گفتمان عدالت از ديرباز مورد حمايت رهبري قرار داشته و از آنجا كه گفتمان و رويكردهاي دولت نهم، بازگشت به گفتمان انقلاب اسلامي و آرمان هاي امام خميني(ره) است، مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي(مد ظله) به صراحت و به كرات آن را مورد حمايت قرار داده اند .
گفتمان عدالت از ديرباز مورد حمايت رهبري قرار داشته و از آنجا كه گفتمان و رويكردهاي دولت نهم، بازگشت به گفتمان انقلاب اسلامي و آرمان هاي امام خميني(ره) است، مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي(مد ظله) به صراحت و به كرات آن را مورد حمايت قرار داده اند .
به گزارش فارس، پس از انتخابات سوم تير 1384، رسانه هاي مختلف دنيا در خبرها و تحليل هاي خود با اشاره به مواضع و رويكردهاي محمود احمدي نژاد، تاكيد مي كردند كه ايران به سالهاي آغازين انقلاب و دوران اقتدار امام خميني(ره) بازگشته است.
رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي نيز ، در سخنراني ها و ديدارهاي مختلف خوشنودي خود را از رويكردهاي اصولي اين دولت و شخص رئيس جمهور اعلام كردند اما پس از گذشت مدت اندكي، برخي قلم ها با تحريف واقعيات، تلاش كردند اينگونه وانمود كنند كه رهبري از دولت نهم رضايت ندارد و يا حمايت هاي رهبري از دولت نهم چيز جديدي نيست.
رهبر حكيم انقلاب با اشراف كامل بر واقعيتها، اخبار و رويدادها، اين خط انحرافي را شناخته و طي سخناني كه به تدريج و در اجتماعات مختلف مطرح فرمودند، بر حمايت اصولي خود از مشي دولت نهم و شخص دكتر احمدي نژاد تاكيد كردند. ايشان با تقبيح نيش قلم هاي زهرآلود، از كساني كه تريبون و رسانه در اختيار دارند، خواستند كه بي انصافي را كنار گذاشته و همگي براي حمايت از دولت دست به دست هم بدهند.
در همين راستا و به مناسبت فرارسيدن هفته دولت، برخي از تاكيدات و منويات خاص مقام معظم رهبري كه درباره دولت نهم و خصوصيات يك دولت اصولگرا ايراد شده، در اين مجال منتشر مي شود.
* اساسىترين تكليف دولت، برطرفكردن مشكلات زندگى مردم است
شهيدان عزيزمان مرحوم آقاى رجايى و مرحوم آقاى باهنر، حقيقتاً دو نمونه برجسته از ياران انقلاب و امام(ره) بودند.(1) اين دو بزرگوار، حقاً و انصافاً از عناصر برگزيده و برجسته اين كشور و اين نظام بودند، امتحانداده و دلسوز و مردمى بودند، وجودشان با آرمانهاى انقلاب آميخته بود.(2)
اين دو عنصر خدمتگزار را بايد بهعنوان عناصر فراموشنشدنى در تاريخ دولت و انقلاب خودمان همواره به ياد داشته باشيم(3). اينها شهداى هويت اصلى اسلامى نظامند، چون در مقابل دشمنان ايستادند.(4)
اقتدار ملى كه در حقيقت قدرت دولت است، دو پايه دارد؛ يكى ارتباط واقعى با خدا، يعنى كار براى خدا انجام گيرد و هيچ كس براى جهات مادى و مسائل شخصى، آن را انجام ندهد. ركن ديگر، توجه مردم است؛ "من كان للَّه كان اللَّه له"، "من اصلح ما بينه و بين اللَّه، اصلح اللَّه ما بينه و بين الناس"؛ اگر انسان رابطه خود را با خدا درست كرد، خداوند رابطه او را با مردم درست خواهد كرد.(5)
من به برادران و خواهران توصيه مىكنم كه كار را با اخلاص و براى خدا انجام بدهيد، چون كار شما براى اداره يك كشور اسلامى است و اين آن چيزى است كه خداوند متعال، بزرگترين عبادتها را در اين حد نمىشناسد.
برادران و خواهران! سعى كنيد در همه برنامهريزيها و در همه تلاشها، نيتتان اين باشد كه رضاى الهى را كسب كنيد، اين ما را هدايت هم خواهد كرد. وقتى ما اينطور تصميم بگيريم و اراده بكنيم و بخواهيم، طبعاً دچار برخى اشتباهاتى كه از رفتار خود ما هم ناشى مىشود، نخواهيم شد.(6)
وظيفه بزرگ امروز دولت چيست؟ وظيفه بزرگ امروز دولت، برطرفكردن مشكلات زندگى مردم است؛ چه مشكلات اقتصادى كه در درجه اول است و چه مشكلات ديگر، كه آنها هم مسائل مردم است. وظيفه اول و اساس تكليف ما به عنوان مسؤول، خدمت به مردم است. مسؤولين كشور براى اينكه مشكلات زندگى مردم را بر طرف كنند، بر سر كار آمدهاند.(7)
دولت بايد خود را به تمام معنا خدمتگزار مردم دانسته، هدفى جز كسب رضاى خدا از راه خدمت به ملت، مخصوصاً قشرهاى محروم و زحمتكش و احقاق حق آنان و رفع ظلم از آنان و بريدن دست متجاوزان به حقوق عمومى و سوء استفادهكنندگان و زراندوزان از خدا بىخبر، نداشته باشد.(8)
*دولت نهم؛ دولت اصولگرا
اين دولت به عنوان يك دولت "اصولگرا" شناخته شده و رفتار و تلاشى هم كه تا امروز نشان داده و آنچه در عمل و قولش منعكس شده، همين اصولگرايى را نشان مىدهد كه انشاءالله خود همين براى كشور و شما بركاتى خواهد داشت.(9) اصولگرايى به حرف نيست، اصولگرايى در مقابل نحلههاى سياسى رايج كشور هم نيست. اين غلط است كه ما كشور يا فعالان سياسى را به اصولگرا و اصلاحطلب تقسيم كنيم؛ اصولگرا و فلان، نه.
اصولگرايى متعلق به همه كسانى است كه به مبانى انقلاب معتقد و پايبندند و آنها را دوست مىدارند، حالا اسمشان هر چه باشد.(10)
*برخى از محسنات دولت نهم
تقريبا دو سال است كه شماها مشغول خدمتيد. در اين دو سال، آنچه من از رفتار اين دولت تلقى كردم، اينهايى است كه عرض مىكنم و تصور مىكنم ناظران برخوردار از انصاف هم - كه اكثريت نزديك به اتفاق ملت ايران هستند - همين دريافتها و برداشتها را داشته باشند؛
*پايبندى به اصول و ارزشها
اولا مسأله پايبندى به اصول و ارزشها است كه خيلى شاخص مهمى است. دولت، هم در قول و شعار - كه مهم است - و هم در عمل، نشان مىدهد كه به اصول انقلاب و ارزشهاى انقلاب پايبند است.
اين براى انقلاب ما يك پديده معجزآسا و بىنظير است كه ما امروز همان شعارهايى را مىدهيم و همان اصول و مبانىاى را براى خودمان برنامه عمل قرار دادهايم كه در اول انقلاب همانها اعلام شده بود، يعنى در برنامهريزيهاى ما و در خواست ما، هيچ تخطىاى از اين اصول صورت نگرفته است. اين خيلى مهم است. روشها تغيير پيدا مىكنند، لكن مبانى و اصول باقى مىمانند. اين اصول اساسى باقى مانده. همه دشمنى و خصومتى هم كه با انقلاب ما انجام مىگيرد، براى بقاى اين اصول است. شايد در مرور زمان و در دورههاى مختلف، غبارهايى بر روى اين اصول نشست، اما امروز انسان مىبيند كه اين اصول از هميشه شفافتر، زندهتر و برجستهتر مطرح است، در زبان شما و در شعارهاى شما و در برنامههايى كه اعلام مىكنيد، اينها مطرح مىشود و شماها چون مسؤول هستيد، آنچه مىگوييد، در مقام حرف باقى نمىماند و يك خط و شيار و عمقى را در جامعه بهوجود مىآورد، اين طبيعت مسؤوليت است. اولين و مهمترين شاخصه دولت شما اين است.(11)
*پايبندى به عدالت
دوم، همين پايبندى به عدالت است كه عرض كرديم. ممكن است شماها نتوانسته باشيد - يا تا آخر هم نتوانيد - همه آنچه را كه در مورد عدالت مىبايد انجام داد، انجام بدهيد، لكن نفس رويكرد شما به عدالت، چيز بسيار باارزشى است و هر مقدارى كه مىتوانيد بايستى حركت كنيد كه
به راه باديه رفتن به از نشستن باطل
كه گر مراد نجويم بهقدر وسع بكوشم
بهتر از اين است كه انسان اصلا دم از عدالت نزند، عدالت را فراموش كند، عدالت را در لابهلاى مفاهيم ديگرى مخفى و گم كند و از ذهن و چشم انسان دور بشود. اينها جايز نيست. وقتى عدالت رو آمد و به عنوان يك معيار و شاخص اصلى مورد توجه قرار گرفت، بهطور قهرى در برنامهها هم خواهد آمد. پايبندى به عدالت هم، شاخصه بعدى است.(12)
*پايبندى به خدمت و پركارى
پايبندى به خدمت هم يكى از شاخصههاى اين دولت است كه قابل ارجگزارى و ذكر است.
پركارى اين دولت هم انصافا چيز برجستهاى است، حتى بعضيهايى كه مخالف هم هستند، اين را نمىتوانند انكار كنند، يعنى بىانصافيها هرچه هم زياد باشد، نمىتواند بر اين حقيقت غلبه پيدا كند كه دولت شما انصافا دولت پركارى است و تلاشتان و كارتان و تحركتان خيلى زياد است. اين بسيار جاى خرسندى دارد. (به هر حال) هيچ لحظهاى را براى فعاليت در راه خدا و خدمت به مردم از دست ندهيد.(13)
*شجاعت و قاطعيت
خصوصيت ديگر، شجاعت اين دولت و قاطعيت او است. اين كار بزرگى كه شما براى سهميهبندى بنزين انجام داديد كه يك قدم اولى است تا يارانهها هدفدار و هدفمند شده و به آن سرمنزل خود هدايت و مصرف بشوند - البته من مىبينم در برخى از گوشهكنارهاى دولت، خودشان هم گاهى به عظمت اين كار توجه ندارند، خيلى كار، بزرگى انجام گرفته كه اين كار بايستى تا آن منزل آخر پيش برود و نبايد در اين كار هيچ توقفى و اختلالى ايجاد كرد - يا بقيه اقدامهايى كه شده، حاكى از شجاعت و قاطعيت اين دولت است.(14) با ترديد، با تزلزل، با ترس و لرز نمىشود كارهاى بزرگ را انجام داد، لازم است با شجاعت وارد شد. البته شجاعت به معناى بيگدار به آبزدن نيست. بررسيها بايد انجام بگيرد، فكر صحيح بايد بشود، وقتى به نتيجه رسيديم، بدون ترديد و تزلزل بايستى اقدام كنيد. "و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على الله"؛ مشورتها را بكنيد، بررسيها را بكنيد، جوانب را خوب بسنجيد، وقتى به نتيجه رسيديد، آنوقت به خدا توكل كنيد و وارد ميدان بشويد. اين شجاعت لازم است.
البته وارد بعضى از ميدانها شدن، مشكلاتى هم ايجاد مىكند، شكى نيست، اما اين مشكلات، مثل مشكلات كندن يك چاه عميق است براى رسيدن به نفت، بدون مشكل كه نمىشود. اين مشكلات را همه تحمل مىكنند براى اينكه به نفت برسند، براى اينكه به آب برسند. همين مسأله بنزين از جمله همين كارها است. اين كار شجاعانهاى بود، خوب شد انجام گرفت. جوانبش را درست ملاحظه كنند و پيش ببرند. من در گزارشها خواندم، گمانم چهلهزار ميليارد تومان، يارانه انرژى مىدهيم! اگر ما بتوانيم اين را بهتدريج كم كنيم، اين مبلغ گزاف و كلان، صرف چه خواهد شد؟ صرف مدرسه، صرف جاده، صرف زندگى مردم، صرف اشتغال، صرف سرمايهگذاريهاى گوناگون، به جاى اينكه در راه دودكردن كالايى صرف شود كه ما آن را از بيرون وارد كنيم.(15)
*مسأله روحيه تحولگرايى و نوآورى و اصلاح
از جمله خصوصيات ديگرى كه من يادداشت كردهام در اينجا بگويم، مسأله روحيه تحولگرايى و نوآورى و اصلاح است. همينطور كه الان آقاى رييسجمهور گزارش دادند، تغييراتى كه در ساخت عمومى تشكيلات دستگاه و دولت داده مىشود، خيلى كارهاى اساسىاى است. اصلاح هم واقعا همينها است كه انسان بيايد و در جهت صلاح، بخشهاى مختلف را نگاه كند و ساختها را بهطور اساسى تغيير بدهد و دگرگون كند.(16)
*عدم انفعال در برابر زيادهخواهيهاى استكبار
يك خصوصيت ديگر هم كه باز جاى ذكر دارد، اين است كه اين دولت در برابر زيادهخواهيهاى استكبار، دچار انفعال نشد، اين بهنظر من خيلى مهم است كه در تعامل با دنيا، انسان جاى خودش را بداند، خواست خودش را بداند، نيرو و قدرت خودش را بداند و بداند كه بايد چهكار كند. اين ايستادگى در مقابل زيادهخواهى استكبار و احساس عزتى كه در اين ميدان مىشود، بهنظر من يكى از خصوصيات اين دولت است. اينها خصوصياتى است كه بحمدالله هست.(17)
*سفرهاى استانى
موضوعي كه از نظر من در خور توجه است و خوب است قضاوت من در اين مورد در معرض نظر دوستان قرار بگيرد، اين مسأله سفرهاى استانى است. سفرهاى استانى، بسيار كار خوب و برجسته و لازمى بود و من واقعا تعجب مىكنم كه بعضيها چطور كارى را كه اينجور واضح است كه خوب است، انكار مىكنند و زير سؤال مىبرند. اين براى وزرا، براى رييسجمهور، براى عوامل اجرايى و دولت خيلى زحمت دارد و كار بسيار طاقتفرسايى است، لكن آنچه محصول اين كار مىشود، عبارت است از روشنشدن فاصله بين نگاه از دور به حقايق يك كشور و نگاه از نزديك، اين، خيلى فرق مىكند. بنده سالها كار اجرايى كردهام و آشنا هستم. انسان دو جور قضايا را مىبيند؛
گزارشهاى خوبى كه براى انسان مىآيد، گزارشهاى كامل به حسب ظاهر كه هيچ ايرادى هم ندارد و درست هم هست. گزارشها را انسان مىخواند و مباحثه هم مىكند، لكن آنچه محصول اين گزارشها است، با آنچه محصول نگاه از نزديك است، فاصله بسيار زيادى دارد. ديدن واقعيت، رفتن به مناطقى كه اميد اين را نداشتند كه مسؤولان بلندپايه حتى به ياد آنها بيفتند، كار خيلى بزرگى است و اين كار، خيلى كار باارزشى است. بعضى از شهرهايى كه مسؤولان كشور - رييسجمهور و وزرا - به آنجا رفتند، هرگز در طول اين مدتها شايد يك مدير كل را هم نديده بودند كه برود و از آنها احوالى بپرسد، سؤالى بكند، اما ناگهان مىبينند رييسجمهور جلوى آنها است! اين، خيلى كار مهمى است. مبادا اين كار مهم را خراب كنيد. آنچه انجام گرفت، شروع يك حركت مبارك بود، اما بايد اين حركت تا نهايت خط برود تا آن بركات به طور كامل حاصل بشود. از اينجا به بعد دست مسؤولان اجرايى است. اولا مصوبات اين سفرها موبهمو اجرا بشود، هيچ كوتاهى نشود، اما اگر در جايى قابل اجرا نيست - ممكن است گاهى بررسىاى براى اقدام به فلان كار در فلان استان يا فلان شهرستان انجام گرفته است، ولى محاسبه كارشناسىاش كامل نبوده و بنا نيست انجام بشود - اين را صريح به مردم بگوييد. بگوييد ما تصميم گرفته بوديم اين كار را انجام بدهيم، اما حالا مىبينيم به اين دلايل نمىشود آن را انجام داد. نگذاريد كارها بماند، نگذاريد اميد مردم نسبت به صداقت و پشتكار و توانايى دولت متزلزل بشود.(18)
*اجتناب از اسراف و ريختوپاش
"اجتناب از اسراف و ريختوپاش" كه جزو برنامههاى بسيار خوب شماها است.(19)
* شايستهسالارى و نظارت بر عملكرد زيرمجموعه
"شايستهسالارى"، "نظارت بر عملكرد زيرمجموعه" و "تلاش بىوقفه براى اين خدمات" كه انصافا اين مورد در اين دولت برجسته است. اين تلاش بىوقفه را حقيقتا همه شاهدند و ما هم شاهديم. اين حركت پرتلاشى كه همه دولت - به خصوص شخص آقاى رييسجمهور - نشان مىدهند، خيلى باارزش است.(20)
*سهام عدالت، صندوق مهر رضا، ادامه طرحهاى نيمهتمام و...
يك نكته ديگر هم، كارهاى خوبى است كه در زمينه اقتصاد انجام گرفته، مثل اين سهام عدالت، ادامه طرحهاى نيمهتمام، نوع عدالت در ارائه تسهيلات بانكى، صندوق مهر رضا و امثال اينها - محتوا و فوايد اين كارها را با شكل صحيح براى مردم بيان كنيد تا معلوم شود اين كارها انجام گرفته است. البته ما بارها گفتهايم، آمدن و نشستن و پشت ميكروفون يا جلوى دوربين حرفزدن، اين كافى نيست، يك مقدارى برنامهسازى و ارائه مطلب به شكل هنرمندانه لازم است.(21)
*توصيهها و سفارشها
وظيفهتان در قبال اين موفقيتها چيست؟ وظيفهتان شكر است، شكر خدا است. مبادا كسى از شما تصور كنند كه شما بوديد كه اينها را انجام داديد، نه، خداى متعال بود كه به شما اين توفيق را داد. هركارى كه شما كرديد به توفيق الهى بود، با قوتى بود كه خدا به شما داده بود، با شوقى بود كه خدا در دلتان گذاشته بود، با فرصتى بود كه خدا براى خدمتگزارى به شما داده بود. مبادا غرور ما را بگيرد كه يكى از بزرگترين لغزشگاهها غرور است. انسان به مرور اشتباهات خودش را درك مىكند، زود درك نمىكند. آن اشتباهات به ما درس مىدهد كه اگر يكجايى، موفقيتى هم از ما ديده شد و كار خوب و درستى هم اگر از ما سر زد، اين جز به توفيق الهى و به كمك الهى نبوده. بنابراين در چاله غرور نيفتيد كه بيرون آمدن از اين چاله خيلى دشوار است و كمك الهى را لازم دارد. ضمنا به آنچه شده، بسنده نكنيد، البته سفارشهايى هم داريم كه عرض مىكنيم.
*توجه به سند چشمانداز
سفارش اول ما مسأله "سند چشمانداز" است. سند چشمانداز، يك مسأله فرادولتى است، مال اين دولت و آن دولت و اين سياست و آن سياست و اين جريان و آن جريان نيست، محصول يك كار فشرده و متراكم است، كار كارشناسىشده است و درست هم هست. اين سند، در واقع برنامه كلان بيستساله ما است و يك سند به معناى حقيقى كلمه است. آنچه در اين سند گفته شده، تعارف نشده. بايد در همه برنامهريزيها - چه در قانونگذارى كه قانونگذارها مسؤولش هستند، چه در اجرا و مقررات اجرايى كه شماها مسؤولش هستيد - سند چشمانداز را مورد ملاحظه قرار بدهيد، بسنجيد و ببينيد كجاها در جهت سند چشمانداز نيست، آنجا را تصحيح كنيد و نگذاريد زاويه بخورد.(22)
نبايد تصور شود كه اين سند يا سياستهاى كلى را كسانى نشستهاند و دارند تنظيم مىكنند، نه. درست است كه اينها يك فرايندى دارد و از يك جاهايى شروع مىشود، ليكن آن كسى كه در اين زمينه كار و فكر مىكند و تصميم مىگيرد، خود رهبرى است، اين سياستها، سياستهاى رهبرى است. اينها چيزهايى است كه با توجه به همه جوانب ملاحظه شده و اين سند چشمانداز درآمده است و بر اساس سياستهاى كلىاى كه در اين مدت وجود داشته، اعلام شده است. اينها بايد در برنامهها رعايت شود و نبايد تخلف شود. البته ممكن است بعضى از تاكتيكها به ظاهر با سياستها متناسب نباشد، اما انسان دقت كه بكند، مىبيند اين تاكتيك در نهايت به همان چيزى كه در سياستها يا در سند چشمانداز ترسيم شده است، برمى گردد. ما از اين امتناعى نداريم. مثل اينكه شما با اتومبيل داريد به طرف شرق حركت مىكنيد، يك جا جاده پيچ مىخورد، اگر كسى آنجا نگاه كند، مىبيند جاده به طرف غرب يا شمال يا جنوب مىرود، اما اين پيچ طبيعى جاده است. بعد از اينجا كه عبور كرديم، باز به همان مسير طبيعى مىرسيم. اينطور حركتها و مانورهاى تاكتيكى و بينراهى را ايراد نمىگيرم، اما جهتگيرى حتما بايد جهتگيرى سند چشمانداز باشد.(23)
*تقويت كار كارشناسى
سفارش دوم مسأله تقويت كارشناسى است. من حرفهايى را كه مخالفان شما و منتقدان باانصاف و بىانصاف شما در زمينه كارشناسىنشده بودن كارهاى دولت ذكر مىكنند، هيچ جدى نمىگيرم و آنها ملاك قضاوت من نيست، چون مىبينم كه يك جاهايى كارهاى كارشناسى بسيار خوبى هم انجام مىگيرد، اما مىخواهم تأكيد كنم بر اينكه كار كارشناسى را حقيقتا جدى بگيريد، به خصوص در كارهاى مبنايى و بنيانى، مثل مسأله برنامهريزى و بودجهنويسى يا مسأله شوراها و امثال اينها. اينها كارهاى بنيانى و ماندگار است، يعنى بايد بماند. اگر كار كارشناسى عميق دقيق همهجانبه متبحرانهاى انجام گرفت، اين كار ماندگار خواهد شد و الا اگر چنانچه گوشه كارشناسىاش ساييده بود، زحمات شما به هدر خواهد رفت. البته در اين كار كارشناسى، مسأله تعامل با نخبگان هم - كه من مكررا هم به شماها گفتهام و هم با آقاى رييسجمهور مكرر صحبت شده - مطرح مىشود، يعنى از نخبگان استفاده كنيد. نخبگان كشور زيادند و در اين جمع و جمعهاى مرتبط با اين جمع هم منحصر نمىشوند. ما انصافا آدمهاى نخبه در كشور كم نداريم، در دانشگاهها هستند، در محيطهاى كارى و تحقيقاتى هستند. گاهى كه انسان با افراد نخبه برخورد مىكند، مىفهمد كه همه هم آماده و مشتاقند و دلشان مىخواهد كمك كنند، جويا و خواهان اينها باشيد. البته اين بايد در عمل نشان داده بشود تا نخبگان بيايند و خودشان را عرضه كنند كه يك مسأله مهمى است.(24)
من بارها در دولتهاى قبل و شايد با بعضى از شما دوستان هم در جلسات خصوصى و غير خصوصى گفتهام كه گاهى كارشناسىهاى مغرضانه، پوست خربزه زير پاى مسؤولان است. به عنوان يك كارشناس، يك كاغذ را روى ميز انسان مىلغزانند و اين مىشود يك سندى كه آدم بايد دنبالش برود، اما آدم نمىفهمد از كجا آمده است. من از اين قبيل ديدهام. اما اين يك روى قضيه است، روى ديگر قضيه اين است كه همه به كار كارشناسى احتياج داريم. كار بدون كارشناسى، ابتر و عقيم و خنثى خواهد بود. اين حرف موجب نشود كه ما به كار كارشناسى بىاعتنايى كنيم. كارشناسان يم انسانى كشور هستند، حتما از نظر كارشناسى اين افراد صادق و مؤمن استفاده كنيد. كار بدون كارشناسى نبايد انجام بگيرد.(25)
*عدالتخواهى، عدالتگسترى و عدالتمحورى در همه برنامهريزىها
يكى از شعارهاى اين دولت، عدالت است. عدالت يقينا محور انقلاب بود، در اين شكى نيست. هيچ دولتى هم از اول نيامده صريحا بگويد (كه) من نمىخواهم طبق عدالت رفتار كنم، ليكن من بايد از آقاى احمدىنژاد تشكر كنم كه ايشان كار جديدى كردند، عدالتمحورى را به عنوان يك شعار وسط گذاشتند، اين كار خيلى بزرگى بود. وقتى كه ايشان تبليغات انتخاباتى مىكردند، به افراد خانواده خودم مىگفتم (كه) اگر آقاى احمدىنژاد رأى هم نياورد، اين خدمت بزرگ را به انقلاب كرد كه شعار عدالتمحورى را مطرح كرد، نگذاشت به فراموشىسپردن اين شعار، يك سنت بشود. اين شعار مطرح شد و ذهنها را به خودش متوجه كرد. خوشبختانه مردم هم فهميدند، خواستند، دوست داشتند و رأى دادند. اين كار، كار مهمى است. بنابراين عدالتمحور بودن اين دولت، حرف بزرگى است، طرح اين شعار به عنوان محور حركت دولت، يك كار جديد است، خودش يك تحول است، به اين پايبند باشيد.
براى تحقق عدالت، خيلى كار شده است. از اول انقلاب، همه فعاليتهايى كه به نفع طبقات محروم انجام گرفته، يعنى بردن امكانات رفاهى، امكانات آموزشى و امكانات بهداشتى به اقصى نقاط كشور - كه واقعا از بس زياد است، قابل شمارش نيست - در جهت عدالت بوده است. حقا و انصافا اين خدمترسانى، اوضاع را زير و رو كرده. كسانى كه در دوره قبل، اوضاع طبقات محروم را ديدند، مىتوانند بفهمند. من خودم در نقاط محروم بودم و جاهاى محروم را در آن دوره ديدم، حالا هم كه خيلى اوقات رفتم و از نزديك ديدم، واقعا زير و رو شده. همين زيرساختهاى عظيمى كه براى استفاده عموم است، همه اينها كمك به عدالت است، در اين ترديدى نيست، منتها نبايد ارزش عدالت به عنوان يك ارزش درجه دو كمكم در مقابل ارزشهاى ديگر به فراموشى سپرده شود، در نظام ما اين خطر وجود داشته است. ارزشهاى ديگر هم خيلى مهم است، مثلا ارزش پيشرفت و توسعه، ارزش سازندگى، ارزش آزادى و مردمسالارى. مطرحكردن ارزش عدالت مطلقا به معناى نفى اينها نيست، اما وقتى ما اين ارزشها را عمده مىكنيم و مسأله عدالت و نفى تبعيض و توجه به نيازهاى طبقات محروم در جامعه كمرنگ مىشود، خطر بزرگى است، اما با عدالتمحور بودن يك دولت، اين خطر از بين مىرود يا ضعيف مىشود.
عدالت را واقعا محور همه برنامهريزىهاى خودتان قرار دهيد و ببينيد در بخشهاى مختلف چگونه مىشود آن را تأمين كرد. در اين زمينه، به خصوص سازمان مديريت و برنامهريزى نقش خيلى زيادى دارد و بعد هم بخشهاى مالى و اقتصادى دولت و بخش خدماتى و ديگر بخشها.(26)
اين كه ما برنامه رشد اقتصادى درست كنيم و بگذاريم بعد از حاصلشدن دو، سه برنامه رشد اقتصادى، به فكر عدالت بيفتيم، منطقى نيست. رشد اقتصادى بايد همپاى عدالت پيش برود، برنامهريزى كنند و راهش را پيدا كنند. حالا عدالت چيست؟ البته ممكن است در معناكردن عدالت، افرادى، كسانى يا گروههايى اختلاف نظر داشته باشند، اما يك قدر مسلمهايى وجود دارد؛ كمكردن فاصلهها، دادن فرصتهاى برابر، تشويق درستكار و رها، مناطق دوردست كشور و مناطق فقير را مثل مركز كشور زير نظرآوردن، منابع مالى كشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالك اين منابع دانستن، از قدر مسلمها و مورد اتفاقهاى عدالت است كه بايد انجام بگيرد. بنابراين، عدالت يك اصل است و نيازمند قاطعيت. عدالت، با من بميرم، تو بميرى درست نمىشود، عدالت، با تعارف درست نمىشود، اولا قاطعيت مىخواهد، ثانيا ارتباط با مردم مىخواهد، ثالثا سادهزيستى و مردمىبودن لازم دارد و بالاتر از همه، خودسازى و تهذيب مىخواهد، اين هم جزو پيش شرطها و پيش نيازهاى اجراى عدالت است.(27)
بايد خيلى كار كرد تا اينكه عدالت تحقق پيدا كند. عدالت جغرافيايى، عدالت طبقاتى، عدالت در زمينههاى مسايل اقتصادى، عدالت در زمينههاى مسايل فرهنگى، عدالت در جايگزينشدن و جاىگرفتن در مسؤوليتها و مناصب و عدالت در قضاوتهاى ما - نه فقط قضاوتى كه قاضى در دادگاه مىكند، بلكه داوريهايى كه ما نسبت به اشخاص و قضايا مىكنيم - اينها همه عدالت است و عدالت در آنها نقش دارد. عدالتخواهى و عدالتگسترى به معناى همه اينها است.(28)
*تقويت تعامل منطقى و صحيح با ديگر قوا
سفارش ديگر من، مسأله تعامل با ديگر قوا است. خوشبختانه امروز روابط قوه مجريه با قوه مقننه و قوه قضاييه روابط خوبى است، لكن در بدنه بايد اين تعامل تقويت بشود، يعنى كوشش بشود كه تعامل منطقى و صحيح برقرار شود. ر كند، نه، مجلس بايد به وظايفى كه نسبت به دولت دارد، سختگيرانه، منتها خيرخواهانه عمل كند. دولت هم مطلقا از اختيارات خودش نبايد عدول بكند و بايد از اختياراتى كه قانون و قانون اساسى به او داده، حداكثر استفاده را در قبال ساير قوا بكند، اما روح تعامل، روح توافق و سازگارى بايد بر هر سه دستگاه حاكم باشد.(29)
بالأخره شما و مجلس و قوه قضاييه، يك واحديد و يك كل هستيد، ناچار بايد با هم تعامل كنيد. اين هم نمىشود كه اين قوه، تقصير را بر گردن آن قوه بيندازد و آن قوه تقصير را بر گردن اين قوه بيندازد. بالاخره در مجموع، حالا بنده كه بر حسب قانون، مسؤوليت تنظيم قوا را بر عهده دارم، وقتى اينطور مىبينم، به اين نتيجه مىرسم كه يك خرده تقصير اين قوه است و يك خرده تقصير آن قوه است. وقتى كه اينطورى شد، طبعا يك ذره اين بايد جلو بيايد، يك ذره آن بايد جلو بيايد. بدون هماهنگى با قواى ديگر، شما نمىتوانيد كار را پيش ببريد و حتما بايستى اين تعامل و هماهنگى و اعتماد را بهوجود آوريد كه اين اعتماد از يك طرف، اعتماد از طرف ديگر را هم به وجود بياورد. البته بديهى و طبيعى است كه وقتى انسان با يك طرفى مىخواهد تعامل كند كه در آن طرف هم ارادههاى مختلفى وجود دارد، نبايد انتظار داشته باشد كه همه ارادهها و زبانها در آن طرف، به اين اعتماد و خوشاخلاقىاى كه شما نشان داديد، توجه كنند، نه، حالا بالاخره يك گوشهاى هم يك صدايى در مىآيد، اما اصل را بر اين بايد گذاشت، هم آنها بايد به شما اعتماد كنند، هم شما بايد به آنها اعتماد كنيد. ميثاق همه ما قانون اساسى است و يك وظايف تعريفشدهاى در قانون اساسى كشور وجود دارد. يك كارى بر عهده مجلس است كه بايد انجام بدهد، دولت ناگزير بايستى از آن تبعيت كند. اختياراتى هم بر عهده دولت گذاشته شده است، مجلس و قواى ديگر حق ندارند در آنها دخالت كنند. هر كدام يك محدوديت و مسؤوليت تعريفشدهاى دارند و بر اساس همين بايستى تعامل داشته باشيد. بالاخره قانون و مجلس و اينها اهميت كمى ندارند.(30)
*رفع مظلوميت از فرهنگ و پيرايش چهره فرهنگى كشور
بخش فرهنگ انصافا بخش مظلومى است. واقعا مسأله فرهنگ را دست كم نگيريد. خيلى از مشكلات جامعه ما با فرهنگسازى حل مىشود. توجه بكنيد كه امروز، عمده قواى دشمنان ما در جبهه فرهنگى دارد كار مىكند. اين جنگهاى روانى، اين فعاليتهاى فرهنگى، اين بودجههاى پنهان و آشكارى كه براى منحرفكردن ذهنها مىگذارند، همهاش مربوط به مسأله فرهنگ است. فرهنگ مثل هوا است كه انسان وقتىكه اين هوا را استنشاق كرد، با هوايى كه استنشاق كرده و با آن جانى كه گرفته، مىتواند دو قدم بردارد و جلو برود، بقيه كارها همه برخاسته از آن چيزى است كه شما استنشاق كردهايد. اگر چنانچه يك جايى، هواى مسمومى تزريق بشود، نتيجهاى كه در اندامها ديده خواهد شد، تابع آن مسموميتى است كه در اين هوا است. اگر فضا را با دود يا مخدرى تخدير كنند، وقتى شما آن را استنشاق كرديد، رفتار شما متناسب با آن چيزى خواهد شد كه استنشاق كردهايد، فرهنگ يك چنين حالتى دارد. فرهنگ را دست كم نگيريد، خيلى مهم است. بنابراين صرف وقت كنيد و در بودجه هم برايش پول و فصول قابل توجهى بگذاريد تا جهت ارزشى به فرهنگ بدهيد. از جمله كارهايى كه مسؤولين فرهنگى دولت خيلى بايد به آن بپردازند و واقعا يك دقيقه را در آن فروگذار نكنند، اين است كه به فرهنگ عمومى جامعه و ابزارها و وسائل فرهنگى، جهت ارزشى بدهند، چون تلاش زيادى شده تا جريانهاى فرهنگى و عاملهاى فرهنگى - هنر و ادبيات و شعر و سينما و بقيه - در جهت غير ارزشى حركت كنند و راه بيفتند. شما بايد كمك كنيد و همه تلاشتان را بكنيد كه به تحركات فرهنگى كشور در جهت ارزشى جهت بدهيد.(31)
اهميت كار فرهنگى نبايد مورد غفلت قرار گيرد. در كار فرهنگى هيچ وقفه و تعللى جايز نيست، چون بيشترين تلاش دشمنان بر روى جامعه و ملت و كشور ما، تلاش فرهنگى است. اين مبالغه نيست! بيشتر و پرحجمتر و مؤثرتر از تلاشهاى سياسى و امنيتى، تلاش فرهنگى است. علت هم اين است كه آنها مىدانند اگر در تلاشهاى فرهنگى عليه انقلاب موفق و پيروز شوند، بقيه كارها براى آنها آسان خواهد شد، لذا روى اين متمركزند. ما مطلقا نبايستى توقف داشته باشيم، بايد پيش برويم. هيچ سطحىنگرى جايز نيست. ظاهرگرايى و عوامزدگى در كار فرهنگى جايز نيست. كار فرهنگى بايستى مدبرانه، عميق، با حوصله و از سوى آدمهاى باصلاحيت و كارشناسهاى حقيقتا وارد، در همه شعبهها و شاخههاى گوناگون فرهنگى مورد توجه قرار بگيرد.(32)
پيرايش چهره فرهنگى كشور، يكى از مسائل عمده ما است. چهره فرهنگى كشور بايد چهره نورانى، اسلامى و كاملا منطبق با فضيلتهاى اخلاق اسلامى باشد، اين يكى از خلأهاى ما است. البته، دولت و مجلس اصولگرا مىتوانند با شكر آن نعمتهايى كه عرض كرديم - پافشارى بر اصول و كار مستمر - بر حجم اين توفيقات بيفزايند و از اين خلأها پى در پى بكاهند.(33)
*مهار تورم و گرانىها
يك مسأله هم كه باز يك مسأله موردى است كه مىخواهم عرض بكنم، مسأله اين گرانيها است، واقعا فكرى برايش بكنيد. گرانيها - به خصوص در مسأله مسكن و برخى از كالاها - واقعا وجود دارد و به مردم فشار مىآورد. البته حل مسأله گرانى، يك كار ريشهاى است. بديهى است كه مهار تورم، يك كار علمى، ريشهاى و بنيانى است كه مقدمات و اصولى دارد و تا آن اصول انجام نگيرد، خواهد بود، منتها كارهاى ضربتى هم بايد انجام داد. بالاخره نمىشود نشست تا اين كارهاى بنيانى، يك روزى به نتيجه برسد، نه، واقعا يك فكرى بكنيد، كارى بكنيد. حالا من نمىخواهم در آن زمينه كه چه كار خواهيد كرد، پيشنهاد كنم. البته اين را هم بگوييم كه در گرانى، هم عوامل واقعى و هم عوامل كاذب و روانى دخالت دارند، گاهى يك كلمه حرف و يك تصميم نادرست و نسنجيده، ناگهان اين موج گرانى را تحريك مىكند و تورم را در بخشهاى مختلف بالا مىبرد و انتظاراتى را به وجود مىآورد كه اميدواريم انشاءالله اين را هم بتوانند آقايان دنبال كنند.(34)
*مسأله اشتغال
ما نيازهاى فورىاى داريم كه برآوردهنشدن آن نيازها، جزو نقاط منفى و مشكلات ما است. در كشور خلأهاى خطرناكى وجود دارد. مسأله اشتغال، مسأله مهم ما است. در دولت قبلى هم من روى مسأله اشتغال خيلى تكيه كردم و براى راهاندازى جريان اشتغال، با دولت خيلى همكارى و كمك كردم. الان هم مسأله اشتغال براى ما، يك مسأله اساسى است. مسأله تورم، مسأله مناطق محروم، مبارزه با فساد، مسائل مهمى است و نمىتوانيم اينها را رها كنيم.(35)
*عدم غفلت از كارهاى زيربنايى و بلندمدت بهخاطر مشكلات جارى
نكته مهم ديگر اين است كه از برنامهها و اقدامهاى بلندمدت به خاطر مشكلاتى كه به صورت جارى و روزمره و همينطور متعاقب يكديگر براى دولت مطرح مىشود، غفلت نشود. همانطور كه گفتيم، مطالبات متراكم از گذشته زياد هست كه حالا يا كوتاهى شده يا نتوانستهاند يا به هر دليل ديگر انجام نگرفته و مردم آنها را مىخواهند، اما اين موجب نشود كه ما از كارهاى مهم و زيربنايى و بلندمدت غفلت كنيم.(36)
*برخورد قاطع و بادرايت با فساد و تخلفات مالى
مسأله ديگر، مبارزه با فساد همراه با قاطعيت است. الان خوشبختانه رويكرد دولت و آقاى رييسجمهور طورى بوده كه كسانى كه تمايل به فساد دارند، مرعوبند، اما اگر كار صحيح و واقعى انجام نگيرد، كمكم اين رعب شكسته مىشود و اين ابهت از بين مىرود، ميل به فساد در يك جاهايى وجود دارد.(37)
"فساد" مثل رخنهها و تركهايى است كه در يك استخر واقع مىشود. شما لولههايى چندين اينچى را مىگذاريد و مرتب از اينها به داخل استخر آب مىريزيد، اما پر نمىشود - اين همه تلاش، به جايى نمىرسد - چرا؟ چون رخنه و ترك وجود دارد و آبها بدون اينكه جمع شود تا قابل هدايتشدن باشد، به آنجايى كه بايد هدايت شود، هدر مىرود، فساد اينگونه است.(38)
با فساد و تخلفات مالى بىمحابا برخورد كنيد. البته عرض كرديم بىمحابا و با شجاعت و قاطعيت برخوردكردن، معنايش بىدرايتى در نوع برخورد نيست! اينها را بايد با هم جمع كنيد. هر دو طرف اين كفه متوازن بايستى ديده بشود.(39)
*شكوفايى و رونق اقتصادى و رسيدگى به زندگى مردم
(اصل ديگر) شكوفايى اقتصادى است، رسيدگى به زندگى مردم است و رسيدگى به اقتصاد كشور. ما احتياج داريم كه از سرمايهگذارى حمايت بشود، كارآفرينى بشود، توليد داخلى ترويج بشود، با قاچاق و فساد مجدانه مبارزه بشود، اشتغال به عنوان يك مبناى اصلى و يك هدف مهم دنبال بشود، ثبات و شفافيت و انسجام سياستها و مقررات اقتصادى انجام بشود - مقررات اقتصادىاى كه امروز يك چيزى بگوييم، فردا عوضش بكنيم، فايدهاى ندارد - مقررات اقتصادى و قوانين ما بايد هم ثبات داشته باشند كه مردم بتوانند روى آن برنامهريزى كنند، هم بايد منسجم باشد و با هم بخواند و شفاف باشد. بازاريابى جهانى، يكى از مهمترين وظايف براى رونق اقتصادى كشور است - كه جزو كارهايى است كه ما نكردهايم و جزو كمكاريهاى ما است - و اطلاعرسانى ر داشته باشيم. البته برنامههاى راهبردى اساسى كشور نبايد از نظر دور بماند، مسأله ذخاير ارزى مطمئن كه كشور بتواند با شوكهاى اقتصادى و ارزى مقابله كند، تأمين منابع توليد و سرمايهگذارى، برنامههاى راهبردى توليد و انتقال آب و انرژى در كشور، جزو مسايلى است كه ما در چند سال آينده به شدت نيازمان به آنها محسوس خواهد شد، اينها بايستى با جديت دنبال بشود، اينها جزو همان مقوله رونق اقتصادى كشور است.
پرداختن به همكاريهاى منطقهاى - همين كارهايى كه الان انجام مىگيرد، اكو، شانگهاى و... - چيزهاى لازمى است. ما اين چيزها را بايد با جديت دنبال كنيم و همت بگماريم. از نفت هم بايد استفاده بهينه كنيم. كارشناسها مىگويند (كه) اين پنجاه، شصت ميلياردى كه ما از طريق فروش نفت به دست مىآوريم، با نهصد ميليارد دلار صادرات و معامله و تجارت به دست مىآيد، اين خيلى مهم است. ما اين درآمد را كه از طريق نفت به دست مىآوريم، صرف مسايل روزمره زندگى مىكنيم، اين، معنى ندارد، بايست اينها با محاسبه صحيح انجام بگيرد.(40)
*جدىگرفتن نهضت علمى در كشور
به همين مناسبت و در همين جهت، من به مسأله علم و تحقيقات بپردازم. خيلى بايد به مسأله نهضت علمى در كشور اهميت داد، بايد آن را جدى گرفت. هيچ كشورى از جمله كشور ما نخواهد توانست به آرزوهاى ملى و بزرگ خود دست پيدا كند، مگر آنوقتى كه در مسابقه علمى بتواند يك جايگاه و رتبهاى پيدا كند. عقبماندگى علمى، حتما عقبماندگى سياسى، اقتصادى و فرهنگى را بهدنبال خود دارد. اين وحشىهايى كه امروز دنيا را در قبضه خودشان گرفتهاند و حقيقتا بويى از انسانيت و معنويت نبردهاند، به بركت علم است كه توانستهاند اين تسلط را پيدا كنند، علم را ياد گرفتند. من مكرر گفتهام: مثل يك آدم چاقوكشى كه عاقل است، قدارهبند و چاقوكش است، مىرود يك علمى را ياد مىگيرد و به بركت اين علم، همان چاقوكشى را هم از دست نمىدهد! اينها همينطورند. آدم مىبيند، اينها حقيقتا چاقوكشهاى دنيايند، اين مستكبرين، قدارهبندها و عربدهكشهاى دنيايند، منتها به علم مجهزند.
خودتان را عالم كنيد. كشورتان و ملتتان را در قافله علم جلو ببريد. ما در اين زمينه عقبماندگى داريم. لعنت خدا بر آن كسانى كه در هنگام خود، اولويت علم و تحقيق را در اين كشور نفهميدند و كشور را عقب نگه داشتند، بعد هم ديگر آن همتهاى والا در اين كشور ديده نشد كه بتواند عقبماندگى را جبران بكند. حالا انقلاب شد، انقلاب به كلى ورق را برگرداند و مسير را عوض كرد. ما مىتوانيم اين عقبماندگى را جبران كنيم. البته اگر بخواهيم عينا همان خطى را كه ديگران رفتند، دنبال بكنيم، دائما و تا ابدالدهر از آنها عقب خواهيم ماند. راههاى ميانبر وجود دارد. آفرينش الهى راههاى تو در توى عجيب و غريبى دارد، آنها را بايد كشف كرد. همه اين پيشرفتهاى علمى، كشف راههاى ميانبر است. اينقدر راههاى ميانبر وجود دارد كه اگر شما آنها را پيدا كرديد و كشف كرديد و پيش رفتيد، خواهيد توانست ناگهان خودتان را در آن منزل مقدم اين مسابقه بيابيد و پيدا كنيد. البته پيدا كردن راه ميانبر بدون داشتن مقدمات علمى، امكانپذير نيست. مقدمات علمى را بايد گذراند و مردم را بايد عالم و دانشمند كرد، منتها كار تحقيق را بايد جدى گرفت.(41)
*توجه به نيازهاى معنوى مردم
نكته ديگر هم اين است كه مسأله نيازهاى مادى مردم با نيازهاى معنوى مردم، بايد با هم ديده شود، يعنى دولت اسلامى فقط به شكم و مسكن و آسايش و آرامش ظاهرى زندگى مردم اكتفا نمىكند، به اخلاق آنها، به دين آنها، به صراط مستقيمى كه جوانهاى آنها بايد بروند، به آموزش و پرورش آنها، به رشد علمى آنها، به رشد دينى و تقوايى آنها هم اهميت مىدهد. اينجور نيست كه ما بگوييم آن ديگر كار دولت نيست، نه، دولت بايد بسترهاى لازم را براى سريان و جريان انديشه درست و اخلاق فاضله در كشور به وجود بياورد. اين خود در عين اينكه يك كار فرهنگى است، يك كار سياسى هم هست.(42)
*حفظ استقلال سياسى
استقلال سياسى، خيلى مهم است، اين، جزو مبانى اصولى نظام است. اين استقلال، استقلال سياسى، اقتصادى و فرهنگى است. ما بايد اين بندهاى اختاپوس فرهنگى تحميلشده به وسيله غرب را از دست و پاى خودمان باز كنيم، اين هم يكى از اصول ما است. آن حركتى، آن جريانى، آن شعارى و آن برنامهريزىاى كه در آن استقلال كشور و ملت ديده نشود، اصولگرايانه نيست.(43)
*اعتزاز به اسلام
"اعتزاز به اسلام" يكى از شاخصههاى اصولگرايى است. ما در دوران اين بيستوهفت سال، بعضى از مسؤولان نظام اسلامى را ديده بوديم كه خجالت مىكشيدند يك حكم اسلامى يا يك جهتگيرى اسلامى را صريحا بر زبان بياورند! به اسلام اعتزاز داشته باشيد. آنچه را كه اسلام به ما آموخته، اگر ما درست ياد گرفته باشيم و دچار كجفكرى و انحراف و غلطفهمى نشده باشيم، چيزى است كه بايد به آن افتخار كنيم.(44)
*برجسته و شفافكردن هويت اسلامى در دنياى اسلام
از جمله وظايف مهمى كه بر عهده دولت و نظام جمهورى اسلامى است، اين است كه هويت اسلامى را در دنياى اسلام برجسته و شفاف كنيم تا اين يك معيارى باشد در جلوى چشم ملتهاى مسلمان، تدين دور از خرافه و كاوش در منابع دينى و نوآورى. پرچم برادرى اسلامى را با همه ملتهاى اسلامى بلند كنيم و فضيلتهاى اخلاقى را در جامعه رشد بدهيم؛ همكارى، گذشت، كمك، صبر، حلم، اينها خلقيات اسلامى است، اينها را در جامعه رشد بدهيم. اين، همان ايمان و هويت اسلامى و انقلابى است كه اصل اول است.(45)
*قانونگرايى
"قانونگرايى"، "شجاعت و قاطعيت در بيان و اعمال آنچه كه حق است"، (يكى از شاخصههاى اصولگرايى مىباشد كه بايد بدان عمل نمود).(46)
*سالمسازى و آسيبزدايى دستگاه دولت
يك نكته ديگر، مسأله سالمسازى دستگاه دولت است، يعنى آسيبزدايى كه به ر من، جزو كارهاى خيلى سخت است. از جمله كارهايى كه طبق تجربه ما واقعا سخت است، سالمسازى اين دستگاه عظيم ادارى و ديوانى و به اصطلاح بوروكراسى است كه در كشور وجود دارد. اگر بتوانيد اين مشكل را يك طورى حل و علاج كنيد، حقيقتا كار كارستانى انجام دادهايد و خيلى باارزش است.(47)
*استفاده از مديران شايسته و بااخلاص سابق در چرخه مديريتى كشور
ما الان در طول اين سالهاى متمادى، بالأخره افراد زيادى داشتهايم كه در اين چرخه مديريتى كشور ورز رفيتى است و از اين ظرفيت بايد استفاده كرد. در هر ردهاى از مسؤوليتها كه مىتوانيد اعتماد كنيد، حتما از اين مديريتها استفاده كنيد، اينها به درد بخورند. البته يك وقتى آدمى است كه عناد و دشمنى دارد، بناى بر اخلال و كارشكنى دارد، بديهى است كه از او نمىتوان استفاده كرد. اما وقتى يك مدير شايسته و آدم بااخلاصى است و به كشور و اهداف كلان ام و اينها علاقهمند هم است، از اين ظرفيت مديريتى حتما استفاده كنيد. اينها به تدريج جمع شدهاند و نبايد آسان از دست داد.(48)
*تأمين عزت ملى
نكته بعد، تأمين عزت ملى است. يك ملت اگر احساس عزت كرد، پيشرفت خواهد كرد و خواهد باليد، اما اگر توسرى خورد، استعدادها در او خفه خواهد شد. عزت ملى و آنچه را كه امروز به آن غرور ملى گفته مىشود - البته تعبير "غرور" با توجه به معناى لغوىاش خيلى رسا نيست، اما رايج است - بايد در ملت تقويت كرد تا احساس عزت و توانايى كند. آنچه مايه عزت يك ملت است، مثل تراث عظيم فكرى و فرهنگى و علمى در مقابل چشم آنها قرار مىگيرد، شخصيتهاى برجستهشان، گذشته روشنشان، استعداد والايشان.(49)
*ديپلماسى جهتدار، برنامهدار، پخته و اثرگذار
در زمينه مسايل سياسى هم كارهاى زيادى شده و بيان هم كردند، ما هم تأكيد و اصرار مىكنيم همين مسأله تحرك ديپلماسى، جهتدار، برنامهدار، پخته، نافذ و اثرگذار باشد. ما هر چه در زمينه ديپلماسى، تحركمان بيشتر باشد، بهتر است. اين سفرهاى خارجى، ملاقاتهاى خوب و گفتگوهاى تلفنى، همهاش كارهاى لازم امروز ما است. هر چه حجم و كيفيت اينها را بالا ببريد، بهتر است. مسأله ديپلماسى مهم است، البته همينطور كه گفتيم، ديپلماسى بايد جهتدار باشد، بايد بدانيم چه مىخواهيم و دنبال چه هستيم. گاهى انسان با پنج، شش، ده تا كار متفرق به يك هدفى مىرسد كه ظاهرا هيچكدام از آن كارها، فى نفسه آن هدف را نشان نمىدهند، اما مجموع آن كارها، آن هدف را نشان مىدهند. فرض كنيد فلان موقعيت منطقهاى يا فلان پيشرفت بينالمللى با پنج تا، شش تا، ده تا كار فراهم مىشود و ديپلماسى را بايد به كار اقتصادى بينالمللى وصل كرد. يكى از ضعفهاى عمده ما، هم زمان دولت قبل، هم زمان دولت ماقبل قبل، همين بود كه دستگاههاى اقتصادى ما به دستگاه وزارت خارجه ما متصل نبودند، يعنى آنها براى خودشان كار مىكردند، گاهى يك نفرى مىرفت از يك وزارتخانهاى، در يك كشورى يك قرارداد مهم قابل توجهى هم مىبست، آن وقت سفير ما در آن كشور اصلا مطلع نمىشد، خوب، اين خيلى عيب بزرگى است. نبايد بگذاريد اين كار در اين دولت اتفاق بيفتد.(50)
*تقويت خودباورى و اعتماد به نفس ملى
اصل (ديگر)، تقويت خودباورى و اعتماد به نفس ملى است. اين اعتماد به نفس در همه جا است. ما اكنون در زمينه مثلا علوم تجربى، نمونههايى را ديدهايم كه حالا يكى فناورى هستهاى است، يكى توليد سلولهاى بنيادى است، يكى كارهاى خوبى است كه در بخشهاى گوناگون انجام دادهاند و من حالا نمىخواهم پيش از موعد، آنها را تصريح و بيان كنم كه به نفع پيشرفت دانش بشرى هم هست. البته اينها فقط يك بخشى از كار است. استقلال، اعتماد به نفس ملى و خودباورى، فقط به اين چيزها منحصر نمىشود كه ما مىتوانيم سد درست كنيم، مىتوانيم نيروگاه درست كنيم و مىتوانيم بدون كمك خارجى، كارهاى بزرگ و پروژههاى عظيم را راهاندازى كنيم، بلكه بايد در سياست، فلسفه، ابتكارهاى مردمى و ارزشهاى اخلاقى هم خودباورى داشته باشيم. ببينيد! ديگران يك حركت ابلهانه ديوانهوارى مثل گاوبازى در خيابانهايشان راه مىاندازند، تلفات جانى مىدهند، خودشان را مسخره مىكنند، اما افتخار هم مىكنند كه اين سنت ملى ما است! كار، غلط است، اما خودباورى خوب است، خجالت نمىكشند. حالا فرض بفرماييد اگر ما يك سنت اسلامى داريم كه منطقى هم برايش داريم و آن را هم پذيرفتهايم، نبايستى در انجامدادن آن خجالت بكشيم.(51)
*اصلاح و تصحيح روشها
اصل (ديگر)، اصلاح و تصحيح روشها است، اصلاحات. اصلاحات جزو مبانى اصولگرايى است. اصلاحات اصولگرايانه و اصولگرايى مصلحانه در هم تنيده هستند. آن اصلاحاتى كه بخواهد با معيار آمريكايى در كشور انجام بگيرد، مثل همان اصلاحات رضاخانى است. اصلاحات بايد ضابطهمند و مبتنى بر ارزشها و معيارها و خط كشهاى اسلامى و ايرانى باشد. معيار اصلاحات، قانون اساسى است، بر اين اساس، بايد ما اصلاحات كنيم، ما به اصلاحات احتياج داريم. اصلاحات، تصحيح روشهاى ما است، تصحيح هدفهاى مرحلهاى ما است، تصحيح تصميمگيريهاى ما است، تعصبنورزيدن روى تصميمگيريهاى ناحق است. اين، غير از ساختارشكنى و مبارزه با قانون اساسى، مبارزه با اسلام و مبارزه با استقلال يك كشور است.(52)
*خردگرايى و تدبير و حكمت در تصميمگيرى و عمل
"خردگرايى و تدبير و حكمت در تصميمگيرى و عمل"، اين جزو مسائلى است كه حتما به آن احتياج داريد، همهمان در تصميمگيريها و عملمان به آن احتياج داريم.(53)
*سرعت در كنار دقت
نكته بعدى اين است كه سرعت را با دقت همراه كنيد. سرعت غير از شتابزدگى است، شتابزدگى بد است. سرعت وقتى با دقت همراه شد، كار معقول و صحيح است. سرعت بدون دقت، مىشود شتابزدگى. مواظب باشيد در تصميمگيريها و نوع كارها، شتابزدگى پيش نيايد و دستپاچهمان نكنند. گاهى اوقات دستپاچهكردن مسؤولان به مسائل مختلف - گاهى بعضى از نخبگان، بعضى از آحاد مردم و بعضى از مرتبطين، آدم را سر يك كارى دستپاچه مىكنند (كه) - آنها را عقب مىاندازد. انسان وقتى كه دستپاچه شد، حتى گاهى همان كارى هم كه در فرصت معينى مىتوانست انجام بدهد، آن را هم نمىتواند انجام بدهد، يعنى تأخير هم مىافتد. علاوه بر اينكه خيلى اوقات كار هم غلط و همراه با ضايعه انجام مىگيرد. من تأكيد مىكنم، اين سرعت عملى كه در رفتار دولت مشاهده مىشود، چيز ممدوحى است، اما مراقب باشيد اين سرعت عمل، شكل شتابزدگى به خودش نگيرد، يعنى هميشه با دقت همراه باشد.طبعا تدبير و درايت در تصميمگيريها و اجرا، از جمله توصيههاى عمومى ما است.(54)
*افزايش بودجه تحقيقات علمى كشور
بودجه تحقيقات هم حقيقتا يكى از آن نقاط ضعف ما است. من گاهى كه با دانشگاهيها و اساتيد و مسؤولين بخشهاى علمى كشور مواجه مىشوم، اين مسأله بودجه تحقيقات را مطرح مىكنند. سه، چهار سال است كه مرتب به ما گفتهاند بنا است به سه درصد بودجه برسد، اما حالا مثلا با شش دهم درصد يا هفت دهم درصد داريم پيش مىرويم و كار مىكنيم! واقعا خيلى كم است. همهاش وعده مىدهند آقا بهتر خواهد شد و نمىدانم چه خواهد شد، اثرى هم ديده نمىشود. بودجه تحقيقات را حقيقتا زياد كنيد، به جاهاى ديگر فشار بياوريد، ولى اين را پيش ببريد. اين معاونت علمى و تحقيقىاى كه بحمدالله اخيرا در رياست جمهورى تشكيل شد، اين از آن كارهاى بسيار مهم است - يكى از كارهاى ساختارى همين است - به آنها ميدان بدهيد، راه را باز كنيد، كمك كنيد و از آنها مطالبه كنيد و بخواهيد، آنها مىتوانند اين كارها را پيش ببرند.(55)
*قوىتر كردن اطلاعرسانى
نكته ديگرى كه مىخواهم سفارش بكنم، مسأله اطلاعرسانى است. واقعا اطلاعرسانى را قوى كنيد، رسانههاى مناسب را تغذيه كنيد، رسانه ملى هم بايد در مورد دولت، كار فعالانه بكند. البته كار اطلاعرسانى، كار ظريفى است، اينطور نيست كه يك نفر مقابل دوربين بنشيند و خطاب به مردم بگويد كه ما اين كار را كرديم، آن كار را كرديم، مردم هم وقتى شنيدند، كاملا همه قبول كنند و باور كنند كه بله، اين كارها شده! اصلا اطلاعرسانى اينگونه نيست.(56)
ايرادى كه من به اين دولت وارد مىكنم، اين است كه توضيحدادنشان به مردم كم است. اين روابط عموميهاى شما در بخشهاى مختلف بايد فعال عمل كنند. روابط عمومى شما است كه از رسانه ملى يا از مطبوعات مىتواند استفاده بهينه بكند، ياد بگيرند راه بيانكردن را. گاهى انسان توضيح هم مىدهد، بيان هم مىكند؛ منتها بىفايده! چون نوع بيان، نوع بيان اثرگذار و باوربرانگيز نيست، حقيقت را درست روشن نمىكند. اين يكى از نقصها است كه بايد حتما اين نقيصه را جبران كنيد. آن كسانى كه دلسوزانه انتقاد مىكنند، با اين تبيين، با اين توضيح دلشان آرام مىگيرد. بعضى هم البته نه، بعضى از اقدامها را اگر بكنيد، مىگويند چرا كرديد، به اين دلايل غلط بود، اگر همان اقدام را نكنيد، مىگويند چرا نكرديد، به اين دلايل خطا بود! دليل مىشمرند، باب تحليل هم كه واسع است، هرچه دلشان مىخواهد، مىگويند! آنها اهميتى ندارند.(57)
(بنابراين) اطلاعرسانى يك كار هنرمندانه است. خوراك و مايه اصلىاش را به رسانه ملى بدهيد، رسانه ملى هم كار كند. بهطور هنرمندانه اطلاعرسانى كنيد تا مردم تا عمق جانشان قبول كنند. الان هم خيلى از كارهاى شما را مردم نمىدانند، يعنى از كارهاى بزرگ و كارهاى ملى اطلاع پيدا نمىكنند، چه برسد به كارهاى بخشى و استانى، چه برسد به كارهاى ساختارى! اين كارهاى ساختارىاى كه جزو خدمات مهم شماها است و به آنها افتخار هم مىكنيد و جا هم دارد، مردم اصلا به آنها توجه پيدا نمىكنند. اينها را بايد تفهيم كرد و براى مردم بيان كرد. اين كار براى مردم هم اميدزا است، هم روشنگر است، هم كمك و حمايت مردم را به دنبال دارد و هم روشنگر در مقابل انتقادها است.(58)
*استقبال از انتقاد و بهرهگيرى از آن
"سعه صدر و تحمل مخالف" از جمله شاخصههايى است كه جزو پايههاى اصولگرايى است. انسان بايستى حلم به خرج دهد. حلم يعنى ظرفيت و تحمل صداى مخالف را داشتن. البته اين به معناى آن نيست كه دولت از عملكرد خودش دفاع نكند، نه، حتما بايستى دفاع كند.(59)
از انتقاد هم اصلا عصبانى نشويد. بعضى از انتقادكنهاى از دولت، هدفشان اين است كه شما را عصبانى كنند، خسته كنند و از جا در ببرند، اصلا انتقاد با اين هدف انجام مىگيرد. يا عيبجويىهاى بيخود؛ ديدهايد گاهى يك خبرى را تيتر مىكنند، بزرگ مىكنند، فردا، پسفردايش معلوم مىشود اصلا دروغ است و اصل ندارد! اينها هم كارهايى است كه بعضيها انجام مىدهند. مطلقا حالت عصبانيت و بىتابى نبايد به شما دست بدهد. بعد هم شما از همان انتقاد - ولو غيرخيرخواهانه باشد - استقبال كنيد، چون گاهى در انتقادهاى خصمانه هم حقايقى وجود دارد كه انتقادكننده از روى خيرخواهى نمىگويد، اما انتقادش واقعى است، چه برسد آن كسانى كه از روى خيرخواهى از شما انتقاد مىكنند. اصلا هيچ نرنجيد و از انتقاد استقبال كنيد.(60)
*تنظيم تعهدات با توجه به مقدورات
تعهدات را با مقدورات تنظيم كنيد و به مطالبات و توقعات ناممكن دامن نزنيد. البته امروز يك عدهاى به خاطر مخالفت با دولت اين مطالبات را دامن مىزنند! اينها مشهود و محسوس است و داريم مىبينيم. خودشان مىگويند كه دولت چرا به توقعات دامن مىزند، اما خودشان هم واقعا توقعات را دامن مىزنند و شعارهاى بيخودى و كارهاى ناممكن (را) مطرح مىكنند. شما هم از اين اطمينانى كه مردم به شما دارند، بيشترين استفاده را بكنيد. آن جايى كه واقعا ممكن نيست، آن جايى كه درست نيست و آن جايى كه كار نشدنى است، به مردم صريح بگوييد، بگوييد اين كار نمىشود و با امكانات كشور سازگار نيست، مردم از شما قبول مىكنند. من در يك مورد خاصى به آقاى رييسجمهور گفتم اين مورد را به مردم بگوييد نمىشود، حتى اگر پيش از شما هم وعدهاى داده شده و حالا شما مىبينيد عملى نيست، به مردم بگوييد آقا عملى نيست. مردم هم مىپذيرند.(61)
*تحقق وعدههاى سفرهاى استانى
نكته لازمى كه بايد عرض بكنم، اين است كه مردم به اين وعدهها و به اين سفرهاى استانى پربركت، حقيقتا اميد بستهاند، كوشش كنيد اين اميدها برآورده شود. مبادا در هر بخشى از بخشها طورى عمل شود كه مردم احساس كنند كه اميدوار نيستند. الان خوشبختانه مردم اميدوارند، اين را ما از طرق مختلف و با نشانههاى گوناگون به دست آوردهايم. فقط به اين جمعيت نگاه نمىكنم، ما در اين سالها تجربهمان در اين مسايل كم نيست، نه، از راههاى مختلفى به دست آوردهايم كه مردم خوشبختانه اميدوارند. اين اميد، خيلى سرمايه بزرگى است، آن را نبايد از دست داد. چطورى از دست مىرود؟ اينكه مردم تصور كنند كه فلان كار، در فلان نقطه، فلان شكل تحقق پيدا مىكند، بعد ببينند تحقق پيدا نكرد و مراجعه كنند (و) ببينند كه فايدهاى نكرد، اينطور اميد مردم از دست مىرود. اگر يكبار هم حمل بر صحت كنند، وقتى تكرار شود، ديگر حمل بر صحت هم نخواهند كرد. اين را مراقب باشيد. حالا اين كه گفتند در معاونتها بخشى مخصوص پيگيرى هست، اين چيز خوبى است، اين پيگيرى را به طور جدى دنبال كنيد. البته يكى از راههايى كه اين اميدواريها از بين نرود، اين است كه ما با مردم در همان آغاز كار بگوييم، آقا اين كار را ما نمىخواهيم بكنيم يا اين كار را نمىتوانيم بكنيم، مردم به رييسجمهور و دولت اطمينان دارند، اگر يك وقت شما گفتيد اين كار را ما نمىتوانيم بكنيم، از شما قبول مىكنند. يا بگوييد بودجه و امكانات كشور براى اين كار كافى نيست. اگر در مواردى اينطور هم برخورد بكنيد، اين هم ايرادى ندارد.(62)
*تعامل با نخبگان همفكر و بااخلاص
نكته بعدى، تعامل با نخبگان همفكر و بااخلاص است. آقاى رييسجمهور اشاره كردند (كه) در سرتاسر كشور نخبگان زيادى هستند، بايد با اينها تعامل كنيم. البته نشست و برخاست با نخبگان در سفرها خوب است، ليكن اين كافى نيست، بيش از اين لازم است. كسانى هستند كه با شما همدلند و از جنس شمايند و حقيقتا هم نخبه فكرى و ر صائب هستند. اصلا نبايد خود را از تعامل با اينها و استفاده از وجود اينها محروم كرد، همچنان كه از ظرفيت مديريتى كشور نبايد غافل شد.(63)
*اجتناب از تصدىگرى دولت در غير وظايف حاكميت
نكته بعدى كه من باز مفيد مىدانم در اينجا عرض بكنم، مسأله تصدىگرى دولت در غير ايف حاكميت است. اين از مسائل مهم است. حتما بايد تا آنجايى كه مىتوانيد، در غير وظايف حكومتى و حاكميتى، از تصدىگرى دولت اجتناب كنيد، بگذاريد كار دست مردم باشد. حالا در اين مسأله اصل 44، جلوگيرى از ورود دولت در سرمايهگذاريهاى جديد و تصدىگريهاى جديد است، نه اينكه دست دولت را به كلى كوتاه كنيم، اما يك حدودى در آنها مشخص شده است. به اين توجه كنيد.(64)
*مسأله تمركززدايى و طرح آمايش سرزمين
يك مسأله هم تمركززدايى است كه جزو شعارهاى اين دولت است و شعار بسيار درستى هم هست، منتها مشخص كنيد اين تمركززدايى چطورى است، مدل مشخصى لازم دارد. بايد بالاخره به خصوصيات اقليمى و قومى استانهاى مختلف كشور توجه شود، طبق مسأله آمايش سرزمين، چه كارهايى را مىخواهيد به اين منطقه به خصوص محول كنيد؟ ممكن است بر اساس طرح آمايش سرزمين، اين كار اصلا در اين منطقه مصلحت نباشد، حالا استاندار يا نماينده مجلس يا امام جمعه يا برخى از مردم، دائم اصرار دارند! خوب، در اينجا تمركززدايى معنى ندارد، يعنى در طرح آمايش سرزمين، حتما به خصوصيات اقليمى و قومى در اين تمركززداييها و واگذارى مسؤوليت به استانها توجه بكنيد، همچنان كه بايستى به قانون اساسى و سياستها توجه بشود.(65)
*حفظ سرمايههاى ملى
يك مسأله مهم، حفظ سرمايههاى ملى است. بعضى از دوستان حالا به اين ساخت و سازها و توسعه شهرهاى بزرگ و به خصوص تهران اشاره كردند. از پانزده، شانزده سال قبل كه اين ساخت و سازهاى اطراف تهران، به صورت يك حركت سرطانى آغاز شد، ما همينطور مكرر شهردارها - همه شهردارهايى كه در اين مدت تا امروز آمدهاند - را مورد خطاب قرار داديم و به آنها دائم مطالبى را گفتيم. بعد به اين نتيجه رسيديم كه فقط مسأله شهرداريها نيست. متصديان منابع طبيعى اينجا تخلفات بزرگى كردهاند، منابع طبيعى را با سفارش و رفاقت و با ملاحظه و براى جلب حمايت اين و آن، همينطور بىدريغ در اختيار اشخاص و گروهها و مسؤولان و عمامهاى و غيرعمامهاى و ه و مصلحت كوتاهمدت را در نظر گرفتهاند و ديگر نگاه نكردهاند. آدم وقتى به طرف شمال تهران و ارتفاعات مىرود، واقعا وحشت مىكند، يك بخشهايى هست كه بنده هر وقت مىروم، با اينكه محيط حركت و گردش و تحرك و ورزش است، با اعصاب ناراحت به خانه برمىگردم. هر دفعه مىروم، مىبينم باز يك كارهاى جديدى انجام گرفته است. اين دولت به طور جدى مسؤول است، هم وزارت مسكن، هم وزارت كشاورزى - كه منابع طبيعى را در اختيار دارد - هم بقيه دستگاهها و هم از جمله وزارت كشور و شهرداريها. نبايد بگذاريد اين اتفاق بيفتد، همه جا دارد اتفاق مىافتد. انسان در شهرهاى مختلف مىبيند، تهران كه جلوى چشم ما است و من به طور متوالى مىبينم، بعضى جاهاى ديگر هم كه رفتهايم، همينطور است. نگذاريد اين سرمايههاى ملى را اينطورى ضايع كنند.(66)
*ايجاد دفتر ارتباط علم و صنعت و صندوق حمايت از پژوهشگران و...
ما در آن جلسهاى كه با رؤساى دانشگاهها داشتيم، گزارشى داشتم كه بودجه تحقيقاتى از آنچه در برنامه در نظر گرفته شده - و ما تصور مىكرديم كه درصدى پيش رفته - تنزل كرده است! طبق آن گزارش گفتم به ششدهم درصد رسيده، بنابراين بودجه تحقيقاتىمان كمتر شده است، ما بايد به يكونيم درصد مىرسيديم و تا آخر برنامه، اين بودجه بايد به سه درصد برسد، نه فقط به يك و نيم درصد نرسيديم، بلكه از يك درصد هم پايينتر رفته است! يا مثلا بنياد نخبگان كه من آن روز هم گفتم و اعتراض كردم، اين اعتراض به نظر من مهم است، بايد به اين برسيد. يا صندوق حمايت از پژوهشگران، اين صندوق حمايت از پژوهشگران و اين سبك كارها، با اصرار و تأكيد متوالى چندساله ما در دولتهاى قبلى به وجود آمده است، اينها را نبايد متوقف كرد، اينها كارهاى بسيار لازم و مهمى است. يا دفتر ارتباط علم و صنعت كه من در دوره اين پانزده، شانزده سال اخير، با دو نفر از رؤساى محترم جمهور در ميان گذاشتم و تأكيد و اصرار كردم، اما نشد. بايد اين دفتر را راه بيندازيد. اين كارهاى اساسى مهم، بينبخشى است، يعنى حتما بايد وابسته به دفتر رياست جمهورى باشد، نمىتواند به وزارت علوم يا وزارت آموزش و پرورش يا بقيه بخشها وابسته باشد. اين بايد حتما زير نظر دستگاه رياست جمهورى باشد و آنجا اداره بشود.(67)
*امنيت سرمايهگذارى
ما به مسأله امنيت سرمايهگذارى احتياج داريم تا در داخل كشور سرمايهگذارى شود. بايد امنيت سرمايهگذارى به طور كامل تأمين شود تا بتوان از ثروتهايى كه در اختيار آحاد مردم هست، براى پيشرفت، كارآفرينى و راهاندازى جريان اقتصادى كشور استفاده كرد.(68) چند سال قبل از اين، يك جلسه مفصلى از مسؤولين بخشهاى مختلف اقتصادى برگزار شد، يكى از آقايان حرف خوبى زد، گفت: ما به خارجيها مىگوييم بيايند اينجا سرمايهگذارى كنند! خارجيها نگاه مىكنند ببينند سرمايهگذارهاى داخلى ما در داخل كشور سرمايهگذارى مىكنند يا نه؟! اين ويترين ما است، اگر ديدند كسانى در داخل كه قدرت سرمايهگذارى دارند، در داخل كشور با خيال راحت سرمايهگذارى مىكنند، آن وقت آنها هم تشويق مىشوند و مىآيند، اما وقتى ببينند اينها خودشان اينجا سرمايهگذارى نمىكنند، خيلى مشكل است كه انسان، سرمايهگذار خارجى را قانع كند كه بيا اينجا سرمايهگذارى كن تا ما از آن سرمايهگذارى تو استفاده كنيم!(69)
*تثبيت جايگاه بينالمللى
مسأله ديگر، تثبيت همين جايگاه بينالمللى است. اينطور نيست كه ما هر طور كه رفتار كنيم و هركارى كه بكنيم، اين جايگاه بينالمللى به طور كامل باقى بماند، تضمينشده نيست، بايد اين را تثبيت كرد. اين تدبير و نگاه دقيق مىخواهد و فعاليت فراوان و متراكم لازم دارد.(70)
*گسترش علم و دانايى، آزادانديشى و كارزار فكرى
وظيفه حتمى ديگر دولت اسلامى، گسترش علم و دانايى است، چون دولت اسلامى بدون گسترش علم و دانايى به جايى نخواهد رسيد. گسترش آزادانديشى هم مهم است. واقعا انسانها بايد بتوانند در يك فضاى آزاد، فكر كنند. آزادى بيان، تابعى از آزادى فكر است. وقتى آزادى فكر بود، بهطور طبيعى آزادى بيان هم هست. عمده، آزادى فكر است كه انسانها بتوانند آزاد بينديشند. در غير فضاى آزاد فكرى، امكان رشد وجود ندارد. براى فكر، براى علم، براى ميدانهاى عظيم پيشرفت بشرى اصلا جايى وجود نخواهد داشت.
ما در مباحث كلامى و مباحث فلسفى هرچه پيشرفت داشتيم، در سايه مباحثه و جدل و بحث و وجود معارض داشتيم. اشكالى كه ما همواره به بخشهاى فرهنگى داشتهايم، اين بوده كه به نقش خودشان به عنوان يك دولت اسلامى در صحنه كارزار فكرى درست عمل نمىكنند. كارزار فكرى بايد باشد، منتها كارزار فكرى عملا به اين شكل درنيايد كه ما حربه را از دست اهل حق و اهل آن فكرى كه حق مىدانيم، بگيريم، اما دست اهل باطل را باز بگذاريم كه هر بلايى مىخواهند، سر جوانهاى ما بياورند، نه، او حرف بزند، شما هم حرف بزنيد و در جامعه فكر تزريق كنيد. ما به تجربه دريافتهايم كه آنجايىكه سخن حق با منطق و آرايش لازم خودش به ميدان مىآيد، هيچ سخنى در مقابل آن تاب پهلوزدن و مقاومتكردن نخواهد داشت.(71)
*مبارزه با سلطه
نظام سلطه، نظامى است كه مثل بختك سنگينى روى پيكر جامعه بشرى مىافتد و افتاده است و او را نابود مىكند و از بين مىبرد. اين ام سلطه دو طرف دارد؛ سلطهگر و سلطهپذير. با اين نظام بايد مبارزه كرد. مبارزهاش هم با شمشير نيست، مبارزهاش با عقل، با كار حرفهاى سياسى و با شجاعت در ميدانهاى لازم و متناسب خودش است.(72)
*تحول در خدمترسانى
مطلب ديگرى كه عرض مىكنم، اين است كه كارى كنيد خدمترسانى شما محسوس شود. واقعا گاهى اوقات دولتها سرمايهگذارىهايى كردند كه خيلى هم كلان نبوده، اما اثرش را مردم در مقابل چشمشان ديدند. گاهى هم چند برابر آن سرمايهگذارى مىكنيم و اينجا و آنجا هم گفته مىشود فلانجا سرمايهگذارى شد يا از صندوق ذخيره ارزى، فلان مبلغ برداشت شد، اما هيچ اثرى در زندگى مردم مشاهده نمىشود. سعى كنيد خدمترسانى شما ما بإزا داشته باشد، يعنى واقعا در همه بخشها و در همه وزارتخانهها تحول در خدمترسانى بهوجود بيايد.
*پاسخگويى در برابر خطاها و كوتاهىها
در كنار اين، نظام پاسخگويى را براى خودتان متحتم بدانيد. واقعا وزير در حوزه كار خودش، مديران وزارتى در حوزه كار خودشان، معاونان هر كدام در حوزه كار خودشان پاسخگو باشند، يعنى هم در برابر خطايى كه انجام مىگيرد، واقعا پاسخگو باشند، هم در برابر كار لازمى كه بايد انجام مىگرفته و انجام نمىگيرد، پاسخگو باشند. در خيلى از موارد خلافى انجام نگرفته، اما خلاف اين بوده كه كارهاى زيادى بايد انجام مىگرفته، ولى انجام نگرفته. كارنكردن به مقدار لازم هم يك نوع تخلف است.(73)
*كار جمعى و متوازن
توصيه ديگر، كار جمعى و متوازن است. از جمله چيزهايى كه ما هميشه در طول اين چند سال توصيه كردهايم و صورت هم نگرفته است و تا همين آخر هم مسؤولان دولتى به ما شكايت كردند، عدم همكارى در بخشهاى مختلف و در جاهاى حساس است، مثلا بخشهاى اقتصادى ما با وزارت خارجه ما. وزراى خارجه - چه زمان آقاى دكتر ولايتى، چه زمان آقاى دكتر خرازى - هميشه به من شكايت مىكردند كه ما با فلان كشور در زمينه سياسى مشكلى داريم كه اين مشكل را مىتوان با يك كار اقتصادى و با محاسبه حل كرد، ولى دستمان خالى است. يك وقت مىبينيم بخش اقتصادى ما آمده يك كار اقتصادى كرده كه ما اصلا از آن باخبر نشديم كه اگر باخبر مىشديم، مشكل سياسىمان را بهوسيله او حل مىكرديم. وزراى محترم خارجهاى كه اسم آوردم، مكرر گفتهاند كه گاهى اوقات مسؤولان بخشهاى اقتصادى در خارج معاملهاى مىكنند كه سفير و وزارت خارجه ما اصلا از آن خبر ندارد. اينگونه كارها ناهماهنگى است. همانطور كه اول عرض كردم، كار شما يك كار است، همه داريد بخشهاى يك عمارت را مىسازيد، يكى ديوار مىچيند، يكى تير سقف مىگذارد، يكى گل درست مىكند، يكى آب مىآورد. هر كدام شما يك كار داريد مىكنيد تا اينجا ساخته شود. اگر كارهاى شما نامتوازن باشد، آنچه از آب درمىآيد، چيز خوبى نخواهد بود.(74)
*سادهزيستى
نكته بعد، توجه به سادهزيستى است. يكى از شعارهاى خوب آقاى احمدىنژاد، مسأله سادهزيستى است. اين شعار، شعار بسيار مهمى است، اين را نبايد دستكم گرفت. يك وقت هست كه ما در زندگى شخصى خود مثلا حركت اشرافگونهاى داريم بين خودمان و خدا كه اگر حرام باشد، حرام است، اگر مكروه باشد، مكروه است، اگر مباح باشد، مباح است، اما يك وقت هست كه ما جلوى چشم مردم، يك مانور اشرافىگرى مىدهيم، اين ديگر مباح و مكروه ندارد، همهاش حرام است، بهخاطر اينكه تعليمدهنده اشرافىگرى است به اولا زيردستهاى خودمان، ثانيا آحاد مردم به اين كار تشويق مىشوند. ما نبايد مردم را به اين كار تشويق كنيم. ممكن است در داخل جامعه، كسانى پولدار باشند و ريخت و پاش كنند - البته اين كار بدى است، ولى به خودشان مربوط است - اما ريخت و پاش ما اولا از جيبمان نيست، از بيتالمال است، ثانيا ريخت و پاش ما مشوق ريخت و پاش ديگران است. واقعاً "الناس على دين ملوكهم". ملوك در اينجا به معنى پادشاهان نيست كه بگوييم ما پادشاه نداريم، نه، ملوك شماها هستيد، الناس على دين ماها.
در يكى از تاريخها خواندم زمانى كه وليدبنعبدالملك خليفه شده بود، چون خيلى اهل جمعكردن ثروت و جواهرات و اشياى قيمتى بود، مردم كوچه و بازار وقتى به همديگر مىرسيدند، مكالماتشان از اين قبيل بود: آقا! فلان لباس را آوردند، شما خريديد؟ آقا! فلان نگين را فلان كس آورده، شما خريديد؟ يعنى مردم همهاش راجع به خريد و فروش وسايل و اشياى زينتى و امثال اينها حرف مىزدند. بعد از وليد، سليمانبنعبدالملك خليفه شد. او اهل ساختمانسازى بود و به كاخسازى و ساختمانسازى خيلى عشق مىورزيد. اين مورخ مىگويد مردم حتى وقتى براى نماز به مسجد مىآمدند، يكى مىگفت: آقا! شما كار ساختمانى منزلتان را تمام كرديد؟ ديگرى مىگفت: آقا! شما فلان خانه يا زمين را خريديد؟ ديگرى مىگفت: آقا! شما آن دو اتاق را اضافه كرديد؟ حرفهايشان همه از اين قبيل بود. بعد از اين دو نفر، عمربنعبدالعزيز آمد. او اهل عبادت بود. مورخ مىگويد مردم كوچه و بازار وقتى به هم مىرسيدند، يكى مىگفت: آقا! راستى شما ديروز دعاى ماه رجب را خوانديد؟ ديگرى مىگفت: آن دو ركعت نماز را خوانديد؟ بنابراين رفتار ماها يك تأثير قهرى در رفتار مردم دارد. سادهزيستى بسيار چيز خوبى است.(75)
*سلامت اعتقادى و اخلاقى مسئولان كشور
"سلامت اعتقادى و اخلاقى مسئولان كشور" - به خصوص مسؤولان عالىرتبه، در سطوح دولت و معاونين و از اين قبيل - بسيار مهم است و شاخصه ديگرى است كه از لحاظ اعتقادى و اخلاقى اشخاص سالمى باشند.(76)
*تواضع و نغلتيدن در گرداب غرور
"تواضع و نغلتيدن در گرداب غرور" هم يكى از شاخصههايى است كه لازمه اصولگرايى است، ما در معرض اين هستيم. ببينيد عزيزان! شماها در موضع بالايى قرار داريد و مورد احتراميد، افراد پيش شماها مىآيند و تعريف و تمجيد مىكنند - بعضى از روى اعتقاد، بعضى بدون اعتقاد - براى اينكه شما خوشتان بيايد. ما خودمان بايد مواظب باشيم حرفهايى كه در تمجيد و ستايش ما مىزنند، اينها را باور نكنيم. ما بايد به درون خودمان نگاه كنيم؛ "الانسان على نفسه بصيرة". نقصها، مشكلات و كمبودهايمان را نگاه كنيم و فريب نخوريم. اين فريبخوردن، انسان را در دام و گرداب غرور مىاندازد. اگر انسان خودش را بد برآورد كرد، آن وقت ديگر نجات پيدا نمىكند.(77)
*اجتناب از هواهاى نفس
"اجتناب از هواهاى نفس" - چه هواى نفس شخصى، چه هواى نفس گروهى - (يكى از چيزهايى است كه انسان بايد مراقب آن هارنظر و حرف، انتساب به يك جريان، به يك باند و به يك گروه را پيش نياورد كه اگر اينطور شود، هواى نفس تقريبا انفكاكناپذير است. هواى نفس گروهى هم مثل هواى نفس شخصى است، آن هم همينطور است. هواى نفس گروهى هم انسان را بىحساب و كتاب به اين طرف و آن طرف مىكشاند و از خرد و جاده مستقيم منحرف مىكند.(78)
*انس با خدا و استمداد دائمى
"انس با خدا"، "انس با قرآن" و "استمداد دائمى از خدا"، (نيز) از شاخصههاى اصولگرايى است. انس با خدا يادتان نرود. ما بارها مىگوييم كه خدمات مسؤولان نظام از هر عبادتى بالاتر است، اين حرف درستى است و مبالغه هم در آن نيست. اما بدانيد، اين خدمات، آن وقتى خدمت خواهد شد و آن وقتى با خلوص و درخشش و شفافيت خود باقى خواهد ماند كه شما دلتان با خدا مأنوس باشد. اگر دل از خدا غافل شد، اگر دل رابطه خودش را با ذكر و توجه و خشوع از دست داد، همين خدمتى كه ما مىگوييم بالاترين عبادت است، همين خدمت، مشوب خواهد شد، اصلا به كلى مشوب مىشود و در آن اغراض و هواها مىآيد.(79)
*يك اصل براى همه؛ حمايت از دولت
همه بايد دستگاههاى اجرايى را تقويت كنند، يعنى دستگاههايى كه وسط ميدانند؛ قواى سهگانه و در درجه اول، قوه مجريه و دولت كه بيشترين بار اجراييات كشور بر دوش او است و مسؤوليتش از همه سنگينتر است. همه بايد مراقبت كنند. كمك به دولت، كمك به كشور است؛ از هر جناحى مىخواهد باشد. همه يادتان هست، ديديد كه دولتهاى مختلف از زمانى كه بنده اين مسؤوليت را داشتم، مورد حمايت من بودند. اين معنايش اين نبوده كه من با سياستهاى آن دولتها در همه جا موافق هستم، نه، تصريح هم مىكردم و مىگفتم كه با بعضى از ب باشيد دولت به خاطر اختلاف نظر، اختلاف سليقه، اختلاف مذاق و اختلاف جناح مورد تضعيف قرار نگيرد. دولت را بايد نگه داشت. همه بايد رييسجمهور را مورد تكريم قرار بدهند و اين را همه يك اصل بدانند. اينكه افرادى بيايند و سعيشان اين باشد كه دولت را ناكارآمد جلوه بدهند، اين خدمت به كشور نيست. اگر عقيدهشان هم اين است، اين عقيده را بايست به يك نحوى به گوش خود مسؤولان دولتى يا مسؤولانى كه مىتوانند اثرگذار باشند، برسانند، اما تبليغ ناكارآمدى دولت را در بين مردم كردن، آن هم غيرمنصفانه، صحيح نيست. اگر واقعيت هم مىداشت، نبايد به شكل تبليغاتى و دادزدن بر سر كوچه و بازار ظاهر مىشد، چه برسد به آنجايى كه واقعيت هم ندارد و غيرمنصفانه است. دولت با جديت و تلاش خوب، كار پرحجم و رى داشته باشد كه با نظر فلان كارشناس يكسان نباشد، نباشد، اين از اهميت و ارزش كار دولت نمىكاهد.(80)
منبع: فرازهايى از فرمايشات رهبر حكيم انقلاب