کد خبر: ۲۱۸۳۹۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
گفت وگو با سيداحمد کاوياني مسئول دفتر شهید چمران

"چمران" چمران خميني بود نه چمران بازرگان

بررسی منش سياسي و نظامي شهيد مصطفي چمران در گفت وگو با سيداحمد کاوياني مسئول دفتر شهید چمران / یک زمانی در نهضت آزادی بود و خیلی داغ فعالیت می‎کرد. می‎گفت آن موقع نهضت آزادی جذب‎کننده فعالین مذهبی نهضت ملی بود. به‎خاطر دین و خدا به آنجا رفت. بعدا وقتی دید آن‎ها مانده‎اند، از آن‎ها جلو زد و رفت. نهضت آزادی یک وقتی بد نبود، اگر بد بود امام بازرگان را انتخاب نمی‎کرد. یک جایی در مسیر حرکت توفنده انقلاب اسلامی کم آورد، جدا شد و رفت پی‎ کارش
گروه فرهنگی بولتن نیوز - شاید یکی از نزدیکترین افراد در محیط کاری به شهید چمران، مهندس سیداحمد کاویانی باشد که به عنوان مسئول دفتر وی به فعالیت مشغول بود. هفته نامه پنجره برای واکاوی و بررسی رابطه شهید چمران با نهضت آزادی و جبهه ملی و همچنین تعاملی که با مهندس مهدی بازرگان داشت گفت وگویی را با این یار قدیمی شهید انجام داده است:




اجازه بدهید موضوع را با توجه به این که زمینه گفت وگوی ما هم است از پاوه شروع کنیم فکر میکنید در مورد حصر پاوه و رفع حصر آن به چه مسائلی پرداخته نشده است؟

موضوع پاوه موضوعی در دل یک موضوع بزرگ‎تر به نام کردستان است. اگر موضوع محاصره پاوه و دو عنصر حضور شهید چمران در آنجا و پیام امام(ره) و شکسته شدن پاوه را از آن برداریم، تبدیل به یکی از وقایع کردستان، مثل محاصره سردشت و دوباره بهدست آوردن سردشت می شود، مثل بقیه چیزها، مثل از دست دادن پادگان سنندج که خیلی مهم بود و دوباره بهدست آوردن آن، چون اهمیت نظامی و سیاسی سقوط پادگان سنندج از محاصره پاوه کمتر نبود. کردستان در ابتدای انقلاب دچار فعالیت گروهک‎‎های ضد‎انقلاب با تحریک قومیتی و با هدف جداسازی شد. اول بحث خودمختاری را مطرح کردند و در نهایت پس از خودمختاری موضوع همبستگی با کرد‎های منطقه را پیگیری می‎کردند و هنوز هم همین رویه را دنبال میکنند. این موضوع باعث غائله کردستان شد. ما در آن زمان همین مطلب را به شکل دیگری در خوزستان داشتیم، به نام خلق عرب. شکل ضعیف دیگری در ترکمن صحرا داشتیم که آنجا هم تحریک شوروی سابق بود که می‎خواستند کاری بکنند. در موضوع خوزستان، تحریک عراق و عربستان سعودی زمانی بود که خلق عرب را راه انداختند. ولی در کردستان شکل قوی‎تری به خود گرفت. یکی از مواردی که خیلی موید این موضوع بود، دو خطای بزرگ در دولت موقت بود. یکی توسط آقای بازرگان انجام شد که شخصی به نام ابراهیم یونسی را که فردی کمونیست بود، استاندار کردستان کرد. این فرد اصلا کمونیست بود و بسیاری از زمینه‎سازیهای اصلی تقویت جناح‎‎هایی که در آنجا خواستار جدا‎سازی کردستان و خودمختاری بودند، توسط او انجام شد. این خیلی مشکل‎ساز بود. بحث دیگر را مدنی که در آن زمان وزیر دفاع بود، انجام داد. خطای بزرگ مدنی، این بود که فرار کرد و رفت. مدنی ژنرال نیروی دریایی بود، بعد نامزد ریاست‎جمهوری شد. نامزد‎های ریاست‎جمهوری آقایان رجبی، بنی‎صدر، مرحوم دکتر حبیبی و مدنی بودند. مدنی در بین ملی‎گرا‎ها خیلی طرفدار داشت. از این چهارنفر، ملی‎گرا‎ها طرفدار مدنی بودند. مدنی در دولت موقت دو شغل داشت، اول وزیر دفاع بود و بعد استاندار خوزستان، که در هر دو آن‎ها خطاهای بزرگی انجام داد و بعدا هم استاندار خوزستان شد، باز هم بحث خلق عرب در آنجا خیلی اوج گرفت.

این دو نفر که گفتید یعنی یونسی و مدنی چه اقداماتی انجام دادند که شما آنها را در ایجاد ناآرامیهای ابتدای انقلاب موثر می دانید؟

در مورد یونسی گفتم. مدنی در ارتش دو کار انجام داد. یکی این بود که اوایل انقلاب و قبل از غائله کردستان که وزیر دفاع بود سربازی را یک سال کرد. وقتی سربازی یک سال شود، ارتش بی‎خاصیت می‎شود، چون تا سرباز را بگیرند، آموزش ببیند دیگر به درد نمی‎خورد. خصوصا در رسته‎‎های رزمی تخصصی. دومین کاری که مدنی کرد، این بود که نقل و انتقال را آزاد کرد و هرکس رفت شهر خودش.

این در آن زمان که مسائل قومیتی به ارث مانده از زمان شاه خیلی قوی بود خیلی ضرر زد و باعث شد که تعدادی از ارتشی‎‎های شاهدوست که به هر ترتیب مخالف انقلاب بودند، همه در کردستان جمع شدند. یعنی این‎ها که مخالف انقلاب بودند،‎ بیشتر جذب آن‎هایی شدند که گرایش خلق کردی و خودمختاری داشتند و زمینه سقوط پادگان سنندج و ایجاد دسته‎‎های مسلح مقابله‎ با حکومت جمهوری اسلامی را فراهم کردند. پس ببینید دو مقامی که منصوب شده بودند چه پایه‎‎های خرابی گذاشتند و چقدر آنجا را تضعیف کردند. گروهک‎‎ها فقط متکی به رشد طبیعی خودشان بالا نیامدند، بلکه این‎‎ها هم عوامل کمککننده‎ای بود. همه این‎ها باعث به‎وجود آمدن غائله کردستان شد. قومیت‎گرایی و ‎حالت فرهنگی گریز از مرکز که آن زمان به جهت مشکلات زمان شاه در قوم کرد وجود داشت و آنها را تا مرز اعلام استقلال کشانده بود توسط عناصری مثل یونسی و زمینه‎ دادن به کسانی مثل قاسملو که کمونیست و توده‎ای بود و حزب دموکرات را رهبری می‎کرد تشدید شد. آن زمان او وابسته به شوروی بود و شوروی هم خیلی شدید کار می‎کرد. حزب کومله و بعضی از روحانیونی که آن زمان از ساواک پول می‎گرفتند مثل عزالدین حسینی ـ که با ساواک ارتباط داشت زمینه‎‎های مذهبی درست کردند. این زمینه‌ها منجر شد تا غائله کردستان به‎وجود بیاید

. رهبری غائله کردستان، عمدتا دست حزب دموکرات، قاسملو و گروهک‎‎هایی بود که تمایلشان جداییطلبی بود نه خودمختاری. در کنار این موضوع در داخل هم نگاه کسانی که لیبرال‎تر بودند، مثل اعضای جبهه ملی و بدنه نهضت آزادی به کردستان بهعلت بی‎تجربگی و اشتباه کمتر نگاه وحدت ملی بود و بیشتر ذیل شعار‎های آزادی بود که هر قومیتی می‎تواند هرکاری بکند و آزادی داشته باشد. با آزادی دادن به قومیت‎‎ها و با در نظر نگرفتن مرز‎های این آزادی که اگر این مرز‎های آزادی به وحدت ملی و به پایداری حکومت مرکزی لطمه بزند چه می‎شود؟

جوی در کشور ایجاد شد که هیئت حسن نیت را درست کرد. هیئت حسن نیت یا هیئت مذاکره، برای مذاکره با سران غائله کردستان درست شد. دکتر چمران با این هیئت مخالف بود. ایشان می‎گفت موضوعی که در کردستان مطرح است اصلا بحث یک مطالبه تعریفشده در داخل مرز‎های ملی نیست مطالبه رفع نواقص و مظالم گذشته از یک قومیت ایرانی نیست برای مردمفریبی این را گفته‎اند بلکه هدف جدا کردن کردستان و جداییطلبی است آن‎ها دو هدف دارند، یکی جداییطلبی و دیگری تضعیف حکومت مرکزی. دکتر می‎گفت یک مهره‎ از عناصری که الان در داخل و خارج از ایران با اصل انقلاب می‎جنگند، همین حزب دموکرات کردستان، کومله و کسانی هستند که موضوع جدایی کردستان را دست گرفته‎اند. بنابراین این حرکت در آنجا حرکتی است تعریفشده برای اینکه قالب این انقلاب تازه را شکست دهند. دکتر این‎‎ حرفها را زمانی می‎گفت که با آنها صحبت و تست کرده بود. خاطرم هست یکبار قاسملو به تهران آمد و در ساختمان نخست‎وزیری با دکتر چمران صحبت کرد. بعد از آن مذاکره با دکتر چمران صحبت کردم و پرسیدم قاسملو چه می‎گفت؟ گفت همان حرف‎‎های جداییطلبی خودش را می‎گوید اما اینجا رنگ و بوی دیگری به آن میدهد. دکتر میگفت هدف این‎ها جدا کردن است و دنبال سیاست‎‎های شوروی در ایران هستند. آنها طرفدار مجموعه‎ای از سیاستهای حزب توده و حزب دموکرات بودند که قصد از بین بردن انقلاب و جداکردن کردستان از ایران را داشت.

پس می‎توان به این نتیجه رسید که اصل مواجهه شهید چمران با ضد‎انقلاب قبل از محاصره پاوه بود؟


بله، قبل از نظامی شدن پاوه و در داخل تهران که قاسملو آمد و در نخست‎وزیری با مقامات ایران از جمله دکتر چمران صحبت کرد.

نتیجه این گفت وگوها چه شد؟


شورش‎‎ها را ادامه دادند و کار به جایی رسید که بعضی از شهر‎‎ها را گرفتند. مقابله نظامی خیلی شدید شد، جنایت‎‎ها و خیانت‎‎های زیادی کردند. در نتیجه، کردستان در حال از بین رفتن بود که دکتر چمران به آنجا رفت تا مقابله نظامی کند.

شهید چمران برای مذاکره به پاوه رفته بودند؟

خیر، اصلا برای مذاکره نرفته بود. از جانب دکتر چمران حرف تمام شده بود و می‎گفت این‎ها جداییطلب هستند و ضد‎انقلاب. مشخص بود که می‎خواهند انقلاب تازه به‎وجود آمده را سرنگون کنند. اصلا دکتر چمران با چریک‎‎هایی که برای جنگ تربیت کرده بود رفت کردستان تا بجنگد. می‎گفت باید کردستان را از دست این‎ها نجات داد این‎ها عوامل خارجی هستند و میخواهند براندازی کنند چون با حکومت مرکزی درگیری مسلحانه پیدا کردهاند باید سر جایشان نشانده شوند باید جلوی اهدافشان که ضدیت با انقلاب و جدایی کردستان است گرفته شود. اختلاف دکتر چمران با مهندس بازرگان و حرکتی که در قالب هیئت حسن نیت داشت، این بود که می‎گفت ما وقتی می‎توانیم حسن نیت داشته باشیم و مذاکره کنیم که این مذاکره در قالب ایران و جمهوری اسلامی تعریف شود. وقتی طرف‎‎های ما موضوعشان مقابله با اصل انقلاب است و حرف‎هایمان را هم زده‎ایم و فایده نداشته و بعد جدایی کردستان را مطرح میکنند ما چه بحثی با این‎ها داریم؟ باید موضعشان داخلی شود تا مذاکره کنیم. وقتی موضعشان خارجی است، دشمن ما هستند و مذاکره، نشانه ضعف است. ما باید با موضع قدرت شهر‎هایی را که از ما گرفته‎اند پس بگیریم. باید اسلحه را زمین بگذارند، کنار بروند و مثل یک شهروند ایرانی مذاکره کنند. مثلا مطالبات کرد چه فرقی با آذربایجانی یا اصفهانی دارد؟ این‎ها باید با هم یکی شوند و در قالب جمهوری اسلامی قرار بگیرند و هر مطالبه‎ای دارند مطرح کنند.

بازرگان چه اعتقادی داشت؟

می‎گفت باید مذاکره کنیم صلح کنیم جنگ نکنیم. مذاکره یعنی همین: بده، بستان.

چه بده بستان‎‎هایی مدنظرشان بود؟

این را هیئت مذاکره‎کننده باید مشخص می‎کرد. هیئت مــذاکــره‎کننده رفته بــود که بگوید چه‎ چیزی بدهد و چه ‎چیزی بگیرد تا بالاخره جنگ و درگیری خاتمه پیدا کند که متأسفانه تجربه تلخ و شکستخورده‎ای بود. عدهای رفتند شهر به شهر دنبال جداییطلبان گشتند تا با آنها مذاکره کنند. آقای دکتر چمران با این قضیه مخالفت می‎کرد و می‎گفت در ‎شأن جمهوری اسلامی ایران نیست که یکسری از مقامات را بفرستد شهر به شهر در کردستان بگردند که با آن‎ها مذاکره کنند. آن‎ها باید به مرکز بیایند. حتی چندین بار پیام مهندس بازرگان را به آقای دکتر چمران رساندم که میگفت «از کردستان برگرد». به من می‎گفتند که مهندس بازرگان گفته به دکتر بگویید برگردد و من پیام را به دکتر منتقل کردم اما برنمی‎گشت.





یعنی شهید چمران درخواستهای مهندس بازرگان را عملی نمیکرد؟

یک خاطره از برخورد مهندس بازرگان و شهید چمران میگویم. روزی که مرحوم آیت‎الله طالقانی فوت کردند، ما از نخست‎وزیری با دو هلی‎کوپتر رفتیم بهشت‎زهرا. هلی‎کوپتر اول مهندس بازرگان و اعضایی از نخست‎وزیری را برد، هلیکوپتر دوم هم ما بودیم. داخل غسالخانه رفتیم و مشغول شستن پیکر مرحوم طالقانی شدیم. بیرون در جمعیت زیادی بود. یکی در ‎زد. گفتند کسی آمده که می‎گوید چمران است. کسی باور نمی‎کرد. در را باز کردم دیدم بله، دکتر چمران است با همان لباس نظامی پلنگی و قیافه سیاهشده لاغر (چون در کردستان سختی زیاد کشیده بود.) آوردیمش داخل تا در مراسم تغسیل و تکفین باشد. همانجا مهندس بازرگان ایشان را پیدا کرد و رفتند روی یکی از سکو‎های غسالخانه که میت را می‎شویند، نشستند و شروع به صحبت کردند. اول صحبت من کنارشان بودم. مهندس گفت اینقدر پیغام می‎دهم که برگرد چرا برنمی‎گردی؟ و همین بحث که به شما گفتم بین آن‎‎ها رد و بدل شد. دکتر گفت این‎ها را باید سرکوب کرد، این‎ها طرف مذاکره ما نیستند،‎ این‎ها اصلا حرف ما را قبول ندارند، این‎ها شما را به‎عنوان یک مسئول رسمی نمی‎شناسند، با اصل حکومت مخالفند، می‎خواهند وحدت ملی را از بین ببرند و می‎خواهند بخشی از کشور را بگیرند. دکتر میگفت این‎ها کشور را اشغال کرده‎اند و مذاکره با اشغالگر وقتی که کشور را اشغال کرده نشان دادن موضع ضعف است. ما که در موضع ضعف نیستیم که با این‎ها مذاکره کنیم. مذاکره با این‎ها وقتی شهر‎های ما را اشغال کرده‎اند یعنی امتیاز دادن به اشغالگر. بنابراین اگر شما من را آزاد بگذاری من این‎ها را از مرز بیرون می‎کنم و اصل مسئله را حل می‎کنم. می‎ماند مسئله مطالبات قومی بین نمایندگان اصلی‎ و واقعی مردم.

مهندس بازرگان در جواب دکتر چمران چه گفت؟

نگذاشت دکتر چمران برگردد و گفت که شما دیگر نرو.

چرا دکتر تشخیص دادند که شخصا به پاوه بروند؟

پاوه بخشی از کردستان است که دکتر قبلا برای حل نظامی مسئله به آنجا رفته بود چون پاوه در محاصره قرار گرفته بود، رفت تا ببیند چه کار می‎تواند بکند. داستان پاوه، روایت دو یا سه روز از حضور دکتر چمران در آنجاست. قبل از آن هم هجوم ضد‎انقلاب و محاصره و درگیری‎های شدید در کردستان وجود داشت.

گزارشهایی که شهید چمران برای حضرت امام (ره) می‎فرستاد چگونه بود؟

کتبی نبود همه شفاهی بود.

چمران، چمران امام خمینی(ره) بود یا چمران بازرگان؟

دکتر چمران نکته‌ای دارد که من به شما می‎گویم و این موضوع در تحلیل شخصیت دکتر چمران کمتر در نظر گرفته می‎شود. آیا طرفداران نهضت آزادی‎‎ درست می‎گویند که دکتر چمران عضو نهضت آزادی بوده است؟ پاسخ بله و خیر است. آیا جبهه ملی راست می‎گوید که دکتر چمران عضو جبهه ملی بوده است؟ پاسخ بله و خیر است. آیا بچه‎‎های انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در آمریکا که دور دکتر یزدی جمع شده‎اند، درست می‎گویند که دکتر چمران از ما بوده است؟ پاسخ بله و خیر است. خیلی خلاصه می‎گویم. دکتر در هر مقطعی یک فعالیت سیاسی و اجتماعی داشته است. ولی عده‎ای در همان مقطع گیر کرده‎اند. ایشان هیچ‎وقت گیر نکرد و همیشه به جلو حرکت کرد. وقتی مبارزات ملی شدن صنعت نفت در ایران در جریان بود با آن کار می‎کرد در عین اینکه بچه مذهبی و مسلمان بود. از موسسین نهضت آزادی در خارج از کشور شد. یک اختلاف‎نظر حسابی بین دکتر چمران و عده‎ای از کسانی که قبل از انقلاب در لبنان و فلسطین بودند وجود داشت آثارش هم در اول انقلاب خیلی خودش را عیان کرد. من از قول خود دکتر می‎گویم. می‎گفت آنجایی که ما بودیم (جنوب لبنان) شیعیان در فقر و بدبختی بودند، عده‎ای از کسانی که به لبنان آمده بودند داخل فتح رفته بودند و در بخش فرهنگی آن زیر نظر منیر شفیق کمونیست فعالیت میکردند همینها بعد از انقلاب و بعد از اینکه دکتر به ایران آمد به وی حمله کردند دکتر را به عضویت در نهضت آزادی متهم می‎کردند، درحالی‎که دکتر با نهضت آزادی در ایران اختلافات اساسی داشت. وقتی دولت موقت استعفا کرد، همه دولت موقت رفتند ولی دکتر چمران این کلام تاریخی را بر زبان آورد که «من امام را تنها نمی‎گذارم». بنابراین ما همانجا ماندیم و به ‎کار ادامه دادیم. اینکه نهضت آزادی‎‎‎‎ها می‎گویند شهید چمران از ما بود یک دروغ است. امام ایشان را آزمایش کرده بود و میدانست که از نهضت آزادی جداست. ایشان هم در کابینه شورای انقلاب، به فرمان امام وزیر دفاع شدند. حالا این چمران طرفدار بازرگان است یا طرفدار خمینی؟ کاملا روشن است. من میگویم حتی تا زمان استعفای دولت موقت هم دکتر چمران با نهضت آزادی نبود. کار‎هایی که ایشان در جنگ انجام داد دقیقا پیروی از نظریه امام (ره) بود. درحالیکه نظریه مهندس بازرگان و نهضت آزادی در مورد نحوه اداره جنگ شکل دیگری بود. من شاهد نزدیک و راوی دست اول این قضیه هستم بار‎ها برای جلسات نهضت آزادی از دکتر دعوت می‎کردند و دکتر نمی‎رفت. از دکتر میپرسیدم شما را دعوت کرده‎اند، چرا نمی‎روید؟ میگفت: «نظر سیاسی‎ من با این‎ها یکی نیست». من به‎عنوان شاهد، واقعه تاریخی تعریف می‎کنم. خیلی وقایع ریز دیگر هم هست که در حد گفتن نیست. چمران در زمانی که در ایران بود، چمران خمینی بود نه چمران بازرگان! به بازرگان احترام می‎گذاشت و می‎گفت ایشان معلم من بوده اما از جهت سیاسی اصلا ایشان را قبول نداشت.

ولی گفته میشود دکتر چمران در برهه‎ای از زمان با نهضت آزادی همکاری داشته‎ پس این همکاری را در چه راستایی میتوان ارزیابی کرد؟

دکتر چمران فردی عاطفی بود. آن زمان هم دولت موقت هنوز جزئی از دولت و حکومت بود و دستگاه اداری کشور در اختیار نهضت آزادی قرار داشت هنوز خط نهضت از خط انقلاب جدا نشده بود.

شهید چمران شخیصتی تصیم‎ساز بود یا شخصی بود که می‎شد او را طوری مدیریت کرد که به تصمیم خاصی برسد؟ این سوال من ناظر به برداشتم از فیلم چ است. در این فیلم شهید چمران آنقدر سردرگم و منفعل است که نمی‎تواند به یک تصمیم منطقی در نحوه برخورد با ضد‎انقلاب برسد.
دکتر همیشه خودش را در مقدمترین نقطه درگیری با دشمن قرار می‎داد. می‎گفتیم چرا این کار را می‎کنید؟ می‎گفت اگر من جلو نروم این بچه‎‎ها هم گرایش به عقب آمدن پیدا می‎کنند وقتی فرمانده‎ جلو باشد، بچه‎‎ها هم شجاع می‎شوند و تمایل به جلو رفتن پیدا می‎کنند. اصلا نمی‎توانست در جلوترین نقطه درگیری با دشمن نباشد. در زندگی‎اش هم که ملاحظه کنید در جایی که مبارزات سیاسی بود، همیشه در جلوترین نقطه بود. همهجا جزو به‎وجود آورندگان مبارزه با رژیم بود، نه از پیروان. همیشه جلودار بود. بهعلت اشتیاقش به اینکه باید وجودش را برای خدا خرج کند. اگر دکتر را خلاصه کنی این است که من خودم را چگونه برای خدا خرج کنم؟ این ترجمه وجود دکتر شهید چمران است. اصلا آدمی نبود که نتواند راجع به محیط و اعمال خودش تصمیم بگیرد. شفاف‎ترین تصمیمات را با منطق خودش می‎گرفت و در جا‎هایی که درگیری بود در جلوترین منطقه درگیری قرار می‎گرفت. ما می‎گفتیم فرمانده باید عقب‎تر باشد تا جانش حفظ شود. می‎گفت این منطق ارتش‎‎های کلاسیک است من اینجوری نیستم. حالا در فیلم چ نگاه کنید، ببینید آیا این‎طور هست یا نه؟ نیست، این شخصیت تعریفشده با آن تصویر ارائهشده در آنجا فاصله دارد. این اصلا او نیست.

یکی از مواردی که مانع از این میشود که به یک تحلیل ثابت درباره شخصیت شهید چمران برسیم این است که ایشان در همه جا هست ولی گویی در هیچ جا نیست.
یکی از اشتباههایی که درباره شهید چمران رخ میدهد این است که با نگاهی ایستا به بخش‎‎های مختلف زندگی‎اش نگاه می‌شود و همه را به قسمت آخر وصل می‎کنند. این غلط است. شهید چمران را باید درست تفسیر کرد و بعد گفت که آن عنصر پیوند‎دهنده اصلی که در وجود چمران بود و او را در همه این زمینه‎‎ها تعریف و تفسیر می‎کرد، چه بود. چه ‎شد که چمران از نهضت ملی به نهضت آزادی و از آنجا به جای دیگری رسید. بله، یک زمانی در نهضت آزادی بود و خیلی داغ فعالیت می‎کرد. می‎گفت آن موقع نهضت آزادی جذب‎کننده فعالین مذهبی نهضت ملی بود. به‎خاطر دین و خدا به آنجا رفت. بعدا وقتی دید آن‎ها مانده‎اند، از آن‎ها جلو زد و رفت. نهضت آزادی یک وقتی بد نبود، اگر بد بود امام بازرگان را انتخاب نمی‎کرد. یک جایی در مسیر حرکت توفنده انقلاب اسلامی کم آورد، جدا شد و رفت پی‎ کارش

منبع: هفته نامه پنجره

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
اقا زاده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۰
0
1
امام در صحیفه جلد 21 در توجیه کنار گذاشتن منتظری میفرمایند من با امدن بازرگان مخالف بودم.
خواهشا درست استدلال کنید.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین