کد خبر: ۲۹۶۷۴۱
تاریخ انتشار:
مهندس محسن ملایری مدیر شرکت آواتک گفت:

"مهارت"؛ حلقه مفقوده نظام آموزشی ماست

به نظر بنده مهمترین مسئله در این زمینه، سامان دادن به رابطه ی دانشگاه با صنعت است. البته نه به مفهوم قدیمی آن که همه در مورد آن صحبت می کنند. بلکه من می خواهم به مفهوم دیگری به نام منتورشیپ یا مربیگری اشاره کنم. دانشگاه های ما پاتوق کارآفرینان نیست، بلکه مکان حضور افراد اکادمیک است.

گروه اقتصادی: تفاوت محسوس بین آموخته های فارغ التحصیلان دانشگاه ها و مهارت های مورد نیاز برای کار در صنعت تبدیل به یکی از مهمترین دغدغه های فارغ التحصیلان دانشگاهی شده است. مسابقه "فن آورد" (fanavard.com) به عنوان یک ایده جذاب و چالش برانگیز می خواهد تب مدرک گرایی موجود در کشور را به چالش کشیده، نگاه ها را به سمت و سوی "مهارت" افراد-بدون توجه به مدرک تحصیلی شان- جلب کند. در همین زمینه با مهندس محسن ملایری مدیر شرکت آواتک؛ یکی از حامیان مسابقه "فن آورد" به گفتگو نشسته ایم. مشروح گفتگوی ما با مهندس ملایری پیش روی شماست.

در حال حاضر یکی از مشکلات مزمن جامعه ما، بیکاری فاغ التحصیلان دانشگاهی است. در واقع بیشتر اوقات مهارت های مورد انتظار یک کارفرما از فارغ التحصیلان، تفاوت زیادی با آموخته های آن ها در دانشگاه دارد. تبعات این مشکل چیست و برای از بین بردن آن چه راه حل هایی پیشنهاد می کنید؟

بله، این مسئله یکی از واقعیت های امروز جامعه ماست. ولی بنده باید این را هم اضافه کنم که این موضوع تنها در رابطه ی یک کارفرما و کارگزار مطرح نیست بلکه ما برای راه اندازی یک کسب و کار نوپا نیز با این مشکل مواجهیم. یعنی ما روزانه با کسانی مواجه هستیم که از دانشگاه های مختلف-چه دانشگاه های خوب و چه دانشگاه های دارای رتبه علمی پایین تر-فارغ التحصیل می شوند و معمولاً مهارت های لازم برای ورود به بازار کار یا راه اندازی یک کسب و کار مستقل را ندارند. این خلاء خصوصاً در حوزه مهارت های نرم بسیار محسوس است. یعنی ممکن است این افراد مهارت های فنی کافی را آموخته باشند ولی مهارت های نرم لازم را نداشته باشند. یا در مواردی ممکن است افراد آموزش های کاربردی لازم را در دانشگاه ندیده باشند. فرضاً در حوزه ی فناوری اطلاعات با افراد توانمندی که برخورد می کنیم غالباً توانایی های برنامه نویسی را خارج از دانشگاه و به صورت شخصی کسب کرده اند. با این وجود، این بحران در فعالیت های سخت و فنی به اندازه ی مهارت های نرم احساس نمی شود. برای نمونه در کارهای تیمی دانشگاه ها تلاش زیادی داشته اند ولی مدل های موجود، مدل های بهره وری نیست و افراد به صورت جدی با این تمرین ها برخورد نمی کنند. امروزه می بینیم که افراد مدل های اینترشیپ و گذراندن دوران کارآموزی را جدی نگرفته و تنها به این فکر می کنند که فرم خود را به امضا برسانند. مهارت های تیمی در دانشگاه های ما آموزش داده نمی شود همان طور که می دانید کنکور و تمامی نمرات در دانشگاه ها فردی است ولی سوال این است که به این نیروی انسانی، چقدر مهارت کار تیمی، مهارت رهبری و ارتباطات آموزش داده می شود. ما لزوماً چه زمانی که بخواهیم یک کار مستقل را راه اندازی کنیم و چه زمانی که بخواهیم کار تیمی انجام دهیم یا در یک کار کارفرمایی فعالیت کنیم، به تمامی این مهارت ها نیاز خواهیم داشت. این مهارت ها هم تنها در محیط کار به طور قابل ملاحظه ای قابل لمس است.

تبعات عدم آموزش های مورد نیاز بازار کار به فارغ التحصیلان دانشگاهی را چه می دانید؟

هم اکنون ما تبعات عدم جذب این نیروهای انسانی در بازار کار به واسطه ی نداشتن مهارت کافی را می بینیم. بخشی از معضل بیکاری نتیجه مستقیم همین عدم آموزش هاست. بیکاری نیز تبعات مختلفی را به همراه دارد. البته ما معتقدیم برای کسی که توانایی و مهارت لازم را دارد و خود را به چالش می کشد همیشه کار وجود دارد. تبعات اقتصادی این روند؛ شامل عدم مهارت یک فرد برای ایجاد ارزش افزوده در یک شرکت و یا ایجاد یک کسب و کار جدید خواهد بود. فرضاً اینکه ما در حال حاضر شرکت مهندسی مطرحی در کشور نداریم، به دلیل عدم وجود مهندس نیست بلکه به واسطه عدم وجود مهارت لازم در این مهندسین است. در دنیا وجود ارزش در یک کسب و کار به علت وجود افراد توانمند در آن رشته هاست. توانمندی نیز به معنای افراد دارای ضریب هوشی بالا نیست بلکه به معنای وجود مهارت در این افراد است. الان برخی شرکت های دنیا با وجود اینکه دارایی فیزیکی قابل توجهی ندارند بسیار موفق هستند و این تنها به دلیل وجود افراد توانمند و با مهارت در این شرکت هاست. به عنوان مثال؛ شرکت اوور را با شرکتی مثل فدکس مقایسه کنید، شرکت اوور با وجود اینکه به اندازه ی فدکس دارایی، ساختمان و تجهیزات ندارد ولی تقریباً ارزش افزوده ای برابر فدکس ایجاد می کند و این به واسطه ی استعداد هایی است که در این شرکت وجود دارد. ولی در کشور ما هنوز به جای اینکه دارایی اصلی شرکتها استعداد افراد شناخته شود، ساختمان ها و دستگاه ها را به عنوان سرمایه اصلی در نظر می گیرند.

سوال این است که راه حل این معضل چیست؟

به نظر بنده مهمترین مسئله در این زمینه، سامان دادن به رابطه ی دانشگاه با صنعت است. البته نه به مفهوم قدیمی آن که همه در مورد آن صحبت می کنند. بلکه من می خواهم به مفهوم دیگری به نام منتورشیپ یا مربیگری اشاره کنم. دانشگاه های ما پاتوق کارآفرینان نیست، بلکه مکان حضور افراد اکادمیک است. اگر پای کارافرینان به شرکت ها باز شود نه تنها نیاز های شرکتها مطرح می شود و مهارتهایشان بر اساس نیازها توسعه پیدا می کند، بلکه مسئله انتقال تجربه اتفاق می افتد. مهارتهایی چون ارتباط گیری یا کار تیمی در حال گرفتن منتورشیپ از افراد باتجربه به دست می آید. مهمترین تاثیر ما باید در این بستر اتفاق بیافتد. به نظرم نسخه های کلی و کلان نمی تواند تاثیرات جدی را در این مسیر ایجاد کند. به عنوان مثال ما در حال حاضر تعداد زیادی دفاتر ارتباط صنعت با دانشگاه داریم که دستورالعمل های فرمایشی مربوط به خودشان را هم دارند، ولی هنوز در این زمینه مشکلات زیادی داریم. باید فرهنگ ارتباط با دانشگاه، مربیگری کردن و ارتباط گیری با نیروهای جوان به صورت واقعی در بخش خصوصی نهادینه شود. متاسفانه در کشور ما یک مدیرعامل به محض اینکه از یک سطح مشخصی عبور می کند، دیگر حاضر نیست برای هیچ کسی وقت اختصاص دهد. در صورتی که در دنیا شما اینگونه مسائلی را نمی بینید. به عنوان مثال می بینید که مدیرعامل گوگل، فیسبوک و شرکتهای بزرگ به دانشگاه ها می رود و با جوانان صحبت می کند. این فرهنگ در کشور ما به صورت واقعی وجود ندارد و وجود آن می تواند به شدت کمک کننده باشد.

به نظر شما آیا در نظام آموزشی و ارزشیابی کنونی کشور ما برای تعیین افراد نخبه، مسئله مهارت سنجی هم لحاظ می شود یا خیر؟

به نکته خوبی اشاره کردید. بنده احساس می کنم تعریفی که در حال حاضر از نخبه وجود دارد، تعریف ناقصی است -نمی گویم غلط است-، فرضاً ما فردی را که یک اختراع را به ثبت می رساند به عنوان نخبه شناسایی می کنیم ولی کسی را که توانسته اشتغال آفرینی کرده و صدها نفر را استخدام کند به عنوان نخبه نمی شناسیم! ما بیشتر دانش را علامت نخبگی می دانیم تا مهارت! خصوصاً مهارتهایی که در دسته مهارتهای نرم دسته بندی می شوند.

در جریان استخدام های موجود در کشور ما-اعم از خصوصی و دولتی- چقدر به مسئله مهارت افراد اهمیت داده می شود؟

من احساس می کنم بخش خصوصی زودتر به لزوم اتخاذ این رویکرد رسیده است. یعنی به این نتیجه رسیده است که نیروهای فاقد مهارت، بهره وری خاصی در ساختار سازمان نخواهند داشت. بنابراین بخش خصوصی در حال حاضر به دنبال مهارت هاست و آنچنان که مدرک گرایی در استخدام های بخش دولتی وجود دارد، در بخش خصوصی این مسئله وجود ندارد. به نظرم علت مطرح نبودن این مسئله در سازمانهای خصوصی عدم اندازه گیری مستمر بهره وری است.

تاثیر برگزاری مسابقه "فن آورد" را در اصلاح نگاه به مسئله مهارت در سطح کشور چه می دانید؟

به نظرم تاثیر برگزاری اینگونه جشنواره ها و مسابقات می تواند بسیار چشمگیر باشد. زیرا اینگونه رویدادهایی در وحله اول می تواند توجه ها به این مسئله را افزایش دهد. در مرحله بعد، می تواند بستر مناسبی برای درک اهمیت مهارت در یک کسب و کار موفق باشد. از طرفی اینگونه مسابقات می تواند بستر مناسبی برای معرفی افراد دارای مهارت در زمینه های مختلف برگزاری رقابت باشد.

برای مشاهده مطالب اقتصادی ما را در کانال بولتن اقتصادی دنبال کنیدbultaneghtsadi@

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین