کد خبر: ۳۱۵۸۲۵
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 25 آذر 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی- امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه

به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

***

آرمان/حضور همايون شجريان در «اپراي خيام» قطعي نیست

بهروز غريب‌پور گفت: اميدوار هستم همايون شجريان نقش خيام را برعهده بگيرد. صحبت‌ها و توافق‌هاي شفاهي انجام پذيرفته اما هنوز قطعي نشده است. مذاكرات نهايي زماني انجام مي‌پذيرد كه حداقل 80 درصد موسيقي كار آماده شده باشد.

http://teater.ir/uploads/news/p19e7a8a90bvppas13ug1brkkl54.jpg

بهروز غريب‌پور كارگردان تئاتر درباره آخرين وضعيت ساخت «اپراي خيام» به فارس گفت: «اپراي خيام» در مرحله انتخاب خواننده و تكميل مراحل مربوط به موسيقي است. در واقع اين پروژه در مرحله‌اي است كه هنوز نياز به بودجه ندارد و كارهاي پيش توليد در گروه درحال انجام است. اين كارگردان درباره حضور احتمالي همايون شجريان به عنوان نقش خيام در اين اپرا نيز گفت: ما هنوز به مذاكرات قطعي نرسيده‌ايم صحبت‌هايي انجام شده اما هنوز نهايي نشده است. در اين مرحله از كار هنوز به خواننده‌هاي اصلي نياز نداريم و درحال آماده كردن ماكت‌هاي موسيقي هستيم تا بتوانيم شخصيت‌هاي اصلي را وارد كنيم. مذاكرات نهايي زماني انجام مي‌پذيرد كه حداقل 80 درصد موسيقي كار آماده شده باشد. اميدوار هستم همايون شجريان نقش خيام را برعهده بگيرد. صحبت‌هاي و توافق‌هاي شفاهي انجام پذيرفته اما هنوز قطعي نشده است. اسحاق انور، علي ‌زندوكيل و خواننده‌هايي كه غالبا با همكاري داشته‌اند، نيز در اين اجرا حضور خواهند داشت. وي افزود: وقتي با نيروهاي حرفه‌اي بخواهد صحبتي انجام پذيرد، بايد بر اساس منابع مالي در اختيار تصميم گرفته شود. حتي در مرحله ساخت عروسك‌ها هم اگر بودجه و منابع مالي تامين نباشد، پروژه معطل مي‌ماند. ولي تجربه چند سال اخير اينگونه بوده كه من كارهاي پيش از توليد را به نتيجه رساندم و در ادامه راه‌حلي براي تامين بودجه پيدا كردم و توانستم پروژه‌ها را به مرحله اجرا برسانم. خالق اپراي «حافظ» ادامه داد: در دو پروژه قبلي يعني «ليلي و مجنون» و «مكبث» بدون حمايت مالي و بدون هيچ اسپانسري كار كرديم و تهيه‌كننده خودم بودم؛ اما پروژه خيام بايد منابع مالي مشخص و قطعي‌تري داشته باشد تا به سرانجام برسد. پيش‌بيني ما براي اجرا ماه‌هاي اول 95 است و اميدوارم بتوانيم تا آن زمان همه شرايط را فراهم كنيم. امير بهزاد ماكت‌هاي از موسيقي اين كار را آماده كرده است و تعدادي از خواننده‌ها اتودهايي زدند. وقتي امور مربوط به موسيقي كامل شود، و خواننده‌هاي اصلي اضافه شوند، روند ساخت اين پروژه سرعت مي‌گيرد. غريب‌پور تصريح كرد: هميشه فشارهاي پيش از توليد مهم‌تر و سنگين‌تر بوده است. چرا كه پروسه نوشتن متن و انجام طراحي‌ها و موسيقي و... دشوار است. البته كساني كه گروه ندارند، مجبورند براي انجام همين امور پيش‌توليد هم هزينه كنند و براساس منبع مالي مشخص حركت كنند. اما چون بخش عمده‌اي از كارهاي پيش‌توليد «اپراي خيام» توسط من و آهنگساز و خود گروه انجام مي‌شود، فعلا در اين مرحله نيازي به منبع مالي ندارد. اميدوارم هستم با مذاكراتي كه انجام شده بتوانيم بودجه اين كار را تامين كنيم تا «اپراي خيام» درماه‌هاي آغازين سال 95 اجرا شود. وي درباره حضور محمد معتمدي در اين پروژه نيز گفت: كوشش من اين است كه «اپراي خيام» تنوعي داشته باشد. محمد معتمدي در بيشتر كارهاي من از جمله اپراهاي «عاشورا»، «حافظ»، «مولوي» و «سعدي» با قدرت حضور داشته و با ما همكاري كرده است. از نتيجه اين همكاري هم بسيار راضي هستم. طبيعي است كه اين فاصله گرفتن براي خود او هم منطقي باشد. البته هنوز هيچ چيز مشخص نيست و هنوز موسيقي كامل نشده است و چه بسا ايشان در اين پروژه هم همراه ما باشد.

ارمان/جریان مقابل خانه موسیقی نیستیم

مدیرعامل مجمع صنفی مدیران موسسات تهیه، تولید و تکثیر آثار موسیقی با اشاره به فعالیت های این مجموعه تازه تاسیس صنفی بیان کرد که این نهاد برای مقابله با فعالیت های صنفی خانه موسیقی تاسیس نشده است.

http://cinemapress.ir/old/larg_pic/18-7-1390/IMAGE634538547874403750.jpg?ts=

محسن رجب پور در گفت‌وگو با مهر با اشاره به فعالیت‌های مجمع صنفی مدیران موسسات تهیه، تولید و تکثیر آثار موسیقی توضیح داد: اساسا قبل از اینکه نهادی به عنوان «خانه موسیقی» تاسیس شود همکاران بنده به فکر تاسیس یک مجموعه صنفی بودند که بتوانند در این نهاد صنفی به اهداف و اولویت های مورد نظر خود دست پیدا کنند حتی شرکت در نهادی چون کانون ناشران خانه موسیقی هم به نوعی رفتاری پیشدرآمدگونه برای داشتن یک اتحادیه صنفی بود که بتوانیم به فضای گسترده تری از یک تشکل صنفی دست پیدا کنیم.وی با اشاره به اینکه جرقه تشکیل مجمع صنفی مدیران موسسات تهیه، تولید و تکثیر آثار موسیقی از سال ۸۸ زده شد، بیان کرد: همکاران بنده از سال ۷۸ به این نتیجه رسیده بودند که اتحادیه ای برای موسیقی داشته باشیم ولی دست های پنهانی اجازه این کار را به ما نمی داد و ما نتوانستیم به آن جایگاه مدنی مورد نظرمان دست پیدا کنیم حتی کار به جایی رسید که پرونده اتحادیه در راه رسیدن به کمیسیون فرهنگی مجلس گم شد، اما به هر ترتیب ۱۰ سال بعد از این ماجراها و از سال ۸۹ بنده و همکاران هم‌صنفم دوباره شروع کردیم ولی این‌بار با چراغ خاموش حرکت کردیم تا اینکه در بهار ۹۴ تمامی این فعالیت ها به ثمر نشست و ما موفق به ثبت قانونی مجمع شدیم.مدیرعامل مجمع صنفی مدیران موسسات تهیه، تولید و تکثیر آثار موسیقی در پایان بیان کرد: بنده باز هم تکرار می کنم که فعالیت‌های این مجمع هیچ منافاتی با فعالیت‌های خانه موسیقی ندارد. حتی اگر خانه موسیقی بعضا و در مقاطعی از نهادهایی چون وزارت ارشاد و شهرداری کمک‌هایی دریافت کرده ما آن را هم نداریم و نهاد صددر صد خصوصی هستیم که نه تنها جنگی با خانه موسیقی داریم بلکه از آنها خواهان کمک و همکاری مستمری هستیم که می تواند به موسیقی کمک کند. به همین منظور امیدوارم شرایط از این پس به‌گونه‌ای رقم بخورد که منتقدترین منتقدان نیز به این فکر نکنند که ما جریانی مقابل خانه موسیقی در فعالیت های صنفی هستیم.

ارمان/دیپلماسی فرهنگی با کمک تئاتر

علی مرادخانی در مراسم افتتاح نمایشگاه عکس لهستان از دیپلماسی فرهنگی که بین ایران و کشورهای صاحب نظر به وجود آمده است ابراز خرسندی کرد و گفت ایران نیز قرار است هفته فرهنگی در لهستان برگزار کند.

http://iscanews.ir/wp-content/uploads/2015/08/b65c20c9-ef0b-44dd-beb6-391ea0fc14f8.jpg

به گزارش مهر، عصر روز ۲۳ آذرماه دومین روز از هفته تئاتر لهستان با افتتاح نمایشگاه عکس های ماگداهوکل (Ms. Magda HUECKEL) در مجموعه تئاتر شهر همراه بود. افتتاح این نمایشگاه با حضور علی مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مهدی شفیعی مدیرکل هنرهای نمایشی، ژولیوس گویلو سفیر کشور لهستان، پریسا مقتدی رئیس تئاتر شهر، مهرداد رایانی مخصوص مدیر بخش بین الملل جشنواره تئاتر فجر، میلاد نیک آبادی و تعدادی از هنرمندان لهستانی برگزار شد.بعد از مراسم افتتاح نمایشگاه حضار با حضور در سالن کنفرانس مجموعه تئاترشهر به سخنرانی پرداختند.در ابتدا مهدی شفیعی مدیرکل هنرهای نمایشی عنوان کرد: پیشنهاد برگزاری هفته فرهنگی لهستان در ایران از طرف سفارت فرانسه مطرح شد و ما هم از آن استقبال کردیم. اهالی تئاتر با هنرمندان لهستانی همچون گروتفسکی، مروژک و... آشنا هستند اما این برنامه جهت آشنایی بیشتر با تئاتر لهستان تدارک دیده شده است.وی ادامه داد: در این هفته فرهنگی تلاش شده هنرمندان هردو کشور با یکدیگر تبادل نظر داشته باشند و در این راستا جلساتی هم با منتقدان ایرانی و لهستانی برپا خواهیم کرد. امیدوارم این برنامه شروعی باشد برای برگزاری هفته های تئاتر کشورهای دیگر در ایران و همچنین حضور ایران در کشورهای دیگر. همچنین علاقه مندیم که نمایش های موفق تئاتر لهستان در ایران اجرای عمومی نیز داشته باشند.در ادامه ژولیوس گویلو سفیر کشور لهستان با ابراز خرسندی از برگزاری هفته تئاتر لهستان در ایران بیان کرد: امسال در لهستان سال تئاتر است و من خوشحالم که به این بهانه هفته فرهنگی تئاتر لهستان در ایران برگزار شده است. در این هفته ما اقدامات و فعالیت‌های متعددی را پیش‌بینی کرده‌ایم که شامل اجراهای صحنه‌ای، خیابانی، سخنرانی و نمایشگاه خواهد بود که این برنامه ها با همکاری سفارت لهستان و وزارت فرهنگ و ارشاد شکل گرفته است. علی مرادخانی معاون هنری وزارت ارشاد نیز با اشاره به مشکلات مالی که امسال تئاتر ایران با آن مواجه است، گفت: در بخش دیپلماسی فرهنگی تلاش می کنیم با کشورهای دیگر تعامل داشته باشیم و با کشورهایی که در زمینه تئاتر صاحب نظر هستند تعامل داشته باشیم.وی افزود: لهستان کشوری صاحب فرهنگ و هنر است و در هر جشنواره خارجی شاهد حضور گروهی از این کشور هستیم. خوشحالیم که توانستیم تئاتر این کشور را به مردم ایران هم بشناسانیم. معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پایان صحبت هایش متذکر شد: با آقای مهمان پرست سفیر ایران در لهستان نیز جلساتی داشتیم که امیدوارم در آینده یا نزدیک بتوانیم چنین هفته فرهنگی را در کشور لهستان نیز برگزار کنیم. هفته تئاتر لهستان با همکاری امور بین الملل اداره کل هنرهای نمایشی، سفارت لهستان در ایران و دبیرخانه سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر از ۲۱ تا ۲۶ آذر ماه جاری در مجموعه تئاتر شهر، پارکینگ تالار وحدت، تئاتر تهران، تالار رودکی و دانشگاه تهران برگزار می شود.

ابتکار/بررسی روند ساخت و راه‌اندازی «باغ موزه‌ مجسمه» در تهران؛

قصه شهر سنگستان

احمد جهان بین: چندی است در میان مجسمه سازان و اهالی هنرهای تجسمی بحث‌هایی پیرامون نحوه انتقال مجسمه‌های شهری و تندیس‌هایی که در نقاط مختلف شهر وجود دارد به «باغ موزه مجسمه»ای که شهرداری تهران قول احداث آن را داده است در جریان است. جدای از لزوم اجرای چنین طرح و ساخت چنین مجموعه ای، به نظر می‌رسد مسائلی که در خصوص نحوه اجرای این طرح وجود دارد دغدغه کنونی دست اندرکاران است. در این بین نقطه نظرات مختلفی نیز از سوی هنرمندان تجسمی و صاحبان آثار و برخی مسئولین ارائه شده است، که در ادامه برخی از آن‌ها را مرور می‌کنیم.

راه‌اندازی باغ موزه‌ مجسمه در تهران؛ بزودی

کمتر از یک ماه پیش بود که مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران از راه اندازی باغ موزه مجسمه در شهر تهران در آینده نزدیک خبر داد.عیسی علیزاده درخصوص راه اندازی باغ موزه مجسمه، گفت: شهرداری تهران مجسمه‌های ارزشمندی از افراد مشهور دارد که می‌توان آنها را برای بازدید عموم به نمایش گذاشت. مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران با بیان اینکه باید توافقات اولیه درباره مکان‌یابی باغ موزه مجسمه انجام پذیرد، خاطرنشان کرد: باید بررسی‌ها انجام شود تا مکانی برای این باغ موزه انتخاب شود که همانند پیاده راه باشد و شهروندان بتوانند با قدم زدن در این پیاده راه مجسمه‌ها را ببینند.

http://www.donyayesafar.com/sites/default/files/styles/850x450/public/dsfr_news/dsfr_53_1450177835.JPG

اصل مجسمه‌ها را به موزه ببرید

یک هنرمند مجسمه‌ساز گفت: در بسیاری از کشورهای اروپایی، از مجسمه‌های معروف کپی‌هایی برای نصب در مکان‌های مختلف وجود دارد و اصل اثر در موزه نگه داشته شود؛ این کار باید در ایران هم جا بیفتد. جعفر نجیبی با اشاره به تصمیم سازمان زیباسازی شهرداری تهران برای ساخت باغ - موزه مجسمه در تهران، اظهار کرد:‌ مجسمه‌های ارزشمند ما بهتر است در محلی مثل باغ مجسمه یا موزه‌ای که برای نگهداری آن‌ها مناسب باشد، حفاظت شوند تا از آسیب‌ها و صدمه‌هایی که در شهر متوجه آن‌هاست، مصون بمانند. او ادامه داد: در بسیاری از کشورهای اروپایی، مکان‌هایی برای نصب مجسمه‌ها وجود دارد تا مردم و عابران آن‌ها را ببینند و با هنر مجسمه‌سازی ارتباط برقرار کنند. مکان‌هایی که برای این کار انتخاب می‌شود، نسبت به فرم سنتی یا مدرن منطقه، متفاوت‌اند. این هنرمند همچنین بیان کرد: ایجاد باغ مجسمه برای نصب آثار هنرمندان در شهر کار خوبی است، اما باید حتما با مشورت چند گروه مختلف از جمله معمار، مجسمه‌ساز و مسوولان شهرداری باشد تا مسیری که برای ایجاد این باغ انتخاب و طی می‌شود، مسیر درست و مناسبی باشد. جای خالی چنین مکانی تا کنون در شهر تهران احساس می‌شد. نجیبی به پیشنهادهایی برای نصب مجسمه‌های شهری در پایتخت اشاره کرد و گفت: ما قبلا پیشنهاد کرده بودیم که پارک‌های شهر می‌توانند فضای خوبی برای طراحی و نصب مجسمه‌های مختلف باشند تا کسانی که به این فضاها مراجعه می‌کنند، با این آثار ارتباط فرهنگی برقرار کنند. متاسفانه یکی از مشکلات سازمان زیباسازی تغییر مدیریت‌هاست که در آن، تفکرها و دیدگاه‌ها تغییر می‌کند و فقط گروهی خاص می‌توانند با چنین سازمانی همکاری کنند و نفوذ داشته باشند. او ادامه داد: اختلاف نظر و تنگ‌نظری‌ها در محیط جامعه و انجمن مجسمه‌سازان باعث می‌شود هنرمندان و فضای شهری رشد نکند. سازمان زیباسازی تاکنون فعالیت‌های مثمر ثمری انجام داده، اما برخی فعالیت‌هایش فقط پر کردن فضای شهری بوده و کار ماندگاری برای شهر انجام نشده است.بخشی از این فعالیت‌ها متوجه وزارت ارشاد است.

مجسمه‌های ارزشمند به جای امن انتقال یابند

یک هنرمند مجسمه‌ساز دیگر معتقد است، مجسمه‌های ارزشمند نصب‌شده در شهر باید برای جلوگیری از صدمه دیدن باید به مکان امنی منتقل شوند. جمشید مرادیان با اشاره به تصمیم سازمان زیباسازی شهرداری تهران برای ساخت باغ - موزه مجسمه در تهران اظهار کرد:‌ این فکر کاملا درست و ایده بسیار خوبی برای نگهداری مجسمه‌های شهر تهران است. خوشحالم که تعداد مجسمه‌های پایتخت به اندازه‌ای رسیده که سازمان درصدد مکان‌یابی باغ - موزه‌ای برای این آثار است. بارها گفته‌ام که نحوه نمایش آثار هنری در شهر تهران درست نیست و اگر یک مجسمه یا اثر هنری را کنار بزرگراهی قرار دهیم که اتومبیل‌ها با سرعت 80 کیلومتر از آنجا عبور می‌کنند، چیزی به‌جز آلودگی بصری نیست. وی ادامه داد: بسیاری از شهرهای بزرگ دنیا مثل پاریس و پکن، مکان‌های مخصوصی برای نگهداری و جانمایی مجسمه‌های شهری دارند. این کار باعث می‌شود اگر کسی می‌خواهد مجسمه‌ها را ببیند، سوار اتومبیل شود و وقت مثبت خود را روی مطالعه، نظر، نقد، عکس گرفتن و جنبه‌ی آموزشی این آثار بگذارد. اینجاست که خوراک «مخاطب خاص» مجسمه‌ها تامین می‌شود. مرادیان ادامه داد: من شخصا آماده هستم در زمینه‌هایی مانند مکان‌یابی، ابعاد، اندازه، فاصله، نور، سقف و ... برای احداث باغ - موزه مجسمه در تهران با سازمان زیباسازی همکاری کنم تا مکان شایسته‌ای برای استفاده مردم ایجاد شود. ما 10 اثر از مجسمه‌های سمپوزیوم آبادان را که من دبیر اجرایی آن بودم به فاصله 50 متر از ورودی فرودگاه در بلوار زیبایی جانمایی کرده‌ایم و کسی که برای اولین‌بار به آبادان وارد می‌شود، می‌تواند با دیدن این مجسمه‌ها، یک برخورد فرهنگی - هنری را در بدو ورودش تجربه کند. این هنرمند همچنین با اشاره به لزوم نگهداری و حفاظت از مجسمه‌های ارزشمند شهری، گفت: مجسمه‌های ارزشمندی مانند مجسمه فردوسی که خالق آن ابوالحسن صدیقی است که استادش لقب «میکل‌آنژ شرق» را به او داده بود، آثار برجسته‌ای هستند که باید حفاظت شوند. مجسمه فردوسی با وجود ارزش زیادی که دارد در معرض صدمه‌ها و بلایای طبیعی قرار گرفته است. در حالی که می‌توانند این مجسمه‌ها را در موزه‌های مخصوص نگهداری ‌کنند و کپی آن‌ها را در شهرها بگذارند. وی افزود: اگر مجسمه‌های ارزشمند‌مان را در یک مکان به‌نمایش بگذاریم، مروری بر آثار هنرمندان هم می‌شود و کسانی که به موزه یا باغ مجسمه می‌روند می‌توانند تاریخ مجسمه‌سازی معاصر را مرور کنند. همچنین می‌تواند یک مکان توریستی برای گردشگران باشد و برای آن، بلیت هم فروخته شود تا کم‌کم هزینه‌هایش جبران شود. این مجسمه‌ساز به نحوه جانمایی مجسمه‌ها در سطح شهر اشاره و اظهار کرد: می‌توان طوری برنامه‌ریزی کرد که برخی از مجسمه‌ها با دید کارشناسانه در نقاطی از شهر قرار گیرند و برای این‌که از نظر بصری، فرهنگ مردم مناطق مختلف شهر را به یکدیگر نزدیک کنیم، آن‌ها را به‌صورت چرخشی در شهر بچرخانیم و وقتی در تمام شهر جانمایی و به‌نمایش گذاشته شدند، به باغ - موزه ببریم و مجسمه‌های جدیدی را که هر سال در دوسالانه مجسمه‌های شهری یا سمپوزیوم تهران تولید می‌شوند، جایگزین آن‌ها کنیم.

http://aryanews.com/Uploads/NewsPics/20151020124257520.jpg

این مجسمه‌ها میراث ملی هستند

رییس انجمن مجسمه‌سازان ایران نیز در این باره گفت: مجسمه‌های ارزشمند شهری و حریم‌شان باید بخشی از میراث فرهنگی کشور باشند و شهرداری و مسوولان با دقت بیشتری از آن‌ها نگهداری کنند، چون اگر آسیب ببینند، دیگر نمی‌توانیم آن‌ها را داشته باشیم. نادر قشقایی با اشاره به تصمیم سازمان زیباسازی شهرداری تهران برای ساخت باغ – موزه مجسمه در تهران، اظهار کرد:‌ بحث نگهداری از مجسمه‌های ارزشمند شهری را چهار سال قبل هم مطرح کرده بودیم. برخی مجسمه‌های ما که به نوعی ارزش ملی محسوب می‌شوند به‌دلیل نصب شدن در میادین شهر، در حال آسیب دیدن هستند. البته بخشی از آن‌ها توسط سازمان بازسازی و ترمیم شدند، اما برای حفظ و نگهداری این آثار باید شرایط مطلوب‌تری را فراهم کرد. او ادامه داد: این مجسمه‌ها و حریم‌شان باید بخشی از میراث فرهنگی کشور باشند، چون اگر آسیب ببینند، دیگر نمی‌توانیم آن‌ها را داشته باشیم. در کشورهای اروپایی مجسمه‌های ارزشمند هنرمندان بزرگ را در موزه‌ها نگهداری می‌کنند و با قالب‌گیری اثری مانند آن‌ها تولید و در مکان‌های مختلف نصب کرده‌اند. این هنرمند همچنین بیان کرد: می‌توان برای حفظ این آثار، از آن‌ها قالب‌گیری و نمونه خوبی از جنس فایبرگلاس تهیه کرد و به جای نسخه اصلی جانمایی کرد. در این صورت، مجسمه‌های اصلی در شرایط ویژه به‌خوبی در موزه نگهداری می‌شوند و از صدمات مختلف در امان می‌مانند. البته در این زمینه کارهایی انجام شده، اما هنوز نیمه‌کاره مانده است و به توجه و بررسی نیاز دارد. رییس انجمن مجسمه‌سازان در بخش دیگری از سخنانش اظهار کرد: متاسفانه ما در زمینه‌ی مجسمه‌های شهری، رفتارهای مناسبی را شاهد نیستیم. در بسیاری از کشورها، شهرداری بودجه‌ای را برای ترمیم مجسمه‌های شهری که از جنس‌های مختلفی هستند، اختصاص می‌دهد. همچنین به جانمایی و محل نصب آن‌ها توجه ویژه‌ای می‌شود. اثر من در میدان فلسطین تهران، اکنون در محاصره تیرهای چراغ برق و درختان است و مجسمه‌های دیگری هستند که به‌دلیل مدیریت نامناسب اصلا دیده نمی‌شوند و مدفون شده‌اند.

پروژه‌ای که ممکن است به فاجعه تبدیل شود

هنرمند مجسمه‌ساز دیگری معتقد است، بی‌توجهی به کار کارشناسی در پروژه احداث باغ - موزه مجسمه در تهران، ممکن است این پروژه را به شکست برساند. رضا قره‌باغی، درباره تصمیم سازمان زیباسازی شهرداری تهران برای احداث باغ - موزه مجسمه اظهار کرد: شهرهای مختلف، بخصوص تهران به فعالیت‌های فرهنگی نیاز دارند و تمرکزگرایی، مشکل جدیدی نیست. چنین اقدامی باید با پختگی و برخورد حرفه‌ای انجام شود، وگرنه با معضلات زیادی همراه خواهد بود. بافت مسکونی و اجتماعی منطقه‌ای که باغ - موزه در آن ساخته می‌شود و همچنین معضلات ترافیکی و زیست‌محیطی آن باید با شرایط این موزه منطبق باشد تا به نتیجه مطلوب برسیم. او ادامه داد: باید دید چه نوع آثاری، با چه محتوایی قرار است در کنار یکدیگر قرار گیرند و این موضوع‌ها به کار کارشناسی نیاز دارند، وگرنه پروژه با شکست مواجه ‌می‌شود. به‌عنوان مثال، پروژه‌ای در محوطه خانه هنرمندان ایران برای جانمایی مجسمه‌هایی از هنرمندان نسل‌های مختلف تعریف شده بود که به یک معضل بصری تبدیل شد و مجسمه‌هایی که هیچ ربطی به یکدیگر نداشتند آن بخش را اشغال کردند، یا پروژه‌ای که در پارک جوانمردان اجرا شد، در نوع خود فاجعه بود و نوع آثار و متریالی که برای جانمایی آثار انتخاب شده بود، پروژه را به شکست رساند. این هنرمند همچنین بیان کرد: باید از تمام ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های موجود برای ساخت چنین مکانی استفاده کرد. شاهد بودیم در پروژه‌هایی که فقط سازمان زیباسازی شهرداری آن‌ها را پیش برده، نتیجه مطلوبی حاصل نشده است. به همین دلیل، انجمن مجسمه‌سازان و افرادی از دانشگاه‌های هنر که در رشته‌های مختلف و مرتبط تحصیل کرده‌اند، باید کار کارشناسی این پروژه را انجام دهند. این مجسمه‌ساز در بخش دیگری از سخنانش با بیان این‌که هر مجسمه‌ای نمی‌تواند به‌عنوان مجسمه شهری تلقی شود، اظهار کرد: آثاری که در سمپوزیوم‌ها و دوسالانه‌ها تولید می‌شوند، تعریف خود را دارند و نمی‌توان انتظار داشت هر اثری که در سمپوزیوم یا دوسالانه خلق می‌شود، به‌عنوان یک مجسمه شهری، جانمایی شود. قره‌باغی افزود: پایین آوردن سطح انتظار شهروندان واقعا خطرناک است. شاهد هستیم آثار ارزشمند و قابل قبول در فضای شهری در این مدت بسیار کم بودند که از سیاست‌گذاری و استراتژی‌های غلط در حوزه فرهنگ و هنر نشان دارد.

اعتمادقرار» در تماشاخانه ايرانشهر

روايتي ديگر از شهداي غواص

پيام رضايي/ نمايش «قرار» به نويسندگي و كارگرداني مهرداد كوروش‌نيا از ديروز در تماشاخانه ايرانشهر به صحنه رفته است. «قرار» نمايشي است كه از زاويه‌اي خاص به ماجراي شهداي غوص مي‌پردازد.

http://images.khabaronline.ir/images/2013/10/13-10-26-16115706.jpg

كوروش‌نيا در گفت‌وگو با «اعتماد» مي‌گويد كه نمايشي پر از مثال و استعاره ساخته است: «تا حالا ١٠ نمايشنامه نوشته‌ام كه شش‌تاي‌شان در مورد جنگ است. قرار نخستين نمايشنامه غيررئاليستي من است. من همه كارهايم رئاليسم اجتماعي است. اگر از نظر سبكي بخواهم بگويم، جريان سيال است. يعني فراواقعي است. نمي‌شود بگوييم سوررئاليستي، در عين حال اگر به لحاظ مكتبي نگاه كنيم نمايشي است كه با نگاهي به اسطوره نوشته شده است. اسطوره صبر يعقوب در انتظار يوسف. براي همين پر از صور مثالي است. پر از مثال و استعاره و نشانه‌هاي اينگونه است. پر از نماد و نشانه استيكي از معضلاتي كه پيش پاي آثار دفاع مقدس قرار داد، عبور از كليشه‌ها و رسيدن به درك و نگاهي تازه نسبت به اين موضوع است. اين دغدغه‌اي است كه ظاهرا مهرداد كوروش‌نيا نيز با آن درگير بوده است. «چون گفتيم اگر بخواهيم راجع به شهداي غواص حرف بزنيم، خب خيلي كار توليد مي‌شود اما نشانه‌هايي كه كدگذاري شده به سمت ما مي‌آيد خيلي قرارداد شده است، مثل نشانه‌هاي مذهبي و آيينيبنابراين او تصميم گرفته تا اين ماجرا را در پيوند با داستان يعقوب و يوسف مطرح كند: «من فكر كردم كه برگرديم و به اساطيرمان نگاه كنيم. مثلا داستان يعقوب و يوسف كه در آنجيل و تورات هم آمده است و در قرآن ما هم هست و يك سوره مهم را به خودش اختصاص داده است. از چه شيوه‌هايي استفاده مي‌كنند كه مي‌تواند فرازماني عمل كند كه هزاران سال بعد هم قابليت خوانش دارد. چون پر از رمز هستند كه هميشه مي‌تواني اين رمزها را باز كني و لذت ببري. سعي كردم در اين نمايش اين كار را كنم و سعي كنم به سراغ نماد و نشان بروم و آن داستان را به اين اتفاق ارتباط بدهم. اينطور يك بازخواني از آن اسطوره كنيم كه شباهت‌هايي با اين واقعه دارد» و يك «اما» هم در كار است: «اما در عين حال به هيچ شعار و نكات ايدئولوژيكي كه همه به آن مي‌پردازند اشاره نكنيم كه همه جا قابل اجرا باشدو تعميم‌پذيرتر هم باشد. هر قوم با هر نگاه و مكتبي بتواند اين را راحت بفهمد و اين نشانه‌ها تحليل و كدگشايي كند. اين نمايش بر اين اساس توليد شده. نمادها فرازماني وفرامكاني هستندكوروش‌نيا كه همزمان نمايش «مونس» را هم روي صحنه دارد، مي‌گويد دوست داشته داستان آن ٤٠ ميليون نفري را روايت كند كه به جنگ نرفته بودند اما با پيامدهاي آن درگير بودند. «من و شما كه جبهه نرفتيم. نديديم. سن ما قد نمي‌دهد. چند هزار سرباز جنگيدند اما ٤٠ ميليون نفر بدون اينكه در جنگ حاضر باشند تبعاتش را مي‌ديدند و مي‌كشيدند. سعي كردم درباره اين حرف بزنم. پسري كه رفته و پدري كه بايد ٣٠ سال صبر كند تا جسد فرزندش را ببيندنمايش «قرار» در عين حال كه با اسطوره سروكار دارد و آنطور كه كارگردانش مي‌گويد سرشار از نشانه است اما تلاش دارد تا: «يك نمايش مدرن و به روز اجرا كنيم. نشانه‌ها، مفاهيم و قراردادها در عين حال كه قرار است ازلي و ابدي باشند امروزي هم هستند. آب، خاك، صبر، رابطه پدر و فرزند و آرمان‌ها كه مال امروز و فردا نيستند. متعلق به بشريت هستند ولي به لحاظ شكل و اجرا با نمايش‌هاي امروزي مي‌خواننداو مي‌گويد نمايشي مينيماليستي اجرا خواهد كرد: «صحنه ما خيلي مينيمال است. صحنه لخت بزرگ و وسيع است و فقط با دو شي‌ء متمركز سروكار داريم. كه يك تختخواب به عنوان تجلي پدر و آن طرف يك وان آب است كه با يك غواص طرف هستيم كه از بچگي به آب علاقه داشته و در هر جا به نسبت خودش تغيير مي‌كند. با پنج بازيگر روي صحنهاما نمايشي سرشار از قصه و ايهام خطر اين را دارد كه تماشاچي را خسته كند و بيشتر شبيه به پرفورمنس‌هاي نمونه‌هاي شبه‌تجربي شود كه فقط قاب‌هايي از نور و طراحي صحنه هستند.

http://media.mehrnews.com/d/2015/10/19/4/1874932.jpg?ts=1448516263924

مهرداد كوروش نيا اما مي‌گويد براي اجتناب از اين اتفاق يك قصه ساده را روايت مي‌كند: «قصه مشخص و منظم است و راحت و روان. چون وقتي من شروع مي‌كنم از نشانه و نماد و فضاي اساطيري حرف مي‌زنم بايد سعي كنم حداقل قصه‌ام راحت و روان و منطق‌پذير باشد كه تماشاگر دچار عذاب كشف نشود، هي كشف و كشف. ما اين مسير را داريماين اثر نمايشي در جشنواره مقاومت هم شركت كرد و توانست جايزه بهترين نمايشنامه اين جشنواره را به خود اختصاص دهد. اما اين اجرا، متفاوت‌تر خواهد بود: «آنجا با عجله آماده شديم. دو هفته مانده به جشنواره آماده شديم و اجراي خيلي كامل و خوبي نداشتيم با اينهمه هم جايزه اول نمايشنامه‌نويسي را به ما دادند و هم دو بازيگرما كانديدا شد. اما اين اجرا خيلي پخته‌تر و كامل‌تر است. بازيگر عوض كرديم. طراحي لباس و اكسسوار هم تغيير كرده است و همچنين زمان آن نمايش ٨٠ دقيقه بود اما زمان اين نمايش ٦٥ دقيقه است. اول براي بلك باكس طراحي شده بود. چون تماشاچي مي‌تواند جزييات بيشتري ببيند اما وقتي روي صحنه مي‌آيد مثل سالن ناظر‌زاده بايد اين جزييات به نفع كليات كار عوض شود. تا مخاطب بتواند راحت‌تر جلو بروداين كارگردان جوان تاكيد دارد كه مي‌خواهد به كساني تلنگر بزند: «اتفاقا براي اينكه به خيلي‌ها تلنگر بزند. راجع به جنگ، مفاهيم ملي و ايراني، اين مدلي هم مي‌شود حرف زد در حالي كه شما داريد مفاهيم سنت و ايراني را مطرح مي‌كنيد اما با نشانه‌هاي جهانشمول مي‌توانيد اين كار را كنيد بدون هيچگونه شعارزدگياز نظر او اين اجتناب از شعار و رفتن به سمت مضامين انساني كليد عبور از شعارزدگي است: «وقتي ما سفارشي سراغ موضوعي مي‌رويم شعار مي‌شود و خيلي‌ها را پس مي‌زند. ولي وقتي روي ابعاد انساني آن متمركز مي‌شويد جذاب‌تر است. مثل «آنتيگونه» كه با گذشت ٢٥٠٠ سال پيش هنوز هم تازه است. موضوع انساني است و شعاري نيست. پس اگر موضوع انساني مطرح كنيم، تعميم‌پذيري راحت مي‌شودكوروش‌نيا مي‌گويد تلاش كرده تا اثرش با طيف‌هاي گوناگوني از مخاطبان ارتباط برقرار كند: «الان خيلي از آدم‌ها گارد دارند كه اين موضوعات خيلي دارد تكرار مي‌شود. اميدوارم شكل گفتاري تازه‌اي پيدا شود كه اينها را باور‌پذيرتر و تاثيرگذار بيان كند تا عموم مردم از هر جايي بتوانند با اين كار رابطه برقرار كنند. تلاشم اين بوده اثري توليد كنم براي همه طيف‌هاحميد معدن‌كن، سارا عباسپور، رضا رباط‌جزي، سعيد دشتي و پارسا قره‌داغي بازيگران اين اثر نمايشي هستند. اجراي نمايش «قرار» كه از ديروز، ۲۴ آذرماه در سالن ناظرزاده كرماني تماشاخانه ايرانشهر به صحنه رفته است تا ۲۸ دي‌ماه ادامه خواهد داشت.

اعتماد/حجت‌الله ايوبي و بهروز افخمي

داوران پنجمين جشن كتاب سال سينماي ايران!

فرناز ميري/ پنجمين دوره جشن كتاب سال سينماي ايران پنجم اسفند برگزار مي‌شود. اين تاريخ را اكبر نبوي دبير اين دوره از جشن كتاب سال در نشست خبري اين رخداد اعلام كرد. دبير اين دوره از جشن كتاب سال طي نشستي با اصحاب رسانه در خانه سينما درباره برنامه‌هاي اين دوره از جشن سخن گفت. نبوي در آغاز جلسه به ارايه توضيحاتي درباره ضرورت برپايي چنين جشني در خانه سينما و در زمينه كتاب پرداخت و گفت: «حوزه‌هاي تمدني با نوشتن و كتاب در جهان بشري به وجود آمده و اگر بشر نمي‌توانست بنويسد و مكتوبات خود را به عنوان ميراث براي آيندگان به يادگار بگذارد، هرگز تمدني شكل نمي‌گرفت. » تاكيد نبوي بر ساخت فرهنگ توسط كتاب بود و اينكه «فرهنگ در دل خودش تمدن به وجود مي‌آورد و از همين روي كتاب و سينما جايگاه ويژه‌اي مي‌يابددبير اين دوره از جشن كتاب سال سينما معتقد است «سينما به عنوان يك رسانه جمعي، اكنون ديگر به يك نهاد اجتماعي بدل شده و از هنر هم فراتر رفته است. از همين روي سينما در هر سه ساحت خود يعني صنعت، هنر و رسانه جايگاه مي‌يابد. مساله كتاب و موضوعاتي از اين دست براي اهالي سينما اهميت ويژه‌اي دارد، بدون كتاب مرگ هر فعاليت و نهاد اجتماعي را مي‌توان پيش‌بيني كرد

انتقال تجربه و توجه به مباني نظري

«سينما بخشي از دستاوردهايش را از تجربه‌ها به دست مي‌آورد و تجربه‌هاي فعالان عرصه سينما آگاهي‌هاي فني و تكنيكي آن را رقم مي‌زند و بخش ديگر هم جوشش‌هاي دروني است. اما در كنار اين جوشش و درخشش، منابعي كه گروهي از انديشمندان و اهل نظر در كتاب‌ها گردآوري كرده‌اند نيز براي بالندگي سينما نقش بسزايي دارد. باتوجه به رويكرد خانه سينما و جايگاه كتاب در حيات و زيست بالنده سينماي ايران، خانه سينما، جشن كتاب سال سينماي ايران را تدارك ديده استاين توضيحات نبوي درباره ضرورت جشن كتاب سال سينماي ايران بود. نخستين دوره اين جشن سال ١٣٨٦ برگزار شد و البته اين جشن «يك دوره به دليل تعطيلي ناخواسته‌اي كه به خانه سيما تحميل شد، برگزاري آن به تعويق افتاددر دوره پنجم اين جايزه بر دو رويكرد اصلي تاكيد مي‌شود. طبق توضيحات دبير جشن كتاب سال سينماي ايران، اين رويكردها در تداوم رويكردهاي دوره‌هاي پيشين است و دبيرخانه اين جايزه سعي مي‌كند متكي بر راه آمده وضعيت امروزي خودش را براي حركت فردا سامان بدهد. اما اين دو رويكرد اصلي در اهداي جايزه‌هاي جشن كتاب سال عبارتند از: نخست كتاب‌هايي كه انتقال‌دهنده تجربه باشند و دوم آنكه در حوزه نظري به سينما كمك كنند. دليل توجه به اين دو رويكرد طبق توضيحات نبوي يكي از اين جهت است كه كتابي برآمده از سال‌ها تجربه‌ يك هنرمند سينمايي واجد ارزش است و از طرف ديگر از آنجا كه «سينما روزبه‌روز حوزه‌هاي جديدتري را هم در زمينه فناوري، تكنولوژي و ابزارها و هم در زمينه دانشگاهي تجربه مي‌كند اگر آثاري بتوانند مباني نظري سواد سينمايي را ارتقا بدهند معيار برجسته‌اي در انتخاب آنها خواهد بود

http://honaronline.ir/Media/Image/Gallery/5066/635857818892165826.jpg

هيات داوران

هيات داوران اين دوره از جشن كتاب سال سينماي ايران تركيبي از اعضاي خانه سينما و خارج از خانه سينما است كه عبارتند از: جواد فريدزاده، حجت‌الله ايوبي، حميد دهقان‌پور، محمود اربابي، بهروز افخمي، فرزاد موتمن و مهران كاشاني. در اين ميان نام حجت‌الله ايوبي به عنوان رييس سازمان سينمايي، بهروز افخمي فيلمساز و مجري برنامه هفت كه حضورش حواشي فراواني را ايجاد كرده است و البته فرزاد موتمن جلب‌توجه مي‌كند.

شمارگان پايين كتاب؛ دغدغه هميشگي

مساله سرانه پايين مطالعه و شمارگان پايين كتاب در ايران يكي از دغدغه‌هاي هميشگي اهالي كتاب و نشر است. شمارگان پايين‌ كتاب‌ها صرف حوزه ويژه‌اي نيست و تمامي حوزه‌ها و از جمله سينما را در برمي‌گيرد. اما نبوي معتقد است «جشن كتاب سال سينماي ايران توانسته انگيزه‌اي در ناشران براي توليد كتاب‌هاي مربوط به حوزه سينما ايجاد كند و در افزايش روند اين توليد تاثيرگذار بوده و از اين رو نشان‌دهنده هدف‌گذاري صحيح جشن كتاب سال سينماي ايران بوده استبراساس آيين‌نامه جشن كتاب سال سينماي ايران تاكنون كتاب‌هاي برگزيده هر دوره جشن كتاب سال سينماي ايران از سوي خانه سينما به تعداد ٢٠٠ نسخه از ناشران خريداري شده و به اعضاي خانه سينما اهدا مي‌شود. داستاني كه البته در ساختار دولتي مسبوق به سابقه است و خيلي‌ها معتقدند برخي از آمارهاي فروش بالاي كتاب از همين طريق به دست آمده است؛ شيوه‌اي كه لزوما به معناي استقبال مخاطبان از كتاب نيست. البته دبير اين دوره از جشن كتاب سال گفت كه خريداري اين تعداد كتاب اندك است اما باتوجه به بودجه خانه سينما صورت مي‌گيرد و در نظر دارند اين تعداد را در آينده افزايش دهند. همچنين به گفته او اين آثار باتوجه به نياز هريك از صنف‌ها در اختيار آنها قرار مي‌گيرد.

ضعف نظري در سينماي ايران

در حالي‌كه بهروز افخمي در برنامه هفت به عنوان مهم‌ترين برنامه سينمايي كشور و مصاحبه‌هايش، در كنار مسعود فراستي تلاش مي‌كنند تا سينما را به عنوان يك حرفه تجربي و به دور از نظريه‌پردازي‌هاي روشنفكرانه نشان دهند، اكبر نبوي نظر ديگري دارد: «بايد صادقانه اعتراف كرد كه در حوزه نظري سينما ضعف جدي داريم. هنوز نتوانسته‌ايم با توجه به آثار خوبي كه داشته‌ايم نظريه‌هاي مرتبط با اين آثار را تبيين و تدوين كنيم. براي مثال روزگاري از سينماي ايران به عنوان مكتب فارابي ياد مي‌شد؛ چراكه بنياد سينمايي فارابي در تعامل با جشنواره‌هاي خارجي بود و از طرفي تاكيد بيشتر فيلم‌هاي سينماي ايران بر مباني انساني يا وجه شاعرانگي سينما بود. اما در همان دوران هم نتوانستيم نظريه‌هاي اين مكتب را تدوين كنيم و در حال حاضر نيز ديگر چندان مورد توجه قرار نمي‌گيرد. اما با وجود تمامي اين ضعف‌ها كتاب‌هاي خوبي در حوزه نظري سينما منتشر شده است

افکار/کرایه‌ از شبی 500 هزار تا 6 میلیون!

افکارپرس: رئیس کانون کارگردانان خانه تئاتر ایران، ضمن اعلام برگزاری نشست «هم‌اندیشی اقتصاد تئاتر» به دبیری فرهاد آئیش از عدم حمایت گروه‌های تئاتری گلایه کرد.

شکرخدا گودرزی گفت: در روند بحث عدم حمایت از تئاتر، من و دوستانم در هیات مدیره‌ی خانه تئاتر، تصمیم گرفتیم نشستی با موضوع اقتصاد تئاتر برگزار کنیم، چرا که این یکی از مسائلی است که باید به جد برای آن راه حلی پیدا کرد.

او اضافه کرد: همچنین این موضوع باید به مسئولین هم انتقال داده شود که تئاتر را دریایند وگرنه با ادامه‌ی این روند، تئاتری که باید به استحکام فرهنگ کشور کمک کند، نابود خواهد شد و اگر هم ادامه پیدا کند، احتمالا معنای اصلی تئاتر را از دست داده است؛ ما به عنوان کانون کارگردانان خانه تئاتر، بعد از برگزاری چندین جلسه لزوم وجود چنین نشستی را احساس کردیم.

گودرزی در این‌باره، ادامه داد: یکی از مسائل و مشکلات گروه‌های تئاتری وضعیت نابسامان گروه‌هاست. بحث عدم حمایت‌، عدم اجرای قراردادهای نمایش، عدم حمایت از نمایش‌ها و... است. همچنین گاهی درآمد کارهای تئاتری با اجاره‌ی سالن هم‌اندازه نمی‌شود و نمایش‌ها بدین صورت است که شکل قراردادی درستی ندارند. گروه‌های نمایش، در بهترین حالت هم اگر در سالن‌های دولتی به صحنه بروند و احتیاجی به کرایه‌ی روزانه‌ی سالن نداشته باشند، باز هم مجبورند در آخر 20 درصد از درآمد گروه را به سالن بدهند، کرایه‌هایی که از شبی 500 هزار تا 6 میلیون تومان است.

http://www.banifilm.ir/Content/1392/07/12/image/2-1-201310423538.jpg

رئیس کانون کارگردانان خانه تئاتر ایران با نابسامان خواندن وضعیت گروه‌های نمایشی، گفت: در این چند سال اخیر همان کمک‌هایی هم که وجود داشت، حذف و یا محدود شده است و آرام آرام کار گروه‌های تئاتر به جایی رسیده است، که نه تنها حمایتی نمی‌شود، بلکه در آخر هم باید بخشی از درآمدش را به سالن‌های تئاتر بدهند و وضعیت نابسامان تئاتر با این وضعیت نابسامان‌تر هم می‌شود.

او در ادامه تصریح کرد: تئاتر که در همه جای دنیا به عنوان کالایی فرهنگی مورد حمایت قرار می‌گیرد، در ایران که به دنبال اندیشه وکرامت انسانی‌ست، همچنان مشکلات حمایتی دارد و نمی‌تواند روی پای خود بایستد. باید تکلیف را روشن کنیم که تئاتر صنعتی‌ست یا فرهنگی. اگر فرهنگی‌ست باید بررسی شود که این نهاد فرهنگی چگونه کسب درآمد می‌کند؟ کارهایی که به نشر افکار متعالی و فرهنگی منجر می‌شود چرا نباید حمایت شود؟ باید بدانیم که کار فرهنگی کردن حمایت اولیه می‌خواهد وگرنه یک گروه تئاتر، با همه‌ی فشاری که متحمل می‌شود، در ابتدای راهش سرمایه‌ای ندارد که بخواهد بدون حمایت چرخ زندگی افرادش بچرخد.

گودرزی همچنین اضافه کرد: تئاتر یک مفهوم اجتماعی و جمعی ست که در آن امنیت شغلی وجود ندارد و اگر از آن حمایت نشود، کل گروه تئاتری آسیب می‌بیند. اقتصاد تئاتر را نمی‌شود مانند اقتصاد صنعتی نگاه کرد. کاش نهادهای سرمایه‌گذار به این مسائل بیشتر توجه کنند. باید بدانیم که این عدم حمایت‌ از تئاتر، تئاتر را از آن معنای خودش تهی می‌کند.

او در پایان با گلایه‌مندی اظهار کرد: کاری که باید به یک ارزش تبدیل شود، به یک چیز بی ارزش تبدیل شده است. ما در کشورمان یک سند چشم‌انداز داریم که در بخشی از آن به توسعه‌ی فرهنگی هم اشاره شده است. خوب بررسی‌هایی انجام شود و ببینند در این سال که با عنوان سال تئاتر نام گذاری شده است، چه بودجه‌ای برای حمایت از تئاتر در نظر گرفته‌اند و چه مقدار از آن، جذب این کار شده است؟!

گودرزی همچنین ادامه پیدا کردن نشست‌هایی با این موضوع را غیر محتمل ندانست و گفت که پس از برگزاری این نشست، تکلیف نشست‌های احتمالی آینده در خصوص اقتصاد تئاتر نیز مشخص خواهد شد.

نشست «هم ‌اندیشی اقتصاد تئاتر» به دبیری فرهاد آئیش در موضوع مشکلات تئاتر، روز شنبه 28 آذرماه با حضور مدیران تئاتری در مجموعه تئاتر شهر برگزار می‌شود.

افکار/موضع تلویزیون در قبال همکاری هنرمندان با ماهواره

افکارپرس: دعوت شبکه‌های ماهواره‌ای از بازیگران ایرانی برای ایفای نقش در سریال‌های تلویزیونی و همچنین استفاده از این شبکه‌ها برای تبلیغات آثار فرهنگی هنری، به یکی از داغ‌ترین اخبار این روزهای رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بدل شده است. اما علیرغم هشدارهایی که مسوولان ذی‌ربط درباره‌ی این ماجرا عنوان می‌کنند، بازهم طی این مدت شاهد همکاری تعدادی از چهره‌های شناخته شده با شبکه‌های ماهواره‌ای و پخش تبلیغات آثار هنری از این شبکه‌ها بوده‌ایم.

در همین ارتباط در گفت‌وگویی با علی اصغر پورمحمدی، معاون سیما موضع تلویزیون را در قبال همکاری این چهره‌ها با شبکه‌های ماهواره‌ای جویا شده است.

پورمحمدی در پاسخ به این پرسش تصریح کرد: اول از همه این خود هنرمندان هستند که انتخاب می‌کنند؛ چراکه ما نمی‌توانیم در این زمینه کاری کنیم. هر کسی می‌تواند به هر جایی برود. در نهایت نهادهایی که مسوول این کارها هستند باید تصمیم‌گیری کرده و این تصمیم‌ها را اجرایی کنند.

http://media.mehrnews.com/d/2014/11/23/3/708124.jpg?ts=1448516263924

معاون سیما در عین حال گفت: تردیدی نیست که ما در حال حاضر با بحران گسترده‌ای در تلویزیون مواجه هستیم و کم کاری وجود دارد و باید عده‌ی زیادی جمع شوند و این مشکل را برطرف کنند. اما اگر بازیگر یا هر فرد دیگری با این شبکه‌ها همکاری کند ما دیگر از همکاری با او معذور می‌شویم، بالاخره مشکل مالی سازمان صدا‌و ‌سیما هم حل می‌شود و وضعیت اینگونه نمی‌ماند.

سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در بیست‌و‌یکمین نشست مطبوعاتی‌اش با خبرنگاران درباره موضع ارشاد در قبال همکاری هنرمندان با شبکه‌های فارسی زبان ماهواره‌ای توضیحاتی را ارائه داد.

نوش‌آبادی با یادآوری اینکه قبلا هم به این موضوع اشاره شده است، بار دیگر هشدار داد: هرگونه همکاری، ‌تماس، مصاحبه و ارسال آگهی به شبکه‌های ماهواره‌ای چه رادیو و چه تلویزیون، به ویژه شبکه‌های معاند، ممنوع و تخلف است و هنرمندان باید مراقبت کنند که بی‌جهت آب به آسیاب دشمن نریزند؛ چراکه تخلف محسوب می‌شود، حال این تخلف چه در تبلیغات هنری، صنعتی و سایر بخش‌ها باشد، در هر صورت ممنوع است.

وی همچنین تاکید کرد که هنرمندان نباید بی‌جهت برای خودشان مشکل ایجاد کنند، اگرچه ما مرتب به آن‌ها تذکر می‌دهیم اما باز هم باید مراقب باشند؛ چرا که قطعا با آنها برخورد خواهد شد.

اطلاعات/۲۸۰ اثر متقاضی حضور در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر هستند

مدیر دبیرخانه سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر اعلام کرد که ۲۸۰اثر متقاضی حضور در جشنواره فیلم فجر هستند و برای حضورشان فرم پر شده است.

به گزارش مهر، سیمون سیمونیان مدیر دبیرخانه سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر گفت: تا پایان مهلت دریافت فرم درخواست حضور در جشنواره فیلم فجر (۱۵آذر) آذرماه برای حضور، ۲۸۰اثر از سوی سینماگران در جشنواره فیلم فجر در بخش های مختلف فرم پر کرده اند. سیمون سیمونیان در این‌باره اظهارکرد: پس از بررسی های به عمل آمده و بر اساس تقاضاهای ارائه شده، ۲۶۵اثر که مطابق آیین نامه جشنواره فیلم فجر و ضوابط سازمان سینمایی بودند توسط هیات های انتخاب درحال بازبینی هستند.

http://www.fajrfilmfestival.com/Files/userfiles/images/News/Edit(1).jpg

مدیر دبیرخانه سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر یادآور شد: در بخش سودای سیمرغ ۷۷فیلم، نگاه نو ۳۰فیلم، هنر و تجربه ۶۸فیلم و در بخش مستند ۹۰فیلم مطابق آیین نامه جشنواره هستند و بازبینی خواهند شد. سیمونیان تصریح کرد: فیلم‌هایی که در سال های گذشته توسط هیات انتخاب بازبینی شده و پذیرفته نشده اند و یا فاقد پروانه ساخت و نمایش یا هرگونه منافات با مقررات و ضوابط سازمان سینمایی هستند از سوی دبیرخانه به هیات انتخاب ارائه نخواهند شد. سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر ۱۲تا ۲۲بهمن به دبیری محمد حیدری برگزار می شود.

اطلاعات/تصویب جایزه احترام به انسان در جشنواره خورشید

پیش‌بینی جایزه‌ای به عنوان جایزه «احترام به انسان« در جشنواره خورشید به خاطر تجلی آموزه های زنده یاد ابوالحسن خرقانی ،نشانگر در مسوولان جشنواره و کمیته گردشگری شاهرود است.

به گزارش خبرنگار ما در دیدار مهدی یارمحمدی دبیر جشنواره فیلم کوتاه مستقل خورشید با کمیته گردشگری شاهرود مصوب شد تا جایزه بخش «احترام به انسان» این جشنواره، به پاس احترام به جایگاه و آموزه‌های شیخ ابوالحسن خرقانی به موضوع انسان دوستی و احترام به انسان (جایزه ویژه خرقانی) را این کمیته متقبل شود. کمیته گردشگری شاهرود متشکل از فرمانداری، اداره میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری، شهرداری بسطام، اداره اوقاف و امور خیریه، حوزه هنری، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و اداره آموزش و پرورش این شهرستان است، که ضمن استقبال از نامگذاری بخش احترام به انسان با عنوان جایزه ویژه خرقانی در جشنواره خورشید، پذیرفتند تا در راستای معرفی جایگاه والای شیخ ابوالحسن خرقانی و آموزه های معرفتی وی به موضوع انسان دوستی و احترام به انسان، جایزه این بخش را تقبل نمایند. از دیگر مصوبات این جلسه که به همت و همراهی دکتر کاظم جلالی ریاست مرکز پژوهش‌های مجلس و نماینده مردم شهرستان‌های شاهرود و میامی در مجلس شورای اسلامی، و در محل فرمانداری شاهرود برگزار گردید، می‌توان به میزبانی کمیته گردشگری شاهرود در سفر میهمانان جشنواره خورشید به این شهرستان و بازدید از آرامگاه شیخ ابوالحسن خرقانی اشاره کرد. شیخ ابوالحسن علی خرقانی، عارف نام‌دار ایرانی، در سال ۳۵۲ هجری قمری در روستای خرقان قومس از توابع بسطام به دنیا آمد. او از انگشت شمار پیران پیرو حکمت خسروانی و پاسدار فرهنگ ایران بوده است. درباره او گفته‌اند: وی خود و خلق را در خالق محو می‌دید و طریق وصول به خالق را خدمت به خلق معرفی کرده‌است. زیبایی مکتب خرقانی در این است که انسان‌ها را می‌بیند و خدمت می‌کند. به انسان‌ها خدمت می‌کند و غمخوار آدمیان است نه به خاطر عبادت نه برای رسیدن به بهشت موعود و گریز از جهنم بلکه به خاطر نفس انسانیت. اوج این انسان دوستی شعاری است که در آرامگاه او نوشته شده است: «هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد«». پنجمین جشنواره فیلم مستقل خورشید» به عنوان رویداد ویژه سینمای مستقل تجربی در کشور به همت پایگاه حمایت از فیلم کوتاه مستقل و دبیری مهدی یارمحمدی، ۲۲ تا ۲۵ امسال در پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری تهران برگزار می‌شود.

ایران/مسئولیت اجتماعی هنرمندان در گپ و گفتی با رضا کیانیان

اول شهروندم بعد بازیگر

نرگس عاشوری

چند سالی است که نگاه کنشگرانه و فعال شهروندی در برابر معضلات کوچک و بزرگ جای نگاه منفعلانه را گرفته است. حالا دیگر عادت کرده‌ایم که در پس هر رویداد ناخوشایند اجتماعی شاهد به صدا درآمدن زنگ خطر از جانب گروهی باشیم که می‌گویند شاخک های حسی قوی‌تری دارند و بر همین اساس پیشاهنگان فعالیت‌های اجتماعی برای حل یک معضل می‌شوند. سرمنشأ اغلب این جریان‌ها واکنش هنرمندانی است که با نگاه دردمندانه جامعه را همراهی می‌کنند و مشکلات‌شان را بازتاب می‌دهند؛ هنرمندانی که در دسته‌بندی الگوهای مرجع جامعه، در صدر قرار دارند و تمام فعالیت‌هایشان توسط جامعه به دقت بررسی و تحلیل می‌شود. واکنش فعالانه هنرمندان به معضلات اجتماعی و حضور داوطلبانه آنها در این دست اقدامات موجب تقویت حساسیت اجتماعی و همبستگی در جامعه است و از سوی دیگر پشتوانه محکمی برای مسئولان و مدیران دولتی برای حل معضلات ایجاد می‌کند. رضا کیانیان هنرمند شناخته شده ای است که در اغلب جریان‌های خیرخواهانه حضوری فعال دارد. موضوع گفت‌وگوی ما با او مسئولیت اجتماعی هنرمندان است. «او در این گفت‌و‌گو این وظایف را محدود به دایره هنرمندان نمی‌داند و آن را مبتنی بر مسئولیت شهروندی عنوان می‌کند که به اعتقاد این بازیگر وظیفه تمام کسانی است که در جامعه‌ زندگی می‌کنند هنرمندان به واسطه نگاه ریزبین‌تر و حساس‌تری که دارند در رویارویی با یک رویداد شاخک‌های حسی‌شان زودتر واکنش نشان می‌دهد. حساس که باشیم زودتر دردمان می‌آید و درد که بیاید صدایمان در می‌آید

http://www.fardanews.com/files/fa/news/1392/9/26/191643_236.jpg

صاحب این جملات رضا کیانیان است، بازیگری که خود را از رنج‌ها و مشکلات جامعه بر کنار نمی‌داند. هر چند که به باور کیانیان این اقدامات و فعالیت‌های داوطلبانه مبتنی بر مسئولیت شهروندی است و همه باید نسبت به جامعه خود احساس وظیفه کنند و از این جهت امتیازی بر او مترتب نیست. «اگر در قبال یک مسأله اجتماعی واکنش نشان می‌دهم به این دلیل است که من شهروند این جامعه هستم و نه اینکه چون هنرمندماین عبارت ترجیع‌بند صحبت‌هایش است. او می‌گوید: «نباید این تصور ایجاد شود که هر کسی قبل از مطرح شدن به عنوان یک هنرمند این مسائل را درک نمی‌کرده! و حالا که به عنوان هنرمند مطرح شده است مسئولیت اجتماعی‌‌ پیدا کرده است! این تعبیر یعنی هنرمندان دردشان نمی‌آید و فقط به خاطر مسئولیت اجتماعی و از سر شکم سیری واکنش‌ نشان می‌دهند

کیانیان که سابقه حضور در فراخوان های اجتماعی را در کارنامه دارد، می افزایدما به حکم انسان بودن دردمان می‌آید. هر کسی وقتی دردش بیاید باید حداقل یک آخ‌ بگوید. بعضی‌ها بلندتر و خیلی‌ها کوتاه‌تر. هر کسی وقتی یک نابسامانی می‌بینند برای به سامان کردن‌اش باید حرکتی انجام بدهدوظیفه‌ای که هنرمندانی چون کیانیان با میل و رغبت انجام می‌دهند و از زیربار آن شانه خالی نمی‌کنند. این روزها احساس مسئولیت در قبال انواع رویدادهای اجتماعی و به تعبیر ساده احساس مسئولیت اجتماعی و شهروندی‌ هنرمندان آنقدر شعاع یافته است که اگر بخواهیم یکی دو حرف معقول در این باب بزنیم راه میانبر برای رسیدن به مقصود آن است که در یک دایره به چند شاهد مثال اندک محدود بمانیم. از آلودگی هوا و محیط زیست، بحران بی‌آبی، سگ‌کشی با تزریق سم و کشتار بی‌رحمانه پرندگان مهاجر تا ماجرای اسیدپاشی اصفهان، گم‌وگور کردن دو بیمار در بیابان‌های اطراف تهران، پشتیبانی از بی‌خانمان‌ها و کارتن‌خواب‌هاو.. و همین اواخر شکافتن بخیه صدرای 4 ساله شاهد شکل‌گرفتن موج‌هایی برای انگیزش و تقویت بنیان‌های اخلاقی جامعه بوده‌ایم که سلسله جنبان آنها باز هم بی‌ارتباط با این دست از الگوهای مرجع جامعه نبوده است. همسو با گسترش شبکه‌های ارتباطی و رسانه‌ای ارتباط الگوهای مرجع را با جامعه نزدیک‌تر کرده و دامنه بازتاب واکنش‌های آنها به هر رویداد اجتماعی گسترده‌تر از گذشته شده است. این روزها واکنش‌های آنی و هیجانی هنرمندان که در قالب یادداشت در می‌آید هر چند که محدود به روزنامه ها و اخبار رسانه‌ای هم باشد یک پیام برای جامعه دارد «نسبت به رفتارهای غلط اجتماعی بی‌تفاوت نباشید

وقتی قلبم به درد می آید می نویسم

رضا کیانیان در پاسخ به سؤالی در خصوص اثرگذاری این واکنش‌های آنی و اینکه چقدر می‌تواند نویددهنده شروع فصل تازه‌ای از بلوغ اجتماعی با رفتارهای مدنی باشد می‌گوید که دور از واقع‌نگری است اگر چنین توقع و انتظاری از اثرگذاری یک یادداشت داشته باشیم. او درباره انگیزه‌هایش برای به نگارش در آوردن این یادداشت‌ها می‌گوید: «من قلبم به درد می‌آید می‌نویسم، نه اینکه چون هنرمندم بلکه به این خاطر که قبل از آن یک شهروندم و به کشورم و رشد اخلاق در آن علاقه دارم. قبل از همه انسانم و قلبم به درد می‌آید، می‌نویسم و خوشبختانه چون هنرمند هم هستم همه خبرگزاری‌ها لطف می‌کنند و گزارش می‌کنند. این یک امتیاز است و برد بیشتری دارد و یادمان باشد سکوت ما هم برد

بیشتری دارد

به باورکیانیان هنرمند قرار نیست با چنین اقداماتی موج ایجاد کند! بلکه تمام این واکنش‌ها مبتنی بر مسئولیت شهروندی است. به گفته او تنها وظیفه هنرمند خلق آثار هنری است و هر گونه بیاندیشد در آثارش نمود پیدا می‌کند. او می‌گوید: «هنرمند مصلح اجتماعی نیست! هنر و هنرمند جهان را متعادل می‌کنند و ذات و بنیان تعادل؛ اخلاق‌مدار، آزاده‌خواه، پاک، انسانی، آرام، زیبا و خود به خود ضد افراطی‌گری، ضد خشونت و ضد بی‌اخلاقی است.وظیفه هنر حفظ تعادل و زیبایی در جهان است

این بازیگر می‌افزاید: «هر هنرمندی تفکراتی دارد که خلاقیت و کار هنری‌اش برآمده از آن سرچشمه است و این‌گونه است که هر اثر هنری بلندگوی امیال، خواسته‌ها و دیدگاه‌های او می‌شود که اغلب بازتاب همان چیزی است که در اجتماع برایش اتفاق می‌افتد. پس نباید از او انتظار داشت که منفک از اثر هنری‌اش به مسئولیت‌های اجتماعی بپردازد! مسئولیت‌های اجتماعی هنرمند با سیاست‌مداران، مدیران و کنشگران اجتماعی متفاوت است

چاره اندیشی برای رفتارهای غلط اجتماعی

«فروپاشی اخلاق در جامعه» و لزوم چاره‌اندیشی برای اصلاح رفتارهای غلط اجتماعی یکی دیگر از موضوعاتی است که کیانیان به عنوان وظایف شهروندی بر آن تأکید دارد. او با ابراز نگرانی از گسترش بی‌اخلاقی و ولنگاری در رفتارها و ارتباطات روزانه اجتماعی از قبیل ترافیک، معاشرت، تجارت و... مسئولیت شکل‌گیری چنین جریانات خطرناکی را بازتاب عملکردها می‌داند. او در این باره توضیح می‌دهد: « وقتی خط فقر به زیر یک و نیم میلیون تومان می‌رسد در حالی که درآمد بخش عظیمی از جامعه به یک میلیون تومان هم نمی‌رسد برای حفظ خود و خانواده‌اش به ورطه بی‌اخلاقی سقوط می‌کند. حضرت علی(ع) می‌فرماید: وقتی فقر از یک در وارد شود دین و اخلاق از در دیگر خارج می‌شود. و همه می‌دانند که این زیرخط فقر زندگی کردن بسیاری از مردم حاصل سوءتدبیرهای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی است

http://iraneconomist.com/files/fa/news/1394/7/27/143385_383.jpg

کیانیان مثال می‌زند و به ترافیک و رانندگی اشاره می‌کندخیابان‌های ما پر شده از پورشه‌سواران، مازاراتی‌سواران و بنتلی‌سواران طوری که بنز و بی‌ام دبلیو دیگر به چشم نمی‌آید حالا کسی را فرض کنید که با قرض و قوله توانسته یک موتورسیکلت یا یک پراید بخرد وقتی وارد خیابان می‌شود و دور و برش این همه ماشین فوق‌گران می‌بیند بلافاصله مقایسه می‌کند و می‌بیند که اگر کل زندگی‌اش را هم بفروشد و تمام دارایی خود و خانواده‌اش را روی هم بگذارد به اندازه یکی از این ماشین‌ها هم نمی‌شود عقده‌مند می‌شود و برای اینکه عقده‌اش را خالی کند سعی می‌کند از آن‌ها جلو بزند یا راهشان را ببندد. نمی‌خواهم بگویم خودم هم مرتکب این بی‌اخلاقی شده‌ام اما سال‌ها پیش که رنجرور حدود 70 میلیون تومان بود و ارزش خانه‌ای که من ساکن آن بودم و مال من هم نبود نهایتش می‌شد 10 میلیون تومان ناخودآگاه دچار این قیاس می‌شدم که چطور یک نفر براحتی 7 تا خانه من را سوار شده و در این شهر می‌راند و خیالش هم نیست که ماشینش آسیب ببیند. این مربوط به 30 سال پیش است الآن که خیابان‌های شهر پر شده از ماشین‌هایی که بالغ بر2 یا 3 میلیارد تومان ارزش دارند. همه در فشار ترافیک از خودشان می‌پرسند از کجا آورده‌اند؟ و همه می‌دانند که وقتی کسی براحتی دارایی‌اش را به رخ می‌کشد بی‌اخلاقی است. بی‌اخلاقی فقط به این نیست که ما جلوی یک ماشین بپیچیم. بی‌اخلاقی این است که در شرایطی نامتوازن این ماشین‌ها وارد می‌شوند و معلوم نیست چه کسی آن‌ها را وارد می‌کند و چگونه وارد می‌شوند و چگونه این بچه‌های جوان در صف خرید نوبت گرفته‌اند

با وجود این کیانیان معتقد است این مسائل مانع از آن نمی‌شود که برای اصلاح رفتارهای جامعه نقش منفعلی داشته باشیم و تسلیم شرایط زمانه شویم. او می‌گوید: «همه آدم‌ها مسئولیت دارند، هر کسی که متوجه نقایصی در روابط اجتماعی‌اش می‌شود مسئولیت دارد. چون دارد در آن روابط اجتماعی زندگی می‌کند

افزون بر این‌ها او نکته‌ای قابل تأمل درباره نقش طبقه متوسط جامعه و تأثیرگذاری آنها در رویدادهای اجتماعی مطرح می‌کند. او می‌گوید: «اتفاقات سال‌های گذشته متأسفانه طبقه متوسط را نابود کرد یعنی طبقه متوسط دوقطبی شد به فقیر و ثروتمند. در حالی که این طبقه متوسط است که اصولاً اخلاق مدار است و مصرف کننده هنر است. طبقه متوسط است که در جابه‌جایی‌های مدیران و پیروزی و شکست انتخابات نقش‌آفرین و اثرگذار هستند. طبقه متوسط است که اعتراض می‌کند. طبقه متوسط است که حرکت‌های حق‌طلبانه اجتماعی را ایجاد می‌کند. بیشتر روزنامه می‌خواند. بیشتر کتاب می‌خواند و بیشتر مطالبه دارد. >

کیانیان هر چند تأکید دارد که تمام اقدامات اجتماعی هنرمندان به واسطه تعهد و مسئولیت شهروندی است اما نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که وقتی هنرمندان مورد احترام و وثوق جامعه برای حل یک معضل پیشقدم می‌شوند انگیزش بیشتری در مردم برای مشارکت در فعالیت‌های داوطلبانه ایجاد می‌شود. مردم به فعالیت هنرمندان بیش از باقی گروه‌های مرجع چشم دوخته‌اند و صدای آنها را زودتر می‌شنوند.

این هنرمند شناخته شده به تأثیرگذاری نسبی اقدامات اجتماعی هنرمندان روی آرا و افکار عمومی جامعه باور دارد و البته این نکته را خاطرنشان می‌کند که همه آنها به یک میزان در ترغیب و تشویق جامعه برای پیشبرد اهداف خیرخواهانه مؤثر نیستند. تخریب برخی چهره‌های فرهنگی و هنری با هدف بیرون راندن آنها از متن جامعه و محروم شدن‌شان از همراهی‌های مردمی توسط برخی رسانه‌ها یکی از معضلات گریبانگیر ماست. وقتی پیامدهای این اتفاق را از کیانیان جویا می‌شویم می‌گوید: « مردم بخوبی این رسانه‌ها را می‌شناسند و تشخیص می‌دهند که حرف کدام به صواب نزدیکتر است. اتفاقاً وقتی برخی رسانه‌ها از شخصیتی بد می‌گویند بیشتر اسباب محبوبیت او را فراهم

کرده‌اند

حرکت اجتماعی و فرهنگی «سین هشتم» برای ساخت سرپناه برای زنان بی‌سرپناه، گلریزان برای نجات جوانان و مادران محکوم به اعدام، مشارکت در جمع‌آوری کمک‌های نقدی در حادثه زلزله‌ها و... بخشی از فعالیت‌های هنرمندان است برای اینکه شهروندان را از موضع نظاره‌گر و بی‌تفاوت نسبت به امور خیرخواهانه بیرون آورده و به کنش و اقدام ترغیب کنند تا بلکه مشکلات جامعه توسط خود جامعه حل شود و به جای انتظار اقدام مدیران بالادستی خودشان آستین بالا بزنند و برای حل معظلات اجتماعی پیشقدم شوند. کیانیان می‌گوید کافی است کمی سر بچرخانیم و به مشکلاتی نگاه کنیم که خودمان هم می‌توانیم در حل آن پیشقدم شویم. او می‌افزایدکار دولت ساماندهی و سیاست‌گذاری‌های کلان است. نباید همه چیز و همه مطالبات را از دولت خواست و توقع داشت. بسیاری از مشکلات توسط خود مردم رفع می‌شود

نگاه مدیران به تأثیرگذاری هنرمندان

نگاه مدیران اجتماعی به همراهی هنرمندان و تأثیرگذاری‌ آنها در برانگیختن مشارکت اجتماعی مردم نگاه مثبتی است چرا که این نوع همکاری‌ها پشتوانه عظیمی برای مسئولان در حل مسائل و مشکلات اجتماعی ایجاد می‌کند. با این حال وقتی واکنش هنرمندان به نارسایی‌های اجتماعی فراتر از قالب واکنش‌های آنی و ژورنالیستی در قالب یک اثر هنری که رسالت هنرمندانه آنهاست نمود پیدا می‌کند چندان با اقبال و استقبال این مدیران مواجه نمی‌شود.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/04/12/13910412135941536_PhotoL.jpg

چه اتفاقی می‌افتد که وقتی این نگاه کنشگرانه و فعالانه شهروندی و واکنش به معضلات اجتماعی در آثار هنری‌شان انعکاس می‌یابد به واژه پر ابهام و ایهام «سیاه‌نمایی» برمی‌خوریم؟ رضا کیانیان در پاسخ به این سؤال می‌گوید: «بعضی از مدیران به غلط فکر می‌کنند با پاک کردن صورت‌مسأله، اصل معضل حل می‌شود مثل کبکی که سرش را زیر برف بکند، نباید سرمان را زیر برف کنیم. کار هنری اثر اجتماعی عمیق‌تری برجامعه دارد و در روح و ذهن مخاطب تأثیر بلند مدت می‌گذارد؛ تأثیر عمیقی که به ساختن ذهن مخاطب منجر می‌شود اما واکنش‌های آنی به قول شما ژورنالیست‌ها مثل سرمقاله یک روزنامه است که فقط یک روز استفاده می‌شود و فردا توی آن سبزی می‌پیچند ولی یک اثر هنری مثل داستان، شعر، موسیقی، فیلم و تابلو همیشه ماندگارند و همیشه حرفی برای گفتن دارند و همیشه در کتابخانه و قفسه نگهداری می‌شوند و هر از گاهی به آن‌ها رجوع می‌شود. یادداشت من در روزنامه‌ها فراموش می‌شود. یک روز روی سایت‌های خبری قرار می‌گیرد و فردا با آمدن اخبار تازه‌تر دیگر جایی در ویترین خبری ندارد اما یک اثر هنری اثرگذارتر زیبایی‌هایی را می‌گستراند و زشتی‌های واقعیت موجود جهان را به سخره می‌گیرد و برملا می‌کند ولی هیچ‌کدام از این‌ اقدامات رسانه‌ای و هنری ناقض هم نیستند چون هر کدام جای خاص خودشان را دارند و باید باشند تا زیبایی و آزادی هم باشد

هنرمندان در نقشی تازه

محدثه واعظی‌پور

روزنامه نگار

چهره‌های مشهور و محبوب در دنیای جدید که جهان ارتباطات گسترده و زمانه حکمرانی رسانه‌ها است، کارکردهای اجتماعی بسیاری دارند. نظام ستاره ساز با همه انتقادهایی که به آن وارد است گاهی از چهره‌های شناخته شده و محبوب ورزشی، هنری و حتی سیاسی برای اهداف خیرخواهانه استفاده می‌کند. یکی از مهمترین وظایف نامداران عرصه هنر یا سلبریتی‌ها این است که در لحظه‌های حساس زندگی اجتماعی، همسو با مردم و در کنار آنها باشند. فاش شدن فعالیت‌های خیریه این چهره‌ها و تلاش‌هایی که برای بهتر شدن دنیای اطراف برای همه مردم دارند، بخشی از این استراتژی است. ستاره‌های ایرانی هم، همسو با گسترش شبکه‌های مجازی و رسانه‌هایی که رابطه آنها را با جامعه نزدیکتر کرده‌اند، نقش اجتماعی پررنگ‌تری یافته‌اند. البته این مشارکت و واکنش نشان دادن به رویدادها و مسائل روز، بسته به شخصیت، علایق، دغدغه‌ها و نوع نگرش این ستاره‌ها و چهره‌های مشهور، سمت و سو گرفته و می‌گیرد.

به نظر می‌رسد دستاورد مثبت حضور و مشارکت هنرمندان در عرصه‌های مختلف اجتماعی، اگر با نقشه راه و درست انجام بگیرد بسیار بیشتر از پیامدهای منفی آن است. جامعه همواره برای انرژی گرفتن و تشویق شدن به انتخاب مسیر درست نیازمند الگوست. هنرمندان به دلیل شهرت و محبوبیتی که دارند مورد توجه قرار می‌گیرند و تأثیرگذاری نسبی روی آرا و افکار جامعه دارند. اگر نهادهای اجتماعی و آموزشی در پی فرهنگسازی و استفاده از این ذخایر باشند، می‌توان با برنامه‌ریزی و در درازمدت حرکت‌های پراکنده هنرمندان و ورزشکاران را جهت دهی کرده و از آن برای پیشبرد اهداف خیرخواهانه یا تغییر هنجارهای اجتماعی بهره برد.

به عنوان نمونه امسال بسیاری از سینماگران در فراخوان اهدای عضو مشارکت کرده و با دریافت کارت، کوشیدند جامعه را متوجه این حرکت کنند. طبیعی است که حضور چهره‌هایی همچون رامبد جوان، بهرام رادان و نمونه‌هایی در این سطح علاوه بر ترغیب افراد جامعه به همراهی با این موج، آنهایی را که اساساً به این موضوع بی‌اعتنا یا کم توجه هستند تشویق می‌کند همراه با جامعه و هنرمندان در این مسیر گام بردارند. بخشی از ماجرای الگوسازی آگاهانه رخ می‌دهد، یعنی مخاطب براساس نیازها و دانش خود انتخاب می‌کند از کدام چهره سیاسی، اجتماعی، علمی و هنری تأثیر بگیرد، اما درصدی از جامعه، پیرو موج‌هایی هستند که هر چند وقت یک بار به وجود می‌آید، از آن استقبال می‌شود و جامعه را درگیر می‌کند. در فعالیت‌های خیرخواهانه مانند تشویق به اهدای عضو پس از مرگ، این همراه شدن با موج می‌تواند مثبت قلمداد شود به این دلیل که در نهایت همنوعان نیازمند ما را از مرگ حتمی نجات می‌دهد.

http://www.aftab.ir/news/2010/nov/07/images/9e165c9304bf51406ea0a07ff88ea683.jpg

تعدادی از هنرمندان سینما، موسیقی و تئاتر در سال‌های گذشته که استفاده از رسانه‌های مجازی این طور در جامعه رواج نداشت، در بسیاری از عرصه‌های خطیر همراه مردم بودند تا آنها را به انجام کار نیک تشویق کنند. از جمله این حرکت‌ها تلاش عزت الله انتظامی برای نجات یک نوجوان محکوم به اعدام بود. رخشان بنی‌اعتماد، مریلا زارعی، نیکی کریمی، رضا کیانیان و... در مقاطعی نشان دادند از محبوبیتشان برای رفع مشکلات تعدادی از شهروندان استفاده می‌کنند. خانه سینما و هنرمندانش پس از فاجعه زلزله ورزقان به جمع‌آوری کمک‌های نقدی و جنسی مردم پرداختند. سینماگران در آیین بدرقه شهدای غواص یا مراسمی از این دست با حضور در کنار مردم، اهمیت این رویدادها را به جامعه گوشزد کردند. دستاوردی که از این مشارکت‌ها به دست آمده نشان می‌دهد جامعه نسبت به این حضور و تبلیغ بی‌توجه نیست و هنرمندان ایرانی قادرند دوستدارانشان را در این حرکت‌های اجتماعی و ملی با خود همراه کنند. شاید بزرگترین مشکل برای پررنگ شدن و تداوم این گونه دعوت‌ها، همسو نبودن دیدگاه رسمی با بعضی هنرمندان باشد. طبیعی است که همه هنرمندان، سیاستمداران و چهره‌های ورزشی از یک میزان مقبولیت و مشروعیت برخوردار نیستند، اما برای استفاده از محبوبیت و شهرت آنها لازم است خط کشی‌های جناحی و تفاوت‌ دیدگاه‌ها را کنار گذاشت و به همه‌ستاره‌های سپهر فرهنگ و هنر و سیاست و ورزش اجازه داد به نفع مصلحت جمعی و ملی، در کنار پرچم سه رنگ ایران برای حل مشکلات و بحران‌ها گام بردارند. یادداشت نوشتن در نشریات و رسانه‌های مکتوب، حضور در شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی، همراه شدن در حرکت‌های جمعی و آیین‌های ملی و مذهبی راهی است تا جامعه ایرانی، سنت‌ها، باورها و آدابش را دوباره احیا کند.

تلاش هنرمندان برای شناختن باورهای مفید

این گونه مشارکت‌ها، برای جامعه‌ای که متهم است به منفعت طلبی و گسترش فردگرایی حکم زنگ خطری را دارد تا بیداری و آگاهی را گسترش دهد. هنرمندان وامدار این فرهنگ و تاریخ اند، تلاش آنها برای تغییر باورهای غلط و ساختن باورهای مفید و کارآمد برای جامعه‌ای در حال گذار، بخشی از دین آنها را به این سرزمین و مردمانش ادا می‌کند. باید به آنها فرصت بدهیم تا با عضویت در نهادهای مدنی و اجتماعی، با استفاده از نظر کارشناسان جامعه را نسبت به بلایایی که هویت جمعی، نشاط و خردورزی را نشانه رفته حساس کنند.

رشد تجمل‌گرایی و قانون گریزی، بی‌توجهی به مصالح جمعی، ضعیف شدن ارکان خانواده، نابودی محیط زیست و بحران‌هایی از این دست در آینده‌ای نه چندان دور، جامعه ایرانی را فرتوت و بی‌رمق می‌سازد، پس بر همه ما و بویژه هنرمندان واجب است دست کم نسل تازه را برای مبارزه با این وضعیت دعوت کنیم. هنرمندان نخستین گام‌ها را برداشته‌اند، گام‌های بعدی را باید با همراهی نهادهای اجتماعی و فرهنگی محکم‌تر برداشت.

ایران/امروز با… احمد منزوی

به یاد استاد؛ 9 سال بعد

سایر محمدی

استاد احمد منزوی از بزرگان عرصه نسخه‌پژوهی و فهرست‌نویسی درگذشت؛ خبر به همین سادگی بود، اما زندگی این چهره فرهنگی به این سادگی شکل نگرفته و به بار ننشسته بود. فقدان او ضایعه‌ای بزرگ برای اهل تحقیق و اندیشه است. به خاطر دارم 25 آبان سال 1385 در کتابخانه مجلس شورای اسلامی هفتمین دوره «آیین بزرگداشت حامیان نسخ خطی» برگزار شد و از چهره‌های فعال این عرصه تجلیل به عمل آمد که یکی از برگزیدگان، استاد احمد منزوی بود و در کارنامه‌اش فهرست‌نویسی بیش از 80 کتاب دیده می‌شود. در همان ایام گفت‌وگوی کوتاهی با او داشتیم که در صفحه آخر روزنامه ایران تحت عنوان «امروز با احمد منزوی» در تاریخ 30/8/1385 چاپ شد. به مناسبت درگذشت او به سراغ آرشیو روزنامه رفتیم و اقدام به بازچاپ آن می‌کنیم تا یاد او را زنده نگه داریم. استاد منزوی در سال 1302 به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در نجف گذراند، دوران متوسطه را در دارالفنون سپری کرد و سرانجام در رشته الهیات از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. وی کار نسخه‌شناسی و نسخه پژوهی را از سال 1325 آغاز و نخستین کتابی که منتشر کرد «المصفا» بود که پدرش در علم رجال نوشته بود.

http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1394/09/21/13940921020239226691924.jpg

آقای منزوی، چگونه وارد کار نسخه شناسی شدید و از چه زمانی شروع به کار کردید؟

من مقدمات کار نسخه شناسی را از دوران ابتدایی پیش پدرم حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی مؤلف کتاب «الذریعه الی تصانیف الشیعه» و «طبقات اعلام الشیعه» شروع کردم و زمانی که در سال 35 در رشته الهیات فارغ‌التحصیل شدم، نخستین کار پژوهشی‌ام را با عنوان «المصفا» به دست چاپ سپردم. بعد از آن دیگر کار فهرست نگاری و نسخه شناسی را ادامه دادم و...

شما در رشته الهیات فارغ‌التحصیل شده‌اید. بعد به نسخه شناسی و فهرست نگاری روی آورده‌اید، این دو چقدر به هم مربوطند؟ آیا می‌توان رشته فهرست نگاری و نسخه شناسی را در دانشگاه‌ها ایجاد کرد؟

همانطور که اشاره کردید، من تحصیلات دانشگاهی‌ام را در رشته‌ای متفاوت با حرفه‌ام به پایان بردم، در حال حاضر هم چنین رشته‌ای در دانشگاه‌های کشور نداریم. البته رشته کتاب شناسی و کتابداری داریم که این مبحث را از دیدگاهی مدرن مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد. فهرست نگاری نسخه‌های خطی کار بسیار دشواری است چرا که موضوع بندی آن سخت است. ممکن است در یک کتاب خطی که ظاهراً درباره تاریخ است اطلاعاتی در مورد جغرافیا، فلسفه و علوم اجتماعی و... آمده باشد و این کار فهرست نگاری را دشوار می‌کند.

چند نوع فهرست‌نویسی در ایران رایج است؟

ما انواع فهرست‌نویسی داریم، یکی از آنها فهرست «نامگو» است که در این شیوه نام کتاب، نام مؤلف، سال انتشار، محل انتشار و مواردی از این قبیل می‌آید. در مقابل فهرست نامگو که اختصار در آن رعایت می‌شود، فهرست تفصیلی را داریم که در این شیوه فهرست‌نگاری همه اطلاعات یک نسخه خطی را دربرمی‌گیرد. ضمن اینکه در این روش به نسخه‌های موجود کتاب فوق در جاهای دیگر هم اشاره می‌شود. اما در فهرست‌نگاری تطبیقی، نسخه موجود با نسخه‌های دیگر همان اثر مورد مقایسه قرار می‌گیرد و محک زده می‌شود. یعنی با انجام تحقیقات وسیع به این موضوع پرداخته می‌شود که نسخه حاضر در اماکن دیگر با چه عنوانی ثبت و ضبط شده، در چه سالی مکتوب شده است و...

جام جم/کافه‌ میرداماد

فخیم‌زاده: شهرت و پول بازیگری وسوسه‌انگیز است

تقریبا همه مردم او را به واسطه کارهایش در زمینه بازیگری، کارگردانی و فیلم‌نامه‌نویسی می‌شناسند. بیشتر از چهار دهه است که به صورت مداوم در سینما، تلویزیون و تئاتر حضور دارد و فیلم‌های پرفروشی مانند خواستگاری و همسر را کارگردانی کرده و با ساخت سریال‌هایی مانند خواب و بیدار و ولایت عشق بین عموم مردم به شهرت رسیده است.

http://www.biograph.ir/wp-content/uploads/2013/12/141-58.jpg

مهدی فخیم‌زاده در کتابی به نام «سینما و من» همه زندگی خود را نوشته است، اما در گفت‌وگوی کوتاهی که با او انجام دادیم، به طور مختصر از زندگی شخصی و دیدگاه‌هایش درباره هنر گفت.

در ابتدا کمی از خودتان برایمان بگویید؛ از میزان تحصیلات و خانواده‌ای که در آن متولد شدید؟

پدر و پدربزرگم متولد تهران هستند، من هم در محله درخونگاه تهران به دنیا آمدم، پنج خواهر و بردار بودیم که من از همه کوچک‌تر هستم، سه خواهر و دو برادر. پدرم از کارگر بالاتر از کارمند پایین‌تر بود. سواد داشت، اما تحصیلکرده نبود. برخلاف مادرم که تحصیلکرده بود. مادرم در کودکی معلم سرخانه داشت و تا حدودی با زبان فرانسه آشنا بود و قرآن هم می‌خواند. به همین دلیل مادرم نقش مهمی در تربیت ما داشت، اما برادرم که هفت سال از من بزرگ‌تر است نقش مهمی در زندگی، تحصیل و کارم داشت. برای تحصیل در رشته ادبیات به دانشگاه تهران رفتم، اما قبل از این‌که لیسانس بگیرم، درس را رها کردم و وارد حرفه سینما شدم.

با توجه به سطح سواد و تحصیلات مادرتان چنین به نظر می‌رسد که سهم زیادی در انتخاب‌های شما داشته است؟

مادرم با حرفه من کاملا مخالف بود. او دوست داشت من پزشک شوم، به همین دلیل هم دو سال درس پزشکی خواندم، اما این رشته را رها کردم. مادرم همیشه شاکی بود که چرا من پزشک نشدم.

حتی وقتی که شما معروف شدید، باز هم دوست داشت که شما پزشک شوید؟

بله! چندان به شهرتم کاری نداشت. همیشه می‌گفت، نمی‌شود به جای نقش معتاد و عقب‌افتاده نقش دکتر بازی کنی! نمی‌توانستم به او بقبولانم که نقش دکتر را معمولا سیاهی‌لشگرها بازی می‌کنند!

درخونگاه یکی از محلات قدیمی تهران است؛ محله‌ای که به نوعی مرکز فرهنگ و هنر آن دوره بوده و اسماعیل فصیح هم در داستان‌‌هایش همیشه از این محله نوشته است، به نظرتان محله و جغرافیای زیستی آدم‌ها چقدر در سرنوشت و زندگی آنها موثر است؟

من تا 10سالگی در محله درخونگاه زندگی کردم. بعد رفتیم به جاده تهران‌نو، پایین‌تر از وحیدیه ایستگاه منصورآباد تا 21 سالگی در این محله بودم، البته به دبیرستان رازی می‌رفتم که در محله شاپور بود. به نظرم محله چندان در تربیت و سرنوشت آدم‌ها موثر نیست. اسماعیل فصیح در محله درخونگاه بزرگ شده و در رمان «دل‌ کور» به خوبی آنجا را توصیف کرده است، مرحوم سمندریان هم بچه همین محله است و چندتا از هنرمندان معروف دیگر هم بچه درخونگاه هستند، اما این دلیل نمی‌شود که بگوییم این محله تاثیری در سرنوشت و انتخاب حرفه آنها داشته است. در آن زمان محله‌های تهران محدود بود؛ سنگلج، درخونگاه، بوذرجمهری، خانی‌آباد و... معروف‌ترین محله‌‌ها بود. از بچه‌‌هایی که با هم بزرگ شدیم، هیچ‌کدام به سمت هنر نیامدند. وقتی هم که من وارد تئاتر و سینما شدم، هیچ‌کدام باور نمی‌کردند، چون خیلی بازیگوش بودم و کسی باور نمی‌کرد من به سمت هنر گرایش پیدا کنم.

شما در دوره سختی وارد سینما شدید؛ دوره‌ای که یا باید پول می‌داشتی یا رابطه خیلی قوی! با توجه به تجربه‌ای که دارید، چطور می‌شود وارد حرفه‌هایی مانند سینما که به نظر خیلی‌ها دست‌نیافتنی است، شد؟

اصولا هنر مانند کارهای دیگر نیست. مثلا کسی که در رشته پزشکی تحصیل می‌کند، می‌داند بعد از اتمام تحصیلاتش می‌تواند تابلویی بزند و این حرفه را ادامه دهد، اما هنر این‌گونه نیست. اکنون هم ورود به دنیای سینما سخت است. همیشه هم پول و رابطه بوده و هست، اما اینها نتیجه‌بخش نیست.کسی که بازیگر نیست، نمی‌تواند با پول در این حرفه باقی بماند. کسی که می‌خواهد بازیگر شود، باید پشتکار و صبر داشته باشد. در ابتدای ورود به این حرفه کار و نقش دنبال کسی نمی‌رود؛ بلکه خود فرد باید به دنبال کار باشد و استعداد و توانایی خود را در یکی از رشته‌های سینما پیدا کند.. من توانایی‌ام در زمینه نوشتن بود، همان زمان متوجه شدم که سینما به فیلمنامه نیاز دارد، الان هم نیاز دارد، کارگردان و بازیگر زیاد است، اما فیلمنامه‌نویس کم است. من از این امتیاز استفاده کردم و وارد سینما شدم. یکی مثل آقای گلزار از چهره‌اش استفاده می‌کند و بازیگر می‌شود، به هر حال باید امتیازی داشته باشی. سینما راه خودش را می‌رود، من فیلمنامه‌های زیادی مجانی برای تهیه‌کننده‌ها نوشتم که یک نقش دوم و سوم بهم بدهند، اما واقعیت این است که الان جوان‌ها پرتوقع شده‌اند و خیال می‌کنند که سینما منتظر ورود آنهاست، تصور می‌کنند که خیلی هنرمند برجسته‌ای هستند، نگاه واقع‌بینانه به خودشان ندارند. مثلا دختر خانمی چهره‌ای کاملا معمولی دارد، اما به نظر خودش خیلی زیباست و می‌تواند به راحتی وارد سینما شود.

http://www.rahafun.com/wp-content/uploads/rahafun.com-Mehdi_FakhimZadeh-4.jpg

این روزها جوان‌ها می‌خواهند یک‌شبه ره صدساله بروند و به شهرت و پول زیادی دست پیدا کنند، این خواسته ریشه در مسائل اقتصادی دارد یا توهم و خیال است؟

بیکاری در جامعه ما زیاد است، اما جوان‌‌ها به دلیل بیکاری به سمت سینما نمی‌آیند! این حرفه وسوسه‌انگیز است، وسوسه‌اش بیشتر برای رسیدن به شهرت، پول و جنس مخالف است. خیلی‌ها می‌گویند من عاشق بازیگری هستم، اما عاشق بازیگری نیستند، عاشق شهرت بازیگر‌ی‌اند. در دوره‌ای که من وارد حرفه بازیگری شدم، اصلا شهرتی در کار نبود، بازیگران تئاتر را کسی نمی‌شناخت. الان خودم هم نمی‌دانم چرا به بازیگری علاقه‌مند شدم، نه پولی داشت و نه شهرتی، اما جوان‌‌های امروز می‌خواهند برای رسیدن به شهرت و پول، میان‌بُر بزنند، به همین دلیل بعد از مدتی سرخورده می‌شوند.

شما سال‌هاست که در سینما، تئاتر و تلویزیون فعالیت دارید و مرز شهرت را رد کرده‌اید و از نظر مالی هم نباید دچار مشکل باشید، فرزندتان درباره حرفه شما چه نظری دارد؟

یک دختر دارم که هیچ علاقه‌ای به حرفه و شهرت پدرش ندارد! با من کمتر بیرون می‌آید؛ چون مردم نسبت به من لطف دارند مثلا می‌خواهند عکس بگیرند و دخترم از این کارها خوشش نمی‌آید.

شما به عنوان چهره‌ای موفق به جوان‌ها چه توصیه‌ای دارید که آنها هم بتوانند در مسیر زندگی موفق عمل کنند؟

بازیگری حرفه دشواری است. به طور عام هر کسی فکر می‌کند که بالقوه بازیگر است و فقط باید کشف شود. معمولا همه مردم بازیگر هستند و می‌توانند مثلا عزت‌الله انتظامی شوند، مگر این‌که خلافش ثابت شود. این درباره فیلمنامه‌نویسی هم صدق می‌کند. به نظر بیشتر مردم نوشتن هر سرنوشت و ماجرایی می‌تواند سناریوی قابل کار باشد، در حالی‌که فیلمنامه کاملا با دیگر نوشته‌ها حتی رمان و داستان فرق می‌کند. حرفه سینما تقریبا شبیه فوتبال است، بیشتر مردم در خیال خودشان فوتبالیست هستند! علاقه‌مندان به بازیگری در وهله اول باید قبول کنند که بازیگر نیستند، بعد آموزش ببینند و در مرحله بعد صبر و پشتکار داشته باشند. تمرین کنند تا کارشان تبدیل به مهارت و خلاقیت شود، اما مشکل جوانان امروزی این است که می‌‌خواهند کسی بیاید آنها را کشف کند، به همین دلیل به دنبال آموزش و تمرین نمی‌روند.

جام جم/شیراز شهر جهانی ادبیات می‌شود

در حالی که ابتدای این هفته ثبت اصفهان و رشت در فهرست شهرهای خلاق یونسکو نهایی شد، مدیر گروه بخش فرهنگی کمیسیون ملی یونسکو از نامزد شدن شیراز به‌عنوان «شهر ادبیات» خبر می‌‌دهد، شهری که آوازه حافظ و سعدی‌اش آنچنان در جهان پیچیده است که گوته در آلمان و پوشکین در روسیه محو آثار و زندگی و اندیشه این بزرگان شده‌اند.

به گزارش جام‌جم، یونسکو چند سال پیش در اقدامی طرحی را آغاز کرد و نام «شبکه شهرهای خلاق» را بر آن نهاد. بر اساس این طرح، شهرهایی از سراسر جهان که یکی از هفت معیار اصلی در حوزه‌های ادبیات‌، خوراک‌شناسی،‌ صنایع‌دستی‌، موسیقی‌، هنرهای رسانه‌ای‌، هنرهای مردمی و طراحی را داشته باشند به این فهرست افزوده می‌شوند. گرچه این طرح از 11 سال پیش تاکنون راه‌اندازی شده، اما کشورمان که به اعتراف همه جهانیان یکی از باسابقه‌ترین جوامع بشری بشمار می‌آید، از امسال وارد این جرگه شده تا شهرهای ایران را که هر کدام آوازه جهانی دارند، در شبکه شهرهای خلاق جهان ثبت کند. امسال اصفهان براساس معیار صنایع‌دستی و رشت بر پایه تنوع و سلیقه غذایی نامشان را در این فهرست اضافه کردند. اما ایران را با نام ادیبانش می‌شناسند؛ تاجایی‌که کشورهای غیر فارسی‌زبان نیز برای سر بلند کردن در میان کشورها و شکار گردشگران خارجی به شاعران پارسی‌گو تمسک جسته‌اند. سالانه هزاران هزار از این گردشگران راهی قونیه می‌شوند تا مقبره مولانا جلال‌الدین رومی را زیارت کنند. با این تفاسیر چرا ایران شهری را با نام ادبیات در فهرست شبکه شهرهای خلاق جهانی ثبت نکند؟

از شیراز تا پراگ

عبدالمهدی مستکین،‌ مدیر گروه بخش فرهنگی کمیسیون ملی یونسکو می‌گوید که ایران قصد دارد شیراز را به‌عنوان شهر ادبیات برای ثبت در این فهرست شبکه شهرهای خلاق جهانی به ثبت برساند. به گفته او، شیراز آوریل ۲۰۱۶ برای ثبت در این فهرست به یونسکو معرفی می‌شود. او امیدوار است که این شهر در سال ۲۰۱۷ در فهرست شهرهای خلاق یونسکو به ثبت برسد. البته مستکین معتقد است نهایی شدن این نامزدی وابسته به همکاری شهرداری شیراز است: چون «باید نوع نگاه به شهرها از حالت سنتی خود خارج شود و شهرداران به توسعه پایدار شهرها و فراهم آوردن و گسترش زیرساخت‌های فرهنگی یک شهر توجه کنند

http://jamejamonline.ir/Media/Image/1394/09/24/635858201180012715.jpg

او به ضرورت تغییر در نگاه شهرداران و متولیان فرهنگی اشاره می‌کند و به مهر می‌گوید: امروز پراگ، یکی از شهرهایی است که سالانه گردشگران بسیاری را جذب می‌کند زیرا متولیان این شهر، به ارزش نویسنده‌ای چون کافکا پی برده‌ و این نویسنده را به یک سرمایه فرهنگی و اجتماعی تبدیل کرده‌اند. حتی مسیر پیاده‌روی او در این شهر را شناسایی و ثبت و ضبط کرده‌اند. با این‌‌که کافکا هم، چون حافظ، هرگز از شهر خود خارج نشده اما ما نمی‌دانیم حافظ کجا زندگی کرده ‌است.

مستکین با بیان این‌که گردشگری ادبی در کشور ما به زیارت مقابر خلاصه می‌شود، می‌افزاید: در حالی‌که ما براساس پاره‌‌ای مستندات می‌توانیم محل زندگی حافظ و سعدی را شناسایی و بازآفرینی کنیم. مدیر گروه بخش فرهنگی کمیسیون ملی یونسکو به ثبت شهرهای اصفهان و رشت در این فهرست اشاره می‌کند و می‌گوید: ایران سرآمد شهرهای خلاق یونسکو در آسیا شد و با ثبت دو شهر در این شبکه بین‌المللی، راه دیگری برای حضور گردشگران بیشتر به کشور باز کرد.

ایجاد شبکه شهرهای خلاق

به گفته مستکین، ‌ ایجاد «شبکه شهرهای خلاق» یکی از برنامه‌های سازمان جهانی یونسکو و در چارچوب رویکرد توسعه پایدار است که از سال 2002 برنامه‌ریزی‌های آن آغاز و سال 2004 با تائید کشورهای عضو نهایی و به تصویب رسید.‌

او هدف یونسکو از تصویب شبکه «شهرهای خلاق» را معرفی «ایجاد خلاقیت» به‌عنوان موتور چالاکی و طراوت فرهنگی در شهرها بیان می‌کند و به ایسنا می‌گوید: از آن‌جایی که این رویکرد کاملا از طرف سازمان یونسکو مطالعه شد، از سال 2004 تا دسامبر 2015 (آذرماه 1394) 116 شهر عضو این ساختار شدند.

به گفته مدیر گروه بخش فرهنگی کمیسیون ملی یونسکو، هر شهر که نامزد شهرهای خلاق می‌شود، باید واجد یکی از این معیارها بوده و پرونده‌ای از معیار خاص آن توسط متخصصان جامع شهری با نگاه خلاق‌گرایانه و فرهنگی و نه صرفا کالبدی از شهر تهیه کرده و پس از تائید نهایی در یونسکوی دفتر تهران، به سازمان بین‌المللی یونسکو فرستاده شود.

او با تأکید بر این‌که ‌یونسکو معتقد است صرفا نباید به تجسم و جسمیت یک شهر فکر کرد، عنوان می‌کند: بر اساس این طرح یونسکو باید با پاسداشت و پاسداری از قومیت فرهنگی آن شهر که در قالب این معیارها مندرج شده، روحی دوباره به کالبد شهر نامزد شده براساس معیارش دمیده شود، تا راه آن معطوف به مسیر توسعه پایدار باشد.

جام جم/گفت‌وگو با فخرالدین فخرالدینی، عکاس پرتره

دیجیتال، عکاس را تنبل بار می‌آورد

فرهیختگان و مفاخر فرهنگی و هنری زیادی را جلوی دوربینش نشانده و از آنها عکس پرتره گرفته است. او فخرالدین فخرالدینی است که لنز دوربینش به شکار چهره بسیاری از نامداران فرهنگ ایران زمین رفته است.

یکشنبه گذشته، سه کتاب از او شامل عکس‌های پرتره و نقاشی‌ها رونمایی شد. به همین مناسبت سراغ او رفتیم تا از سال‌ها فعالیتش بپرسیم. عکاسی که امروز به واسطه عکاسی از مفاخر ایران زمین، خودش به یکی از مفاخر تبدیل شده است. او در این گفت‌وگو از سال‌ها خاطراتش با نامداران سخن می‌گوید؛ از چهره خسته پروفسور هشترودی، ریاضیدان کشورمان هنگام عکاسی تا حضورش در عروسی جهان پهلوان تختی، رفت و آمد خانوادگی با شهریار و آغاز رفاقتش با عباس کاتوزیان، نقاش فقید. این گفت‌وگو را بخوانید.

درباره سه کتابی که چند روز قبل رونمایی شد، صحبت کنید.

دو تا پرتره‌ها است، پرتره یک و پرتره دو و سومی هم نقاشی‌های من است.

این پرتره‌ها را پیش از این هم منتتشر کرده بودید؟

پرتره اول را منتشر کرده بودم، منتها در کتاب‌های جدید تغییر و تحولاتی دادم که هیچ ربطی به کتاب قبلی ندارد و کلا تغییر کرده است. عده‌ای آن کتاب پرتره‌های قبلی را می‌خواستند اما در دسترس نبود. این است که با تغییراتی، پرتره‌های یک را به همراه پرتره‌های جدید (پرتره‌های دو) منتشر کردم.

http://www.photographyofiran.com/Content/media/image/2013/03/606_orig.jpg

این دو کتاب، پرتره چه شخصیت‌هایی را شامل می‌شود؟

پروفسور مجید سمیعی جراح مغز و اعصاب دنیا، پروفسور ماندگار، بهمن فرمان‌آرا، اصغر فرهادی، محمد احصایی، ناصر ملک‌مطیعی، حسین محجوبی، حسین علیزاده، پرویز کلانتری و... خیلی زیادند. عکس تختی هم هست که 50 سال پیش گرفتم و دو سال بعد فوت کرد. از محمدعلی موحد هم عکس جدید گرفتم که در این کتاب هست.

پس این عکس‌ها را طی سال‌های مختلف گرفتید.

بله، من از محمد نوری 53 سال قبل و از پرویز یاحقی هم 40 سال پیش عکس گرفتم که چاپ شده. از فرامرز پایور هم همین‌طور. از حسن گل‌نراقی که آهنگ مرا ببوس را خوانده هم عکس گرفتم که چاپ شده و عکس‌های جدیدی هم هست که قبلا چاپ نشده است.

همه عکس‌ها سیاه و سفیدند؟

بله، اما نقاشی‌ها رنگی است که از 73 سال قبل به این طرف است؛‌ از یازده سالگی که فردوسی را کشیدم تا کارهای اخیر.

همه این اشخاصی را که نام بردید، برای عکاسی به آتلیه خودتان دعوت می‌کردید؟

با برخی آشنایی داشتم، برخی هم تعریف مرا شنیدند و خودشان به دفتر کارم آمدند. از احمد شاملو گرفته تا محمدرضا شجریان و شهریار و فریدون مشیری.

اینها به آتلیه شما آمدند یا شما به دفتر آنها رفتید؟

از همه در دفتر خودم عکس گرفتم، جز شاملو که مشکل پا داشت و برای کتابم عکسش لازم بود. پس خانه‌اش رفتم.

یعنی تختی به دفتر شما آمد؟

تختی دوست من بود. عروسی‌اش هم رفتم.

خودتان دوست داشتید از چه کسی عکس بگیرید که نگرفتید؟

خیلی هستند، دکتر حسابی و همین‌طور آقای دهخدا. البته می‌خواستم از دکتر حسابی عکس بگیرم، ولی آن موقع آمریکا بودم. وقتی هم که برگشتم عکس بگیرم ، فوت کرده بود. خیلی افسوس خوردم. به پسرش ایرج گفتم که خیلی مایل بودم از پدرت عکس بگیرم اما نشد. دهخدا هم به سن من می‌خورد، ولی خیلی جوان بودم.

از کدام عکسی که گرفتید، بیشتر خوشتان می‌آید؟

مثل بچه‌های آدم هستند. از هر کدام خاطره‌ای دارم. از پروفسور هشترودی ریاضیدان گرفته تا بهزاد. با خیلی‌ها هم از قدیم آشنایی داشتیم. مثلا شهریار با پدرم دوست بود. رابطه ما همیشگی بود. پدر هفته‌ای یک روز شهریار را می‌دید و مرتب تماس داشتند. از انتظامی، نصرت کریمی، بیضایی، کشاورز و انوشیروان روحانی هم عکس دارم. در این کتاب آخرین عکس ناصر ملک‌مطیعی را هم دارم. از شهرام ناظری هم پارسال عکس گرفتم.

در خط فرهیختگان

از کودکی دوست داشتم عکاس پرتره شوم. از همان زمان می‌دانستم شخصیت‌های نام‌آور ماندگارتر هستند. علاقه داشتم و دارم که همه مردم با دیدن عکس‌هایم به این مفاخر فرهنگی و هنری ایران فکر کنند و چهره آن‌ها در یادشان بماند.

http://media.mehrnews.com/d/2015/02/20/3/1597605.jpg?ts=1448516263924

در طول این سال‌ها هیچ وقت نخواستید عکس رنگی بگیرید؟

عکس رنگی ایرادی دارد. این که بعد از مدتی رنگ‌ها می‌پرد. حدود 40 سال پیش دعوت شدم به کداک. با برادرم فرهاد رفته بودیم. یک سری عکس از ما گرفته بودند. الان که نگاه می‌کنم همه زرد و بنفش شده. عکس رنگی عمرش 40 ـ30 سال بیشتر نیست. اما سیاه و سفید با روشی که کار می‌کنم 400 ـ300 سال راحت می‌ماند.

همچنان آنالوگ کار می‌کنید؟

همیشه آنالوگ کار می‌کنم. البته عکس‌هایی که الان دارم 75 در 105 است. همه فکر می‌کنند با دیجیتال گرفته شده، این‌قدر که شارپ است، درحالی که همه آنالوگ هستند.

چرا با دوربین دیجیتال کار نمی‌کنید؟

از دیجیتال خوشم نمی‌آید.

به نظرتان مصنوعی است؟

فرش ماشینی را با فرش دستباف مقایسه کن، دندان مصنوعی را با دندان طبیعی مقایسه کن. نمی‌گویم دیجیتال بد است، دیجیتال کارایی خوبی دارد در سرعت عمل و کپی‌سازی، ولی حسی که آنالوگ دارد، دیجیتال ندارد. دیجیتال عکاس را تنبل بار می‌آورد. تند‌تند عکس می‌گیرد تا یکی از آنها خوب در‌بیاید، اما وقتی بدانی تعداد کمی فیلم داری و نباید آن را هدر بدهی، باعث می‌شود فکر کنی. همین فکر کردن، سازندگی می‌آورد.

در این سال‌ها وسوسه نشدید از شخصیت‌های سیاسی عکس بگیرید؟

من از سیاست دورم. همیشه دوست داشتم در خط فرهیختگان ادب و هنر باشم.

شما برادر فرهاد فخرالدینی هستید. در موسیقی هم فعالیت می‌کنید؟

تار می‌زنم، اما تفننی و نه حرفه‌ای. اگر روزی نقاشی و عکاسی را نداشتم، به موسیقی پناه می‌بردم.

کلا خانواده هنرمندی هستید.

بله، پدرم شاعر و عکاس بود. برادرانم هم عکاس و موزیسین هستند، به‌جز فرهاد. برادرم فاروق که مربی والیبال بود، عکاس هم بود. فرخ هم که از من کوچک‌تر است، عکاس بسیار خوبی است و پرتره‌های خوبی می‌گیرد.

بعد از تجربه این همه سال عکاسی از مفاخر فرهنگی و هنری، برای ما بگویید کدام‌یک از شخصیت‌ها موقع عکاسی بد‌قلق بودند؟

هیچ‌کس بدقلق نبود. یادم هست روزی که می‌خواستم از پروفسور هشترودی عکس بگیرم، داشتیم ناهار می‌خوردیم و قیافه‌اش خسته بود. گفتم اجازه بده چند روز دیگر. گفت راست می‌گویی. اغلب با هنرمندان راحت بودم.

پس هیچ‌کدام برای عکس گرفتن کلاس نگذاشتند؟

نه، ادا اطواری نبودند، همه مرا دوست داشتند.

وقتی به عکس‌هایی که در جوانی گرفتید نگاه می‌کنید، به نظرتان ایرادی ندارند؟

هنوز من یاد می‌گیرم. عکاسی چیزی نیست که بگویی من دیگر به آخرش رسیدم. آنقدر وسعت دارد که آدم مدام ضعف‌هایش را می‌بیند و به مرور زمان اصلاح می‌کند.

http://www.3neshaneh.com/userfiles/image/-1989-2013-03/21~30/kandelus/6.jpg

بابت عکاسی از فرهیختگان پول هم می‌گرفتید؟

بله، سفارش می‌دادند برای روی جلد و کتاب و پول می‌دادند.

عکس گرفتن باعث رفاقت بیشتر شما با کدام هنرمندان شد؟

باعث شد دوستی 60 ساله من با عباس کاتوزیان شکل بگیرد. او از دوستان صمیمی من بود که همیشه به او افتخار می‌کردم. حیف که از بین ما رفت.

از مردم عادی هم عکس می‌گیرید؟

چرا نمی‌گیرم؟ منتها تا آشنایی و معاشرت پیدا نکنم، عکس نمی‌گیرم.

از شخصیت‌های معاصر دوست دارید عکس چه هنرمندی را داشته باشید که ندارید؟

از هنرمندان زیادی عکس دارم، اما این کشور هنرمند‌پرور است و خیلی‌ها هستند که هنوز عکسشان را ندارم. اگر حالی داشته باشم، برای جلد سوم پرتره‌ها هم کارهایی دارم که هنوز چاپ نکرده‌ام.

در باره نقاشی بگویید. از کی شروع کردید؟

از یازده سالگی. آقای رسام ارژنگی 72 سال پیش از تبریز آمده بود منزل پدرم. ارژنگی در پترزبورگ استادی گرفت و یکی از بهترین نقاشان ما بود. ایشان از فردوسی یک نقاشی کشیده بود. خواهش کردم از تابلوی او کپی کنم و آن کپی اولین نقاشی من بود که الان هم در کتابم چاپ شده.

نقاشی پرتره می‌کنید؟

بیشتر طبیعت کار می‌کنم، پرتره هم کار می‌کنم، اما طبیعت زیبای ایران را نقاشی می‌کنم که هر جای آن لطف خاص خود را دارد.

جام جم/کرسی آزاداندیشی و جریان‌ شعر زنان ایران

نشست «جریان‌شناسی شعر زنان در ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی» از مجموعه نشست‌های کرسی‌های آزاداندیشی صبح دیروز با حضور جمعی از استادان و دانشجویان در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی برپا شد.

http://jamejamonline.ir/Media/Image/1394/09/24/635858202949274141.jpg

به گزارش جام‌جم، در این نشست که به‌همت انجمن علمی دانشجویی مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد، دکتر مریم حسینی، عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا و دکتر سیده مریم عامل‌رضایی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، جریان‌های شعر زنان از سال 1300 تا 1357 را بررسی کردند.

در ابتدای این نشست، حسینی با اشاره به این که پیش از مشروطه شاعران زن در سایه شاعران مرد قرار داشتند، عنوان کرد: با تحولات جهانی و تغییراتی که در جامعه ایران صورت گرفت، شعر زنان پس از مشروطه پدیدار شد. او جریان‌های ادبی زنان در ایران را به سه دوره تقسیم کرد و افزود: در دوره نخست زنان به ابراز حضور در شعر پرداختند. در دوره دوم، در شعر شاعران زن شاهد طرح مسائل اجتماعی مرتبط با زنان و شکایت از وضعیت زنان در جامعه هستیم. در دوره سوم، زبان زنانه شکل می‌گیرد.

در بخش دیگر این نشست، رضایی با تأکید بر عنصر عاطفه در شعر زنان، جریان‌های شعر زنان از مشروطه تا انقلاب اسلامی را به چهار دوره تقسیم کرد و گفت: در دوره نخست شاهد جریان تند اعتراضی هستیم که نمونه برجسته آن ژاله قائم‌مقامی است. در دوره دوم مسائل همسو باخواسته‌های جامعه مطرح می‌شود که پروین اعتصامی شاخصه آن است. دوره سوم که با فروغ فرخزاد برجسته می‌شود، از بیان فردیت در شعر عبور می‌کند و به شکل اعتراضی بازمی‌گردد. به گفته او، در دوره چهارم شاهد آشتی بین عواطف زنانه و مسائل اجتماعی و مبتلا به جامعه هستیم.

جوان/نگاهي به آثار پخش‌شده در جشنواره «سينما حقيقت»

غلبه قصه‌گويي بر سينماي ضدقصه و مخاطب

نهمين جشنواره فيلم سينما حقيقت از شنبه اين هفته در سينما فلسطين آغاز به كار كرد. روز گذشته چهارمين روز از جشنواره «سينماحقيقت» هم سپري شد. در سه روز گذشته به جز دو سه مستند بقيه‌ آثار چندان نكته‌ ويژه و قابل توجهي ندارند.

نویسنده : محمدصادق باطنی

نهمين جشنواره فيلم سينما حقيقت از شنبه اين هفته در سينما فلسطين آغاز به كار كرد. روز گذشته چهارمين روز از جشنواره «سينماحقيقت» هم سپري شد. در سه روز گذشته به جز دو سه مستند بقيه‌ آثار چندان نكته‌ ويژه و قابل توجهي ندارند. گزارش زير مروري است گذرا بر برخي فيلم‌هاي به نمايش درآمده در سه روز اول جشنواره سينما حقيقت.

A157- بهروز نوراني‌پور

مستندي جذاب و جسورانه. بهروز نوراني پور كه تا قبل از اين با مستندهاي «جنايت در سكوت» و «خدا اشتباه نمي‌كند» نشان داده بود كه دنبال ساخت مستندهاي جذاب و تاثيرگذار است با اثر جديدش A157 همان سبك و سياق دو مستند قبل را دنبال كرده است ولي به لحاظ انتخاب سوژه و تاثيرگذاري روي مخاطب به مراتب موفق‌تر از قبل عمل كرده است. A157 مستندي خوش ساخت و به لحاظ تكنيكي اثري قابل اعتناست. فيلمساز در اين مستند به خاطر نزديك شدن به سوژه خيلي خوب توانسته رنج‌هاي آوارگان سوري را به تصوير بكشد و عمق فاجعه بحران سوريه را درقالب يك تراژدي انساني نشان دهد. در سراسر فيلم مخاطب با برف و باران سر و كار دارد و هيچ خبري از خورشيد و اميد در فيلم ديده نمي‌شود. آسيب بزرگ فيلم اما بي‌توجهي به ريشه مشكلات مردم سوريه است و به غير از يكي دوتا صحنه سردستي هيچ نقد و گريزي به امريكا و مدعيان حقوق بشر كه متهمان اصلي اين رويداد هستند، نمي‌كند.

بهتر بود نوراني‌پور ذهن مخاطب را به سمت يافتن ريشه‌هاي اين تراژدي تحريك مي‌كرد و قدري دريچه نگاهش به ماجرا بازتر مي‌شد تا جداي از تأثيرات احساسي، مخاطب مستند پي به ريشه و سرمنشأ اصلي اين بحران ببرد. بي‌شك A157 مي‌تواند يكي از گزينه‌هاي اصلي بردن جوايز اين دوره از جشنواره سينما حقيقت باشد.

من ناصر حجازي هستم- نيما طباطبايي

مستندي نه در بزرگداشت و پاسداشت ناصر حجازي و نه حتي در ستايشش. الحق و بي‌اغراق مستندي است در پرستش حجازي. يك قهرمان آزادي‌خواه ملي كه هميشه توطئه گراني به دنبال تضييع و دزديدن حقش بوده‌اند!

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/9/24/196135_511.jpg

نقطه قوت فيلم نويسنده‌ است نه كارگردان‌اش، نقيبي هم متن خوبي براي كار نوشته و هم خط زمان داستان را با روايت اپيزوديك و غيرخطي‌اش جذاب كرده است. ضمن اينكه استفاده از نريتورهاي متعدد هم كمك كرده كه مخاطب تا انتهاي 90 دقيقه پاي مستند بنشيند. تدوين كار ضعيف، سردستي و بدون خلاقيت است. فيلم پر از ديزالوهاي بي‌معنا و شلخته و فيداين و فيداوت‌هاي بي‌دليل است. تصويربرداري كار بي‌نظم و قاب‌هاي مصاحبه‌ها پر از اشتباهات بصري است. استفاده خوب از تصاوير آرشيوي و جنبه‌هاي نوستالژيك، نقش زيادي در نگه داشتن مخاطب تا پايان كار دارد. اما مهم‌ترين نقطه ضعف اين مستند، در نوع نگاه سازندگان اين اثر به سوژه نهفته است. سازندگان به قدري شيفته سوژه و شخصيت حجازي شده‌اند كه فراموش كرده‌اند كه مشغول ساختن يك فيلم مستند از پرتره فردي با تمام فراز و فرودهاي زندگي‌اش هستند. اين شيفتگي به حدي است كه حتي گل خوردن‌هاي حجازي هم در نيمه ابتدايي فيلم نشان داده نمي‌شود تا خداي نكرده آسيبي به قداست حجازي وارد نشود. جالب بود كه در حين پخش فيلم افرادي كه خود را ناصرپرست معرفي مي‌كردند فضاي سالن را به استاديوم تبديل كرده بودند. آسيب‌هاي موجود در اين فيلم مانند تمام فيلم‌هاي پرتره ديگري است كه توسط متعصبان به شخصيت آن فرد ساخته شده‌اند.

برزخ - آيدا پناهنده

مستندي هوشمندانه و خوش ساخت از برنده امسال جايزه «آينده نويد بخش» جشنواره كن. برزخ روي مردم بلوچستان و ضعف فرهنگي اين قوم تمركز كرده است. نيمي از فيلم، داستان كامران را روايت مي‌كند. يك جوان دانشجوي ايرانشهري كه در دانشگاه چابهار درس شيلات مي‌خواند، كامران به‌خاطر سني مذهب بودنش نمي‌تواند با دختر شيعه مورد علاقه‌اش ازدواج كند. كامران تمام مشخصات و ويژگي‌هاي يك جوان مدرن و تجدد خواه را دارد.

در آن سو «مراد» يك طلبه سال آخر از يكي از روستاهاي سيستان است كه در حوزه علميه چابهار تحصيل مي‌كند. يك روحاني دور از مدرنيته، با عقايدي خنده دار، قدري خل وضع، بدون بينش و دانش عميق و به طور كلي دور از تجدد و مدرنيته.

فيلم عملاً تفاوت بين سنت و تجدد در جامعه ايران را نشان مي‌دهد؛ جوان‌هايي كه در جامعه درك نمي‌شوند، هيچ قرابتي با دين ندارند و مي‌خواهند آزاد باشند، جوان‌هايي كه حس مي‌كنند فرزندان ناخواسته جامعه هستند و هر چقدر از وطن فاصله مي‌گيرند خوشحال‌ترند. از آن طرف فیلم پر است از نشان دادن ديني كه با رويکردي متعصبانه، خرافه‌گرا و سطحي بر زندگي اين جوان‌ها چنبره زده است. در اين مستند روحانيون سني فيلم بسيار متحجر و كوته‌فكر نشان داده مي‌شوند. گويا دوربين كارگردان، نماينده فيلمسازهايي است كه دوربينشان به دين و نمادهايش به ديده اكراه مي‌نگرند و فقط با تجدد، مدرنيته و غربي شدن رابطه برقرار مي‌كنند.

استفاده معنايي فيلمساز از ايرانشهر و تعميم غيرمستقيم ماجرا به كل كشور هم در جاي خود جاي تأمل دارد. اما نكته عجيب تخريب وجهه هموطنان سني و بلوچي است كه مي‌تواند واقعاً از طرف سني‌ها و بلوچ‌ها مورد انتقاد قرار بگيرد.

تنها ميان طالبان- محسن اسلام‌زاده

اين مستند بي‌شك در بين مستندهاي بحران چندسال گذشته يك سر و گردن بالاتر و جلوتر است. فيلمساز تمام تلاش خودش را در قصه‌گويي كرده و متن كار خوب نوشته شده است.

ديدار با سران طالبان و نشان دادن تفاوت طالبان با داعش و تكفيري‌ها نقطه قوت فيلم است، گرچه اين موضوع مي‌توانست با تعليق بيشتري در فيلم نشان داده شود. فيلم راحت از كنار جنايات طالبان مي‌گذرد در حالي كه نشان دادن تصاويري از كارهاي طالبان مي‌توانست مستند را به مستندي منصفانه‌تر تبديل كند. گذشته از همه اين حرف‌ها فيلم واقعاً نسبت به طالبان حرف جديدي را به مخاطب ارائه مي‌دهد و با اين نگاه جديد مي‌تواند به يك مستند جريانساز تبديل شود.

http://i3.tnews.ir/2015/11/08/51593672_47741136abeac.jpg

نوروز به وقت تهران - هادي آفريده

يك كار متوسط، تلويزيوني و خنثي كه با وجود داشتن تم نوستالژيك واقعاً از پس هيچ كاري برنمي‌آيد. مصاحبه‌هاي كور و روند غير منطقي روايت از اجزاي نوروز و مشخص نبودن تكليف فيلمساز با وضعيت نوروز در زمان حاضر كار را به يك كار پيش پا افتاده و بي‌هدف تبديل كرده است. آفريده در اين مستند با نوستالژي بازي، آش شعله قلمكاري ساخته كه به هيچ وجه توان رقابت با مستندهاي جذاب ديگر اين جشنواره ندارد.

چغاميش - آريان عطارپور

چغاميش يك مستند باستان‌شناسانه درباره منطقه چغاميش در استان خوزستان است. مستند از شيوه سنتي روايت اين جنس مستندها استفاده مي‌كند.

در مستند نقدهاي خوبي به امريكا مي‌شود كه چطور پيش از انقلاب تعدادي از آثار باستاني اين منطقه توسط امريكايي‌ها به غارت رفته و بعد از انقلاب اين اموال را جزو اموال بلوكه شده ايران قلمداد مي‌كنند. بعد از قرارداد الجزاير هم با وجود اينكه ايران گروگان‌هاي امريكايي را آزاد ميكند ولي امريكايي‌ها زير قولشان مي‌زنند و اموال ايران را برنمي‌گردانند. در كل مستند متوسط و تلويزيوني است كه با داستان نيم بند و روايت ساده‌اش ارزش يك بار ديدن را دارد.

جوان/كرمانشاه ميزبان مسابقات سراسري قرآن كريم شد

برگزاري مسابقات قرآن به نام قاريان مهاجر الي‌الله در منا

سي و هشتمين دوره مسابقات سراسري قرآن كريم به ميزباني كرمانشاه برگزار خواهد شد، مسابقاتي كه به ياد قراي مهاجر الي الله كه در فاجعه منا به لقاء الله رسيدند، نامگذاري شده است.

نویسنده : محمدصادق عابديني

حجت الاسلام سيد مصطفي حسيني، رئيس مركز امور قرآني سازمان اوقاف و امور خيريه، با بيان اين خبر، درباره جزئيات برگزاري اين دوره از مسابقات سراسري قرآن گفت: اين رقابت‌ها از سال 1360 آغاز شده و حدود چهار دهه از برگزاري آن مي‌گذرد و امسال كرمانشاه تنها گزينه ميزباني مسابقات بود كه با توجه به استقبال مسئولان و آمادگي استان مسابقات در اين استان برگزار مي‌شود.

حسيني افزود: تا سال گذشته مسابقات در يك بخش برگزار مي‌شد و همه شركت‌كنندگان تا روز آخر در استان ميزبان حضور داشتند اما امسال مسابقات در سه بخش برگزار مي‌شود بدين صورت كه از 28 تا 30 آذر مسابقات رشته‌هاي حفظ 10جزء، 20 جزء و ترتيل قرآن كريم، از اول دي‌ماه مسابقات رشته‌هاي معارف و اذان، از 2 تا 5 دي‌ماه مسابقات رشته‌هاي حفظ كل و قرائت برگزار مي‌شود. يكي از تغييرات سي‌و‌هشتمين دوره مسابقات قرآن كريم نسبت به دوره‌هاي گذشته تغيير در نحوه داوري مسابقات و اهداي جوايز است. به گفته حسيني امسال برخلاف سال‌هاي گذشته كه تنها به نفر برتر جايزه اهدا مي‌شد به پنج نفر ممتاز جايزه تعلق خواهد گرفت و از اين رو مي‌توان گفت جوايز مسابقات قرآن كريم در اين دوره چند برابر شده است. رئيس مركز امور قرآني سازمان اوقاف و امور خيريه درباره تعداد و تركيب شركت كنندگان در سي و هشتمين دوره مسابقات قرآن كريم گفت: مجموع شركت‌كنندگان در اين دوره 632 نفر هستند كه در اين بين 287 نفر از خواهران و 345 نفر از برادران خواهند بود. اين تعداد شركت كننده در بخش‌هاي قرائت، حفظ، ترتيل، معارف و اذان با يكديگر به رقابت خواهند پرداخت. شركت‌كنندگان از 31 استان كشور خواهند بود و در بخش معارف هر استان يك نماينده خواهد داشت.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/9/24/196143_400.jpg

حسيني در پاسخ به سؤالي درباره برگزاري مسابقات قرآني تسنيم، مختص كاركنان نهاد‌هاي فرهنگي كشور كه زير نظر مقام معظم رهبري اداره مي‌شوند، گفت: قرار بود در حاشيه مسابقات كرمانشاه اين مسابقات نيز اجرا شود كه به دليل مهيا نشدن شرايط، اين مسابقات در كرمانشاه برگزار نخواهد شد. رئيس مركز امور قرآني سازمان اوقاف و امور خيريه درباره مراسم اختتاميه سي و هشتمين دوره مسابقات قرآن كريم نيز گفت: با توجه به برگزاري سه اختتاميه فرصت بيشتر و آرامش بيشتري در مراسم اختتاميه خواهيم داشت و از سخنراني مفسران بزرگ و شخصيت‌هاي مدعو، از جمله حجت‌الاسلام محمدي نايب رئيس شوراي توسعه فرهنگ قرآني استفاده خواهيم كرد.

جوان/سردار نقدي در نشست هم‌انديشي كنگره سراسري 2 هزار شهيد هنرمند:

كنگره هنرمندان شهيد يك بيدارباش در جامعه هنري است

رئيس سازمان بسيج مستضعفين معتقد است افرادي كه به اسم هنر و با قدرت هنر و رسانه همه چيز را وارونه نشان مي‌دهند و در كتمان حقيقت همدست مستكبرين مي‌شوند، مصداق كساني هستند كه هنرشان را به پول فروخته‌اند.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/9/24/196139_764.jpg

به گزارش «جوان»، نشست مشترك مسئولان سازمان بسيج مستضعفين، سازمان بسيج هنرمندان، مركز بسيج سازمان صدا و سيما، سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، بنياد فرهنگي روايت، خانه هنرمندان ايران براي برگزاري باشكوه‌تر كنگره سراسري 2 هزار شهيد هنرمند و كنگره‌هاي تخصصي آن، عصر روز دوشنبه در سالن شهيد شهبازي در محل لانه جاسوسي برگزار شد. سردار محمدرضا نقدي در اين نشست با تأكيد بر اهميت و جايگاه اين حركت در جريان‌سازي و تقويت گفتمان انقلاب اسلامي گفت: شهداي والامقام اوج هنر خود را با جاودانگي در مكتب شهادت ثبت كردند و در اين ميان هنرمندان شهيد اعتبار و ارزش مضاعفي دارند. وي با تأكيد بر اينكه امروز استكبار با قدرت هنر و رسانه همه چيز را وارونه و به نفع خود جلوه مي‌دهد، اضافه كرد: افرادي هم كه به اسم هنر در اين مسير حركت مي‌كنند و در كتمان حقيقت همدست مستكبرين مي‌شوند، مصداق كساني هستند كه هنرشان را به پول فروخته‌اند. برگزاري كنگره 2 هزار شهيد هنرمند يك كار بزرگ، اثرگذار و جريان ساز در عرصه هنر است. رئيس سازمان بسيج مستضعفين اظهار داشت: متأسفانه به‌رغم برخورداري كشور از ظرفيت‌هاي بي‌بديل هنري كمتر توانسته‌ايم از اين ظرفيت براي گفتمان انقلاب اسلامي بهره بگيريم و خوب نتوانستيم يارگيري نماييم. وي ادامه داد: دشمنان همواره در كمين نشسته‌اند و ما ظرفيت‌هايي از اين عرصه را از دست داده‌ايم. شك نداريم يادمان شهيدان هنرمند مي‌تواند آغاز يك موج و فضاي مناسب و كارآمد باشد. مي‌توان با احيا و يادآوري شهداي هنرمند جبهه فرهنگي و هنري انقلاب را تقويت و غني ساخت. نقدي خاطرنشان کرد: امريكا در مقابل ملت ايران به استفاده از استراتژي نفوذ روي آورده است. مي‌بينيم كه همه مهمات آنها تمام شده و استراتژي‌هايشان هم شكست خورده است و اكنون، به دنبال اين است كه در يك لحظه و با استفاده از غفلت ما را ناكار كند و به ما ضربه بزند. قطعاً در اين مسير بيشتر به سراغ نخبگان و هنرمندان مي‌آيد. ملت ما در برابر دشمنان خود قهرمانانه مبارزه و ايستادگي كردند و حركت بزرگ و حماسي آنها دنيا را تحت تاثير خود قرار داده است. اين حركت و حماسه‌هاي بزرگ ملت ما كشورهاي عراق، سوريه، فلسطين و لبنان را بيدار كرده؛ حتي در گامي بزرگ‌تر دنيا را بيدار كرده است و در اين راستا، بايد هنرمندان و قشرهاي مختلف هنري پيشرو و پيشگام باشند و شهداي هنرمند ما پيشگام بودند.

حمایتمحسن اسلامزاده» درگفت‌و‌گو با «حمایت» مطرح کرد

«تنها میان طالبان» روایت بی‌واسطه حقایق

گروه فرهنگی-فرزانه دیانتی: دومین روز جشنواره حقیقت شگفتیساز بود. رونمایی از مستند «تنها میان طالبان» محسن اسلام‌زاده با استقبال مخاطبان مواجه شد؛ حتی «ریچارد پتیگرو» آمریکایی - مهمان ویژه جشنواره – آن را اثری شجاعانه خواند. اثر متفاوت «تنها میان طالبان» آخرین ساخته این کارگردان جوان پس از دو سال تحقیق و پژوهش در مورد گروه طالبان، سعی کرده از زوایای مختلف به این گروه افراطی نگاهی بیاندازد.

البته درکارنامه این مستندساز جوان ایرانی، آثاری چون اهل سنت ایران، اسرار زندان ابوسلیم، شیخ صباح، به سوی صلح و سفر به دیار پشتون‌ها نیز به چشم می‌خورد که بیانگر تلاش بی وقفه وی است.

«مستند 57 دقیقه‌ای «تنها میان طالبان» روایتی بی‌واسطهای است از حضور یک مستندساز ایرانی در مناطق تحت کنترل طالبان که برای اولین بار، در نهمین دوره جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت رونمایی شدمحسن اسلام‌زاده در گفت‌و گو با «حمایت» ادامه می‌دهد: خودم هم معتقدم مستند «تنها میان طالبان» مستند منحصر به فردی است زیرا مستندهایی که درمورد طالبان ساخته شده در اکثر موارد نمایی از جبهه مقابل است و ما تصویر مشخصی از درون طالبان نداشتهایم اینکه چه چیزی بین این‌ها می‌گذرد، مردم آن‌ها چطور زندگی می‌کنند، به چه دلیل چنین رفتارهایی دارند و انگیزه آنان چیست. ما سعی کردیم در این مستند دوربین را بین طالبان ببریم . در واقع مستند ساز 15 روز میان طالبان زندگی کرده و با نزدیک شدن به طالبان پاسخ این سوال‏ها را به تصویر می‌کشد .

طالبان در افغانستان حضور علنی دارد

«انگیزه ساخت این مستند زمانی در ذهن من شکل گرفت که برای ساخت مستند دیگر درباره شهدای دیپلمات به مزار شریف رفته بودم. آنجا صحبت‌های متفاوتی در مورد طالبان شنیدم و از بهار 1390 پیگیر آن شدم که چطور می‌توانم به میان طالبان بروم. خوشبختانه بعد از 40ماه موفق شدم خرداد سال 1393 راهی این سفر شوم

این کارگردان جوان با بیان اینکه نکته جالب این است که طالبان در افغانستان حضور علنی دارند و یک سری از مناطق تحت کنترل این‌ها است می‌گوید: من رابطانی بین طالبان پیدا کردم و از طریق آنها فیلم‌هایم را به آن‌ها رساندم. فیلم‌هایی که در لیبی و افغانستان در مورد پشتون‌ها ساخته بودم و به نوعی اعتماد آنها نسبت به اینکه یک فیلمساز در بین آنها حضور پیدا کند، جلب شد.

http://media.hemayatonline.ir/larg/1394/09/24/IMG20284794.jpg

« گروه طالبان هنوز به دست فراموشی سپرده نشده و کسانی که اخبار افغانستان را دنبال می‌کنند می‌بینند که طالبان حضور پررنگی دارند و بعد از دو دهه از اعلام موجودیت این گروه، هنوز فعال هستند و اگر قبلاً فقط در ولایات و استان‌های جنوبی و شرقی حضور داشتند امروز شاهد حضور آنها در استان‌های شمالی افغانستان هم هستیم. این گروه یک جریان فراموش شده نیست و این اتفاق برای من جالب بود

منتظر بازخورد اکران فیلم در خارج از ایران هستم

اسلام‌زاده همچنین با یادآوری برخی از مشکلات این سفر 2هفته‏ای اظهار میکند: در مسیر ساخت این مستند مشکلات بسیاری را پشت سر گذاشتم؛ 40 ماه تلاش برای ارتباط با طالبان و 6 ماه انتظاری که از دی ماه 92 تا 15 خرداد 93 داشتم برای تعیین تاریخ سفر تا زمانی‌که تاریخ سفر مشخص شد روزهای بود که نمی‌دانستم به کجا می‌روم و دنیای ناشناخته ای روبروی من قرارداشت. حتی رابطی که این سفر را برای من هماهنگ کرده بود به من گفت که فقط تا همین اول راه کنار شما بودم و هماهنگی‌ها را انجام دادم، در ادامه سفر خودت باید راه را برای خودت باز کنی. من در این سفر با نبود بهداشت و برق دست و پنجه نرم کردم . حتی خطر کشته شدن توسط نیروهای آمریکایی و انگلیسی را به جان خریدم زیرا من همراه طالبان بودم. همه این مشکلات و سختی‌ها به کنار، من بعد از برگشت هم با مشکلات بعد از تولید مواجه شدم.

وی ادامه میدهد: البته باید اذعان کنم که در همین گام نخست و در رونمایی این فیلم در جشنواره حقیقت بازخوردها آنقدر من را شگفت‌زده کرد که منتظر بازخورد اکران فیلم در خارج از ایران هم هستم.این مستند قرار است هم درجشنواره‌های خارجی شرکت کند و هم با پخش کننده‌های خارجی مذاکراتی در حال انجام است. روز دوشنبه نیز «دان آلن پنه‌بیکر» پدر سینما حقیقت و یکی از مستند سازان کهنه کار آمریکایی بعد از دیدن این فیلم احساس رضایت و اعلام کرد من در این فیلم با کارگردان همراه بودم، این نشان دهنده این است که احتمالاً بازخورد خارجی اکران این مستند بازخورد خوبی خواهد بود و تلاش ما این است که در جشنواره‌ها و شبکه‌های خارجی این کار را به نمایش درآید.

این مستند ارزش ریسک و خطرپذیری داشت

وی درباره هدفش از ساخت این فیلم هم بیان می‌کند : این مستند یک شناخت بی واسطه ای از طالبان به مخاطب را منتقل میکند. من سعی کردم در مدت حضورم در بین طالبان هر چیزی که می‌بینم را با دوربین مستندنگاری کنم و در تدوین فیلم هم دخل و تصرف زیادی نداشته باشم. به نظر من این مستند ارزش آن را داشت که خطرات آن را بپذیرم و میان طالبان حضور پیدا کنم چرا که ما مصرف کننده تولیدات خارجی هستیم و هر آنچه آنان به نمایش می‌گذارند را می‌پذیریم درحالیکه ما باید از تولیدات خود استفاده و بی واسطه این وقایع را روایت کنیم . باید بدانیم نقاط قوت و ضعف این گروهها چیست؟ در لیبی و یمن چه اتفاقی می‌افتد؟ داعش و طالبان چه گروهی هستند؟ ما نباید با دید رسانه های غربی ، عربی و راویات آنها از وقایع آگاه شویم.

رسالت/فريبا کتابي مسئول کتابخانه نمونه استان البرز:

کتابداران، مشاورين آگاه مردم هستند

کرج - خبرنگار رسالت

گفتگوي حاضر با فريبا کتابي مسئول کتابخانه نمونه دکتر معين به همت روابط عمومي اداره کل کتابخانه هاي عمومي استان البرز صورت گرفته که حاصل آن را با هم مي خوانيم:

*بر خود مي بالم!

مسئول کتابخانه نمونه استان البرز در سال 1394 خود را اين گونه معرفي کرد: فريبا کتابي هستم و از پنجم فروردين سال 1373 در شهرآراي تهران پا به عرصه کتابداري گذاشتم. پس از طي چند ماه و در اول زمستان 1373 به کتابخانه پارک شهر منتقل شدم و حدود 4 سال به عشق شغلم ساعت 4 و 30 دقيقه صبح بيدار مي شدم و از صادقيه تهران به پارک شهر مي رفتم و هيچ گلايه اي هم نداشتم چون کتابداري را دوست داشتم و دارم. وي ادامه داد: در تيرماه سال 1377 به کرج منتقل شدم و در کتابخانه استاد معين فعاليت خودم را از سر گرفتم و از اسفند ماه 1378 تا کنون به عنوان خدمتگزار کتابداران و دوستداران کتاب، مسئوليت اين کتابخانه را به عهده دارم و بر خود مي بالم که با قشري با دانش، فهيم، آگاه و شريف، سال هاست در کنار هم و با هم زندگي مي کنيم.

http://ershadkaraj.persiangig.com/IMG_5012.jpg

* همدلي با خيرين اين کتابخانه را احيا کرد

فريبا کتابي در ادامه مي گويد: با توجه به اينکه کتابخانه استاد معين در مهرشهر واقع شده است از همان ابتدا با پيگيري هايي که صورت گرفت شهرداران اين منطقه و شهرداري کرج را با کتابخانه استاد معين همراه کردم و در اولين گام سيستم گرمايشي کتابخانه که به شکل سنتي و با گازوئيل بود، با کمکي که از شهردار وقت منطقه به مبلغ دو ميليون تومان گرفتيم و به شوفاژ مجهز کرديم و در سال 79 توسط شهرداري کتابخانه رنگ آميزي شد و در سال1380 نيز با هزينه اي بالغ بر 3 ميليون تومان کف کتابخانه استاد معين به طور کامل بازسازي و سنگفرش شد و در سال 1393 نيز بناي کتابخانه به دليل بهره مندي بيشتر دوستداران کتاب در اين منطقه با هزينه اي بالغ بر 300 ميليون تومان که 30 ميليون از سوي شهرداري و مابقي از سوي اداره کل کتابخانه هاي عمومي استان هزينه شد به 200 متر مربع افزايش پيدا کرد. فريبا کتابي مسئول کتابخانه عمومي دکتر معين کرج با اشاره به مشارکت خيرين و نيک انديشان در تامين تجهيزات کتابخانه عمومي دکتر معين مهر شهر کرج گفت: در سال 1393 خيرين بيش از 250 ميليون ريال به اين کتابخانه کمک کردند. مسئول کتابخانه عمومي دکتر معين کرج گفت: اين کتابخانه يکي از قديمي ترين کتابخانه هاي عمومي در کرج محسوب مي شود که در سال گذشته با مشارکت خيرين و توجه ويژه اداره کل کتابخانه هاي عمومي استان البرز با اعتباري بالغ بر دو ميليارد ريال به ميزان 200 متر مربع توسعه يافت و هم اکنون در فضايي بالغ بر 760 متر مربع و تعداد 5800 عضو به ارائه خدمات کتابخانه اي مي پردازد . فريبا کتابي در ادامه گفت: علاوه بر حمايت هاي اداره کل کتابخانه هاي استان، خيرين و نيک انديشان عزيز نيز توجه خاصي به اين کتابخانه داشته اند که در سال گذشته بيش از 250 ميليون ريال کمک براي تهيه تجهيزاتي همچون آبسرد کن، صندلي و رايانه و همچنين ميز مطالعه در اختيار کتابخانه قرار دادند که از اين نگاه خيرخواهانه که باقيات الصالحاتي براي آن خيرين خواهد بود تقدير و تشکر مي کنم. وي افزود: اطمينان دارم مادامي که فرزندان ملت و هموطنان عزيز از خدمات اين کتابخانه بهره مي برند حسنات و پاداش هاي الهي مشمول حال خيرين خواهد بود که ارزش توجه به کتابخانه به اندازه توجه به مدرسه سازي و مسجدسازي است.

* دعاي خير مردم، نثار راه خيرين اين کتابخانه است

وي با قدرداني از خيرين فعال مهرشهر از جمله آقاي رهبر، خانم ها بني هاشمي، امام و ظهوري که در اين سال ها کتابخانه استاد معين را تنها نگذاشتند و حامي جوانان منطقه بودند، گفت: در سال 1393 توسط سرکار خانم امام حدود 30 ميليون تومان اين کتابخانه به منابع سخت افزاري تجهيز شد، با کمک 11 ميليوني خانم ها ظهوري و بني هاشمي نيز کتاب هاي دانشجويي در رشته هاي برق و حقوق به منابع کتاب هاي کتابخانه افزوده شد و توسط آقاي رهبر يکي ديگر از خيرين منطقه مهرشهر کرج حدود 5 ميليون تومان به اين کتابخانه کمک شد و اين تنها بخشي از فعاليت خيرين در اين سال ها در کتابخانه استاد معين مهرشهر است و اعتقاد دارم که دعاي خير مردم، نثار راه خيرين اين کتابخانه خواهد بود.

* کتابداران، مشاورين آگاه جوانان، نوجوانان و اقشار مختلف مردم هستند

مدير کتابخانه استاد معين با گراميداشت مراسم تکريم مقام کتابداران، به نقش کتابداران در جامعه و توسعه همه جانبه کشور اشاره کرد و گفت: بدون شک کتابداران به عنوان يک مشاور و دوست خوب و آگاه، همراه جوانان و نوجوانان و اقشار مختلف مردم هستند و بارها در اين سال ها تاثير مشاوره هاي کتابداران و کمک هاي دلسوزانه آنها را به چشم خود ديده ام و اين امر بيانگر نقش آفريني کتابداران در زندگي فردي و اجتماعي دوستداران کتاب است و اين سخنم در واقع تجربه 20 ساله کتابداري ام است که مدت هاست در کنار کتابداران فهيم، دلسوز و دوستداران کتاب زندگي مي کنم. وي افزود: انتخاب کتابخانه دکتر معين به عنوان کتابخانه نمونه استان را مديون همکاران و اعضاي کتابخانه ام هستم. فريبا کتابي در پايان با قدرداني از همکاران خود در انتخاب کتابخانه استاد معين به عنوان کتابخانه نمونه سال 94 گفت: اين انتخاب با تلاش همه همکارانم آقاي حسن نيک نژاد و خانم ها نرگس پورجباري، مرضيه اميني جزي و 5300 عضو عزيز اين کتابخانه صورت گرفته است و بايد به اين نکته اشاره کنم که بارها با درخواست هوشيارانه اعضاي کتابخانه، منابع و تجهيزات به روز مي شود و مشاوره هاي خوبي هم در اين خصوص به اعضاي کتابخانه داده مي شود و موفقيت امروز حاصل تلاش روزهاي خوب گذشته است که با يکدلي و صميميت رقم خورده است. اين کتابدار و مسئول کتابخانه نمونه استاد معين در پايان گفت: سال هاست با کتاب انس گرفته ام و در کار خود با توکل به خدا با جديت و پشتکار و انرژي مضاعف گام برمي داريم و اميدوارم همکارانم در تمام مراحل زندگي خود موفق باشند.

رسالت/ثريا مکنون:

طرح جامعي که نيازهاي اجتماعي زنان را اولويت گذاري کند، ضروري است

دکتر ثريا مکنون، مؤسس رشته مطالعات زنان در ايران در مراسم رونمايي از کتاب «زبان زنان؛ بررسي زبان زنانه در نمايشنامه هاي چيستا يثربي و نغمه ثميني» در محل خانه کتاب گفت: تغييراتي که در چند دهه اخير در وضعيت سياسي، فرهنگي زنان در جهان پديد آمده، زنان را در منزلت کمي نسبتاً برابر با مردان قرار داده است. در ايران به ويژه بعد از انقلاب اسلامي بنا به ضرورت‌هايي، از جمله حضور زنان در صحنه هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي که جزئي از اهداف انقلاب است، تلاش‌هايي براي کسب موقعيت مشابه با چند کشور پيشرفته صورت گرفته و دو نوع برداشت براي منزلت زن قابل مشاهده است؛ نخست ديدگاهي که با نگرش انتزاعي و با حفظ و رعايت احکام شرعي ـ فردي فعاليت اصلي زنان را محدود به تکاليف شخصي، خانوادگي و حد اکثر خدمات گروهي مي نمايد و مسئوليت پذيري در سيستم اجتماعي را فرع و به تبع مسئوليت خانوادگي مطرح مي‌کند. ديدگاه دوم جايگاه اصلي زن را در جامعه دانسته و مسئوليت فردي و خانوادگي را در منزلت تبعي قرار مي دهد.

http://ofoghtv.ir/FileSystem/View/File.aspx?Mode=Image&ObjectType=DataItem&ObjectId=7ddefe28-0edd-4d13-b448-6c51b7a3ff24&Width=660&Height=380&ThumbMode=Stretch

وي افزود: با استناد به الگوهاي رايج در کشورهاي غربي که افزايش آمار حضور کمي زنان در امور مختلف را دليل بر آزادي واستقلال آنان مي داند، حاکميت جهت مادي در تعريف توسعه و پيشرفت بيشتر به بخشي از نيازهاي زنان که قابليت ايجاد تحرک در ابعاد اقتصادي جامعه را دارد توجه شده که البته موجب تحميل ظلم به صورت‌هاي مختلف به اين قشر شده است. از سوي ديگر در اين ديدگاه نقش اجتماعي دين ناديده گرفته شده که منجر به محدود شدن قوانين ديني مي‌ گردد.

مکنون اظهار داشت: در شرايط حاضر، اجراي طرح جامعي که نيازهاي زنان را با توجه به شرايط اجتماعي طبقه بندي و اولويت گذاري کرده، و روشي متناسب براي زنان ايران و جهان پيشنهاد نمايد، بيش از هر زمان ديگرضرورت دارد.دانشيار پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي با اشاره به فعاليت هايي که در ارائه مدل نظري مهندسي توسعه منزلت مطلوب زن انجام داده، نمايشنامه ‌هاي چيستا يثربي را آثاري خواند که زنانگي همراه با منزلت مطلوب زن در آن موج مي‌ زند. وي افزود: با تلاشي که دکتر محمد نجاري در عرصه پژوهش هاي زنان انجام داده و پس از کتاب «زنان شاهنامه» اين دومين اثري است که با محوريت زنان به نگارش درآورده است، متوجه مي‌شويم که اين فقط زنان نيستند که بايد بر مسائل و پژوهش‌هاي زن ‌محور تلاش کنند و قلم بزنند. ولي با اين همه هنوز مسائل بسياري درباره زنان وجود دارد که نيازمند پژوهش و بررسي است و بايد با يک نگاه کارشناسانه اين محورهاي پژوهشي گردآوري و ساماندهي شود و کتاب «زبان زنان؛ بررسي زبان زنانه در نمايشنامه ‌هاي چيستا يثربي و نغمه ثميني» نقطه آغاز پژوهش‌ هاي بين رشته اي در حوزه مطالعات زنان، هنر و ادبيات است که دکتر محمد نجاري به خوبي از پس آن برآمده است.

مراسم رونمايي کتاب «زبان زنان؛ بررسي زبان زنانه در نمايشنامه هاي چيستا يثربي و نغمه ثميني» چندي پيش با حضور دکتر محمد نجاري (نويسنده کتاب)، چيستا يثربي (نمايشنامه نويس)، دکتر ثريا مکنون ( مؤسس رشته مطالعات زنان)، مجيد غلامي (مديرعامل خانه کتاب)، سعيد اردهالي (مديرعامل نشر اختران)، بهرام دوست قرين (مدير گروه نمايش سارا)، اميرمسعود فکور (داستان نويس) و جمع کثيري از فعالان و دانشگاهيان هنر و ادبيات برگزار شد.

روزان/انتقاد تند فردوسی‌پور از انتقاد کرمانی‌ها به"سریال شهرزاد"

روزان نیوز- فردوسی‌پور پای کرمانی‌ها و «شهرزاد» را به «نود» بازکرد.

پای سریال «شهرزاد» و حاشیه‌هایی که اخیرا برای این سریال شبکه نمایش خانگی پیش آمده، به برنامه «نود» هم کشیده شد.

شب گذشته ۲۳ آذر عادل فردوسی‌پور، مجری و تهیه‌کننده برنامه «نود» با اشاره به اعتراض کرمانی‌ها به سریال «شهرزاد» گفت: «من خودم کرمانی هستم و به نظرم همه ما باید جنبه انتقادپذیری و تامل و تحمل بالا داشته باشیم و اگر هم انتقادی می‌شود بدون سخت‌گیری آن را بپذیریم

او ادامه داد: «یک سریالی درباره کرمان در دهه ۳۰ صحبت کرده است چرا باید ناراحت شویم؟ به هر حال هر فردی هر سریالی که بسازد به یک استان و گوشه‌ای از ایران اشاره کند، اگر بخواهیم همه اعتراض کنیم که کار بسیار سخت می‌شود

http://www.sefidak.com/images/pic-all/4/t6.jpg

اما حسن فتحی تنها کارگردان سینما نبود که عادل فردوسی‌پور در برنامه‌اش به او اشاره کرد، او با یادآوری سالروز تولد داریوش مهرجویی یادی از آثار او کرد و بخش‌هایی از فیلم «گاو» مهرجویی را هم نمایش داد.

فردوسی پور در ادامه به توقف نمایش مستند ناصر حجازی نیز اشاره کرد و به این رفتار انتقاد کرد.

روزان/هنرمندان پیشکسوت در کیش گردهم آمدند

روزان نیوز- سومین نشست سالانه هنرمندان پیشکسوت به میزبانی جزیره کیش برگزار شد .

سومین نشست سالانه هنرمندان پیشکسوت با حضور معاونان هنری و توسعه مدیریت و منابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیرعامل منطقه آزاد به میزبانی جزیره کیش برگزار شد .

این نشست به مناسبت سومین سال تاسیس موسسه هنرمندان پیشکسوت و با حضور یکصد تن از هنرمندان رشته های مختلف هنری با حضور'علی مراد خانی' معاون هنری ، 'علی اصغر کاراندیش مروستی 'معاون توسعه و مدیریت منابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و علی اصغر مونسان مدیر عامل منطقه آزاد در هتل مارینا کیش برگزار شد.

محمد رحمانی مدیرروابط عمومی این موسسه در گفت وگو با ایرنا اظهار داشت: قرار بود این نشست نیمه مهر ماه برگزار شود اما به دلیل وقوع حادثه جانسوز منا و فرا رسیدن ایام عزاداری حسینی و به خواسته هنرمندان به ماه پربرکت ربیع الاول موکول شد.

وی اظهار داشت: نشست های سالانه هنرمندان پیشکسوت برتر کشور از سال 1391 با همت و همکاری موسسه هنرمندان پیشکسوت ایران آغاز شده است و در سال های 92 و 93 این نشست ها به میزبانی تهران برگزار شد.

رحمانی اضافه کرد : امسال در پی ابراز علاقه مندی هنرمندان کشورمان برای سفر به جزیره زیبای کیش و بهره مندی از شرایط مطلوب آب و هوای جزیره در فصل پاییز و ظرفیت های خوب گردشگری بر آن شدیم تا این برنامه را در کیش برگزار کنیم .

http://cdn.fararu.com/files/fa/news/1394/9/24/237714_110.jpg

وی با بیان اینکه این موسسه هم اکنون 508 عضو دارد که 324 نفر آن فعال هستند گفت: داشتن حداقل 35 سال سابقه هنری ، نشان درجه یک هنرمندی از سوی شورای نظارت و ارزیابی وزارت ارشاد و سن بالای 60 سال از شرایط عضویت در این موسسه است.

رحمانی اضافه کرد : بر اساس برنامه های مصوب این موسسه ، هر ماه برای متولدین همان ماه جشن زاد روز برگزار می شود و به دلیل قرار گرفتن در ماه های محرم و صفر و همچنین فاجعه منا، امروز زاد روز متولدین سه ماهه ، مهر ، آبان و آذر یکجا برگزار و کیکی نیز به همین مناسبت بریده شد.

یکصد هنرمند پیشکسوت کشور که از روز دوشنبه برای انجام یک سفر کاری و تفریحی وارد جزیره کیش شدند فردا این جزیره را به مقصد تهران ترک خواهند کرد.

مجید مظفری ، محمود پاک نیت ، شهلا ریاحی ، منوچهر آذری ، ملکه رنجبر ، علیرضا خمسه ، رضا رویگری، چنگیز جلیلوند ،جلال مقامی ،جمشید مشایخی ،حسین محب اهری ، رضا ناجی ، عنایت بخشی ، مهوش صبرکن،اکبر زنجانپور ، عزت الله رمضانی فر،جلیل فرجاد، اسماعیل خلج ،هرمز سیرتی ،یوسف صدیق و منوچهر آذری از جمله هنرمندان پیشکسوتی هستند که به جزیره کیش سفر کرده اند.

جزیره کیش با مساحتی بیش از 91 کیلومتر مربع سالانه پذیرای بیش از یک میلیون و 600 هزار گردشگر داخلی و خارجی است .

روزان/تجلیل از"استاد کیایی"در فرهنگسرای ارسباران

روزان نیوز- آیین بزرگداشت 60 سال فعالیت هنری"استاد کیایی"برگزار می‌شود.

آیین بزرگداشت میلاد کیایی آهنگساز و نوازنده پیشکسوت سنتور به پاس 6 دهه فعالیت هنری جمعه 27 آذر ساعت 18 در فرهنگسرای ارسباران برگزار می‌شود.

سخنرانی محمد سریر، پخش کلیپ زندگی‌نامه میلاد کیایی، اجرای موسیقی در چند نوبت توسط هنر جویان استاد، اجرای سنتور نوازی استاد کیایی با آواز رشید وطن دوست و پیانو نوازی بردیا صدرنوری بخش‌هایی از این برنامه است.

http://www.honaronline.ir/Image/News/2014/9/48114_635451801015737701_l.jpg

میلاد کیایی یکم مهر ماه سال 1323 در خانواده‌ای آشنا به موسیقی، کتاب و فرهنگ در تهران متولد شد. پدر وی تار و سنتور را به سبک قدما می‌نواخت. کیایی از هشت سالگی نوازندگی سنتور را نزد پدر و سپس ردیف‌های موسیقی را نزد برادر بزرگش ایرج فرا گرفت.

اولین فعالیت هنری این نوازنده در سن دوازده سالگی با برنامه کودک رادیو شروع و پس از آن در سنین نوجوانی مسئولیت اجرای چندبرنامه رادیویی و تلویزیونی نظیر «احساس و اندیشه» و «بزم آدینه» را به مدت چهار سال برعهده گرفت.

این آهنگساز سال 1342 درسن هفده سالگی در مسابقات هنری آموزشگاه‌های سراسر کشور در رشته موسیقی (ساز سنتور) مقام نخست را کسب کرد و همان زمان برای مدت پنج سال نیز مدرس موسیقی کلاس‌های فوق برنامه موزیکولوژی وابسته به دانشگاه تهران شد

تاکنون متجاوز از یکصد قطعه آهنگ از آثار وی بوسیله ارکسترهای بزرگ و کوچک و همچنین گروه‌های موسیقی ملی ا ز جمله پگاه، ابر بی‌باران، سبزه‌زار، موسیقی روی تم های محلی ایران، چرا، یاد، حباب، یتیم سه‌گاه، این شرح بی‌نهایت، سارا، قطعاتی برای سنتور و ارکستر، کوه‌های سفید، طلوع، راز آشکارا، گریز، مهر و ماه، شور و شادی، نقش تازه، گل آفتاب و..... به مرحله اجرا و ضبط درآمده است. این آهنگساز تا کنون برای هجده فیلم سینمایی و سریال‌های تلویزیونی موسیقی متن ساخته، وی ابداع‌هایی روی کوک سنتور و تالیفاتی در زمینه گام‌ها و فواصل بین پرده‌های مقامات موسیقی ایران دارد.

شرق/گفت‌وگو با علی شیرازی

حمایت دولت از هنر سم مهلک است

فیض‌الله پیری

استاد چیره‌دست نستعلیق جلی (درشت) ٤٠ سال است در ایران با کرشمه‌ها و طنازی‌های خوشنویسی سنتی روزگار سر می‌کند. او در ٢٠ سال اخیر در عرصه نقاشیخط‌ آوازه‌ای درخورتوجه در منطقه خاورمیانه برای خود پيدا کرده است تا اعلام کند پس از نسل درخشان احصایی، زنده‌رودی و افجه‌ای، این جریان هنری همچنان جوشان است. علی شیرازی نقاشی است که در آثارش بر بازشناسی زیباشناسی‌های بصری خط کهن نستعلیق ایرانی تمرکز دارد و با حروف و خطوط بسیار بزرگ تلاش می‌کند ظرافت‌های این میراث ایرانی را به شکل حماسی ارائه دهد. تأکید شیرازی، بازیابی و بازخوانی هویت دیرپای ایرانی است که نه‌تنها در منطقه خاورمیانه، بلکه در گستره گیتی، یگانه و بی‌بدیل است. متولد ١٣٣٩ است و از سال ١٣٦٧ به عضویت شورای‌عالی انجمن خوشنویسان ایران درآمد. کسب جایزه اول خوشنویسی کشوری در سال ١٣٦٣، جایزه اول خوشنویسی کشوری در سال ١٣٦٥، نفر برگزیده در جشنواره خوشنویسی جهان اسلام در سال ١٣٧٦ و کسب جایزه اول در جشنواره جهانی امارات (شارجه) در سال ١٣٨٧ بخشی از موفقیت‌های او در زمینه خوشنویسی است. او چندی‌پیش برای داوری اولین دوسالانه خوشنویسی کردی به سنندج آمد و همین بهانه انجام گفت‌وگویی شد درباره مناسبات خط و نقاشیخط.

http://www.azizihonar.com/fa/uploads/2/1267190564_shirazi-ka.jpg

شاید بی‌مناسبت نباشد که بپرسیم شما کجا و کردستان کجا؟

دو بار توفیق آمدن به کردستان را داشته‌ام. یک ‌بار سال ٦٧ که سمینار سرپرستان شعب انجمن خوشنویسان داشتیم که در آن زمان سرپرست انجمن اصفهان بودم و دیگری امسال به مناسبت جشنواره‌ کردی‌نویسی که به نظرم ابتکار جالبی بود و خیلی خوب هم برگزار شد. از همه مهم‌تر مدیریت یک خانم را دیدیم که توانست افتتاحیه و اختتامیه و نمایشگاه را بر اساس مدیریت منسجم و در سطح عالی برگزار کند. در نکات بسیار ریزی دقت شده بود که ما آقایان کمتر به آن توجه می‌کنیم یا آن را جزء بدیهیات می‌دانیم. امیدوارم بازهم در آینده بامناسبت و بی‌مناسبت بتوانم به کردستان بیایم، چون ما با هنرمندان اینجا ارتباط تنگاتنگ و دوستی‌های بیش از ٣٠ساله داریم.

هنر خوشنویسی و نقاشیخط به صورت اختصاصی از دل زبان فارسی متولد شدند و به عبارتی اگر این زبان را از آنها بگیریم، بی‌سرپناه و بی‌هویت خواهند شد. جشنواره دوسالانه خوشنویسی به زبان کردی که از نظر رسم‌الخط به فارسی نزدیک است، اولین‌بار برپا ‌شد. از نظر شما این همکاری زبانی و هنر خوشنویسی چه کمک متقابلی می‌توانند به همدیگر کنند؟

همان‌طور که می‌دانید، الفبای عربی و فارسی و حتی رسم‌الخط بخش‌هایی از کشورهای پاکستان و افغانستان - باوجود گوناگونی زبان- با هم اشتراک دارند. در بناها، کتیبه‌ها و موزه‌ها آثار زیادی دارند که به خط نستعلیق نوشته شده، اما زبان آن ترکی است. این خط و الفبا خوشبختانه این توانایی را دارد که بسیاری از زبان‌های منطقه را پوشش دهد و با آن نوشته شود. یکی از آنها الفبای زبان کردی است. دوسالانه خوشنویسی کردی نشان داد که مشکلی با نوشتن خط نستعلیق و شکسته به زبان کردی نداریم. بنابراین ضمن اینکه خوشنویسی این ظرفیت را دارد که برای توسعه آن از زبان‌های دیگر ایرانی استفاده شود، از طرفی زبان کردی هم یک زبان ایرانی است. درست که زبان مشترک ملی ما فارسی است، ولی زبان‌های منطقه‌ای و محلی هم خیلی اهمیت دارند. استفاده از این زبان‌های ایرانی حتی برای هنر خط هم خوب است و تأثیر مثبت می‌گذارد. استفاده از این زبان‌ها خوشنویسی را به قول شما از انزوا بیرون می‌آورد.

خیلی‌ها می‌پرسند خوشنویسی و نقاشیخط در رسانه‌های کشور کمتر عرض‌اندام می‌کند. آیا ذات خوشنویسی است که می‌خواهد منزوی شود یا مهجور مانده است؟

البته به نظر من تا حد معقولی رسانه‌ای بوده و رسانه‌های مختلف از مجلات و روزنامه‌ها تا تلویزیون و رادیو به سراغ هنرمندان خوشنویس آمده‌اند. با خود من تماس‌های زیادی برقرار شده است. شاید بیشتر از جانب ما، کوتاهی شده تا رسانه‌ها. گاهی حتی شاید جانب افراط را هم پیمودند مثلا یک نمایشگاه درجه سه را به‌عنوان نمایشگاه درجه یک معرفی کرده‌اند. فکر نمی‌کنم از جانب رسانه‌ها بی‌مهری صورت گرفته باشد. از دهه ٦٠ به بعد ما مدام با رسانه‌های مختلف ارتباط داشتیم.

سؤال من کلی‌تر بود. اگر در عرصه‌ موسیقی و سینما بنگرید، می‌بینید یک هنرمند مبتدی با برگزاری یک کنسرت یا حتی ساختن یک فیلم کوتاه هم موردتوجه رسانه قرار می‌گیرد. چرا خوشنویسی و نقاشیخط این‌گونه نیست؟

خوشنویسی قطعا یک هنر درون‌گراست. از طرفی هنر دیرحاصل و دیربازده است. یک خوشنویس و هنرمند نقاشیخط زمانی می‌تواند نمایشگاهی برپا کند که حداقل ٢٠ سال کار کرده باشد. در صورتی که در یک سریال تلویزیونی ممکن است کسی برای اولین‌بار جلوی دوربین بیاید و مردم او را تحسین کنند. بنابراین در فاصله زمانی کمی در سراسر کشور او را می‌شناسند و تبدیل به «چهره» می‌شود. اما خوشنویسی هنری است که بیشتر نخبگان با آن در ارتباطند، گرچه حالا نمود عام‌تر هم پیدا کرده و ده‌ها‌ هزار هنرمند، هنرجو و صدها شعبه انجمن خوشنویسان داریم. همه مردم به‌نوعی با خوشنویسی کم‌وبیش ارتباط دارند و حداقل اساتید طراز اول خوشنویسی را می‌شناسند. خوشنویسی هنر تلویزیون و سینما نیست که مرتب و دائم در خانه‌های افراد باشد. هنرمند خوشنویس هم درون‌گراست و به‌آسانی راضی نمی‌شود برای معرفی خود، کارهایش را در معرض دید بگذارد و خود را معرفی کند. این پروسه حداقل دو دهه طول می‌کشد. تازه ابتدا هم باید آزمایش کند برخورد مخاطب با کارهایش چگونه است و این آثار بعد از دو دهه قابلیت نمایشگاه را دارد یا نه. این است که با هنرهایی مثل نقاشی فرق دارد. اساسا خود رنگ در نقاشی زیبایی می‌آورد اما در خوشنویسی با ابزار محدود و ساده مثل قلم و کاغذ و مرکب سروکار داریم. با این ابزار یک خط زمانی می‌تواند تبدیل به اثر هنری شود که هنرمند صاحب اثر دارای تجربه و اثرش از نظر زیبایی‌شناسی و فنی قابل دیدن باشد. بنابراین دیربازده است.

فکر نمی‌کنید یکی از دلایل غربت خوشنویسی و حتی نقاشیخط این باشد که سرمایه تولید نمی‌کند و به‌عبارتی، هنوز آلوده مادیات نشده است؟

همین‌طور است. خوشنویسی هنری است که در درجه اول نگاه معنوی دارد. البته می‌تواند به سمت مادیات هم برود ولی معمولا هنرمندی که سال‌های سال زحمت می‌کشد و اعتبار و منزلت اجتماعی پیدا می‌کند، خودش را به آن مفهوم که شما گفتید، آلوده نمی‌کند. نکته دیگر اینکه هنر خوشنویسی مثل سریال تلویزیونی نیست که بلافاصله آن را ببینند و بشناسند. مخاطب هم گاهی با هنر خوشنویسی خیلی دیر ارتباط برقرار می‌کند. این خصیصه متعلق به خوشنویسی است. این هنر بیشتر با چشم‌های پرورش‌یافته سروکار دارد و هر چشمی نمی‌تواند ریزه‌کاری‌های خوشنویسی را ببیند و تشخیص دهد.

http://www.naghashi-khat.com/wp-content/uploads/2015/08/naghashi-khat.com-28.jpg

شما را بیشتر به‌عنوان یک هنرمند سنتی می‌شناسیم، اما به تمایل خوشنویسی برای گسترده‌کردن مرزهای خود چراغ سبز نشان دادید و از هنر نقاشیخط سر درآوردید. آیا این سنت‌شکنی است یا دورشدن از هویت اصلی؟

خوشنویسی حداقل دو کارکرد مختلف دارد؛ یکی به‌عنوان کاربرد خوشنویسی که برای مصارف مختلف روزمره مانند کتابت کتاب‌ها و تبلیغات استفاده می‌شد و یک بخش دیگر، هنر محض خوشنویسی است. منتها تا قبل از تولد نرم‌افزارهای رایانه‌ای خوشنویسی، این دو حوزه با هم مخلوط بودند و به‌آسانی قابل تفکیک نبود. خوشبختانه بعد از نرم‌افزار خوشنویسی، فعالیت کاربردی خوشنویسی به رایانه واگذار شد. امروز یک هنرمند خوشنویس به معنی واقعی یک هنرمند خطاط است. بنابراین اثر هنری تولید می‌کند. این اتفاق بسیار مهمی است.

پتانسیل تغییر در خوشنویسی وجود دارد تا با گذشت زمان خود را با جامعه هماهنگ کند؟

مسلما؛ منزوی هم نشده است. اگر قرار بود منزوی شود، در طول این چندین قرن می‌شد.

به‌ویژه در دودهه اخیر به دلیل گسترش رایانه و اینترنت می‌توانست این اتفاق بیفتد، اما این‌گونه نشد، بلکه برعکس شد. اگر در گذشته یک هنرمند مانند یک کارمند با نوشتن خط دستمزدی می‌گرفت، امروز این‌گونه نیست. یک هنرمند براساس علاقه و ذوق هنری خودش بدون اینکه کارفرمایی داشته باشد، در قالب خوشنویسی و نقاشیخط اثر هنری می‌آفریند و کار خود را در بازار هنر چندین برابر قیمت‌های قدیم به فروش می‌رساند.

این بازاری‌شدن راهی برای خروج از چارچوب فعلی است؟

قبلا هم بود. اتفاقا قبل از شکل‌گیری فضای مدرن، خط بازار خریدوفروش داشت. در تمام موزه‌های جهان قبل از اینکه آثار هنری مدرن به آنجا راه پیدا کند، شاهنامه و مثنوی و قرآن‌های خطی درجه‌یک و قطعات متعدد خوشنویسی و مینیاتور در این موزه‌ها بوده و الان هم موجود است.

اینکه الان در بازار آثار هنری، خوشنویسی و نقاشیخط فروش می‌رود، به نظر شما واکنش این هنر به پدیده مدرنیسم بود؟ وقتی اینترنت و حجم انبوه نرم‌افزارهای خوشنویسی از راه رسیدند، چه اتفاقی بر سر خوشنویسی آمد؟

اینترنت به خوشنویسی کمک کرد؛ چرا؟ امروز اگر یک استاد اثر هنری می‌آفریند، در کوتاه‌ترین زمان ممکن به دست علاقه‌مندان می‌رسد. از نظر من در این شرایط و به واسطه این ابزارهای مدرن، هنر خوشنویسی به‌شدت رشد کرده و در حال رشد است. الان جوان‌ها آثاری را خلق می‌کنند که ٢٠ سال پیش در مخیله ما نبود. اتفاقات بسیاری مهمی دارد می‌افتد. این را از کسی می‌شنوید که در وسط گود و در جشنواره‌های کوچک و بزرگ داخلی و خارجی با عناوین سیاست‌گذار، داور، برگزارکننده یا شرکت‌کننده حضور دارد.

اتفاقات خوبی افتاده و هنرمندانی در عرصه خوشنویسی ظهور پیدا کرده‌اند که آثار هنری زیبا خلق می‌کنند و در بازار از اعتبار زیادی برخوردار است و با قیمت‌های بسیار خوب می‌فروشند و زندگی صاحب اثر را تأمین کرده است.

از بازاری‌شدن استقبال می‌کنید یا نگران هستید؟

این بازاری‌شدن نیست.

بازاری‌شدن به مفهوم ارزش هنری اثر منظورم است... .

اگر هنرمندی به قصد بازار و فروش، اثری را تولید کند، خودبه‌خود این اثر بازاری می‌شود. اما اگر هنرمندی کاری را برای دل خودش و صرفا با هدف آفرینش اثر هنری خلق کرده و در بازار هم مورد توجه قرار گرفته، این دیگر بازاری نیست، بلکه اثر هنری است که از بازار سردرآورده و این‌گونه بازاری‌شدن تأثیری در کاهش جایگاه هنری آن اثر ندارد. درحال‌حاضر آثار میرعماد قزوینی و میرزاغلامرضا در بازار به قیمت گزافی فروخته می‌شود. آیا این اثر که تا دیروز اثر هنری بوده، چون از بازار سردرآورده و خریدوفروش می‌شود، بلافاصله بازاری و غیرهنری است؟ نه! از نظر هنری در جایگاه خودش قرار دارد.

برنامه‌ها و حمایت‌های دولتی را چگونه می‌بینید؟

حمایت دولتی سهم مهلکی برای هنر است. من با حمایت دولتی کاملا مخالفم. اصولا هر کجا دولت وارد شود، رانت هم وارد می‌شود. ما زمانی رشد می‌کنیم که سازمان‌های دولتی و شبه‌دولتی اثر تولید نکنند و در هیچ بازاری وارد نشوند.

با این صحبت‌ها، به آینده خوشنویسی و نقاشیخط خوشبین هستید؟

به‌شدت خوشبینم.

شرق/گفت‌وگو با سیدصادق موسوی، مدیرکل سابق شبکه نمایش خانگی

به آینده شبکه نمایش خانگی امیدوارم

بهناز شیربانی: رعایت کیفیت تولیدات شبکه نمایش خانگی از جمله مواردی است که می‌تواند مخاطبان را به دیدن این آثار ترغیب کند. این اصل از سوی برخی سازندگان آثار شبکه نمایش خانگی در نظر گرفته شده است. اما متأسفانه این مدیوم مشکلات زیادی تا رسیدن به شرایط مطلوب دارد. از جمله اینکه حتی پربیننده‌ترین سریال‌های شبکه نمایش خانگی که اتفاقا برای مخاطبانش نیز جذاب است، از آسیب دانلودهای غیرقانونی در امان نمانده و این تهدید بزرگی برای این مدیوم محسوب می‌شود و ضرر و زیان‌های بسیاری را متوجه سرمایه‌گذاران این حوزه کرده است. سیدصادق موسوی، مدیر کل سابق شبکه نمایش خانگی، که آسیب‌های این مدیوم را می‌شناسد، با ما درباره شرایط حال حاضر شبکه نمایش خانگی صحبت کرد:

http://media.mehrnews.com/d/2015/07/05/3/1757802.jpg?ts=1448516263924

آقای موسوی، شما تا پیش از این عهده‌دار مدیریت کل شبکه نمایش خانگی وزارت ارشاد بودید و در این مدت این مدیوم اتفاقات مختلفی را تجربه کرد. به‌هرحال، در ابتدا شبکه نمایش خانگی خیلی برای مردم شناخته‌شده نبود و آزمون و خطاهای زیادی را تجربه کرد و در حال حاضر هم به گونه‌ای دیگر شرایط خاصی را تجربه می‌کند. اما مدتی است برخی هم از ابهامات مالی این شبکه صحبت می‌کنند که اساسا با بازگشت‌نکردن سرمایه در این حوزه نمی‌توان خیلی به بازگشت سرمایه اطمینان داشت. نظر شما دراین‌باره چیست؟

فکر نمی‌کنم در حوزه شبکه نمایش خانگی ما فساد مالی وجود داشته باشد. دست‌کم فکر می‌کنم اتفاقی که در شبکه نمایش خانگی در چند ماه اخیر افتاده است، این را نشان می‌دهد که مخاطب کاملا با این حوزه آشنا شده است و از آن استقبال می‌کند. به‌ویژه استقبال از سریال شهرزاد این نکته را چشمگیر‌تر کرده است، برخلاف تصور عده‌ای که سرمایه‌گذاری در حوزه شبکه نمایش خانگی قطعا زیان‌ده است. استقبال مخاطبان از سریال‌هایی مثل دندون‌طلا، شاهگوش یا شهرزاد این را رد می‌کند. هرچند معتقدم سرمایه‌گذاران این سریال‌ها شاید تا به اینجا خیلی نتوانسته‌اند هزینه‌های تولیدشان را از فروش محصولات کسب کنند، اما قطعا تمام توانشان را در ارائه محصولی باکیفیت انجام داده‌اند. متأسفم فرهنگ‌سازی استفاده درست از اثری که برای آن وقت و هزینه زیادی صرف می‌شود که صرفا به شعور مخاطبانش احترام می‌گذارد و آنها را سرگرم می‌کند، وجود ندارد. اما مردم با رعایت‌نکردن قوانین خرید این محصولات، ضربه بزرگی به آن می‌زنند و همچنان به استفاده غیرقانونی محصولات ادامه می‌دهند و هزینه اندکی که برای این محصولات در نظر گرفته شده است را پرداخت نمی‌کنند.

از نظر شما در این شرایط می‌توان به آینده شبکه نمایش خانگی امیدوار بود؟

من کاملا به آینده شبکه نمایش خانگی امیدوارم. از نظر من، تولید گونه‌های مختلف سریال در این شبکه می‌تواند سلیقه‌های عموم مردم را تأمین کند. از طرف دیگر، به موضوع کیفیت ساخت این سریال‌ها اشاره می‌کنم. در نظر بگیرید سریالی مثل شهرزاد به تمامی ابعاد کیفی ساخت فکر کرده است و گاهی برخی از بازیگران و مشاهیر هنر ما در این سریال‌ها بهترین بازی‌های عمر هنری‌شان را ایفا می‌کنند. مثل سریال شهرزاد که استاد نصیریان باز هم درخشیده و یکی از نقاط قوت این سریال است. از نظر سازندگان و تولید‌کنندگان آثار شبکه نمایش خانگی، این حوزه و مردم اهمیت دارند و بهتر است مردم هم این احترام متقابل را رعایت کنند.

اتفاق خوبی که در روند ساخت سریال‌های شبکه نمایش خانگی شاهد آن هستیم، حضور بخش خصوصی و سرمایه‌گذاری آنها در این زمینه است، اما باز ممکن است همین نبود امنیت اقتصادی در این مدیوم، بسیاری را از سرمایه‌گذاری در این حوزه منصرف کند.

تصور نمی‌کنم تا به‌حال بیش از ١٥‌میلیارد تومان برای ساخت سریالی در شبکه نمایش خانگی هزینه شده باشد. در حوزه تجارت، این رقم، بسیار اندک است، اما طبعا در حوزه فرهنگ رقم زیادی است و ممکن است برای سرمایه‌گذار هم سودآوری نداشته باشد. اما امیدوارم روند سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در این حوزه ادامه داشته باشد و باز هم شاهد تولید محصولات خوبی در این مدیوم باشیم.

در حال حاضر نبود قانون کپی‌رایت، مهم‌ترین نکته‌ای است که در این حوزه، مشکل‌آفرین شده است و خطری جدی برای آن محسوب می‌شود. چه تلاش‌هایی برای حفاظت از حقوق تولید‌کنندگان این آثار تاکنون انجام شده است؟

قوانین ما حقوق پدیدآورندگان را به رسمیت می‌شناسد و این قانونی است که از سال ٤٦ تصویب شده است. اما اجرائی‌شدن قانون و امکانات مناسب برای مبارزه با قاچاق، ارکان مهمی است که باید به آن توجه کرد. در حوزه فضای مجازی باید کارهای عملی‌تری به منظور دانلود‌نکردن رایگان آثار انجام داد. متأسفانه در حال حاضر به محض پخش آثار در شبکه نمایش خانگی در فاصله کمتر از ٢٤ ساعت نسخه‌ای از فیلم در فضاهای مجازی برای دانلود رایگان وجود دارد و شبکه‌های ماهواره‌ای نیز به‌سرعت آن را برای طیف گسترده‌تری پخش می‌کنند که این به هیچ‌وجه خوب نیست و ما نیازمند اجرائی‌شدن هرچه بهتر قانون مبارزه با قاچاق یا سرقت آثار هنری هستیم و طبعا این نگرانی از سوی سازندگان تا انجام هرچه بهتر این قوانین وجود دارد. اما نمی‌توان با این شرایط عرصه فعالیت در شبکه نمایش خانگی را خالی گذاشت. نکته‌ای که باید به آن توجه داشت، این است که متأسفانه تلویزیون همکاری خوبی با شبکه نمایش خانگی ندارد و اگر این پیوند وجود داشت می‌توانست اتفاقات بهتری برای تبلیغ و فروش بهتر آثار شبکه نمایش خانگی بیفتد. به دلیل رقابتی که همیشه تلویزیون با شبکه نمایش خانگی حس کرده، این اتفاق تا به امروز اجرائی نشده است. انتظار همه کسانی که در حوزه شبکه نمایش خانگی کار می‌کنند این است که رئیس محترم صداوسیما تعامل بهتری با این مدیوم داشته باشد و اجازه تبلیغ این آثار در تلویزیون فراهم شود و در این شرایط می‌توان سروسامان بهتری به شبکه نمایش خانگی داد.

شرق/آسیب‌شناسی آواز در گفت‌وگو با غلامرضا رضایی:

ردیف‌ها آیه مطلق نیستند

آمن خادمی

شرط انصاف را در صحبت‌هایش رعایت می‌کند حتی اگر خودش ذی‌نفع نباشد. سخت‌گیر است و شاید به خاطر همین از روزمرگی و هیاهوی رسانه به دور بوده. «نخواستم خود را آلوده برخی بازی‌ها کنم». یکی از دلایل پیشرفت‌نکردن آواز را تحجر و تعصب همکاران خود می‌داند و می‌گوید: تحجر و تعصب فکری در متولیان آواز بسیار است. خودخواهی و خودپرستی‌ها باعث شده که این اتفاق بیفتد. کلا آواز پیشرفت نکرده است. «راه برون‌رفت از این مشکل و معضل را هم‌اندیشی می‌داند. از نگاه غلامرضا رضایی ردیف‌های موسیقی آیه مطلق نیست که از آسمان آمده باشد». هرکس فقط برای خودش تلاش می‌کند و برای نام خودش، نه آواز. همه صداها عالی است ولی اتفاقی برای آواز نیفتاده است. نزدیک‌کردن و آشتی بین مردم و آواز یک کار جمعی است و ازخودگذشتگی می‌خواهد و چند متخصص جامعه‌شناسی! متأسفانه تنگ‌نظری و از بالا نگاه‌کردن همکاران اجازه نمی‌دهد با هم حرف بزنیم. که بخشی تقصیر دوستان ما نیست و به شرایط جامعه و مدیریت جامعه فرهنگی و هنری ما بستگی دارد. یک بخش دیگر این است که من در این جامعه زندگی می‌کنم ولی سعی می‌کنم طور دیگری نگاه و زندگی کنم. بخش بعدی نفس ماست».

http://hw8.asset.aparat.com/avt/2749407-3578-b.jpg

غلامرضا رضایی، متولد ١٣٤٩ است. آواز را در مشهد نزد رضا شاکری آموخت. شیوه عبدالله دوامی را نزد نصرالله ناصح‌پور و شیوه اقبال آذر را نزد کریم صالح‌عظیمی یاد گرفت. صدا‌ساز آواز ایرانی، شیوه خوانندگی طاهرزاده را از سال ١٣٧٥ نزد محمدرضا شجریان یاد گرفت. از حسین دهلوی نیز تلفیق شعر و موسیقی آموخته است.

به‌عنوان پرسش نخست، چرا کم‌کار هستید آقای رضایی؟

اصولا کمی سخت‌گیرم و سخت‌پسند. اگر قرار است کاری انجام شود که کمتر شنیده شود، بهتر که انجام نشود. اعتقادی به اجرا و تولید زیاد اثر ندارم. مگر چقدر می‌شود برای گوش مردم حرفی تازه و شنیدنی داشت؟ می‌شود همین بازار تکراری و همه، زده می‌شوند. پیشنهاد‌هایی که برخی دوستان می‌کنند از سلیقه زیبایی‌شناسی من خارج است. جسارت نمی‌کنم. این یک موضوع شخصی و سلیقه‌ای است. همین باعث شد که من کمتر کار کنم. ولی این‌روزها پیشنهادهای خوبی داشته‌ام و اغلب به نتیجه رسیده و به‌زودی منتشر خواهند شد و امیدوارم مورد پسند مردم سرزمینم باشد

درباره چند اثر ِدر دست انتشار بگویید... .

کار «اوسنه» یا افسانه با آهنگ‌سازی مزدا انصاری آماده انتشار است. این کار روی شعر‌های ملک‌الشعرا بهار و عماد خراسانی با گویش مشهدی ساخته شده. این اثر با حمایت مالی گالری بوم تولید شد و تا پایان آذر توسط شرکت سروش منتشر می‌شود. تا پنج سال عواید این کار برای بیماران‌ ام‌اس است. کار دوم و آماده انتشار من با آهنگ‌سازی جناب پیمان سلطانی و همراهی دوست خواننده من دکتر سعید شفییعون است. نام اثر سوییت سمفونی گفت‌وشنید است و روی اشعار نظامی‌گنجوی ساخته شده. اجرای این اثر توسط نوازندگان ارکستر فیلارمونیک ارمنستان انجام شده. این اثر در صورت توافق با حامی مالی، تا بهمن‌ماه منتشر می‌شود. کار سومم با ارکستر برافشان به آهنگ‌سازی هامان خلیلی در دستگاه همایون و با آنسامبل کاملا سنتی تهیه شده. این کار در مرحله مجوزگرفتن است و بهار ٩٥ منتشر خواهد شد.

درحال‌حاضر بسیاری از کلاس‌های آموزش آواز، کلاس آموزش ردیف است و نه آواز و خوانندگی. بسیاری اعتقاد دارند صدا باید به صدا بخورد! برخی اعتقاد دارند باید ردیف را شُسته‌و‌رفته یاد گرفت و از آن تخطی نکرد. نظر شما چیست؟

آواز یک رشته است. همان‌طور که در رشته‌های مختلف دانشگاهی مانند مهندسی واحدهایی وجود دارد، در آواز هم باید واحدهایی داشته باشیم که اصلی‌ترین‌شان، شناخت ادبیات و شعر فارسی است. این بخش از صدا مهم‌تر است. صدا زیور کلام است. دانستن آناتومی تولید صدا از واحدهای الزامی است. صداسازی آواز ایرانی از الزمات کلاس‌های آواز است. در اینجا تأکید می‌کنم صداسازی آواز ایرانی با صداسازی آواز اپرا یا پاپ یا سلفر متفاوت است.

تفکر باید به صدا بخورد نه اینکه فقط صدا به صدا بخورد؛ در غیراین‌صورت تقلید می‌شود. چه اشکالی دارد کسی با صدایی شبیه صدای تاج اصفهانی بیاید شیوه آوازخوانی بنان را فرا گیرد و شیوه سومی را تولید کند؟

آواز فقط ردیف نیست. ردیف محتوای خوانندگی است. در آواز ایرانی اصل آواز کلام و ادبیات است؛ مهجور‌ترین بخش امروز که هنرآموزان و هنرجویان کمتر به آن توجه می‌کنند از صداداشتن مهم‌تر است.

شاید تقلید و کپی‌شدن صدای خوانندگان موسیقی ایرانی دلیل همین روند باشد، چه پیشنهادی برای حل این مشکل دارید؟

به نظر من روش تدریس آواز در ایران، تدریس آواز و خوانندگی نیست. بخشی از آواز به نام ردیف تدریس می‌شود و به صورت کلیت به آن کلاس آواز می‌گویند. همه رشته‌ها یک‌سری واحد و پیش‌نیاز دارند. باید در آواز هم با بحث کارشناسی، این اتفاق بیفتد. به پیش‌نیازهایی که در آواز ایرانی باید توجه شود، دو بخش است که یک بخش کلام و دیگری بخش موسیقایی آن است. اصلی‌ترین موضوع آواز ایرانی دانستن شعر و ادبیات است. ادبیات خودش بخش‌های مختلفی دارد؛ نوع کلام که کلاسیک، معاصر و... باشد. یک هنرجو باید علم عروض و قافیه بداند. هنرجو باید تاریخ ادبیات بداند. بداند که این شعر شاعر در چه شرایطی از زمانه خودش گفته شده است. باید شاعر و احوالات شاعر را بشناسد و بداند چگونه زیسته تا بتواند شعر را خوب اندیشه و بیان کند. بیشترین ضعف از اینجا آغاز می‌شود و آن دانستن مفهوم لغوی کلمات است که باعث می‌شود اگر کسی معنا و مفهوم آن را نداند، نتواند روی مخاطب تأثیر بگذارد. بخش تفسیر، مفهوم و معنای آن شعری است که خوانده می‌شود. ما در آموزشگاه «شهنا» با استاد دکتر مرتضی کاخی و استاد سهیل محمودی این بحث را آغاز کردیم. بخش دوم، بخش موسیقایی آواز است؛ درست‌شنیدن نت‌ها و فواصل، چگونگی ادای تحریر، شناخت موتیف‌ها و جمله‌بندی‌ها و ادوات تحریری، تقویت صدا و تکنیک که بخش صدا‌سازی است که کار ما را به اندازه سال‌ها پیش می‌اندازد. خیلی موضوع مهمی است. صدا‌سازی مقوله مهمی است؛ دانستن ریتم، شناخت زمان‌بندی و دور آواز و درنهایت آموختن ردیف استادان آواز ایرانی در هر شیوه‌ای.

http://www.mowjmusic.ir/Images/images/news/tir94/re1.jpg

سفری به هند کردم و از دپارتمان موسیقی نیودهلی دیداری داشتم. برایم روش تدریس آواز در آنجا جالب بود. همه کفش‌هایشان را درمی‌آورند و روی زمین می‌نشینند. هنوز به روشی که ما از استادانمان در گذشته به صورت سینه‌به‌سینه فرا می‌گرفتیم، کار می‌کنند. در یک بخش از آواز ایرانی حتما باید همین‌طور باشیم. در این بخش اعتقادی به نُت ندارند. کسانی‌که از روی نت ساز می‌زنند اگر زمانی از روی نت نزنند، چه اتفاقی برای آنها می‌افتد؟ تفاوت‌ها را می‌توانیم در سنتورنوازی‌ها، تارنوازی‌ها و... ببینیم. در موسیقی کلاسیک هم همین‌طور بوده. خیلی‌ها به اجرا از روی نت اعتقادی نداشتند. مثلا صدای پاواراتی ورای نت‌هاست و یک داستان دیگر را هم تعریف می‌کند. ممکن است کسی که موسیقی کلاسیک کار می‌کند، یک نظر دیگر داشته باشد. بعد به شیوه‌ها می‌رسیم.

شیوه‌هایی که امروز در جریان است، شیوه مرحوم استاد عبدالله دوامی، شیوه استاد بنان است، شیوه طاهرزاده، شیوه استاد شجریان که ترکیبی از طاهرزاده و بنان، شیوه تاج و جناب ادیب خوانساری و ... است، این مجموعه را داریم اما چه پیش‌نیازهایی داریم که هنرجویان باید با آنها آشنا شوند تا به کپی‌کاری نرسیم؟ یک شاگرد باید نزد چندین استاد برود تا این نکات را بیاموزد. اشتباه برداشت نشود، منظور این است که از یک استاد، به‌طور کامل بیاموزد و سپس استاد دیگر را تجربه کند. هنرجو اگر عاشق باشد، می‌تواند خودش را حرکت دهد، برای خود باشد و جا باز کند. اگر همه‌جا باشد و هنرجوی بی‌حالی باشد، به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسد. هنرجویی که تفکر و علم نداشته باشد به جای اینکه سلوک بیاموزد صدا را تقلید می‌کند؛ فارغ از اینکه فرمت صدای او با فرمت صدای استادی که تقلید می‌کند، کاملا متفاوت است. این تفاوت‌ها در آناتومی سروصورت است که ایجاد تولید صدا می‌کند. صدا کمی شبیه او می‌شود و صدای خودمان که شاید بهتر از آن مرجع صدا باشد، خراب می‌شود، یعنی حتما باید دوستان ما از روش و سلوک یک استاد تقلید کنند نه از صدای استاد. مثلا یک هنرجو موهایش یا فریم عینکش هم شبیه استاد است. این‌گونه که نمی‌شود خواننده شد. اگر می‌خواهد خواننده باشد نباید از صدا تقلید کند. استاد شجریان همه شیوه‌ها را جمع کرد و بعد به شیوه خودش رسید. من بارها از آقای مشکاتیان و لطفی شنیدم محمدرضا شجریان پهلوان آواز ایران است. آواز نه علم محض است و نه هنر محض. شما در مورد تدریس آواز نیاز به یک‌سری پیش‌نیاز دارید. هر معلمی مکلف است که این نکته را با بینش باز ارائه دهد. من خودم یکی از آرزوهایم این است که وقتی به جایی تثبیت‌شده رسیدم، هنرجویانی که مبانی و علم صداسازی را کار کردند، شیوه آوازی غیر از شیوه خودمان را از یک معلم دیگر بیاموزند. ما نمی‌خواهیم اشتباهی که دیگران انجام دادند را انجام دهیم. ما می‌خواهیم به آواز فکر کنیم نه به خودمان. ما آوازهای زیبای زیادی داریم. یکی از نقاط ضعف تشخیص شیوه آوازخوانی در هنرجو بر مبنای این نگاه که صدای هنرجو باید به صدای یک استاد خاص بخورد، اشتباه محض است. مهم شیوه خوانندگی است. اینکه جنس صدای استاد بنان خاص است؛ موضوعی خاص است. ما باید تفکیک کنیم. شیوه استاد بنان را استاد شجریان به‌خوبی می‌شناسد.

اگر مشکل کار اینجاست، چرا فکری به حال این ماجرا نمی‌شود؟

متأسفانه تنگ‌نظری و از بالا نگاه‌کردن همکاران اجازه نمی‌دهد با هم حرف بزنیم. بخشی تقصیر دوستان ما نیست و به شرایط جامعه و مدیریت جامعه فرهنگی و هنری ما بستگی دارد.

بخش بعدی نفس ماست. به بینش خود افراد بستگی دارد. خیلی از مشکلات نگذاشته شیوه‌های آوازی صحیح را بررسی کنیم. فکر می‌کنم در شیوه‌شناسی جنبه معاصربودن و ظرفیت معاصرشدن باید لحاظ شود. ما یک بحث تاریخی و یک بحث در ارتباط با جامعه می‌توانیم درباره شیوه‌ها داشته باشیم. اینها موضوعات متفاوتی است. در شناخت شیوه‌ها مرحوم دکتر عمومی بسیار دانا بود. یکی از نقاط ضعف ما عدم تطابق بین معاصران و گذشتگان است. ظلی خیلی خوب آواز می‌خوانده ولی آیا امروز برای مردم شنیدنی است؟ ما وقتی مشکل را می‌شناسیم، باید روش درمان را نیز بیابیم. هرکس در دوره خودش خوب بوده است. دوستانی که امروز ادیب می‌خوانند، این نقد وارد است که سرعت شما از سرعت پیرامونی که زندگی می‌کنیم خیلی کمتر است. ما در باغ زندگی نمی‌کنیم، در شهر با مشغله‌های زیاد زندگی می‌کنیم. باید سرعت را بیشتر کرده و با سرعت جامعه حرکت کنیم. شیوه بنان قابلیت امروزی‌شدن دارد؛ به خاطر بینشی که از پیرامون، پیانو و موسیقی داشت. استاد شجریان راز موفقیتش درک سرعت جامعه بوده است. استاد بنان هم درک درستی از سرعت آواز و جامعه در عصر خود داشت. شناخت‌نداشتن روان‌کاوانه از دستگاه‌ها، به آواز ضربه زده است. یعنی چهارگاه را بشناسیم و بدانیم چه زمانی باید آن را خواند. شناخت این است که درعین‌حال که به سنت‌ها توجه می‌کنیم بر ادبیات آگاه بوده و جامعه‌شناس هم باشیم و نسبت به لحظه‌ها شناخت کافی داشته باشیم. از آنجایی‌که شیوه‌های آوازی مختلف را مطالعه و تجربه کرده‌ام، معتقدم طاهرزاده و بنان از لحاظ شعر و صدا و تلفیق و سرعت کامل‌ترین هستند و شیوه ادیب حال خوشی دارد. هرکسی که می‌گوید این‌طور نیست اول باید بیاید طاهرزاده را بداند و بخواند. هرکسی که طاهرزاده را رد می‌کند به این دلیل است که نمی‌تواند این شیوه را بخواند. هایدگر می‌گوید اگر شما نظریه‌ای را رد می‌کنید حق شماست، ولی باید راهکاری را جایگزین آن کنید. من نمی‌توانم بگویم صرفا دوامی، طاهرزاده و... خوب نیستند. همه خوب هستند. ما باید آنها را بدانیم و بررسی کنیم تا متوجه شویم در شرایط امروز کدام‌یک جامع‌تر است. شاید ادیب در دوره خودش بهترین شیوه آوازی را داشته است که به اعتقاد من، از نظر فهم آوازی و شعری، جزء بهترین‌ها است اما امروز چگونه باید شنیدنی شود؟

http://www.farsmusic.com/Upload/Files/a2049f94bf164c10b8d2b6537ffc19e9.jpg

در شیوه تدریس که به آن اشاره می‌کنید و خودتان در حال تدریس آن هستید، به چه نکاتی توجه می‌شود؟

ما در روش تدریسمان باید اول صدا‌سازی را کار کنیم. در آواز، اول باید ابزار کار خوانندگی را داشت که صداست و این ابزار با صداسازی ساخته می‌شود. شما یک ظرف خوب باید داشته باشید تا بتوانید میوه بریزید. یادم می‌آید سر کلاس یکی از استادان، از وسط راست‌پنجگاه شروع کردم و تازه با آن استاد شریف آشنا شده بودم.

چرا موسیقی آوازی مانند موسیقی‌سازی پیشرفت نکرده؟

یک دلیلش این است که تحجر و تعصب فکری در متولیان آواز بسیار است. خودخواهی و خودپرستی‌ها باعث شده که این اتفاق بیفتد. در کل، آواز پیشرفت نکرده است. اولین مشکل به متولی آواز بازمی‌گردد. اغلب می‌خواهند نامشان مطرح شود نه آواز. دغدغه مطرح‌کردن خود را دارند. ٥٠٠ نفر من را تشویق می‌کنند لذت می‌برم و این لذت اجازه نمی‌دهد به آواز فکر کنم. دوم کم‌دانایی و تک‌بُعدی‌بودن متولی آواز است. خیلی از ما فکر می‌کنیم چون چهار تا گوشه بلد هستیم، دیگر همه‌چیز را بلد هستیم.

ما ترسیدیم و فکر کردیم ردیف‌ها آیه مطلق است و از آسمان آمده است. فکر کردیم استاد عبدالله‌خان دوامی یا دیگر استادان، آن آوازها را آفریدند. آنها مانند ما بودند فقط خلاقیت‌های متفاوتی نسبت به عام داشتند. تمرکز و عشق به آواز، آن اتفاق را برایشان ایجاد کرده است.

الان آواز مانند آب یک برکه است. نمی‌دانم باید چه‌کار کنیم فقط می‌دانم این کاری که دوستان انجام می‌دهند راه درستی نیست. آشتی بین مردم و آواز، کاری جمعی است و ازخودگذشتگی می‌خواهد و چند متخصص جامعه‌شناسی. هرکس فقط برای خودش تلاش می‌کند و برای نام خودش نه آواز. همه صداها عالی است ولی در این سال‌ها اتفاقی برای آواز نیفتاده است. ادبیات کثرت دارد و کثرت تفکر، سبب رشد می‌شود. در ادبیات دو بخش کلاسیک و نو داشتیم و اکنون در کنار آنها‌ هزاران رشته دیگر ایجاد شده. همه با هم اختلاف‌هایی دارند ولی هیچ‌کدام از آنها مانع پیشرفت خود و دیگری نشدند. الان اگر کسی بخواهد آواز متفاوتی بخواند همه فاتحه آن خواننده نوگرا را می‌خوانند. معاش و... تأثیرات زیادی در این موضوع داشته است. شما در ادبیات می‌بینید در عین کلاسیک‌بودن، معاصر هم هست ولی این در آواز اتفاق نیفتاده است. متأسفانه به دلیل مشغله‌ها انگیزه‌ها پایین است. موقعی که اعضا یک خانواده‌ای فقط جمعه‌ها همدیگر را می‌بینند، آواز این وسط چه‌کاره است.

آنچه بیان شد، نظر من و فقط دغدغه آواز بود؛ مهم، دورشدن از حواشی و بازکردن باب آسیب‌شناسی در بخش آواز است. به همه پیش‌کسوتانم احترام می‌گذارم و دست‌بوس استادانم هستم. امیدوارم خیلی زود آواز ایرانی به جایگاه واقعی خود در میان مردم برگردد و آشتی شود.

شهروند/شاید از خودت شکایت کرده‌ای ژنرال!

ماجرای شکایت امیر قلعه‌نوعی از مستند «من ناصر حجازی هستم » و توقیف این فیلم، بهانه‌ای شد تا از نیما طباطبایی (کارگردان این فیلم) بخواهیم توضیحاتی ارایه دهد

یاسر نوروزی| امیر قلعه‌نوعی شکایت کرد و مستند «من ناصر حجازی هستم» توقیف شد. البته کسی امیر قلعه‌نوعی را نه در سینما حقیقت دید و نه در گروه هنر و تجربه. یعنی کسی ندید که امیرخان آمده باشد برای تماشای فیلم. اما کلاغ‌ها مثل سابق خبر بردند و امیرخان مثل سابق دست‌های توطئه را دوباره علم دید و بعد هم مصمم شد پرونده ماجرا را «کلهم اجمعین» بپیچد بگذارد کنار. یعنی ٢ روز بیشتر نگذشته از اکران، مستند «من ناصر حجازی هستم» با شکایت شاکی خصوصی، امیر قلعه‌نوعی، توقیف شد. از کارگردان فیلم خواستم بگوید چه شده یا چرا شده؟ اصلا از این زندگی پرفراز ناصر حجازی مگر چقدر از آن مربوط به قلعه‌نوعی است که به شکایت و شکایت‌کشی کشیده؟ یا اگر هم بوده در چه ابعادی بوده؟ طباطبایی به ما گفت: «در حال حاضر قاضی گفته باید فیلم را ببیند و حکم کند و فعلا جلوی اکران گرفته شده. حالا سوال من این است چرا بدون این‌که فیلمی را ببینند جلوی اکران آن را گرفته‌اند؟ چون ما درحال از دست دادن اکران هستیم. سالن‌ها را به فیلمی دیگر داده‌اند. موضوع مهم بعدی این است که وقتی فیلمی درباره زندگی کسی ساخته می‌شود، باید کامل و درست بیان شود. من کاملا به این نکته واقف بودم. نویسنده کار، خسرو نقیبی هم همین‌طور. همین‌طور تهیه‌کننده، امیر رفیعی. تمام توجه ما معطوف بود به این‌که هیچ موردی را بدون سند و مدرک بیان نکنیم. یعنی هر بحثی که در این فیلم پی گرفتیم، یا ما‌به‌ازای تصویر داشت یا مصاحبه‌ای که افراد در روزنامه‌ها انجام داده بودند و اصلا برای همین هم شد که یک‌سال روی این کار زحمت کشیدیم و تلاش کردیم تا این اسناد و مدارک را پیدا کنیم و فیلم حتما مبتنی بر آنها باشد. یعنی شما اگر فیلم را ببینید حتی تصاویری از بازی‌های‌ سال ٥٢ و ٥٣ را هم در آن برای استناد کار لحاظ کرده‌ایم. با این مقدمه باید توجه داشت که ما فیلم سینمایی نساخته‌ایم. فیلم ما یک فیلم مستند است و از بیان حقایق ناچاریم؛ آن هم حقایقی که همه آنها مبتنی بر اسناد تصویری یا مکتوب است. بر این اساس ما نمی‌توانیم بخشی از مستند را صرفا به‌واسطه این‌که ممکن است کسی از آن دلخور شود، حذف کنیم. با این تفصیل، مشکل بعدی من این است. به فرض اگر مشکل توقیف این فیلم برطرف شود، دوباره من باید دو، سه هفته تبلیغ کنم و وقت بگذارم برای اطلاع‌رسانی تا بگویم که این فیلم از توقیف درآمده و مردم می‌توانند برای دیدن آن بیایند. متاسفانه اینها لطماتی است که به کار وارد کردند و آن هم بدون این‌که کار را ببینند. الان بخش عمده‌ای از مخاطبان من از دست رفته. گروه هنر و تجربه که نمی‌تواند صبر کند تا من دوباره مخاطب جمع کنم

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/91-10/30/url_7.jpg

کجای مستند به قلعه‌نوعی برخورده؟

نیما طباطبایی همچنین اشاره کرد به ضرر و زیانی که معلوم نیست حتی بعد رفع توقیف فیلم، چه کسی قرار است آن را بپردازد؟ زیان از دست رفتن مخاطبی که برای تجمیع آن دوباره باید وقت گذاشت و از نو خبر داد. ماجرا البته وقتی جالب‌تر شد که از کارگردان فیلم خواستم تا درباره بخش‌هایی که به امیر قلعه‌نوعی مربوط شده، صحبت کند. پرسیدم اصلا مگر شما چه انتقادی از ایشان در این فیلم دارید که باعث شده تصمیم به شکایت و توقیف بگیرد؟ نیما طباطبایی گفت: «خب همه می‌دانیم که مرحوم حجازی با آقای قلعه‌نوعی کشمکش‌هایی داشتند. این کشمکش‌ها در فیلم ما در چند مورد آمده است: اول جایی که راوی می‌گوید «تو (ناصر حجازی) می‌خواهی تیم پوست بیندازد و آن را جوان کنی. یک‌سری ستاره‌های قدیمی را بازنشسته می‌کنی و کنار می‌گذاری. امیر قلعه‌نوعی را هم می‌آوری بغل دست خودت می‌نشانی؛ یار آن روز، رقیب سال‌های بعدبخش بعدی جایی است که راوی می‌گوید: «در استقلال اهوازی که دستیارت به سرمربیگری تیم‌ملی می‌رسدراوی از زبان ناصر حجازی می‌آورد که دنیای جالبی شده، دستیارم سرمربی تیم‌ملی شد و من ماندم. که اینجا ما یک تصویر از امیر قلعه‌نوعی داریم براساس راش‌های داخل رختکنی که باشگاه استقلال در اختیارمان قرار داده بود. ما از یکی از این راش‌ها استفاده کردیم که امیر قلعه‌نوعی نشسته در رختکن و رو به دوربین می‌خندد. دومی این است. بعدی مربوط می‌شود به مصاحبه‌های آقای حجازی بعد از این مقطع که آقای قلعه‌نوعی رفت از ایشان شکایت کرد و اتفاقا شکایت را هم وارد دانستند اما درنهایت با میانجیگری منصور پورحیدری مشکل برطرف شد. خب ما جایی از فیلم که گفتیم «رقیب سال‌های بعد»، دقیقا به خاطر همین مقطع بود که قرار بود برسیم به اینجا. اشاره دیگر ما در این فیلم، مصاحبه مرحوم حجازی با برنامه نود است. آقای حجازی کنار زمین ایستاده، روز بازی با پیکان. به ناصر حجازی اولتیماتوم داده‌اند اگر این بازی را نبری، هیأت‌مدیره گفته برکنار می‌شوی. استقلال هم این بازی را ٣-٢ می‌بازد. قبل از این بازی خبرنگار می‌گوید، گفته‌اند که این آخرین فرصت شماست برای حفظ سمت سرمربیگری. ناصر حجازی هم می‌گوید که به دوستان ٣‌سال فرصت دادید، از هفت، هشت جام، یک جام آوردند. به ما هم یک‌سال فرصت بدهید از ٢ جام، یکی بیاوریم. این هم یک جای دیگر از فیلم است که به شکل تلویحی به آقای قلعه‌نوعی ربط پیدا می‌کند. همه اینها هم براساس مصاحبه‌ها و مطالبی است که در آن سال‌ها عنوان شده و تصاویر و اسناد آن وجود دارد و ما از آن استفاده کردیم

وزارت ارشاد چه‌کاره است؟

ماجرای توقیف مستند «من ناصر حجازی هستم» وقتی تراژیک‌تر می‌شود که اصولا وقتی فیلمی از مجاری قانونی مجوز گرفته و بارها بازبینی شده، چرا باید توسط شکایت یک فرد توقیف شود؟ در این‌باره آتیلا حجازی، فرزند زنده‌یاد ناصر حجازی در گفت‌وگو با ‌آی‌سینما گفته: «من نمی‌دانم این آقا (قلعه‌نوعی) چگونه این همه نفوذ در دستگاه‌های دولتی و حکومتی دارد که قاضی بدون این‌که فیلم را ببیند، دستور توقیف آن را داده است؟ باید مشخص شود که قاضی بر چه اساسی و با چه سندی جلوی نمایش این مستند را گرفته است؟! یعنی جناب قاضی تنها ٢ روز بعد از اکران، این مستند را دیده است؟ توقف نمایش این مستند نشان می‌دهد که وزارت ارشاد در این مملکت هیچ‌کاره است! چگونه می‌شود پروانه نمایش فیلمی که وزارت ارشاد صادر کرده، به علت شکایت یک شخص باطل شود؟ اگر این‌گونه است من هم فردا می‌توانم بروم از این فیلم و آن فیلم شکایت کنم و قاضی بدون دیدن فیلم‌های مورد نظر، نمایش آنها را متوقف کند؟با این حال نیما طباطبایی در مصاحبه با ما، ارایه این فیلم به قاضی را مثبت ارزیابی کرد و گفت: «به نظر من باز هم عیبی ندارد که این فیلم زیر دست یک قاضی رفته و ما هم به رأی قاضی امیدواریم. چون قطعا عدالت را مدنظر قرار خواهند داد و فیلم را بازبینی خواهند کرد و متوجه خواهند شد که واقعا این جنجال‌ها بیهوده بوده و فیلم مشکلی ندارددر همین رابطه علی موسوی از پیشکسوت‌های استقلال به ایسنا گفت: «من یک ماه پیش دیدم که هجمه‌ای درباره این فیلم ایجاد شده و یک جو عجیبی شکل گرفته ولی دوشنبه که فیلم را تماشا کردم، دیدم آن چیزی که می‌گفتند نبود و آن هجمه‌ها خیلی مرتبط نبود. آن چیزی که من دیدم این بود که بیشتر بحث‌های فیلم، مستند به روزنامه‌های قدیم بود و مانورها براساس آنها بود. من توهین مستقیمی به قلعه‌نوعی ندیدم که در این فیلم شده باشد. کلا فیلم براساس روزنامه‌ها بود. مثلا یک جاهایی در مورد پورحیدری بود که چرا پشت ناصر حجازی در فلان مقطع درنیامده است. یا بحثی درباره برومند و زرینچه بود. کلا مبنای فیلم بر این اساس بود و من کلا توهین خاصی در آن ندیدم

امیرخان، همه می‌دانند!

تقریبا هیچ رسانه‌ای توهین خاصی در این فیلم ندیده. آنچه در مستند «من ناصر حجازی هستم» شاهد آن هستیم همان چیزی است که سال‌ها قبل با چشمان خودمان یا در تلویزیون دیدیم یا در مطبوعات خواندیم. امیر قلعه‌نوعی گویا می‌خواهد بخشی از تاریخ زندگی خودش را حذف کند. چون تقریبا کسی در میان طرفداران و تماشاچیان فوتبال وجود ندارد که مشکلات زنده‌یاد حجازی و قلعه‌نوعی را نداند. همه می‌دانیم که این دو روزگاری با هم مشکلاتی داشتند که از قضا جدی بود. شکایت آن روزهای قلعه‌نوعی از حجازی را چه کسی یادش رفته؟ شاید هم تو از خودت شکایت داری مرد! شاید از خودت شکایت کرده‌ای آقای قلعه‌نوعی!

شهروند/مسعود امینی در گفت‌وگو با «شهروند»: سوژه‌ها به سراغ ما می‌آیند

شهروند| مسعود امینی که با فیلم مستند «دور مشو» در جشنواره سینما حقیقت حضور دارد معتقد است فیلم مستند در ابتدا باید بتواند به پاسخ‌های زبانی خود در حوزه زبان سینما پاسخ دهد، ضمن این‌که ابتدا باید خود را به‌عنوان یک فیلم تثبیت کند و سپس به وظایف فرامتنی خود عمل کند. فیلم مستند در زمان حاضر باید بتواند حلقه‌های تازه‌ای از ارتباط موضوعات مختلف را ایجاد کند و من سعی کردم تا میان تصور ما از واژه‌های عشق و جدایی، مولانا، زبان فارسی، تاجیکستان و دولتمند ارتباط‌های تازه‌ای برقرار کنم. به بهانه حضور این فیلم در جشنواره سینما حقیقت گفت‌وگویی با کارگردان فیلم، مسعود امینی داشتیم که در ذیل می‌خوانید.

رویکرد شما از انتخاب کاری با مضمون پرتره چیست؟ چرا این خواننده تاجیک را موضوع فیلم خود قرار دادید؟

سوژه‌ها به سراغ ما می‌آیند. جست‌وجوی همیشگی مستندساز است که او را به سمت یا کشف موضوعی هدایت می‌کند. فیلمسازی من ابتدا پاسخی به دغدغه‌های شخصی من است و بعد تلاش برای بیان یک موضوع. در این مورد خاص هم بعد از پیشنهاد موضوع از طرف تهیه‌کننده، من به این نکته فکر کردم که این موضوع در کجای قالب ذهنی من قرار می‌گیرد و می‌تواند کدام بخش از دغدغه‌های ذهنی مرا پاسخ دهد. تقریبا می‌توانم به جرأت بگویم که همه فیلم‌های مستندی که ساخته‌ام، پیشنهادی از جانب تهیه‌کنندگان بوده و من کمتر پیش آمده که با طرح مشخصی به دنبال تهیه‌کننده باشم.

http://static0.ilna.ir/thumbnail/we88ANWbKMgj/i_qPjR7mMLhZ02nUcMUA0zOV2brdrNdfKreu5zx2ciKxyUe3xZzFdgRBp56gpRC388ZB_gYzlXFnhEc5AEVXG2k4nU88RN381sfGVtw67dPrccCMXHCvyBQVXh2V9Xukl3xeVOpt9jw,/%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF+%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C+%D8%AA%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C+.jpg

انتخاب دولتمند خال‌اف نیز از دو منظر برایم جذاب بود، اول این‌که ادامه موضوعی است که سال‌ها قبل درباره موسیقی مقامی در ایران ساختم و از طرف دیگر احساس می‌کردم تاجیکستان و شکل زندگی در آن تجربه تازه‌ای خواهد بود.

تفاوت خاصی میان موسیقی ایرانی و تاجیکی وجود دارد؟

من موسیقیدان نیستم و بنابراین نمی‌توانم درباره موسیقی تاجیکستان و ایران اظهارنظر جدی کنم. تنها می‌توانم برداشت شهودی خود را بیان کنم. مهم‌ترین تفاوت میان آنچه در تاجیکستان می‌دیدم و آنچه در ایران تجربه کرده‌ام، تفاوت در تلقی ما از موسیقی مقامی است. انگار در این سال‌ها تلاش شده تا موسیقی مقامی ما همواره در قالب الفاظ و مفاهیم ماورایی تجربه شود درحالی‌که موسیقی مقامی ظاهرا کارکردی عمومی‌تر یا پاپیولارتر به اصطلاح فرنگی‌ها دارد. موسیقی باید در میان مردم تجربه و احساس شود، ولی در ایران فعلی موسیقی لحظه‌به‌لحظه دارد از میان مردم به حاشیه می‌رود. اگر تا کمتر از ٢٠٠ ‌سال پیش ما متعلق به یک جامعه فرهنگی مشترک بودیم، درحال حاضر ما یا تاجیک‌ها کدام مسیر معقول‌تر و منطقی‌تری را پیموده‌ایم. این گزاره سختی است و من تلاش کردم بفهمم ما کجاییم و آنها کجا هستند و در این زمان نسبت ما به هم چیست؟ آیا هر دو راه درستی پیموده‌ایم؟

در صحنه‌ای که درباره نام سیم‌های روی ساز دومبره و دوتار خراسانی حرف می‌زنند، این تفاوت دیده می‌شود؟

بله، در این صحنه کاملا این تفاوت فرهنگی نمایان است. ما حتی به سیم‌های روی دوتار نام‌های عرفانی آدم و حوا می‌دهیم درحالی‌که آنها تنها زه می‌گویند. دلیلی ندارد که به آن نام خاص بدهند. من نمی‌دانم که روش آنها درست است یا ما؟ شاید خودم به سنت خراسانی نزدیک‌ترم و بدم نمی‌آید که از این واژه‌ها استفاده کنم و حتی در متن گفتار فیلم هم از این بازی واژه‌ها بهره گرفتم اما به‌ نظر می‌رسد با گسترده شدن اتمسفر این واژه‌ها کم‌کم اصل موسیقی در میان جامعه ما درحال فراموشی است.

در فیلم چهره خاصی از دولتمند را می‌بینیم. این چهره واقعی اوست؟

بله، من تا قبل از روبه‌رو شدن با دولتمند تصور می‌کردم او نیز همانند نوازندگان و خوانندگان موسیقی مقامی در ایران است. چهره‌ای درویش‌گونه با زندگی صوفیانه که باید پیوسته از مفاهیمی ماوراءطبیعی حرف بزند اما در نخستین برخورد این تصور از میان رفت و دیدم به شدت چهره‌ای زمینی است. دولتمند عاشق زندگی است و موسیقی جزیی از اوست و بدون موسیقی قابل‌تصور نیست و وقتی موسیقی از او گرفته می‌شود، تبدیل به یک موجود عجیب‌وغریب می‌شود، بنابراین سعی کردم این دو وجه متفاوت دولتمند در فیلم به نمایش درآید. او چهره‌ای جهانی است، پس برای من مهم بود که همان حرف‌های تکراری درباره‌اش دوباره گفته نشود، بنابراین زندگی‌اش به نمادی برای عشق و جدایی دو فرهنگ تبدیل شد.

فکر می‌کنید این فیلم می‌تواند دریچه‌ای برای همکاری موسیقایی ایران و تاجیکستان باشد؟

این انتظار بزرگی از یک فیلم است. فیلم مستند قرار نیست وظایف بخش‌های دیگر را انجام دهد. اگر کارشناسان و محققانی می‌توانند این تعامل را ایجاد کنند، حتما این کار را خواهند کرد. فیلم مستند در هر حال ابتدا باید بتواند به پاسخ‌های خود در حوزه زبان سینما پاسخ دهد؛ ابتدا باید خود را به‌عنوان یک فیلم تثبیت کند و سپس به وظایف فرامتنی خود عمل کند. فیلم مستند در زمان حاضر باید بتواند حلقه‌های تازه‌ای از ارتباط موضوعات مختلف را ایجاد کند و من سعی کردم میان تصور ما از واژه‌های عشق و جدایی، مولانا، زبان فارسی، تاجیکستان و دولتمند ارتباط‌های تازه‌ای برقرار کنم. می‌توانم ادعا کنم که فیلم منظر جدید یا کمتر تجربه شده‌ای را از برخی مفاهیم اطراف ما بیان می‌کند، این‌که چقدر این منظر می‌تواند به دیگران کمک کند باید دیگران نظر دهند. تصور مرا از تاجیکستان تغییر داد! امیدوارم در مورد بقیه نیز این‌گونه باشد.

باورهای غلط موسیقایی عده‌ای شکل جهانی به‌خود می‌گیرد!

نازنین شادپی| فیلم مستند «دور مشو» به کارگردانی مسعود امینی با رویکرد پرتره مردی تاجیک از جنس و ژانر موسیقی تاجیک و نغمه‌خوانی فارسی در نخستین روز از جشنواره فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» به نمایش درآمد و با اقبال خوبی از سوی مخاطب مواجه شد«. دور مشو» به لحاظ ساختار نوعی تابوشکنی کرده چراکه به‌موسیقی پرداخته‌است؛ جسارت امینی قابل‌دفاع و ستایش است چراکه هم خود را در معرض چالش قرار داده و هم جشنواره مستندی که امسال وارد نهمین‌سال عمر خود شده است.این مستند بخشی از زندگی دولتمند خال‌اف، یک خواننده معروف تاجیکستان را روایت می‌کند، بخشی از زندگی او با عنوان فلک که خوانش اشعار مولانا شهرت جهانی‌اش را به‌دنبال داشته است. فلک برای دولتمند و تاجیک‌ها آن‌قدر اهمیت دارد که آن را در سررسید سالانه خود علامت‌گذاری کرده‌اند و هر‌سال در روزی مشخص و با حضور جمعی از چهره‌های سرشناس تاجیک و گاه غیرتاجیک برگزار می‌شود تا تلاش یک‌سال اعضای مشخص گروه را به معرض نمایش بگذارد.در بخشی از «دور مشو» چنین روایت می‌شود که قدمت فلک به سال‌های دور بازمی‌گردد؛ سال‌هایی که باربد ٦ مقام خود را به‌ثبت‌رساند و از آن دفاع کرد اما فلک‌خوانی در دوران دانشجویی دولتمند شکل گرفت و در گذر زمان کامل‌تر شد و شکلی جدی‌تر و جهانی به‌خود گرفت. باربد در زمان خود موسیقی را در ٦ مقام معرفی کرد؛ ٧ مقام و دستگاه موسیقایی که امروز در ایران از آن یاد می‌شود و خواننده‌ها و آهنگسازهای ژانر ایرانی(همان موسیقی‌سنتی که در لفظ اشتباه به آن سنتی می‌گویند درحالی‌که این موسیقی ایرانی است نه سنتی) از آن بهره‌مند می‌شوند تا روحیات خود را موسیقایی کنند، تکامل یافته همان ٦مقام و دستگاه باربد است. باربد با موسیقی زندگی می‌کرده به‌گونه‌ای که حتی در زمان شکار و رام‌کردن شکارش از آن بهره‌می‌برد و این نشان از تأثیر موسیقی بر روح و روان یک موجود زنده از انسان گرفته تا حیوان و گیاه دارد؛ موسیقی چنان وجود یک موجود زنده را تسخیر می‌کند که می‌تواند به آرامبخش‌ترین شکل ممکن او را به سوی دام و مرگ بکشاند.

اهمیت موسیقی در ایران و دنیا از زمان باربد تکامل‌یافته‌تر شده‌است چراکه می‌بینیم در جایی میان ایران و روسیه فردی پرانرژی به دنبال رسیدن به رویاهای خود با اشعاری از مولانا، بیدل و حافظ فلک‌خوانی می‌کند تا خود و فلک، فرزند آخر خود را جهانی کند.

فلک برای دولتمند آن‌قدر اهمیت دارد که آن را فرزند آخر خود می‌داند، دولتمند خود را پدر معنوی فلک می‌داند؛ فلکی که برخی از تاجیک‌ها بر این باورند نغمه‌ها و ملودی‌هایی که از سوی کائنات بر مردم این سرزمین وارد شده است را رؤیت می‌کند. شاید این باوری غلط باشد که مگر می‌شود کائنات ملودی بر سرزمینی نازل کنند! اما درنهایت باور عده‌ای است که برای آن عمر و جوانی خود را صرف کرده‌اند تا این کودک نوپای فلک، شکل بگیرد و در سطح جهانی خود را مطرح کند.

مستند امینی و رفتن به سوی چنین سوژه‌ای در میان دریایی از سوژه‌های متفاوت موسیقایی نشان از موفقیت دولتمند در شکل‌گیری، رشد و جهانی‌کردن فلک دارد. شاید در ایران هم‌چنین باورهایی وجود داشته باشد که ملودی‌های مقدسی وجود دارد؛ ملودی‌هایی که سرچشمه آن به سال‌های دور و حتی دورتر از زمان باربد می‌رسد و آن‌قدر از نفوذ موسیقایی برخوردار است که سرچشمه اهمیت خود را از دست می‌دهد و کلیت آن باقی و اثرگذار می‌ماند.

شهروند/رضا توفیق جو در گفت‌وگو با «شهروند»: قهرمان‌پروری نکردم!

شهروند| فیلم مستند «گزارشی از ماناسلو» به کارگردانی رضا توفیق جو و تهیه‌کنندگی احسان رسول اف در بخش مسابقه نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» حضور دارد. قضیه از این قرار است که در سال ۲۰۱۲ سه نفر از کوهنوردان ایرانی قصد صعود به قله ماناسلو را دارند؛ آنها قله را فتح می‌کنند، اما در راه بازگشت با حادثه‌ای انسانی مواجه می‌شوند. «شهروند» درباره فیلم مستند «گزارشی از ماناسلو» با رضا توفیق جو کارگردان این فیلم گفت‌و‌گو کرده است:

http://cinemapress.ir/download?f=2015/04/28/4/128427.jpg

سوژه خاصی را انتخاب کردید، دلیل این انتخاب خاص چه بود؟

انتخاب سوژه از سوی من نبود، ما به بچه‌ها معرفی شدیم، چراکه این بچه‌های کوهنورد از ابتدای سفر خود فیلمبرداری و درست مانند یک مستندساز حرکت کرده بودند؛ دوست داشتند این راش‌ها و نماهای سفر دیده شود و برای همین به دنبال تیمی می‌گشتند که از تولید این فیلم حمایت کند و این‌گونه بود که ما از طرف یکی از دوستانم به بچه‌های کوهنورد معرفی شدیم و نزدیک به یک ‌سال ما را با خود و سوژه‌شان درگیر کردند، آن‌قدر که حتی در تعریف‌کردن بخش‌هایی از سفرشان به ماناسلو ما ایراد می‌گرفتیم و می‌گفتیم این بخش مربوط به فلان لحظه است. با اشراف کامل به داستان وارد مرحله نگارش فیلمنامه شدیم، چراکه خود را جزیی از آن ماجرا می‌دانستیم، چون تا با بچه‌ها و داستان‌شان ارتباط برقرار نمی‌کردیم، نمی‌توانستیم فیلمی باورپذیر بسازیم. مدل‌های متفاوتی را طراحی کردیم؛ اول تصمیم گرفتیم هیچ صحنه‌ای را بازسازی نکنیم. من در ابتدا می‌خواستم کوهنوردان را مقابل دوربین بنشانم و از آنها به شکل یک مصاحبه فیلم تهیه کنم اما در ادامه ایده بهتری به ذهنم رسید و این‌که نریشن به فیلم اضافه کنم تا اصل داستان و حس واقعی حادثه از بین نرود.

اما صحنه‌هایی از فیلم بازسازی شده بود؛ درست است؟

بله، نماهایی از فیلم را در توچال بازسازی کردیم و چه شرایط سختی را گذراندیم؟

سرمای هوا؟

هم سرمای هوا و هم ارتفاع ما از سطح زمین و کمبود اکسیژن؛ ارتفاع توچال با ماناسلو قابل قیاس نیست اما همان ارتفاع هم اعضای تیم‌مان را آزار می‌داد، چون ما به لحاظ بدنی، آمادگی ٣ روز در ارتفاع ماندن را نداشتیم و شرایط اکسیژن‌رسانی به قلب در آن ارتفاع کمی کار ما را سخت‌تر کرد.

ما در سرمای منفی ١٢درجه و سرعت باد نزدیک به ٥٠ کیلومتر در ساعت فیلمبرداری می‌کردیم و همین شرایط خود کافی بود تا وضع تمرکز و آمادگی تیم تولید ما را تحت‌تأثیر قرار دهد. شیوه فیلمبرداری ما این‌گونه بود که ما در اوایل شب ٣ ساعت فیلم می‌گرفتیم و سپس به هتل توچال بازمی‌گشتیم و بعد از استراحتی یکی، دو ساعته دوباره سر صحنه می‌رفتیم و به کار ادامه می‌دادیم. این رفت‌وبرگشت به سرصحنه و تجدید نیرو تا صبح ادامه پیدا می‌کرد.

کدام بخش از فیلم زمان بیشتری از شما گرفت؟

تقریبا تمام مراحل پیش‌تولید و تولید فیلم برای ما زمانی بیش از حد معمول بود. از همان ابتدا جلسات گفت‌وگو و تحقیق درباره ماجرای سفر و صعود کوهنوردان زمانی نزدیک به هفت، هشت ماه طول کشید. ما جلسات متعدد و متمرکزی را با کوهنوردان داشتیم. حتی از خیلی از این جلسات فیلم گرفتیم. در حقیقت می‌خواستیم ماجرا را از ابعاد مختلف بررسی کنیم، تا حدی هم این جلسات بهانه‌ای بود تا ما با وجوه مختلف شخصیت بچه‌ها بیشتر و بیشتر آشنا شویم، چراکه مطمئن بودیم اگر نتوانیم در شخصیت‌پردازی موفق باشیم، داستان صعود در سطح یک گزارش باقی خواهد ماند. همین‌جا باید از محمدرضا دیبایی نویسنده و ابراهیم اصغری تدوینگر فیلم تشکر کنم که در تمام مراحل جلسات با کوهنوردان با من همراه بودند و نظرات‌شان در فیلمی که می‌بینید بسیار مفید واقع شد.

رقص محلی و اجرای یک آیین مذهبی که در نزدیکی کوه برگزار می‌شد، خیلی تکان‌دهنده است که همچنان مردمانی به این باورها پایبند هستند...

کاهنان نپالی دعایی دارند که طی آن از خدایان هیمالیا برای ورود کوهنوردان به کوه اجازه می‌گیرند. دقیقا، این مراسم یک جور اذن ورود کوهنوردان برای صعود به کوه است؛ همچنان مردمان تبت معتقد هستند ماناسلو (در واژه تبتی یعنی کوه مقدس) از قداست خاصی برخوردار است و کوهنوردان باید قبل از صعود به کوه از خدایان هیمالیا اجازه بگیرند و شال سفید رنگی دریافت کنند تا خدایان محافظ آنان باشند. ماناسلو یکی از ١٤قله بالای هشت‌هزارمتر رشته‌کوه‌های هیمالیا است.

یعنی جعفر آن شال سفید رنگ را دریافت نکرد؟

اولا که این باور نپالی‌هاست، ثانیا من فکر می‌کنم که جعفر به هدفش رسید؛ هدف جعفر صعود به ماناسلو بود، جایی که به شدت دوستش داشت و درنهایت در همان‌جا آرام گرفت. جعفر به هدفی که می‌خواست رسید، یعنی صعود به ماناسلو و چه مرگی شیرین‌تر از این برای یک انسان که در راه هدفش بمیرد.

http://www.ana.ir/Media/Image/1394/08/04/635814659969975352.jpg

از موسیقی کم‌حجم اما به‌شدت تاثیرگذاری استفاده کرده بودید؛ عامدانه بود یا فضای فیلم چنین امکانی را فراهم کرد؟

هم عامدانه بود و هم فضای فیلم این امکان را فراهم کرد؛ برای این کار هم دلیل منطقی داشتیم، چون می‌خواستیم هم موسیقی تبتی در آن شنیده شود و هم به موسیقی که خود دوستان کوهنورد در صحنه‌های استراحت و خلوت‌شان داشتند، وفادار باشیم. موسیقی که ما ساختیم کمتر از ١٥ دقیقه است اما جلسات متعددی با وحید طارمی و مهدیس گلزارکاشانی آهنگسازان فیلم داشتیم و اتود‌های مختلفی را با هم تجربه کردیم تا به این شکل از موسیقی رسیدیم.

سازی که برای جعفر انتخاب کردید، چه سازی بود؟

وحید کمانچه را برای جعفر انتخاب کرد، چراکه سوزناک‌ترین ساز در رپرتوآری است که برای فیلم نوشته شد. کمانچه در ذات خود سازی سوزناک و دلنشین است. وقتی وحید طارمی ضبط اولیه موسیقی را برای من گذاشت، ناخودآگاه اشک می‌ریختیم.

در نمایی از فیلم بعد از نمایش سختی زندگی و کار کودکان نپال کات می‌دهید و نمایی از کودکان شاد ایرانی را در فضایی از برج میلاد می‌بینیم؛ تعمدی در قیاس نوع زندگی کودکان ایرانی و نپالی بوده؟

خیر؛ در نمایی از فیلم باید حسین را از میان تعدادی بچه عبور می‌دادیم تا پل ارتباطی شود میان زمان حال حسین با صدای بچه‌هایی که در مسیر کوه شنیده بود و گرما و سادگی آن مردمان را مرور کند. در آن نما هم بچه‌ها خیلی اتفاقی از طرف مدرسه‌شان برای بازدید از برج میلاد آمده بودند و از مربی آنها خواستیم تا در نمایی از فیلم ما را همراهی کنند.

بچه‌ها قبل از این‌که برای ساخت فیلم با شما صحبت کنند، از طرف نهاد خاصی حمایت نشدند که به‌طور جدا و مستقل آن را تولید کنند؟ شبکه خاصی به بچه‌ها پیشنهاد نداده بود؟ چون قطعا شما اولین گزینه آنها نبودید...

بچه‌ها قبل از این‌که با ما صحبت کنند با چند شبکه و فدراسیون کوهنوردی صحبت کردند اما درنهایت تصمیم گرفتند راش‌ها را در اختیار ما بگذارند. در ابتدا با شک و تردید با ما صحبت کردند، چون پیش از ما با ٤-٣ مجموعه برای تولید فیلم صحبت کرده بودند و نتیجه مثبتی نداده بود. اما در همان جلسه اول اعتماد لازم را به دست آوردند و ‌هاردی که راش‌ها در آن بود در اختیار ما گذاشتند. من به برادر جعفر یک قول داده بودم که تمام تلاشم را برای تولید و دیده شدن این فیلم می‌کنم و خوشحالم که الان بچه‌ها از نتیجه کار راضی هستند.

بچه‌ها نمی‌خواستند خودشان فیلم را تولید کنند؟ تمایل برای ورود به مستندسازی نداشتند؟

بچه‌ها یک روحیه هنری دارند، چون در آن شرایط سخت دوربین را به دست گرفتند، در صحبت‌هایی که با بچه‌ها داشتم، گفتم من اگر در این صحنه بودم هرگز جرأت نمی‌کردم دوربین فیلمبرداری دستم بگیرم و همه تمرکزم را بر پیمودن راه می‌گذاشتم. گاهی به شوخی به حسین می‌گفتم باید برای کارهای بعدی من همراهم باشی و فیلمبرداری کنی!

برای نمایش فیلم در جشنواره غافلگیری‌ای دارید؟

یک غافلگیری دارم، ضمن این‌که کوهنوردان بسیاری قرار است در روز نمایش فیلم کنار ما باشند.

حرف آخر...

انگیزه اصلی من برای تولید این فیلم جعفر بود و در فیلم هیچ نمادی از قهرمان‌پروری نمی‌بینید؛ اتفاقی که برای جعفر افتاده بود را روایت کردم.

فرهیختگان/گفت‌وگو با اکبر نبوی، دبیر پنجمین دوره کتاب سال خانه سینما

تیراژ ناچیزکتاب نابودمان می کند

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/93-11/18/farhangnews_113306-319403-1423289611.jpg

وضعیت چاپ و نشر کتاب در یک گره گم به سر می‌برد. این کلاف سر‌در‌گم به حوزه کتاب‌های سینمایی نیز رسیده است. خانه سینما پنجمین دوره کتاب سال را در بهمن برگزار خواهد کرد. این کنش فرهنگی از چند سو به نفع هنرمندان، پژوهشگران و ناشران کتاب است. در وهله اول، ناشران شاخص این حوزه را به مخاطبان معرفی می‌کند. در وهله دوم، باعث تشویق و دلگرمی نویسندگان و پژوهشگران حوزه سینما می‌شود و دیگر اینکه گنجینه‌ای علمی و آموزشی برای فیلمسازان، منتقدان و دانشجویان به ارمغان می‌آورد. در همین دو دهه گذشته تعداد آثار چاپ شده در حوزه سینما بسیار پایین و ناچیز بود. اکنون تیراژ کتاب به هزار و زیر هزار نسخه رسیده است. در سال 1386، 85 عنوان کتاب سینمایی تولید شده که 55 عنوان از 29 ناشر در این مسابقه شرکت کرده‌اند. از سال 1386 تا سال 1388، 109 عنوان کتاب منتشر شده که 33 عنوان از 17 ناشر در مسابقه شرکت کرده‌اند. از سال 1388 تا سال 1390، 117 عنوان کتاب سینمایی منتشر شده که 78 عنوان از 37 ناشر در مسابقه شرکت داشته‌اند و از سال 1390 تا پایان 1392، 146 عنوان کتاب سینمایی تولید شده که 71 عنوان از 38 ناشر در مسابقه شرکت کرده‌اند. در دوره پنجم نیز ۷۱ عنوان در رقابت با یکدیگر هستند. مهم‌ترین انتشارات فعال در زمینه آثار سینمایی نشر مرکز، نی، افراز، فارابی، چشمه، روزنه‌کار، هرمس، ساقی و بیدگل هستند. دیروز به مناسبت برگزاری دوره پنجم جشن کتاب سال سینمایی با اکبر نبوی، دبیر این دوره به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

مهم‌ترین مشکل امروز ما در زمینه چاپ آثار سینمایی چیست؟

متاسفانه دیگر روزنامه‌ها و مجلات زیاد به کتاب‌های سینمایی توجه نمی‌کنند و خیلی از آثار چاپ شده را پوشش نمی‌دهند. ما خودمان در مجلاتی که داشته‌ایم یک کتابخانه سینمایی داریم و بسیاری از آثار تازه چاپ شده را معرفی و تحلیل می‌کردیم. در گذشته ناشران کتاب‌های خود را برای ما می‌فرستادند.

به نظرتان رقابت آثار سینمایی نظری در کنار آثار سینمای مستند و دیگر حوزه‌ها کمی عرصه را برای این آثار تنگ نکرده است؟ منظورم این است که شما با این موضوع که در هر حوزه سینمایی یک کتاب را انتخاب کنید؛ در حوزه انیمیشن یک کتاب یا در حوزه سینمای مستند یک کتاب و در حوزه بازیگری سینما یک کتاب موافق هستید؟

در هفته پیش در جلسه شورای داوری این موضوع مو‌رد بحث و بررسی قرار گرفت که من نظر مثبتی به این امر دارم. ولی فعلا قرار بر این شده است که کتاب‌های مستند به صورت جداگانه بررسی شوند و کتاب‌های تاریخی و پژوهشی دیگر نیز با یکدیگر رقابت کنند. داوران باید نتیجه بگیرند که آیا کتاب‌ها در حوزه مستند و دیگر حوزه‌ها به تعدادی هستند که با یکدیگر رقابت کنند؟ یا نه این آثار بسیار محدود هستند و همه موضوعات را باید با یکدیگر بررسی کنند. اگر رقابتی صورت نگیرد که نمی‌توانیم جایزه بدهیم، ولی با نظر داوران می‌توانیم

تقدیر کنیم.

میزان چاپ کتاب راضی‌کننده است؟

در شرایط بسیار بد و وحشتناکی هستیم. سونامی تیراژ پایین کتاب ما را نابود خواهد کرد. دیگر کتاب‌ها به تیراژ هزار نسخه رسیده‌اند و همه گروه‌های فرهنگی باید دست به دست هم بدهند تا از این شرایط هولناک بیرون بیاییم. ما در زمینه تولید و چاپ کتاب‌های جدید افزایش داشته‌ایم، ولی در زمینه خواندن و مخاطب به نظرم افت شدیدی داشته‌ایم. این میزان تیراژ پایین خبر از آینده‌ای بسیار بد برای ما دارد.

به نظرتان همه کتاب‌هایی که به هیات داوری می‌رسند، ارزش کیفی خوبی دارند؟

بله همه کتاب‌ها خوب هستند. به نظر من هر کتابی که در این زمینه چاپ می‌شود بسیار عالی و شایسته تقدیر و بررسی است. اما به هر حال بعضی‌ها ارزنده‌تر و شاخص‌تر هستند. مثلا همین کتاب «تعمق در فیلم» که در دوره گذشته به‌عنوان کتاب برگزیده جشن کتاب سال انتخاب شده بود جزء آثار بسیار مهم و خواندنی است. قطعا هر کدام از دوستان این کتاب را بخوانند لذت خواهند برد و احساس خسارت نخواهند کرد. در دوره گذشته چند کتاب را به‌عنوان آثار برگزیده انتخاب کردید و خود من آنها را تهیه کردم. اما یکی از آنها بسیار بد بود و شاید ارزش نداشت که نویسنده اسم خود را به‌عنوان مولف آن بیان کند. آیا داوران به صورت سلیقه‌ای و رفاقتی رای خود را به صندوق یک کتاب خاص می‌اندازند یا نه تحت نظارت و بررسی‌های مداوم، این امر صورت می‌گیرد؟

نام آن کتاب چیست؟

اجازه بدهید اسم نویسنده و کتاب مورد اشاره را نیاورم تا موجب دلخوری نشود. اما به عقیده بنده بسیار ارزش کیفی پایینی داشت. اما کتاب‌های دیگر بسیار قابل قبول بودند. به عقیده من این شائبه وجود دارد که بعضی از آثاری که برتر اعلام می‌شوند ارزش بسیار کمی دارند.

http://old.sourehcinema.ir/files/photobank_3025.jpg

به نظرم داوران ما آدم‌هایی نیستند که بیایند و به خاطر رفاقت، حیثیت فرهنگی خودشان را زیر سوال ببرند. به نظرم این‌جوری نیست و دوستان سعی می‌کنند آثار شاخصی را برگزینند.

داوران جشنواره چه افرادی هستند؟

حجت‌الله ایوبی، بهروز افخمی، فرزاد موتمن، حمید دهقان‌پور، مهران کاشانی و فرید‌زاده از انتشارات هرمس از داوران هستند. ما به اثر برگزیده نیز هفت عدد سکه بهار آزادی به همراه تندیس جایزه می‌دهیم.

قدس/گفت‌وگو با احمد آريامنش، هنرمند خطاط؛

جشنواره نويسان هنرمند نيستند

گروه هنر- مجيد مردانيان- يک بعد از ظهر پر ترافيک تهران که امان از صبر مردم بريده، حوالي ميدان ونک، يک جاي دنج هنري، سعي مي‌کند همه آن شلوغي‌ها و موج‌هاي منفي را، کنار جوي خيابان پرت کند.

براي ديدن آثار خوشنويسي اين استاد، ميهمان گالري «والي» هستم، همان جاي آرامي‌که موضوع نمايشگاهش، «عشق شادي است». اين کلماتي است که احمد آريامنش را به تکاپو واداشت تا آن‌ها را با طنازي، روي بوم بريزد. محصول تابلوهاي طلايي رنگ نمايشگاه، ترسيم کلمه عشق با خط کرشمه است. آريامنش شما را با جملاتي مثل تابلوهايش، به ديدن آن‌ها دعوت مي‌کند.گفت و گو پاييزي ما را با او بخوانيد.

آقاي احمد آريا منش! به چه کسي خوشنويس مي‌گويند؟

از اسمش پيداست. خوشنويس، کسي است که خطش خوب و هر عبارتي را خوش مي‌نويسد. اما کساني که در کلاس‌هاي خوشنويسي انجمن خوشنويسان دوره‌هايي را گذرانده‌اند، مدعي هستند که خوشنويس هستند. وگرنه شايد پدر بزرگ‌هاي ما و شما اگر خطشان خوش بوده، آن‌ها هم يک نوع خوشنويس به حساب مي‌آيند. چون، خوش‌تر مي‌نويسند. اما قاعده‌هايي در خط تعريف شده که کساني که مبادي‌اش را مي‌دانند، خوشنويس‌تر هستند.

http://www.azizihonar.com/fa/uploads/namayeshgah3/1334319858_ariya-manesh-2.jpg-n.jpg

خوشنويسي بيشتر به کدام هنر شباهت دارد؟

به هيچ‌کدام از هنرها شباهت ندارد. خوشنويسي شبيه خودش و مستقل است. يادتان باشد که در مورد خطاطي حرف نمي‌زنيم و داريم پيرامون خوشنويسي حرف مي‌زنيم. خوشنويسي، فن خوش نوشتن است. ما در بحث «آرت» حرف نزده‌ايم. داريم در مورد خوشنويسي حرف مي‌زنيم که مثل هر مقوله ديگري مستقل است.

مخاطب چطور بايد با خوشنويسي ارتباط برقرار کند، چطوري از آن لذت ببرد؟

اول مطلبي را که نوشته شده، مي‌خواند. آن نوشته مي‌تواند يک آيه قرآن يا شعر باشد که هر کدام جذابيت خاص خودش را دارد. بعد با خودش مي‌گويد، چه خط و مطلب قشنگي! چون اين مطلب قشنگ با خط خوش نوشته شده است. نکته بعد در سياه مشق‌هاي خوشنويسي است. يعني همان تکرار حروف در يک صفحه بدون اينکه بار معنايي داشته باشد. آن صفحات بياض، آن سياهي و سفيدي‌ها، فضاي مثبت و منفي، که ديگر خوانشي ندارد و فقط داراي اتمسفر است. مثل حجم و حروف، يا مقداري که سياه شده و جاهايي که مانده، داراي حجمي‌است که آن حجم، مي‌تواند از نظر بصري دلچسب و گوارا باشد. البته مي‌تواند داراي جاذبه بصري باشد و مي‌تواند نباشد.

نقاشي خط چند سالي است که يکه‌تازي مي‌کند، آيا اين حرف درستي است؟

نبايد گفت يکه‌تازي مي‌کند. متأسفانه گاهي، روش‌هاي غلطي در کارهايمان داريم. عده‌اي به خاطر اينکه عقب نمانند، شايد جوگير و وارد اين نوع کارها بشوند. افرادي هم سياهي لشکر هستند. بحث نقاشي خط مثل موسيقي پاپ بود که دوره‌اي آزاد شد. ديديد يکمرتبه چه کردند؟ متأسفانه نقاشي خط هم دچار آسيب شد. يک عده از راه رسيدند و به اصطلاح تخت گاز رفتند. با اين حال، وقتي کسي اين‌کاره نباشد، بعد از مدتي خود به خود محو مي‌شود. آن‌هايي مي‌مانند که از قديم بوده‌اند و با استخوان کار کرده‌اند.

دغدغه برگزاري اين نمايشگاه را داشتيد يا اينکه حسي و غريزي بود؟

هر دو اين‌ها هست. شما وقتي چيزي را ياد مي‌گيريد، بعد از آن دوست داريد حرف بزنيد. قرار نيست فقط هنرتان را نشان بدهيد. بحث نمايش هنر خود، مربوط به دوران اوايل جواني است. يعني کلاس مي‌رويد که ياد بگيريد. همان اوايل که ياد مي‌گيريد، دوست داريد نشان بدهيد که چيزي ياد گرفته‌ايد.اين موضوع شايد يک دوره چهار پنج ساله گريبانت را بگيرد.

بعد از آن ديگر همه مي‌فهمند که بلدي عکس بگيري يا خط بنويسي. خب حالا مي‌خواهي چه کار کني؟ اينجاست که مؤلفه‌هاي چه کنم و چه نکنم، پيش مي‌آيد. يا مي‌تواني در اين وادي باشي يا نمي‌تواني. بايد بداني که چه مي‌خواهي بگويي. من هم مثل خيلي آدم‌هاي ديگر، سعي کردم حرف بزنم و با مخاطبم ارتباط برقرار کنم.

چه گفتيد؟

عشق شادي است. عشق آزادي است. و... .

چرا اين سبک کار کردن را انتخاب کرديد؟

خب لازمه‌اش اين است که مخاطب کارهاي مرا بشناسد. من دوتا خط ساختم. يک خط به نام کرشمه و يکي هم سفير.

ساخت کرشمه به سال 71 برمي‌گردد که برگرفته از خط ميخي است. بعد از شکسته نستعليق خطي ساخته نشد تا اينکه لطف خدا شامل حال بنده شد تا اين خط را ساختم. اين نمايشگاه تمريني با اين خط بود. به دليل فراز و فرود بسيار زيبا و روان اين خط ، مي‌تواند حس شادي بخشي را که در ذهنم دارم، بخوبي انتقال دهد. احساس کردم طنازي حروفي که قرار است ما را شاد کند و سماع داشته باشد، با اين خط بهتر نشان داده مي‌شود. به همين دليل از اين خط مدد و کلمه عشق را طراحي و با موتيف‌ها، از زوايا و برش‌هاي مختلف آن را اجرا کردم.

کارها را که ديدم زمينه زرد، طلايي و کرم و نوشته‌ها قهوه‌اي بود. آيا هوشمندانه بود يا غريزي و حسي کار کرديد. آيا زمينه عشق زرد و طلايي است؟

بستگي دارد که هر کس چطوري آن را ببيند. من با توجه به اين شعر( عشق شادي است)، و با توجه به آن چيزي که در ذهنم بود، اين رنگ را در آن ديدم. يعني وقتي مي‌گويد شادي، از رنگ سفيد استفاده کردم و وقتي مي‌گويد عشق، رنگ طلايي را انتخاب کردم، چرا که حس کردم طلا تنها رنگي است که ما نمي‌توانيم آن را بسازيم. اگر هم بخواهيم آن را به دست بياوريم، بسيار بايد زحمت بکشيم.

http://khatesafir.loxblog.ir/upload/k/khatesafir/image/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%D8%A2%D8%B1%DB%8C%D8%A7%20%D9%85%D9%86%D8%B4.jpg

خيلي ناياب و پرارزش است. ضمن اينکه داراي جلوه بصري فراواني است. رنگ قهوه‌اي هم خاک است. همان بشري که از خاک به وجود آمده است. اين مقوله‌ها را کنار هم پي ريزي و انجام دادم.

مي‌شود گفت، کارهاي شما با نقاشي تلفيق شده وتنها خوشنويسي نيست؟

کارهاي من خوشنويسي نيست. کارهاي من خطاطي است. يک نوع نقاشي است.

قبلاً نمايشگاهي با عنوان «نور نوشت» داشتيد، چون موضوع جالبي بود، خواستم کمي‌توضيح دهيد؟

خيلي ساده است. ديافراگم دوربين عکاسي را در يک فضاي کاملاً تاريک باز گذاشتم. با لامپ يک مسير نوشتاري را حرکت کردم. همين. تکنيک آن به همين سادگي است. در عکاسي شما منظره را مي‌بينيد و عکس مي‌گيريد و براي اين کار دوره ديده و آن را ياد گرفته‌ايد. اما اينکه آن نور را چگونه در فضا بچرخانيد، نياز به تمرکز بسيار بالا دارد. شما چيزي نمي‌بينيد و اصطکاکي وجود ندارد. فقط بايد در خيال خودتان ببينيد چه کار مي‌خواهيد بکنيد يا کرده‌ايد. اندکي نياز به تمرکز دارد. خيلي سخت نيست، اما اگر راهش را بلد نباشيد، خيلي هم سخت خواهد بود.

رويکرد خوشنويس در ايران درست است، به نظرتان به چه مسيري خواهد رفت؟

نه. خيلي خوب جلو نمي‌رود. متأسفانه به دليل وجود جشنواره‌هاي گوناگون در کشورهاي اطراف از جمله ترکيه، کويت، دوبي و ديگر کشورهاي عربي، با توجه به نوع و سليقه‌اي که آن‌ها دارند، هنرمندان و خوشنويسان ما را مجبور مي‌کنند، سفارشي کار کنند.

آن شخص مي‌خواهد جايزه‌هاي آنجا را ببرد. مبلغ خوبي هم هست. آن‌ها خوشنويس جشنواره‌نويس هستند که نمي‌شود به آن‌ها هنرمند گفت، چون فقط استادکار شده‌اند. آن چيزي را اجرا مي‌کنند که آن کشورها مي‌خواهند. با روحيات سبک ميرعماد و استادان عزيز ما تفاوت دارد. آن کارها در «شابلن» خطوط عربي تعريف مي‌شود. اين اتفاق ناخوشايندي است که در اين حيطه شکل گرفته است.

وطن امروز/نگاهی به آثار آیینی سوگواره نمایشی «خمسه»

به دنبال خلق فضایی مردمی

چندی است که در قالب دومین سوگواره نمایشی آیین‌های مذهبی خمسه، نمایش‌هایی روی صحنه می‌روند که در ادامه نگاهی به 2 اثر نمایشی «قربانی» و «رفته بچرخه برمی‌گرده» می‌پردازیم. به گزارش تسنیم، گستره سوگواره خمسه که جنوب تهران تا شمال تهران را در بر گرفته، عاملی است برای کشف و درک آن؛ چراکه برای اغنای طیف‌های وسیع اجتماعی، هنرمند مستلزم آن است اثری خلق کند که همه‌گیر باشد. نمایش «قربانی» نوشته سیروس همتی و به کارگردانی فرید یوسف‌پور داستان موازی پسری است که به عشق امام حسین(ع) سلاخی پیشه می‌کند و در آن سو گوسفندی که قرار است قربانی شود. در این دنیای موازی که در یکی زمان حاکم است و بر دیگری نیست، واقعیت و خیال در یک نقطه بر هم منطبق می‌شوند. در یک سو، احسان در مواجهه با نبودن یک سلاخ برای ذبح گوسفندی در عزای امام حسین(ع) از کودکی تصمیم می‌گیرد شغل ذبح دام را پیشه کند. با آنکه پدرش مخالف است و با آنکه در بزرگسالی‌اش به فردی تحصیلکرده تبدیل می‌شود ولی وظیفه و عهد میان خود و امامش را ترک نمی‌کند. در آن سو، گوسفند داستان ابتدا در جهان اعلی شاهد قربانی شدن هابیل و یحیی(ع) است و خود را برای قربانی شدن نامزد می‌کند؛ لذا برای رسیدن به مذبح خود راهی طولانی را طی می‌کند و فاصله زمانی چند هزار ساله‌ای را پشت سرمی‌گذارد. گوسفند به نوعی دچار خودآگاهی است، حرف می‌زند و به فضای خیالی نمایش کمک می‌کند. البته اجرا و کارگردانی نمایش سعی کرده است سادگی نمایشنامه را به عنوان ویژگی آن برجسته کند. در واقع کارگردان تلاشی برای به چنته درآوردن متن نکرده است. او همان سادگی را به اجرا درآورده است. فضای تخت با کمترین آکسسوار و عدم وجود یک دکور منسجم، انتخاب‌هایی است که نمایش یوسف‌پور را ساده می‌کند. با این حال این سادگی تا جایی می‌تواند یک حسن به حساب ‌آید همان‌طور که استفاده از یک جهان خیالی نیز چنین کارکردی دارد. ادغام 2 جهان بالا و پایین با استفاده از ساده‌سازی مفاهیم ممکن شده است و همتی تمایل چندانی نداشته مفاهیم پیچیده فلسفی مرتبط با جهان اعلی را در اثرش تزریق کند؛ بلکه آن را در حد فهم عموم فروکاسته است. این از یک منظر حسن است، ولی جایی نیست که به اثر ضربه بزند. ضربه‌ای که اثر از سادگی می‌خورد، جایی است که برای مخاطب قابل درک نیست. احسان در استرالیا چه دیده است که نمی‌خواهد پا به هیأت بگذارد و چه می‌شود که تمام آن لجاجت را به طرفه00العینی زیر پا می‌گذارد و تسلیم مادر می‌شود. چنین شخصیت‌پردازی‌ای اینگونه استنباط می‌شود که شاید او از دست مادرش گریخته باشد. اگرچه این حدس اشتباه است؛ لذا مهم‌ترین بخش نمایشنامه به این پختگی نرسیده است.

http://www.farhangsara.ir/Portals/92/khamseh.jpg

بخش عمده‌ای از نمایش به شوخی‌های میان احسان و پدرش یا احسان و حراست فرودگاه می‌گذرد ولی این مقدار زمان و تمرکز روی صحنه نهایی که به نوعی گره‌گشایی از داستان است، برای بقیه جاها صرف نمی‌شود. جزئیاتش اندک است و این را در مقابل جزئیات صحنه فرودگاه باید گذاشت تا بارز شود. با این حال آنچه مخاطب را نگه می‌دارد همان شوخی‌هاست؛ چراکه داستان به سبب فقدان روابط درون متنی پیش نمی‌رود. سادگی نمایشنامه سیروس همتی فهم و درک اثر را بالا می‌برد ولی از قوت و توانایی آن کاسته است. نمایش «رفته بچرخه برمی‌گرده» به نویسندگی و کارگردانی «عباس عبدالله‌زاده» دیگر اثر صحنه‌ای سوگواره خمسه است که داستان دنباله‌دار کیفی مملو از طلا را نقل می‌کند. محتویات کیف قرار است وقف حرم امام رضا(ع) شود، اما صاحبان کیف آن را گم می‌کنند و کیف به دست مرد معتادی می‌افتد. خروج کیف از حرم تبدیل به سفری مدور می‌شود که در نهایت موقوفه امام به جایگاه اصلیش بازمی‌گردد. نکته قابل توجه نمایش ساختار الگوریتمی آن است که آن را به نوعی الگوریتم تکرار نزدیک می‌کند. چنین ساختاری به کارگردان، قدرت عمل بالایی می‌دهد تا خلاقیت به خرج دهد. برای همین عبدالله‌زاده با درک چنین ساختاری به دکور پرتابلی رسیده است متشکل از چند صندلی که در هر صحنه، بسته به حضور شخصیت‌ها و مکان نمایش دچار تغییرات می‌شوند. صندلی‌ها عاملی برای تعیین میزانسن‌ها خواهند شد. صندلی‌ها قرار است این الگوریتم تکرار را برجسته کنند و با ساختار نمایشنامه عجین شوند. تغییر مداوم چینش‌ها عاملی برای پویا شدن نمایش هستند. نمایش ریتم مناسبی پیدا می‌کند و با توجه به بار کمدی مخاطبش را حفظ می‌کند. از منظر داستان نقطه قابل تامل نمایش آن است که دیگر از افراد بیچاره از همه‌جا مانده مظلوم که قصد شفا و تبرک دارند، خبری نیست. این‌بار شخصیت‌ها گناهکارانی هستند معمولی، همان مردمی که در پیاده‌روها، خیابان‌ها، اتوبوس و تاکسی و هرجای عمومی دیگری می‌بینیم ولی نمی‌شناسیم‌شان. افرادی که یک نقطه‌ضعف دارند و همین نقطه‌ضعف آنان را معمولی می‌کند. لذا انتخاب چنین شخصیت‌هایی به اثر این قدرت را می‌دهد که فضای کمیک خود را حفظ کند و در همین راستا اثر را برای مخاطب ملموس کند. ولی اثر از یک خلأ ضربه می‌خورد و آن آنجایی است که انگیزش شخصیت‌ها برای تغییر همخوانی با کلیت اثر ندارد. همه چیز اتفاقی است و همین مساله موجب می‌شود که این الگوریتم توانایی ادامه دادن تا بی‌نهایت را داشته باشد. برای همین چندان قابل درک نیست که زن فقیر پس از فروش فرزندش، برای بخشایش تمام طلاهای به دست آورده را بازپس دهد. این تغییر و تحول درونی و در بعد وسیع‌تر این کشمکش درونی شخصیت‌ها الصاقی و حتی جایی اقناع ناپذیر است؛ مثل خرید کودک با پول دزدی. با این حال اثر به واسطه بار طنزش کشش مناسبی برای جذب مخاطب دارد. از شعار دادن و گرایش به نوعی ادبیات خارج از چارچوب زبانی کنونی عاری است و این نکات آن را یکدست می‌کند. تداوم تولید چنین آثاری که در عین سادگی مفاهیم را به شکل همه‌فهم منتقل می‌کنند، می‌تواند تاثیر شگرفی در جذب مخاطب در حوزه تئاتر دینی داشته باشد.

وطن امروز/بازتاب نامه مقام معظم رهبری به جوانان غربی

19 میلیون بازدید در سایت‌های برون‌مرزی صداوسیما

نامه دوم رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی با نزدیک به 19 میلیون بازدید، پربیننده‌ترین خبر سایت‌های برون‌مرزی صداوسیما شد. از زمان انتشار نامه دوم مقام معظم رهبری خطاب به جوانان غربی، شبکه‌های برون‌مرزی صداوسیما، محور اصلی تبلیغات رسانه‌ای خود را در قالب شبکه‌های تصویری، رادیویی و مجازی بر انتشار و تبیین این نامه گرانمایه قرار دادند. شبکه پرس‌تی‌وی به عنوان رسانه‌ای که با توجه به مخاطبانش بیشترین جامعه هدف را درباره این نامه داشته است، تنها چند دقیقه بعد از انتشار خبر در سایت مقام معظم رهبری در هشتم آذر به صورت اخبار فوری محورهای آن را منتشر کرد و در مدت حدود یک ساعت (16:55 تا 18) 66 بار اخبار مرتبط فوری با تشریح محورهای مختلف این نامه روی آنتن رفت. مشروح پیام نیز همان شب با قطع شدن برنامه‌های عادی خبر از شبکه خبر انگلیسی پخش شد و این امر تا 8 ساعت ادامه یافت.

http://avinyfilm.ir/sites/default/files/content/images/story/94-09/24/farhangnews_117110-329641-1425472379.jpg

چهار ویژه برنامه (Rolling Coverage) نیز هر کدام به مدت نیم ساعت به‌صورت زنده در بخش‌های مختلف بین بولتن‌های خبری پرس‌تی‌وی پخش شد و در مجموع، 8 میهمان از نقاط مختلف جهان، به‌صورت زنده به طرح دیدگاه‌های خود درباره این نامه پرداختند. در بولتن‌های عادی خبر نیز پخش اخبار مربوط به این نامه از ساعت 17:30 روز یکشنبه هشتم آذر آغاز شد و تا ساعت 11:30 روز بعد ادامه یافت و هر نیم ساعت یک بار در قالب خبر، نکات مهم نامه ایشان روی آنتن رفت. 2 مورد تفسیر هم در نیوزروم شبکه تهیه و پخش شد. برنامه زنده «مناظره(» The Debate) آن شب نیز به محور «تروریسم دولتی اسرائیل» در نامه مقام معظم رهبری با حضور 2 میهمان از لندن و آمریکا پرداخت. در برنامه 2 شب دیگر «مناظره» هم محورهای «ریشه‌های تروریسم» و «اسلام‌هراسی» بررسی شد. 7 گزارش مربوط به خبرنگاران خارجی از آمریکا (واشنگتن)، ایتالیا، انگلیس، ترکیه، فرانسه، بلژیک (بروکسل) و لبنان، درباره واکنش جوانان این کشورها به نامه مقام معظم رهبری تهیه و پخش شد. برنامه «Comment» با اجرای «جورج گالوی» به مدت 50 «دقیقه که به ارتباط زنده بینندگان با شبکه اختصاص دارد، به این موضوع پرداخت و برنامه Iran Today» نیز به مدت 25 دقیقه، این موضوع را تشریح کرد. شبکه العالم با بیش از 7 میلیون و 700 بازدیدکننده در وب‌سایت و همچنین شبکه‌های اجتماعی خود، علاوه بر انتشار مشروح نامه به برنامه‌سازی در این زمینه پرداخت. استقبال از این نامه در وبسایت و رسانه‌های اجتماعی العالم که بیشترین آمار را در بین شبکه‌های برون‌مرزی داشته است، به‌گونه‌ای بود که فقط چند ساعت پس از انتشار آن، بیش از یک میلیون بازدیدکننده را به خود جذب کرد. برنامه‌های مع‌الحدث، صحافه‌الایرانیه، صباح جدید و میان‌برنامه پانوراما از جمله برنامه‌های مختلف شبکه العالم بودند که به این نامه پرداختند. همین روند در شبکه‌های هیسپان‌تی‌وی، الکوثر، سحر و ادارات‌ کل معاونت برون‌مرزی دنبال شد و در نهایت در وبسایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی برون‌مرزی، 18میلیون و 829 هزار و 923 بازدید تا ظهر روز 23 آذر به ثبت رسید.

وطن امروز/نشست تخصصی «صهیونیسم‌شناسی» برگزار می‌شود

نشست تخصصی «صهیونیسم‌شناسی» ویژه دانشجویان و طلاب در فرهنگسرای رازی تهران برگزار می‌شود. در این کارگاه 2 روزه که با هدف شناخت و تسلط جوانان در موضوع صهیونیسم و فلسطین برگزار می‌شود، به شبهات رایج در این موضوع پاسخ داده می‌شود و به ریشه اصلی صهیونیسم و مراحل تاریخی شکل‌گیری آن پرداخته می‌شود. در این دوره مباحثی چون تاریخچه فلسطین و روند اشغال، شکل‌گیری انتفاضه سوم، صهیونیسم و وجوه چهارگانه، مسجدالاقصی اصلی و تحریم کالاهای صهیونیست و... مورد بررسی قرار می‌گیرد و حسین رویروان، سیداحمد شجاعی، محمود باقری، سیدهادی سیدافقهی، ابوالفضل رافعی و محمدصادق کوشکی از اساتید این دوره‌ها هستند. در پایان این نشست تخصصی هم با برگزاری یک آزمون به قبول‌شدگان گواهی پایان‌دوره تعلق می‌گیرد. دوره تخصصی «صهیونیسم‌شناسی» با مشارکت موسسه نور قدس جوان و با همکاری معاونت تربیت و آموزش بسیج دانشجویی استان تهران و بسیج شهرداری تهران ویژه دانشجویان و طلاب در روزهای پنجشنبه و جمعه 26 و 27 آذرماه از ساعت 8 تا 18 در مجموعه فرهنگی 13 آبان (لانه جاسوسی سابق آمریکا) برگزار می‌شود. جهت ثبت‌نام می‌توان به صورت حضوری از ساعت 9 تا 17 به آدرس خیابان فلسطین، نبش خیابان بزرگمهر، ساختمان 141، طبقه2، واحد36 مراجعه یا به صورت اینترنتی به آدرس www.norequds.ir اقدام کرد.

وطن امروز/تولید مستند سیاسی «چهل سالگی» در آستانه انتخابات مجلس

متفاوت‌ترین مستند سیاسی ایران با عنوان «چهل سالگی» همزمان با آغاز ثبت‌نام کاندیداهای مجلس شورای اسلامی کلید می‌خورد. به گزارش تسنیم، مهرداد کاظمی، تهیه‌کننده و کارگردان مستند سیاسی «چهل سالگی» در این‌باره گفت: گروه مستندسازان آزاد در راستای فرمایشات مقام معظم رهبری در هر چه باشکوه‌تر برگزار کردن انتخابات مجلس دهم با هدف گسترش آگاهی و به منظور تعالی بخشیدن به امر مهم انتخابات مجلس شورای اسلامی قصد دارد متفاوت‌ترین مستند سیاسی، چالشی و تحلیلی تحت عنوان «چهل سالگی» را همزمان با آغاز ثبت‌نام کاندیداهای مجلس دهم تهیه و تولید کند. کاظمی گفت: «مستند چهل سالگی» قصد دارد به دور از هرگونه قضاوت و پیش‌داوری و با رعایت توازن و عدالت، نگاهی همه‌جانبه و فراگیر به مقوله انتخابات مجلس شورای اسلامی با کاندیدا‌ها در مستند «چهل سالگی» داشته باشد. در مستند «چهل سالگی» کاندیدا‌ها و نامزدهای احتمالی مجلس دهم به چالش‌های جدی پیرامون نمایندگی مجلس در ارائه یکی از 40 ویژگی یک کاندیدای نمایندگی مجلس دهم با توجه به رسالت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در آستانه 40 سالگی پاسخ خواهند داد و این پاسخ شفاف و در برابر دوربین مستندنگار و مردم خواهد بود. وی گفت: نخستین پارامتر‌ها در رابطه با پاسخ دادن به این ویژگی‌ها در مستند «چهل سالگی» ارتباط مردم با تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه و رویکرد کاندیداهای احتمالی مجلس دهم است و دومین عامل تحلیل تعصبات قومی و منطقه‌ای و سومین عامل شخصیت، تجارب و گرایش‌های سیاسی خود کاندیداهاست.

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین