کد خبر: ۲۲۰۴۵۱
تاریخ انتشار:
دقیق‌ترین دوربین‌ها جلوی چشم شاعر کم می‌آورند

جهان بی‌شاعر جهان جن زده‌هاست

مرتضی امیری اسفندقه معتقد است که شعر، اصلی‌ترین منبع در بررسی دقیق فرهنگ و آیین هر ملت است. او معتقد است هرچند سینما مخاطبان زیادی دارد، اما سرانجام دقیق‌ترین دوربین‌ها جلوی چشم شاعر لُنگ می‌اندازند و باید از شعر او الهام بگیرند.
به گزارش بولتن نیوز، شعر همواره در جامعه ایران به عنوان یکی از اثرگذارترین و اصیل‌ترین هنرها در دوره‌های مختلف مطرح بود. شعر اساساً نه تنها در ادبیات که حتی در تاریخ و اجتماع ایران نیز همواره به عنوان یکی از محورهای اساسی مطرح بود؛ این امر جدای از همه باید‌ها و چراها، نه تنها در میان عامه مردم که حتی در میان درباریان نیز به عنوان یک اصل مورد اتقان عموم مطرح بود. همین شعر بود که امیر سامانی را بی‌کفش و جامه روانه بخارا می‌کند و همین شعر است که از خونریزی‌های محمود غزنوی تا صله‌بخشی‌های شاه عباس را روایت می‌کند؛ شعر همواره در فرهنگ ایران آیینه تمام‌نمای هویت، تاریخ و اجتماع بوده است. مجالی برای بیان غم‌ها و غصه‌های تاریخ، شورهای حماسی و شعورهای عرفانه و گاه مجالی برای نقدهای تیز پشت واژه‌های بیدار یک شاعر.

اما امروزه شعر در پس هنرهای تجسمی و تصویری، در انزوا به سر می‌برد. انزوایی که دیگر آن را به عنوان هنر درجه اول مطرح نمی‌کند و عموماً فقط برای عده خاصی از مردم خوانده می‌شود، هرچند پیوند شعر با مردم ایران ناگسستنی است و تنها دهه محرم خود تأیید محکمی بر این ادعا است، اما باید متأسفانه قبول کرد که شعر این روزها کارکرد گذشته خود را ندارد. ایجاد چنین رویه‌ای نه تنها به قدرت رقبای جدید که حتی به نگاه مسئولان امر نیز بازمی‌گردد. شعر که تا همین سی سال پیش به عنوان تأثیرگذارترین هنر در میان مردم مطرح بود، عموماً از سوی مسئولان فرهنگی به جشنواره‌ای محدود شده است. با وجود این، مقام معظم رهبری هر سال جلساتی را به شعرا اختصاص می‌دهند؛ جلساتی که درّ نایاب این روزهای فرهنگ ماست. ایشان در دیدار اخیر خود با شاعران بر هویت‌سازی فرهنگی شعر تأکید کردند و شعر را یکی از ملزومات تحقق این امر دانستند.

اینکه شعر اجتماعی چگونه می‌تواند در دنیای امروز گوی سبقت را از هنرها و رقبای قدر خود برباید و بتواند پرمایه و پرشور همانند گذشته، به این جریان‌سازی ادامه دهد، ملزوماتی نیاز دارد که به نظر می‌رسد چندسالی است به آن پرداخته نشده است. از این رو بولتن نیوز اقدام به انجام گفت‌وگو با چند تن از شاعران داشت. در این میان برخی رسیدن شعر اجتماعی به این مرحله را نیازمند زمینه‌سازی و برنامه‌ریزی می‌دانستند و تعدادی نیز تغییر نگاه در مسئولان را از ضروری‌ترین امور در این امر می‌دانستند. با همین رویکرد با مرتضی امیری اسفندقه به گفت‌وگو پرداختیم. او در بخش نخست گفت‌وگو به تفاوت شاعر اجتماعی انقلاب با دیگر برهه‌های زمانی پرداخت و سرانجام به نقش برخی از شاعران تأثیرگذار مانند نیما یوشیج در این زمینه صحبت کرد. متن کامل این گفت‌وگو را می‌توانید در اینجا بخوانید.

او در بخش دوم گفت‌وگو به این پرداخت که شعر اجتماعی چگونه می‌تواند هویت‌ساز فرهنگی باشد. بخش مهمی از صحبت‌های اسفندقه به تأثیرگذاری شعر بر دیگر هنرها مانند سینما اختصاص داشت. او بر این عقیده بود که همه هنرها برای رشد و تعالی نیازمند مراجعه کردن به شعر هستند، چرا که شعر آیینه‌ تمام‌قد فرهنگ و آیین ملت‌هاست. مشروح این گفت‌وگو به شرح ذیل است:

 جناب استاد! صحبت از تأثیرگذاری شعر و هویت‌سازی این هنر در اجتماع، در حالی مطرح می‌شود که اقبال به کتاب در سال‌های اخیر بسیار کم است. فروش کتاب کم شده است. اولویت مردم اقتصاد و سبد کالا و ... است. در این شرایط شعر چطور می‌تواند تأثیری که از آن انتظار می‌ورد، داشته باشد؟

آدم در خانه‌ای که کتاب نداشته باشد، کابوس می‌بیند

اشکال نداره، نخرند. بروند پیتزا بخورند و بعد مریض شوند. وقتی می‌توان با 15 هزارتومان 1000 صفحه کتاب خرید، پس باید گفت که کتاب در ایران ارزان است. کتاب هم یک‌نوع کالا است و به نظرم همه ایرانی‌ها باید در خانه‌شان کتابخانه داشته باشند، بالاخره یک‌نفر پیدا می‌شود که آن کتاب را بردارد و بخواند. نه اینکه کتاب در نظر آنها شی تزئینی باشد و بگویند که یک کتاب دو در سه به رنگ آبی می‌خواهم. هر خانه‌ای در ایران باید یک‌ کتابخانه داشته باشد با حافظ، صائب، سعدی و دیگران. ایرانی‌ها باید کتاب را در میان جهاز دخترهایشان بگذارند. البته هنوز در بخش‌هایی از ایران مرسوم است که دیوان حافظ را در میان جهاز دخترها می‌گذارند. ایرانی خانه‌اش بدون کتاب باشد، بد است. خانه‌ای که در آن کتاب نباشد، آدم شب تا صبح خواب‌های بد می‌بیند:

دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشه چمنی

من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگر چه در پی‌ام افتند هر دم انجمنی...

  شعر در زمانی در صدر توجهات مردم ایران بود؛ از پادشاهان و درباریان گرفته تا مردم عادی شنونده این هنر بودند، برایش ارزش قائل بودند، وقت برای خواندن و شنیدن آن می‌گذاشتند، اما به نظر می‌رسد که کتاب و به ویژه شعر در سال‌های اخیر رقبای قدرتمند و البته مخاطبان پر و پا قرصی دارد که منجر به این شده تا مخاطبان این هنر و سرمایه ملی نسبت به گذشته کمتر شود. امروزه به نظر می‌رسد توجه مخاطب امروز به هنری مثل سینما بیش از شعر است. شعر اجتماعی با وجود چنین رقبایی چطور می‌تواند در جهت جذب مخاطب و در نهایت هویت‌سازی فرهنگی عمل کند.

شعر آیینه تمام‌قد تفکر ملت‌ها است

اگر بخواهیم هستی و به طور کلی فرهنگ و تاریخ هر قومی را بررسی کنیم، باید به سراغ شعر آن قوم برویم. شعر آیینه تمام‌قد تفکر ملت‌ها است. به عنوان نمونه، اگر بخواهیم تاریخ و فرهنگ  قرون 7 و 8 هجری را بدانیم، باید بیش از هر منبعی به سراغ شعر آن دوران برویم. حوادث و وقایع قرون مختلف در شعر شاعران آن دوره بیش از تاریخ آن زمان بازیافته می‌شود. اگر بزرگان سینما بخواهند حرفی جلوی دوربین بزنند، باید مطالعه و درک و دریافتی از دانش داشته باشند. این دریافت از کتاب و شعر به دست می‌آید. زیباترین دانش‌ها در شعر شاعران فرهیخته آن روز و روزگار است: «جوانمردا! این شعرها را چون آینه‌ای دان! آخر دانی که آیینه را از پیش خود هیچ صورتی نیست، اما هر کس در او صورت خود می‌تواند دیدن. همچنین می‌دان که این شعرها را از پیش خود، هیچ معنایی نیست! اما هر کسی از او، آن تواند دیدن که نقد روزگار و کمالِ کارِ اوست.»

شعری که پا به پای آه تو تا ماه می‌رود

این شعرها مانند آیینه است، آیینه تمام‌قد تمام تفکرات روزگاران و اولین و آخرین حرف قرن‌ها است. من که شاعر نیستم، شاعر حافظ، مولوی، نیما، نظامی، بیدل دهلوی و اخوان است و شفیعی کدکنی محمدجواد محبت، قیصر و... است. این‌ها شاعر هستند که هنوز شعرشان پس از گذر سال‌ها زمزمه می‌شود. شعری که زمزمه نشود که شعر نیست. «من چو کنم زمزمه‌ای را ادا، خلقش در حال به خوانندگی است، زندگی است». شعر عین زندگی است. شعری که از جایی که سروده شده به طرف دیگری سفر نکند، شعر نیست:

شعری که روی تاج تریلی‌هاست/ و ‌می‌رود به سفرهای دور دست/ سر می‌زند به کوه و بیابان و هر کجا/ به شهر و روستا/ شعری که ترس گردنه‌ تنگ و مارپیچ/ با دیدنش هموار می‌شود/ شعری که امن کرده شب‌های جاده را/ شعری که حرف می‌زند و راه می‌رود/ و پا به پای آه تو تا ماه می‌رود(این بخشی از شعرهای نیمایی چاپ نشده خودم بود.

آخرش هم دقیق‌ترین دوربین‌ها جلوی چشم شاعر کم می‌آورند

مهم این است که شعر سفر می‌کند. به همه‌جا می‌رود روی کارت عروسی نوشته می‌شود، روی کارت عزا هم هست. آیا قبرستانی در ایران هست که روی سنگ مزارش شعر نباشد؟ همه دنبال شعر خوب هستند، نه دنبال یک فیلم دو دقیقه‌ای. البته سینما خوب و ارزشمند است، اما نمی‌تواند شعر را حذف کند و اگر شعر نباشد نمی‌تواند رشد کند، آخرش هم دقیق‌ترین دوربین‌ها در برابر چشم شاعر کم می‌آورند. چون آنچه که خداوند به انسان داده با آنچه ساخته بشر است فرق دارد:

باچشم‌هایم/ این دوربین‌های قدیمی/ هر روز، هر شب/ از ماجراهای مکرر عکس می‌گیرم/ لنز نگاه من/ با این همه آشفتگی همواره تنظیم است/ یک عکس با هر پلک/ در خواب هم چشمم/ بی‌آنکه پلکی وا کند از هم/ سر گرم عکاسی است

شاعر با هر پلک عکس می‌گیرد؛ دوربین که جان ندارد و تو باید به آن جان بدهی. البته منظور این نیست که شاعران، بزرگتر از بقیه هستند، هر چند شاعرانی مانند حافظ و مولوی از بزرگترین کارگردانان، بزرگتراند. خود کارگردانان بزرگ هم این را تأیید خواهند کرد.

شعر اجتماعی یعنی اجتماع باید شاعرانه شود

شعر اجتماعی امروز برای رسیدن به هویت‌سازی فرهنگی نیازمند چه زمینه‌هایی است؟

نکته آخر این است که تقسیم شعر به سیاسی، اجتماعی و... همه از آن رو است دقت داشته باشیم که شعر معناست و معنا تجزیه نمی‌یابد. شعر اجتماعی یعنی اجتماع باید شاعرانه شود، شعر سیاسی یعنی اینکه این سیاست است که باید شاعرانه شود.

شاعر به دنبال ننگ و نام نیست. آرزوی شاعران بزرگ این بوده که مدرسه، سینما، سیاست، اجتماع و غیره و غیره شاعرانه باشد. اجتماع وقتی شاعرانه شد، دیگر اگر به مازندران رفت نه به جنگلش خیانت می‌کند و نه به دریایش. چه زیباست جامعه‌ای که دولتمردان آن شاعرانه فکر می‌کنند و می‌نگرند و اگرنه شاعر هیچ‌وقت دلش نمی‌خواهد که صاحب پست باشد: «حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربی ست/ عاشق دُردی‌کش اندر بند مال و جاه نیست».

جهان بی‌شاعر جهان جن زده‌هاست

شأن ادبیات آنقدر عالی است که درگیر و گرفتار این مسائل نمی‌شود؛ مگر اینکه به او تکلیف شود، واگرنه شاعر در قید این مسائل نیست. جهان بی‌شاعر جهان جن زده‌هاست، به باغ وحش شبیه است، شهر بی‌شاعر. شاعر مثل درخت است، دی اکسید کربن می‌گیرد و اکسیژ می‌دهد اگر غیر این باشد، شاعر نیست.

خاطرم هست که در محله‌ای در مشهد کار می‌کردم. یک‌روز به نظرم رسید که با جارو می‌توان جلوی مغازه را تمیزتر کرد. بعد به نظرم رسید که می‌توان به درخت آن محله هم آب داد و به آن رسید. این کار یکی دو هفته ادامه پیدا کرد. کار من به خانم‌های آن محله برخورد و دیگر اجازه نمی‌دادند که من این کار را انجام بدهم. بعد از یک مدت آن کوچه دیگر مثل سابق نبود. همه رعایت می‌کردند. کار شاعر هم از این نوع است. این نکته را هم در پایان سخن بگویم که همه شاعران بزرگ معترف بوده‌اند که هیچ‌اند و چیزی کم. به گفته خاقانی آنم که به داغ ضرب عالم/ هیچ است عیار من دو جو کم است.

زیباترین شعرها و بزرگترین شاعران خاک پای معتقدان گرامی‌گوهری بوده‌اند که هستی به خاطر آنها هست.

منبع: خبرگزاری تسنیم

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین