کد خبر: ۱۵۶۷۸
تاریخ انتشار:

از 3تير تا اخراجي ها

این مقاله را قببل از شروع تبلیغات انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری برای نشریه دانشجویی 1357 نوشتم. در حال حاضر مناسب دیدم که دوباره آنرا در معرض قضاوت عموم قرار دهم.

بنام خدا

این مقاله را قببل از شروع تبلیغات انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری برای نشریه دانشجویی 1357 نوشتم. در حال حاضر مناسب دیدم که دوباره آنرا در معرض قضاوت عموم قرار دهم.



-این روزها فضای فرهنگی- هنری جامعه تحت تاثیر فروش فوق العاده فیلم اخراجی ها می باشد. فیلمی که با فروش سری اول تحت عنوان اخراج ها وهم چنین اخراجی های 2، به گفته کارگردان فیلم آقای ده نمکی می رود که ساخت قسمت سوم خود را نیز به سرانجام برساند.

مسعود ده نمکی کارگردان فیلم برای هم سن وسالان من چهره آشنایی است. سالهای زعامت جریان دوم خرداد، مسعود ده نمکی در کسوت یک روزنامه نگار نقدهایی صریح وشفاف را نسبت به مسائل اقتصادی وبه خصوص فرهنگی دولت آقای خاتمی ارائه می داد. ده نمکی با پایان دوره زعامت دوم خرداد به گفته خودش با حفظ مواضع ووظایف، پای در عرصه هنر می نهد وبا ساخت فیلم سینمایی اخراجی ها که به گفته خودش مورد بی مهری جشنواره وهیات داوران قرار گرفت وعطای سیمرغ را به لقایش بخشید رسما به آشفته بازارسینمای ایران وارد می شود. سینمایی با تماشاگرانی خسته وبریده از سوژه های تکراری وهنرمندان ارزشی که احساس تنهایی می کردند.



صحبت از اخراجیها ارتباط تنگاتنگی با فضای حاکم بر سینمایی دارد که قرار بود عرضه کننده هنر متعهد باشد. هنری که به گفته حضرت روح الله: تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی‏ صلی الله علیه وآله، اسلام ائمه هدی‏علیهم السلام، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت‏ها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‏داری مدرن و کمونیسم خون‏آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد و در یک کلمه اسلام امریکائی باشد. هنر در مدرسه عشق، نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است. هنر در عرفان اسلامی، ترسیم روشن عدالت، شرافت، انصاف و تجسم تلخکامی گرسنگان مغضوب و قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا لذت می‏برند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب و در راس آنها امریکا و شوروی را بیاموزد.





-هنرمندان ما زمانی می‏توانند بی‏دغدغه، کوله‏بار مسؤولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکای به غیر و تنها و تنها در چارچوب مکتبشان به حیات جاویدان رسیده‏اند و هنرمندان ما در جبهه‏های دفاع مقدس این گونه بودند تا به ملاء اعلا شتافتند و برای خدا، عزت و سعادت مردمشان جنگیدند و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بی‏درد را رسوا نمودند خدایشان در جوار رحمت‏خویش محشورشان گرداند.

ما با سینما مخالف نیستیم ، ما با مرکز فحشا مخالفیم.

حضرت روح الله



آری، دوستان اینگونه است که عرصه هنر نیزمی تواند عرصه ای برای میزان پایبندی به آرمانهای انقلاب وحضرت روح الله باشد. عرصه ای برای اثبات پیرو خط امام یا پیرو عکس امام بودن است. عرصه هنر عرصه عمل است و بی جهت نمی توان به تئوری پردازی بی مورد وبی هدف دلخوش کرد. اگر نگاهی به آرشیوهایی هنری برجا مانده از اوایل انقلاب بزنید، به خوبی روح حماسی و انقلابی را در اشعار وسرودهای احساس می کنید. سرودهایی که علاوه بر دارا بودن اشعار حماسی، آهنگساز نیز به خوبی توانسته ارتباطی ماندگار وتاریخی بین اثر وشنونده برقرار کند. هنر در صورتی که برخاسته از فطرت پاک انسانی باشد به اثری بی بدیل وماندگار تبدیل خواهد شد. رمز ماندگاری اشعار حافظ-سعدی- مولوی و.. در همین فطری بودن وجنبه الهی داشتن است وبس. در زمینه سینما نیز شاهد حاکم بودن روابط عاطفی بین زن وشوهر وفرزندان خانواده، نماد ساده زیستی در خانواده، پوششهای ساده واول انقلابی، داستانهای فیلم اکثرا با وضعیت حاکم بر کل جامعه هم خوانی داشت واغلب تماشاگران جامعه احساس نوعی همدردی با داستان وشخصیتهای فیلم داشتند. هنوز گریه های بسیاری از افراد میانسال وسالخورده آان دوران که از سر اخلاص در هنگام تماشای آثار جنگی از چشمانشان می چکید ر افراموش نمی کنم.



تهاجم فرهنگی در یکی از ابعاد خود روحیه تقلید را در جوامع تحت نظر ایجاد می کند. این تقلیدمی تواند در زمینه پذیرش بی چون وچرای نظریات جامعه شناسی غرب- زمینه تقلید وگرایش به هنجارهای حاکم بر هنر وبه خصوص سینمای غربی. فضای حاکم بر سینمای ایران نیز از سالهای 74 به بعد متاسفانه به سمت پرداختن به مسائلی رفت که کمترین دغدغه نسبت به آنها در جامعه بود یا حداکثر دغدغه اقشار بسیار خاصی در جامعه بود. وقتی وزیر محترم ارشاد اعلام کند که: جنگ ما برادر کشی بود، یا بالاترین مقام اجرایی کشور از محاسن وفواید بی شمار تمدن غرب وضرورت تعامل والگوگیری از این تمدن یاد می کنند، آیا انتظار تولید آثاری با محتوای استکبار ستیزی و بیان انچه کخ بر سر فرزندان انقلاب رفت میرود؟ آیا این سینما به راستی می تواند نقشی در گفتگوی تمدنها واعلام پیام جهانی انقلاب به مخاطبان داخلی وخارجی داشته باشد یا صرفا به ابزاری جهت بروز نفرتها وکینه های خفته هنرمند نمایان ضربه خورده از پیروزی انقلاب- تلاش جهت کسب رضایت خاطر جهان غرب از ایران مقصر و تنش زا(بعد از تنش زدایی سیاسی) اینبار در وادی هنر- اعلام نوعی همراهی با شعارهای حاکم بر جهان لیبرال همچون فیمینیسم،سکولاریسم و.. بود؟

. با جریان یافتن اندیشه های تساهل وتسامح در وزارت ارشاد، متاسفانه شاهد تولید وعرصه آثار سخیف ومغایر با ارزشهای ملی ودینی در سینما می باشیم. در یکسو نیز فشارهایی برای برداشتن ممیزی وبازبینی فیلمها قبل از اکران ایجاد شد. به خوبی شاهد تعریف وتمجید نشریات زرد ازآثار ضعیف وبی محتوایی که تنها هنر آن به تصویرکشاندن عشقهای مبتذل-نیهیلیسم-فیمینیسم ،روابط خارج از دایره خانواده و...بوده ایم. جالب توجه اینکه در آن زمان فروشهای 200 تا 300میلیونی این فیلمها را چنان در بوق وکرنا می کردند وچنان از بازیگران این فیلمها ستاره سازی می کردند که تو گویی عنقریب گوی سبقت از هالیوود را ربوده وفردا شاهد سرودست شکستن بازیگران هالیوودی برای بازی در آثار فاخر!!! سینمای ملی می باشیم.



دوری ازساخت آثار مربوط به دفاع مقدس-تاریخ انقلاب و ایران وارائه چهره ای عزتمند از ایران از یکسو وبالا گرفتن تب حضور در جشنواره های خارج از کشور باعث روی آوردن به ساخت آثاری با مضمون سیاه نمایی از وضعیت اجتماعی ایران اسلامی می شود. اعتراف برخی کارگردانان نسبت به داشتن دید اقتصادی صرف و در نظر نگرفتن سلیقه مخاطب از مهمترین دلایل حاکم شدن روند خسته کننده وسوژه های تکراری در سینمای ایران بود. بی شک باید به قطع یقین اذعان داشت دیدگاههای حاکم بر ذهن سیاسی دولتمردان دوم خردادی خوراک مناسبی برای تولید برخی آثار سینمایی آن دوره بود. به هر حال هرچه بود آمار فیلمهای تولید شده در آن دوران حکایت از غربت شدید آثار دفاع مقدس وارزشمندی بود که به خیال خام برخی هنرمندنمایان آن دوره توان تصرف گیشه را نداشتند وساخت آثار دفاع مقدس وارزشی را مایه افت کلاس وحتی ننگ می دانستند. این عوامل باعث رویگردانی وبی توجهی به مقولاتی همچون ارزشهای انقلاب- رواج شدید تفکرا تفکرات نیهیلیستی و.. واز سوی دیگر بدبینی سازمانهای حقوق بشر ودیده بانهای بیخیال وبیکار در اظهار نگرانی از تضییع حقوق زنان وسایر اقشار در جامعه سیاه ایران شد.

هرچه هالیوود نقش موثری در ارئه چهره ای هژمون از آمریکا در منطقه داشت وهنوز با گذشت سالها به تولید آثار فاخر جنگی مشغول است، سینمای ما در حال در جازدن در ارایه مبانی معرفتی وارزشی نظام از یکسو و زدن آرغهای روشنفکر مابانه توسط برخی هنرمندان بی درد در توهین به شعور مردمی که از فیلم وسینما بریده بودند. متاسفانه بی هنران هنرمند نما فطرت انسانی تماشاگران را ازیاد برده بودند وسینمای ملی وارزشی رابه جولانگاهی برای مبادله ارزشها با پول وستاره سازی کرده بودند.



اما هرچه بود، هنوز گویا فطرت تماشاگران قصد تقابل با سینمای برخاسته از فطرت را نداشت. این بار دیگر دولتی برآمده از بازخوانی فراموش شده وکمرنگ شده انقلاب اسلامی برسرکار بود. بالطبع گفتمانها وخرده گفتمانهای شبه روشنفکری ناسازگار با فطرت ایرانی- اسلامی جایی در اندیشه های دولتمردان نداشت و گفتمان سازی دولت نهم در عرصه داخلی وجهانی فرصتی را فراروی هنرمندان اصیل برای روآوری به ساخت آثار فاخر فراهم کرد.

در عرصه سیاست نیز اوضاع از این بدتر بود. چپ های سایق با فروپاشی قطب جهانی چپ، با زیرکی تغییر موضع داده ودر قامت لیبرال مسلک از پیروزی آزادی بر عدالت سخن گفتند. عدالت به عنوان رویا ومفهومی انتزاعی شمرده شد که در صورت نیاز به واکاوری وتحقیق در مورد اجرای آن نیز باید دست با دامن امثال جان راولز و.. شد نه رجوع به آرمانهای علوی ونبوی.

اما 3تیر پیام به حاشیه رانده شده هایی بودند که اینک به متن تصمیم گیری جامعه وارد شده بودند. پیام کسانی بود که از همه امکانات هنری و ارتباطی جامعه هیچ نقش ویا کمترین نقشی را داشتند. رسانه های زرد منادی روابط دختر وپسر- زندگی خصوصی هنرمندان داخل وخارج ونیازهای طبقه مرفه وبورژوا بود. سینما نیز به خوبی نیزتماشاگر را در غم وشادی این قشر شریک می کرد وهمین احساس همدردی باعث نوعی احساس نیاز اقشار ضعیف نسبت به داشته ها وخواسته های طبقات مرفه شد. طبقه مرفه به عنوان ملاک خوبی وبدی- ملاک عقلانیت در مقبال خرافه گری- ملاک تساهل وتسامح در مقابل خشونت وطالبانیسم(فیلم آتش بس)- ملاک روابط ازاد و منطقی در مقبال تعصب وغیرت بیجای!! ناموسی- ملاک درک صحیح از شرایط سیاسی وفرهنگی جامعه و..



اخراجی ها حکایت کسانی است که سالها از صحنه ها به اجبار اخراج شده بودند. کسانی که روزی دم از خشونت طلبی وبی منطقی نیروهای حزب الله می زدند و تملق گویان آثار بی ارزش وسخیف بودند، اینک در برابر فروش حیرت انگیز این فیلم بدون حاشیه وجنجال مهر سکوت بر لب زده اند وشاید هم به دنبال راه ومنطقی!!! برای از اهمیت انداختن این فیلم هستند. اخراجیها نه برای 18سال به پایین ممنوع اعلام شد ونه به بدعت استفاده از بازیگران جوان وزیبا چهره ای روی آورد. گویا قرار است سرنوشت تماشاگران اخراجی ها ورای دهندگان سوم تیر با هم گره بخورد.، زیرا هر دو گروه از سوی« روشنفکرنمایان ومدعیان اخلاق ومنطق» با عناوین محترمانه: دلفین- توده های نفهم- عقب مانده های سیاسی- لمپن های جنوب شهرو....مورد خطاب قرار گرفتند. متاسفانه این از خصوصیات روشنفکرنمایان تازه به دوران رسیده است . این جماعت به یقین مظهر تام و تمام استبداد وتوتالیتر هستند. هرکس با رای ونظر آنان موافق باشد محکوم به توهین است. شعور فرهنگی وسینمایی خود را بر کل جامعه ترجیح می دهند. در هر دو قضیه شاهدیم که روشنفکرنمایان خود را به عنوان "سوبژه" تصمیم گیر و عقل کل جریانات سیاسی- فرهنگی می دانند.

آنچه با فروش اخراجیها ثابت شد، اغاز یک خیزش بزرگ جبهه فرهنگی انقلاب در فضایی بود که سیاست-دیانت وفرهنگ در یک مسیر گام بر می داشتند وتنفس می کردند. تولید اثار پرفروش وارزشی همچون دا وبیوتن یک اتفاق نبود. این جامعیت و همسویی مسایل کلان تحت لوای هدف بازگشت به آرمان های انقلاب و رساندن آرمانهای انقلاب به جهانیان صورت گرفت. در 3تیر تحجر وتجدد از سنت پیشرونده شکست خوردند ودر اخراجی ها نیز تقابل عوام جبهه (عشق خالکوبی ها) و انقلابیون مانده بر اصول با انقلابیون محافظه کار(حاجی گرینف) و مذهبی های بی درد وجانماز آبکش( برادر به اصطلاح بسیجی که در هر شرایطی به رنگ ان جمااعت در میامد) صورت گرفت. این تقابل در 3تیر صورت گرفته وتا کنون نیز ادامه دارد.

شعار اخراجی ها ایران برای همه ایرانیان است. شعار اخراجی ها نفی اشرافی گری و جانماز آبک شیدن است. در اخراجی ها ملاک برتری میزان پایبندی به ارمان های انقلاب می باشد وبه هیچ وجه سابقه وسن ملاک نیست. تازه واردی مانند داش مجید چنانرشادتی از خود نشان می دهد که بزرگان!! وسابقون به ضعف خود اشاره می کنند.

مسیحی، ترک، بسیجی، لوطی مسلک، پزشک، دانشجوی از فرنگ برگشته و... همه نمادی از جامعه ایران اسلامی بودند که در این فیلم نهایتا در مساله وطن دوستی ودشمن مشترک به تفاهم ووحدت می رسند. امری که به هیچ وجه مورد تایید سیاست تنش زدایی نبود مبحث دشمن مشترک برای نظام رادر چارچوب تئوری توهم توطئه تفسیر می کردند.

سرود ای ایران در پایان فیلم نیز همچون پنکی مرگبار بر قامت روشنفکرنمایان انحصار طلب فرو امد. همان هایی که ادعای مالکیت وجامعیت بسیاری موارد را دارند اما در عرصه عمل ضد ان عمل می کنند: ادعای وطن دوستی- قانون گرایی- مردم دوستی و..

اخراجیها پیام روشن به کسانی است که سالها بر طبل مدرنیته می کوبیدند ودوران جنگ را دورا ن شعار ودوران بعد از جنگ را دورا ن شعور می نامیدند. کسانی که دفاع مقدس را برادر کشی می دانستند. ده نمکی فارغ از هرگونه ادا واطوار روشنفکری چنان شوکی در اردوگاه منتقدان بی هنر انداخته است که تا سالهای سال باید نام اخراجیها وده نمکی کابوسی خوفناک در جامعه کوته بین روشنفکران خود بزرگ بین باشد. اخراجیها نماد بازگشت به روح انقلاب و یک « نه» بزرگ به تاراج ارزشهای ملی وانقلابی مان بود.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین