کد خبر: ۱۶۵۶۵
تاریخ انتشار:

خدمتی كه حجاریان به انقلاب كرد

حجاریان گفت، ما نخواستیم بفهمیم... چند روزی است كه از دادگاه چهارم می گذرد و با ورق زدن صفحات روزنامه ها و نظاره ی خبر رسانه ها و سایت ها تنها حسرتی و تاثری بر جای می ماند كه چرا نمی خواهیم آنچه را كه باید ،فهم و درك كنیم و چرا خود را به غوغاهای حباب گونه ژورنالیستی خوش داشته ایم. در باب خیانت های سعید حجاریان و طیف وابسته به او سخن بسیار رفته است اما در این مقاله از خدمی كه او به انقلاب كرد سخن می‌گوییم...
در باب خیانت های سعید حجاریان و طیف وابسته به او سخن بسیار رفته است و نقطه ابهامی وجود ندارد ( هر ناظر منصف و بی طرفی تنها با نگاه به كارنامه ی هشت ساله ی اصلاحات درمی یابد كه دین و فرهنگ و باور این مرز و بوم در آن دوره به مسلخ روشنفكر مابی یرده شد.) اما امروز می خواهم ا ز خدمت های حجاریان بگویم چیزی كه شاید انتظار شنیدن چنین تعبیری برای چنان شخصیتی را نداشته باشید. جنس اعترافات حجاریان تفاوتی بنیادین و عمیق با سایر اعترافات متهمان داشت. اعترافاتی كه شاید بتواند این خدمت را به جبهه ی انقلاب اسلامی بكند كه پرده ی غفلت و روزمرگی را از چهره ی ما كنار زند و انگشت تعجب از آن به دهان میگیرم كه چرا دانسته یا نادانسته پس از گذشت چند روز از این رخداد رسانه ی متعهد ما گوشه نگاه عنایتی به تحلیل آن ارزانی نداشته است. شاید بازی های سیاسی حوصله ی پرداختن به ریشه های مشكلات را از ما سلب نموده است.

همه‌ی متهمان از فجایع امروز سخن گفتند اما او از علت این مشكلات و از متهمان تازه ای سخن گفت كه هیچ كس ملتفت آنها نبوده و چه بسا خود آنها نیز از جرم خویش در بی خبری به سر میبرند. از دید تیز بین حجاریان متهمان ردیف اول فجایع دیروز كه سرمایه رخدادهای امروز و زمینه خطرات فردا را فراهم ساخته اند شورای عالی انقلاب فرهنگی و نخبگان متعهد حوزه و دانشگاه هستند كه داعیه ی ولایت مداری و وظیفه محوری برخی از آنها گوش فلك را كر كرده و چنان تكیه بر مصدر نخبگی زده اند كه سلاطین بر تخت پادشاهی نزدند.روی سخن با ما داعیه داران پیروی از ولایت و نخبگان این جبهه است كه چرا باید صدای حقیقت و ندای قدیمی رهبری را از نای خسته ی كسی بشنویم كه عمر خود را در تخریب و هدم باورهای ملت حراج كرده و سالیانی كباده ی عناد با رهبری را به سینه می كشیده است.

دیر زمانی است كه به رغم تاكیدات مكرر رهبری پیرامون ضرورت تولید علم بومی، پیشرفت دانش،استقلال علمی و نهضت نرم افزاری خود را به زد وبند های سیاسی سرگرم ساخته ایم چرا كه جهادی از این دست همتی می خواهد كه جز در دلباختگان ولایت یافت نشود از این روست كه زاویه ی دید ما آنقدر تنگ و كوته بین شده كه تنها تجمعات وسیع میدان ونك و اخبار كوی دانشگاه و كهریزك را می بیند و یارای واكاوی منشا واقعی و دیرینه این مشكلات را ندارد.

حجاریان بر نكته ای كلیدی دست می گذارد كه غفلت چندین ساله ما از آن منشا مشكلات امروز بوده و خطری برای آینده انقلاب به شمار می رود. مشكلی بسیار عمیق تر و تهدید كننده‌تر از میر حسین موسوی و كروبی و جبهه‌ی سبز.

مشكلی كه منشا شكل گیری طبیعی طرفداران دموكراسی ،جامعه مدنی ،حقوق بشر، حقوق شهروندی با پسوند و محتوی غربی هستند. متهمی كه هنوز زنده و فعال كباده‌ی تفاخر كشیده و هماورد به رزم می طلبد و دریغا كه میدان نبرد را خالی نهاده ایم.

بدیهی است كه اداره ی هر جامعه ای باید مبتنی بر یك مدل مفهومی صورت پذیرد. اعم از اینكه رنگ آن مفاهیم به كدام هارمونی فكری همانند است .

جامعه ما نیز از این قاعده مستثنی نیست لذا باید برای عرصه های حیات و مدیریت اجتماعی خود اعم از سیاست و اقتصاد و حقوق و ... مدل هایی ارائه دهد. انقلاب اسلامی داعیه دار این مدعا بود كه همه عرصه های خرد و كلان جامعه خویش را بر اساس تعالیم و مفاهیم دینی مدیریت می نماید و از این روی بود كه شورای عالی انقلاب فرهنگی در سالهای آغازین انقلاب شكل گرفت تا این ادعا را مدیریت نموده و به منصه ی ظهور برساند. اصلا وصف اسلامیت جمهور ی اسلامی به پشتوانه ی همین مبنا بود. تاكیدات امام راحل در همان سالها و سخنان رهبری در سالهای اخیر كه در برهه ای موسوم به نهضت نرم افزاری و تولید علم شد حركت هایی بود در راستای تحقق همان آرمان.

از سوی دیگر یكی از جبهه های تهاجم غرب علیه انقلاب برای جلوگیری از مدل سازی حكومت موفق دینی در جهان حركت ها ی خزنده ی فكری در عرصه های علمی و دانشگاهی كشور بود. بدین معنا كه با رشد و گسترش مفاهیم و مدل ها ی انحرافی غربی در عرصه های مورد نیاز فكری و مدیریتی جامعه مجالی برای بروز ایده های اسلامی نمانده و كم كم از اسلامیت نظام چیزی جز چند كلمه باقی نماند و انقلاب ا ز درون و به تدریج استحاله و تهی از آرمان های اولیه ی خویش گردد. در این صورت دیگر نیازی به حمله ی نظامی برای تسخیر مرزهای جغرافیایی نبوده چرا كه پیش از آن هرچند به تدریج و بی سر و صدا مرزهای فكری در هم نوردیده شده و فتح گردیده است.

امروز با گذشت سی سال از انقلاب همچنان مشاهده می كنیم كه اقتصاد، سیاست، جامعه شناسی و ... كه در دانشگاههای ما تدریس شده و مدیران آینده ی این مرز و بوم را تربیت می كنند و نیز مبنای عمل و تحلیل بسیاری از احزاب و مدیران قرار گرفته است چیزی نیست جز تئوری های انحرافی غربی كه هدف پیش گفته را دنبال می كنند .

راهی كه حجاریان را به این كارنامه ی ننگین رهنمون ساخته هنوز باز است و سالانه هزاران نفر از جوانان ما را به كام خویش می كشد هر چند حجاریان و اطرافیان او دستگیر و یا با حسن ظن متنبه و توبه كار شده اند خطر همچنان به قوت خود باقی است.

حال می توان به روشنی فهمید كه چرا متهم ردیف اول وقایع امروز و فجایع دیروز و خطرات پیش روی را شورای عالی انقلاب فرهنگی ،آموزش عالی و بسیاری از نخبگان حوزوی و دانشگاهی معرفی كردیم.

متن زیر بازخوانی نامه اعترافات سعید حجاریان است كه با تحلیلی مختصر همراه شده و ضرورت مغفولی را گوشزد می كند كه ادامه بی مبالاتی نسبت به آن به قیمت تزلزل پایه های انقلاب و رنگ باختن وصف دین از حاكمیت این مرز و بوم تمام خواهد شد.




1.ضرورت بكارگیری علوم انسانی
ضرورت بكارگیری علوم انسانی (نه الزاما با تعریف مصطلح) زمانی رخ می نماید كه یك رهبر فكری بخواهد در عرصه عمل و مدیریت خود بر اساس چارچوب و پارادایم فكری خاصی كه به آن معتقد و شناخته شده است ، عمل نماید. چراكه در غیر این صورت تصمیم ها،دستورات و رهنمودهای او برخواسته از مبنای خاصی نبوده و در عرصه عمل نمی توان او را رهبر علمی و عملی اندیشه و جریانی خاص به شمار آورد و به مرور زمان بین اندیشه و عمل او و جامعه تحت مدیریتش فاصله می افتد كه به استحاله فرهنگی آن جامعه ختم می شود.حجاریان به خوبی به این مفهوم واقف بوده است وی در این رابطه می گوید:

«من بعد از ارتحال حضرت امام (ره) و آغاز دولت سازندگی به معاونت سیاسی مركز تحقیقات استراتژیك برگزیده شدم در آنجا بود كه فهمیدم برای هدایت پروژه ها تجربه علمی سیاسی كار ساز نیست و لاجرم باید آموزش دانشگاهی هم داشته باشم لذا فوق لیسانس ودكترای خود را در علوم سیاسی اخذ كردم وانبوه نظریات وایدئولوژی های سیاسی نادرست در ذهنم تلمبار شد بدون آنكه بازنگری و نقد آنها را داشته باشم.
با شروع موج اصلاحات و به خصوص تشكیل جبهه مشاركت كه به تئوری راهنمای عمل نیاز داشت طبعا از من توقع می رفت كه بعنوان نظریه پردار دست بكار شوم وتحلیلی علمی از شرایط جامعه ، دولت و نیروهای سیاسی عرضه كنم تا راهنمای عمل حزبی قرار گیرد .»


2.ظرفیت های تاسیسی و تخریبی علوم انسانی
در صورت تولید و بكارگیری علوم انسانی یی كه منطبق با نیازمندی های جامعه ای خاص باشد، این علوم از چنان ظرفیت سازنده و تاسیسی ای برخوردارند كه بین فضای ذهنی و باورهای قلبی جامعه و عمل عینی آن ها ارتباط و اتحاد بر قرار می كنند. چه آنكه افراد جامعه برداشت های ویژه ای دارند كه هر چند در عرصه زندگی فردی اجرای آنها در اختیار آنها است اما در حیطه عمل و مدیریت اجتماعی خارج از محدوده اثرگذاری و انتخاب آن ها بوده و متوقف بر عملكرد و رویكرد نظریه پردازان و جامعه سازان آن جامعه است.

1/2.استحاله فرهنگی جامعه
حال اگر متولیان اداره جامعه در مدیریت خود از چارچوب های فكری و نظریات علمی یی غیر مطابق و غیر منطبق با فرهنگ و باور عمومی استفاده كنند. عملا زمینه جداسازی و تفكیك بین باور عمومی و ساختارهای اجرایی فرهنگ ساز را ایجاد كرده كه به مرور زمان یا به جبهه گیری جامعه علیه این نظام منجر می شود و یا به استحاله ی تدریجی فرهنگی جامعه به نفع اندیشه حاكم منتهی می گردد. حجاریان با علم به این ظرفیت و توجه به عدم التفات طیف وسیعی از مردمان و نخبگان به این مهم با اشاره به استفاده خود از نظریه (وبر) و پیامدهای ناگوار اجتماعی آن بدلیل عدم انطباق با واقعیت های بومی جامعه ما چنین اظهار میدارد:
«بنابر این ملاحظه می شود كه نظریات ماكس‌وبر در ایران كنونی هیچ كاربردی ندارد و من از سر غفلت بدون نگاه انتقادی به این نظرات آنها را به شرایط كشورمان تعمیم دادم .
چنانچه ملاحظه فرمودید كار بسط نظریات نامنقّح و عدم تلاش برای یافتن تئوری‌های بومی كه با شرایط ایران انطباق داشته باشد می‌تواند چه نتایج سهمگینی را به بار آورد كه این موضوع موجب عبرت جدّی برای تمام دوستان دانشگاهی وفعالان سیاسی است.»
«البته موضوع اگر فقط یك نقیصه علمی بود قابل تحمل می نمود اما خطر آنجاست كه نظریات علوم انسانی حاوی حربه های ایدئولوژیك هستند و قادرند به استراتژی وتاكتیك تبدیل شوند ودر مقابل ایدئولوژی رسمی كشور صف آرایی كنند و آن را به چالش بكشند. زمانی ماركسیسم به عنوان آخرین دستاورد علمی مبارزه در مقابل اسلام صف كشیده بود و امروزه نئولیبرالیسم ندای پایان تاریخ را سر می دهد و خود را بعنوان برترین دستاورد در تاریخ بشریت قالب می كند»

2/2.عامل نفوذ نرم غرب
وی در جای دیگری به این امر اشاره می كند كه واقعیت مذكور از چشم قدرت های استكباری مخفی نمانده و مورد توجه آنها قرار دارد كه شاید بتوان آنرا بعنوان یكی از تاكتیك ها ی جدی علیه ایران به شمار آورد كه البته در اعترافات كیان تاجبخش و رسام به در مورد عملكرد امریكا و انگلیس وضوح بیشتری می یابد :
«بسیاری از حربه‌های ایدئولوژیك در پوشش علوم انسانی عرضه می‌شوند
گرچه این نظریات در قالب های تنگ علمی و شبه علمی بیان شده است اما به هنگام بسط وگسترش بخصوص در مرحله عملیاتی شدن ضایعات وصدمات فراوانی به بار می آورد كه یك نمونه‌اش را در تخریب وحدّت ملی در جریان انتخابات دهم دیدیم.
ویكی از روزنه ها و رخنه های فرهنگ وارداتی و حّتی ضربات دشمنان از این ناحیه بوده است كه به هر حال جزو آسیب پذیری های نظام علمی كشور محسوب می شود .»


3.وضعیت علوم انسانی در ایران

1/3.فقدان علوم انسانی بومی
«متاسفانه در ایران با ضعف علوم انسانی بخصوص در رشته های جامعه شناسی وعلوم سیاسی مواجه ایم و علیرغم گسترش مراكز آموزشی عالی و كثرت دانشجو در رشته های علوم انسانی ، متون آن از عمق چندانی بر خوردار نیست ومطالب با ترجمه های اغلب ناقص و بدون نقد در اختیار دانشجویان گذاشته می شود.»

2/3.ترویج و ارائه به روز اندیشه های انحرافی غربی در ایران از طریق:

1/2/3.ترجمه:

« حجم وسیعی كتاب بعد از انقلاب ترجمه شده كه بسیاری از آنها جنبه ایدئولوژیك دارند ودر كنه آنها می توان ردپای مكاتب مختلف از ماركسیسم ارتدوكس تا نئولیبرالیسم را مشاهده كرد واین كتب (وباید اضافه كرد مجلات را) به وفور دردسترس مشتاقان است .»

2/2/3.استادان فارغ التحصیل غرب

«علاوه بر این فارغ التحصیلان علوم انسانی (بخصوص در دانشگاههای خارج )كه بعنوان اعضاء هیئت علمی استخدام می شوند ناخود آگاه حامل آخرین دستاورد های این علوم به ایران هستند وهم اكنون میتوان مشاهده كرد كه دیدگاه های پست استوراكتورالیسم ، پست ماركسیسم ، فمینیسم و انواع مكاتب غربی تحت عنوان علم ترویج می شوند .»

3/2/3.اهمال كاری شورای عالی انقلاب غرهنگی و آموزش عالی (كمیت گرایی بجای كیفیت اندیشی )

«همچنین شورای عالی انقلاب فرهنگی ومسئولان آموزش عالی كشور همه در این انحراف بی‌تقصیر نیستند . با اینكه مكرراً هشدار داده شده كه علوم انسانی با علوم دقیقه تفاوت دارد و بسیاری از حربه‌های ایدئولوژیك در پوشش علوم انسانی عرضه می‌شوند متاسفانه شاهدیم بجای دقّت در كیفّیت این علوم هر ساله بر كمیت مراكز آموزشی عرضه كننده آن افزوده می شود ، اوائل انقلاب شاید چهار پنج دانشگاه دولتی بیشتر نداشتیم كه تا حّد اكثر در حد فوق لیسانس برای این علوم ، دانشجویان محدودی تربیت می‌كردند امّا امروزه در هر شهری دانشگاه دولتی وآزاد و پیام نور وخصوصی تا مدارج بالا تربیت دانشجو مشغولند بدون آنكه به محتوای نادرست عرضه شده توجهّی كنند»

4/2/3.حركت های آگاهانه برخی فعالان سیاسی

«عده ای از فعالان سیاسی عالما عامدا با توجه به پیامدهای یك نظریه آنرا در سطح دانشگاه احزاب وجامعه اشاعه می دهند كه اینجا بر مسئولین ذیربط است كه با پیگیری شواهد و قرائن ردپای این گونه افراد را پیگیری كنند وقانون را در مورد آنها اجرا نمایند. مثلا در حوادث اخیر شعارهایی سر داده شد كه هر كس ذره‌ای عرق وطن پرستی ودغدغه وحدّت ملی وشرم از خون شهدا داشته باشد ونگران ترقی وتوسعه كشور باشد آنها را بر نمی تابد ومنزجر می شود.
معلوم است وقتی همه دلسوزان نظام از بعضی حركات وسخنان وشعارها مشمئز می شوند لابد محركین این ماجراها حركتی دشمن شاد كن انجام داده اند اگر نگوئیم خود از دشمن دستور گرفته اند.»

5/2/3.احساس حقارت دانشمندان ایرانی در برابر غرب

«از مجموعه مباحث پیش گفته شده می توان استنتاج كرد كه احساس رعب در نزد اندیشمندان غربی موجب ذلّت نفس و پذیرش بی قید وشرط نظریات آنان می شود

البته ما در علوم تجربی و دقیقه این نكته را خوب یافته ایم و دانشمندان جوان ، از زمان جنگ به این سو دستاوردهای چشمگیری داشته اند اما در زمینه علوم انسانی آنچنان كه باید و شاید فعالیتی نكرده‌ایم»


4.نخبگان و علوم انسانی

1/4.نقد علوم موجود

«وظیفه این عزیزان به عنوان نخبگان جامعه آن است كه حربه نقد را علیه همه كس به كار ببرند ولو بزرگترین اندیشمندان شناخته شده جهان باشند»

2/4.بومی سازی علوم

«و بسیار با احتیاط و هوشمند به بومی كردن نظریات بپردازند به صرف اینكه فلان استاد ویا فلان كتاب مرجع ، مطلبی را نقد كرده است بسنده نكنند و تا یقین پیدا نكرده اند از این نظریات در عمل استفاده نكنند.»


5.فعالان سیاسی و علوم انسانی

«سیاسیون وفعالان سیاسی هم در این قضیه مسئولند این گروه هرچند در عرصه نظریه پردازی معمولا نقشی ندارند اما در جهت عملیاتی كردن و به اجراء در آوردن تئوری ها نقشی بس مهم ایفا می‌كنند وسازمانهایی در جهت اهداف منبعث از تئوری ها به وجود آورده راهبری میكند واین امر خطیری است . چه بسا یك لغزش از آن به اضعاف مضاعف در جامعه بازتاب یابد چون اینان مرجع سیاسی بخش هایی از مردم هستند وهرگونه تزلزل موضع آنان در سطوحی بازتاب می یابد. همانگونه كه مراجع دینی لغزششان خطیر است و به قول معصوم (ع) "انكسار العالم كانكسار السفینه تغرق وتغرق " (شكستن دانشمند مانند شكستن كشتی است كه هم خودش غرق می شود وهم عده ای را غرق می كند ) لذا سیاسیون باید متوجه تئوری هایی كه منشاء استراتژی عمل سیاسی آنهاست باشند.»

آنچه از نظر گذراندید سخنان چهره ای است كه در خط مقدم ستیز با ارزش ها ی دینی و انقلابی ما از هیچ تلاشی فرو گذار نكرده و با هر انگیزه ای به ارائه تحلیل های منطبق با واقع دست زده است .
آیا باز ابهامی باقی می ماند كه وظیفه چیست و خطر اصلی كجاست ؟در پایان بخش هایی از درر سخن رهبری را ارائه میكنم تا بدانیم این اظهارات سخنان تازه ای نبوده و رهبری سال هاست كه فریاد بلند كرده اند اما گوش شنوایی نمی یابند . این نیز سند دیگری از غربت و مظلومیت ولی فقیه و نائب الامام در میان كثرت ادعاها و هیاهو ها تا بدانیم غربت در این دودمان ارثیه ای است ابدی و تمام نا شدنی...



سخنان مقام معظم رهبری پیرامون تولید علم:

مسئله تولید علم فقط مربوط به علوم پایه، تجربی و .... نیست بلكه شامل همه ی علوم و از جمله علوم انسانی است. ما بخصوص در زمینه ی علوم انسانی بر خلاف آنچه انتظار می رفت و توقع بود حركت متناسب و خوبی نكردیم بلكه مفاهیم گوناگون مربوط به این علم ( چه در زمینه اقتصاد و چه در زمینه ی جامعه شناسی ،روانشناسی و سیاسیت – را به شكل وحی منزل از مراكز وخواستگاه های غربی گرفته ایم و بصورت فرمول های تغییر نكردنی در ذهنمان جا داده ایم. گاهی كه این فرمول ها جواب نمی دهد خودمان را ملامت میكنیم كه ما درست بكار نگرفته ایم. در حالی كه این روش غلطی است مادر زمینه علوم اسلامی احتیاج به تحقیق و نو آوری داریمكه به معنای حقیقی كلمه مواد و مفاهیم اساسی كه بر اساس آن می توان حقوق اقتصاد سیاست و سایر بخش های علوم انسانی را شكل دادو تولید فرا وری كرد در فرهنگ عریق و عمیق اسلامی ما وجود دارد كه باید از آن استفاده كنیم. (بیانات رهبری در دیدار اساتید دانشگاه های كشور22/8/1382)

تشكیل نظام اسلامی كه داعیه دار تشكیل مقررات اسلامی در همه صحنه های زندگی است، وظیفه ای استثنایی و بی سابقه بر دوش حوزه علمیه نهاده است و آن تحقیق و تنقیح همه مباحث فقهی است كه تدوین مقررات اسلامی برای اداره هر یك از بدنه های نظام اسلامی بدان نیازمند است.(7/9/1368)
وظیفه عمومی حوزه ها امروز این است كه نظریه ی بنیادی جمهوری اسلامی را كه همان نظریه حاكمیت اسلام در همه امور زندگی و حیات بشری است با استدلال و منطق تبیین كند.(19/6/1380)

این انقلاب باید بماند و برنامه تاریخی و جهانی خود را به بار نشاند اما نداشتن همت و بلند پروازی در همه زمینه های علمی و فرهنگی قتلگاه انقلاب است.( 19/12/1379 )



Fotros313h@gmail.com

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین