رفسنجاني را بر كروبي ترجيح مي‌دادند. به دو دليل: اول آنكه شانس راي كروبي اندك است و ديگر آنكه كروبي به اندازه كافي دموكرات نيست. اين داوري نادرستي نيست كه كروبي همچون خاتمي يا معين از دموكراسي سخن نمي‌گفت. از شيخي كه در عصر انقلا‌ب رشد كرده بود نه عهد اصلا‌ح، انتظاري هم نبود كه از گفتمان دموكراسي بگويد اما اگر دموكراسي‌خواهي دفاع از حقوق مخالفان است اگر دموكراسي‌خواهي دفاع از حقوق زندانيان سياسي، اقليت‌هاي مذهبي (دراويش) و دگرانديشان سياسي است، اگر دموكراسي‌خواهي اعتراض به نظارت استصوابي است، اگر دموكراسي‌خواهي انتقاد از ردصلا‌حيت‌هاي غيرقانوني است پس چه كسي چون كروبي در دهه اخير اسناد و نامه‌هايي روشن در دفاع از آزادي‌هاي اساسي منتشر كرده است؟ كروبي از آزادي حرف نمي‌زد اما به آزادي عمل مي‌كرد.
اين فعال رسانه‌اي ادامه مي‌دهد: البته اين همان كروبي است كه با حكم حكومتي اصلا‌ح قانون مطبوعات را از دستوركار مجلس خارج كرد تا مبادا مجلس منحل شود. همان حكم حكومتي كه به وسيله آن مصطفي معين در انتخابات رياست‌جمهوري سال 1384 تاييد صلا‌حيت و رقيب كروبي شد. غلا‌محسين كرباسچي و عبدالله نوري از زندان آزاد شدند و وزراي خاتمي از استيضاح نمايندگان مجلس هفتم رهايي يافتند. با همه اين اوصاف مهدي كروبي در سال 1384 تنها ماند و نه‌تنها، تنها كه غريب شد. همان روزها كه او از سيدمحمد خاتمي انتظار داشت از او حمايت كند حتي اگر به راي آوردنش اعتقاد ندارد خاتمي سكوت كرده بود بلكه نظر به ديگران داشت. اما مگر كروبي در سال 1376 به پيروزي خاتمي ايمان داشت كه تا مرز نزاع، پاي خاتمي ايستاد. پس چرا سيد اين كار را در حق شيخ نكرد؟ بلكه برخي نهادهاي نزديك به دولت او در نظرسنجي‌‌هاي خويش كروبي را در قعر جدول نشان دادند اما انتخابات برگزار شد و شيخ مهم‌ترين مدعي پيروزي در آن بود
قوچاني مي‌افزايد: اختلا‌ف امروز اصلا‌ح‌طلبان اختلا‌في ايدئولوژيك نيست. هم خاتمي اصلا‌ح‌طلب است و هم كروبي؛ نه خاتمي بيشتر اصلا‌ح‌طلب است و نه كروبي كمتر اصلا‌ح‌طلب. اختلا‌ف امروز اصلا‌ح‌طلبان، اختلا‌في استراتژيك نيست. نه خاتمي تندرو است و نه كروبي كندرو. چه خنده‌دار است كه ياران خاتمي خود را اصلا‌ح‌طلبان پيشرو مي‌خوانند و ياران كروبي خويش را اصلا‌ح‌طلبان عملگرا. اختلا‌ف امروز اصلا‌ح‌طلبان گلا‌يه يك اصلا‌ح‌طلب است از اصلا‌ح‌طلبي ديگر. گلا‌يه يك شيخ است از يك سيد. اگر روزي شيخ در حق سيدي دوستي كرد آيا رسم روزگار اين نيست كه امروز آن سيد در حق شيخ دوستي كند؟
وي با بيان اينكه روزگاري كروبي رهبر روحانيون مبارز بود و خاتمي نامزد آنان براي رياست‌جمهوري؛ آيا گمان نمي‌رود كه اكنون بايد خاتمي در مقام رهبر روحانيون مبارز براي رياست‌جمهوري كروبي تلا‌ش كند؟ مي‌نويسد: روزگاري كروبي شيخ اصلا‌حات بود اما امروز به هر دليل چنين نسيت. روزگاري كروبي تصميم‌ساز بود و امروز به هر دليل چنين نيست. چه كسي مي‌تواند شيخوخيت اصلا‌ح‌طلبان را بر عهده گيرد‌ جز خاتمي؛ مگر كروبي بايد تا پايان عمر رنج شيخ بودن را به لذت رئيس بودن ترجيح دهد؟
سردبير هفته‌نامه شهروند امروز ادامه مي‌دهد: آيا سيد محمد خاتمي نمي‌تواند فراتر از اين نزاع‌ها در نقش سيد و رهبر اصلا‌حات قرار گيرد و عهد ديرين را به جا آورد و بدون آنكه به راي آوردن يا راي نياوردن نامزد اصلا‌ح‌طلبان فكر كند (همان‌گونه كه در سال 76 چنين بود) راهي براي برون‌رفت از اين بحران بيابد؟ امروز روي سخن فقط با سيدمحمد خاتمي است. نقش تاريخي خاتمي در اين داستان منحصربه‌فرد است. اكنون كروبي نقش شيخ در اين داستان را كنار نهاده و به جاي شيخوخيت اراده رياست كرده است. خاتمي اما رياست را آزموده است. اين رقابت دو نفر نيست. رقابت دو تاكتيك است. كروبي مدعي روشنفكري، اصلا‌ح‌طلبي، جامعه مدني، توسعه سياسي يا ديگر حرف‌هاي خاتمي نيست. كروبي اما مي‌تواند فرصت يك تنفس باشد. خنكاي نسيم پايان زمستان كه نويد باد بهار را مي‌دهد. كروبي آرمان اصلا‌ح‌طلبان نيست، واقعيت آنان است. خاتمي مرد شُكوه است و كروبي مرد شِكوِه.

قوچاني در پايان مي‌نويسد: آنان بايد تنها بدون حضور ياران خود مسائل خويش را حل كنند. در اين ديدار خصوصي بايد كروبي و خاتمي با هم صريح حرف بزنند. پرده را كنار زنند و به زبان اشاره سخن نگويند؛ صريحا از هم گله كنند و روشن بر سر آينده تفاهم كنند. ديداري كه بايد هر چه زودتر برگزار شود تا داستان سيد و شيخ پايان يابد تا اين تن بي‌سر، سري پيدا كند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین