کد خبر: ۲۲۰۷۰۶
تاریخ انتشار:
بررسی یک سوال در رابطه با ذات ورزش قهرمانی؛

نسبت جمهوری اسلامی با ورزش قهرمانی: ابزار استکبار جهانی یا عرصه‌ی تجلی پیشرفت ملی؟

این روزها کشور ما در میادین ورزشی بین‌المللی حضور پررنگی دارد. از درخشش کشتی‌گیران فرنگی کار گرفته تا صعود والیبالیست‌ها به جمع شش تیم بزرگ جهان. البته هنوز طعم شیرین بازی‌های فوتبالیست‌های ایرانی در جام جهانی اخیر زیر زبان‌مان است. و اینکه بازی‌های آسیایی در آستانه‌ی بازگشایی‌ست و یکبار دیگر، همه‌ی ورزش کشور در عرصه‌ای مهمتر حضور پیدا خواهد کرد.
گروه فرهنگی، این روزها کشور ما در میادین ورزشی بین‌المللی حضور پررنگی دارد. از درخشش کشتی‌گیران فرنگی کار گرفته تا صعود والیبالیست‌ها به جمع شش تیم بزرگ جهان. البته هنوز طعم شیرین بازی‌های فوتبالیست‌های ایرانی در جام جهانی اخیر زیر زبان‌مان است. و اینکه بازی‌های آسیایی در آستانه‌ی بازگشایی‌ست و یکبار دیگر، همه‌ی ورزش کشور در عرصه‌ای مهمتر حضور پیدا خواهد کرد.

به گزارش بولتن نیوز،
عموما در این شرایط، یکی از بحث‌هایی که از سوی نیروهای فرهنگی-رسانه‌ای انقلاب اسلامی مطرح می‌شود این است که ورزش به عنوان حربه‌ی جدید استکبار جهانی، وسیله‌ای شده برای پرت کردن حواس افکار عمومی جهانی از سوی مسائل مهم به سمت مسائل بی‌ارزش اما مهم جلوه داده شده‌ی ورزشی.
یعنی استکبار جهانی از ورزش قهرمانی سوءاستفاده کرده و با بزک و بزرگ‌ کردن آن، تا حدی اهمیت ورزش قهرمانی را در بین مردم جوامع مختلف بالا برده که هر وقت بخواهد می‌تواند برای منحرف کردن افکار عمومی، یک جام جهانی راه انداخته و حین مشغول بودن فکر مردم به آن بازی‌ها، جنایت جدید خود را انجام دهد.
و برای این گزاره، مستندات فراوانی ارائه می‌کنند. اینکه مثلا در زمان برگزاری فلان جام جهانی، بهمان جنایت جنگی در کشور x اتفاق افتاد. یا اینکه کشتار مردم غزه در حین اوج مسابقات جام جهانی فوتبال بوده است. صدالبته که آن گزاره و این مستندات درست بوده و شکی در خصوص آنها نیست. 
البته ایشان دلیل دیگری هم در مذمت برجستگی رسانه‌ای ورزش قهرمانی ارائه می‌دهند. آنها معتقدند استکبار جهانی با تغییر زمین دعوای کشورها، سعی می‌کنند تا مبارزات مستضعفین علیه مستکبرین را از میادین سیاسی به میادین ورزشی انتقال دهند تا دیگر در زمین اصلی، توانی برای عمل نداشته باشند. اما واقعیت این است که همه‌ی قضیه این نیست.
همه‌ی قضیه این نیست چون از آن طرف، عده‌ای دیگر هستند که برای ورزش قهرمانی و ارتقای رشته‌های مختلف ورزشی در سطوح بین‌المللی، دلیل دیگری دارند. این عده‌ می‌گویند امروزه ورزش از حالت یک امر تفریحی درآمده و مبتنی بر اصول علمی و حتی صنعتی شده است. در نتیجه، در دنیای امروز ارتقای ورزشی به معنی ارتقای علمی و صنعتی کشورها بوده و ملل مختلف، پیشرفته بودن خود را از طریق ورزش اثبات می‌کنند.
به عبارت دیگر، اگر در گذشته کشورها از راه جنگ و تفوق نظامی برتری خود را به رخ دیگران می‌کشیدند، امروزه و با گسترش فعالیت‌های صلح‌جویانه در دنیا، کشورها از راه ورزش توسعه‌ی علمی و صنعتی خود را اثبات می‌کنند. یعنی کشوری که در رشته‌های مختلف ورزشی جز برترین‌هاست، عینا جز توسعه‌یافته‌ترین کشورها نیز محسوب می‌شود. در نتیجه، اگر قرار است ما کارآمدی نظام‌مان را در عرصه‌های علمی و صنعتی به دنیا ثابت کنیم، راهش این است که به موفقیت رشته‌های مختلف ورزش در کشور فکر کنیم.
حال باید پرسید در این میان حق با کیست؟ چون وقتی به هر دو ادله نگاه می‌کنیم، حقیقت را در هر دوی آنها می‌بینیم. یعنی از یکسو بزرگ‌ترین جنایت‌ها در زمان بزرگ‌ترین بازی‌های ورزشی انجام شده و از سوی دیگر، قهرمانی ورزشی در دنیا به معنای پیشرفته‌تر بودن کشورهاست. حال تکلیف چیست؟
آیا ما باید به عنوان کشور حامی مستضعفان جهان، در بازی‌های ورزشی جهانی حضور پیدا نکرده و به قول معروف در زمین بازی طراحی شده توسط استکبار جهانی توپ نزنیم و فریادمان را بجای خالی کردن در استادیوم‌ها بگذاریم برای زمان مذاکرات؟ یا به عنوان کشوری که اسلام را به عنوان محتوای مملکت‌داری برگزیده و همیشه بخاطر این انتخاب، متهم به عدم کارآمدی در عرصه‌‌های علمی، صنعتی و اقتصادی بوده، باید به ارتقای ورزش‌مان بیاندیشیم تا ثابت کنیم که در عرصه‌های فوق، چیزی کمتر از بقیه نداریم؟
به نظر می‌رسد با توجه به معنای جدیدی که ورزش قهرمانی در دنیای امروز پیدا کرده، ترک میادین ورزشی از سوی ما تعبیر به ترس و شکست جمهوری اسلامی در عرصه‌های علمی و صنعتی شده و نه تنها نباید این عرصه‌ها از حضور ما خالی باشند، بلکه باید با حضور درخشان خود در این بازی‌ها، ثابت کنیم که ایرانی می‌تواند با الگوی مملکت‌داری اسلامی همه‌ی قله‌ها را فتح کند. تبریک‌های همیشگی رهبر انقلاب به ورزش‌کاران ایرانی که در سیره‌ی عملی ایشان کاملا مشهود است، خود موید این نکته بوده و ثابت می‌کند که قهرمانی ورزشی، خود یکی از مظاهر سرفرازی ملی‌ست.
اما در این شرایط، با سوءاستفاده‌ی اسکتبار جهانی از ورزش چه باید کرد؟ بدیهی‌ست در این میان، رسانه‌ها نقش اصلی را ایفا می‌کنند. یعنی در شرایطی که اکثر رسانه‌های جهان با پنهان کردن جنایت‌های بزرگ، تمام برنامه‌های‌شان را به برگزاری مسابقات ورزشی اختصاص می‌دهند تا بدین طریق، دغدغه‌ی قهرمانی ورزشی تبدیل به تنها دغدغه‌ی مردم کشورهای مختلف شود، رسانه‌های ما باید اولا تفسیر دینی از قهرمانی ورزشی ارائه کرده (یعنی اصالت قهرمانی ورزشی از بین برود و این مقوله، تنها موضوعیت داشته باشد) و ثانیا، اگر در زمان برگزاری مسابقات ورزشی جنایتی از سوی استکبار جهانی رخ داد، حجم برنامه‌هایی که به پوشش آن جنایات می‌پردازند باید متناسب با وزن آنها باشد تا خدای نکرده، در رسانه‌های خودی نیز شاهد شهید شدن اخبار و تحلیل‌های سیاسی و استراتژیک به بهانه پوشش موضوعات ورزشی نباشیم.
حال وقتی از این منظر به عملکرد رسانه‌ی ملی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که این رسانه در بیان تفسیر دینی از ورزش قهرمانی کار چندانی نکرده و از این منظر، فرق چندانی بین تلقی ورزشکار ایرانی مسلمان با سایر ورزشکاران جهان در خصوص ورزش و کسب مدال‌های رنگی وجود ندارد. در نگاه کلان باید گفت که متأسفانه رسانه‌ی ملی نتوانسته تا اصالت ورزش را در بین مخاطبین از بین ببرد و حتی بر شدت آن افزوده است.
همچنین به نظر می‌رسد که رسانه‌ها باید با تولید برنامه‌هایی در رابطه با سابقه‌ی دشمنان اسلام و ایران همواره زمین اصلی مبارزه با آنها را در حافظه‌ی مخاطبین حفظ کنند. ساخت برنامه‌‌های مستند و تحلیلی و استفاده از روش‌های هنری مختلف در انتقال این مفهوم کاملا ضروری به نظر می‌رسد. حال باید پرسید آیا رسانه‌ی ملی به عنوان اصلی‌ترین رسانه‌ی داخل کشور در مشخص کردن زمین اصلی نزاع ما با اسکتبار جهانی موفق عمل کرده است؟ یا اینکه خود به وسیله‌ای برای تغییر این زمین تبدیل شده؟

سیدمجتبی نعیمی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین