کد خبر: ۲۰۴۲۸۱
تعداد نظرات: ۶ نظر
تاریخ انتشار:
از «فردریش ویلهلم نیچه» تا «محمد جلالی چیمه»

وقتی «ضد انقلاب» توهم «فلسفه ورزی» می زند!

جالب این جاست که به گواه تاریخ و نیز به شهادت موافقان و مخالفان(البته مخالفان عاقل و منطقی) همین انقلاب، مهم ترین انگیزۀ مردم در این انقلاب انگیزه های مذهبی بود و آن چه به سیل خروش و قیام مردمی ایرانیان در نیمۀ دهۀ پنجاه شمسی معنا می داد و او را هدایت می کرد، همین اسلام بود.
وقتی «ضد انقلاب» توهم «فلسفه ورزی» می زند!

گروه سیاسی، محمد جلالی چیمه، یکی از عناصر ضدانقلاب و از آن دسته از این عناصر ضدانقلاب است که همچون اکثریت این عزیزان(!)، در اکثر سخنان، مواضع و مقالات و حتی در آثار هنری شان(اشعارش) چیزی برای گفتن ندارد و این معضل بزرگی است که البته کاری از دست دوست داران نظام در این مورد ساخته نیست.

به گزارش بولتن نیوز، به تازگی محمد جلالی چیمه که به تقلید از احمد شاملو که الف. بامداد تخلص می کرد، با نام مستعار(م.سحر) اشعاری نیز می سراید، در سلسله یادداشت هایی دنباله دار تحت عنوان "امر مقدس و فتاوی ملایان" به بازگو کردن برخی از انتقادات بی اساس (و بی سر و ته اش) از نظام می پردازد.

چیمه در ابتدای گفت و گویی که چندی پیش با وریا محمدی انجام داد خود را این گونه معرفی می کند: "من محمد جلالی چیمه هستم. بیش از 3 دهه است که به عنوان شاعر(با نام شعری م.سحر) و هنرمندی تبعیدی در فرانسه زندگی می کنم و به دلیل اعتراضی که همواره نسبت به روش و افکار و رفتار ضدانسانی و ضدایرانی حکومت گران سی سالۀ استبداد دینی در کشورم داشته ام و این اعتراض در شعرها و نوشته ها یا کوشش های دیگر هنری و فرهنگی(ام) انعکاس یافته اند، ناگزیر به انتخاب زندگی و اقامت در تبعید بوده ام."

وقتی «ضد انقلاب» توهم «فلسفه ورزی» می زند!چیمه در بهترین حالت، فرهنگ دوستی است که با افراط در انگاره های ایران باستانی هر روز به جای پیشرفت، صرفاً در تاریخ باستان فسیل تر می شود، خود را روشنفکری می داند که همچون نیچه، فیلسوف بزرگ آلمانی و یکی از پیشگامان عصر مدرن، به سراغ ریشه ها می رود و با سعی دارد با زبانی تند و منتقد، عصارۀ توشۀ تاریخ و گذشتگان را به مردمان هم عصرش تحویل دهد.

با این حال برای شناخت بهتر او، همان بهتر است که نگاهی به برخی از اشعار او بیاندازیم. اشعار چیمه که به شدت بوی کهنگی از آن پراکنده است، بیشتر مجموعه ای از کلماتی اند که با زینت "وزن" آراسته شده و تلاش می کنند با استفاده از ارزش های آزادی خواهانۀ بی پشتوانه و کم ژرفا با احساسات ملی گرایانۀ مخاطب فارسی زبان بازی و او را قانع کنند که این قطار کلمات، از زیبایی هنری برخوردارند.

چنین ضعفی در دیگر فعالیت ها و آثار چیمه نیز به روشنی آشکار است. چیمه که به شدت تحت تاثیر پاره نویسی نیچه قرار دارد، در مقالات جدی و به زعم خود سیاسی اش، با یکی به میخ زدن و یکی به نعل، کار را پیش برده و درنهایت با زبان بازی و چرب گویی، مراد کلامش را در یکی دو خط پایانی به خورد مخاطب می دهد و سعی در قانع نمودن او دارد.

این ویژگی قریب به اتفاق نوشته ها و آثار چیمه است که به روشنی در همین مقالۀ جنجال برانگیز و دنباله دار اخیرش نیز قابل ردیابی است. "گاهی پيش می‌آيد که آدمی سخنی در ذهن دارد و بر آنست تا ناگفتهء خود را با همسخنی و همدردی يا هموطنی درميان نهند. اما هنگامی که روبروی صفحۀ نانوشته قرار می‌گيرد درمی ماند که از کجا آغاز کند؟ از چه بگويد؟ زيرا می‌بيند که به قول رايج و مشهور، درد يکی دوتا نيست و فرياد متمرکزی که در حنجرۀ گره خوردۀ او نهفته آن چنان است که به آسانی بدل به گفتار نمی‌شود. گويی همچون سيلی ست که راه بر او بسته باشند. درچنين حالتی به آسانی نمی‌توان مهارسخن را همچون جويباری آرام و رام جاری ساخت و ناگفته‌ها و ناگفتنی‌ها را به زبان آورد." این نخستین واژگان و جملاتی است که چیمه در ابتدای مقالۀ یادشده ردیف کرده و پس از ذکر این ناتوانی از بیان منظور و مقصودش تا حدود 2 صفحه با اشاره به سوالاتی از این در و آن در سعی دارد، مقصود را بیان کند و متاسفانه زبانش از بیان آن چه معلوم نیست، چیست، قاصر است.

وقتی «ضد انقلاب» توهم «فلسفه ورزی» می زند!اما چیمه پس از این 2 صفحه حاشیه روی و مهمل بافی ناگهان گویی به منبع دانش بشری وصل شده باشد، در یک پاراگراف همۀ آن چه همۀ عمر در ذهن داشته و هزاران کاغذ بی نوا را برای بیانش سیاه کرده، بیرون ریخته و می نویسد: "سئوال اساسی اين است که در اين فاجعه ملی و انسانی و تاريخی که بر ايران و ملت ايران رفته است و می‌رود تا چه حد و تا چه درجه‌ای می‌بايد خود دين و ماهيت اسلام در ايران را مسئول يا مبرا از مسئوليت دانست و تا چه حد می‌بايد کسانی را که درجايگاه متوليان دينی و مسئوالان امور دينی سنتا در ايران نقش داشته و دارند در جايگاه متهم نشانيد و مؤاخذه کرد؟" و اینجاست که راه چیمه و امثال او به بن بست می رسد و به لحاظ علمی(البته علوم انسانی) کاری عبث و تهی از معنا جلوه می کند.

در حقیقت فارغ از این که زبان الکن چیمه از بیان این که مشکل اصلی اش چیست، قاصر است؛ لکن بنابر شناختی که از او داریم می دانیم، آن چه او "فاجعۀ ملی و انسانی و تاریخی" وارد آمده بر "ایران و ملت ایران" می داند، انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 1357 است. همان انقلابی که با حضور 98درصدی همین "ملت ایران"ی که چیمه از آن یاد می کند، به وقوع پیوست و بی وجود این حضور و حمایت میلیونی، باتوجه به این که حکومت پهلوی از حمایت ابرقدرت های جهان بهره می برد، به راستی غیرقابل تصور و امکان ناپذیر بود.

جالب این جاست که به گواه تاریخ و نیز به شهادت موافقان و مخالفان(البته مخالفان عاقل و منطقی) همین انقلاب، مهم ترین انگیزۀ مردم در این انقلاب انگیزه های مذهبی بود و آن چه به سیل خروش و قیام مردمی ایرانیان در نیمۀ دهۀ پنجاه شمسی معنا می داد و او را هدایت می کرد، همین اسلام بود.

درحقیقت آن چه منجر به بی معنا بودن و تهی از محتوا بودن نوشته های چیمه و امثال اوست، همین عدم شناخت درست مردمی است که دم از جلوداری و حمایت از آن می زنند. چیمه خود را شاعری می داند که به اجبار و ناخواسته جلای وطن کرده و بیش از 3 دهۀ گذشته را در تبعید به سر می برد. به بیان دیگر خود به خوبی آگاه است که شناختی از جامعۀ امروز ایران ندارد و شاید به همین دلیل باشد که برای جبران این عدم شناخت این چنین به قرن ها پیش ایران پناه می برد تا با شناختی یکسان نسبت به اهالی فرهنگ هم عصرش نسبت به آن، قرار گیرد.

وقتی «ضد انقلاب» توهم «فلسفه ورزی» می زند!در کشور ما شاید نام نیچه بیش هر فسلیوف و اندیشمند دیگری طرفدار داشته باشد. برای یافتن دلیل این مسئله البته می بایست با تدقیق بر روی مسائل مهم حوزۀ علوم انسانی و فلسفه به کار جدی فلسفی پرداخت. به هر تفسیر یکی از مهمترین دلایل آشنایی ایرانیان فارسی زبان با نیچه و فلسفۀ او، ترجمۀ بی نظیر داریوش آشوری از کتاب معروف نیچه، "چنین گفت زرتشت" باشد و نیز همین نام زرتشت در آن کتاب معروف نیچه!

البته شکی درخدمت شایان توجهی که آشوری با ترجمۀ این کتاب که کمی بیش از خلق شاهنامه، آن حماسۀ ماندگار فردوسی زبان برده(به گفتۀ خود آشوری 35 سال) به فرهنگ و فلسفه در کشورمان کرده، نیست. با این حال ترجمۀ حماسی آشوری منجر به به وجود آمدن جوی غیرالیت درخصوص فلسفۀ نیچه نیز گردیده و باعث بروز برخی بدفهمی ها و سوءتفاهمات در میان اهالی فرهنگ ایران گردیده که نمونه های بسیاری را می توان در این خصوص نام برد.

کسانی که با دانش نصفه و نیمه از فلسفه و بدون اطلاع از سیر تاریخی مباحثی که نیچه در آثارش به آن اشاره می کند، برخوردی احساسی و تاحدودی اگزیستانسیالیستی با فلسفۀ نیچه نموده و به برخی از چیزهایی که نیچه عمیقاً از آن بیزار بود، ایمان آورده و معتقد می شوند که همین علاقۀ مضحک چیمه به ایران باستان و زبان فاخر و کهن نیز شاید گونه ای از همین آسیب ها باشد.

به هر تفسیر چیمه در این سلسله نوشته ها، اهداف محتوایی بسیاری را دنبال می کند که همین بسیاری محتواهاست که منجر به بی معنایی مجموعۀ این نوشته گردیده و او را همچون کودکی جلوه می دهد که اسباب بازی اش را از او گرفته اند.

وقتی «ضد انقلاب» توهم «فلسفه ورزی» می زند!

این اسباب بازی که چیمه نام وطن بر آن می نهد اما به راستی از او گرفته نشده و درحقیقت این خود اوست که همچون باقی معاندان و معارضان نظام و مردم، اسباب بازی شان را به گوشه ای انداخته اند و به دنبال اسباب بازی بهتر و پر زرق و برق تر راهی ینگه دنیا شده اند و حال که عمری را در فرنگ به خوش گذرانی گذرانده اند، فیلشان یاد هندوستان کرده است!

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۶
کاوه
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۹
1
0
اینا همه عوامل ننگین استکبارند.مرگ بر استکبار جهانی.
فرزند آدم
|
United States of America
|
۱۶:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۳۰
1
0
بولتنی های عزیز برادر شما چرا؟!حداقل آدمهایی را نقد کنید که عددی باشند ایشون که هیچ هم نیست تازه اینطوری بادی به غبغب میاندازه و به همپالکیهاش میگه ببینید که از ترس نوشته ها و شاهکارهایم مرا نقد کرده اند
به خدا این کسی نیست خب از بزرگتراش مایه بذارید و اونها رو نقد کنید
محمد رشوند
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۰۹ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۹
0
0
بعد از ٢٥ سال امروز خواستم ببينم شاعر شعر بزن باران چه شخصي هست
به ايشون برخوردم حتما ميدونيد شعر با وزن درست حسابي و محتوي قابل قبول چيزي نيست كه بشيني در خلوت و با فرمول خلقش كني حتما نياز به الهام و مدد خاص داره ... شما الان دوباره شعر رو با صداي حبيب گوش بده بعد نظر راجع به شاعر منعكس كن ... خداوند خواسته به همچين شخصي كه تاكيد ميكنم امروز براي بار اول شناختمش اين شعر رو الهام بكنه ... ميتونيد درك كنيد يعني چي ؟؟؟؟ اول به اين قدرت شعري بسراييد بعد نظر بديد
حسین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
0
0
نوشته و استدلال شما بسیار سطحی و بی پایه است
بعنوان مثال مگر پرداختن به دین و اسلام هم تحویل عصاره تاریخ پر از خشونت و بدوی هزار ساله به مردم قرن بیست و یک نیست و ...
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
0
0
همون شعر «بزن باران» برای شماها کافیست که به زیبایی کل زیر و بم شما را به نمایش میگذارد...!
البرز
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۴۱ - ۱۴۰۱/۰۷/۱۸
0
0
بزن باران که وقت لایروبی ست
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین