کد خبر: ۲۸۸۲۰۰
تاریخ انتشار:

اخلاق اجتماعی و خانواده

خانواده به عنوان كوچك‎ترين عنصر و واحد اجتماعي هميشه از سوي گفتمان‏هاي مذهبي- سنتي محل توجه بوده است. در اين گفتمان نيز خانواده جايگاه كانوني خود را هم‎چنان حفظ مي‏كند؛ با اين تفاوت كه در اين گفتمان، بدون ارزش‏گذاري فرهنگي، پدر به سراغ اعضاي خانواده مي‎رود تا شكاف به‎وجود آمده در خانواده‌ را مجدداً ترميم نمايد. در نتيجه، خانواده در اين گفتمان نيز داراي همان مركزيت و ارزش در گفتمان سنتی است، با اين تفاوت كه خانواده بازنمايي شده؛ نيازها و مطالبات تغییر‌يافته‏اي دارد. در شرایط فعلی جامعه ما، خانواده در كانون توجه قرار دارد که برای اصلاح جامعه می‎توان به آن بازگشت.

گروه فرهنگی - عباس عموری*خداوند در قرآن كريم خطاب به مردم می‌فرمایند؛ ای مردم برای شما در رسول‎الله (ص) اسوه حسنه وجود دارد. و یا حضرت رسول اكرم (ص) می‌فرمایند که من برای اکمال اخلاق مبعوث شده‌‌ام. این دال مرکزی و اصلی گفتمان‌‌های دینی به خصوص الهی و اسلا‎می است. در این گفتمان ‎اخلاق محور اصلی و راه نجات مردم به‏شمار می‌رود؛ هرچند نوع و شرایط اخلاق با هم متفاوت است.آیت‎الله جوادی آملی در تعريف، اخلاق را عبارت از ملكات نفساني و هيات‏هاي روحي كه اگر نفس به آن متصف شود، به سهولت كاري را انجام مي‏دهد و باعث مي‏شود كارها، زشت يا زيبا به آساني از نفس متخلق به اخلاق خاص، نشأت به‎گيرد؛ می‏داند. بر اين اساس، اخلاق به بد و خوب يا به بايدها و نبايدها يا فضايل و رذايل تقسيم مي‏شود.

به گزارش بولتن نیوز، در رويكرد جامعه‏ شناختي، اخلاق اجتماعي به آن دسته از منش‏ها و رفتارهايي اطلاق مي‎گردد كه در تعاملات اجتماعي به‏منصه ظهور و بروز ‏برسد؛ از اين رو چهره و نماي فرهنگي و اخلاقي جامعه در اين تعاملات به تصوير كشيده مي‎شود. طيف‏ها و لايه‎هاي اخلاقي يك جامعه و به‎خصوص شاخصه‏هاي آن‌ها در قالب مدلي ارائه مي‏شود كه در آن چهار طيف و منطقه اخلاقي وجود دارد: 1) ايمان اخلاقي؛ 2) عصيان اخلاقي؛ 3) كفر اخلاقي؛ و 4) نفاق اخلاقي. اين مناطق يا طيف‎هاي اخلاقي براساس دو محور الف) عقيده و پذيرش و ب) شكل رفتار و گفتار در اعضاي جامعه به‎نمايش در مي‏آيد. بنابراين اين نمايش را مي‏توان در دو جهت ايجابي و سلبي در كنش‏هاي اجتماعي و فرهنگي مشاهده كرد.

چرا اخلاق مهم است؟ به این سوال از این منظر می‎توان پاسخ داد که توجه دست‎اندركاران فرهنگي، سياسي و اجتماعي به این مقوله جلب شود. از منظر دیگر پاسخ به این پرسش به سبب آن است كه «هنجارهاي فرهنگي و عوامل اجتماعي روي «شدن» فرد تأثير مستقيم در عین حال تاثیر بسيار مهمي دارند. اخلاق نيز از اين اصل كلي جدا نيست؛ زيرا اخلاق با يادگيري‎هاي مختلف و به‎صورت سازگار شدن با هنجارهاي گروهي بيان و ظاهر مي‎شود. بنابراین در اين‎جا مراد از اخلاق اجتماعي آن دسته از گفتارها و رفتارهايي است كه از حالت نفساني برخاسته و در عرصه اجتماعي به منصه ظهور برسد. هر چند به‎نظر مي‏رسد واژه اخلاق بيشتر ناظر به رفتارها و هنجارهاي صادره از انسان ‎باشد؛ اما بايد ملكات و حالات نفساني، را منشاء و مبداء بروز رفتارها و هنجارها برشمرد. همانند آموزه‌هاي ديني كه در آن‎ها مراد از خُلق و اخلاق جنبه رفتاري و هنجاري است، نه جنبه باطني و نفساني آن.

اما در این‏جا قصد داریم تا اخلاق را با مفهوم خانواده ترکیب کنیم. خانواده در علوم اجتماعي داراي تعريف واحدي نيست و هر يك از انديشمندان حوزه مطالعات خانواده بسته به فعاليت خود تعريف متفاوتي را ارائه می‏دهند. اين تنوع در تعاريف ناشي از تكثر ابعادي است كه در مفهوم خانواده وجود دارد. در نتيجه هر كدام از انديشمندان متناسب با ديدگاه خود، بخش يا بخش‏هاي خاصي از ابعاد و مؤلفه‏هاي خانواده را برجسته مي‏سازند. برخي كاركرد خانواده را مهم و برخي ديگر ساختار خانواده را با اهميت‎تر از ساير جنبه‏هاي ديگر مي‏دانند. برای مثال، بورديو خانواده را مجموعه‏اي از افراد خويشاوند كه از طريق ازدواج، نسب يا فرزندخواندگي به يك‏ديگر متصل شده و زير يك سقف زندگي ‎كنند تعريف مي‎كند. در اين تعريف ما با ساختار خانواده سروكار داريم نه با كاركرد آن؛ زيرا بورديو خانواده را بر دو اصل خويشاوندي و هم‏زيستي متكي مي‏داند. در تعريف كاركردگرايي (ساختاري-كاركردي) خانواده را گروهي اجتماعي مي‏دانند كه اعضاي آن به‎وسيله دودمان و يا از طريق ازدواج و فرزندخواندگي با يك‏ديگر پيوند داشته و در تامين درآمد، اقتصاد زندگي و نگه‏داري از فرزندان با هم تشريك مساعي داشته باشند.

در تعاريف مختلف ما با سه ديدگاه در خصوص ارتباط جامعه با خانواده مواجهيم. يك ديدگاه بر آن است كه خانواده، نهادي است كه تحت تأثير جامعه و نهادهاي مختلف اجتماعي مانند رسانه‏ها قرار دارد. گروهي ديگر جامعه را متأثر از خانواده مي‏دانند. گروه سوم نيز به رابطه ديالكتيكی و تعاملي ميان جامعه- فرد- خانواده معتقدند. خانواده در فرهنگ‏هاي مختلف و بسته به مؤلفه‏هاي فرهنگي و تاريخي داراي تعاريف مختلف و با درجه اهميت بسيار متفاوتي مي‏باشد. در جامعه ما خانواده در ارتباط با ساختار اجتماعي در نظر گرفته مي‏شود. یا به قول تقی آزاد «نهاد خانواده در كنار دين و دولت، از گذشته تا كنون سازنده جامعه ايراني بوده است». از منظر اين رويكرد انسجام اجتماعي، اخلاق اجتماعي و فرهنگ؛ امنيت و توسعه سه نياز اصلي است كه هر جامعه براي ادامه بقاء و استمرار به آن‌ها نيازمند است.

در جامعه ما همانند بسياري از جوامع؛ نهاد خانواده يك نهاد مبتني بر روابط انساني است كه ارزش‏هاي اخلاقي در آن پررنگ‏تر از سایر مشخصات آن است. از این‎رو، ارزش‏هاي اخلاقي مبناي روابط خانواده به‌شمار مي‏روند. بنابراين و از آن‏جا كه خانواده به عنوان نخستين عامل جامعه‏پذيري شناخته مي‏شود، انتظار مي‏رود كه هر يك از انواع خانواده، قادر باشند تا شخصيت‏ها و نگرش‏هاي سياسي و اجتماعي متفاوتي را به نظام اجتماعي عرضه داشته و قدرت پرورش شخصيت‏هاي مشاركت‏جو را ممكن سازند. مشاركت براي جامعه از اين جهت مهم است كه منجر به توليد گفتمان‏ها در زمينه‏هاي مختلف سياسي، اجتماعي و فرهنگي مي‏شود.

از سوي ديگر خانواده موجب گسترش مشاركت اجتماعي مي‎گردد. مشاركت مردمي را می‏توان به عنوان بخشی از حيات و استراتژي‎هاي توسعه سياسي- اجتماعي به‌شمار ‎آورد و براي آن سه عملكرد عمده بر مي‏شمرد. مشاركت اجتماعي، اولاً نحوه برخورد غيرابزاري دولت با مردم و احساس ارزش‎مندي را تضمين مي‏كند. ثانياً؛ مشاركت به عنوان حلال اصلي مشكلات در شرايط اجتماعي حاد به‎شمار مي‏رود. علاوه بر آن، مشاركت به منزله كانالي عمل مي‏كند كه گروه‏ها و جوامع محلي مي‏توانند از طريق آن به عرصه‎هاي كلان و بزرگ‎تر تصميم‏گيري دسترسي پيدا كنند. بنابراین بدون مشاركت، تدبيرهاي توسعه هم غيرمردمي و هم بي‏نتيجه خواهد بود.

خانواده به عنوان كوچك‎ترين عنصر و واحد اجتماعي هميشه از سوي گفتمان‏هاي مذهبي- سنتي محل توجه بوده است. در اين گفتمان نيز خانواده جايگاه كانوني خود را هم‎چنان حفظ مي‏كند؛ با اين تفاوت كه در اين گفتمان، بدون ارزش‏گذاري فرهنگي، پدر به سراغ اعضاي خانواده مي‎رود تا شكاف به‎وجود آمده در خانواده‌ را مجدداً ترميم نمايد. در نتيجه، خانواده در اين گفتمان نيز داراي همان مركزيت و ارزش در گفتمان سنتی است، با اين تفاوت كه خانواده بازنمايي شده؛ نيازها و مطالبات تغییر‌يافته‏اي دارد. در شرایط فعلی جامعه ما، خانواده در كانون توجه قرار دارد که برای اصلاح جامعه می‎توان به آن بازگشت.

الاهيات اجتماعي يك معرفت تركيبي متشكل از حديث اجتماعي، تفسير اجتماعي، كلام اجتماعي، فقه اجتماعي و اخلاق اجتماعي به‎شمار مي‏رود. موضوع اين رشته هم به متون ديني مرتبط با زندگي اجتماعي و هم لوازم و عوارض و تبعات و آثار ناشي از آن مانند خانواده و همسرگزيني، كار و تجارت، دولت و حكومت، تعليم و تربيت، تبعيض و عدالت می‎پردازد. از اين‎رو حيات جمعي انسان و مسائل مربوط به آن موضوع اين رشته را شکل مي‎دهد. اين موضوع داراي وحدت اعتباري و انتزاعي است و نه ذاتي و حقيقي بنابراین در جامعه باید بر موضوعاتی تاکید کرد که جامعه را به بالندگی و رشد و توسعه برساند.

اخلاق و احكام مربوط به آن، در بعد فردي و در بعد اجتماعي باعث استواري نظم، برقراري عدالت و تأمين‎كننده سعادت در دنيا و آخرت به‎شمار مي‎رود. باور به دو اصل اعتقاد به مبداء خلقت و باور به معاد انسان‎ها را دل‎بسته و پايبند به ارزش‌هاي اخلاقي مي‎سازد. اگر اخلاق را مجموعه‏اي از اصول و قواعد رفتاري كه هر فردي از اجتماع به‎طور داوطلبانه آن ‎را پذيرفته و دروني کرده است، بدانيم، آنگاه اخلاق نوع نگرش‏هاي فرد نسبت به جامعه و نسبت به ساير افراد را سامان خواهد داد. در نتيجه هم مي‎توان از بعد نظري، كه به عقايد و نگرش‎هاي درون جامعه و فرهنگ توجه دارد، به اخلاق نظر كرد و هم از بعد عملي كه ناظر به عمل‎كردن و رفتاركردن به شيوه‎هاي اخلاقي است. اما به‏نظر می‏رسد که ما باید بر بعد دوم يعني اخلاق عملي يا اخلاق اجتماعي يا دگردوستي بيش از اخلاق نظري تأکید می‎ورزیم.

دوركيم اخلاق را اساس همبستگي اجتماعي مي‏داند. «اخلاق ديني و سنتي مبناي همبستگي مكانيكي و اخلاق اجتماعي و مدني اساس هم‎بستگي ارگانيکي است. در نتيجه اخلاق در جامعه معاصر از نظر دورکیم با اخلاق دوران باستان در تضاد کامل قرار مي‎گيرد. زيرا در گذشته امور اخلاقي ريشه جمعي داشت و هر آن‏چه كه روح جمعي را خدشه‎دار مي‎كرد، جرم به‎حساب مي‎آمد و خصلت غيراخلاقي داشت. اما در دوران مدرن معناي جرم تغيير كرده و هر آن‏چه وجدان فردي را خدشه‎دار كند و به حقوق فردي لطمه بزند غيراخلاقي خوانده مي‎شود. وي نتيجه‎گيري مي‎كند كه مشكل جوامع مدرن اصل مسئله اخلاقي است.

از سوي ديگر برخي از صاحب‎نظران در مورد این بحث که آیا اخلاق مربوط به دين‎داري است یا خیر؟ پاسخ می‎دهند که دینداری عامل مؤثر بر اعمال اخلاقي دگردوستانه است ولی باید منابع دیگری نیز برای آن متصور شد. در نتيجه‎گيري از اين دو رويكرد مي‎توان مدعي شد كه در مرحله اول اخلاق، پذيرش قوانين اجتماعي (يعني فرد خود را در كليت ديگران تعريف كند) است. هرچه فرد به يكي بودن و يكپارچگي اجتماعي نزديك‎تر ‎شود، لاجرم به يك سري قوانين ماوراءالطبيعه براي توجيه آن‌ها نياز پيدا مي‎كند؛ لذا قوانين اخلاقي را منطبق بر وحي و دين و شريعت مي‎سازد.

در گفتمان دینی و اخلاق اجتماعی ما باید به سوی ديدن چيزهاي كوچك، انجام دادن كارهاي كوچك، آموختن كارهاي كوچك از اطرافيان روی آوریم. دعا همان‎قدر مهم است كه رسيدگي به امور زندگي روزمره، شاد كردن همسر و اطرافيان، انجام امور منزل، هديه دادن، بچه‎داري، پركردن اوقات فراغت فرزندان، دست‎گيري از ديگران، خود اتكايي و كسب روزي حلال، شناخت نيازهاي خانواده و تأمين اين نيازها، صبر و حوصله و استقامت و پايداري در سختي‏هاي زندگي مثل پخت و پز، استحمام فرزندان، لباس شستن، بازي كردن با فرزندان، قالي ‎بافتن براي كسب رزق حلال، تنظيم روابط زناشويي، و اظهار دوست داشتن. اعمالي از اين دست از منظر این گفتمان اخلاق اجتماعي يا اخلاق عملي تلقی مي‏شود.

*عباس عموری – قائم مقام انتشارات علمی و فرهنگی


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین