در ساليان اخير، نرخ نفوذ اينترنت در ايران روند صعودي و البته انفجاري را تجربه كرده است، به شكلي كه در طول يك دهه اخير و هر سال، رشدي 50 درصدي داشته است. تقريبا بيش از 60 درصد جامعه ايراني امكان دسترسي و بهرهبرداري از اينترنت را دارند.
برگزاري انتخابات رياست جمهوري در 22 خرداد امسال محمل و آزموني براي رسانههاي گروهي و ارتباط جمعي بود. رسانه هايي كه در طول حداقل يك دهه اخير نقش بيبديلي در تحولات و رويدادهاي منطقهاي و فرامنطقهاي داشتند؛ نقشي كه آگاهان عرصه رسانه و ارتباطات از آن به عنوان مديريت و جهتدهي افكار عمومي ياد ميكنند.
در ساليان اخير، نرخ نفوذ اينترنت در ايران روند صعودي و البته انفجاري را تجربه كرده است، به شكلي كه در طول يك دهه اخير و هر سال، رشدي 50 درصدي داشته است. تقريبا بيش از 60 درصد جامعه ايراني امكان دسترسي و بهرهبرداري از اينترنت را دارند.
اين ميزان به شكل چشمگيري بالاتر از ميانگين نرخ نفوذ 26 درصدي اينترنت در خاورميانه است. همين فرصت اطلاعيابي و اطلاعرساني، خود يكي از عرصههايي بود كه در انتخابات اخير بسيار تاثيرگذار واقع شد.
تشكيل شبكه هاي ارتباطي از طريق وبسايتهايي نظير توييتر و فيسبوك ، جرياني پيوسته از اخبار را به جهان فرستاد؛ جرياني كه در پايگاههاي يوتيوب و فليكر نيز ادامه يافت تا جايي كه رسانههاي خبري جهان بدون آن كه بتوانند خبرنگاري براي پوشش دادن رويدادهاي پس از انتخابات به ايران اعزام كنند ، از اين مطالب و گزارشها استفاده ميكردند.
استفاده از چنين ابزاري براي پوشش خبري تحولات پس از انتخابات جداي از اين كه سنديت خبرهاي پخششده را با علامت سوال مواجه ميساخت، دقت و سلامت تدوين و تنظيم خبر را نيز مخدوش ميكرد.
دكتر حسامالدين آشنا كارشناس ارتباطات با اشاره به اين جمله كليدي كه انتخابات ايران در سال 1388 آزمايشگاه بزرگ رسانههاي داخلي، خارجي منطقهاي، جهاني، روزنامهنگاري، شهروندي و مدني بود، ميگويد: با توجه به وجود يك نظام اطلاعرساني قوي به نام صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران اخبار ايران بدون استناد به تلويزيون رسمي و بدون استناد جدي به خبرگزاريهاي داخلي خبر اول دنيا ميشود بنابراين مساله مهم اين است كه چيزي كه فدا ميشود، دقت است. يعني وقتي اهميت موضوع و لزوم سرعت پذيرفته ميشود بسيار راحت دقت، شفافيت ، عينيت و بيطرفي تبديل به ارزشهاي ثانويه ميشود.
اين جابهجايي و تغيير اولويتهاي خبري در ادامه، روند شايعه را شكل بخشيد؛ شايعهسازياي كه برخاسته از بطن خبرها و گزارشهاي جهتدار پيش از انتخابات بارورسازي شده بود. آگاهان عرصه رسانه و ارتباطات معتقدند ابزار انتقال شايعه دگرگون شده است. اين ابزار اگرچه در فضاي سنتي گذشته زبان و از راه سينه به سينه بوده است، اما اكنون جاي خود را به رسانههاي ارتباط جمعي و فضاي سايبر داده است.
اگرچه ميزان موجسازي و دامنهپروري هريك از خبرگزاريها، مطبوعات و شبكههاي ديداري و شنيداري و وبلاگها و وبسايتها متفاوت بوده است، اما در نقطهاي به نام وارونهسازي، اغراق كردن و برجسته كردن همگرا ميشدند.
علي شريفزاده كارشناس مسائل سياسي با تاكيد بر اين نكته كه ميزان اعتماد علاوه بر جدي بودن فضاي خبري به همراه احساس تعهد و مسووليتپذيري حرفهاي عامل مهمي در صحت و سقم اخبار رسانههاست، اظهار ميكند: در خبرگزاريها هميشه منبع خبر نقل ميشود حتي گاهي عبارت «يك منبع آگاه» كه بنا به مصلحت نام آن ذكر نشده به خبر سنديت ميدهد، اما در سايتها چنين تعهدي ديده نميشود و گاهي اوقات به انعكاس اخبار و اطلاعاتي دست ميزنند كه حتي خودشان هم ميدانند كذب و دروغ است و نميتوان اين مساله را به حساب غفلت آنها گذاشت.
ابزار اطلاعرساني اغتشاشگران
بي.بي.سي فارسي با يك سزارين و 6 ماه پيش از موعد اعلام شده، فعاليت رسانهاي خود را آغاز كرد. از اين رو در عمل از فقدان يك رويكرد توليدنگر رنج ميبرد، به شكلي كه بيشتر گزارشها و خبرهاي ارسالياش ترجمههاي سرويس بي.بي.سي جهاني بود. پس از اخراج جان لاين، خبرنگار بي.بي.سي انگليسي هم دست اين شبكه از سرويسدهي خبري از رويدادهاي داخل ايران خالي ماند.
در اين مقطع با استفاده از خبرهاي دستچندم و گزارشها و تصاوير ارسالي غيرحرفهاي اغتشاشگران هجمه رسانهاي خود را شدت بخشيد.
برگزاري ميزگردهاي مختلف با حضور كارشناسان و دستاندركاران و حاميان نامزدهاي بازنده انتخابات رياست جمهوري مديريت رسانهاي مخاطباني بود كه مردم را به اعتراض، تظاهرات و راهپيمايي غيرقانوني تحريك ميكرد.
تشديد جنگ رواني، پوشش وسيع اخبار كذب و تحريككننده به همراه تبليغ و دعوت براي شركت در برنامه و تظاهرات غيرقانوني عمده فعاليت رسانهاي بي.بي.سي فارسي بود.
بهشتيپور كارشناس رسانه در گفتگو با «جامجم» با اشاره به اين نكته كه رسانههاي فارسي و انگليسيزبان خارجي رويكردهاي متفاوتي نسبت به انتخابات داشتند و همراستا و هماهنگ عمل نكردند، بر اين باور است كه عموم اين رسانهها بخصوص رسانههاي فارسيزبان قبل از انتخابات تلاش ميكردند مردم را به عدم شركت در انتخابات تشويق كنند.
به واقع فضاسازي براي تحريم انتخابات از سوي مردم راهبرد اصلي آنها بود؛ اما بعد از انتخابات و حضور حماسي و پررنگ مردم كوشيدند آن را به شكل مخالفت مردم جلوه دهند.
وي ادامه ميدهد: به دليل اختلافنظرهاي پيشآمده و تحولات پس از انتخابات تلاش ميكردند به مردم بقبولانند كه اختلافات بروز يافته بر سر جنگ قدرت است. القاي اين پيام بر اين پايه استوار بود كه ادامه اين جنگ قدرت، سرانجام به فروپاشي نظام ميانجامد.
اگرچه به باور بهشتيپور اين تنها كاركرد رسانههاي خارجي در تحولات قبل و بعد از انتخابات نبود و آنها به شكل فعالانهاي در اغتشاشات و تظاهرات به ايفاي نقش پرداختند.
رسانههايي مثل بي.بي.سي، نيوزويك، تايمز و سي.ان.ان نهتنها اطلاعرساني ميكنند، بلكه جهتدهي نيز انجام ميدهند. در اين ميان نقش بي.بي.سي پررنگتر از ديگر رسانههاي همگروه بود؛ رسانهاي كه در بازشناسي تحولات گذشته ايران مهر رسانه كودتا را به واسطه نقش هماهنگكننده خود در تحولات 28 مرداد 1332 بر پيشاني دارد. بي.بي.سي با اعلام خبر «اكنون واقعا ساعت 12 نيمه شب است» عامل هماهنگي و اعلام خبر انجام كودتايي شد كه هنوز از حافظه تاريخي ملت ايران پاك نشده است.
نوباوه: اگر رسانههاي داخلي بيايند اطلاعات را مطرح كنند و آمارها را به واقعيت بگويند ديگر رسانهاي مثل بي.بي.سي نميتواند بيايد روي افكار عمومي ما اثر بگذارد
بهشتيپور نقش بي.بي.سي در تحولات اخير را مبتني بر 2 راهبرد ميداند. اول اين كه سعي داشت حداكثر استفاده ممكن را از خلا اطلاعرساني ايجاد شده در رسانههاي داخلي به واسطه مشكلات ايجاد شده ببرد.
اين خلا اطلاعرساني هم به نوعي به كمكاري ما برميگردد. قطعا اگر ما درست اطلاعرساني كرده و با خبر حرفهايتر برخورد كنيم مشتري بي.بي.سي كم ميشود و از تعداد بينندههاي آن كاسته خواهد شد.
دوم اين كه با تشكيل كارگروههاي خبري و گزارشي، وقايع و اتفاقات را با جزييترين موارد در ايران پيگيري كرد. خلا اطلاعرساني كه بهشتيپور به آن اشاره دارد بيژن نوباوه، كارشناس رسانه و نماينده مجلس هم بر آن تاكيد ميكند. وي ميگويد: ما بايد براي كاهش درگيريها، افكار عمومي را آماده و مسائل را برايشان روشن كنيم.
نوباوه ادامه ميدهد: اگر رسانههاي داخلي بيايند اطلاعات را مطرح كنند و آمارها را به واقعيت بگويند ديگر رسانهاي مثل بي.بي.سي نميتواند بيايد روي افكار عمومي ما اثر بگذارد. اگر ما در رسانهها نقد را شكل بدهيم مردم به سمت رسانههاي بيگانه كشيده نميشوند، چرا كه در رسانه بايد الگوسازي شود و فرهنگي عمل كرد.
پيشاهنگان ايجاد چالش نرم
لايه پنهان يا به تعبيري وجه ناپيداي فعاليت رسانههاي خارج از كشور همسو شدن با جريان موسوم به انقلاب مخملين در ايران بود. بازخواني تحولات رخ داده در كشورهايي نظير اوكراين و گرجستان كه انقلابهاي رنگي را تجربه كردهاند، بيانگر نقش انكارناپذير رسانههاي بينالمللي در زمينهچيني براي چنين انقلابهايي است.اعتراف خبرنگاران اين رسانهها در جريان برگزاري محاكمه عوامل اغتشاشات اخير تاييدي ديگر بر اين مساله است.
مازيار بهاري، خبرنگار نيوزويك در ايران در يك كنفرانس خبري به اين موضوع اذعان ميكند و ميگويد: خبرنگاران رسانههاي خارجي در ايران در راستاي اهداف كودتاي مخملي در زمان انتخابات و پس از آن فعاليت جنگ رواني، شايعهسازي، القاي دروغ و خبرپراكني از طريق عناصر موثر، طرح مورد نظر را دنبال ميكردند.
طرحي كه بهاري از آن ياد ميكند ماهها قبل از انتخابات كليد زده شد. صداي آمريكا، تلويزيون صداي آمريكا و بي.بي.سي فارسي پيشاهنگان تدارك چينش چالشهاي نرمي در صحنه تحولات رسانهاي ايران بودند. اما گشودن و تشديد خط ايجاد و آشوب، ابطال و اعتراض به انتخابات و ارتباط و ساماندهي و هماهنگي با كانونهاي اغتشاش زمينههاي دستگيري مازيار بهاري يا اخراج جان لاين خبرنگاران اين رسانهها را از ايران فراهم آورد.
بي.بي.سي فارسي عليرغم دريافت بودجه 15ميليون پوندي وزارت امور خارجه انگليس پيش و پس از راهاندازي همواره با اعتراض مردم مالياتدهنده بريتانيا روبهرو بوده است؛ در حالي كه اين رسانه در روزهاي منتهي به 22 خرداد مبادرت به افزايش پخش برنامههاي زنده خود كرد. به طوري كه شب انتخابات مطابق روال قبلي برنامههايش را تا پايان شمارش آرا و اعلام نتايج در قالب ميزگرد، وبگردي، گفتگو با كارشناسان، ارتباط مستقيم (نوبت شما) و... ادامه داد.
بي.بي.سي فارسي براي پيشبرد سناريوي تعريف شده خود كه در طول سياست وزارت امور خارجه انگليس تبيين ميشد روي به استفاده از قدرت نرم و نبرد سايبري آورد. همين مساله هم ادعاي مستقل بودن اين رسانه را بشدت مخدوش ميكند.
بي.بي.سي كه از پخش آگهي قربانيان غزه در جنگ 22 روزه به دليل بيطرفي رسانهاي خودداري كرد، اما در جريان اغتشاشات پس از انتخابات رياست جمهوري اعلاميه تظاهرات و راهپيمايي غيرقانوني را منتشر ميسازد تا بار ديگر اهداف گردانندگان آن بيشتر آشكار شود.
بسيج عمومي رسانههاي خبري دنيا براي انتخابات دهم رياست جمهوري در قالب 700 خبرنگار و گزارشگر كه از اين تعداد 55 نفر انگليسي بودند وجهي ديگر از تلاش دامنهدار غرب را به نمايش گذاشت؛ تلاشي كه در راستاي ديپلماسي عمومي دولتهاي غربي در مواجهه با ايران قابل ارزيابي است، ديپلماسي عمومي كه قبل از انتخابات، القاي ناكارآمدي در راستاي راهبرد مقابله با دولت را در دستور كار خود داشت.
بزرگنمايي و برجستهسازي سير انتقادات عليه دولت در حوزههاي سياست خارجي و اقتصاد با شيوههاي تزريق اطلاعات زير پوستي آغاز فضاسازي بود. بعدها هم متناسب با اقتضائات محيطي عدم مشروعيت و مقبوليت دولت و نظام را در قالب تقلب و كودتا نشانه گرفت. اهدافي كه در راستاي ديپلماسي كلانمحور واشنگتن و بروكسل براي تغيير رفتار جمهوري اسلامي ايران در قالب قدرت نرم تعريف ميشود.
به واقع روي آوردن به استفاده از راهبري قدرت نرم و كشاندن بازي به فضاي نبرد سايبري و اطلاعاتي پس از ناكامي در عرصههاي سخنافزارانه و خشونتطلبانه راهبرد اساسي غرب در مواجهه با ايران بود. گفتههاي هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا به تشكيل شبكههاي خبري در ايران و فشار براي تعويق تعميرات پايگاه توييتر، اعترافي آشكار به هجمه وسيع سايبري واشنگتن عليه تهران در جريان انتخابات دهم بود؛ هجمهاي كه با تصويب لايحه 50 ميليون دلاري كنگره براي روانسازي جريان آزاد اطلاعات در ايران پشتوانه مالي و اطلاعات گستردهاي را به همراه داشت، اما در عرصه عمل عقيم ماند.
نگاهي چندباره بر آرشيوهاي خبري نيوزويك، سي.ان.ان، تايمز، واشنگتن پست و بي.بي.سي فارسي و ديگر رسانههاي خارجي و بازخواني تيترهايي همچون «جنگ قدرت در ايران» ، «تداوم جنبش سبز با حضور در خيابانها» ، «سركوب معترضان به نتيجه انتخابات از سوي نيروهاي امنيتي» ، «تقلب و كودتا در انتخابات رياست جمهوري اسلامي ايران» و... نشان ميدهد اين رسانهها به شكل آشكاري مرزهاي حرفهاي رسانهاي و جهتگيري هاي سياسي را به هم پيوند زدهاند. اگرچه با توجه به ماهيت و فلسفه تشكيل چنين بنگاههايي چيزي غير از اين از آنان انتظار نميرفت.