آنچه پر واضح است اینكه اختلافات بعضا عمیق سیاسی و فكری میان این دو وجود داشته است. هر چند اعضای نهضت آزادی به درستی به عضویت آیة الله طالقانی در نهضت آزادی مباهات مینمایند، اما در سیر در عملكرد آیة الله طالقانی، بیش از آنكه آثار عضویت در این تشكّل ملّی مذهبی نمایان باشد، فرا حزبی بودن وی و عدم اعتقاد و التزام به اندیشه های لیبرالیستی نمود دارد. وی برخلاف لیبرالها كه پیروی كوركورانه از شخص را جایگزین ایدئولوژی ساخته و در مواجهه با برخی اشتباهات مهلك دكتر مصدق میگفتند «شما هر كاری بكنید، ما پشتیبان شما هستیم»، اسلام و مصالح وطن را محور قضاوت قرار داده و شخصیت های سیاسی را از تكرار اشتباهاتشان انذار میداد.
--------------------------------------------------------------------------------
سید محمود علایی طالقانی (1358_1289) از روحانیون كمبدیل معاصر است كه از سالها پیش از پیروزی انقلاب به مقابله با رژیم پهلوی پرداخت و به خاطر همین تلاشها، چندین بار دستگیر و روانهی زندان و یا تبعید شد.
در سال 1319، بازرگان با آیت الله سید محمود طالقانی آشنا شد و این آشنایی بعدها به دوستی و همكاری نزدیكی مبدل شد كه تا زمان درگذشت آیة الله طالقانی در 1358 ش ادامه داشت.
طالقانی در سال 1327 مبارزات و افشاگریهای خود در مسجد هدایت را آغاز نمود و این مسجد را به پایگاهی برای مبارزان علیه طاغوت مبدل ساخت. طالقانی با پیوستن به نهضت اسلامی مردم به رهبری امام خمینی خدمات بسیاری را در جهت بیدارگری و همچنین ساماندهی انقلاب انجام داد.
او پس از پیروزی انقلاب ایران، ریاست شورای انقلاب را بر عهده گرفت وپس از آن با رای مردم تهران در ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ به عنوان نماینده این شهر راهی مجلس خبرگان رهبری شد. طالقانی در مرداد همان سال از سوی آیت الله خمینی به عنوان امام جمعهی تهران منصوب شد.
طالقانی و نهضت آزادی
كم مایه بودن چنته ی جریانات لیبرال معاصر از حیث معرفی چهرههایی مبری از لغزشها كه در عین حال، تاثیری معتنیبه و پایداری در حركت روبه جلوی ملت ایران از خود بجای گذارده باشند و در یك كلام ناكامی در قهرمان پروری، موجب گشته است تا این جریانات برای پرمایه نمودن كارنامهی خود، به خوان مكتب ناب اسلامی به راهبری امام خمینی (ره) دست یازند كه تلاش ناموفق در مصادرهی شخصیتهایی چون شهید مطهری، چمران، طالقانی وشهید مظلوم بهشتی را میتوان در این راستا نگریست.
در این كوششها، مشی برآنست كه با برجستهسازی مسائل فرعی چون رفاقتهای شخصی، ارتباطات تشكیلاتی و حتی مسائل احساسیای چون روابط نسَبی این بزرگواران با برخی اشخاص یا جریانات لیبرال، حاقّ این شخصیتها و مغز و بطن اندیشههایشان در لابلای مسكوتگذاری و یا گزینشگویی از ابعاد فكری و شخصیتی آنان كمفروغ گردد.
اما در مورد آیةالله طالقانی این امر مسبوق به سابقهای كهنتر است. یكی از ثمرات آشنایی میان طالقانی و مهندس بازرگان، پاسخ مثبت به درخواست بازرگان و برخی دیگر از هماندیشان وی جهت تأسیس نهضت آزادی ایران از جانب طالقانی بود. همین امر زمینه را برای همسان معرفی نمودن اندیشههای ایشان و گرایشات لیبرالی نهضت آزادی فراهم نموده و بدینسان رابطهی ایدئولوژیك میان طالقانی و نهضت آزادی و میزان تأثیر هریك بر دیگری همواره محل بحث و برخی سؤالات بوده است.
اما آنچه پرواضح است اینكه اختلافات بعضا عمیق سیاسی و فكری میان این دو وجود داشته است. هرچند اعضای نهضت آزادی بهدرستی به عضویت آیة الله طالقانی در نهضت آزادی مباهات مینمایند، اما در سیر در عملكرد آیة الله طالقانی، بیش از آنكه آثار عضویت در این تشكّل ملّی مذهبی نمایان باشد، فرا حزبی بودن وی و عدم اعتقاد و التزام به اندیشه های لیبرالیستی نمود دارد.
به هر روی آیه الله طالقانی از اعضای اصلی نهضت آزادی به شمار میرود. پرسش اینجاست كه براستی با وجود برخی انحرافات در نهضت آزادی_ از همان ابتدا_ دلیل حضور وی كه اندیشهای متفاوت با افكار نهضت داشت، چه میباشد؟
در ابتدا باید اشاره نمود كه تشكیل تشكّلی چون نهضت آزادی هرگز نضج گرفته از اندیشه آیة الله طالقانی نبوده است. در بیانیهای كه وی به مناسبت تاسیس نهضت آزادی داد، آمده است:
«... پیوسته در صف مبارزه با فساد و مفسدین، باقی مانده و به این سبب، دعوت همكاری با بنیادگذاران نهضت آزادی را پذیرفتم».[1]
ایشان در این جمله، اظهار میدارد كه جزء هستهی اولیه نبوده است و «دعوت به همكاری» را قبول نموده است. بدین ترتیب، برخلاف برخی گفتهها فكر تأسیس نهضت آزادی از ایشان نبوده است.
جدای از این مطلب باید اشاره داشت كه برای طالقانی، اصل مبارزه و حضور «در صف مبارزه با فساد و مفسدین» موضوعیت داشته است و هر جا، فضا را برای حضور مناسب میدید، فعالانه مبارزه مینمود كه در آن مقطع تشكیلاتی به نام نهضت آزادی كه توسط افرادی مذهبی تاسیس شد، فضایی مناسب بود.
نگاهی به سابقه ی آیه الله طالقانی مدعّایی فوق را اثبات مینماید. وی همچون مطهری، بهشتی و مقام معظم رهبری، شخصیتی بالاتر از احزاب و تشكّلها داشت و هرگز حتی در عین مدارا و حتی همكاری با آنان، خود را به آنها محدود و ملتزم نمیساخت. آنجا كه طالقانی در عین حال كه با فدائیان اسلام همكاری مینمود، با جبههی ملّی نیز كه با فدائیان چون سر دو طیف بود، همكاری داشت.
طالقانی برخلاف نهضت آزادی كه راهبر آن خود را با افتخار «ماشین نازك نارنجیای كه تنها باید در جاده آسفالت راه برود» میخواند[2]، به مبارزه پر هزینه علیه طاغوت معتقد بود و با وجود حبسها و تبعیدهای مكرر به راه خود ادامه داد. درحالیكه نهضت آزادی پس از نخستین زهر چشم رژیم قریب پانزده سال به كما میرود و تا آستانهی انقلاب صلاح را در سكوت میبیند، طالقانی «از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود».
وی برخلاف لیبرالها كه پیروی كوركورانه از شخص را جایگزین ایدئولوژوی ساخته و در مواجهه با برخی اشتباهات مهلك دكتر مصدق میگفتند «شما هر كاری بكنید، ما پشتیبان شما هستیم»[3]، اسلام و مصالح وطن را محور قضاوت قرار داده و شخصیتهای سیاسی را از تكرار اشتباهاتشان انذار میداد.
شكاف میان طالقانی و نهضت آزادی در تاكتیكهای مبارزاتی كه برونداد روبناییتر تفكرات آن دو بوده است نیز مشهود میباشد. درحقیقت تفاوت دیگر، قاطعیت تاكتیكی طالقانی در برابر طاغوت و حتی اعتقاد به مبارزه مسلحانه بود كه با اصلیترین تاكتیك نهضت آزادی كه تاكتیك نرم «گام به گام» لقب گرفته بود نامأنوس بوده و در این قاموس «تندروی» خوانده میشود. بی شباهت با اندیشهی لیبرالها در حفظ سلطنت و نیل به اهداف سطحیتر از طریق «گام به گام»، در گزارش ساواك میخوانیم:
«طالقانی به مبارزه مسلحانه روی آورده و چنین عنوان شده: «اطلاع واصله حاكی است مردم در حوالی فرحآباد ژاله همچنین در منزل آیتالله طالقانی با ارائهی كارت پایان خدمت اسلحه دریافت میدارند»[4]
طالقانی قاطعانه از فدائیان اسلام حمایت نمود و حتی پس از ترور حسین علاء چند روز در منزل خود به آنان پناه داد.
طالقانی از دیدگاه امام خمینی
امام خمینی (ره) مكررا بر «فصل»هایی كه وی را در قسیمی جدای از جریانات لیبرال قرار میدهد تاكید نمودند. ایشان به غیرملوث بودن طالقانی به اندیشههای وارداتی، تاكید و تكیهی وی براسلام، استقامت و نیز قاطعیت در مبارزه تأكیدی خاص داشت و بارها به آن اشاره نمود. ایشان در غم رحلت طالقانی نگاشتند:
«فمنهم من قضی نخبه و منهم من ینتظر. عمر طولانی این عیب را دارد كه هر روز عزیزی را از دست میدهد و به سوگ شخصیتی مینشیند و در غم برادری فرو میرود. مجاهد عظیم الشان و برادر بسیار عزیز حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای طالقانی از بین ما رفت و به ابدیت پیوست و به ملا اعلی با اجداد گرامش محشور شد. برای آن بزرگوار ، سعادت و راحت و برای ما و امت ما ، تاسف و تاثر و اندوه.
آقای طالقانی یك عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او یك شخصیتی بود كه از حبسی به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود ؛ و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت. من انتظار نداشتم كه بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یكی پس از دیگری از دست بدهم. او برای اسلام به منزلهی حضرت ابوذر بود ؛ زبان گویای او چون شمشیر مالك اشتر بود ؛ برنده بود و كوبنده.»[5]
ایشان همچنین به تلویح، بر تفاوت میان آیةالله طالقانی و تشكّل نهضت آزادی تاكید مینماید:
«مرحوم آقای طالقانی مستقیم بود، مستقیم فكر میكرد؛ مستقیم عمل میكرد. انحراف به چپ و راست نداشت. نه غربزده بود و نه شرقزده بود، دنبال تعلیمات اسلام بود و برای یك ملت مفید بود.»[6]
ابوذر زمان فارغ از لیبرالهای دینی و غیر دینی، قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، قویاً از خط امام حمایت نمود و علیرغم اینكه خود، از روحانیون بزرگ و تأثرگذار بود، تمام كوشش خود را برای تقویت رهبری امام خمینی (ره) بهكار بست.
آیه الله طالقانی در دورهی تجدید فعالیت نهضت، در قالب كمیتهی حقوق بشر، در این كمیته حضور نیافت و به اعتراف ابراهیم یزدی، در سال 57 نیز اعلام نمود كه دیگر عضو شورای مركزی نهضت آزادی نیست.[7]
به هر روی طالقانی از خود كارنامهای درخشان و مبری از انحرافات فكری بجای گذارد و به گفتهی پیشوای راحل نهضت اسلامی:
«مرحوم آقای طالقانی رفتند و رو سفید رفتند»[8]
ارجاعات:
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. اسناد نهضت آزادی، نشر نهضت آزادی، تهران، ج1، ص48
. سخنرانی مهندس بازرگان در مراسم انتصاب وی به نخست وزیری، روزنامهی كیهان، 21/11/ 1357[2]
[3]. جملهی سنجابی از رهبران جبههملی خطاب به دكتر مصدق، سنجابی، كریم ، خاطرات سیاسی، صدای معاصر،تهران، 1381، ص150
.آرشیو اسناد مركز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی463[4]
. صحیفهی نور، جلد 9 ، صفحه 486[5]
. همان، ص 514[6]
[7]. روزنامهی شرق، گفتگو با ابراهیم یزدی، 20/11/83
[8]. صحیفهی نور، ج9، ص 499