کد خبر: ۲۳۵۴۸۷
تعداد نظرات: ۱۶ نظر
تاریخ انتشار:
چگونه یک خارجی رو مخ نباشیم؟!

23 عادت عجیب در 23 کشور دنیا (+عکس)

بنی لوییس بیش از هر چیز در اینترنت به چند زبانه (Polyglot) بودن مشهور است. او از راه جهانگردی و زندگی در بیست و چند کشور، از نزدیک با این زبان ها آشنا شده و حالا آموخته هایش را به بقیه آموزش می دهد. یکی از این آموخته ها (که فراتر از زبان است) آداب و سنت های کشورهاست.
گروه سبک زندگی، به بنی لوییس بیش از هر چیز در اینترنت به چند زبانه (Polyglot) بودن مشهور است. او از راه جهانگردی و زندنگی در بیست و چند کشور، از نزدیک با این زبان ها آشنا شده و حالا آموخته هایش را به بقیه آموزش می دهد. یکی از این آموخته ها (که فراتر از زبان است) آداب و سنت های کشورهاست.

به گزارش بولتن نیوز، بنی لوییس در تلاش برای همرنگ شدن با مردم جهان عادات عجیبی پیدا کرده که در مطلب قبل تعدادی از آنها را خواندید (خواندید؟) اگر ادامه اش برایتان جالب است، بقیه این مطلب را بخوانید.


1- به کرات از مردم می پرسم: «نمی خواهی دوش بگیری؟»

این عادت عجیب را من از برزیل پیدا کردم. وقتی در برزیل بودم در بعضی شهرها خانه داشتم ولی بعضی اوقات هم خانه دوستان می ماندم. برای من هم غافلگیرکننده بود اما وقتی خانه یک برزیلی بروی اولین سوالی که از تو می پرسند این است که آیا نمی خواهی دوش بگیری؟

خواهی نشوی رسوا برای ما هی عشوه بیا

این هیچ ربطی به کثیف بودن یا بوی بد ندارد، بلکه نوعی تعارف است که برزیلی ها به مهمانان می کنند، حتی اگر آن مهمان شب آنجا نخوابد، شاید به خاطر هوای گرم است شاید هم به خاطر تمیز بودن مردم آنجا، خود برزیلی ها اکثرا روزانه دو یا سه بار دوش می گیرند مخصوصا اگر در طول روز تحرک داشته باشند؛ برای همین یک برزیلی وقتی به خانه می رسد (حتی اگر خانه خودش نباشد) اولین کاری که می کند، دوش گرفتن و سرحال شدن است.

2- وارسی کردن کارت ویزیت یا تقدیم کردن اسکناس به گونه ای که انگار همین الان منفجر می شود

اولین چیزی که به محض رسیدن به تایوان به چشمم آمد این بود که آنها هر چیزی را که بخواهند به دیگری بدهند، جوری تقدیم می کنند که انگار مقدس است.

بنابراین اگر من شما را در کنفرانسی ملاقات کنم و شما کارت ویزیتی به من بدهید به جای اینکه نگاهی اجمالی به آن بیندازم و آن را توی جیبم بچپانم، آن را با احتیاط و ظرافت به کمک هر دو دست از شما می گیرم (انگار دارم قطعه ای کریستال شکننده را می گیرم) و سپس طراحی بی نظیرش را از نزدیک بررسی می کنم انگار از دریچه ای نظاره گر کهکشانی بی همتا هستم. تنها آن موقع است که می توانم کارت را توی جیب چپم بگذارم. (جیبی که متحویات آن را در اسرع وقت به سطل آشغال منتقل می کنم.)

در مورد اسکناس نیز همین قوانین اجرا می شود. هیچ برگه ای را با یک دست نمی توان تحویل داد، حتما حضور دو دست ضروری است، انگار اگر خطایی رخ دهد، محموله منفجر می شود. البته چون مدت هاست که به آسیا سفر نکردم این عادت را ترک کردم ولی باید اعتراف کنم که هنوز وقتی کسی موقع پول دادن به من از یک دست استفاده کند و کل بدنش را درگیر این انتقال نکند ناخودگاه حس می کنم تحقیرم کرده و البته که هنوز کارت ویزیت را با دو دستم تحویل می گیرم.

3- برای اشاره به چیزی، شبیه کسی می شوم که می خواهد برای ماهی عشوه بیاید

در فیلیپین و کلمبیا (از کجا به کجا؟) و چند کشور دیگر از انگشت اشاره برای اشاره استفاده نمی کنند. (این سوال پیش می آید که پس در آنجا به این انگشت چه می گویند؟) اشاره با انگشت حتی در فرهنگ این کشورها دور از ادب است.

خواهی نشوی رسوا برای ما هی عشوه بیا

پس وقتی آنجا نیاز دارید به چیزی اشاره کنید چه کار باید بکنید؟ از لب تان استفاده کنید. باید فرمی به آن بدهید که انگار می خواهید کسی را ببوسید و با لب غنچه شده به سمت چیزی که مد نظرتان است، اشاره کنید. نیازی به اشاره طولانی نیست، بلکه برای نیم ثانیه باید این شکلی باشید.

من به این کار عادت کرده ام و حالا برای اشاره به جز لبم از انگشت اشاره هم استفاده می کنم برای همین خیلی عجیب غریب به نظر می آیم.

4- همین جوری هر از چندگاهی به مردم زنگ می زنم و قبل از اینکه گوشی را بردارند قطع می کنم

این کار بعد از رفتن به ایتالیا عادتم شد، خودشان به این کار می گویند: «squillo» (اسکوئیلو) یه چیزی است در مایه های میس انداختن اما مفهوم عمیق تری دارد. در بقیه کشورها وقتی کسی می خواهد شماره اش را به کسی بدهد به او زنگ می زند و قطع می کند تا شماره روی گوشی طرف بیفتد اما ایتالیایی ها یک مرحله جلوتر هستند و با میس انداختن نوع جدیدی از مکالمه را ابداع کرده اند.

آنها به هم زنگ می زنند و فوری قطع می کنند ولی مفهوم و معنای این تماس ها برایشان روشن است. اگر با کسی قرار داری اما 10 دقیقه دیرتر از وقت موعود می رسی این اسکوئیلو یعنی که در راهی و به زودی می رسی. اگر در مرحله آشنایی و نامزدی با کسی هستی و از او اسکوئیلو دریافت کنی یعنی در فکر تو بوده است. اگر رفیقی برایت میس بیندازد منظور «چه خبر؟!» است و احتمالا تو باید جوابش را با پیامک یا تلفن بدهی.

اساسا صبح تا شب تلفن شما همینجوری یک تک زنگ می خورد و قطع می شود. یک غیرایتالیایی در این شرایط فکر می کند باید به آن شماره زنگ بزند اما اسکوئیلو خودش به تنهایی نوعی مکالمه است. شما خودتان باید بدون زنگ زدن به طرف این تک زنگ را رمزگشایی کنید.

خواهی نشوی رسوا برای ما هی عشوه بیا

متاسفانه اگر من برای یک غیرایتالیایی میس بیندازم او به من زنگ می زند و مجبورم با او مکالمه ای معذب، لوس و بی فایده داشته باشم، چیزی که دقیقا به کمک اسکوئیلو می خواستم از آن فرار کنم. تازه ممکن است مردم فکر کنند از سر خساست این کار را می کنم.

5- برای خوردن یک فنجان اسپرسو دو ساعت لفتش می دهم


در فرانسه من آموختم که اسپرسو خوردن به معنای وارد کردن دوز بالای کافئین به خون نیست، بلکه برای نشستن در کافه و لذت بردن از همنشینی با دوست تان یا خواندن کتابی در تنهایی است؛ برای همین کافی است یک اسپرسو سفارش بدهید و سر صبر از جرعه جرعه آن لذت ببرید.

این یعنی از قلپ دوم به بعد قهوه تان یخ کرده اما مهم نیست چون آن قهوه بیشتر بهانه ای برای نشستن در کافه است.

برعکس فرانسوی ها، ایتالیایی ها هر از چند گاهی اسپرسو می خرند و در یک جرعه آن را سر می کشند یا آمریکایی ها که قهوه را برای بالا بردن کافئین خون شان استفاده می کنند و در این جور جاها معمولا قهوه را در فنجانی کاغذی سرو می کنند تا با عجله حین راه رفتن نوشیده شود.

من معمولا قهوه نمی نوشم مگر یک نفر همراهیم کند یا وقتی در کافه مشغول درس خواندن یا مطالعه باشم (من هرگز صبحم را با قهوه شروع نمی کنم) اما اگر بخواهم قهوه سفارش بدهم همیشه اسپرسو خواهد بود و مدت طولانی زمان می گذارم تا تمامش کنم. نهارهایی که با همکاران فرانسوی صرف کردم به من یادآوری کرد که ما معمولا موقع خوردن و آشامیدن آنقدر عجله داریم که انگار باید هر چه زودتر یک مشت غذا و مایعات روی اسید معده بریزیم.

6- هر جا می روم بی دلیل پول می دهم

در آمریکای شمالی (ایالات متحده و کانادا) با یکی از غیرعادی ترین رسم های جهان آشنا شدم؛ گارسن ها و پیشخدمت ها مزد و حقوقشان را بیشتر از مشتری دریافت می کنند تا رییس شان!
در آنجا مفهوم مسخره ای به نام «انعام» حکمفرماست که با آن شما گارسن را بابت کارهای نکرده جریمه می کنید.

خواهی نشوی رسوا برای ما هی عشوه بیا

اگر غذایی که توسط گارسن هم تهیه نشده رضایت شما را جلب نکند یا رستوران شلوغ باشد و غذای شما به موقع حاضر نشود بدون اینکه تقصیر گارسن باشد، او مجازات می شود یا اگر آن روز شما خلقتان تلخ باشد یا اصلا وضع مالی تان برای بذل و بخشش خوب نباشد باز دودش به چشم گارسن می رود. مسئله این است که انعام شما درصد مهمی از درآمد قابل اتکای گارسن محسوب می شود. یعنی نان آنها بیش از هر چیز دیگری به شانس بستگی دارد.

اگر بخواهید حال شان را بگیرید می توانید دقیقا یا نزدیک به مبلغی که روی صورتحساب نوشته شده را پرداخت کنید. اگر عملکرد گارسن رضایتبخش بوده باشد 15 درصد از مبلغ صورتحساب را اضافه تر به عنوان انعام برایش می گذارید و اگر به نظرتان خیلی حرفه ای بشقاب را از آشپزخانه به سر میز منتقل کرده باشد، انعامی معادل 20 درصد صورتحساب به او جایزه می دهید. (بخت با گارسن باشد و شما غذایی گران سفارش بدهید تا 15 درصد یا 20 درصد آن مبلغ بیشتری می شود.)

جالب اینجاست که هر میزی را یک گارسن نشان می کند و بقیه گارسن ها حق ندارند در کار او دخالت کنند و به مشتری سرویس بدهند. یعنی اگر من وسط غذا نوشابه یا سس بخواهم و گارسنی که اول کار خودش را معرفی کرده و سفارشم را گرفته دم دست نباشد، بقیه گارسن ها کارم را راه نمی اندازند تا خود گارسن اصل کاری پیدایش بشود.

برای اینکه گیج تر بشوید قضیه انعام جاهای دیگری هم صدق می کند اما نه همه جا. (منطق پشت آن چیست هنوز نمی دانم.) مثلا باغبان انعام لازم ندارد ولی کارگری که خانه را تمیز می کند به جز مبلغی که سر آن با شما توافق کرده انعامی هم می خواهد. راننده تاکسی انعام می خواهد ولی راننده اتوبوس لازم ندارد...

از آنجایی که دوست ندارم کسی را بابت چیزی که از کنترل او خارج است تنبیه کنم، همیشه انعامی 15 تا 20 درصد برایش می گذارم. نکته دیگر این است که انعام را نباید دستی به گارسن بدهید یا روی پول صورتحساب، بلکه باید وسط میز جایی که همه ببینند رها کنید، انگار اسکناس ها هم قسمتی از میز کثیف باشد در کنار چنگال و دستمال و ...

خواهی نشوی رسوا برای ما هی عشوه بیا

بعد از 18 ماه زندگی در آمریکا و کانادا من دیگر نمی توانم این رسم را کنار بگذارم و حتی در اروپا و آسیا که گارسن ها تمام حقوق شان را از مدیر رستوران دریافت می کنند، باز به آنها انعام می دهم. با اینکه همیشه منتقد دسته اول این رسم مسخره هستم اما «انعام ده» خوبی شدم.

یک بار در تایوان گارسن پشت سرم تا خیابان آمد و گفت که یک مشت پول تایوانی جا گذاشته ام. وقتی گفتم پول مال اوست تعجب کرد و پرسید: «چرا وقتی صورتحسابتان را کامل پرداخت کردید، دوباره پول می دهید؟» جوابی نداشتم! از سر عادت بودن عین یک تیک.

7- هر سلام و خداحافظی باید پر از احساس و باشکوه اجرا شود

در کشورهای لاتین یک سلام ساده برای کسانی که می شناسیدشان دور از آداب اجتماعی است. در دورهمی ها باید یک، دو یا حتی سه بوسه بر لپ طرف بزنید. در جاهای دیگر مثل برزیل کار با این بوسه تمام نمی شود و باید کسی را که می بینی بغل کنی. ممکن است همین دیروز دیده باشیدش اما جوری او را در آغوش می کشید، انگار سال هاست که همدیگر را ندیدید و به تازگی از حبس انفرادی آزاده شده.

این صمیمیت در مناسبات اجتماعی بسیار مسری است و سخت ترک می شود. عادت دیگری که از برزیل پیدا کردم این است که وقتی می خواهم با کسی حرف بزنم باید چشم در چشم نگاهش کنم و در صورت امکان دستی روی شانه اش بگذارم، اگر هم برای یک لحظه حواسش جای دیگری رفت با دستی که روی شانه اش گذاشتم یک فشار کوچک به او وارد می کنم.

سرانجام وقتی موقع خداحافظی فرا رسید (منظور تا فرداست نه تا ابد) باید با همه مراسم خداحافظی را اجرا کنید. در خیلی از کشورهای لاتین من درس گرفتم که همیشه نیم ساعت زودتر از وقتی که باید بروم خداحافظی را شروع کنم چون بحث را بستن و در آغوش گرفتن تک تک افراد حاضر زمان زیادی لازم دارد. حالا دیگر حتی فکر این که آخر کار بلند شوم و بگویم: «خب، فعلا خداحافظ» و محل را ترک کنم برایم وحشتناک است.

8- موقع حرف زدن با مردم، محل گفتگو عوض می شود

یکی از عوارض رسم «گرم گرفتن» مردم در کشورهای لاتین این است که وقتی دارید با کسی حرف می زنید، باید کمی به او نزدیکتر شوید تا صمیمیت را به درستی وارد گفتگویتان کنید.

خواهی نشوی رسوا برای ما هی عشوه بیا

به همین دلیل هر وقت من در آمریکا یا اروپا می خواهم صحبت کنم اگر نشسته باشم حس می کنم با طرف مقابل خیلی فاصله دارم برای همین به جلو خم می شوم و اگر ایستاده باشم یک قدم به جلو بر می دارم. طرف مقابل هم متعاقبا یک قدم عقب می رود انگار من گستاخ وارد حریم خصوصی اش شده اشم و همیشه آرام محل مکالمه تغییر می یابد.

هر دوی ما ناخودآگاه این کار را می کنیم و من یک لحظه به خود می آیم و درمی یابم که چند متر از جایی که صحبت را شروع کردم فاصله دارم.

9- سر چهارراه ها همینجوری مثل یک حیوانی سرم را پایین می اندازم و می روم وسط، انگار که از این زندگی نکبت بار خسته شده باشم

در مصر هم مانند بقیه کشورها برای اینکه با فرهنگ محلی آشنا شوم، سعی کردم مردم مصر را الگوی خودم قرار دهم اما آنجا یک مشکلی که داشتم این بود که تقریبا چراغ راهنمایی رانندگی وجود نداشت، مخصوصا برای عابرین پیاده.

در چنین شرایطی برای عبور از خیابان تنها یک چاره وجود دارد؛ خودتان رو جلوی ماشین هایی که با سرعت نزدیک می شوند بیندازید و پنج یا شش لاینی از اینور خیابان به آن ورش بدوید. اوایل خیلی ترسناک است اما بعد کم کم عادت می کنید.

در آلمان (دنیایی کاملا متفاوت) عابرین پیاده با اینکه ماشینی رد نمی شود صبر می کنند تا آن مرد وسط چراغ راهنمایی سبز شود. دفعه اول که به آلمان سفر کرده بودم این مسائل را رعایت می کردم ولی دفعه دوم که از مصر تازه خارج شده و وارد آلمان شده بودم چند بار نزدیک بود خودم را به کشتن بدهم.

10- حمله انتحاری به 700 دوست

به عنوان قسمتی از اقدامم برای همگن و آشنا شدن با فرهنگ ها، تلاشم برای پیدا کردن دوست در هلند به تفکر عمیق و درگیری درونی انجامید تا جایی که دچار شکست فلسفی شدم که معنای واقعی دوستی چیست؟

خواهی نشوی رسوا برای ما هی عشوه بیا

آنجا دایره دوستی ها آنقدر محکم و بسته است که تقریبا غیرممکن است راهی به آن بیابید؛ مخصوصا اگر با هلندی ها همکلاس یا همکار نباشید. کسانی که مرا در مهمانی ها دیده بودند رسما حاضر نبودند با من بپرند. معمولا توریست های کوته فکر تصور می کنند هلندی ها مردمانی عوضی هستند و سراغ شان نمی روند اما من می خواست زبان هلندیم را بهبود ببخشم و اصلا آنجا بودم تا سر دربیاورم که هلندی ها چرا آنقدر سرسخت هستند.

با اینکه من فقط هشت هفته آنجا بودم، آنقدر این تحقیق را جدی گرفته بودم که اصلا معنای پیدا کردن دوست را زیر سوال بردم. بالاخره موفق شدم وارد حلقه دوستی یک نفر شوم اما هزینه زیادی برای این دوستی پرداخته بودم و سیستم دوستی آنها به مغز من نیز نفوذ کرده بود. حالا دیگر نمی توانستم کسی را دوستم بدانم مگر آنکه واقعا همدیگر را بشناسیم یا عضوی از یک گروه بسته باشیم.

برای همین در یک اقدام انتحارانه سراغ لیست دوستانم در فیس بوک رفتم و 700 نفر از کسانی که تنها یک بار دیده بودم شان، همکلاسی های قدیمی که خیلی نمی شناختم شان یا حتی دوستان قدیمی که مدت ها همدیگر را ندیده بودیم را حذف کردم. حالا تعداد دوستانم به 70-60 نفر تقلیل یافته و هر از چند گاهی یک خانه تکانی می دهم تا تعدادشان را کاهش دهم. حالا دیگر نمی توانم مثل سابق باشم؛ به نظر من داشتن هزار دوست مضحک می آید و نمی توانم درخواست دوستی یک غریبه را قبول کنم.

متاسفانه این رویکرد به مفهوم دوستی موجب دلخور شدن خیلی ها در اطرافم شده است. اینکه من درخواست دوستی آنها در فیس بوک را رد کرده ام نوعی توهین برای آنها محسوب می شود و برای من این توهین آمیز است که آنها 2000 دوست دارند بدون اینکه استانداردی در میان باشد و اصلا معیاری داشته باشند. چیزی که خونم را به جوش می آورد این است که آنها فکر می کنند چون من همیشه در سفرم دوستانم همه مجازی هستند و دوست واقعی نمی توانم پیدا کنم.

11- با ماموران و صاحبان مقام تریپ رفاقت برمی دارم!

در تضاد کامل با عادت شماره 10 هنوز این تفکر ایرلندی را حفظ کرده ام؛ «یک غریبه دوستی است که هنوز او را نشناخته ایم» و همیشه با هر کسی برخورد می کنم صمیمی می شوم. برای این داستان هم هیچ محدودیتی قائل نمی شوم.

خواهی نشوی رسوا برای ما هی عشوه بیا

در ایرلند ما رسم داریم که با همه بدون توجه به وضع مالی یا مقام به یک اندازه خودمانی باشیم. این شامل افسران پلیس هم می شود. (ما حتی آنها را به یک نوشیدنی دعوت می کنیم. فکر می کنید یک افسر آمریکایی با عینک دودی بتواند با این پیشنهاد کنار بیاید؟) این زود پسرخاله شدن خیلی وقت ها برایم گران تمام می شود، مخصوصا با ماموران گمرک، افسران پلیس و معلم هایم.


12- بدون اینکه قیمتی پیشنهاد بدهم برای همه چیز باید چانه بزنم

یک فنی که من از هندی ها یاد گرفتم، چانه زنی به شیوه هندی است. این با چانه زنی ما غربی ها متفاوت است (برای چانه زدن به شیوه معمول، من می گویم 10 دلار و شما 20 دلار، آخرش سر یک قیمتی بین این دو به توافق می رسیم) اما شیوه هندی ها برای من خرید با قیمت بی نظیر و استثنایی را به ارمغان آورد.

همانطور که همیشه به مردم می گویم برای سفر دور دنیا بیش از آنکه به پول فراوان نیاز باشد، به هوش برای استفاده از آنچه دارید نیاز است.

فن چانه زدن به سبک هندی: هر قیمتی که فروشنده پیشنهاد می دهد، شما رد کنید و شروع کنید به ایراد گرفتن از جنس؛ آنقدر انگ روی جنس بگذارید تا او قیمتش را بشکند. هیچگاه نباید خود را علاقمند به خرید نشان دهید. دقت کنید «زبان بدن»تان نیز همین را بگوید. همینطور که دارید از فروشنده دور می شوید، سرتان را برگردانید و نیم نگاهی از سر سیری به جنسش بیندازید. (انگار همین الان دارید می روید.)

من همه جا از این روش استفاده می کنم و تاثیرگذاری اش حرف ندارد. این شیوه چانه زنی خورکبازار اجناس دست دوم است.

13- با اینکه نه سیگاری هستم و نه علاقه ای به سیگار دارم، همه جا همراهم یک فندک هست

بعد از اینکه برای یاد گرفتن زبان ترکی به ترکیه رفتم، حمل فندک در هر جایی که پر از سیگاری است (مثل مصر) عادتم شد.

با 23 عادت عجیب در 23 کشور دنیا آشنا شوید (2) (فوری)

به نظر من سیگار کشیدن کاری مزخرف است و هر وقت در کشورهایی مثل ترکیه و مصر هستم، حس می کنم به دهه 50 برگشته ام، زمانی که منعی برای سیگار کشیدن در اماکن عمومی نبود. سیگاری ها انگار متوجه نمی شوند چقدر به ریه خودشان و اطرافیانی مثل من ضرر می رسانند. جالب اینجاست که آنها با اینکه می دانند پشت سر هم باید سیگار بکشند، معمولا فندک همراهشان ندارند. من اگر سیگاری بودم، قاعدتا یک فندک در جیبم داشتم.

اما یک فرد سیگاری که فندک نداشته باشد، سراغ فندک را از غریبه های دور و برش می گیرد. این برای من فرصتی است که سر صحبت را با مردم ترکیه و بقیه کشورها باز کنم. با داشتن فندک من شانس این را داشتم که وقتی در حال روشن کردن سیگارشان بودم، از آنها سوال دیگری بپرسم و تمرین زبان کنم یا از آنها در مورد برنامه های دیدنی و جالب در حال اجرا در شهر بپرسم. من همیشه و همه جا با خودم فندک می برم.

14- هر وقت دستشویی می روم عذاب وجدان می گیرم

گلاب به رویتان، سیستم فاضلاب در خیلی از کشورها با اروپا و آمریکای شمالی متفاوت است. مثلا در آفریقا، آمریکای جنوبی و آسیا شما نباید دستمال توالت را در توالت بیندازید و اگر این کار را بکنید، با سیفون کشیدن فاجعه درست می شود. (به احتمال زیاد دستمال گیر می کند و آب بالا می آید و از توالت بیرون می زند و اگر وسط دستشویی راه آب نداشته باشد، از زیر در بیرون می زند و ...)

در این کشورها برای این زباله ها یک سطل آشغال کنار توالت می گذارند اما من از وقتی به ایرلند برگشتم، با اینکه فاضلابش تحمل دستمال را دارد، هر وقت دست به آب می شوم از انداختن دستمال در توالت عذاب وجدان می گیرم.

15- پیتزایم را زیر سس گوجه قایم می کنم

به نظر آمریکایی ها خیلی عجیب است که اروپایی ها سس مایونز می ریزند و نگاهی به سیب زمینی سرخ کرده شان می اندازند و آن را تا کمر در مایونز فرو می کنند.

با 23 عادت عجیب در 23 کشور دنیا آشنا شوید (2) (فوری)

یک چیزی در همین مایه ها هم در ریودژنیرو می توان دید، آنجا پیتزایشان را زیر خرواری از سس گوجه قایم می کنند، جوری که مزه اصلی پیتزا عوض شود. پس کاری که باید بکنید، این است؛ یک ساشت سس برمی دارید (آنجا در رستوران ها سس گوجه را در بطری نمی آورند) و همه آن را روی یک برش پیتزا می ریزند.

من هم این رسم را برای خودم انتخاب کردم و همیشه هر جا باشم، پیتزا را اینجوری می خورم و نتیجه اش می شود ابروهای در هم رفته کسی که جلویم نشسته!

16- چرت نیم روزی می زنم

اگر در اسپانیا باشید، بعد از ساعت 12 ظهر با این صحنه مواجه می شوید؛ ناگهان همه جا برای دو ساعت تعطیل می شود. البته چون هوا آنجا مثل جهنم داغ است، خودتان نیز علاقه ای به قدم زدن در کوچه و خیابان نخواهید داشت.

به این ترتیب من نیز وقتی آنجا بودم، معمولا یک گوشه ای زیر درخت پیدا می کردم (یا اگر حوصله داشتم برمی گشتم خانه) و برای خودم (به قول اسپانیایی ها) یک siesta خوب می زدم.

با 23 عادت عجیب در 23 کشور دنیا آشنا شوید (2) (فوری)

اگرچه در بقیه کشورها این کار معمول نیست اما من یاد گرفته ام هر جا که باشم، هر روز سر ظهر خاموش شوم. این چرت نیم روزی فواید زیادی داشته؛ مثلا با خوابیدن در نیمروز در کل به خواب کمتری نیاز دارم و اینگونه به هم ریختن ساعت خوابم به خاطر سفر (jetlag) کمتر می شود.

17- در حدی صادق شدم که باعث دلخوری دیگران می شود

برخلاف آنچه در مورد آلمان ها می گویند، تجربه به من ثابت کرده آنها به هیچ وجه بی ادب نیستند. در آلمان و بعضی از کشورهای شمال اروپا رسم است که با مردم رک باشند و حقیقت را بدون لفافه کف دست شان بگذارند. صریح بودن نشاندهنده احترام به شخص مقابل است. من این مفهوم زیبا را پسندیده ام و برای خودم در زندگی به کار گرفته ام و این باعث شده که در این اجتماعات و فرهنگ ها راحت تر جا بیفتم.

از طرفی در بعضی کشورها مثل کانادا عکسش صادق است و شما ملزم هستید حقایق تلخ را بین تعریف و تمجید ساندویچ کنید یا با تعارف جلا دهید. حالا از نظر من دیگر مقدمه چینی و تعارفات اتلاف وقت است؛ برای همین وقتی در میان مردمی هستم که اهل تعارف هستند، باید دائما به خودم یادآوری کنم که استفاده آنها از عبارات غلط اندازی مانند «این ایده خوبیه اما به نظرت بهتر نیست اگر...» (به جای این ایده مزخفیه، این یکی بهتره) یا «راجع بهش فکر می کنم.» (به جای عمرا) فقط برای این است که مخاطب شان خدای ناکرده ناراحت نشود.

با 23 عادت عجیب در 23 کشور دنیا آشنا شوید (2) (فوری)

یک دوست کانادایی برایم تعریف کرده بود: «وقتی به آلمان سفر کرده بودم، روزی در کافی شاپی می خواستم عکس بگیرم، ولی به دلایلی نامعلوم این کار آنجا مجاز نبود. کارگر آنجا آمد پیشم و خیلی محکم گفت: «از اینجا عکس نگیرید.» اگر این اتفاق در کانادا افتاده بود، کارگر اینطور منظورش را می رساند: «سلام، ببخشید اما ما ترجیح می دهیم مشتریان اینجا عکس نگیرند. از همکاری شما خیلی سپاسگزارم. روز خوبی داشته باشید.»

18- صداهای عجیب و غریب از خودم درمی آورم

وقتی مثلا انگشتم به جایی می خورد یا مثلا عصبانی هستم و می خواهم فحش بدهم یا حتی خوشحالم و می خواهم از خوشحالی فریاد بزنم، معمولا این ابراز احساسات به زبان انگلیسی صورت نمی گیرد. (مگر اینکه در انگلیسی باشم) معمولا این ابراز احساسات ناخودآگاه به زبان های مختلف از دهان من خارج می شود، حتی وقتی تنها باشم.

مثلا اگر دردم بگیرد به جای اینکه بگویم «آخ» (یا Ouch) معمولا می گویم «اوووووا» (به زبان آلمانی) یا «آی» (به زبان آمریکای لاتین) بسته به آنکه در آن لحظه چه زبانی توی سرم می پیچد.
وقتی می خواهم فحش بدهم حس می کنم استفاده ازت عبارت اسپانیایی «… Me cago en...» خیلی به دلم می نشیند و سپس آن را با عبارت زبیایی مانند la leche, la hostia و غیره مزین می کنم. (این اصطلاحی چند منظوره و پرکاربرد است.)

19- ترجمه کردن اصطلاحاتی که نباید ترجمه شود

من استعداد خوبی در قاطی نکردن زبان ها با هم دارم ولی این استعدادم بی نقص نیست؛ برای همین بعضی کلمات در ذهن من به زبان های دیگر سرایت می کند. بعضی اصطلاحات در زبان های مختلف رایج است و مصطلح ولی ترجمه آن به انگلیسی استفاده ای ندارد.

با 23 عادت عجیب در 23 کشور دنیا آشنا شوید (2) (فوری)

مثلا وقتی در مصر بودم، متوجه شدم که موقعی که به چیزی در آینده اشاره می کنم، کلمه «ان شاءالله» را نباید جا بیندازم. در زبان انگلیسی معمولا انتهای جملات «خواست خدا باشد» نمی گذارند اما بعد از آن من هر وقت می خواستم در مورد آینده حرفی بزنم، از معادل ان شاءالله در زبان انگلیسی استفاده می کردم.

در بقیه زبان ها نیز برای بیان امید وقوع امری از لغات شرطی استفاده می کنند، در حالی که ما در زبان انگلیسی از جملات امری استفاده می کنیم. یعنی مثلا وقتی کسی به مهمانی می رود، انگلیسی زبان ها می گویند: «خوش بگذره» (Have fun) ولی اسپانیایی ها از عبارت «Que te divertas» استفاده می کنند، من نیز از سرعادت وقتی انگلیسی حرف می زنم، آن را اینگونه ترجمه می کنم: «May you have fun» (به امید آنکه به شما خوش بگذرد.) تنها وقتی این چیزها از دهان بیرون می آید، می فهمم چه چیز بی ربطی گفته ام.

بعضی وقت ها هم اصطلاحات را عینا به انگلیسی ترجمه می کنم. مثلا برای استفاده از اصطلاح «Vivir a cuerpo del rey» آن را مستقیما به انگلیسی ترجمه می کنم: «مانند بدن یک شاه زندگی کردن» (To live like a king’s body) که به جای اینکه از معادلی که برای آن در انگلیسی داریم، استفاده کنم: «مانند شاه زندگی کردن» (To live like a king). راستش به نظرم اسپانیایی ها مفهوم را بهتر می رسانند چون ذهن یک شاه دائم باید درگیر جنگ و قحطی باشد.

20- زبان اشاره ام مخصوص خودم است


در کشورهای مختلف طرز بیان به زبان اشاره متفاوت است. ماه ها طول کشید تا من بتوانم ادایی را که فیلیپینی ها در رستورن درمی آورند تا برایشان منو یا صورتحساب بیاورند، از ذهنم پاک کنم ولی هنوز هم وقتی می خواهم تاکید کنم که چیزی پر شده، مثل برزیلی ها دست هایم را باز و بسته می کنم. (این یکی در ضمیر ناخودآگاهم حک شده!)

با 23 عادت عجیب در 23 کشور دنیا آشنا شوید (2) (فوری)

بعد از شش ماه زندگی در تایوان، چین و هنک کنگ وقتی می خواهم چیزی را با دست حساب کنم، به سبک چینی ها حساب می کنم. یعنی وقتی به عدد شش می رسم، ترجیح می دهم با دستم ادای تلفن زدن را دربیاورم به جای اینکه سراغ دست دوم بروم.

یا مثلا وقتی می خواهم اشاره کنم که چیزی خوشمزه است، به جای آنکه دستم را روی شکمم بکشم، راحت تر هستم که انگشت اشاره ام را روی لپم فشار بدهم. (این را از ایتالیایی ها یاد گرفتم.) اگر هم در خیابان از من آدرس بپرسید، برای نشان دادن علامت «راه رفتن» به جای آن که دو انگشتم را روی دست دیگرم تکان بدهم، دو دستم را به حالت موج عقب و جلو می برم.

21- هیچ وقت در خانه کفش نمی پوشم

این عرفی است که در خیلی از کشورها رایج است و من دیگر یادم نمی آید که کدام کشورها این عرف را ندارند. بسیاری از اروپایی ها، آسیایی ها و آمریکای جنوبی ها قبل از ورودبه خانه کفش شان را درمی آورند و در خانه خود یا دیگران با دمپایی، جوراب یا پابرهنه راه می روند. برای همین وقتی در آمریکا خانه دوستی می روم و کفشم را درمی آورم، چپ چپ نگاهم می کنند.

22- هر وقت هواپیمایم روی زمین می نشیند، از ذوق دست می زنم

این کار در میان خیلی فرهنگ ها به خصوص ترک ها رسم است اما غربی ها با دیدن این صحنه قیافه های عجیبی به خود می گیرند. من معمولا شروع کننده نیستم اما همیشه منتظرم تا یکی شروع کند و من هم به او ملحق شوم و به افتخار خلبان کف بزنم و توقع دارم بقیه هم این کار را بکنند.

با 23 عادت عجیب در 23 کشور دنیا آشنا شوید (2) (فوری)

کمتر کسی از مسافرت زیاد با هواپیما خوشش می آید اما من خدا را به خاطر این پیشرفت تکنولوژی شاکرم. پس دست می زنم به افتخار این معجزه علم که مرا در ظرف چند ساعت جایی می برد که قدیمی ها ماه ها طول می کشید تا به آنجا برسند.

23- قاطی کردن این آداب که موجب سردرگمی خودم و ناجور شدن روابطم با بقیه می شود

همانطور که تا حالا متوجه شده اید، عادات و چیزهایی که من یاد گرفته ام، با هم در تضادند. (در انتخاب دوست سختگیری می کنم ولی در عین حال با همه صمیمی می شوم حتی با پلیس! با مردم صادق و رک باشم اما تظاهر کنم که مجذوب لوگو و شعار بی نظیر روی کارت ویزت آنها شدم.) این وضعیت، زندگی من در یک کلام است.

با 23 عادت عجیب در 23 کشور دنیا آشنا شوید (2) (فوری)

توی ذهن من مشتی از قوانین اجتماعی متضاد با هم به شکل آش شله قلم کار بالا و پایین می شوند و هر وقت می خواهم با آدمی جدید سر صحبت را باز کنم، یکی از اینها ممکن است اشتباهی از دستم در برود. (یک عالمه ماچ بر لپ شان می زنم، زیادی نزدیک می شوم یا زیادی دور می شوم، یکهو رک می شوم و به آنها بر می خورد یا زیادی تعارفی می شوم که دیگر حرف هایم را جدی نمی گیرند.)

وقتی که باید دائم آداب معاشرت تان با مردم را عوض کنید، قضیه خسته کننده می شود اما این جریمه کسی است که دائم محل زندگی اش را عوض می کند. کارم به جایی رسیده که دیگر نمی توانم تشخیص بدهم چه چیزی کجا عجیب است. تقریباتمام آدابی که در این لیست نوشته ام، وقتی در آن کشور و در میان آن مردم هستم، به نظرم طبیعی می آید اما وقتی جایم را عوض می کنم، ناجور می شود. آداب و رسومی که با آن بزرگ شده ام و برای دو دهه قسمتی از دنیای من بود، باید از ذهنم پاک بشود تا راحت تر بتوانم در سراسر جهان دوستان جدیدی پیدا کنم.

درتمام این مدتی که سفر کردم، نه تنها باید زبان های مختلف را می آموختم بلکه باید سیستم روابط اجتماعی فرهنگ های مختلف را بلد می شدم و خیلی روان و سلیس از یک سیستم به سیستم دیگر تغییر فاز می دادم. هر وقت موفق شوم می توانم با افتخار بگویم که ارتباط جدید که ایجاد شده، به این دلیل است که مردم با من احساس راحتی کرده اند چون من مانند خودشان با آنها حرف زدم. اما اگر کوچکترین لغزشی داشته باشم، ممکن است مردم را ناراحت کنم یا مخوجب شوم که علاقه ای به ایجاد ارتباط با من نداشته باشند (که باز هم به ضرر من تمام می شود)، چون باز هم از نظر آنها من می شوم «یک خارجی روی اعصاب»!

من باز هم به تلاشم برای یادگیری این تفاوت های جالب بین فرهنگ من و ما ادامه خواهم داد. اگر روزی شما من را دیدید که غیرطبیعی و مسخره رفتار می کنم، شاید به خاطر این باشد که کلا آدم مسخره ای هستم و شاید هم به خاطر این باشد که در آن لحظه فاز و نول قاطی کرده ام و نمی دانم طبق کدام عرف اجتماعی باید با شما رفتار کنم.

منبع: مجله چلچراغ

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۳
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۴۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۵
9
7
مرفه بی درد !
پاسخ ها
پایتخت
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۴۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۵
دوست من بجای اینکه حسادت کنی بهتر نیست که از تجربیات این جهانگرد استفاده کنیو از زندگیت لذت ببری؟
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۴۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۵
پایتخت تو مطمئنی حسادتی در کاره؟ در حالیکه در گوشه کنار دنیا اسراییل و داعش و....جهان را به ناامنی کشیده اند و کشورهای غربی و به اصطلاح متمدن بدون کوچکترین دغدغه ای فقر و گرسنگی و بیماری دیگر نقاط محروم جهان را نادیده می گیرند ؟ کمی بیندیش و بعد ......!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۴۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۵
چه دلقک بازیه میکنه ؟
پایتخت
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۴۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۵
ناشناس 19:45 من مطمئنم که ناشناس 00:46 از روی حسادت این حرفو زده، به نظرم ثوابی که این جهانگرد داره میکنه خیلی خیلی بیشتر از ثواب کسیه که تو فکر جنگو خونریزیو کشتنو کشته شدنه حتی اگه به نیت کمک به مظلومی باشه. یعنی شما میگید که آدم بجای خوشگذرونی بره با اسراییل و داعش بجنگه؟!! که چی؟!! آخرش چی؟!! بهتر نیست به فکر راهی برای صلح و آرامش باشیم تا همه از زندگیشون لذت ببرن، بهتر نیست از خودمون شروع کنیم و با لذت بردن از نعمتهای خدا طرز فکرمون عوض بشه و سعی کنیم به دیگران هم تجربه ی خوشگذرونیمونو در میان بذاریم تا آنها هم به سمت خوشگذرونی کشیده بشن، شک نکنید که خدا هم ثواب ویژه ای برای کسی که از زندگیش لذت میبره در نظر میگیره، برای شاد بودن و خوش گذروندن نیازی به ثروت نیست ولی خوش گذروندن بخاطر برکتی که داره آدمو کم کم ثروتمند میکنه و اونوقت آدم میتونه قسمتی از این ثروت رو برای نیازمندان کنار بذاره.
به نظرم انسان باید به تعداد سالهای عمرش یک درصد رو برای تفریح و خوشگذرونی کنار بذاره.
مدیر پایگاه كاش جهان همانگونه بود كه اين خواننده تصور كرده اند ،كاش خودكامگي و كردنكشي نبود ،كاش متجاوزان به حقوق مردم نبودند ، كاش ظالمان و منفعت پرستان جهاني نبودند و مي شد در اين دنيا با سلام و صلوات وبه راحتي زندگي كرد ولذت برد ،اما در زماني كه اسراييل آدم كش هر زمان كه دلش بخواهد از زمين وآسمان ودريا بر يك ملت مظلوم و محاصره شده يورش مي برد ، در زماني كه غربيان به گروه داعش كمك كردند تا به اينجا برسد و وحشتناكترين جنايت ها را مرتكب شو د،در زماني كه پول و ثروت وامكانات در يك جاي جهان يعني غرب به حد اشباع رسيده و آن هم بر اثر غارت اموال ملت ها بوده است و در جاي ديگر جهان برخي حتي نان شب ندارند و در بدترين شرايط زندگي مي كنند و قحطي ومرگ بر سر آنان آوار مي شود آيا واقعا انساني است كه در لذت هاي خود غرق شويم و بر اين همه جنايت و بي عدالتي و جهل و تعصب وعقب آيا افتادگي سكوت كنيم ؟آيا عدم مقاومت و اعتراض ملت ها و دلسوزان و ضعيت را از اين هم كه هست بدتر نمي كند ؟ آيا سكوت در برابر اين همه نا برابري بردگي رسمي ملت ها را به ارمغان نمي آورد ؟
زهرا
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۴۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۵
جناب پایتخت واقعاً که بسیار ساده انگارانه به رویدادهای بین المللی می نگرید!
هر چند من طعنه ی شما را به کشتن و کشته شدن یک طرفه می بینم و منظور شما کوتاه آمدن یک طرف برای خاتمه یافتن کشمکش و درگیری حتی به قیمت یکه تازی طرف مقابل است تا حدی که وجود خودت را به همراه آرمان هایت نادیده بگیری!
جداً شما حاضرید به چنین حیاتی ادامه دهید و در چنین شرایطی زندگی کنید؟متأسفم!
البته اهمیتی هم ندارد! چرا که الحمدالله الرب العالمین کسانی هم هستند که چون شما نمی اندیشتد و حاضر نیستند به هر قیمتی و تحت لوای هیچ پرچم و حکومتی جز الله زندگی کنند!
فراموش نکنید ما آمده ایم قیمتی زندگی کنیم نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۴۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۵
بولتن عزیز پاسخ بجا و منطقی شما ایوالله داره.پیوسته برقرار و سر بلند باشی.
پایتخت
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۴۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۵
چه کسی گفته کشورهای ثروتمند بخاطر غارت دیگر کشورها پیشرفت کرده اند؟؟؟ اگه اینجوریه ما هم در زمان نادرشاه بارها به هند حمله کرده ایم و طلاهایشان رو به یغما برده ایم آیا الان ثروتمندیم؟ آیا هندیها باید بخاطر این موضوع از ما کینه به دل بگیرن و به فکر حمله به ما باشند؟ و خدا هم حق رو به اونا بده و برای کشته هایشان در جنگ احتمالی با ایران قسمتی از بهشتش رو اختصاص بده؟ گیریم که آمریکا میخواد کل نفت ایران رو به غارت ببره، اگه قیمت نفت رو حتی بشکه ای 100 دلار در نظر بگیریم کل نفتی که میشه از چاههای نفت ایران برداشت کرد در طول یکسال بیشتر از 100 میلیارد دلار نمیشه یعنی کمتر از یک سوم درآمد شرکت گوگل!!! کشورهای ثروتمند بخاطر همت و تلاش دانشمندان و مدیران بالیاقت شرکت هایش است که به این ثروت دست پیدا کردند نه غارت کشورهای فقیر!!! ...
مدیر پایگاه گويا اين كاربر ما تاريخ معاصر را نخونده اند و سخن ما را هم به دقت مطالعه نكرده اند .اولا استعمار انگليس و اسپانيا و پرتقال و فرانسه و ايتاليا  وبعدها آمريكا تقريبا كل دنيا را فرا گرفت و چنان غارتي شد كه هرگز در هيچ برهه تاريخي به وقوع نپيوسته بود .اگر در فتح هند از سوي نادر شاه مقداري طلا و جواهر به ايران آورده شد ديگر كسي كاري به معادن ، آب ، خاك ، اشياء قديمي و هرآنچه ثروت يك كشور محسوب مي شود نداشت . در استعمار تاريخ معاصر حدود 300 سال همه كشور هاي به اصطلاح جنوب چنان غارت شدند و چنان مردمانش به بردگي گرفتار آمدند كه هنوز كشور هاي به اصطلاح شمال از عوايد آن هم غارت سود مي برند . مهمتر از اين معنا استفاده وسيع از امكانات و منابع شرق براي پيشرفت و رفاه و ثروتمندي كشورهاي خودشان بود كه هنوز هم ادامه دارد . راستي اگر آنها هوش و استعداد داشتند و بوسيله آن پيشرفت كردند ديگر چه نيازي داشتند كه ده ها سال كشورهاي عقب نگاه داشته شده را استعمار كنند ؟ واقعيت اين است كه غربيان با استفاده از ثروت شرقيان وخصوصا خاورميانه براي خود بهترين امكانات آموزشي و تحقيقاتي فراهم كردند و پيشرفتشان تنها از اين طريق بود كه به منصه ظهور رسيد . بردگان آفريقا نقش بسيار مهمي در نيروي كار آمريكا ايفا كردند و كمال بي انصافي است اگر تصور كنيم كه ميليون ها برده سياه پوست در ساختن آمريكا نقشي نداشته باشند . مسلما وقتي در خانواده اي بزرگ و كوچك سياه پوست همه كارهاي يدي و سخت خانه را با ارزانترين قيمت ها براي ارباب انجام دهند ، فرزند اين ارباب مي تواند در بهترين شرايط  به درس و مشق و دانش بپردازد و متاسفانه حالا كسيپيدا مي شود كه همه ثروت هاي به يغمابرده شده ملت هاي مظلومرا بي تاثير در كاخ هايي بداند كه با خون دل آنها ساخته شده است 
SiNA
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۴۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۵
جناب پایتخت سلام
این جمله ی شما واقعا منو دگرگون کرد که فرمودید "ولی خوش گذروندن بخاطر برکتی که داره آدمو کم کم ثروتمند میکنه"
توصیه میکنم این راه حل رو به اعضای دولت که کلید حل مشکلات رو گم کردند به قیمت خوبی بفروشید و یا بخاطر رضای خدا که البته معلوم نیست بخاطرش بهتون بهشت رو بده! بصورت رایگان در اختیار دولت قرار بدید!! :))))

و اینکه فرمودید "من مطمئنم که ناشناس 00:46 از روی حسادت این حرفو زده" خب نشون از علم غیب حضرتعالی داره که جا داره بخاطر کسب این موفقیت بهتون تبریک بگم!

حرفهاتون منو یاد استاد ارجمند صادق خان زیبا کلام میندازه!
موفق باشید و پیروز
ترک گیزی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۵۳ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۵
3
6
احترام به سنتهای کشورها خیلی خوب است
خوش بحالت توریست
پاسخ ها
f
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۵۳ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۵
خوش به حالش که می تواند از کشورش خارج شود و دنیارا ببیند.خوش به حالش که پول دارد
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۴۹ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۵
3
4
دقت کردید ما ملغمه ای از همه اینهاییم؟!
دوست
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۲۰ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۵
0
5
نظر خواستی ندارم فقط این یارو تو عکساش همش دهنش بازه میخواد لابد میخواد بگه منم از امکانات دهان و دندان بهره مندم
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۰۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۶
1
2
جالب بود مرسی
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۴۴ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۷
1
2
این عادات نه به درد این دنیا میخوره و نه به درد آخرت.همون بهتره عجیب هم باقی بمونه.
کامران
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۵۲ - ۱۳۹۴/۱۰/۲۵
0
0
واقعا بعضی جاها چقدر آدمای با فرهنگی دارن.
ما باید از کارهای خوب و درست دیگر کشورها الگو برداریم مثلا همون کاری که آلمان ها موقع رد شدن از خیابون می کنن .
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین