کد خبر: ۱۶۶۰۱
تاریخ انتشار:

مردی كه امام بر مزارش گریست

زمانی‌كه مهدی را دستگیر كردند، من صدایش را از بی‌سیم ساواكی‌ها می‌شنیدم كه با صلابت و محكم می‌گفت:نترسید برای چه می‌لرزید؟ من كه اسیر شما هستم."



این تصویری است كه عسگراولادی یكی از همرزمان شهید مهدی عراقی از دستگیری سال 1343 او ارائه می دهد و بیانگر سابقه ذهنی ماموران رژیم ستمشاهی از مبارزی است كه در دوران فدائیان اسلام نیز نقشی بسیار پر رنگ داشته است و حتی بنابر نقل همرزمانش از سوی شهید نواب صفوی مامور اعدام انقلابی همه اعضای خانواده پهلوی در هنگام آوردن جنازه رضا شاه مخلوع شده بود.



هرچند شعله مبارزاتی او با خیانت هایی كه به فدائیان گشت و به شهادت نواب صفوی منتهی گردید رو به خاموشی نهاده بود؛ اما پس از ارتحال آیت الله العظمی بروجردی و با ظهور و حضور جدّی حضرت امام خمینی (ره) در صحنه مبارزات سیاسی و اجتماعی، باب جدیدی در مسیر فعالیت های مبارزین گشوده شد. شهید عراقی كه تجربیات دوران طولانی مبارزه را به همراه داشت نیز خیلی زود جذب آن بزرگمرد تاریخ شد. او در كنار برخی دیگر از اعضای هیات موید ارتباطات مداوی با بیت امام را آغاز نمود كه در ادامه همین تماس ها بود كه به دستور امام با دو هیات دیگر دست به ائتلاف زده و "جمعیت های موتلفه اسلامی" را شكل دادند.



شهید عراقی در خاطرات خود می گوید: "از بدو حركت حاج آقا [حضرت امام خمینی (ره)] یعنی روحانیت، خرده خرده این سه گروه [هیئت های تشكیل دهنده مؤتلفه] هر كدام مجزّا از همدیگر با روحانیت یك تماسكی پیدا كرده بود، كار می كردند... ماها كه یك مقدار سابقه به حساب مبارزاتی داشتیم و می دانستیم كه اختلافات چه ضررهایی دارد... من در یكی از این شاخه ها بودم، مرحوم آقای صادق امانی و حاج هاشم امانی هم در یكی از این شاخه ها بودند... یك دعوتی شد از حاج صادق و بعضی از دوستانش؛ صحبت هایی كه ما كردیم با همدیگر ضررات این جدایی را وقتی بیان كردیم برای همدیگر، جفتمان احساس كردیم كه باید این جدایی از بین برود و به صورت ائتلاف در بیاید." این گونه بود كه این ائتلاف با نام جمعیت های مؤتلفه اسلامی، شروع به فعالیت كرد و برای حركت صحیح و دوری از انحراف، با امام (ره) تماس برقرار شد تا فعالیت، تحت ولایت و رهبری معظم له صورت پذیرد و در این راستا بود كه مسایل اعتقادی گروه در اختیار" آیت الله شهید بهشتی (ره) " و "آیت الله شهید مطهری (ره)" و... گذاشته شد.



او پس از این ارتباطات بود كه نقشی جدی در تاریخ معاصر ایفا نمود و یكی از محورهای اصلی در سازماندهی قیام 15 خرداد 1342، سازماندهی منابر علما در تهران و قم، پخش اعلامیه و... بود. سرعت عملكرد عراقی و یارانش در توزیع اعلامیه های امام و نشر اندیشه ایشان تا به حدی بود كه ساواك را به عجز رساند و حتی در برخی مقاطع حساس توانستند با یك ساماندهی مناسب در یك ساعت معین در سراسر كشور اعلامیه امام را توزیع كنند كه این سرعت عمل و گستردگی كار توان هرگونه واكنشی را از ساواك سلب نموده بود.



شهید عراقی در پاسداری از جان حضرت امام نیز حساسیت ویژه ای داشت نقش شهید عراقی در مراسم عصر عاشورای فیضیه چنین بیان شده است: "از سویی با توجه به احتمال خطر برای جان حضرت امام (ره)، افراد انقلابی و شجاع با هدایت و برنامه ریزی حاج مهدی عراقی بلافاصله بعد از ظهر و در پایان مراسم تهران، خود را به قم رساندند و در حلقه های مختلف با سلاح های گرمی كه از دوران فدائیان اسلام داشتند، از امام در میان جمعیت و هنگام سخنرانی در فیضیه حفاظت نمودند." او در رساندن اطلاعات به امام نیز جایگاه ویژه ای داشت. خیر تصویب لایحه كاپیتولاسیون از طریق یكی از رفقا به شهید عراقی منتقل شد و از این طریق مدارك آن به حضرت امام (ره) داده شد.



حضرت امام (ره) روز چهارم آبان را كه شاه در كاخ گلستان جلوس داشت و از روزهای محوری حكومت شاهنشاهی محسوب می شد، برای سخنرانی انتخاب فرمودند كه از طرفی این روز، مصادف با عید میلاد حضرت زهرا (س) نیز بود. رژیم برای جلوگیری از سخنرانی توفنده حضرت امام (ره)، واسطه ای را به قم فرستاد كه این واسطه موفق به دیدار شهید حاج آقا مصطفی گردید و در این دیدار حمله به آمریكا از سوی امام، خطرناك تر از حمله به شخص اوّل مملكت، عنوان شد.



امام خمینی با آگاهی از این نقطه ضعف رژیم، در سخنان پرشور خود، حمله را مستقیماً متوجه آمریكا كردند و ایالات متحده را با شدیدترین لحن به یاد انتقاد و اعتراض گرفتند. حضرت امام به دلیل اینكه شاید سخنرانی شان به گوش همه مردم نرسد اعلامیه ای درباره مسائل جاری مملكت و به ویژه موضوع تصویب لایحه كاپیتولاسیون تهیه كردند... و همان روز اعلامیه را به آقای حاج مهدی عراقی دادند و سفارش كردند كه حتی المقدور مخفیانه و با احتیاط چاپ و منتشر شود تا كسی دستگیر و گرفتار نشود. این بود كه با ابتكار آن شهید بزرگوار و حركت تشكیلاتی موتلفه اسلامی، اقدام بسیار ارزنده ای صورت گرفت.



دستگیری و تبعید حضرت امام (ره) پس از این سخنرانی با سرعتی خارق العاده صورت گرفت و رژیم سرمست از غرور ، در فكر وارد كردن ضربات دیگر بر پیكره دین و روحانیت بود. در این میان با دستور شهید مطهری كه فرمودند لازم است برخی از سران آنها به خاك و خون بیافتند، هیئت های مؤتلفه اسلامی، كه رهبر خود را در تبعید می دیدند، پس از نشستی به این نتیجه رسیدند كه باید حركتی انجام دهند. با تایید حكم اعدام حسنعلی منصور كه عامل تصویب كاپیتولاسیون، توهین به امام و تبعید ایشان بود توسط نمایندگان امام در شورای فقاهتی موتلفه و همچنین كسب تاییدیه از آیت الله میلانی، شهید عراقی نیز نقشی كلیدی در اجرای حكم الهی در باره حسنعلی منصور داشت و سرانجام به همین سبب پس از دستگیری های متعدد قبلی مجدداً در 19 بهمن ماه 1343 دستگیر شد. شهید عراقی، عنصری زندان آزموده بود كه سابقه او به دوران زندان همراه با فدائیان اسلام، زندان در شهرستان قزوین، زندان در عاشورای 1343 باز می گشت و از همین جهت نقشی محوری در هدایت یاران خویش در زندان داشت. در جریان بازجویی ها، تمام سعی شهید عراقی بر این قرار گرفت تا افراد كمتری از مرتبطین شناسایی و دستگیر شوند. بر این اساس شهید عراقی مسئله تهیه اسلحه را به عهده می گیرد.



ابوالفضل حیدری در این رابطه می گوید: "یادم هست در پرونده یك اسلحه بود، مشخص نشده بود كه این اسلحه از كجا آمده... بالاخره یك روزی بنده را با ایشان آوردند اتاق رئیس... من نگاه كردم دیدم شهیدعراقی را ناخن هایش را كشیده اند و بسته اند. بازجویی و سوال انجام شد، نتیجه ای نگرفتند. شهید عراقی برای اینكه فشار روی برادرهای جوانتر را كم كند، یادم هست كه پیشنهاد كرد به آن سرهنگ، كه آقا اسلحه را من قبول می كنم..."



شهید عراقی كه یكی از آرزوهای دیرینه اش، وصال معشوق ازلی با روی خونین بود، با شنیدن حكم دادگاه كه برای او اعدام بریده بودند، برای رئیس كل زندان، رئیس زندان، افسر نگهبان و مأمورین او، شیرینی فرستاد تا رضایت و خوشحالی خود را از رای دادگاه اعلام نماید و زمانی كه با یك درجه تخفیف به حبس دایم محكوم گردید، از این اقدام ناراحت گردید. خود در خاطراتش می گوید:" من و حاج هاشم امانی، رفتیم دفتر سرهنگ پریور ـ رئیس كل زندان ـ ... گفتیم كه اگر این مرحمت را جایی وارد نكرده‌اند و می‌شود برگردانید. به آنها بگویید برگردانند، ما این مرحمت را نخواستیم. گفت شما اصلاً عقلتان كم است، دیوانه هستید، آدم حسابی كه اینجوری حرف نمی‌زند، بلندشو برو یك تشكر بكن، یك نامه بنویس. گفتم نه، فرق بین ما و شما این است كه شما برای زندگی دو روزه‌ات حاضرید تن به هر ذلت بدهید، ما سعی می‌كنیم كه از اینجا زود رخت بكنیم و برویم، این دوتا فرهنگ است، دوتا فكر است، آن عینكی كه تو به چشمت زده‌ای و دنیا را داری با آن می‌بینی و آن عینكی كه ما به چشممان زده‌ایم و دنیا را با آن می‌بینیم دو نوع عینك است و دو نوع دید است.ما بلند شدیم آمدیم."



شهید عراقی هرگز خط مستقیم اسلام ناب محمّدی (ص) به رهبری حضرت امام (ره) را در لابلای زنگارهای ایسم ها و التقاط ها گم نكرد و به یك كلمه كمتر یا بیشتر از آنچه امام می فرمود، رضایت نداد. با جمع آوری اطلاعات و اخبار زندان و در بحث با التقاطیون زندانی، در برابر تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایستادگی كرد و با روشنگری های خویش از اثرات سوء آن بر افراد كم اطلاع درون زندان، جلوگیری كرد. هرچند در موضعی پدرانه قرار داشت و جوانترها را تحت حمایت خویش قرار می داد و به آنها كمك می كرد و برای بازگشت كسانی كه به آنها امید داشت تلاش می نمود. سرانجام پس از 12 سال كه از آخرین حبس عراقی گذشت، وی در بهمن 1355 از زندان های ستمشاهی آزاد گردید. او بار دیگر در مركزیت مبارزات قرار گرفت و زمانی كه فشارهای رژیم در هم شكسته می شد، توانست در هشتم آبان ماه 1358 به پاریس عزیمت نماید.



امام نماز مغرب و عشا را كه اقامه كرده بودند و قصد داشت برای خانمها سخنرانی كند، مرحوم آقای اشراقی به ایشان اطلاع دادند آقای عراقی آمده‌اند، دستور می‌دهند ایشان را به داخل راهنمایی كنند. با ورود عراقی، امام (ره) جلوی ایشان برخاستند و فرمودند:«مهدی من تو هستی؟» چرا این‌قدر پیر شدی؟ مهدی نیز سر بر زانوی این پیر فرزانه گذاشت و اشك‌ریزان گفت:«من اصلاً یادم نمی‌آید كه اتفاقی افتاده است بعد از آن نیز امام در دیدار با دانشجویان در وصف مهدی عراقی فرمودند:«در بین این‌هایی كه حبس بودند 15 سال حبس بودند. بعضی وقت‌ها كه با من مصافحه می‌كردند دستشان دست یك پهلوان بود و حالا كه مصافحه می‌كنند دست آدم عادی شده » یا به روایت یكی دیگر از اعضای حاضر در پاریس امام فرموده بودند "این جوان‌های رشید ما را این‌قدر زیر شكنجه و زندان اذیت و آزار داده‌اند كه من وقتی در اولین برخورد دیدم باور نكردم كه آن قامت رعنا و آن هیكل رشید این قدر زیر شكنجه شاه افسرده شده باشد."



این جملات عاطفی امام نشان دهنده دو سویه بودن این عشق و علاقه است. ایشان پس از رتق و فتق امور منزل امام با تعدادی جزوه و كتاب وعكس- به صورت جاسازی شده- برای رهبری وسازماندهی تظاهرات تاسوعا و عاشورای سال 1357، با كوله باری از رهنمودهای امام (ره) به تهران بازگشت. تجربه های قبلی ایشان در اداره كردن تظاهرات محرم سال 1342 و محرم سال 1343، از تظاهرات تاسوعا و عاشواری محرم سال 1357 حركتی عظیم و دشمن برانداز ساخت. بر این اساس بود كه ساواك ایشان را خط دهنده و هدایت دهنده گروه ها و در ضمن یك تكیه گاه و مأمن افراد و گروهها معرفی می كرد. پس از انجام موفقیت آمیز مأموریت ها، شهید عراقی به بهانه دیدار فرزند- امیر عراقی كه در امریكا به تحصیل اشتغال داشت- عازم سفر شد و مجدداً به فرانسه رفت و همراه حضرت امام (ره) با پرواز انقلاب به ایران بازگشت. عراقی در پاریس نیز جایگاه حراست از امام را ایفا نمود.



فرزند این شهید گرانقدر می گوید:" پدرم در نوفل‌لوشاتو در باغ تاریك و سرد منزل امام (ره) تنها كسی بود كه اطراف را محافظت می‌كرد. یك‌بار از ایشان پرسیدم:«چرا این كار را انجام می‌دهی؟»پاسخ داد:«باید به نحو احسن انجامش بدهم و راضی هم نمی‌شوم كه كس دیگری به غیر از من در این سرما این مسئولیت را بر عهده گیرد». بعد از ورودم به پاریس به همراه چند تن از برادران دیگر كارهایی را كه پدرم به تنهایی انجام می‌داد، بر عهده گرفتیم. از جمله نظافت، طبخ غذا، شستشوی ظروف، پدرم به تنها چیزی كه علاقه نداشت استراحت بود. پدرم عاشق امام (ره)‌ و انقلاب بود . در سال 1342 نیز كه می‌خواستند به منزل امام (ره)‌ حمله كنند، ایشان از خانه امام (ره) محافظت می‌كرد، با این‌كه امام (ره) دستور داده بودند كه من محافظت لازم ندارم، زمانی‌كه صبح امام (ره) برای وضو گرفتن و نماز خواندن برخاسته بودند پدرم را دیده بودند كه در حیاط نگهبانی می‌دهند. "



نشریه امید جوان این بازگشت را چنین ترسیم كرده است: "در آن روز لحظه ای كه پرواز انقلاب در فرودگاه نشست و همه چشم ها و دوربین ها به روی درب خروجی هواپیما نشانه رفته بود تا اینكه اولین نفر از هواپیما خارج شد روی پله ها ایستاد و به این طرف و آن طرف نگاهی انداخت و در حال كه از پله ها پایین می آمد باز همه چیز و همه كس را مواظب بود. در آن لحظه این سوال برای همه خبرنگاران داخلی و خارجی مطرح بود كه «او كیست؟»... بعداً فهمیدیم كسی كه قبل از همه از هواپیما خارج شد حاج مهدی عراقی از یاران صمیمی حضرت امام (ره) [بود]."



وقتی امام به ایران بازگشت، شهید عراقی در مدرسه علوی به رتق و فتق امور پرداخت و پس از شلوغ شدن زندان قصر، به حكم حضرت امام (ره) به ریاست زندان قصر منصوب شد و پس از چندی به حكم حضرت امام (ره) به عضویت شورای مركزی بنیاد مستضعفان درآمد و در همین سمت بود كه به عنوان مسئول مالی بنیاد به اتفاق آقای حسین مهدیان سرپرستی روزنامه كیهان را به عهده گرفت. شرایطی كه شهید عراقی به موسسه كیهان رفت، این گونه تعریف شده است: " كیهان پس از انقلاب پر از ساواكی ، توده ای و سلطنت طلب و یك معجون خاص بود... در حال فروپاشی بود كه ما اقدام كردیم برای حفظ و حراست آن... شرایط طوری بود كه نیاز به یك فرد قوی و متفكر و اندیشمند مانند شهید عراقی بود تا بتواند از عهده این بار سنگین بر آید ایشان به عنوان یك تكلیف الهی، احساس وظیفه كردند و تأیید امام را گرفتند..."



شهید عراقی در روز یكشنبه چهارم شهریور 1358 و در حالی كه شدیدا نگران آن بود كه بازار شهادت جمع شده و بازار مسئولیت گسترده شده است، هنگامیكه همراه پسرش حسام عازم محل كار بود بوسیله سه موتور سوار از اعضای گروه فرقان مورد حمله قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت رسید. امام خمینی ره، پس از شهادت شهید عراقی درباره او فرموده بود: "من ایشان را حدود 20 سال است كه می‌شناسم. حاج مهدی عراقی برای من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. شهادت ایشان برای من بسیار سنگین بود. اما آن‌چه مطلب را آسان می‌كند آن است كه در راه خدا بود شهادت او بر همه مسلمین مبارك باشد او می‌بایست شهید می‌شد، برای او مردن در رختخواب كوچك بود." حضرت امام پس از شهادت او دستور دادند كه پیكر آن شهید به قم منتقل شود و در جوار حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شود، خود در تشییع او شركت جستند - امری كه تا روز آخر عمر پر بركت ایشان بسیار نادر ماند – و شب هنگام نیز 20 دقیقه بر مزار او نشسته و دعا فرمودند.



مقام معظم رهبری نیز درباره شهید عراقی فرموده اند:" مرحوم شهید عراقی یكی از چهره‌های كم‌نظیر در صحنه مبارزه و خط انقلاب پیش از پیروزی انقلاب بود. ایشان عنصر شریف و عزیزی بود كه ازدست رفتند. شهید عراقی جوانی كه عمر و نشاط خود را فدای جایگزین نمودن حكومت خدا به جای حكومت طاغوت كرد كه همین هم شد و بدین لحاظ بزرگ‌ترین حق را به گردن انقلاب همین‌گونه اشخاص دارند كه در آن دوران اختناق این چنین فداكاری می‌كردند. شهید عراقی و همرزمانش از همان ابتدای شروع حركت انقلاب و روند مبارزه یعنی سال 1342 خیلی جدی به اساسی‌ترین محور انقلاب یعنی امام متمایل شده بودند و از خط مستقیم خود به هیچ‌وجه منصرف نگردیدند."



اینچنین تایید هایی از سوی امام امت و مقام معظم رهبری متوجه كمتر شخصیتی شده است، اما در سالروز شهادت او نه خیابان های تهران شاهد بزرگداشت هایی است كه در حق امثال دكتر شریعتی اعمال گشت و نه صدا و سیما در ساعات پر بیننده خود تجلیلی از چنین شخصیتی به عمل می آورد و نه حتی در سررسید های رسمی نامی از او به میان آمده است. این آیا مصداق "به فراموشی سپردن پیشكسوتان جهاد در پیچ و خم زندگی روزمره" نیست كه امام هشدار آنرا داده بود؟

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین