کد خبر: ۲۷۷۶۳۲
تعداد نظرات: ۲۰ نظر
تاریخ انتشار:
نقدی که بر پوشش‌های نامتعارف وارد است؛

پسری با شلوار پاره و دختری با شال چروک!

خودش را به من رساند و با تبختر گفت: ببین بچه گدا، این ستی که امروز تنم کردم؛ کل خانواده شما را می خرد و آزاد می کند! فقط فلان مبلغ به خیاط دادم تا برایم این شکلیش کند ، آخرین مدل شوی فلان برند است، تو هم اگر آنقدر بی کلاسی که فرق بین کفش کهنه پاره با کفشی را که پاره اش می کنند نمی فهمی، بهتر است بروی حمالی نه اینکه بیایی سر کلاس فیلم نامه نویسی!
گروه سبک زندگی بولتن نیوز: هوا سرد بود، دست ها و نوک دماغم منجمد می شدند، قدم هایم را تندتر کردم تا زودتر به صندوق صدقات سرکوچه برسم و سکه هایی را که مانند تکه های یخ به کف دستم چسبیده بود را به داخل صندوق صدقات بیاندازم.
به صندوق که رسیدم، جوانی که از حال و روزش مشخص بود معتاد است؛ سعی می کرد تا از صندوق به وسیله یک سیخ  پول بیرون بکشد، شلوار و کفش هایش پاره بودند ، دلم به حال جوانیش سوخت که دیگر چیزی از آن باقی نمانده بود؛ نگاهش با نگاهم که چندثانیه ای بر روی حرکاتش قفل شده بود؛ تلاقی کرد. مرا ندید؛ یا بهتر بگویم برایش مهم نبود که مرا دیده و  به کارش ادامه داد، سکه ها را بر روی صندوق گذاشتم، آنها را برداشت و در جیبش گذاشت.                                                                                                                            
پسری با شلوار پاره و دختری با شال چروک!

با کلی ذوق و شوق و التماس به جیب پدر توانسته بودم دریکی از آموزشگاه های  سینمایی معروف در کلاس فیلم نامه نویسی ثبت نام کنم . 
اولین جلسه کلاس بود و اصلا نمی خواستم با تاخیر برسم ، از سه روز قبل به فکر بودم تا برای جلسه اول ، تا جایی که می شود خوشتیپ باشم. آنقدر  شلوارم را با وسواس اتو زده بودم؛ که به قول معروف می توانستی با خط اتویش میوه قاچ کنی.
 با دوبار سوار و پیاده شدن از تاکسی به آموزشگاه رسیدم، آنقدر ذوق زده بودم که حدود بیست دقیقه زودتر رسیدم، گوشه دنجی از سالن آموزشگاه چشمم را گرفت، صندلی های گرم و نرمی داشت. تبلتم را که از کیف بیرون آوردم غربی ها را مورد تفقد قرار دادم، که عجب چیز خوبی اختراع کردند! آموزشگاه اینترنت وای فای داشت؛ پس می توانستم در فضای مجازی چرخی بزنم، به سراغ خواندن صفحات وب رفتم که اصول فیلمنامه نویسی را شرح داده بود .
 در همین احوال و سرم پایین بود که یک جفت کفش آبی پاره از جلوی چشمانم عبور کرد، حتما یکی از مستخدمین آموزشگاه بود، سرم را بالا نیاوردم  شاید از توجه من خجالت بکشد.


پسری با شلوار پاره و دختری با شال چروک!یاد مادرم افتادم که از کفش های پدرم همیشه شاکی بود و می گفت : مرد چرا اینقدر کفش می خری و هر کدام را یکبار بیشتر نمی پوشی؟
  هفته بعد حتما یک جفت از کفش های یک بار پوشیده پدرم را برای مستخدم آموزشگاه می آورم، در همین فکر بودم که استاد در سالن را باز کرد و وارد شد؛ سریع از جا بلند شدم و سلامی جانانه گفتم، از زیر عینک نگاهم کرد و او هم جواب داد ؛ با هم وارد کلاس شدیم.
 به پیشنهاد استاد صندلی ها را گرد چیدیم و او در نقطه مرکزی نشست تا به همه کلاس اشراف داشته باشد، درس جلسه اول این بود : هر چیزی برای خودش یک چیز است.
 بچه های کلاس همدیگر را نگاه کردند، ما این همه شهریه برای این کلاس دادیم تا یاد بگیریم هر چیزی برای خودش یک چیز است؟! ولی نیم ساعت که از شروع کلاس گذشت تازه فهمیدیم که منظور استاد از این حرف چه بود.
حرف استاد این بود : از کنار هر موضوعی بی تفاوت نگذرید، همان چیزی که برای شما بی ارزش است که این چیز یا یک شخصیت، یا یک موقعیت ویا یک محتواست و می تواند بهترین ایده برای شروع یک فیلمنامه خوب باشد .
استاد گفت: بچه ها از صبح که از درخانه بیرون آمدید، هر چیزی که برایتان پیش آمده را تعریف کنید؛ حتی موضاعاتی را که برایتان بی ارزش است. 
داوطلب اول پسری عینکی بود، از این عینکی ها که عینکشان را فقط برای زیبایی و کلاسش می زنند، معلوم بود فریم عینکش چند صد هزار تومان می ارزد. آنقدر عجیب حرف می زد، که حرف زدنش از محتوای حرفش بیشتر جلب توجه می کرد ، کج نشسته بود و ژستی گرفته بود که انگار آلن دلون است .
می گفت: صبح که ماشینم را از پارکینگ خانه بیرون می آوردم، دیدم پنچر شده ، مجبور شدم برای اینکه به کلاس برسم سوار مسافرکش های موتوری شوم. وای که چقدر هیجان داشت.
از مدل ماشین صد ملییونی اش که در خلال حرف هایش به آن اشاره کرد؛ فهمیدم از بچه پولدارهایی است که کلاس فیلم نامه نویسی را هم فقط برای ژستش می آید. حرف که چه عرض کنم نمایشش که تمام شد، دستم را بالا بردم تا ماجرای صندوق صدقات و آن چه که دیده بودم را تعریف کنم.
شروع کردم تا به آنچه که در سالن دیده بودم رسیدم، از کفش های پاره مستخدم آموزشگاه گفتم که باعث تاسف استاد شد که در چهره اش مشهود بود.
 استاد گفت : آفرین یک ایده خوب همین است؛ یکی با کفش پاره دزدی و دیگری با همان کفش پاره کار می کند ، تا محتاج کسی نباشد.
همین که خواستم بر روی صندلی ام بنشینم، چشمم به همان کفش های آبی پاره ای افتاد که صبح دیده بودم، وای عجب دسته گلی به آب دادم! 
چهره اش از عصبانیت سرخ شده بود، همان پسرک عینکی بود که فریم عینکش کل لباس های من را می خرید، نمی دانستم باید بخندم یا گریه کنم . چه سوء تفاهم بزرگی ! آن روز بدون هیچ حرفی گذشت.
جلسه بعد که او را دیدم؛ ست کاملی زده بود، کفش پاره، شلوارجین پاره و کتی با  آرنج های وصله دار، خواستم جوری به سر کلاس بروم که با هم روبرو نشویم، اما از دور صدایم کرد و درجا خشکم زد.
 خودش را به من رساند و با تبختر گفت: ببین بچه گدا، این ستی که امروز تنم کردم؛ کل خانواده شما را می خرد و آزاد می کند! فقط فلان مبلغ به خیاط دادم تا برایم این شکلیش کند ، آخرین مدل شوی فلان برند است، تو هم اگر آنقدر بی کلاسی که فرق بین کفش کهنه پاره با کفشی را که پاره اش می کنند نمی فهمی، بهتر است بروی حمالی نه اینکه بیایی سر کلاس فیلم نامه نویسی!
خنده ام گرفت.
گفت: به چی میخندی؟ 
یک لنگه از کفشم را درآوردم و سوراخ جورابم را نشانش دادم ؛ و گفتم:  باور کن من آنقدرها هم بی کلاس نیستم؛ این سوراخ را که می بینی به خیاط کلی پول دادم تا اینجوری سوراخش کند؛ کار هرکسی نیست؛ باید خیاطش حرفه ای باشد! 
بچه هایی که اطرافمان ایستاده بودنند؛  بلند بلند خندیدند، دستش را بالا برد تا از خجالتم درآید ، من هم فرار را بر قرار ترجیح دادم و سریع جیم شدم . 
هفته بعد جلوی در آموزشگاه منتظرش ایستادم، از ماشین چند ده ملیونی اش پیاده شد، دوباره همان لباس ها به تنش بود، بی توجه به من از کنارم عبور کرد، صدایش کردم و خودم را به او رساندم و گفتم : بابت سوء تفاهم  هفته گذشته از شما معذرت می خواهم. 
هفته بعد و هفته های بعد دیگر آن لباس ها را نپوشید.
وقتی خیلی کوچک بودم، در مدرسه و بعد از تعطیلات عید نوروز همه بچه ها کفش و لباس های نو می پوشیدند وکلی به یکدیگر پز می دادند، ولی یکی از بچه ها بود که از عمد کفش هایش را کثیف می کرد.

پسری با شلوار پاره و دختری با شال چروک!

 می گفت: شماها خیلی بی کلاسید که کفش های نو و براق می پوشید !
یا یکی از دخترهای فامیل که همیشه شال هایش را چروک می کرد، آن موقع هنوز لباس وشال چروک مد نشده بود ! 
بزرگتر که شدم؛  فهمیدم لباس پاره و چروک و مدل درهم ریخته و شلخته آرایش سر و صورت و مو، یکی از سبک های اعتراضی جوانان دهه شصت میلادی آمریکا بوده است، که در کنار موسیقی متال و راک، اعتراض خود را نسبت به وضع موجود به دولت نشان دهند، اما نتیجه اعتراضاتشان! فقط تغییر نوع پوشش و بیشتر شدن آزادی های جنسی را برایشان به ارمغان آورد، ولی به اصل خواسته هایشان که پایان یافتن جنگ با ویتنام، کم شدن دوره خدمت سربازی، مبارزه با سرمایه سالاری و آزادی سیاسی و مذهبی بود؛ هیچ وقت نرسیدند ! 
اگر طرز پوشش خاصی در یک جامعه به دلیل سابقه تاریخی، اجتماعی و فرهنگی به عنوان مد و نشانه به روز بودن در آن جامعه معرفی شود؛ جای هیچگونه سوالی نیست، اما اینکه این مد در یک جامعه ای با اصولی متفاوت به عنوان یک طرز پوشش برتر و به روز مطرح شود جای سوال است ، شاید نقش رسانه ها ، تولید کنندگان پوشاک ، تنوع طلبی جوانان ، رقابت و چشم و هم چشمی با دیگران ، ترس از تحقیر وتمسخر شدن به وسیله دوستان، جلب توجه در جامعه و تشخص طلبی ثروتمندان از جمله دلایل استقبال اشخاص خصوصا جوانان از طرز پوشش خاص و سبک زندگی جدید است. اما دلیل قطعی این موضوع همان حس بی نهایت طلبی و برتری جویی انسان است که تمام انرژی خود را معطوف رسیدن به کمال می کند، که انسان ره گم کرده امروزی کمال را در به روز کردن نوع پوشش، خوراک، اتومبیل، لوازم خانه، مسافرت و...می داند ، غافل از اینکه کمال مطلق که خواست نوع بشر است در جای دیگری است که انسان امروزی به دلایل مختلفی راه را گم کرده و آن را در جای دیگری جستجو می کند! 

فاطمه شعبانی

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲۰
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۴
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۲
8
17
عده ای بسیاری از همین قماشها گام به گام و سنگر به سنگر بااین نوع رفتارهایشان دارند قله ها را فتح میکنند !@! بهر بهانه ای که مگسی در هوای هتل هسته ای بپرد میزیند بیرون و و در خیابانها شروع میکنند . در پارکها . پاساژها و در شهرک های عیان نشین و اتوبان هایش . فقط منتظریک خیز دیگر هستند تا بیایند بیرون !! تا حالا مسئله روسری ها را تاحدودی حل کرده اند . مانتوها را از جلو تهی به عقب اضافه و دکمه ها که نیست شده و فرت و فرت هم قلیان و سیگار مارکدار بلند در دو انگشت !!دیگر نیمکت های پارکها هم برای سالمندان جائی ندارند مخصوص هوا که گرگ میش میشود ! شیشه های مثلا مائ الشعیر و یخهائی در پلاستیکها !!و آنچه هم شما فرمودی در اکثریت به نمایش !! خوب میشوند ان شاء الله وقتی بزرگ شدند !!
دخمل
|
Iraq
|
۰۷:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
6
27
چقدر زشتن اين تيپاي شلوار پاره،،،توراخدا به اين ميگن كلاس؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
آره کلاس آدمهای فقط و فقط عقده ای .
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
بعنوان تنوع بد نیست ولی اینکه آدم همش اینجوری بپوشه خیلی بده.
مریم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
6
13
خیلی قشنگ و تاثیرگذار بود
واقعا این شده یکی از معضلات دنیای امروز البته نباید جای ساپورت ها رو هم خالی گذاشت مخصوصا آقایان ساپورت پوش والا من که خانمم از دیدنشون خجالت میکشم نمیدونم خودشون چطور میپوشن
فرهادثانی
|
Romania
|
۱۸:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
14
7
به نظر شما چرا اینگونه تیپها بوجود آمده؟ اینها مال بالای شهره و به نظر شما بالای شهر بغیر از وزیر و وکیل زندگی میکنند پول همه را وا داده براستی که گذشت آن همه فداکاری رزمندگان؟
پایتخت
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
20
4
" هفته بعد حتما یک جفت از کفش های یک بار پوشیده پدرم را برای مستخدم آموزشگاه می آورم، "
دوست عزیز آدم وقتی میخواد به یکی کمک کنه باید از بهترین ها باشه نه کالای مصرف شده ی خانوادش!!! وقتی این موضوع که ابتدایی ترین چیز دنیاست رو یاد گرفتی تازه حق داری از دیگران انتقاد کنی.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
لطفا کمی از غرور کاذبت کم کن و اندکی فقط! اندکی قبل از نظر دادن فکر کن.
فکر کردن چیز خوبیه باور کن پشیمون نمی شی!
پایتخت
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
اگر مغرور بودم مثل اکثر کاربران اولین مثبت رو به نظرات خودم میدادم! بیشتر کامنتهایم حتی یک مثبت هم ندارند و این یه چیز خیلی باارزش رو ثابت میکنه!
نظری که در ابتدا به ذهن آدم میرسه درستترین موضع آدم در مورد موضوعی خاص است حالا اون دید اولیه ممکنه درست یا غلط باشه ولی مهم اینه که اون دید، دید اصلی خود آدمه! و باید دست نخورده بمونه وگرنه ارزشی نداره.
متاسفانه ما ایرانیها عادت کرده ایم که خودمون رو پشت هزاران پرده و یا بهتر بگویم کلک، قایم کنیم!!!
هنر در سادگیست و حتی پیچیده ترین چیزها رو باید ساده نمایش داد ولی ما برعکس ساده ترین چیزها رو پیچیده نشون میدیم تا مثلاً بگیم خیلی سرمون میشه!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
ایران و ایرانی مقدس و پاکه و بسیار فکور.

اگه میانگین جامعه مونو با جوامع دیگه بسنجیم پی می بریم بیشتر ملتمون پاک و باشعورن و قدرشونو بیشتر میدونیم نه مثل خودباخته ها همش بگیم ساده ان .

کسانیکه صفات زشتی مثل بی فکری و بی هنری و بی ارزشی و بی فرهنگی و کلک و ...به ایرانی باغیرت الصاق می کنن حتم بدونن لایه های زیرین و پنهان شخص خودشونو ارائه می کنن.

پای تخت صفات شخصی تو به عموم مردم تعمیم نده!!!!
بی بی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
پایتخت بهتره خودت رو (منظورم خود انسانیت)بهتر وبیشتر بشناسی.نظری که دادی درسته ولی اگه اعتقاد به دید اولیه داری به این آقا هم حق بده چون اون هم بادیدن کفش پاره همون لحظه این فکر به ذهنش رسید.دید اولیه هیچ وقت دید اصلی انسان نیست بر اساس آموزه هامون. به نظرمن آدم باید تغییرپذیر باشه در برابر حق وگرنه اون آدم ارزشی نداره.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
با خوندن نظرات این آقا پایتخت بسیار متأسف میشم و غصه می خورم تعجب می کنم چطور میشه یه جوون تحصیلکرده! ایرانی که بقول خودش پاشو بیرون ایران هم گذاشته چرا تا باید این حد سطحی و سخیف بیندیشه و بدون فکر و تأمل با جسارت نظرشو درج کنه و ذره ای هم به عقیده دیگرون در مورد خودش اعتنا نکنه و مغرورانه همون خطاها و اشتباهاتو با گردن فرازی تکرار کنه و روشون پافشاری کنه.

گاهی به کاربران سابق بولتن فکر می کنم چقدر اندیشمند و خردمندانه نظر می دادند!!! کسانی مثل سرباز صفر وطن-مرتضی.ام-مهسا mis -احمد ا-امید(اصفهان)-سه نقطه -سهیلا سادات_مجید(مازندران)-کوچکترین ایرانی-فرزاد-hadi -محمود و....یادشون بخیر کجا رفتند؟
علیمراد
|
Germany
|
۱۴:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۴
8
13
هرطور میخان باشن فقط والدین باید مراقب دختراشون باشن که روابط نامشروع وجنسی نداشته باشن حتی اگه شده با کمربند قفل دار دخترشونو قفل بزنن قبل از اینکه از خونه بره بیرون تا نتونه کاری کنه .این اخرین روش برای این دخترا میباشد در نهایت بسود خود دختره
ناشناس
|
Germany
|
۱۵:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۴
3
16
این پاچه پارگی منظور پارگی پاچه شلوار خیلی دیر به ایران رسید این شلوار لی پاره اکنون در کشورها بلوک شرق مثلا مثل اوکراین و این جور جاها طرفدار داره چون تازه از خواب کمونیست بیدار شده اند و میخواهند به غربی ها برسند ولی بلد نیستند از امروز غربیها و از آدم حسابی ها و دانشمندان و متخصصین و آدمهای غرب تقلید کنند نه از هیپی ها و شلوار پاره های 30 با 40 سال پیش غرب .متاسفانه یک شلوار کهنه پاره پوشیدن و سیگاری بین انگشتان و مچیز مچیز گفتن و افه آمدن خیلی راحت تر است از درس حواندن و تفکرات علمی داشتن.
فرید
|
Finland
|
۲۲:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۴
13
5
یاد اون زمان بخیر که مرد و خانم بودن به تیپ و شیک پوشی نبود. افسوس که کار ما ایرانیها به جایی رسیده که دیگران و به هر دلیلی که تنها مورد پسند ما نباشه محکوم کنیم و قضاوت کنیم. دیگه شورش در اومده!! به کسی چه ربطی داره که کی چی می پوشه . راست میگی، و قتی خانمی را دیدی به چشم بد نگاش نکن و تا خودت و درست نکردی، با ایراد گرفتنت تنها خودت سبک کردی.
آرمين
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
11
3
راست ميگي ديگه آقت فريد چكار دارين يكي اين تيپ رو ميزند ميايد توي خيابان حتما كمرش ميخاره ديگه.
نعمت الله
|
Australia
|
۱۳:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
2
12
اگر خانواده ها مراقب رفتارهای دخترانشون باشن باور کنید بیشتر این چیزها خودبخود حل میشه دختر باید سنگین باشه ونجیب تو خونه بشینه نه اینکه تو هر ناکجاابادی بچرخه و هرهرکرکر کنه و سبک باشه !خوب معلومه وقتی دختر سبک باشه هزار فساد و فتنه درست میشه
پاسخ ها
ستاره
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
اگر مردان امت من عفت پیشه کنند جامعه هیچ گاه به فساد کشیده نخواهد شد. رسول اکرم صلوات الله علیه
ناشناس
|
Germany
|
۱۹:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
5
10
آقا پسره رد میشد دید یک دختر خانومی رفتارش خیلی سنگین رنگین نیست , بهش گفت دختر خانم شما به عشق در نگاه اول معتقدی یا برم دوباره از نو بیام.
بعد ناراحت هستند چرا آ مار طلاق بالاست.
کاظم از اندیشه
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۲
0
6
باید گفت جای تاسف است اگرکسی بداند که جوانان ایران اسلامی خونشان ریخته شد برای چی اینطوررفتارهای فاسد از این مملکت جمع میشد ولی افسوس .حوالشون به خون شهدا روز قیامت پیش شهدا شرمنده باشند اینشاالله.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین