کد خبر: ۲۸۹۷۸۰
تاریخ انتشار:

من همان وب‌نویس مردم پاکم هنوز! روز وبلاگستان فارسی

دوستی در توییتر یکی از از مناسبت‌های تاریخی ۱۶ شهریور را به ما یادآوری کرده بود: سالگرد برد تاریخی شش به هیچ پرسپولیس مقابل تیم استقلال. اما اگر کامنت یکی از خواننده‌ها نبود، به کلی از یاد برده بودم که ۱۶ شهریور، یک مناسبت دیگر هم دارد: روز وبلاگستان فارسی.
من همان وب‌نویس مردم پاکم هنوز! روز وبلاگستان فارسی
به گزارش بولتن نیوز ، شب و روزم به مشغله‌های عادی روزمره گذشت. دوستی در توییتر یکی از از مناسبت‌های تاریخی ۱۶ شهریور را به ما یادآوری کرده بود: سالگرد برد تاریخی شش به هیچ پرسپولیس مقابل تیم استقلال. اما اگر کامنت یکی از خواننده‌ها نبود، به کلی از یاد برده بودم که ۱۶ شهریور، یک مناسبت دیگر هم دارد: روز وبلاگستان فارسی.

حالا دیگر سال‌های زیادی از ۱۶ شهریور سال ۱۳۸۰ گذشته است. شاید باور کردنش هم دشوار باشد که اگر کودکی در آن زمان تازه متولد می‌شد، حالا دیگر، نوجوانی دبیرستانی باید می‌‌شد!

اما خب، وبلاگستان ما در آمیزه‌ای از تشویش‌ها، تردیدها، کژفهمی‌ها و چابک نبودن خود ما وبلاگ‌نویس‌ها، مثل آن نوزاد مفروض، حالا یک نوجوان دبیرستانی نشده است.

وبلاگستان دوست‌داشتنی خودمانی ما حالا تبدیل شده به مجمع‌الجزایری از سایت‌های دور از هم و وبلاگ‌های غیرمرتبط که کمتر یک هویت واحد «وبلاگستانی» را می‌شود به آنها منسوب کرد.

برای هر یک از فصل‌های وبلاگستان، می‌شود قصه‌های زیادی روایت و تاریخ‌نگاری‌های زیادی انجام داد.

زمانی وبلاگ نوشتن، واقعا کار بسیار مهم و به عبارت خودمانی «کول» و «باکلاسی» محسوب می‌شد. چه بسیار بودند وبلاگ‌هایی با محتوای عادی که بسیار مورد استقبال بودند. ما در آن زمان شگفت‌زده شده بودیم و ذوق کرده بودیم که با جادوی وبلاگ می‌شود، رسانه‌های شخصی با محتوا و تفسیرها و ادبیاتی غیر از رسانه‌های رسمی داشت. به همین خاطر بود که یادداشت‌های یک دختر یا بانوی خانه‌دار عادی هم برای ما بسیار جالب به نظر می‌‌رسیدند.


9-7-2015 7-26-23 PM

در همان وبلاگستان، کسانی بودند که تصور می‌کردند نوشته‌هایشان آنقدر برد رسانه‌های و تأثیرگذاری دارد که با آن می‌توانند جامعه‌های را متحول کنند و تغییر واقعی ایجاد کنند. این وب‌نویس‌ها آنقدر به این امر دل خوش کرده بودند که که فراموششان شده بود، چه کسر اندکی از مردم در قیاس با رسانه‌های سنتی مثل تلویزیون، اهل گردش هدف‌دار در اینترنت هستند.

چه بگویم؟! از دوستی‌ها و زلالی‌ها و جو شاد، سال‌ها نخست وبلاگ‌نویسی بگویم؟ از اینترنت دیال آپ؟ از زمانی که وب ۲٫۰ جای پایش را محکم کرد؟ یا از سرخوردگی‌ها، محدودیت‌ها، محافظه‌کاری‌‌ها و بگومگوهای وبلاگی؟

ما وب‌نویس‌ها زمانی چقدر به هم نزدیک بودیم. همه ما لینکدونی داشتیم. اصلا وبلاگی که لینکدونی نداشت، چیزی کم داشت. اما حالا از یک لینک ساده هم دریغ می‌کنیم.

دیگر چه بنویسم؟ از آرزویمان برای پرورش فکری و بالیدن در کنار هم و در میان خوانندگانمان بگویم؟ از اینکه این آرزو، دست‌کم در مقیاس بزرگ، برآورده نشد و شمار کم خوانندگان خاص ما، توسعه چندانی پیدا نکردند؟ از اینکه ابتدال و رخوت ذهنی و بیهودگی، حالا دیگر، روز به روز بیشتر جزو عادات ذهنی کاربران ایرانی هم شده است؟ آن هم در این شرایط که دیگر تلگرام و فیس‌بوک، ما را بیش از پیش، سست کرده‌اند تا جایی که دیگر انتظار تمرکز و خواندن بیش از دو – سه جمله را نمی‌شود از عده زیادی از کاربران داشت؟


9-7-2015 7-28-13 PM

یا شاید بهتر باشد از این بنویسم که در همه این سال‌ها و در بازه زمانی رکود اقتصادی، وبلاگستان بدون پشتوانه مالی و اسپانسر اصلا نتوانست جاه‌طلبی‌های مثبت خودش را داشته باشد.

اما شاید بهتر باشد، مثبت فکر کنم. به این فکر کنم که علیرغم اینکه وبلاگستان ما دچار رکود شد و نتوانست چه از نظر کمی و کیفی رشدی خیره‌کننده داشته باشد، باز هم در همه برهه‌ها توانست تأثیرگذاری خاص خودش را داشته باشد.

زمان کودکی خودم را به یاد می‌آورم. به کتاب‌های مصور، کتاب‌های علمی- تخیلی، مجله‌های دانشمند و دانستنیها فکر می‌کنم. به اینکه تعدادی از ما کودکان و نوجوانان دیروز، از طریق همینها بودیم که سوژه‌هایی برای تخیل ذهنی و نگاه متفاوت به پیرامون خودمان، پیدا کردیم.

در این سال‌ها که از عمر وبلاگستان گذشته، شاید بدون اینکه خودمان متوجه باشیم، کلمات و پست‌های ما، بذری از نگاه و سبک فکری متفاوت را پراکنده باشند و شاید روزی به بار نشستن این بذرها، نسل تازه‌ای از نویسندگان و نیروهای فعال را به جامعه‌مان اضافه کنند.

با یادآوری همه این سال‌ها به روزهای می‌رسم که تصور می‌کردم و می‌کردیم که انگار در یک تاریکی محض، در حال صحبت و نجوا با خودمان هستیم، غافل از اینکه کسانی بوده‌اند که همین نجواهای ما را می‌شنیده‌اند و گاهی به بهانه‌هایی همین عده، با یادداشت و کامنتی، ما را شگفت‌زده می‌کنند.


9-7-2015 7-28-29 PM

بله! گرچه شخصا با اوج فاصله زیادی داریم، گرچه روزمرگی‌ها نمی‌گذارند که تمرکز کامل روی کار مقدس نویسندگی و رسانه بکنیم، گرچه به حکم ناچاری و ضرورت، مجبور می‌شویم، پست‌هایی برای مخاطب عام بنویسم و روی جذب آگهی و استقلال مالی رسانه‌هایمان تمرکز کنیم، اما گاهی با مرور بایگانی وبلاگ‌هایمان، احساسی از رضایت به ما دست می‌دهد.

گاهی هم متعجب می‌شویم که چقدر پوست‌کلفت بوده‌ایم و این همه سال‌ را تاب آورده‌ایم. مگر می‌شود در روزهایی که زیر فشار شدید کاری بودیم، دغدغه‌های شخصی خودمان را داشتیم یا از ناملایمات و طوفان‌های اجتماعی، شدیدا قلب‌هایمان به درد آمده بودیم، اینقدر استقامت داشته باشیم و روز و شب بنویسیم.

نه! نمی‌خواهم به مرز نخوت نزدیک شوم. در کمال فروتنی باید به صورت محکم بگویم که دست‌کم رسانه‌ خودم فرسنگ‌ها با مطلوب ذهنی‌ام، فاصله دارد.

داستان و حکایت وبلاگ من و نیز وبلاگستان هنوز تمام نشده، هنوز مفاهیم و ذهنیات زیادی باقی مانده‌اند که برایتان روایت نکرده‌ایم، صبر داشته باشید، کاستی‌های ما را ببخشید و در نظر داشته باشید که مثل جریان زندگی، کار رسانه هم بالا و پایین دارد، ما گاهی در اوج خلاقیت و ایده‌پردازی هستیم، گاهی هم دچار بی‌انگیزگی یا دشواری می‌شویم.

منبع: یک پزشک

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین