کد خبر: ۱۸۹۹۴
تاریخ انتشار:

استحاله خط امام توسط مدعيان خط امام

آنچه که در اين ايام رخ داد به طور مشخص استحاله در آرمان ((استکبار ستيزي و حمايت از مستضعفان جهان)) بود که متاسفانه به نام ((خط امام)) نيز صورت گرفت.

البته شکي نيست که به مرور زمان و روشن شدن بيشتر مواضع اين جريان و نمايان شدن زاويه انحراف شديد آن، به صورت گسترده‌اي از حاميان اين جريان کاسته شد و يقيناً اکنون که کار به حذف شعار ((مرگ بر آمريکا)) و ((مرگ بر اسرائيل)) و زير سوال بردن آرمان ((فلسطين)) با شعارهايي نظير ((نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران)) کشيده شد با قاطعيت و اطمينان مي‌شود گفت که حاميان اين تفکر کاملاً در اين مرحله از توده‌ي مردم جدا شده اند.
معاندين يک تفکّر يا فرهنگ، جهت مقابله با آن هميشه از راه ((تقابل مستقيم)) يا روش ((حذف رقيب)) وارد کارزار نمي‌شوند. بسياري از اوقات، جبهه‌ي مخالف نه از راه انکار رقيب؛ که از راه غير مستقيم و نرم ((استحاله)) پيش مي‌آيد. انقلاب اسلامي ملت ايران در سال 57 که از حيث مباني و راهبردها به طرز عجيبي در جهت مصالح مستضعفان جهان و به تبع آن به خلاف مصالح ابرقدرتها انجام شد، (1) به صورت خاص‌تر از اين قاعده مستثني نبوده است و هر کس که تصور کند دشمن و توطئه توهم است يا در خوابي عميق فرو رفته و يا خود را به خواب زده است. اين جريان استحاله گر در دوران پس از انقلاب را مي توان در تغيير پارامترهايي مانند ساده زيستي، قناعت و مبارزه با فقر و يا در حوزه‌هايي چون زنان و خانواده و ده‌ها مورد ديگر، رصد و رديابي کرد که در آن هجمه‌ي فرهنگي موجب شد تا به عنوان مثال تنها يک دهه پس از انقلاب مستضعفان احساس کنند که حمايتي که بايد از آنان مي‌شد کمرنگ شده است. در اين نوشته به عنوان شاهد مثالي براي اين ادعا، به مقوله‌ي ((استکبارستيزي)) و به صورت خاص‌تر مقابله با شيطان بزرگ يعني ((آمريکا)) مي‌پردازيم. در بررسي گفتمان انقلاب (که خط امام نيز به عنوان مهمترين شاخصه و مفسّر اين گفتمان، بايد مد نظر گيرد) به هيچ عنوان نمي‌توان شاخصه‌ي استکبارستيزي و تلاش براي حمايت از مستضعفان جهان را ناديده گرفت و يا حتي جزئي پنداشت. در گفتمان انقلاب حتي تضادي بين وجود مشکل در داخل کشور (در حالي که در جهت رفع اين مشکلات تلاش شود) و حمايت از مستضعفان جهان وجود ندارد. اما جرياني که همواره به طور مستقيم يا غير مستقيم، علني و يا غير علني از حمايت استکبار جهاني نيز برخوردار بوده با استفاده از ترفند بالا، بدون اينکه اين تفکّر را انکار کند يا بخواهد آن را از گفتمان انقلاب حذف کند سعي در استحاله‌ي اين مفهوم داشته است. اين جريان در برهه‌اي با طرح مسئله در حوزه‌هاي نظري و تئوريک (که بيشتر با هدف تاثير روي نخبگان يا مديران نظام صورت مي‌گرفت) و گاه نيز با طرح احساسي مسئله (که هدفش بيشتر همراه کردن عامه‌ي مردم با خود بوده است) به اين کار مبادرت ورزيده است. مباحثات مورد توجه در برخي محافل سطحي و کم عمق دانشجويي در سال‌هاي گذشته و اتفاقاتي که قبل و بعد انتخابات رياست جمهوري در قالب ارائه‌ي برنامه انتخاباتي، طرح شعار، ديوار نوشته، وب نگاري و مانند آن پيش آمد مثالي از نوع دوم مي‌باشد که در اينجا نگاهي به وقايع اخير خواهيم داشت.
خواننده بايد توجه داشته باشد هدف اين نوشته به هيچ وجه بيان سخنان انتخاباتي نيست و نبايد اين ذهنيت ايجاد شود که نويسنده در پي حمايت از فرد خاصي است، چه اينکه نگارنده بر اين عقيده است که همواره فضاي انتخاباتي به غلط و با دلايلي که تا حد زيادي قابل کنترل است بيش از حد در دوران قبل و بعد انتخابات بر فضاي فرهنگي، سياسي و حتي علمي کشور احاطه مي‌يابد. ولي اين نيز قابل انکار نيست که اين نوشته در هر صورت موافق و مخالفيني خواهد داشت (و جز اين هم نمي‌توان انتظار داشت) که بايد به صورت علمي و منطقي در فضايي آزادانه و در حکومت اخلاق مورد مباحثه و مناظره قرار گيرد. لذا انتظار نويسنده از خوانندگان اين است که در مواجهه‌ي خود با اين چند سطر، نکته‌ي مذکور را مد نظر داشته باشند.
آنچه که در اين ايام رخ داد به طور مشخص استحاله در آرمان ((استکبار ستيزي و حمايت از مستضعفان جهان)) بود که متاسفانه به نام ((خط امام)) نيز صورت گرفت. البته شکي نيست که به مرور زمان و روشن شدن بيشتر مواضع اين جريان و نمايان شدن زاويه انحراف شديد آن، به صورت گسترده‌اي از حاميان اين جريان کاسته شد و يقيناً اکنون که کار به حذف شعار ((مرگ بر آمريکا)) و ((مرگ بر اسرائيل)) و زير سوال بردن آرمان ((فلسطين)) با شعارهايي نظير ((نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران)) کشيده شد با قاطعيت و اطمينان مي‌شود گفت که حاميان اين تفکر کاملاً در اين مرحله از توده‌ي مردم جدا شده و به طبقه‌اي بسيار اندک از دانشجويان و افرادي انگشت شمار محدود گشته است. اما از آنجا که در اين ميان و در قشري که بعضاً تا ميانه‌ي راه همراه اين جريان بوده است تفسيري غير واقع از ((خط امام)) صحيح‌تر نمود، لازم است تا با مراجعه به سخنان امام خميني (ره)، ديد که مواضع ((خط امام)) در قبال ((استکبارستيزي)) چه بوده است؛ شايد از اين راه فرصت قضاوت بهتر عملکرد اين جريان فراهم گردد. اين موضوع از آن جهت مهمتر مي‌نمايد که جريان استحاله‌گر مدام سعي داشته وضع موجود کشور و رويکردهاي رهبري را نيز حتي در خارج از مسير ((خط امام)) جلوه دهد. البته خوشبختانه به قدري مواضع امام در اين باب روشن و صريح است که به راحتي و با ديدن تنها يک جمله شايد بتوان لااقل اين را فهميد که ادعاهاي جريان استحاله‌گر چيزي جز دگرگوني و ((قلب)) خط امام نبوده و نيست. حتي با بازخواني گفتمان امام، حتماً خواننده در خود احساس بازخواست از اهالي دولت براي اجراي کامل خط امام خواهد يافت.
1- يکي از نکاتي که در اين روزها و قبل از آن بسيار مطرح شد اين بود که ((چرا ما غرب را تحريک مي‌کنيم؟ اگر ما نگوييم مرگ بر اسرائيل، آنها نيز مزاحمتي برايمان ايجاد نخواهند کرد.)) در طرف مقابل امام خميني (ره) مي‌گويند: «ما طرفدار مظلوم هستيم، هر کسي در هر قطبي که مظلوم باشد ما طرفدار آنها هستيم.» (2) و باز: «تکليف اسلامي مسلمانان است که اگر کسي مظلوم واقع شد، بايد به آنان کمک کرد.» (3) و باز: «ما به پيروي از اسلام بزرگ، از جميع مستضعفان حمايت مي‌کنيم.)) (3) به آساني ملاحظه مي‌گردد امام، مبارزه عليه اسرائيل را منوط به ايجاد مزاحمت از سوي آنان نمي‌داند بلکه مبارزه‌ي با اسرائيل به جهت مبارزه با ظالم براي مسلمانان و حکومت‌هاي مسلمين اصالت دارد.
2- در برخي مباحث اتفاقات اخير، جريان استحاله‌گر، سعي داشت ضمن وانمود کردن اعتقاد خود به مقوله‌ي استکبار ستيزي، بگويد که از نظر امام، وقتي که ما در داخل کشور مشکل داريم نمي‌توان و نمي‌بايست همچنان در فکر مشکل فلسطين و قدس و لبنان بود. اين جريان در اين زمينه از عبارت امام مبني بر اين که ((راه قدس از کربلا مي‌گذرد)) استفاده کرده و سعي کرد تا از اين عبارت اين گونه درس بگيرد که چون زمان جنگ تحميلي، امام با اين جمله رزمندگان و فرماندهان را از توجه به فلسطين منع کرده و از آنجا که امروز کشور ما در لبه‌ي پرتگاه (!!) قرار گرفته پس کمک به مستضعفان جهان شايسته و روا نمي‌باشد. اما امام خميني (ره) دقيقاً در جمله‌اي گويا خواسته‌اند جواب اين جريان در امروز را بدهند. به فرموده‌ي ايشان ((‌آنچه که موجب تاسف بسيار است که ابر قدرت‌ها به ويژه آمريکا با فريب صدام با هجوم به کشور ما، دولت مقتدر ايران را سرگرم دفاع از کشور خود نمود تا مجال به اسرائيل غاصب تبهکار دهد تا به نقشه شوم خود که تشکيل اسرائيل بزرگ که از نيل تا فرات است اقدام نمايد.))(5) امام همان زمان حتي جنگ هشت ساله را عاملي براي تمرکز دادن توجه ايران به مناطق جنگي و در نتيجه غفلت از مساله‌ي قدس دانستند. يعني در اوج جنگ نيز، قدس مساله‌ي اصلي بود نه جنگ تحميلي. حال چگونه است که در حالي که نه جنگي است و نه بحراني، اين جريان خواهان کنارگذاشتن آرمان قدس مي‌گردد؟
تأکيد امام، بر اين مسئله تا جايي است که معتقدند اگر کشوري در امر مبارزه با اسرائيل کوتاهي کرد بايد ساير حکومت‌هاي مسلمين عليه آن به پا خيزند: ((اگر دولتي در اين امر حياتي که براي اسلام پيش آمده کوتاهي کرد بر ديگر دولت‌هاي اسلامي لازم است که با توبيخ و تهديد و قطع روابط او را وادار به همراهي کنند.))(6)
3- افتراي ديگري که بر خط امام زده شد اين بود که اين جريان آرمان ((فلسطين)) از لحاظ اهميت و ارزش به سطح مسائل مادي و معيشتي تنزل داد؛ به گونه اي که مشکلات اقتصادي يک حکومت بهانه‌ مناسبي جهت دوري از دشمني با اسرائيل است. حال آنکه از منظر امام ((چون احتمال خطر متوجه به اساس اسلام است لازم است بر دول اسلامي بخصوص و بر ساير مسلمين عموما که رفع اين ماده فساد را به هر نحو که امکان دارد بنمايند و از کمک به مدافعين کوتاهي نکنند و جايز است از محل زکوات و ساير صدقات در اين امر مهم حياتي صرف نمايند.)) (7) به راحتي قابل فهم است که امام به مسأله‌ي قدس بسيار فراتر از اين مسائل مادي مي‌نگريستند و حتي در جايي ديگر در جلد سيزدهم صحيفه‌ي نور، بدون اکراه يا احساس حقارت، مقابله با آمريکا را براي کشورمان همراه هزينه و مشکلاتي دانستند: ((اگر ما با آمريکا و ساير ابرقدرت‌ها کنار آمده بوديم گرفتار اين مصائب نبوديم ولي مردم ما ديگر به هيچ وجه حاضر نيستند تن به خواري و ذلت دهند.)) واضح است که بر مبناي اين سخن، حتي انزواي ايران در بين کشورهاي ديگر نمي‌تواند عامل حقارت ملت اسلامي تفسير شود. (8)
4- برخي اوقات نيز عده‌اي از سر کج فهمي يا غرض ورزي، مدعي مي‌شدند که هر چند بايد با اسرائيل و آمريکا مقابله کرد اما بهتر است برخي جاهادست به سازش بزنيم و به نوعي تشنج زايي نکنيم. در پاسخ امام پيش از اين فرموده‌اند: ((امروز روزي نيست که به سيره سلف صالح بتوان رفتار کرد، با سکوت و کناره گيري همه چيز را از دست خواهيم داد.)) (8)
5- تلاش ديگر اين جريان اين بود که آمريکا، نماينده‌ي اصلي استکبار جهاني نيست و از اين طريق سعي داشتند تا هدف حملات و مواضع استکبارستيزانه‌ي مردم را از آمريکا به سمت روسيه و چين سوق دهند. صرفنظر از اينکه اين آمريکاست که با طرح ((درد زايمان خاورميانه)) قصد تشکيل ((خاورميانه‌ي بزرگ)) را براي رسيدن به اهداف ضد اسلامي يا اقتصادي خود داشته و در قريب به اتفاق ناآرامي‌هاي امروز جهان پاي آمريکا مشاهده مي‌گردد، در اين نوشتار به خط امامي مي‌پردازيم که سردمداران اين جريان ادعاي آن را داشته و برايش احساس خطر نموده‌اند. امام (ره) اما صريحاً آمريکا را دشمن شماره ي يک محرومان جهان معرفي نموده اند: ((مسلمانان حاضر در مواقف کريمه در هر ملت و مذهب که هستند بايد به خوبي بدانند که دشمن اصلي اسلام و قرآن کريم و پيامبر عظيم الشان صلي لله عليه و آله و سلم ، ابر قدرت‌ها خصوصا آمريکا و وليده فاسدش اسرائيل است که چشم طمع به کشورهاي اسلامي دوخته و براي چپاول مخازن عظيم زير زميني اين کشورها از هيچ جنايت و توطئه‌اي دست بردار نيستند.)) (9) ((مهمترين و دردآورترين مساله‌اي که ملت هاي اسلامي و غير اسلامي کشورهاي تحت سلطه با آن مواجه است موضوع آمريکاست. دولت آمريکا به عنوان قدرتمند ترين کشورهاي جهان براي بيشتر بلعيدن ذخاير مادي کشورهاي تحت سلطه از هيچ کوششي فروگذار نمي کند. آمريکا دشمن شماره يک مردم محروم و مستضعف جهان است.)) (10)
6- دسته‌ي ديگري از اين ادعاها نيز سعي داشت تا وانمود کند امروز ديگر دوران مبارزه با آمريکا و استکبار جهاني به سر رسيده است و ديگر شعار مرگ آمريکا و اسرائيل کافيست. اما امام خميني (ره) ضمن اينکه در يک جا جنگ با آمريکا را ابدي دانسته‌اند: ((ما تا آخر عمر عليه دولت آمريکا مبارزه مي‌کنيم)) بلکه در واپسين سال عمر خود و در آخرين روز جنگ تحميلي، در پيام پذيرش قطعنامه (که استراتژي نظام را در سال‌هاي آتي به صورت روشن در آن بيان نمود)، از شروع جنگ ديگر سخن گفتند: «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهين بي درد شروع شده است.)) که در جاي جاي اين قطعنامه، آمريکا دشمن اصلي مسلمين معرفي مي‌شود و اين استنباط طبيعي است که با اتمام جنگ تحميلي، مرحله‌ي گسترده‌تر مقابله‌ي آمريکا با مسلمين شروع شده است.
با موضع امام خميني (ره) در بخشي ديگر از اين پيام، نه تنها به صراحت ادعاي افرادي که ايستادگي يا اتخاذ مواضع مقتدرانه برابر غرب را ماجراجويي مي‌نامند نفي مي‌شود بلکه نشان مي‌دهد ما بايد به مواضع مقتدارنه با افتخار و خوشحالي بنگريم: ((و چه شيريني بالاتر از اين که ملت بزرگ ايران مثل يک صاعقه بر سر آمريکا فرود آمده است! ... و شيشه حيات آمريکا را در اين کشور شکسته است! ))
مطمئنا باز هم امکان رديف کردن سخنان اينچنيني به قدر بسيار زياد وجود داشت اما همانگونه که خواننده نيز مي‌بيند به هيچ حال ممکن، اين اتهامات به خط امام نمي‌چسبد. اکنون ما هستيم و اين سوال از مدعيا‌ن خط امام که شما چگونه حاضر شديد به اين همه خون‌هايي که به پاي اين انقلاب ريخته شده پشت کرده و آرمان‌هاي آن را نه حذف، بلکه استحاله سازيد؟ و با چه جرئتي حاضر شديد به خط امام ـ که يادگار ارزشمند اين معمار انقلاب است ـ چنين بهتان‌هايي ناصواب را نسبت دهيد؟

پاورقي:
____________

1- متاسفانه امروز به سبب تبليغات شديد، بسيار ياز ما از اهميت انقلاب اسلامي به جهت ايجاد روزنه هاي اميد براي پابرهنگان جهان غافليم. به عنوان مثال شهيد چمران در خاطرات خود از غير ايرانياني در کشورهاي مستضعف جهان سخن مي گويد که بعد از شنيدن خبر پيروزي انقلاب اسلامي از شدت شوق و اميدواري جامه ي خود را مي دريدند.



2- کلمات قصار, امام خميني (ره), موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، ص 77

3- همان

4- همان ـ ص 219

5- صحيفه نور ، ج 18، 2/62/31

6- پيام امام به دول اسلامي ، صحيفه نور، ج1،ص 9.2، 8/52/16

7- پاسخ امام خميني به گروهي از فدائيان ، صحيفه نور ، ج 1 ، 6/47/4 ،صص 45-144

8- همان مدرک ج 13 ص 213

8- پاسخ به علماي يزد، صحيفه نور، ج 1 ، ص 244، ارديبهشت 42

9- صحيفه نور ، ج 19، ص 46

10- همان. ج 13، ص

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین