کد خبر: ۲۷۷۹
تاریخ انتشار:
به مناسبت فرارسيدن هفته دولت‏؛

دولت اصولگراي نهم در نگاه مقام معظم رهبرى

گفتمان عدالت از ديرباز مورد حمايت رهبري قرار داشته و از آنجا كه گفتمان و رويكردهاي دولت نهم، بازگشت به گفتمان انقلاب اسلامي و آرمان هاي امام خميني(ره) است، مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي(مد ظله) به صراحت و به كرات آن را مورد حمايت قرار داده اند .
گفتمان عدالت از ديرباز مورد حمايت رهبري قرار داشته و از آنجا كه گفتمان و رويكردهاي دولت نهم، بازگشت به گفتمان انقلاب اسلامي و آرمان هاي امام خميني(ره) است، مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي(مد ظله) به صراحت و به كرات آن را مورد حمايت قرار داده اند .


به گزارش فارس، پس از انتخابات سوم تير 1384، رسانه هاي مختلف دنيا در خبرها و تحليل هاي خود با اشاره به مواضع و رويكردهاي محمود احمدي نژاد، تاكيد مي كردند كه ايران به سالهاي آغازين انقلاب و دوران اقتدار امام خميني(ره) بازگشته است.

رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي نيز ، در سخنراني ها و ديدارهاي مختلف خوشنودي خود را از رويكردهاي اصولي اين دولت و شخص رئيس جمهور اعلام كردند اما پس از گذشت مدت اندكي، برخي قلم ها با تحريف واقعيات، تلاش كردند اينگونه وانمود كنند كه رهبري از دولت نهم رضايت ندارد و يا حمايت هاي رهبري از دولت نهم چيز جديدي نيست.
رهبر حكيم انقلاب با اشراف كامل بر واقعيتها، اخبار و رويدادها، اين خط انحرافي را شناخته و طي سخناني كه به تدريج و در اجتماعات مختلف مطرح فرمودند، بر حمايت اصولي خود از مشي دولت نهم و شخص دكتر احمدي نژاد تاكيد كردند. ايشان با تقبيح نيش قلم هاي زهرآلود، از كساني كه تريبون و رسانه در اختيار دارند، خواستند كه بي انصافي را كنار گذاشته و همگي براي حمايت از دولت دست به دست هم بدهند.

در همين راستا و به مناسبت فرارسيدن هفته دولت، برخي از تاكيدات و منويات خاص مقام معظم رهبري كه درباره دولت نهم و خصوصيات يك دولت اصولگرا ايراد شده، در اين مجال منتشر مي شود.

* اساسى‏ترين تكليف دولت، برطرف‏كردن مشكلات زندگى مردم است‏
شهيدان عزيزمان مرحوم آقاى رجايى و مرحوم آقاى باهنر، حقيقتاً دو نمونه برجسته از ياران انقلاب و امام(ره) بودند.(1) اين دو بزرگوار، حقاً و انصافاً از عناصر برگزيده و برجسته اين كشور و اين نظام بودند، امتحان‏داده و دلسوز و مردمى بودند، وجودشان با آرمانهاى انقلاب آميخته بود.(2)
اين دو عنصر خدمتگزار را بايد به‏عنوان عناصر فراموش‏نشدنى در تاريخ دولت و انقلاب خودمان همواره به ياد داشته باشيم(3). اينها شهداى هويت اصلى اسلامى نظامند، چون در مقابل دشمنان ايستادند.(4)
اقتدار ملى كه در حقيقت قدرت دولت است، دو پايه دارد؛ يكى ارتباط واقعى با خدا، يعنى كار براى خدا انجام گيرد و هيچ كس براى جهات مادى و مسائل شخصى، آن را انجام ندهد. ركن ديگر، توجه مردم است؛ "من كان للَّه كان اللَّه له"، "من اصلح ما بينه و بين اللَّه، اصلح اللَّه ما بينه و بين الناس"؛ اگر انسان رابطه خود را با خدا درست كرد، خداوند رابطه او را با مردم درست خواهد كرد.(5)
من به برادران و خواهران توصيه مى‏كنم كه كار را با اخلاص و براى خدا انجام بدهيد، چون كار شما براى اداره يك كشور اسلامى است و اين آن چيزى است كه خداوند متعال، بزرگترين عبادتها را در اين حد نمى‏شناسد.
برادران و خواهران! سعى كنيد در همه برنامه‏ريزيها و در همه تلاشها، نيتتان اين باشد كه رضاى الهى را كسب كنيد، اين ما را هدايت هم خواهد كرد. وقتى ما اين‏طور تصميم بگيريم و اراده بكنيم و بخواهيم، طبعاً دچار برخى اشتباهاتى كه از رفتار خود ما هم ناشى مى‏شود، نخواهيم شد.(6)
وظيفه بزرگ امروز دولت چيست؟ وظيفه بزرگ امروز دولت، برطرف‏كردن مشكلات زندگى مردم است؛ چه مشكلات اقتصادى كه در درجه اول است و چه مشكلات ديگر، كه آن‏ها هم مسائل مردم است. وظيفه اول و اساس تكليف ما به عنوان مسؤول، خدمت به مردم است. مسؤولين كشور براى اين‏كه مشكلات زندگى مردم را بر طرف كنند، بر سر كار آمده‏اند.(7)
دولت بايد خود را به تمام معنا خدمتگزار مردم دانسته، هدفى جز كسب رضاى خدا از راه خدمت به ملت، مخصوصاً قشرهاى محروم و زحمتكش و احقاق حق آنان و رفع ظلم از آنان و بريدن دست متجاوزان به حقوق عمومى و سوء استفاده‏كنندگان و زراندوزان از خدا بى‏خبر، نداشته باشد.(8)

*دولت نهم؛ دولت اصولگرا
اين دولت به عنوان يك دولت "اصولگرا" شناخته شده و رفتار و تلاشى هم كه تا امروز نشان داده و آنچه در عمل و قولش منعكس شده، همين اصولگرايى را نشان مى‏دهد كه ان‏شاءالله خود همين براى كشور و شما بركاتى خواهد داشت.(9) اصولگرايى به حرف نيست، اصولگرايى در مقابل نحله‏هاى سياسى رايج كشور هم نيست. اين غلط است كه ما كشور يا فعالان سياسى را به اصولگرا و اصلاح‏طلب تقسيم كنيم؛ اصولگرا و فلان، نه.
اصولگرايى متعلق به همه كسانى است كه به مبانى انقلاب معتقد و پايبندند و آن‏ها را دوست مى‏دارند، حالا اسمشان هر چه باشد.(10)

*برخى از محسنات دولت نهم‏
تقريبا دو سال است كه شماها مشغول خدمتيد. در اين دو سال، آنچه من از رفتار اين دولت تلقى كردم، اينهايى است كه عرض مى‏كنم و تصور مى‏كنم ناظران برخوردار از انصاف هم - كه اكثريت نزديك به اتفاق ملت ايران هستند - همين دريافتها و برداشتها را داشته باشند؛

*پايبندى به اصول و ارزشها
اولا مسأله پايبندى به اصول و ارزشها است كه خيلى شاخص مهمى است. دولت، هم در قول و شعار - كه مهم است - و هم در عمل، نشان مى‏دهد كه به اصول انقلاب و ارزشهاى انقلاب پايبند است.
اين براى انقلاب ما يك پديده معجزآسا و بى‏نظير است كه ما امروز همان شعارهايى را مى‏دهيم و همان اصول و مبانى‏اى را براى خودمان برنامه عمل قرار داده‏ايم كه در اول انقلاب همانها اعلام شده بود، يعنى در برنامه‏ريزيهاى ما و در خواست ما، هيچ تخطى‏اى از اين اصول صورت نگرفته است. اين خيلى مهم است. روشها تغيير پيدا مى‏كنند، لكن مبانى و اصول باقى مى‏مانند. اين اصول اساسى باقى مانده. همه دشمنى و خصومتى هم كه با انقلاب ما انجام مى‏گيرد، براى بقاى اين اصول است. شايد در مرور زمان و در دوره‏هاى مختلف، غبارهايى بر روى اين اصول نشست، اما امروز انسان مى‏بيند كه اين اصول از هميشه شفافتر، زنده‏تر و برجسته‏تر مطرح است، در زبان شما و در شعارهاى شما و در برنامه‏هايى كه اعلام مى‏كنيد، اينها مطرح مى‏شود و شماها چون مسؤول هستيد، آنچه مى‏گوييد، در مقام حرف باقى نمى‏ماند و يك خط و شيار و عمقى را در جامعه به‏وجود مى‏آورد، اين طبيعت مسؤوليت است. اولين و مهمترين شاخصه دولت شما اين است.(11)

*پايبندى به عدالت‏
دوم، همين پايبندى به عدالت است كه عرض كرديم. ممكن است شماها نتوانسته باشيد - يا تا آخر هم نتوانيد - همه آنچه را كه در مورد عدالت مى‏بايد انجام داد، انجام بدهيد، لكن نفس رويكرد شما به عدالت، چيز بسيار باارزشى است و هر مقدارى كه مى‏توانيد بايستى حركت كنيد كه‏
به راه باديه رفتن به از نشستن باطل
كه گر مراد نجويم به‏قدر وسع بكوشم‏
بهتر از اين است كه انسان اصلا دم از عدالت نزند، عدالت را فراموش كند، عدالت را در لابه‏لاى مفاهيم ديگرى مخفى و گم كند و از ذهن و چشم انسان دور بشود. اينها جايز نيست. وقتى عدالت رو آمد و به عنوان يك معيار و شاخص اصلى مورد توجه قرار گرفت، به‏طور قهرى در برنامه‏ها هم خواهد آمد. پايبندى به عدالت هم، شاخصه بعدى است.(12)

*پايبندى به خدمت و پركارى‏
پايبندى به خدمت هم يكى از شاخصه‏هاى اين دولت است كه قابل ارج‏گزارى و ذكر است.
پركارى اين دولت هم انصافا چيز برجسته‏اى است، حتى بعضيهايى كه مخالف هم هستند، اين را نمى‏توانند انكار كنند، يعنى بى‏انصافيها هرچه هم زياد باشد، نمى‏تواند بر اين حقيقت غلبه پيدا كند كه دولت شما انصافا دولت پركارى است و تلاشتان و كارتان و تحركتان خيلى زياد است. اين بسيار جاى خرسندى دارد. (به هر حال) هيچ لحظه‏اى را براى فعاليت در راه خدا و خدمت به مردم از دست ندهيد.(13)

*شجاعت و قاطعيت‏
خصوصيت ديگر، شجاعت اين دولت و قاطعيت او است. اين كار بزرگى كه شما براى سهميه‏بندى بنزين انجام داديد كه يك قدم اولى است تا يارانه‏ها هدفدار و هدفمند شده و به آن سرمنزل خود هدايت و مصرف بشوند - البته من مى‏بينم در برخى از گوشه‏كنارهاى دولت، خودشان هم گاهى به عظمت اين كار توجه ندارند، خيلى كار، بزرگى انجام گرفته كه اين كار بايستى تا آن منزل آخر پيش برود و نبايد در اين كار هيچ توقفى و اختلالى ايجاد كرد - يا بقيه اقدامهايى كه شده، حاكى از شجاعت و قاطعيت اين دولت است.(14) با ترديد، با تزلزل، با ترس و لرز نمى‏شود كارهاى بزرگ را انجام داد، لازم است با شجاعت وارد شد. البته شجاعت به معناى بيگدار به آب‏زدن نيست. بررسيها بايد انجام بگيرد، فكر صحيح بايد بشود، وقتى به نتيجه رسيديم، بدون ترديد و تزلزل بايستى اقدام كنيد. "و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على الله"؛ مشورتها را بكنيد، بررسيها را بكنيد، جوانب را خوب بسنجيد، وقتى به نتيجه رسيديد، آن‏وقت به خدا توكل كنيد و وارد ميدان بشويد. اين شجاعت لازم است.
البته وارد بعضى از ميدانها شدن، مشكلاتى هم ايجاد مى‏كند، شكى نيست، اما اين مشكلات، مثل مشكلات كندن يك چاه عميق است براى رسيدن به نفت، بدون مشكل كه نمى‏شود. اين مشكلات را همه تحمل مى‏كنند براى اين‏كه به نفت برسند، براى اين‏كه به آب برسند. همين مسأله بنزين از جمله همين كارها است. اين كار شجاعانه‏اى بود، خوب شد انجام گرفت. جوانبش را درست ملاحظه كنند و پيش ببرند. من در گزارشها خواندم، گمانم چهل‏هزار ميليارد تومان، يارانه انرژى مى‏دهيم! اگر ما بتوانيم اين را به‏تدريج كم كنيم، اين مبلغ گزاف و كلان، صرف چه خواهد شد؟ صرف مدرسه، صرف جاده، صرف زندگى مردم، صرف اشتغال، صرف سرمايه‏گذاريهاى گوناگون، به جاى اين‏كه در راه دودكردن كالايى صرف شود كه ما آن را از بيرون وارد كنيم.(15)

*مسأله روحيه تحول‏گرايى و نوآورى و اصلاح‏
از جمله خصوصيات ديگرى كه من يادداشت كرده‏ام در اين‏جا بگويم، مسأله روحيه تحول‏گرايى و نوآورى و اصلاح است. همين‏طور كه الان آقاى رييس‏جمهور گزارش دادند، تغييراتى كه در ساخت عمومى تشكيلات دستگاه و دولت داده مى‏شود، خيلى كارهاى اساسى‏اى است. اصلاح هم واقعا همينها است كه انسان بيايد و در جهت صلاح، بخشهاى مختلف را نگاه كند و ساختها را به‏طور اساسى تغيير بدهد و دگرگون كند.(16)

*عدم انفعال در برابر زياده‏خواهي‌هاى استكبار
يك خصوصيت ديگر هم كه باز جاى ذكر دارد، اين است كه اين دولت در برابر زياده‏خواهيهاى استكبار، دچار انفعال نشد، اين به‏نظر من خيلى مهم است كه در تعامل با دنيا، انسان جاى خودش را بداند، خواست خودش را بداند، نيرو و قدرت خودش را بداند و بداند كه بايد چه‏كار كند. اين ايستادگى در مقابل زياده‏خواهى استكبار و احساس عزتى كه در اين ميدان مى‏شود، به‏نظر من يكى از خصوصيات اين دولت است. اينها خصوصياتى است كه بحمدالله هست.(17)

*سفرهاى استانى‏
موضوعي كه از نظر من در خور توجه است و خوب است قضاوت من در اين مورد در معرض نظر دوستان قرار بگيرد، اين مسأله سفرهاى استانى است. سفرهاى استانى، بسيار كار خوب و برجسته و لازمى بود و من واقعا تعجب مى‏كنم كه بعضيها چطور كارى را كه اين‏جور واضح است كه خوب است، انكار مى‏كنند و زير سؤال مى‏برند. اين براى وزرا، براى رييس‏جمهور، براى عوامل اجرايى و دولت خيلى زحمت دارد و كار بسيار طاقت‏فرسايى است، لكن آنچه محصول اين كار مى‏شود، عبارت است از روشن‏شدن فاصله بين نگاه از دور به حقايق يك كشور و نگاه از نزديك، اين، خيلى فرق مى‏كند. بنده سالها كار اجرايى كرده‏ام و آشنا هستم. انسان دو جور قضايا را مى‏بيند؛
گزارشهاى خوبى كه براى انسان مى‏آيد، گزارشهاى كامل به حسب ظاهر كه هيچ ايرادى هم ندارد و درست هم هست. گزارشها را انسان مى‏خواند و مباحثه هم مى‏كند، لكن آنچه محصول اين گزارشها است، با آنچه محصول نگاه از نزديك است، فاصله بسيار زيادى دارد. ديدن واقعيت، رفتن به مناطقى كه اميد اين را نداشتند كه مسؤولان بلندپايه حتى به ياد آن‏ها بيفتند، كار خيلى بزرگى است و اين كار، خيلى كار باارزشى است. بعضى از شهرهايى كه مسؤولان كشور - رييس‏جمهور و وزرا - به آنجا رفتند، هرگز در طول اين مدتها شايد يك مدير كل را هم نديده بودند كه برود و از آن‏ها احوالى بپرسد، سؤالى بكند، اما ناگهان مى‏بينند رييس‏جمهور جلوى آن‏ها است! اين، خيلى كار مهمى است. مبادا اين كار مهم را خراب كنيد. آنچه انجام گرفت، شروع يك حركت مبارك بود، اما بايد اين حركت تا نهايت خط برود تا آن بركات به طور كامل حاصل بشود. از اينجا به بعد دست مسؤولان اجرايى است. اولا مصوبات اين سفرها موبه‏مو اجرا بشود، هيچ كوتاهى نشود، اما اگر در جايى قابل اجرا نيست - ممكن است گاهى بررسى‏اى براى اقدام به فلان كار در فلان استان يا فلان شهرستان انجام گرفته است، ولى محاسبه كارشناسى‏اش كامل نبوده و بنا نيست انجام بشود - اين را صريح به مردم بگوييد. بگوييد ما تصميم گرفته بوديم اين كار را انجام بدهيم، اما حالا مى‏بينيم به اين دلايل نمى‏شود آن را انجام داد. نگذاريد كارها بماند، نگذاريد اميد مردم نسبت به صداقت و پشتكار و توانايى دولت متزلزل بشود.(18)

*اجتناب از اسراف و ريخت‏وپاش‏
"اجتناب از اسراف و ريخت‏وپاش" كه جزو برنامه‏هاى بسيار خوب شماها است.(19)

* شايسته‏سالارى و نظارت بر عملكرد زيرمجموعه‏
"شايسته‏سالارى"، "نظارت بر عملكرد زيرمجموعه" و "تلاش بى‏وقفه براى اين خدمات" كه انصافا اين مورد در اين دولت برجسته است. اين تلاش بى‏وقفه را حقيقتا همه شاهدند و ما هم شاهديم. اين حركت پرتلاشى كه همه دولت - به خصوص شخص آقاى رييس‏جمهور - نشان مى‏دهند، خيلى باارزش است.(20)

*سهام عدالت، صندوق مهر رضا، ادامه طرحهاى نيمه‏تمام و...
يك نكته ديگر هم، كارهاى خوبى است كه در زمينه اقتصاد انجام گرفته، مثل اين سهام عدالت، ادامه طرحهاى نيمه‏تمام، نوع عدالت در ارائه تسهيلات بانكى، صندوق مهر رضا و امثال اينها - محتوا و فوايد اين كارها را با شكل صحيح براى مردم بيان كنيد تا معلوم شود اين كارها انجام گرفته است. البته ما بارها گفته‏ايم، آمدن و نشستن و پشت ميكروفون يا جلوى دوربين حرف‏زدن، اين كافى نيست، يك مقدارى برنامه‏سازى و ارائه مطلب به شكل هنرمندانه لازم است.(21)

*توصيه‏ها و سفارش‏ها
وظيفه‏تان در قبال اين موفقيتها چيست؟ وظيفه‏تان شكر است، شكر خدا است. مبادا كسى از شما تصور كنند كه شما بوديد كه اينها را انجام داديد، نه، خداى متعال بود كه به شما اين توفيق را داد. هركارى كه شما كرديد به توفيق الهى بود، با قوتى بود كه خدا به شما داده بود، با شوقى بود كه خدا در دلتان گذاشته بود، با فرصتى بود كه خدا براى خدمتگزارى به شما داده بود. مبادا غرور ما را بگيرد كه يكى از بزرگترين لغزشگاهها غرور است. انسان به مرور اشتباهات خودش را درك مى‏كند، زود درك نمى‏كند. آن اشتباهات به ما درس مى‏دهد كه اگر يك‏جايى، موفقيتى هم از ما ديده شد و كار خوب و درستى هم اگر از ما سر زد، اين جز به توفيق الهى و به كمك الهى نبوده. بنابراين در چاله غرور نيفتيد كه بيرون آمدن از اين چاله خيلى دشوار است و كمك الهى را لازم دارد. ضمنا به آنچه شده، بسنده نكنيد، البته سفارشهايى هم داريم كه عرض مى‏كنيم.

*توجه به سند چشم‏انداز
سفارش اول ما مسأله "سند چشم‏انداز" است. سند چشم‏انداز، يك مسأله فرادولتى است، مال اين دولت و آن دولت و اين سياست و آن سياست و اين جريان و آن جريان نيست، محصول يك كار فشرده و متراكم است، كار كارشناسى‏شده است و درست هم هست. اين سند، در واقع برنامه كلان بيست‏ساله ما است و يك سند به معناى حقيقى كلمه است. آنچه در اين سند گفته شده، تعارف نشده. بايد در همه برنامه‏ريزيها - چه در قانون‏گذارى كه قانون‏گذارها مسؤولش هستند، چه در اجرا و مقررات اجرايى كه شماها مسؤولش هستيد - سند چشم‏انداز را مورد ملاحظه قرار بدهيد، بسنجيد و ببينيد كجاها در جهت سند چشم‏انداز نيست، آن‏جا را تصحيح كنيد و نگذاريد زاويه بخورد.(22)
نبايد تصور شود كه اين سند يا سياستهاى كلى را كسانى نشسته‏اند و دارند تنظيم مى‏كنند، نه. درست است كه اينها يك فرايندى دارد و از يك جاهايى شروع مى‏شود، ليكن آن كسى كه در اين زمينه كار و فكر مى‏كند و تصميم مى‏گيرد، خود رهبرى است، اين سياستها، سياستهاى رهبرى است. اينها چيزهايى است كه با توجه به همه جوانب ملاحظه شده و اين سند چشم‏انداز درآمده است و بر اساس سياستهاى كلى‏اى كه در اين مدت وجود داشته، اعلام شده است. اينها بايد در برنامه‏ها رعايت شود و نبايد تخلف شود. البته ممكن است بعضى از تاكتيكها به ظاهر با سياستها متناسب نباشد، اما انسان دقت كه بكند، مى‏بيند اين تاكتيك در نهايت به همان چيزى كه در سياستها يا در سند چشم‏انداز ترسيم شده است، برمى گردد. ما از اين امتناعى نداريم. مثل اين‏كه شما با اتومبيل داريد به طرف شرق حركت مى‏كنيد، يك جا جاده پيچ مى‏خورد، اگر كسى آنجا نگاه كند، مى‏بيند جاده به طرف غرب يا شمال يا جنوب مى‏رود، اما اين پيچ طبيعى جاده است. بعد از اينجا كه عبور كرديم، باز به همان مسير طبيعى مى‏رسيم. اين‏طور حركتها و مانورهاى تاكتيكى و بين‏راهى را ايراد نمى‏گيرم، اما جهتگيرى حتما بايد جهتگيرى سند چشم‏انداز باشد.(23)

*تقويت كار كارشناسى‏
سفارش دوم مسأله تقويت كارشناسى است. من حرفهايى را كه مخالفان شما و منتقدان باانصاف و بى‏انصاف شما در زمينه كارشناسى‏نشده بودن كارهاى دولت ذكر مى‏كنند، هيچ جدى نمى‏گيرم و آن‏ها ملاك قضاوت من نيست، چون مى‏بينم كه يك جاهايى كارهاى كارشناسى بسيار خوبى هم انجام مى‏گيرد، اما مى‏خواهم تأكيد كنم بر اين‏كه كار كارشناسى را حقيقتا جدى بگيريد، به خصوص در كارهاى مبنايى و بنيانى، مثل مسأله برنامه‏ريزى و بودجه‏نويسى يا مسأله شوراها و امثال اينها. اينها كارهاى بنيانى و ماندگار است، يعنى بايد بماند. اگر كار كارشناسى عميق دقيق همه‏جانبه متبحرانه‏اى انجام گرفت، اين كار ماندگار خواهد شد و الا اگر چنانچه گوشه كارشناسى‏اش ساييده بود، زحمات شما به هدر خواهد رفت. البته در اين كار كارشناسى، مسأله تعامل با نخبگان هم - كه من مكررا هم به شماها گفته‏ام و هم با آقاى رييس‏جمهور مكرر صحبت شده - مطرح مى‏شود، يعنى از نخبگان استفاده كنيد. نخبگان كشور زيادند و در اين جمع و جمعهاى مرتبط با اين جمع هم منحصر نمى‏شوند. ما انصافا آدمهاى نخبه در كشور كم نداريم، در دانشگاهها هستند، در محيطهاى كارى و تحقيقاتى هستند. گاهى كه انسان با افراد نخبه برخورد مى‏كند، مى‏فهمد كه همه هم آماده و مشتاقند و دلشان مى‏خواهد كمك كنند، جويا و خواهان اينها باشيد. البته اين بايد در عمل نشان داده بشود تا نخبگان بيايند و خودشان را عرضه كنند كه يك مسأله مهمى است.(24)
من بارها در دولتهاى قبل و شايد با بعضى از شما دوستان هم در جلسات خصوصى و غير خصوصى گفته‏ام كه گاهى كارشناسى‏هاى مغرضانه، پوست خربزه زير پاى مسؤولان است. به عنوان يك كارشناس، يك كاغذ را روى ميز انسان مى‏لغزانند و اين مى‏شود يك سندى كه آدم بايد دنبالش برود، اما آدم نمى‏فهمد از كجا آمده است. من از اين قبيل ديده‏ام. اما اين يك روى قضيه است، روى ديگر قضيه اين است كه همه به كار كارشناسى احتياج داريم. كار بدون كارشناسى، ابتر و عقيم و خنثى خواهد بود. اين حرف موجب نشود كه ما به كار كارشناسى بى‏اعتنايى كنيم. كارشناسان يم انسانى كشور هستند، حتما از نظر كارشناسى اين افراد صادق و مؤمن استفاده كنيد. كار بدون كارشناسى نبايد انجام بگيرد.(25)

*عدالتخواهى، عدالت‏گسترى و عدالت‏محورى در همه برنامه‏ريزى‏ها
يكى از شعارهاى اين دولت، عدالت است. عدالت يقينا محور انقلاب بود، در اين شكى نيست. هيچ دولتى هم از اول نيامده صريحا بگويد (كه) من نمى‏خواهم طبق عدالت رفتار كنم، ليكن من بايد از آقاى احمدى‏نژاد تشكر كنم كه ايشان كار جديدى كردند، عدالت‏محورى را به عنوان يك شعار وسط گذاشتند، اين كار خيلى بزرگى بود. وقتى كه ايشان تبليغات انتخاباتى مى‏كردند، به افراد خانواده خودم مى‏گفتم (كه) اگر آقاى احمدى‏نژاد رأى هم نياورد، اين خدمت بزرگ را به انقلاب كرد كه شعار عدالت‏محورى را مطرح كرد، نگذاشت به فراموشى‏سپردن اين شعار، يك سنت بشود. اين شعار مطرح شد و ذهن‏ها را به خودش متوجه كرد. خوشبختانه مردم هم فهميدند، خواستند، دوست داشتند و رأى دادند. اين كار، كار مهمى است. بنابراين عدالت‏محور بودن اين دولت، حرف بزرگى است، طرح اين شعار به عنوان محور حركت دولت، يك كار جديد است، خودش يك تحول است، به اين پايبند باشيد.
براى تحقق عدالت، خيلى كار شده است. از اول انقلاب، همه فعاليت‏هايى كه به نفع طبقات محروم انجام گرفته، يعنى بردن امكانات رفاهى، امكانات آموزشى و امكانات بهداشتى به اقصى نقاط كشور - كه واقعا از بس زياد است، قابل شمارش نيست - در جهت عدالت بوده است. حقا و انصافا اين خدمت‏رسانى، اوضاع را زير و رو كرده. كسانى كه در دوره قبل، اوضاع طبقات محروم را ديدند، مى‏توانند بفهمند. من خودم در نقاط محروم بودم و جاهاى محروم را در آن دوره ديدم، حالا هم كه خيلى اوقات رفتم و از نزديك ديدم، واقعا زير و رو شده. همين زيرساخت‏هاى عظيمى كه براى استفاده عموم است، همه اينها كمك به عدالت است، در اين ترديدى نيست، منتها نبايد ارزش عدالت به عنوان يك ارزش درجه دو كم‏كم در مقابل ارزشهاى ديگر به فراموشى سپرده شود، در نظام ما اين خطر وجود داشته است. ارزش‏هاى ديگر هم خيلى مهم است، مثلا ارزش پيشرفت و توسعه، ارزش سازندگى، ارزش آزادى و مردم‏سالارى. مطرح‏كردن ارزش عدالت مطلقا به معناى نفى اينها نيست، اما وقتى ما اين ارزش‏ها را عمده مى‏كنيم و مسأله عدالت و نفى تبعيض و توجه به نيازهاى طبقات محروم در جامعه كمرنگ مى‏شود، خطر بزرگى است، اما با عدالت‏محور بودن يك دولت، اين خطر از بين مى‏رود يا ضعيف مى‏شود.
عدالت را واقعا محور همه برنامه‏ريزى‏هاى خودتان قرار دهيد و ببينيد در بخش‏هاى مختلف چگونه مى‏شود آن را تأمين كرد. در اين زمينه، به خصوص سازمان مديريت و برنامه‏ريزى نقش خيلى زيادى دارد و بعد هم بخش‏هاى مالى و اقتصادى دولت و بخش خدماتى و ديگر بخش‏ها.(26)
اين كه ما برنامه رشد اقتصادى درست كنيم و بگذاريم بعد از حاصل‏شدن دو، سه برنامه رشد اقتصادى، به فكر عدالت بيفتيم، منطقى نيست. رشد اقتصادى بايد همپاى عدالت پيش برود، برنامه‏ريزى كنند و راهش را پيدا كنند. حالا عدالت چيست؟ البته ممكن است در معناكردن عدالت، افرادى، كسانى يا گروههايى اختلاف نظر داشته باشند، اما يك قدر مسلمهايى وجود دارد؛ كم‏كردن فاصله‏ها، دادن فرصتهاى برابر، تشويق درستكار و رها، مناطق دوردست كشور و مناطق فقير را مثل مركز كشور زير نظرآوردن، منابع مالى كشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالك اين منابع دانستن، از قدر مسلمها و مورد اتفاقهاى عدالت است كه بايد انجام بگيرد. بنابراين، عدالت يك اصل است و نيازمند قاطعيت. عدالت، با من بميرم، تو بميرى درست نمى‏شود، عدالت، با تعارف درست نمى‏شود، اولا قاطعيت مى‏خواهد، ثانيا ارتباط با مردم مى‏خواهد، ثالثا ساده‏زيستى و مردمى‏بودن لازم دارد و بالاتر از همه، خودسازى و تهذيب مى‏خواهد، اين هم جزو پيش شرطها و پيش نيازهاى اجراى عدالت است.(27)
بايد خيلى كار كرد تا اين‏كه عدالت تحقق پيدا كند. عدالت جغرافيايى، عدالت طبقاتى، عدالت در زمينه‏هاى مسايل اقتصادى، عدالت در زمينه‏هاى مسايل فرهنگى، عدالت در جايگزين‏شدن و جاى‏گرفتن در مسؤوليتها و مناصب و عدالت در قضاوتهاى ما - نه فقط قضاوتى كه قاضى در دادگاه مى‏كند، بلكه داوريهايى كه ما نسبت به اشخاص و قضايا مى‏كنيم - اينها همه عدالت است و عدالت در آن‏ها نقش دارد. عدالتخواهى و عدالت‏گسترى به معناى همه اينها است.(28)

*تقويت تعامل منطقى و صحيح با ديگر قوا
سفارش ديگر من، مسأله تعامل با ديگر قوا است. خوشبختانه امروز روابط قوه مجريه با قوه مقننه و قوه قضاييه روابط خوبى است، لكن در بدنه بايد اين تعامل تقويت بشود، يعنى كوشش بشود كه تعامل منطقى و صحيح برقرار شود. ر كند، نه، مجلس بايد به وظايفى كه نسبت به دولت دارد، سخت‏گيرانه، منتها خيرخواهانه عمل كند. دولت هم مطلقا از اختيارات خودش نبايد عدول بكند و بايد از اختياراتى كه قانون و قانون اساسى به او داده، حداكثر استفاده را در قبال ساير قوا بكند، اما روح تعامل، روح توافق و سازگارى بايد بر هر سه دستگاه حاكم باشد.(29)
بالأخره شما و مجلس و قوه قضاييه، يك واحديد و يك كل هستيد، ناچار بايد با هم تعامل كنيد. اين هم نمى‏شود كه اين قوه، تقصير را بر گردن آن قوه بيندازد و آن قوه تقصير را بر گردن اين قوه بيندازد. بالاخره در مجموع، حالا بنده كه بر حسب قانون، مسؤوليت تنظيم قوا را بر عهده دارم، وقتى اين‏طور مى‏بينم، به اين نتيجه مى‏رسم كه يك خرده تقصير اين قوه است و يك خرده تقصير آن قوه است. وقتى كه اين‏طورى شد، طبعا يك ذره اين بايد جلو بيايد، يك ذره آن بايد جلو بيايد. بدون هماهنگى با قواى ديگر، شما نمى‏توانيد كار را پيش ببريد و حتما بايستى اين تعامل و هماهنگى و اعتماد را به‏وجود آوريد كه اين اعتماد از يك طرف، اعتماد از طرف ديگر را هم به وجود بياورد. البته بديهى و طبيعى است كه وقتى انسان با يك طرفى مى‏خواهد تعامل كند كه در آن طرف هم اراده‏هاى مختلفى وجود دارد، نبايد انتظار داشته باشد كه همه اراده‏ها و زبانها در آن طرف، به اين اعتماد و خوش‏اخلاقى‏اى كه شما نشان داديد، توجه كنند، نه، حالا بالاخره يك گوشه‏اى هم يك صدايى در مى‏آيد، اما اصل را بر اين بايد گذاشت، هم آن‏ها بايد به شما اعتماد كنند، هم شما بايد به آن‏ها اعتماد كنيد. ميثاق همه ما قانون اساسى است و يك وظايف تعريف‏شده‏اى در قانون اساسى كشور وجود دارد. يك كارى بر عهده مجلس است كه بايد انجام بدهد، دولت ناگزير بايستى از آن تبعيت كند. اختياراتى هم بر عهده دولت گذاشته شده است، مجلس و قواى ديگر حق ندارند در آن‏ها دخالت كنند. هر كدام يك محدوديت و مسؤوليت تعريف‏شده‏اى دارند و بر اساس همين بايستى تعامل داشته باشيد. بالاخره قانون و مجلس و اينها اهميت كمى ندارند.(30)

*رفع مظلوميت از فرهنگ و پيرايش چهره فرهنگى كشور
بخش فرهنگ انصافا بخش مظلومى است. واقعا مسأله فرهنگ را دست كم نگيريد. خيلى از مشكلات جامعه ما با فرهنگ‏سازى حل مى‏شود. توجه بكنيد كه امروز، عمده قواى دشمنان ما در جبهه فرهنگى دارد كار مى‏كند. اين جنگهاى روانى، اين فعاليتهاى فرهنگى، اين بودجه‏هاى پنهان و آشكارى كه براى منحرف‏كردن ذهنها مى‏گذارند، همه‏اش مربوط به مسأله فرهنگ است. فرهنگ مثل هوا است كه انسان وقتى‏كه اين هوا را استنشاق كرد، با هوايى كه استنشاق كرده و با آن جانى كه گرفته، مى‏تواند دو قدم بردارد و جلو برود، بقيه كارها همه برخاسته از آن چيزى است كه شما استنشاق كرده‏ايد. اگر چنانچه يك جايى، هواى مسمومى تزريق بشود، نتيجه‏اى كه در اندامها ديده خواهد شد، تابع آن مسموميتى است كه در اين هوا است. اگر فضا را با دود يا مخدرى تخدير كنند، وقتى شما آن را استنشاق كرديد، رفتار شما متناسب با آن چيزى خواهد شد كه استنشاق كرده‏ايد، فرهنگ يك چنين حالتى دارد. فرهنگ را دست كم نگيريد، خيلى مهم است. بنابراين صرف وقت كنيد و در بودجه هم برايش پول و فصول قابل توجهى بگذاريد تا جهت ارزشى به فرهنگ بدهيد. از جمله كارهايى كه مسؤولين فرهنگى دولت خيلى بايد به آن بپردازند و واقعا يك دقيقه را در آن فروگذار نكنند، اين است كه به فرهنگ عمومى جامعه و ابزارها و وسائل فرهنگى، جهت ارزشى بدهند، چون تلاش زيادى شده تا جريانهاى فرهنگى و عاملهاى فرهنگى - هنر و ادبيات و شعر و سينما و بقيه - در جهت غير ارزشى حركت كنند و راه بيفتند. شما بايد كمك كنيد و همه تلاشتان را بكنيد كه به تحركات فرهنگى كشور در جهت ارزشى جهت بدهيد.(31)
اهميت كار فرهنگى نبايد مورد غفلت قرار گيرد. در كار فرهنگى هيچ وقفه و تعللى جايز نيست، چون بيشترين تلاش دشمنان بر روى جامعه و ملت و كشور ما، تلاش فرهنگى است. اين مبالغه نيست! بيشتر و پرحجم‏تر و مؤثرتر از تلاشهاى سياسى و امنيتى، تلاش فرهنگى است. علت هم اين است كه آن‏ها مى‏دانند اگر در تلاشهاى فرهنگى عليه انقلاب موفق و پيروز شوند، بقيه كارها براى آن‏ها آسان خواهد شد، لذا روى اين متمركزند. ما مطلقا نبايستى توقف داشته باشيم، بايد پيش برويم. هيچ سطحى‏نگرى جايز نيست. ظاهرگرايى و عوام‏زدگى در كار فرهنگى جايز نيست. كار فرهنگى بايستى مدبرانه، عميق، با حوصله و از سوى آدمهاى باصلاحيت و كارشناسهاى حقيقتا وارد، در همه شعبه‏ها و شاخه‏هاى گوناگون فرهنگى مورد توجه قرار بگيرد.(32)
پيرايش چهره فرهنگى كشور، يكى از مسائل عمده ما است. چهره فرهنگى كشور بايد چهره نورانى، اسلامى و كاملا منطبق با فضيلتهاى اخلاق اسلامى باشد، اين يكى از خلأهاى ما است. البته، دولت و مجلس اصولگرا مى‏توانند با شكر آن نعمتهايى كه عرض كرديم - پافشارى بر اصول و كار مستمر - بر حجم اين توفيقات بيفزايند و از اين خلأها پى در پى بكاهند.(33)

*مهار تورم و گرانى‏ها
يك مسأله هم كه باز يك مسأله موردى است كه مى‏خواهم عرض بكنم، مسأله اين گرانيها است، واقعا فكرى برايش بكنيد. گرانيها - به خصوص در مسأله مسكن و برخى از كالاها - واقعا وجود دارد و به مردم فشار مى‏آورد. البته حل مسأله گرانى، يك كار ريشه‏اى است. بديهى است كه مهار تورم، يك كار علمى، ريشه‏اى و بنيانى است كه مقدمات و اصولى دارد و تا آن اصول انجام نگيرد، خواهد بود، منتها كارهاى ضربتى هم بايد انجام داد. بالاخره نمى‏شود نشست تا اين كارهاى بنيانى، يك روزى به نتيجه برسد، نه، واقعا يك فكرى بكنيد، كارى بكنيد. حالا من نمى‏خواهم در آن زمينه كه چه كار خواهيد كرد، پيشنهاد كنم. البته اين را هم بگوييم كه در گرانى، هم عوامل واقعى و هم عوامل كاذب و روانى دخالت دارند، گاهى يك كلمه حرف و يك تصميم نادرست و نسنجيده، ناگهان اين موج گرانى را تحريك مى‏كند و تورم را در بخشهاى مختلف بالا مى‏برد و انتظاراتى را به وجود مى‏آورد كه اميدواريم ان‏شاءالله اين را هم بتوانند آقايان دنبال كنند.(34)

*مسأله اشتغال‏
ما نيازهاى فورى‏اى داريم كه برآورده‏نشدن آن نيازها، جزو نقاط منفى و مشكلات ما است. در كشور خلأهاى خطرناكى وجود دارد. مسأله اشتغال، مسأله مهم ما است. در دولت قبلى هم من روى مسأله اشتغال خيلى تكيه كردم و براى راه‏اندازى جريان اشتغال، با دولت خيلى همكارى و كمك كردم. الان هم مسأله اشتغال براى ما، يك مسأله اساسى است. مسأله تورم، مسأله مناطق محروم، مبارزه با فساد، مسائل مهمى است و نمى‏توانيم اينها را رها كنيم.(35)

*عدم غفلت از كارهاى زيربنايى و بلندمدت به‏خاطر مشكلات جارى‏
نكته مهم ديگر اين است كه از برنامه‏ها و اقدامهاى بلندمدت به خاطر مشكلاتى كه به صورت جارى و روزمره و همين‏طور متعاقب يكديگر براى دولت مطرح مى‏شود، غفلت نشود. همان‏طور كه گفتيم، مطالبات متراكم از گذشته زياد هست كه حالا يا كوتاهى شده يا نتوانسته‏اند يا به هر دليل ديگر انجام نگرفته و مردم آن‏ها را مى‏خواهند، اما اين موجب نشود كه ما از كارهاى مهم و زيربنايى و بلندمدت غفلت كنيم.(36)

*برخورد قاطع و بادرايت با فساد و تخلفات مالى‏
مسأله ديگر، مبارزه با فساد همراه با قاطعيت است. الان خوشبختانه رويكرد دولت و آقاى رييس‏جمهور طورى بوده كه كسانى كه تمايل به فساد دارند، مرعوبند، اما اگر كار صحيح و واقعى انجام نگيرد، كم‏كم اين رعب شكسته مى‏شود و اين ابهت از بين مى‏رود، ميل به فساد در يك جاهايى وجود دارد.(37)
"فساد" مثل رخنه‏ها و تركهايى است كه در يك استخر واقع مى‏شود. شما لوله‏هايى چندين اينچى را مى‏گذاريد و مرتب از اينها به داخل استخر آب مى‏ريزيد، اما پر نمى‏شود - اين همه تلاش، به جايى نمى‏رسد - چرا؟ چون رخنه و ترك وجود دارد و آبها بدون اين‏كه جمع شود تا قابل هدايت‏شدن باشد، به آنجايى كه بايد هدايت شود، هدر مى‏رود، فساد اين‏گونه است.(38)
با فساد و تخلفات مالى بى‏محابا برخورد كنيد. البته عرض كرديم بى‏محابا و با شجاعت و قاطعيت برخوردكردن، معنايش بى‏درايتى در نوع برخورد نيست! اينها را بايد با هم جمع كنيد. هر دو طرف اين كفه متوازن بايستى ديده بشود.(39)

*شكوفايى و رونق اقتصادى و رسيدگى به زندگى مردم‏
(اصل ديگر) شكوفايى اقتصادى است، رسيدگى به زندگى مردم است و رسيدگى به اقتصاد كشور. ما احتياج داريم كه از سرمايه‏گذارى حمايت بشود، كارآفرينى بشود، توليد داخلى ترويج بشود، با قاچاق و فساد مجدانه مبارزه بشود، اشتغال به عنوان يك مبناى اصلى و يك هدف مهم دنبال بشود، ثبات و شفافيت و انسجام سياستها و مقررات اقتصادى انجام بشود - مقررات اقتصادى‏اى كه امروز يك چيزى بگوييم، فردا عوضش بكنيم، فايده‏اى ندارد - مقررات اقتصادى و قوانين ما بايد هم ثبات داشته باشند كه مردم بتوانند روى آن برنامه‏ريزى كنند، هم بايد منسجم باشد و با هم بخواند و شفاف باشد. بازاريابى جهانى، يكى از مهمترين وظايف براى رونق اقتصادى كشور است - كه جزو كارهايى است كه ما نكرده‏ايم و جزو كم‏كاريهاى ما است - و اطلاع‏رسانى ر داشته باشيم. البته برنامه‏هاى راهبردى اساسى كشور نبايد از نظر دور بماند، مسأله ذخاير ارزى مطمئن كه كشور بتواند با شوكهاى اقتصادى و ارزى مقابله كند، تأمين منابع توليد و سرمايه‏گذارى، برنامه‏هاى راهبردى توليد و انتقال آب و انرژى در كشور، جزو مسايلى است كه ما در چند سال آينده به شدت نيازمان به آن‏ها محسوس خواهد شد، اينها بايستى با جديت دنبال بشود، اينها جزو همان مقوله رونق اقتصادى كشور است.
پرداختن به همكاريهاى منطقه‏اى - همين كارهايى كه الان انجام مى‏گيرد، اكو، شانگهاى و... - چيزهاى لازمى است. ما اين چيزها را بايد با جديت دنبال كنيم و همت بگماريم. از نفت هم بايد استفاده بهينه كنيم. كارشناسها مى‏گويند (كه) اين پنجاه، شصت ميلياردى كه ما از طريق فروش نفت به دست مى‏آوريم، با نهصد ميليارد دلار صادرات و معامله و تجارت به دست مى‏آيد، اين خيلى مهم است. ما اين درآمد را كه از طريق نفت به دست مى‏آوريم، صرف مسايل روزمره زندگى مى‏كنيم، اين، معنى ندارد، بايست اينها با محاسبه صحيح انجام بگيرد.(40)

*جدى‏گرفتن نهضت علمى در كشور
به همين مناسبت و در همين جهت، من به مسأله علم و تحقيقات بپردازم. خيلى بايد به مسأله نهضت علمى در كشور اهميت داد، بايد آن را جدى گرفت. هيچ كشورى از جمله كشور ما نخواهد توانست به آرزوهاى ملى و بزرگ خود دست پيدا كند، مگر آن‏وقتى كه در مسابقه علمى بتواند يك جايگاه و رتبه‏اى پيدا كند. عقب‏ماندگى علمى، حتما عقب‏ماندگى سياسى، اقتصادى و فرهنگى را به‏دنبال خود دارد. اين وحشى‏هايى كه امروز دنيا را در قبضه خودشان گرفته‏اند و حقيقتا بويى از انسانيت و معنويت نبرده‏اند، به بركت علم است كه توانسته‏اند اين تسلط را پيدا كنند، علم را ياد گرفتند. من مكرر گفته‏ام: مثل يك آدم چاقوكشى كه عاقل است، قداره‏بند و چاقوكش است، مى‏رود يك علمى را ياد مى‏گيرد و به بركت اين علم، همان چاقوكشى را هم از دست نمى‏دهد! اينها همين‏طورند. آدم مى‏بيند، اينها حقيقتا چاقوكش‏هاى دنيايند، اين مستكبرين، قداره‏بندها و عربده‏كش‏هاى دنيايند، منتها به علم مجهزند.
خودتان را عالم كنيد. كشورتان و ملتتان را در قافله علم جلو ببريد. ما در اين زمينه عقب‏ماندگى داريم. لعنت خدا بر آن كسانى كه در هنگام خود، اولويت علم و تحقيق را در اين كشور نفهميدند و كشور را عقب نگه داشتند، بعد هم ديگر آن همتهاى والا در اين كشور ديده نشد كه بتواند عقب‏ماندگى را جبران بكند. حالا انقلاب شد، انقلاب به كلى ورق را برگرداند و مسير را عوض كرد. ما مى‏توانيم اين عقب‏ماندگى را جبران كنيم. البته اگر بخواهيم عينا همان خطى را كه ديگران رفتند، دنبال بكنيم، دائما و تا ابدالدهر از آن‏ها عقب خواهيم ماند. راههاى ميانبر وجود دارد. آفرينش الهى راههاى تو در توى عجيب و غريبى دارد، آن‏ها را بايد كشف كرد. همه اين پيشرفتهاى علمى، كشف راههاى ميانبر است. اينقدر راههاى ميانبر وجود دارد كه اگر شما آن‏ها را پيدا كرديد و كشف كرديد و پيش رفتيد، خواهيد توانست ناگهان خودتان را در آن منزل مقدم اين مسابقه بيابيد و پيدا كنيد. البته پيدا كردن راه ميانبر بدون داشتن مقدمات علمى، امكان‏پذير نيست. مقدمات علمى را بايد گذراند و مردم را بايد عالم و دانشمند كرد، منتها كار تحقيق را بايد جدى گرفت.(41)

*توجه به نيازهاى معنوى مردم‏
نكته ديگر هم اين است كه مسأله نيازهاى مادى مردم با نيازهاى معنوى مردم، بايد با هم ديده شود، يعنى دولت اسلامى فقط به شكم و مسكن و آسايش و آرامش ظاهرى زندگى مردم اكتفا نمى‏كند، به اخلاق آن‏ها، به دين آن‏ها، به صراط مستقيمى كه جوانهاى آن‏ها بايد بروند، به آموزش و پرورش آن‏ها، به رشد علمى آن‏ها، به رشد دينى و تقوايى آن‏ها هم اهميت مى‏دهد. اين‏جور نيست كه ما بگوييم آن ديگر كار دولت نيست، نه، دولت بايد بسترهاى لازم را براى سريان و جريان انديشه درست و اخلاق فاضله در كشور به وجود بياورد. اين خود در عين اين‏كه يك كار فرهنگى است، يك كار سياسى هم هست.(42)

*حفظ استقلال سياسى‏
استقلال سياسى، خيلى مهم است، اين، جزو مبانى اصولى نظام است. اين استقلال، استقلال سياسى، اقتصادى و فرهنگى است. ما بايد اين بندهاى اختاپوس فرهنگى تحميل‏شده به وسيله غرب را از دست و پاى خودمان باز كنيم، اين هم يكى از اصول ما است. آن حركتى، آن جريانى، آن شعارى و آن برنامه‏ريزى‏اى كه در آن استقلال كشور و ملت ديده نشود، اصولگرايانه نيست.(43)

*اعتزاز به اسلام‏
"اعتزاز به اسلام" يكى از شاخصه‏هاى اصولگرايى است. ما در دوران اين بيست‏وهفت سال، بعضى از مسؤولان نظام اسلامى را ديده بوديم كه خجالت مى‏كشيدند يك حكم اسلامى يا يك جهت‏گيرى اسلامى را صريحا بر زبان بياورند! به اسلام اعتزاز داشته باشيد. آنچه را كه اسلام به ما آموخته، اگر ما درست ياد گرفته باشيم و دچار كج‏فكرى و انحراف و غلطفهمى نشده باشيم، چيزى است كه بايد به آن افتخار كنيم.(44)

*برجسته و شفاف‏كردن هويت اسلامى در دنياى اسلام‏
از جمله وظايف مهمى كه بر عهده دولت و نظام جمهورى اسلامى است، اين است كه هويت اسلامى را در دنياى اسلام برجسته و شفاف كنيم تا اين يك معيارى باشد در جلوى چشم ملتهاى مسلمان، تدين دور از خرافه و كاوش در منابع دينى و نوآورى. پرچم برادرى اسلامى را با همه ملتهاى اسلامى بلند كنيم و فضيلتهاى اخلاقى را در جامعه رشد بدهيم؛ همكارى، گذشت، كمك، صبر، حلم، اينها خلقيات اسلامى است، اينها را در جامعه رشد بدهيم. اين، همان ايمان و هويت اسلامى و انقلابى است كه اصل اول است.(45)

*قانون‏گرايى‏
"قانون‏گرايى"، "شجاعت و قاطعيت در بيان و اعمال آنچه كه حق است"، (يكى از شاخصه‏هاى اصولگرايى مى‏باشد كه بايد بدان عمل نمود).(46)

*سالم‏سازى و آسيب‏زدايى دستگاه دولت‏
يك نكته ديگر، مسأله سالم‏سازى دستگاه دولت است، يعنى آسيب‏زدايى كه به ر من، جزو كارهاى خيلى سخت است. از جمله كارهايى كه طبق تجربه ما واقعا سخت است، سالم‏سازى اين دستگاه عظيم ادارى و ديوانى و به اصطلاح بوروكراسى است كه در كشور وجود دارد. اگر بتوانيد اين مشكل را يك طورى حل و علاج كنيد، حقيقتا كار كارستانى انجام داده‏ايد و خيلى باارزش است.(47)

*استفاده از مديران شايسته و بااخلاص سابق در چرخه مديريتى كشور
ما الان در طول اين سالهاى متمادى، بالأخره افراد زيادى داشته‏ايم كه در اين چرخه مديريتى كشور ورز رفيتى است و از اين ظرفيت بايد استفاده كرد. در هر رده‏اى از مسؤوليتها كه مى‏توانيد اعتماد كنيد، حتما از اين مديريتها استفاده كنيد، اينها به درد بخورند. البته يك وقتى آدمى است كه عناد و دشمنى دارد، بناى بر اخلال و كارشكنى دارد، بديهى است كه از او نمى‏توان استفاده كرد. اما وقتى يك مدير شايسته و آدم بااخلاصى است و به كشور و اهداف كلان ام و اينها علاقه‏مند هم است، از اين ظرفيت مديريتى حتما استفاده كنيد. اينها به تدريج جمع شده‏اند و نبايد آسان از دست داد.(48)

*تأمين عزت ملى‏
نكته بعد، تأمين عزت ملى است. يك ملت اگر احساس عزت كرد، پيشرفت خواهد كرد و خواهد باليد، اما اگر توسرى خورد، استعدادها در او خفه خواهد شد. عزت ملى و آنچه را كه امروز به آن غرور ملى گفته مى‏شود - البته تعبير "غرور" با توجه به معناى لغوى‏اش خيلى رسا نيست، اما رايج است - بايد در ملت تقويت كرد تا احساس عزت و توانايى كند. آنچه مايه عزت يك ملت است، مثل تراث عظيم فكرى و فرهنگى و علمى در مقابل چشم آن‏ها قرار مى‏گيرد، شخصيت‏هاى برجسته‏شان، گذشته روشن‏شان، استعداد والايشان.(49)

*ديپلماسى جهت‏دار، برنامه‏دار، پخته و اثرگذار
در زمينه مسايل سياسى هم كارهاى زيادى شده و بيان هم كردند، ما هم تأكيد و اصرار مى‏كنيم همين مسأله تحرك ديپلماسى، جهت‏دار، برنامه‏دار، پخته، نافذ و اثرگذار باشد. ما هر چه در زمينه ديپلماسى، تحرك‏مان بيشتر باشد، بهتر است. اين سفرهاى خارجى، ملاقاتهاى خوب و گفتگوهاى تلفنى، همه‏اش كارهاى لازم امروز ما است. هر چه حجم و كيفيت اينها را بالا ببريد، بهتر است. مسأله ديپلماسى مهم است، البته همين‏طور كه گفتيم، ديپلماسى بايد جهت‏دار باشد، بايد بدانيم چه مى‏خواهيم و دنبال چه هستيم. گاهى انسان با پنج، شش، ده تا كار متفرق به يك هدفى مى‏رسد كه ظاهرا هيچ‏كدام از آن كارها، فى نفسه آن هدف را نشان نمى‏دهند، اما مجموع آن كارها، آن هدف را نشان مى‏دهند. فرض كنيد فلان موقعيت منطقه‏اى يا فلان پيشرفت بين‏المللى با پنج تا، شش تا، ده تا كار فراهم مى‏شود و ديپلماسى را بايد به كار اقتصادى بين‏المللى وصل كرد. يكى از ضعفهاى عمده ما، هم زمان دولت قبل، هم زمان دولت ماقبل قبل، همين بود كه دستگاههاى اقتصادى ما به دستگاه وزارت خارجه ما متصل نبودند، يعنى آن‏ها براى خودشان كار مى‏كردند، گاهى يك نفرى مى‏رفت از يك وزارتخانه‏اى، در يك كشورى يك قرارداد مهم قابل توجهى هم مى‏بست، آن وقت سفير ما در آن كشور اصلا مطلع نمى‏شد، خوب، اين خيلى عيب بزرگى است. نبايد بگذاريد اين كار در اين دولت اتفاق بيفتد.(50)

*تقويت خودباورى و اعتماد به نفس ملى‏
اصل (ديگر)، تقويت خودباورى و اعتماد به نفس ملى است. اين اعتماد به نفس در همه جا است. ما اكنون در زمينه مثلا علوم تجربى، نمونه‏هايى را ديده‏ايم كه حالا يكى فناورى هسته‏اى است، يكى توليد سلولهاى بنيادى است، يكى كارهاى خوبى است كه در بخشهاى گوناگون انجام داده‏اند و من حالا نمى‏خواهم پيش از موعد، آن‏ها را تصريح و بيان كنم كه به نفع پيشرفت دانش بشرى هم هست. البته اينها فقط يك بخشى از كار است. استقلال، اعتماد به نفس ملى و خودباورى، فقط به اين چيزها منحصر نمى‏شود كه ما مى‏توانيم سد درست كنيم، مى‏توانيم نيروگاه درست كنيم و مى‏توانيم بدون كمك خارجى، كارهاى بزرگ و پروژه‏هاى عظيم را راه‏اندازى كنيم، بلكه بايد در سياست، فلسفه، ابتكارهاى مردمى و ارزشهاى اخلاقى هم خودباورى داشته باشيم. ببينيد! ديگران يك حركت ابلهانه ديوانه‏وارى مثل گاوبازى در خيابانهايشان راه مى‏اندازند، تلفات جانى مى‏دهند، خودشان را مسخره مى‏كنند، اما افتخار هم مى‏كنند كه اين سنت ملى ما است! كار، غلط است، اما خودباورى خوب است، خجالت نمى‏كشند. حالا فرض بفرماييد اگر ما يك سنت اسلامى داريم كه منطقى هم برايش داريم و آن را هم پذيرفته‏ايم، نبايستى در انجام‏دادن آن خجالت بكشيم.(51)

*اصلاح و تصحيح روشها
اصل (ديگر)، اصلاح و تصحيح روشها است، اصلاحات. اصلاحات جزو مبانى اصولگرايى است. اصلاحات اصولگرايانه و اصولگرايى مصلحانه در هم تنيده هستند. آن اصلاحاتى كه بخواهد با معيار آمريكايى در كشور انجام بگيرد، مثل همان اصلاحات رضاخانى است. اصلاحات بايد ضابطه‏مند و مبتنى بر ارزشها و معيارها و خط كشهاى اسلامى و ايرانى باشد. معيار اصلاحات، قانون اساسى است، بر اين اساس، بايد ما اصلاحات كنيم، ما به اصلاحات احتياج داريم. اصلاحات، تصحيح روشهاى ما است، تصحيح هدفهاى مرحله‏اى ما است، تصحيح تصميم‏گيريهاى ما است، تعصب‏نورزيدن روى تصميم‏گيريهاى ناحق است. اين، غير از ساختارشكنى و مبارزه با قانون اساسى، مبارزه با اسلام و مبارزه با استقلال يك كشور است.(52)

*خردگرايى و تدبير و حكمت در تصميم‏گيرى و عمل‏
"خردگرايى و تدبير و حكمت در تصميم‏گيرى و عمل"، اين جزو مسائلى است كه حتما به آن احتياج داريد، همه‏مان در تصميم‏گيريها و عملمان به آن احتياج داريم.(53)

*سرعت در كنار دقت‏
نكته بعدى اين است كه سرعت را با دقت همراه كنيد. سرعت غير از شتابزدگى است، شتابزدگى بد است. سرعت وقتى با دقت همراه شد، كار معقول و صحيح است. سرعت بدون دقت، مى‏شود شتابزدگى. مواظب باشيد در تصميم‏گيريها و نوع كارها، شتابزدگى پيش نيايد و دست‏پاچه‏مان نكنند. گاهى اوقات دست‏پاچه‏كردن مسؤولان به مسائل مختلف - گاهى بعضى از نخبگان، بعضى از آحاد مردم و بعضى از مرتبطين، آدم را سر يك كارى دست‏پاچه مى‏كنند (كه) - آن‏ها را عقب مى‏اندازد. انسان وقتى كه دست‏پاچه شد، حتى گاهى همان كارى هم كه در فرصت معينى مى‏توانست انجام بدهد، آن را هم نمى‏تواند انجام بدهد، يعنى تأخير هم مى‏افتد. علاوه بر اين‏كه خيلى اوقات كار هم غلط و همراه با ضايعه انجام مى‏گيرد. من تأكيد مى‏كنم، اين سرعت عملى كه در رفتار دولت مشاهده مى‏شود، چيز ممدوحى است، اما مراقب باشيد اين سرعت عمل، شكل شتابزدگى به خودش نگيرد، يعنى هميشه با دقت همراه باشد.طبعا تدبير و درايت در تصميم‏گيريها و اجرا، از جمله توصيه‏هاى عمومى ما است.(54)

*افزايش بودجه تحقيقات علمى كشور
بودجه تحقيقات هم حقيقتا يكى از آن نقاط ضعف ما است. من گاهى كه با دانشگاهيها و اساتيد و مسؤولين بخشهاى علمى كشور مواجه مى‏شوم، اين مسأله بودجه تحقيقات را مطرح مى‏كنند. سه، چهار سال است كه مرتب به ما گفته‏اند بنا است به سه درصد بودجه برسد، اما حالا مثلا با شش دهم درصد يا هفت دهم درصد داريم پيش مى‏رويم و كار مى‏كنيم! واقعا خيلى كم است. همه‏اش وعده مى‏دهند آقا بهتر خواهد شد و نمى‏دانم چه خواهد شد، اثرى هم ديده نمى‏شود. بودجه تحقيقات را حقيقتا زياد كنيد، به جاهاى ديگر فشار بياوريد، ولى اين را پيش ببريد. اين معاونت علمى و تحقيقى‏اى كه بحمدالله اخيرا در رياست جمهورى تشكيل شد، اين از آن كارهاى بسيار مهم است - يكى از كارهاى ساختارى همين است - به آن‏ها ميدان بدهيد، راه را باز كنيد، كمك كنيد و از آن‏ها مطالبه كنيد و بخواهيد، آن‏ها مى‏توانند اين كارها را پيش ببرند.(55)

*قوى‏تر كردن اطلاع‏رسانى‏
نكته ديگرى كه مى‏خواهم سفارش بكنم، مسأله اطلاع‏رسانى است. واقعا اطلاع‏رسانى را قوى كنيد، رسانه‏هاى مناسب را تغذيه كنيد، رسانه ملى هم بايد در مورد دولت، كار فعالانه بكند. البته كار اطلاع‏رسانى، كار ظريفى است، اين‏طور نيست كه يك نفر مقابل دوربين بنشيند و خطاب به مردم بگويد كه ما اين كار را كرديم، آن كار را كرديم، مردم هم وقتى شنيدند، كاملا همه قبول كنند و باور كنند كه بله، اين كارها شده! اصلا اطلاع‏رسانى اين‏گونه نيست.(56)
ايرادى كه من به اين دولت وارد مى‏كنم، اين است كه توضيح‏دادنشان به مردم كم است. اين روابط عموميهاى شما در بخشهاى مختلف بايد فعال عمل كنند. روابط عمومى شما است كه از رسانه ملى يا از مطبوعات مى‏تواند استفاده بهينه بكند، ياد بگيرند راه بيان‏كردن را. گاهى انسان توضيح هم مى‏دهد، بيان هم مى‏كند؛ منتها بى‏فايده! چون نوع بيان، نوع بيان اثرگذار و باوربرانگيز نيست، حقيقت را درست روشن نمى‏كند. اين يكى از نقصها است كه بايد حتما اين نقيصه را جبران كنيد. آن كسانى كه دلسوزانه انتقاد مى‏كنند، با اين تبيين، با اين توضيح دلشان آرام مى‏گيرد. بعضى هم البته نه، بعضى از اقدامها را اگر بكنيد، مى‏گويند چرا كرديد، به اين دلايل غلط بود، اگر همان اقدام را نكنيد، مى‏گويند چرا نكرديد، به اين دلايل خطا بود! دليل مى‏شمرند، باب تحليل هم كه واسع است، هرچه دلشان مى‏خواهد، مى‏گويند! آن‏ها اهميتى ندارند.(57)
(بنابراين) اطلاع‏رسانى يك كار هنرمندانه است. خوراك و مايه اصلى‏اش را به رسانه ملى بدهيد، رسانه ملى هم كار كند. به‏طور هنرمندانه اطلاع‏رسانى كنيد تا مردم تا عمق جانشان قبول كنند. الان هم خيلى از كارهاى شما را مردم نمى‏دانند، يعنى از كارهاى بزرگ و كارهاى ملى اطلاع پيدا نمى‏كنند، چه برسد به كارهاى بخشى و استانى، چه برسد به كارهاى ساختارى! اين كارهاى ساختارى‏اى كه جزو خدمات مهم شماها است و به آن‏ها افتخار هم مى‏كنيد و جا هم دارد، مردم اصلا به آن‏ها توجه پيدا نمى‏كنند. اينها را بايد تفهيم كرد و براى مردم بيان كرد. اين كار براى مردم هم اميدزا است، هم روشنگر است، هم كمك و حمايت مردم را به دنبال دارد و هم روشنگر در مقابل انتقادها است.(58)

*استقبال از انتقاد و بهره‏گيرى از آن‏
"سعه صدر و تحمل مخالف" از جمله شاخصه‏هايى است كه جزو پايه‏هاى اصولگرايى است. انسان بايستى حلم به خرج دهد. حلم يعنى ظرفيت و تحمل صداى مخالف را داشتن. البته اين به معناى آن نيست كه دولت از عملكرد خودش دفاع نكند، نه، حتما بايستى دفاع كند.(59)
از انتقاد هم اصلا عصبانى نشويد. بعضى از انتقادكن‏هاى از دولت، هدفشان اين است كه شما را عصبانى كنند، خسته كنند و از جا در ببرند، اصلا انتقاد با اين هدف انجام مى‏گيرد. يا عيبجويى‏هاى بيخود؛ ديده‏ايد گاهى يك خبرى را تيتر مى‏كنند، بزرگ مى‏كنند، فردا، پس‏فردايش معلوم مى‏شود اصلا دروغ است و اصل ندارد! اينها هم كارهايى است كه بعضيها انجام مى‏دهند. مطلقا حالت عصبانيت و بى‏تابى نبايد به شما دست بدهد. بعد هم شما از همان انتقاد - ولو غيرخيرخواهانه باشد - استقبال كنيد، چون گاهى در انتقادهاى خصمانه هم حقايقى وجود دارد كه انتقادكننده از روى خيرخواهى نمى‏گويد، اما انتقادش واقعى است، چه برسد آن كسانى كه از روى خيرخواهى از شما انتقاد مى‏كنند. اصلا هيچ نرنجيد و از انتقاد استقبال كنيد.(60)

*تنظيم تعهدات با توجه به مقدورات‏
تعهدات را با مقدورات تنظيم كنيد و به مطالبات و توقعات ناممكن دامن نزنيد. البته امروز يك عده‏اى به خاطر مخالفت با دولت اين مطالبات را دامن مى‏زنند! اينها مشهود و محسوس است و داريم مى‏بينيم. خودشان مى‏گويند كه دولت چرا به توقعات دامن مى‏زند، اما خودشان هم واقعا توقعات را دامن مى‏زنند و شعارهاى بيخودى و كارهاى ناممكن (را) مطرح مى‏كنند. شما هم از اين اطمينانى كه مردم به شما دارند، بيشترين استفاده را بكنيد. آن جايى كه واقعا ممكن نيست، آن جايى كه درست نيست و آن جايى كه كار نشدنى است، به مردم صريح بگوييد، بگوييد اين كار نمى‏شود و با امكانات كشور سازگار نيست، مردم از شما قبول مى‏كنند. من در يك مورد خاصى به آقاى رييس‏جمهور گفتم اين مورد را به مردم بگوييد نمى‏شود، حتى اگر پيش از شما هم وعده‏اى داده شده و حالا شما مى‏بينيد عملى نيست، به مردم بگوييد آقا عملى نيست. مردم هم مى‏پذيرند.(61)

*تحقق وعده‏هاى سفرهاى استانى‏
نكته لازمى كه بايد عرض بكنم، اين است كه مردم به اين وعده‏ها و به اين سفرهاى استانى پربركت، حقيقتا اميد بسته‏اند، كوشش كنيد اين اميدها برآورده شود. مبادا در هر بخشى از بخشها طورى عمل شود كه مردم احساس كنند كه اميدوار نيستند. الان خوشبختانه مردم اميدوارند، اين را ما از طرق مختلف و با نشانه‏هاى گوناگون به دست آورده‏ايم. فقط به اين جمعيت نگاه نمى‏كنم، ما در اين سالها تجربه‏مان در اين مسايل كم نيست، نه، از راههاى مختلفى به دست آورده‏ايم كه مردم خوشبختانه اميدوارند. اين اميد، خيلى سرمايه بزرگى است، آن را نبايد از دست داد. چطورى از دست مى‏رود؟ اين‏كه مردم تصور كنند كه فلان كار، در فلان نقطه، فلان شكل تحقق پيدا مى‏كند، بعد ببينند تحقق پيدا نكرد و مراجعه كنند (و) ببينند كه فايده‏اى نكرد، اين‏طور اميد مردم از دست مى‏رود. اگر يك‏بار هم حمل بر صحت كنند، وقتى تكرار شود، ديگر حمل بر صحت هم نخواهند كرد. اين را مراقب باشيد. حالا اين كه گفتند در معاونتها بخشى مخصوص پيگيرى هست، اين چيز خوبى است، اين پيگيرى را به طور جدى دنبال كنيد. البته يكى از راههايى كه اين اميدواريها از بين نرود، اين است كه ما با مردم در همان آغاز كار بگوييم، آقا اين كار را ما نمى‏خواهيم بكنيم يا اين كار را نمى‏توانيم بكنيم، مردم به رييس‏جمهور و دولت اطمينان دارند، اگر يك وقت شما گفتيد اين كار را ما نمى‏توانيم بكنيم، از شما قبول مى‏كنند. يا بگوييد بودجه و امكانات كشور براى اين كار كافى نيست. اگر در مواردى اين‏طور هم برخورد بكنيد، اين هم ايرادى ندارد.(62)

*تعامل با نخبگان همفكر و بااخلاص‏
نكته بعدى، تعامل با نخبگان همفكر و بااخلاص است. آقاى رييس‏جمهور اشاره كردند (كه) در سرتاسر كشور نخبگان زيادى هستند، بايد با اينها تعامل كنيم. البته نشست و برخاست با نخبگان در سفرها خوب است، ليكن اين كافى نيست، بيش از اين لازم است. كسانى هستند كه با شما همدلند و از جنس شمايند و حقيقتا هم نخبه فكرى و ر صائب هستند. اصلا نبايد خود را از تعامل با اينها و استفاده از وجود اينها محروم كرد، همچنان كه از ظرفيت مديريتى كشور نبايد غافل شد.(63)

*اجتناب از تصدى‏گرى دولت در غير وظايف حاكميت‏
نكته بعدى كه من باز مفيد مى‏دانم در اينجا عرض بكنم، مسأله تصدى‏گرى دولت در غير ايف حاكميت است. اين از مسائل مهم است. حتما بايد تا آنجايى كه مى‏توانيد، در غير وظايف حكومتى و حاكميتى، از تصدى‏گرى دولت اجتناب كنيد، بگذاريد كار دست مردم باشد. حالا در اين مسأله اصل 44، جلوگيرى از ورود دولت در سرمايه‏گذاريهاى جديد و تصدى‏گريهاى جديد است، نه اين‏كه دست دولت را به كلى كوتاه كنيم، اما يك حدودى در آن‏ها مشخص شده است. به اين توجه كنيد.(64)

*مسأله تمركززدايى و طرح آمايش سرزمين‏
يك مسأله هم تمركززدايى است كه جزو شعارهاى اين دولت است و شعار بسيار درستى هم هست، منتها مشخص كنيد اين تمركززدايى چطورى است، مدل مشخصى لازم دارد. بايد بالاخره به خصوصيات اقليمى و قومى استانهاى مختلف كشور توجه شود، طبق مسأله آمايش سرزمين، چه كارهايى را مى‏خواهيد به اين منطقه به خصوص محول كنيد؟ ممكن است بر اساس طرح آمايش سرزمين، اين كار اصلا در اين منطقه مصلحت نباشد، حالا استاندار يا نماينده مجلس يا امام جمعه يا برخى از مردم، دائم اصرار دارند! خوب، در اينجا تمركززدايى معنى ندارد، يعنى در طرح آمايش سرزمين، حتما به خصوصيات اقليمى و قومى در اين تمركززداييها و واگذارى مسؤوليت به استانها توجه بكنيد، همچنان كه بايستى به قانون اساسى و سياستها توجه بشود.(65)

*حفظ سرمايه‏هاى ملى‏
يك مسأله مهم، حفظ سرمايه‏هاى ملى است. بعضى از دوستان حالا به اين ساخت و سازها و توسعه شهرهاى بزرگ و به خصوص تهران اشاره كردند. از پانزده، شانزده سال قبل كه اين ساخت و سازهاى اطراف تهران، به صورت يك حركت سرطانى آغاز شد، ما همين‏طور مكرر شهردارها - همه شهردارهايى كه در اين مدت تا امروز آمده‏اند - را مورد خطاب قرار داديم و به آن‏ها دائم مطالبى را گفتيم. بعد به اين نتيجه رسيديم كه فقط مسأله شهرداريها نيست. متصديان منابع طبيعى اينجا تخلفات بزرگى كرده‏اند، منابع طبيعى را با سفارش و رفاقت و با ملاحظه و براى جلب حمايت اين و آن، همين‏طور بى‏دريغ در اختيار اشخاص و گروهها و مسؤولان و عمامه‏اى و غيرعمامه‏اى و ه و مصلحت كوتاه‏مدت را در نظر گرفته‏اند و ديگر نگاه نكرده‏اند. آدم وقتى به طرف شمال تهران و ارتفاعات مى‏رود، واقعا وحشت مى‏كند، يك بخشهايى هست كه بنده هر وقت مى‏روم، با اين‏كه محيط حركت و گردش و تحرك و ورزش است، با اعصاب ناراحت به خانه برمى‏گردم. هر دفعه مى‏روم، مى‏بينم باز يك كارهاى جديدى انجام گرفته است. اين دولت به طور جدى مسؤول است، هم وزارت مسكن، هم وزارت كشاورزى - كه منابع طبيعى را در اختيار دارد - هم بقيه دستگاهها و هم از جمله وزارت كشور و شهرداريها. نبايد بگذاريد اين اتفاق بيفتد، همه جا دارد اتفاق مى‏افتد. انسان در شهرهاى مختلف مى‏بيند، تهران كه جلوى چشم ما است و من به طور متوالى مى‏بينم، بعضى جاهاى ديگر هم كه رفته‏ايم، همين‏طور است. نگذاريد اين سرمايه‏هاى ملى را اين‏طورى ضايع كنند.(66)

*ايجاد دفتر ارتباط علم و صنعت و صندوق حمايت از پژوهشگران و...
ما در آن جلسه‏اى كه با رؤساى دانشگاهها داشتيم، گزارشى داشتم كه بودجه تحقيقاتى از آنچه در برنامه در نظر گرفته شده - و ما تصور مى‏كرديم كه درصدى پيش رفته - تنزل كرده است! طبق آن گزارش گفتم به شش‏دهم درصد رسيده، بنابراين بودجه تحقيقاتى‏مان كمتر شده است، ما بايد به يك‏ونيم درصد مى‏رسيديم و تا آخر برنامه، اين بودجه بايد به سه درصد برسد، نه فقط به يك و نيم درصد نرسيديم، بلكه از يك درصد هم پايين‏تر رفته است! يا مثلا بنياد نخبگان كه من آن روز هم گفتم و اعتراض كردم، اين اعتراض به نظر من مهم است، بايد به اين برسيد. يا صندوق حمايت از پژوهشگران، اين صندوق حمايت از پژوهشگران و اين سبك كارها، با اصرار و تأكيد متوالى چندساله ما در دولتهاى قبلى به وجود آمده است، اينها را نبايد متوقف كرد، اينها كارهاى بسيار لازم و مهمى است. يا دفتر ارتباط علم و صنعت كه من در دوره اين پانزده، شانزده سال اخير، با دو نفر از رؤساى محترم جمهور در ميان گذاشتم و تأكيد و اصرار كردم، اما نشد. بايد اين دفتر را راه بيندازيد. اين كارهاى اساسى مهم، بين‏بخشى است، يعنى حتما بايد وابسته به دفتر رياست جمهورى باشد، نمى‏تواند به وزارت علوم يا وزارت آموزش و پرورش يا بقيه بخشها وابسته باشد. اين بايد حتما زير نظر دستگاه رياست جمهورى باشد و آنجا اداره بشود.(67)

*امنيت سرمايه‏گذارى‏
ما به مسأله امنيت سرمايه‏گذارى احتياج داريم تا در داخل كشور سرمايه‏گذارى شود. بايد امنيت سرمايه‏گذارى به طور كامل تأمين شود تا بتوان از ثروتهايى كه در اختيار آحاد مردم هست، براى پيشرفت، كارآفرينى و راه‏اندازى جريان اقتصادى كشور استفاده كرد.(68) چند سال قبل از اين، يك جلسه مفصلى از مسؤولين بخشهاى مختلف اقتصادى برگزار شد، يكى از آقايان حرف خوبى زد، گفت: ما به خارجيها مى‏گوييم بيايند اين‏جا سرمايه‏گذارى كنند! خارجيها نگاه مى‏كنند ببينند سرمايه‏گذارهاى داخلى ما در داخل كشور سرمايه‏گذارى مى‏كنند يا نه؟! اين ويترين ما است، اگر ديدند كسانى در داخل كه قدرت سرمايه‏گذارى دارند، در داخل كشور با خيال راحت سرمايه‏گذارى مى‏كنند، آن وقت آن‏ها هم تشويق مى‏شوند و مى‏آيند، اما وقتى ببينند اينها خودشان اين‏جا سرمايه‏گذارى نمى‏كنند، خيلى مشكل است كه انسان، سرمايه‏گذار خارجى را قانع كند كه بيا اينجا سرمايه‏گذارى كن تا ما از آن سرمايه‏گذارى تو استفاده كنيم!(69)

*تثبيت جايگاه بين‏المللى‏
مسأله ديگر، تثبيت همين جايگاه بين‏المللى است. اين‏طور نيست كه ما هر طور كه رفتار كنيم و هركارى كه بكنيم، اين جايگاه بين‏المللى به طور كامل باقى بماند، تضمين‏شده نيست، بايد اين را تثبيت كرد. اين تدبير و نگاه دقيق مى‏خواهد و فعاليت فراوان و متراكم لازم دارد.(70)

*گسترش علم و دانايى، آزادانديشى و كارزار فكرى‏
وظيفه حتمى ديگر دولت اسلامى، گسترش علم و دانايى است، چون دولت اسلامى بدون گسترش علم و دانايى به جايى نخواهد رسيد. گسترش آزادانديشى هم مهم است. واقعا انسانها بايد بتوانند در يك فضاى آزاد، فكر كنند. آزادى بيان، تابعى از آزادى فكر است. وقتى آزادى فكر بود، به‏طور طبيعى آزادى بيان هم هست. عمده، آزادى فكر است كه انسانها بتوانند آزاد بينديشند. در غير فضاى آزاد فكرى، امكان رشد وجود ندارد. براى فكر، براى علم، براى ميدان‏هاى عظيم پيشرفت بشرى اصلا جايى وجود نخواهد داشت.
ما در مباحث كلامى و مباحث فلسفى هرچه پيشرفت داشتيم، در سايه مباحثه و جدل و بحث و وجود معارض داشتيم. اشكالى كه ما همواره به بخش‏هاى فرهنگى داشته‏ايم، اين بوده كه به نقش خودشان به عنوان يك دولت اسلامى در صحنه كارزار فكرى درست عمل نمى‏كنند. كارزار فكرى بايد باشد، منتها كارزار فكرى عملا به اين شكل درنيايد كه ما حربه را از دست اهل حق و اهل آن فكرى كه حق مى‏دانيم، بگيريم، اما دست اهل باطل را باز بگذاريم كه هر بلايى مى‏خواهند، سر جوانهاى ما بياورند، نه، او حرف بزند، شما هم حرف بزنيد و در جامعه فكر تزريق كنيد. ما به تجربه دريافته‏ايم كه آن‏جايى‏كه سخن حق با منطق و آرايش لازم خودش به ميدان مى‏آيد، هيچ سخنى در مقابل آن تاب پهلوزدن و مقاومت‏كردن نخواهد داشت.(71)

*مبارزه با سلطه‏
نظام سلطه، نظامى است كه مثل بختك سنگينى روى پيكر جامعه بشرى مى‏افتد و افتاده است و او را نابود مى‏كند و از بين مى‏برد. اين ام سلطه دو طرف دارد؛ سلطه‏گر و سلطه‏پذير. با اين نظام بايد مبارزه كرد. مبارزه‏اش هم با شمشير نيست، مبارزه‏اش با عقل، با كار حرفه‏اى سياسى و با شجاعت در ميدان‏هاى لازم و متناسب خودش است.(72)

*تحول در خدمت‏رسانى‏
مطلب ديگرى كه عرض مى‏كنم، اين است كه كارى كنيد خدمت‏رسانى شما محسوس شود. واقعا گاهى اوقات دولتها سرمايه‏گذارى‏هايى كردند كه خيلى هم كلان نبوده، اما اثرش را مردم در مقابل چشمشان ديدند. گاهى هم چند برابر آن سرمايه‏گذارى مى‏كنيم و اين‏جا و آن‏جا هم گفته مى‏شود فلان‏جا سرمايه‏گذارى شد يا از صندوق ذخيره ارزى، فلان مبلغ برداشت شد، اما هيچ اثرى در زندگى مردم مشاهده نمى‏شود. سعى كنيد خدمت‏رسانى شما ما بإزا داشته باشد، يعنى واقعا در همه بخش‏ها و در همه وزارتخانه‏ها تحول در خدمت‏رسانى به‏وجود بيايد.

*پاسخگويى در برابر خطاها و كوتاهى‏ها
در كنار اين، نظام پاسخگويى را براى خودتان متحتم بدانيد. واقعا وزير در حوزه كار خودش، مديران وزارتى در حوزه كار خودشان، معاونان هر كدام در حوزه كار خودشان پاسخگو باشند، يعنى هم در برابر خطايى كه انجام مى‏گيرد، واقعا پاسخگو باشند، هم در برابر كار لازمى كه بايد انجام مى‏گرفته و انجام نمى‏گيرد، پاسخگو باشند. در خيلى از موارد خلافى انجام نگرفته، اما خلاف اين بوده كه كارهاى زيادى بايد انجام مى‏گرفته، ولى انجام نگرفته. كارنكردن به مقدار لازم هم يك نوع تخلف است.(73)

*كار جمعى و متوازن‏
توصيه ديگر، كار جمعى و متوازن است. از جمله چيزهايى كه ما هميشه در طول اين چند سال توصيه كرده‏ايم و صورت هم نگرفته است و تا همين آخر هم مسؤولان دولتى به ما شكايت كردند، عدم همكارى در بخش‏هاى مختلف و در جاهاى حساس است، مثلا بخش‏هاى اقتصادى ما با وزارت خارجه ما. وزراى خارجه - چه زمان آقاى دكتر ولايتى، چه زمان آقاى دكتر خرازى - هميشه به من شكايت مى‏كردند كه ما با فلان كشور در زمينه سياسى مشكلى داريم كه اين مشكل را مى‏توان با يك كار اقتصادى و با محاسبه حل كرد، ولى دستمان خالى است. يك وقت مى‏بينيم بخش اقتصادى ما آمده يك كار اقتصادى كرده كه ما اصلا از آن باخبر نشديم كه اگر باخبر مى‏شديم، مشكل سياسى‏مان را به‏وسيله او حل مى‏كرديم. وزراى محترم خارجه‏اى كه اسم آوردم، مكرر گفته‏اند كه گاهى اوقات مسؤولان بخش‏هاى اقتصادى در خارج معامله‏اى مى‏كنند كه سفير و وزارت خارجه ما اصلا از آن خبر ندارد. اين‏گونه كارها ناهماهنگى است. همان‏طور كه اول عرض كردم، كار شما يك كار است، همه داريد بخش‏هاى يك عمارت را مى‏سازيد، يكى ديوار مى‏چيند، يكى تير سقف مى‏گذارد، يكى گل درست مى‏كند، يكى آب مى‏آورد. هر كدام شما يك كار داريد مى‏كنيد تا اين‏جا ساخته شود. اگر كارهاى شما نامتوازن باشد، آنچه از آب درمى‏آيد، چيز خوبى نخواهد بود.(74)

*ساده‏زيستى‏
نكته بعد، توجه به ساده‏زيستى است. يكى از شعارهاى خوب آقاى احمدى‏نژاد، مسأله ساده‏زيستى است. اين شعار، شعار بسيار مهمى است، اين را نبايد دست‏كم گرفت. يك وقت هست كه ما در زندگى شخصى خود مثلا حركت اشراف‏گونه‏اى داريم بين خودمان و خدا كه اگر حرام باشد، حرام است، اگر مكروه باشد، مكروه است، اگر مباح باشد، مباح است، اما يك وقت هست كه ما جلوى چشم مردم، يك مانور اشرافى‏گرى مى‏دهيم، اين ديگر مباح و مكروه ندارد، همه‏اش حرام است، به‏خاطر اين‏كه تعليم‏دهنده اشرافى‏گرى است به اولا زيردست‏هاى خودمان، ثانيا آحاد مردم به اين كار تشويق مى‏شوند. ما نبايد مردم را به اين كار تشويق كنيم. ممكن است در داخل جامعه، كسانى پولدار باشند و ريخت و پاش كنند - البته اين كار بدى است، ولى به خودشان مربوط است - اما ريخت و پاش ما اولا از جيبمان نيست، از بيت‏المال است، ثانيا ريخت و پاش ما مشوق ريخت و پاش ديگران است. واقعاً "الناس على دين ملوكهم". ملوك در اين‏جا به معنى پادشاهان نيست كه بگوييم ما پادشاه نداريم، نه، ملوك شماها هستيد، الناس على دين ماها.
در يكى از تاريخ‏ها خواندم زمانى كه وليدبن‏عبدالملك خليفه شده بود، چون خيلى اهل جمع‏كردن ثروت و جواهرات و اشياى قيمتى بود، مردم كوچه و بازار وقتى به همديگر مى‏رسيدند، مكالماتشان از اين قبيل بود: آقا! فلان لباس را آوردند، شما خريديد؟ آقا! فلان نگين را فلان كس آورده، شما خريديد؟ يعنى مردم همه‏اش راجع به خريد و فروش وسايل و اشياى زينتى و امثال اينها حرف مى‏زدند. بعد از وليد، سليمان‏بن‏عبدالملك خليفه شد. او اهل ساختمان‏سازى بود و به كاخ‏سازى و ساختمان‏سازى خيلى عشق مى‏ورزيد. اين مورخ مى‏گويد مردم حتى وقتى براى نماز به مسجد مى‏آمدند، يكى مى‏گفت: آقا! شما كار ساختمانى منزلتان را تمام كرديد؟ ديگرى مى‏گفت: آقا! شما فلان خانه يا زمين را خريديد؟ ديگرى مى‏گفت: آقا! شما آن دو اتاق را اضافه كرديد؟ حرفهايشان همه از اين قبيل بود. بعد از اين دو نفر، عمربن‏عبدالعزيز آمد. او اهل عبادت بود. مورخ مى‏گويد مردم كوچه و بازار وقتى به هم مى‏رسيدند، يكى مى‏گفت: آقا! راستى شما ديروز دعاى ماه رجب را خوانديد؟ ديگرى مى‏گفت: آن دو ركعت نماز را خوانديد؟ بنابراين رفتار ماها يك تأثير قهرى در رفتار مردم دارد. ساده‏زيستى بسيار چيز خوبى است.(75)

*سلامت اعتقادى و اخلاقى مسئولان كشور
"سلامت اعتقادى و اخلاقى مسئولان كشور" - به خصوص مسؤولان عالى‏رتبه، در سطوح دولت و معاونين و از اين قبيل - بسيار مهم است و شاخصه ديگرى است كه از لحاظ اعتقادى و اخلاقى اشخاص سالمى باشند.(76)

*تواضع و نغلتيدن در گرداب غرور
"تواضع و نغلتيدن در گرداب غرور" هم يكى از شاخصه‏هايى است كه لازمه اصولگرايى است، ما در معرض اين هستيم. ببينيد عزيزان! شماها در موضع بالايى قرار داريد و مورد احتراميد، افراد پيش شماها مى‏آيند و تعريف و تمجيد مى‏كنند - بعضى از روى اعتقاد، بعضى بدون اعتقاد - براى اين‏كه شما خوشتان بيايد. ما خودمان بايد مواظب باشيم حرفهايى كه در تمجيد و ستايش ما مى‏زنند، اينها را باور نكنيم. ما بايد به درون خودمان نگاه كنيم؛ "الانسان على نفسه بصيرة". نقصها، مشكلات و كمبودهايمان را نگاه كنيم و فريب نخوريم. اين فريب‏خوردن، انسان را در دام و گرداب غرور مى‏اندازد. اگر انسان خودش را بد برآورد كرد، آن وقت ديگر نجات پيدا نمى‏كند.(77)

*اجتناب از هواهاى نفس‏
"اجتناب از هواهاى نفس" - چه هواى نفس شخصى، چه هواى نفس گروهى - (يكى از چيزهايى است كه انسان بايد مراقب آن هارنظر و حرف، انتساب به يك جريان، به يك باند و به يك گروه را پيش نياورد كه اگر اين‏طور شود، هواى نفس تقريبا انفكاك‏ناپذير است. هواى نفس گروهى هم مثل هواى نفس شخصى است، آن هم همين‏طور است. هواى نفس گروهى هم انسان را بى‏حساب و كتاب به اين طرف و آن طرف مى‏كشاند و از خرد و جاده مستقيم منحرف مى‏كند.(78)

*انس با خدا و استمداد دائمى‏
"انس با خدا"، "انس با قرآن" و "استمداد دائمى از خدا"، (نيز) از شاخصه‏هاى اصولگرايى است. انس با خدا يادتان نرود. ما بارها مى‏گوييم كه خدمات مسؤولان نظام از هر عبادتى بالاتر است، اين حرف درستى است و مبالغه هم در آن نيست. اما بدانيد، اين خدمات، آن وقتى خدمت خواهد شد و آن وقتى با خلوص و درخشش و شفافيت خود باقى خواهد ماند كه شما دلتان با خدا مأنوس باشد. اگر دل از خدا غافل شد، اگر دل رابطه خودش را با ذكر و توجه و خشوع از دست داد، همين خدمتى كه ما مى‏گوييم بالاترين عبادت است، همين خدمت، مشوب خواهد شد، اصلا به كلى مشوب مى‏شود و در آن اغراض و هواها مى‏آيد.(79)

*يك اصل براى همه؛ حمايت از دولت‏
همه بايد دستگاههاى اجرايى را تقويت كنند، يعنى دستگاههايى كه وسط ميدانند؛ قواى سه‏گانه و در درجه اول، قوه مجريه و دولت كه بيشترين بار اجراييات كشور بر دوش او است و مسؤوليتش از همه سنگينتر است. همه بايد مراقبت كنند. كمك به دولت، كمك به كشور است؛ از هر جناحى مى‏خواهد باشد. همه يادتان هست، ديديد كه دولتهاى مختلف از زمانى كه بنده اين مسؤوليت را داشتم، مورد حمايت من بودند. اين معنايش اين نبوده كه من با سياستهاى آن دولتها در همه جا موافق هستم، نه، تصريح هم مى‏كردم و مى‏گفتم كه با بعضى از ب باشيد دولت به خاطر اختلاف نظر، اختلاف سليقه، اختلاف مذاق و اختلاف جناح مورد تضعيف قرار نگيرد. دولت را بايد نگه داشت. همه بايد رييس‏جمهور را مورد تكريم قرار بدهند و اين را همه يك اصل بدانند. اين‏كه افرادى بيايند و سعيشان اين باشد كه دولت را ناكارآمد جلوه بدهند، اين خدمت به كشور نيست. اگر عقيده‏شان هم اين است، اين عقيده را بايست به يك نحوى به گوش خود مسؤولان دولتى يا مسؤولانى كه مى‏توانند اثرگذار باشند، برسانند، اما تبليغ ناكارآمدى دولت را در بين مردم كردن، آن هم غيرمنصفانه، صحيح نيست. اگر واقعيت هم مى‏داشت، نبايد به شكل تبليغاتى و دادزدن بر سر كوچه و بازار ظاهر مى‏شد، چه برسد به آنجايى كه واقعيت هم ندارد و غيرمنصفانه است. دولت با جديت و تلاش خوب، كار پرحجم و رى داشته باشد كه با نظر فلان كارشناس يكسان نباشد، نباشد، اين از اهميت و ارزش كار دولت نمى‏كاهد.(80)

منبع: فرازهايى از فرمايشات رهبر حكيم انقلاب

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین