کد خبر: ۲۸۳۹۵۸
تاریخ انتشار:
غرضی و ناگفته‌های 4 سال وزارت نفت در جنگ تحمیلی

من؛ سید محمد غرضی!

احمد آقا نفت را به من پیشنهاد داد/ دوقطبی تکنوکرات ها و حزب الهی ها/ روایتی از کارشکنی وزارت صنایع/ توده ای ها در نفت/ نفت متعلق به جنوب است/17 روز اوپک را معطل کردم/ مشاجره با وزیر نفت کویت/ به حافظ اسد گفتم از ما نفت بخرد/ در فرودگاه قرارداد فروش بستیم!/ سوریه خط لوله عراق را چرا قطع کرد؟/ یمانی همیشه نماز اول وقت می خواند/ ناگفته هایی از نقش بهزاد نبوی در نفت/ روایتی از اختلافات شدید نفتی در دولت...
به گزارش بولتن نیوز، نفتی ها و پستی ها؛ دو قشر از کارکنان دولت تنها کسانی بودند که وقتی سید محمد غرضی برای انتخابات ریاست جمهوری کاندید شد، به راحتی توانستند در باره وی اظهار نظر کنند. وزیر اسبق نفت هر چند یکی از مبارزان انقلابی پیش از سال 1357 و از چهره های معروف دهه 60 بود، اما در دهه 80 و البته چند سال نخست دهه 90، ذهنیتی از وی در جامعه وجود نداشت؛ جامعه‌ای که پوست انداخته بود و غرضی را در تاریخ جست‌وجو می‌کرد.

آشنایی وی با صنعت نفت مربوط به روزهایی می‌شود که مسئولیت استانداری خوزستان را بر عهده داشت؛ زمانی که قرار شد وزیر نفت شود، کلید اتاق مدیریت مناطق خشکی را برای معاون عمرانی خود کنار گذاشت. می‌گویند با ذهنیتی «ضد نفتی» به وزارت برگزیده شد و آمد تا نفت را شخم بزند؛ نقل قول معروفی از وی در جنوب سینه به سینه به نسل نوین مهندسان رسیده است: « نیوسایت را حصیر آباد می‌کنم.»

غرضی البته به «عصرنفت» می‌گوید از کسانی که این حرف را برای من در آوردند، نمی‌گذرد. گفت‌وگوی صریح و بدون سانسور عصر نفت با سید محمد غرضی هر چه که نداشته باشد، روزهایی را به تصویر می‌کشد که شاید «امروزی‌ها» از آن شناختی ندارند و «دیروزی‌ها» به دنبال پاسخ به سئوالاتی هستند که وی هیچ گاه پاسخ نداده است.

بخش نخست این گفت‌وگو اینک پیش روی شماست:

 

* در دوره سرپرستی آقای هاشمی رفسنجانی بر وزارت کشور، شما به جای احمد مدنی به استانداری خوزستان گمارده شدید. در دوره ریاست جمهوری آقای خامنه‌ای هم برای نخست‌وزیری به مجلس معرفی شدید، اما رأی اعتماد نگرفتید. گفت‌وگو را از همان زمانی شروع کنیم که استاندار خوزستان بودید؛ بعد از اسارت شهید تندگویان، به شما پیشنهاد وزارت نفت را دادند؛ چه کسی این پیشنهاد را داد؟ واکنش شما چه بود و چطور وزیر شدید؟


زمانی که استاندار خوزستان بودم، ارتش بعث به مرزهای جنوب غربی کشور حمله و تا عمق حدود 70 کیلومتری و تا حوالبی دزفول پیشروی کرده بود، اما به علت اینکه نمی‌توانست از نیروهایش پیشتیبانی کند، متوقف شده و در نقاطی تثبیت شده بود.

در آن زمان (مرداد 1360)، احمد سلامتیان، نماینده‌ وقت مردم اصفهان‌ در دوره اول مجلس شورای اسلامی  به اتفاق بنی‌صدر با تغییر قیافه از کشور گریختند و به فرانسه رفته بودند.

اصفهان یک نماینده می‌خواست. در آن برهه تشخیص دادم که برای نمایندگی مجلس در انتخابات میان دوره‌ای مجلس شرکت کنم و از اصفهان کاندید شوم که توانستم با کسب 392 هزار رأی، نماینده مردم اصفهان در مجلس اول شوم.
در همان ایام، از من خواستند نامزد انتخابات ریاست جمهوری بشوم، اما قبول نکردم و گفتم چون آقای رجایی کاندید شده‌اند، بنده وارد نمی‌شوم که دو دستگی نشود.

در آن زمان هنوز کابینه تشکیل نشده بود، شهید رجایی گفته بود: «به هر کس وزارت نفت را پیشنهاد می‌کنم، قبول نمی‌کند، گویا مشکلات آنجا زیاد است.» یک ماهی مجلس بودم تا اینکه محمدعلی رجایی؛ رئیس‌جمهوری وقت، به مرحوم احمد آقا خمینی گفته بود که برای تصدی مسئولیت وزارت نفت، به من پیشنهاد بدهد که بنده هم قبول کردم.
در اصفهان به من می‌گفتند حالا که قرار است وزیر نفت شوی، چرا مسئولیت نمایندگی را بر عهده گرفتی؟ به آنان پاسخ
من به مسائل داخلی و فنی صنعت نفت، خیلی دخالت نمی‌کنم، چون مدیران آن متخصص و متعهد و کاربلد هستند، اما مشکل‌سازان وزارت نفت در خارج از آن خیلی بیشترند
دادم وزیر نفتی که پشتیبانی مردم را داشته باشد، بهتر عمل می‌کند.
 
*وقتی وزیر نفت شدید، آقای سید محمد حسن تولایی؛ معاون خود در استانداری خوزستان را به مدیریت مناطق نفتخیز جنوب منصوب کردید، در آن زمان، آقای محمد فروزنده هم از دیگر معاونان شما بودند، چرا از وی در نفت استفاده نکردید؟


پس از پیروزی انقلاب، دفاتر عمران امام به دستور امام خمینی (ره) از محل درآمد حاصل از فروش یک روز نفت و اختصاص آن به هر استان تشکیل شد. بنده مسئولیت دفتر عمران امام کردستان را به عهده داشتم. آقای تولایی هم از نیروهای من بود و در حوزه راه‌سازی فعالیت می‌کرد که از سوی گروهک‌هایی همچون دمکرات و کومله، آسیب‌های زیادی را  متحمل شد.

وقتی استاندار خوزستان شدم، آقای تولایی را چون فنی بود و تحرک انقلابی خوبی داشت، به عنوان معاون عمرانی خود منصوب کردم. آقای فروزنده هم بعدها آمد و معاون اداری مالی شد.

وقتی هم وزیر نفت شدم، با توجه به اینکه آقای تولایی به مسائل استان خوزستان آگاهی نسبی داشت و در این منطقه بود، مسئولیت اداره مناطق نفتخیز جنوب را به ایشان واگذار کردم. آقای فروزنده هم اهل خرمشهر بود، اما تحصیلاتش فنی نبود.
 

*در روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب، شما هم از فعالان انجمن اسلامی بودید، اما از افراد تکنوکرات در بدنه فنی نفت استفاده کردید و حزب‌الهی‌ها را به کار نگرفتید، بر همین اساس گویا هم در دولت و هم در انجمن اسلامی نفت، با رویکرد مدیریتی شما، مخالفت‌های زیادی شد. علت مخالفت‌ها با شما بر سر چه بود؟

من در کار کردن با هیچ کس مشکلی نداشتم، به طوری که نیروهای چپ و راست به تصمیم‌گیری‌های من اعتراضی نداشتند و همه با من کار می‌کردند، اگر نیروهای سازمان با شما همراهی نکنند، در کارتان توفیقی نخواهید داشت. البته ممکن بود به انتصاب‌هایم اعتراض کنند، اما به معترضان می‌گفتم که مسئولیت اینجا به عهده من است.

نفت همه چیز این مملکت است و سرمایه دولت و نان مردم به آن وابسته است، پس طبیعی بود که در نفت، تکنوکرات‌ها به کار گرفتم، چون نفت، صنعتی فنی، مهندسی و پیچیده و تخصصی است و آدم‌های خاص خود را می‌خواهد و در انتصاب نیروها پیش از هر چیز باید توان تخصصی آنان را در نظر گرفت.

خوشبختانه در طول تاریخ این سرزمین، همواره مردان فنی و با استعداد ایرانی در هر دوره‌ای ظهور کرده‌اند و حکومت و رژیم سیاسی باید از استعداد آنها به بهترین شکل ممکن استفاده کند، جایی که استعداد سیاسی از استعداد نیروهای فنی به درستی استفاده کند، کشور توسعه پیدا می‌کند. ایران را نیروهای فنی ساخته‎اند و اداره می‌کنند.

وقتی به وزارت نفت رفتم، در آنجا مدیران فنی و مهندسان توانمندی حضور داشتند و به اینکه خودم کار فنی کنم، نیازی نبود. اتفاقا این نیروهای متخصص، به اسلام و انقلاب هم متعهد بودند، از این رو اداره داخلی نفت برای من خیلی آسان بود، اما برعکس آن، در اداره مسائل خارج از نفت، با مشکلات زیادی روبه‌رو بودم. در یک جمعی گفتم: «من به مسائل داخلی و فنی صنعت نفت، خیلی دخالت نمی‌کنم، چون مدیران آن متخصص و متعهد و کاربلد هستند، اما مشکل‌سازان وزارت نفت  در خارج از آن خیلی بیشترند.»

اگر کارها به کاردان سپرده شود، هزینه‌ها پایین می‌آید و کشور به بهترین نحو اداره می‌شود، اما کار که به مدعی سپرده شود، هزینه‌های کشور بالا می‌رود. البته به نیروهای انجمن اسلامی که عموما هم جوان بودند، توجه داشتم و در حد تجربه‌شان، به آنان مسئولیت می‌دادم، اما متأسفانه  آنها معترضانه تقاضا داشتند که آنان را به جای نیروهای فنی با سابقه‌های بالاتر از 20 سال بنشانم. به آنان می‌گفتم، چند سالی مدیرکلی کنید تا نفت و نیروهای آن را بشناسید و پیشرفت کنید و عقبه فنی و اجتماعی پیدا کنید. در عین حال آنان را از مسئولیت‌هایی که داشتند، خلع نمی‌کردم.
 

در آن زمان، مدیر برنامه‌ریزی وزارت نفت 35 سال سابقه داشت. نامش را به خاطر ندارم. در
گروهی از کارکنان مناطق نفتخیز دستگیر شده بودند. به وزارت اطلاعات اعلام کردم که این افراد، متخصص و فنی و کاربلد هستند، اداره آنانی که کار سیاسی نمی‌کنند را به خودم بسپارید
آغاز کارم، آمد و برنامه توسعه نفت را برای من شرح داد. متوجه شدم که نفت را به خوبی می‌فهمد. ریش می‌تراشید، اما متعهد بود و تحت فشارها، در برنامه‌ها تغییری ایجاد نمی‌کرد، اگر زنده است، خدا به او طول عمر باعزت بدهد، اگر هم اسیر خاک شده است، خدا بیامرزدش!

او به من گفت حالا که وزیر نفت شدی، آگاه باش که زمستان در پیش است و از الآن به فکر تأمین نفت سفید مورد نیاز مردم باش، وگرنه گرفتار می‌شوی. گفتم: چه کار کنم؟ گفت: ظرفیت تولید نفت پالایشگاه‌های داخلی کفاف نیاز مردم را نمی‎دهد، باید از خارج وارد کنی، وگرنه مردم از سرما آسیب می‌بینند. گفتم: در این شرایط جنگی که ترمینال خارگ را بمباران می‌کنند، چه کنیم؟ گفت: تنها راه چاره این است که از وسط خلیج فارس یه خط لوله بکشیم به جزیره خارگ و از آنجا نفت را به داخل کشور پمپاژ کنیم.

برای این منظور باید از خارج یک گوی شناور (SBM) وارد می‌کردیم تا به عنوان یک ترمینال شناور عمل کند. در آن زمان، وزارت صنایع، با خرید این تجهیز مخالفت می‌کرد، اما پافشاری کردم و گروهی را برای خرید آن به امارات اعزام کردم و آنان هم خریدند و آوردند، اما وزارت صنایع اجازه ورود آن به داخل کشور را نمی‌داد، برای همین هم گوی شناور خریداری شده به محل مورد نظر آن در خلیج فارس ارسال و نصب شد و چون خارج از سرزمین بود، وزارت صنایع از مداخله در این زمینه خلع شد.

مشکل فقط نفت سفید نبود، تأمین بنزین و گازوییل هم با مشکل روبه‌رو بود که عرضه آنها کوپنی بود. در همان سال 1361 بنزین و گازوییل را آزاد کردم. مخالفان همه جا جنجال راه انداختند تا ماجرا به گوش امام رسید. امام پرسیدند: مگر چه کرده است؟ گفتند: قیمت بنزین و گازوییل را آزاد کرده است. امام جواب دادند: خوب کاری کرده است.

* در آن زمان، خوزستان با مسائل مهمی از جمله کودتای نقاب و سقوط خرمشهر درگیر بود. توده‌ای‌ها، انجمن خلق عرب و گروهک‌ها در آنجا فعالیت داشتند. شما در برخورد با این مسائل در مناطق نفتخیز جنوب، چه کردید؟

دورادور در جریان بودم که بعضی از کارکنان نفتی، تحت تأثیر برخی احزاب و گروهک‌های معارض قرار گرفته‎اند. یک روز همه کارکنان جنوب را در محوطه باز مناطق نفتخیز گرد هم آوردم. حدود پنج هزار نفری می‌شدند. از آنان خواستم در این نشست صمیمی پرسش و پاسخ، مشکلاتشان را بگویند. تابستان بود و بعد از ناهار پرسش و پاسخ آغاز شد و تا آذان مغرب ادامه یافت. در آنجا بعضی از معترضان، تحمل نکردند و به جای طرح مسائل داخل نفت، مباحث سیاسی خارج از نفت را مطرح کردند تا کار به جای باریک رسید و برخوردهایی پیش آمد و عده‌ای هم دستگیر شدند.

من در برابر معارضان، مطابق تعریفی که از انقلاب و اداره کشور داشتم، محکم ایستادم و به شدت دفاع کردم و گفتم نظام جمهوری اسلامی هر نوع عقیده و تفکر و اندیشه‌ای را می‌پذیرد، اما اگر فرد یا گروهی به دنبال کار نظامی و سیاسی علیه نظام باشد، با صلابت جلوی آن می‌ایستیم تا ضررهای انقلاب، بیشتر از منافع آن نشود.

آنجا بچه‌های وزارت اطلاعات همه حضور داشتند و شرایط را کنترل می‌کردند، چون بر این باور بودند که بعضی از جریانات ضد انقلاب، در بین کارکنان مناطق نفتخیز حضور دارند. پس از آن، بررسی سوابق کارکنان مناطق نفتخیز از سوی وزارت اطلاعات آغاز شد، حزب توده قصد داشت کودتا کند که در جریان همین کودتا، عواملی در مناطق نفتخیز شناسایی شدند که در این حزب عضویت داشتند.

بنده در این جریانات و شناسایی و دستگیری‌ها، هیچ دخالتی نکردم و فرصت این کار را هم نداشتم، اما بعضی از کارکنان انقلابی نفت و بچه‌های وزارت در خوزستان، عوامل توده‌ای مناطق را می‌شناختند و به حذف تدریجی آنان کمک کردند. گروهی از کارکنان مناطق نفتخیز دستگیر شده بودند. به وزارت اطلاعات اعلام کردم که این افراد، متخصص و فنی و کاربلد هستند، اداره آنانی که کار سیاسی نمی‌کنند را به خودم بسپارید و اجازه دهید به کار فنی خود در نفت ادامه دهند، اما اشخاصی که فعالیت سیاسی دارند را خودتان رسیدگی کنید.

خیلی از کسانی که در دهه‌های 40 و 50 علیه رژیم پهلوی مبارزه می‌کردند
نفت متعلق به جنوب است و بچه‌های جنوب خودشان به خوبی می‌دانند که نفت را چگونه اداره کنند، من هم به عنوان وزیر نفت باید از آنان پشتیبانی کنم
و در زندان بودند، اما با ما نبودند را در مناطق نفتخیز و دیگر شرکت‌های وابسته وزارت نفت به کار گرفتم که بیشتر آنان به نظام و انقلاب وفادار ماندند و خدمت کردند، اما آنهایی که در فکر فعالیت‌های سیاسی علیه نظام و مبارزه مسلحانه و یا سربازگیری از نفت برای گروه‌های مسلح بودند را کنار گذاشتم و...

*یکی از مهم‌ترین مسائلی که مطرح می‌شود این است که از اوایل انقلاب همواره در تهران تلاش می‌شد تا شرکت نفت در مناطق عملیاتی کنترل شود و قدرت مناطق نفتخیز محدود بماند. علت این کار چه بود؟

چنین چیزی نبود. من همواره گفته‌ام که نفت متعلق به جنوب است و بچه‌های جنوب خودشان به خوبی می‌دانند که نفت را چگونه اداره کنند، من هم به عنوان وزیر نفت باید از آنان پشتیبانی کنم. من همیشه نیروهای فنی را به نیروهای ستادی و بوروکرات ترجیح می دادم، چون آنها، صاحب دانش و توان فنی و نان‌آور هستند، از همین رو از نیروهای فنی در برابر بوروکرات‌ها دفاع می‌کردم.
 
*وقتی شما به وزارت نفت آمدید، به علت وقوع جنگ تحمیلی و شکسته شدن بازار، قیمت نفت به هفت دلار رسید. در آن زمان با توجه به کم تجربه بودن وزارت نفت در فروش نفت، چقدر و چگونه نفت می‌فروختید؟ از چه راهکارهایی استفاده می‌کردید؟ شرکت‌های خارجی چه انتظاراتی داشتند؟

وزارت نفت کم تجربه بود، اما شرکت ملی نفت ایران، بسیار توانمند بود و از مهارت همین متخصصان نفتی ایرانی بود که در دوره «محمدرضا» تولید و صادرات نفت به پنج تا 6 میلیون بشکه در روز رسید. من هم از همین افراد در تولید و انتقال و صادرات به خوبی کمک گرفتم.

وقتی من به وزارت نفت آمدم، تولید نفت کمتر از 800 هزار بشکه در روز بود که حدود 300 هزار بشکه آن صادر می‌شد، برای همین هم از رجال انقلابی، کسی به وزارت نفت نمی‌آمد و خودش را درگیر مشکلات آن نمی‌کرد. مهندس تندگویان هم مدت کمی در این وزارتخانه بود که اسیر شد و به شهادت رسید.

در آن زمان اوضاع کشور، خیلی آشفته بود. همه 24 میلیارد دلاری که از زمان پهلوی در خزانه مانده بود هم هزینه شد. نرخ ارز به 300 ريال رسیده بود. قیمت هر بشکه نفت در سال 1360 حدود 33 دلار بود که در اواخر جنگ به 13 دلار هم رسید.

*به وزارت رسیدن شما همزمان شد با برپایی اجلاس 61 اوپک در ژنو، در آن زمان چه کردید؟ واکنش شما نسبت به کشورهایی همچون عربستان که سهم ما را غصب کرده بودند، چه بود؟

مهمترین کاری که کارشناسان پیش از شرکت در اجلاس به من یاد دادند، این بود که در نظر داشته باشم که مطابق اساسنامه این سازمان، همه تصمیم‌گیری‌ها باید بر پایه اتفاق آرای همه اعضا باشد، در غیر این صورت، هیچ تصمیمی تصویب و عملی نمی‌شود.

در آن زمان، عربستان سعودی ظرفی خوبی در تولید داشت و زکی یمانی؛ وزیر نفت آن هم در اوج قدرتش در اوپک بود. از همان جا مقابله با تمامیت‌خواهی‌های عربستان و حامیانش مثل آمریکا را در اوپک آغاز کردیم.

به خاطر دارم که به یکی از جلسه‌های اوپک در لندن رفتم.  بر رأی خودم پافشاری کردم و گفتم که قیمت نفت باید تثبیت شود و هر کشور عضو باید به اندازه سهمیه‌اش تولید کند و مجموع اعضای اوپک نباید بیش از نیاز بازار، نفت عرضه کنند. اعضای اوپک را 17 روز معطل کردم تا با نظر من هم‌رأی شوند.

آن زمان، اوپک 24 میلیون  بشکه نفت تولید می‌کرد که با هدف افزایش قیمت و با پافشاری من، این رقم به 16 میلیون بشکه رسید و سهم عربستان به 4.5 کاهش و سهم ایران به 2.4 میلیون بشکه در روز افزایش یافت و این گونه شد که قیمت نفت افزایش پیدا کرد.

در طول چهار سال وزارتم، پیوسته با اوپکی‌ها درگیر بودم و بر این موضع خود در اوپک همواره اصرار کردم و اجازه ندادم که تولید اوپک از 16 میلیون بشکه تجاوز پیدا کند و قیمت نفت هم از 30 دلار کمتر شود. به قدر ظرفیت تولید و صادرات نفت ایران، دفاع می‌کردم.

در طول وزارتم، هر سال، بیست و چند میلیارد دلار، پول وارد کشور کردم. اگر نمودارهای اقتصادی مربوط به
یمانی همیشه نماز اول وقت می‌خواند و در مجامعی که مشروب سرو می‌شد، شرکت نمی‌کرد. یک فرد فنی تمام عیار است و نفت را به خوبی می‌شناسد
تورم در آن سال‌ها را ببینید، از سال 1361 تورم و گرانی به شدت کنترل شده است، در حالی که هزینه‌های جنگ هم پرداخت می‌شد.

*در آن دوران چه کشورهایی با سیاست‌های نفتی ایران همراه بودند؟


الجزایر و ونزوئلا خوب بودند. نیجریه هم ثبات نداشت و مثل وزارت نفت سال‌های گذشته ایران، وزیر نفتش دائم عوض می‌شد که توانمند هم نبودند. اماراتی‌ها کمابیش همراهی می‌کردند. کویت و عراق با ما دشمنی می‌کردند.

در حاشیه یکی از این اجلاس‌ها، به شیخ علی؛ وزیر نفت کویت گفتم: چرا 6 میلیارد دلار به صدام کمک بلاعوض کردید؟ گفت: قرض دادیم. گفتم: قرض دادید یا از او برای جنگ با ایران حمایت کردید!
*عراق تأسیسات نفتی ایران را هدف قرار داده بود، شما در مقابل چه تدابیری برای کاهش صادات نفت عراق به کار بستید؟

در آن شرایط برنامه این بود که در مسیرهای صادرات نفت عراق اختلال ایجاد کنیم.

من با حافظ اسد، دوست بودم. با وی تماسی داشتم و از او خواستم از ما نفت بخرد. به همین منظور «عبدالحلیم خدام»؛ معاون و وزیر امور خارجه خود را به تهران فرستاد و با او در ساعت 2 بعد از ظهر در فرودگاه مهرآباد تهران، قرارداد فروش 200 هزار بشکه نفت را منعقد کردم. ساعت 4 بعد از ظهر بعد حافظ اسد از رادیوی ملی سوریه اعلام کرد که سوریه از ایران نفت می‌خرد.

عراق با خط لوله‌ای که از خاک سوریه به سواحل مدیترانه می‌رسید، 300 هزار بشکه نفت صادر می‌کرد. پس از اینکه سوریه در سال 61 به‌عنوان یکی از مشتریان جدید نفت ایران شد، در ادامه مذاکرات و تعاملات دو جانبه و به دلیل روابط عمیقی که با ایران پیدا کرده بود، خط لوله نفت عراق به سوریه را قطع کرد و عراق را از صادرات این میزان نفت محروم کرد. ضمن آن، سوریه زمین و هوا را بر عراق بست.

من معمولا رادیو لندن را گوش می‌کردم؛ پس از این اقدام سوریه، همان شب، این رادیو اعلام کرد که ایران در تعامل با سوریه، کاری که به اندازه استقرار 10 لشکر در مرزهای غربی عراق، ارزش دارد.

تکاوران نیروی دریایی هم اسکله البکر و الامیه را در جزیره فاو منهدم کردند و بخش چشمگیری از صادرات نفت عراق از این مسیر هم برای مدتی، مختل شد.

خدا کمک کرد تا در آن برهه، کمر صدام را بشکنیم. فقط مانده بود خط لوله نفت عراق که از مسیر ترکیه صادر می‌کرد. «خلیل تورگوت اوزال»؛ نخست وزیر وقت ترکیه را می‌شناختم. پیش از پیروزی انقلاب یک سالی فراری بودم و در ترکیه مخفی شده بودم و در آن سال‌ها با او آشنا شده بودم. در زمان وزارتم با او هم صحبت کردم و از او خواستم که از ترانزیت نفت عراق از خاک کشورش جلوگیری کند تا به ترکیه نفت صادر کنیم. او گفت غرضی ما نمی‌توانیم، چون باید به نیروهای نظامی پاسخگو باشیم. با این وجود قرارداد فروش 200 هزار بشکه نفت را با ترکیه بستم که بر همین اساس، رابطه ایران و ترکیه که نزدیک بود به مخاصمه تبدیل شود، بهبود پیدا کرد و شبح جنگ از مرزهای ایران و ترکیه، رخت بر بست و حامیان صدام در ترکیه عقب‌نشینی کردند.

باید توجه داشت که نفت در ایران، فقط یک مسئله فنی، سرمایه‌ای، اشتغال‌زایی و... نیست، بلکه یک مسئله عظیم سیاسی است و نفت یک ابزار مهم و بسیار قدرتمند است، چون تولید و صادرات نفت، قابلیت‌ها و توانایی‌های زیادی به حکومت برای اداره کشور می‌دهد.

*زکی یمانی از جمله افرادی بود که با شاه و در کل با ایران مشکل داشت و همیشه بر خلاف رویکردهای ایران در اوپک موضع می‌گرفت. شما با وی چه برخوردی داشتید و او را چطور شخصیتی می‌دیدید؟


من با زکی یمانی، رفیق بودم. او درد دل های زیادی برای من کرده است. به خاطر دارم که در حاشیه یکی از اجلاس‌های اوپک با او در کناری نشسته بودم و دوستانه گپ می‌زدم. از او پرسیدم از کجا شروع کردی و چه شد وزیر شدی و...؟ یمانی گفت پدران من یمنی بوده‌اند که به عربستان مهاجرت کردند. او در دانشگاه بیروت حقوق خوانده بود و در باره فقه اثنی عشری مطالعه کرده
آقایان می‌گفتند اگر درآمد نفت 40 میلیارد دلار نشود، نمی‌توانیم بجنگیم. در دولت تصور می‌کردند اگر صادرات نفت چهار میلیون بشکه شود، درآمد نفت هم دو برابر می‌شود. حتی بعضی از آنها پس از من می‌گفتند تولید نفت ایران را به 13 میلیون بشکه می‌رسانیم
و بسیار مطلع و مؤمن و متدین بود. یمانی همیشه نماز اول وقت می‌خواند و در مجامعی که مشروب سرو می‌شد، شرکت نمی‌کرد. یک فرد فنی تمام عیار است و نفت را به خوبی می‌شناسد.

وقتی من وزیر نفت شدم، او 20 سالی می‌شد که وزیر نفت عربستان بود و تا زمانی که در چهار سال وزارتم و پس از آن هم در همین مسئولیت باقی بود که این ثبات در وزارت نفت عربستان، امتیاز بسیار بزرگی است.

اما در جریان سهمیه اعضای اوپک، با یمانی به این تفاهم رسیدیم که وظیفه ما فروش هر چه بهتر نفت است، پس من و تو نفت بفروشیم، حالا اگر سیاستمداران کشورمان، می‌خواهند بجنگند، خودشان می‌دانند، وظیفه ما آوردن پول به خزانه کشورهایمان است. قیمت نفت داشت سقوط می‌کرد و اگر عرضه نفت از سوی اعضای اوپک روی 24 میلیون بشکه باقی می‌ماند، قیمت نفت تک رقمی می‌شد، اما به دلیل همین تفاهم استراتژیک من و یمانی، از این حادثه جلوگیری کردیم و قیمت نفت را بالای 30 دلار نگه داشتیم.
 
*دولت با شما مشکل داشت. گفته می‌شود که در آن زمان، بهزاد نبوی در امور نفت دخالت می‌کرد. درست است؟


بهزاد، مأمور آقای میرحسین موسوی؛ نخست وزیر وقت بود و شخص نخست وزیر او را مأمور می‌کرد که به نفت سرکشی کند و درباره مسائل آن مطلع شود. انصاف این است که بهزاد در امور نفت دخالت نمی‌کرد؛ اطلاعات می‌گرفت و می‌برد و می‌آورد. او وزیر صنایع سنگین هم بود و در باره مسائل صنعت نفت نظر داشت، پس با هم تعامل می‌کردیم. بالاخره بهزاد را از سال‌های دهه 1340 می‌شناسم، از مبارزان انقلابی بود و هر دو نفرمان در انقلاب سربازی کرده‌ایم.

اما سیاست‌های دولت از سیاست‌های من چندان حمایت نمی‌کرد و این اختلاف نظرها پیوسته در جلسه‌ها هویدا بود. به خاطر دارم در سال 1363 بیش از پنج جلسه مشخص در باره نفت در دولت تشکیل شد. در این جلسات مقام معظم رهبری که آن زمان رئیس‌جمهوری بودند، آقای اکبر هاشمی رفسنجانی؛ رئیس وقت مجلس و فرمانده جنگ، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی؛ رئیس شورای عالی قضایی و تنی چند از اعضای هیئت دولت حضور داشتند.

این جلسات از ساعت هفت صبح آغاز می‌شد و تا اذان ظهر ادامه داشت. بحث اصلی در بیشتر جلسات این بود که درآمد حاصل از صادرات نفت که سالانه حدود 20 میلیارد دلار است، برای ادامه جنگ کافی نیست، پس باید تولید را افزایش داد و صادرات را بیشتر کرد و نفت زیادتری فروخت تا این درآمد دست کم 2 برابر شود.

من هم توضیح دادم که پس از مذاکرات فراوان، برای افزایش قیمت نفت توانستیم میزان تولید نفت را از 24 میلیون بشکه به 16 میلیون بشکه کاهش دهیم و در این میان، سهم صادرات نفت ایران هم مشخص است و نمی‌توانیم بیش از آن صادر کنیم که اگر بر خلاف تعهدات خود عمل کنیم، جدای از ایجاد بی اعتمادی در میان کشورهای صادرکننده نفت، باعث عرضه مازاد و در نتیجه کاهش قیمت نفت می‌شویم. عرضه هر بشکه نفت اضافی به بازار، قیمت آن را می‌اندازد. خلاصه تا چهار سال وزارت من تمام شود، این بحث‌ها بین من و دولت ادامه داشت. آقایان می‌گفتند اگر درآمد نفت 40 میلیارد دلار نشود، نمی‌توانیم بجنگیم. در دولت تصور می‌کردند اگر صادرات نفت چهار میلیون بشکه شود، درآمد نفت هم دو برابر می‌شود. حتی بعضی از آنها پس از من می‌گفتند تولید نفت ایران را به 13 میلیون بشکه می‌رسانیم.
آمارها به خوبی نشان می‌دهد که چه بر سر نفت آمد. وقتی من از وزارت نفت کنار رفتم. در 6 ماه نخست سال 1364 درآمد نفت میلیارد دلار شد و در 6 ماه دوم کمتر از 2 میلیارد دلار! در ادامه هم گرفتاری‌های دیگری گریبان نفت را گرفت که شرح آن از حوصله این گفت‌وگو خارج است.
 
*یعنی آن زمان اعضای هیئت دولت متوجه نمی‌شدند که افزایش تولید و عرضه مازاد نفت به بازار، قیمت نفت را کاهش می‌دهد و عملا افزایش تولید موجب افزایش درآمدها نمی‌شود؟

مگر می‌شد نفهمند، آنان صاحب منصبان نظام جمهوری اسلامی بودند و انسان‌های نادانی نبودند و توجیه می‌شدند، اما اختلافات سیاسی همه را به جهنم می‌برد. آنان به قول روشنفکرهای امروزی بنده را برنمی‌تافتند. هیچ یک از آقایان که گریبان پاره می‌کردند و دعوا راه می‌انداختند و دائم علیه بنده در مجلس و دولت و خدمت امام (ره) نعره سیاسی می‎کشیدند، امروز پاسخگوی عملکرد بد خود نیستند، اما «سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ». (آنان که ظلم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفرگاهی بازمی‌گردند. سوره شورا – آیه 243)
 
ادامه دارد...

برای مشاهده مطالب اقتصادی ما را در کانال بولتن اقتصادی دنبال کنیدbultaneghtsadi@

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین