کد خبر: ۲۵۴۷۲۴
تاریخ انتشار:
گزارش «بولتن نیوز» از مراسم تشییع استاد حسین قندی پدر تیتر ایران؛

قندی از این پس تیتر نمی زند... تیتر می بیند!

سلطان تیتر هنوز چشم هایش را نبسته است و به جای آنکه تیتر بزند... از این پس به نظاره نشسته و تیتر می بیند... می بیند که شاگردانش چگونه ادامه طریق خواهند داد و به تیترها پس از او، جان می دهند....
قندی از این پس تیتر نمی زند... تیتر می بیند!
گروه رسانه، امروز برای همیشه در خاک آرمید. شاید دیگر تیتر نزد و هرگز دستش به قلم نرود ولی چشمهایش خوب می بینند. خانواده قندی چشم های حسین قندی را اهدا کرده اند و انگار، از این پس او شاهد اعمال شاگردان خویش است. با همان سخت گیری ها و دقت. چشم او هر روز تیترهای ما را خواهد دید.

به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، امروز قطار پدر تیتر ایران در میان «حالم بده» ها و اشک ها و دلتنگی ها و ...، رفت تا به ایستگاه ابدیت برسد... امروز حسین قندی بر موج دست های اساتید، شاگردان و دوست دارانش رفت تا به دریای جاودانگی برسد در ذهن و خاطره همه ما که یا شاگردش بودیم و یا در شاگردی اش کرده ایم در کتاب هایش... 
 
•    آه حسرت
یک دانشجوی رشته روزنامه نگاری سرو کارش با تیتر است و تمام فکرش این است تا تیتر مناسبی برای مطلبش بنویسد. وقتی می شنود پدر تیتر ایران، آخرین تیترش را با مرگش می زند، تنها یک جمله در ذهنش تاب می خورد که ای کاش لحظه ای و دمی افتخار شاگردی اش را داشتم.

ولی امروز او نیست.... بعضی ها هستند که هیچکس و هیچ چیز نمی تواند جای آنها را پُر کند. حسین قندی از همان بعضی هاست. اگر تمام زندگیت را هم با آنها زندگی کرده باشی و از تجربیاتشان استفاده کرده باشی باز هم وقتی از دستشان می دهی تنها یک آه برایت می ماند. آه حسرتی که از عمق وجودت بیرون می آید.

او را استاد مسلم تیترهای جذاب و خلاقانه می دانند... گرچه چندی در اواخر عمرش به آلزایمر مبتلا شد، ولی هرگز ما دچار آلزایمر نیستیم و حضور اثرگذار او در حوزه مطبوعات ایران را از یاد نبرده و نخواهیم برد.

همین سخنان در ذهنم می پیچد و می پیچد تا مرا در ساعت 9 صبح روز شنبه پنجم اردیبهشت ماه 1394، مقابل دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها حاضر می کند.

مراسم تشییع با تلاوت قرآن آغاز شده است. همکاران و دوستان و دوستداران استاد یک به یک از راه می رسند و یکدیگر را در غم از دست دادن دوست تسلی می دهند. صدای تلاوت قرآن آمیخته با گریه های گاه و بی گاه خانواده استاد، فضا را بیشتر و بیشتر غم انگیز می کند.

قندی از این پس تیتر نمی زند... تیتر می بیند! 

*پرواز را به خاطربسپار


مازیار ناظمی مراسم را با این جملات آغاز می کند: برای دوستدارانش چه سخت بود تیتر آخر زدن. استاد حسین قندی دار فانی را وداع گفت. گزارش پرواز را به خاطر بسپار به یاد ماندنی است، اما سوم اردیبهشت سال 1394 در  خاطر اهالی مطبوعات جاودان خواهد ماند. سلطان تیتر ایران را همیشه این طور به یاد می آوریم لبخندی همیشگی، قامتی رشید وآراسته وهمیشه صبور.»

سپس انتظامی معاون امور مطبوعات وزارت ارشاد اسلامی، درگذشت استاد قندی را به اصحاب رسانه و دانشجویان و روزنامه نگاران و خانواده وی تسلیت گفت و تأکید کرد که استاد به اخلاق مداری بسیار توجه داشت وبا این جمله که «کسانی که کار رسانه می کنند، در اذهان عموم زنده هستند» سخنان خود را پایان داد.
 
*  تیتر روزنامه نگاری ایران رفت

رضاییان از اساتید ارتباطات، کلام خود را اینگونه آغاز می کند که تیتر روزنامه نگاری ایران رفت. اگر بگوییم جای او خالی است خیلی کم است. استاد قندی را باید از آثار و شاگردان او شناخت. راه و تفکر و سبک واصرارش بر روزنامه نویسی صحیح مستدام باشد. 
 
•    قندی پدر همه شما بود

مهسا قندی دیگر سخنران این جلسه حزن انگیز است. کمی بغض خودرا فرو می خورد و از کسانی که آمده اند تشکر می کند و می گوید: پدرم تنها پدر ما نبود پدر همه شما بود.همه شما را دوست داشت وشما عشق او بودید. 

نوبت به صدیقیان یکی از اساتید مرکز مطالعات می رسد. غم و او با فغان همراه است: حالم بده. حالم خیلی بده. قطارمی رود. تومی روی. مرد کرم قهوه ای پوش، مرد لبخند و تبسم رفت. به خودم تسلیت می گویم. و همین طور به همه شما.

سخنرانی ها که تمام می شود پیکر استاد را از مرکز مطالعات خارج می کنند که صدای لااله الا الله بلند می شود و اساتید و شاگردان، بر موج دست هایشان پیکر استاد را به سمت بهشت زهرا می رسانند. مشایعت با استاد تا بهشت زهرای تهران ادامه دارد.  

در هر گوشه ای استادی را می بینی که مشغول مصاحبه است و از خصایص دکتر قندی می گوید. با هرکس صحبت می کنی از شاگردان استاد بوده است!!!
 
   *  ... دیگر خانه اش را گم نمی کند

قندی از این پس تیتر نمی زند... تیتر می بیند!صدیقیان خاطره ای را تعریف می کند: استاد قندی تیتری را برای فوت دکتر سرشار زد. دکتر سرشار در اواخر عمر مثل خود مرحوم قندی دچار الزایمر شده بود وخانه اش را گم کرده بود. بعدازفوتش استاد قندی برایش تیتری زد با این عنوان: "سرشار دیگر خانه اش را گم نمی کند."
 
•    با امید به سمت روزنامه نگاری بروید

مصطفوی از شاگردان قدیمی استاداست که در سالهای 70 تا 74با استاد کلاس داشته است. وی استاد را فردی بسیار با وجدان می خواند و می گوید که از صفرتا صد روزنامه نگاری را به شاگردانش می آموخت. با تمام مشکلاتی که داشت اما هیچ کدام را با خود به کلاس نمی آورد. به ما می گفت من می خواهم شما با امید به سمت روزنامه نگاری بروید. 

دوستان استاد وی را فردی پرکار، پی گیر، دقیق و مسئول می دانند. نظر عباس زاده از دیگر اساتید در باره وی این است که: روزنامه نگاری را در عمل یاد می داد که چیزی که آموزش داده می شود، چطور باید در عمل هم مورد استفاده قرار بگیرد. فردی کاملا بی ادعا و صاحب قلم.

از گیتی علی آبادی یکی از اساتید که افتخار شاگردی استاد را نیز  داشته می خواهم تا درباره نحوه آشنایی اش با مرحوم قندی برایم بگوید. شروع به صحبت میکند که در سال 1367 دانشجوی استاد بوده در کلاس ویراستاری. اما هنوز جمله اش را به پایان نبرده که اشک از چشمانش جاری می شود و دیگر نمی تواند ادامه بدهد. چقدر در این جور لحظه ها قویترین ها هم دچار احساسات می شوند.
 
•    پدر تیتر ایران در قطعه نام آوران

بهشت زهرا است و سیل خانواده هایی که عزیزی را از دست داده اند. منتظر می مانیم تا پیکر استاد را پس از شستشو تحویل بدهند. بعد از خواندن نماز برجسم بی جان استاد خانواده اش آخرین وداع را با وی می کنند و همگی به سمت قطعه نام آوران حرکت می کنیم. دخترها بسیار بی تابی می کنند وبا تمام وجود اشک می ریزند و با چشم گریان پیکر پدر را دنبال می کنند.

سرخاک ایستاده ایم و منتظر آمبولانس. هرچند نفر در گوشه ای ایستاده اند و با هم صحبت می کنند. شاگردهای استاد درباره رفتارها و اخلاقش صحبت می کنند. دوستدارانش هنوز باور نکرده اند و رفتن استاد را غیرقابل باور می دانند. در گوشه ای نیز می شنوم در بیمارستان چشم های استاد اهدا شده است. 

همسر استاد دخترها را دلداری می دهد که این تنها جسم پدر است که از دست می رود وبه خاک سپرده می شود وگرنه روحش که همیشه با ما و در کنار ماست.

حالا دیگر استاد را بر روی دست می آورند وپیکرش را به آغوش خاک می سپارند. او نیز آرام می گیرد در کنار اساتیدی همچون امیر ناصر کاتوزیان، علی الله همدانی و سید فخرالدین حسینی. 

قندی از این پس تیتر نمی زند... تیتر می بیند!

حسین قندی هنوز زنده است در تألیفاتش همچون روزنامه نگاری نوین، مقاله نویسی در مطبوعات و روزنامه نگاری تخصصی و مقالات و ادبیات مطبوعات، عامل وحدت ملی، آموزش روزنامه‌نگاری، علم و تجربه؛ واژه و تصویر را باید شناخت، فراسوی مرزها و ثانیه‌ها، کاریکاتورهای خبری و... .
 
سلطان تیتر هنوز چشم هایش را نبسته است و به جای آنکه تیتر بزند... از این پس به نظاره نشسته و تیتر می بیند... می بیند که شاگردانش چگونه ادامه طریق خواهند داد و به تیترها پس از او، جان می دهند....
گزارش از: مریم اکبری

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین