کد خبر: ۱۴۱۶
تاریخ انتشار:

سفري به دنياي ناشناخته دختران طلبه

اگر نبودن تو در كنار خدا، سقف دلتنگي هايت باشد، حتما براي آن فكري مي كني، حتما پي مسيري مي گردي تا تو را به آن بالاها برساند و يك عطش ديرينه را سيراب كند. اگر دلت هواي رسيدن دارد و عقلت پي مسير چنين رسيدني است اين نشاني را به خاطر بسپار شايد به كارت آمد! حرم حضرت عبدالعظيم(ع)، از ضلع جنوب غربي كه خارج شوي، سمت راست انتهاي پاركينگ مخصوص كاركنان حرم، دري كوچك با تابلويي كه نشانگر حوزه علميه خواهران حضرت عبدالعظيم(ع) است. جايي كه دختراني از جنس تكليف و نه به هواي مدرك وكارت دانشجويي (!) قدم در مسير دانستن گذاشته اند؛ كه معرفت،حوزه و دانشگاه نمي شناسد، عاشق مي خواهد وبس!


آن چند خانم...15-10 نفر بيشتر نبودند. توشه شان هم توكل و عشق و تلاش؛ همان متاعي كه براي طي يك مسير سخت و طولاني به خوبي به كارت مي آيد همين گروه اندك راهي قم شدند و با كمك علماء، منزلي را اجاره كردند، منزل كه نه، اتاقي كه هم خوابگاه بود، هم غذاخوري، هم كلاس درس! در آن زمان حدود 1340 اصلا تحصيل بانوان، حتي در دبيرستان و دانشگاه هم كه مكان هايي تعريف شده بودند، چندان مد! نشده بود، چه رسد به تحصيلات حوزوي و... و راستش مد كه هيچ، امكان تحصيل هم آن همه نبود. پس اراده ات بايد آن همه قوي مي بود كه بر همه فشارها و نبود امكانات غلبه كني! از آن گروه اندك اگر بپرسي حتما ذكر خيري از شهيد قدوسي و شهيد حقاني هم خواهد شد.



اين جمع علمي- معنوي از خشم جاهلانه ساواك پنهان نمي ماند. فشارهاي ساواك و دستگيري برخي اعضا، نبود امكانات سختي مسير، آن گروه اندك را اندك تر كرد. اما حقانيت را با تعداد نسبتي نيست. حفظ حلقه زنجير، توسط همان عده قليل، باعث مي شود تا آيات عظام شرعي و راستي با همفكري هم اولين حوزه رسمي ويژه خواهران در ايران را، در شهر قم و با عنوان مكتب توحيد، تأسيس كنند و البته همزماني اين تأسيس با سال هاي اوجگيري قيام مردم ايران عليه حكومت پهلوي، از به رونق افتادن آن مي كاهد. اما پس از انقلاب (مكتب هجرت) و (مكتب علي) نيز تأسيس مي شود و سرانجام به دستور مستقيم حضرت امام(ره) مبني بر تأسيس حوزه اي اختصاصي به نام خواهران، جامعه الزهراي قم بنا مي شود و اين سرآغاز تأسيس حوزه هاي خواهران در سراسر كشور است.







اول؛ رضاخان كجايي كه مقبره ات برباد رفت؟!



آن روزها كه با كپي برداري ازمقبره بناپارت، براي شاه ايران مقبره مي ساختند ،حتي در مخيله بدبين ترين افراد دربار پهلوي هم نمي گنجيد كه روزي بر خرابه قبر رضاخان، حوزه علميه علم شود و با تربيت جماعتي كه محمدرضا پهلوي آنها را ارتجاع سياه مي ناميد، روزي هزاربار جسد موميايي شده اعليحضرت فقيد!! را كه معلوم نيست دركدام گوري است! بلرزانند و گوربگور كنند... اي روزگار!



حوزه علميه خواهران حضرت عبدالعظيم(ع)، درمجاورت حوزه حرم مطهر و درب اصلي آن در خيابان هلال احمر به روي طلاب باز مي شود. چند عدد پله، يك دركوچك و بعد پرده اي ضخيم وبعدتر!... هم مي تواني از چپ بروي- يعني ورودي ويژه طلاب- و هم از راست كه بخش فرهنگي و معاونت اداري- مالي حوزه است كه در ويژه ورود اساتيد و پرسنل هم هست. حياط گرچه با دو حوضچه سه طبقه و درختاني قديمي، زيبا به نظر مي رسد، اما فضاي چشمگيري ندارد، همان فضاي اندك هم آنقدر درزاويه ديد همسايه هاي اداري ومسكوني قرار دارد كه جز براي عبور و مرور، اصلا هوس نمي كني براي مطالعه يا تنفس درآن قدم بزني و بيشتر تلاش مي كني بودنش را به فراموشي بسپاري! البته در آغاز ورود يك تلفن كارتي مستعمل هم خودنمايي مي كند، ولي چه جاي خودنمايي كه اين روزها تلفن همراه، حوزه هاي علميه را نيز فتح كرده است!



كمي كه راه بروي، نمازخانه است با ستون هايي بزرگ و موكت هاي قهوه اي و 16فرش 12متري يك رنگ كه نيم متر فاصله هركدام با ديگري است. -مساحت نمازخانه را خودت حساب كن ديگر!- نمازخانه، هم نمازخانه است، هم سالن اجتماعات و برگزاري مراسم ، هم محل غذاخوري طلبه ها و هم محل مباحثه و هم مكان هر كاري كه نياز به چنين فضايي دارد! -كاربري فضا را صفا كردين؟-



راستي قبل از نمازخانه اتاق كامپيوتراست با 20 كامپيوتر و مجموعه اي از لوازم جانبي! اصلا به خودت فشار نياور اينجا از سايت و گيم و روزي 8 ساعت اينترنت(!) خبري نيست! بعداز نمازخانه هم سمت چپ يك دفتر اداري است و سمت راست پله! مي روي بالا، قبل از ورود، دفتر اساتيد آقاست كه اكثراً روحاني هستند، بعد هم دفاتر معاونت آموزش، مديريت حوزه، معاونت پژوهش و دفتر اساتيد خانم، پايگاه بسيج و كتابخانه (با 3471 جلد كتاب شماره گذاري شده)- البته يك كتابخانه ديجيتالي هم داريم كه 60 هزارعنوان كتاب و موضوع را درخود جاي داده است. بعد هم كلاس ها، پنج پايه، هر پايه يك كلاس. و البته آشپزخانه و سرويس هاي بهداشتي و يك حياط خلوت باصفا. درك وضعيت معماري ساختمان را هم بي خيال شويد كه به نوشتن نمي آيد و فقط با رويت نقشه اصلي ساختمان، ممكن است چيزي دستتان بيايد، تأكيد مي كنم: ممكن است...







دوم، جايي براي زندگي!



شرايط عمومي ثبت نام داوطلبان در مقطع سطح 2 (معادل كارشناسي) داشتن ديپلم و سن كمتر از 25 سال است . تازه حوزه حضرت عبدالعظيم(ع) باتوجه به متقاضي بسيار براي ثبت نام و پشت حوزه اي هاي بسيارتر، از شرايط اختصاصي «بومي بودن و داشتن معدل بالاي 14» نيز براي پذيرش استفاده مي كند. قبولي داوطلبان در آزمون كتبي، تازه اول قصه است! مصاحبه حضوري يك طرف، تحقيقات محلي هم يك طرف! از نظر پوشش هم شرط خاصي نداريم. اما (خوب گوشات رو باز كن كه اما داره!) بهر حال كسي كه وارد حوزه مي شود بايد از حداقل هايي برخوردار باشد و علاوه بر آن با كمترين فشاري از ادامه مسير منصرف نشود. - جمله بندي را عشق است!- راستي براي گرفتن مدرك سطح 2 پايان نامه هم بايد بنويسي ، آن هم تا مي تواني! به قول رفقا همه آن پنج سال يك طرف و ... اصلاپايان نامه نويسي براي خودش چند طرف است!



از سال 86 حوزه حضرت عبدالعظيم(ع) در دو رشته (علوم قرآن و تفسير) و (فقه و اصول) متقاضيان سطح سه را نيز مي پذيرد كه پس از قبولي در آزمون ورودي ومصاحبه علمي در آينده اي بسيار نزديك تحصيل خود را آغاز مي كنند و خالي از لطف نخواهد بود كه بداني در كل ايران جز اين مركز، تنها دو حوزه ديگر (قم، كرمان) براي مقطع سطح 3 (معادل كارشناسي ارشد) داوطلب مي پذيرند. با اين همه يادت نرود هميشه اخلاص و اراده توست كه جواب مي دهد وگرنه چه بسيار آنها كه همه شرايط حضور را داشته اند، اما سرانجام مشروط شده اند. - از سخنان قصار خودم!- درست است كه به اعتقاد بسياري براي آغاز سربازي امام زمان(عج) بايد خودش تو را بطلبد اما ماندنت ارتباط مستقيمي دارد با اخلاص و تلاش و عشقت.







سوم، بعدش چي؟!



حوزه خواهران حضرت عبدالعظيم (ع) (تقصير ما نيست، به ما مي گويند طلبه خواهر يا خواهر طلبه گرچه همه با هم خواهر ديني هم هستيم!) 5-4 سالي است كه دفتر پاسخ به مسايل شرعي- اعتقادي و مشاوره خانوادگي- فقهي و ... به صورت حضوري و تلفني درحرم حضرت راه انداخته است. اين دفتر توسط خانم هاي فارغ التحصيل خودمان اداره مي شود و در دو نوبت صبح و عصر راه هاي رسيدن به خدا را به ملت آموزش مي دهد و دست اندازها را صاف مي كند. خواهران (همان خانم ها!) شاغل در دفاتر پاسخگويي، پس از فارغ التحصيلي با شركت در كلاس هاي مختلف به تقويت علمي و معنوي خود مي پردازند تا خدمتي عالمانه تر داشته باشند. از سويي چند سالي است كه در مناسبت هاي مختلف- به خصوص در ماه هاي رمضان، محرم و صفر- حوزه حضرت عبدالعظيم (ع) مبلغيني را از بين بروبچ مثبت تربه مدارس مختلف شهري مي فرستد كه هم باعث آشنايي دانش آموزان با طلبه ها و مسايل ديني مي شود، هم به شبهات آنها پاسخ داده شود و هم مراسم مختلف مدارس پربارتر و مفيدتر برگزار شود! تازه برگزاري كلاس هاي پاره وقت براي پشت حوزه اي ها كه نتوانسته اند بيايند داخل هم يكي ديگر از فعاليت هاي بچه هاي حوزه است.







چهارم، كلاً دور تقلب و نمره ناپلئوني خط بكش!



ماجراي درس خواندن درحوزه، ماجراي غريبي است. واقعاً كمتر كسي مي داند كه چقدر درس خواندن درحوزه سخت و درعين حال علمي و موثر است.



قديم ها از كتاب هاي اصيل و قديمي استفاده مي شد. مثل جامع المقدمات، سيوطي، مغني اللبيب، شرح لمعه، اصول مظفر و... كه به دليل عربي بودن والبته سنگيني متون درسي خيلي فاز مي داد! به قول ظريفي هم ذهن ها خلاق تر مي شد و هم بنيه علمي قويتر. تازه قبل از اتمام يك كتاب هم به سراغ كتاب ديگر نمي رفتند. اما گستردگي كار نياز به كار كارشناسي داشت ولي متأسفانه اين روزها همه جا پر از ترجمه است كه هم كارآمدي طلاب را كمتر مي كند و هم بنيه علمي شان را ضعيف تر! با كمي دقت وپرس و جو متوجه مي شوي كه شايد تنها كتاب عربي سنگيني كه -به لحاظ محتوايي نه وزني!- طلاب در طول اين پنج سال مطالعه مي كنند (آن هم نه بطوركامل!) شرح لمعه شهيد ثاني است اصول را هم البته به صورت عربي مي خوانند اما سادگي متن اصول آن همه هست كه يكي از اساتيد آن را فارسي ال دار- الف و لام- مي داند. اصلاً، راستش را بخواهي، اين روزها رنگ زيادي از قديم ها بر ديوارهاي رنگ شده حوزه نمانده است و اين راه مان ابتداي ورود از آيفون تصويري حوزه مي فهمي! نه از آن حجره هاي قديمي خبري هست نه از كلاس هاي بدون ميز و صندلي و تخته.



مدير حوزه- خانم مومني يا حاج خانوم مومني- اما معتقد است گرچه تفكر حوزوي قديم به دنبال بهره وري از امكانات نبود و معتقد بود كه شرايط سخت انسان را مي سازد و طلبه با كمترين امكانات بايد بيشترين بازدهي را داشته باشد اما استفاده از امكانات براي پيشبرد اهداف خيلي خوب است به شرط آنكه مشغله اضافي براي طلبه نشود كه اين بزرگترين آفت براي هر طالب علم است.







اينجا نمره قبولي 12 است و اگر 75/11هم بشوي، هيچ استادي آن 25/0 را ارفاق نمي كند



اصلا خريد نمره والتماس استاد و تباني و تقلب (استغفرالله) اينجا جايي ندارد. خودت مي داني و خودت. تازه گاهي اوقات خودت مي ماني و حوضت -همان حوض ورودي - دو سه هفته امتحانات پايان ترم، پشت سرهم و سخت و بدون عنايت استاد! فاجعه است. رساندن جواب سر جلسه امتحان را هم بي خيال شويد. اكثر طلبه ها، براساس فتواي مراجعشان دور تقلب يك خط قرمز پررنگ كشيده اندو براي همين حتي برخي وقت ها، برخي از اساتيد- مثل مدير حوزه- برگه هاي امتحان هفتگي را به طلبه ها مي دهد تا به منزل ببرند و فردا با پاسخ بياورند، باور كنيد تأثير اين اعتماد، از مراقبت سرجلسه خيلي بيشتر است. خب باور نمي كنيد،گير از خودتونه!



الان حتما مي پرسي امتحان هفتگي چيست؟ هفته اي يك ساعت، زنگ امتحان هفتگي است. حجم كمي از يك كتاب به صفحه امتحان تبديل مي شود و امتحاني جدا از امتحانات ميان ترم و پايان ترم.







پنجم، شيطنت هاي طلبگي!



اينجا شيطنت كردن هم زمان خاصي دارد. مي تواني همه شيطنت هايت را كه انجامش سركلاس هاي ديگر به هر دليلي مقدور نيست، ذخيره كني براي كلاس هاي روش تدريس يا روش سخنراني، وقتي كه طلبه اي قرار است سخنراني يا تدريس كند، اگر استاد روشنفكري نصيبتان شده باشد كه از قضا اغلب همين اتفاق مي افتد، مي توانيد هر فكر شيطنت آميزي را به هر نحوي كه مي پسنديد پياده كنيد: خود اين داستان مثل يكي از همان راه هاي رسيدن به خدا، خيلي خواهان دارد! منتها اول خلوص نيت لازم است. نبايد به نيت ديگري غير از ادخال سرور در دل مؤمن بينديشيد در غير اين صورت عمل شما تباه است و آخرتتان ضايع! (از رساله مسائل فقهي خودم!) از اجازه گرفتن هاي بي مورد و سؤال پرسيدن هاي بيخودي تا نمك ريختن در ليوان سخنران بيچاره و البته دادن يك 200 توماني و تقاضاي آنكه:«حاج خانم مي شه بعد از سخنراني يك روضه حضرت ابوالفضل هم بخونيد؟»جزئي از اين شيطنت هاست.



دركنار همه اينها مدير حوزه مي گويد كه براي افزايش روحيه خانم هاي طلبه، يكي از شيوه هاي جالب توجه، اردو رفتن است و از اين حيث گاه آنقدر اين اردوها زياد مي شود كه برخي به مزاح مي گويند تور علميه حضرت عبدالعظيم(ع)! مثل اردوهاي كاشان، قم، مشهد، اصفهان و تازگي ها هم محلات. البته برخي از طلاب سال گذشته به مكه هم رفته اند- عمره طلبگي- قرار بود كربلا هم بروند كه نشد.خلاصه كه دست به اردوي خواهرانتان دراين حوزه خوب است.







ششم، يا علي يعني برو كانال دو!



يا علي يا علي يا علي.اين «يا علي» هاي آهنگين پي درپي، بيانگر آغاز و پايان كلاس هاست. يعني همان زنگ كلاس! كه با خلاقيت تكنولوژي و اعتقاد را در هم آميخته آن هم طوري كه هر تازه واردي را جذب مي كند. زنگ كه مي خورد، كم كم اساتيد، كلاس ها را ترك مي كنند و تو گاه صداي «يا الله»گفتن هايشان را مي شنوي و آنگاه هم كه نمي شنوي، خب، حتماً استاد، خانم است ديگر! 6 استاد آقا، 10 استاد خانم، برخي با تحصيلات حوزوي، برخي با تحصيلات دانشگاهي و برخي هر دو. با رفتن اساتيد، كم كم طلبه ها از كلاس ها بيرون مي آيند و سكوت راهرو شكسته مي شود، چه شكستني! ديگر صدا به صدا نمي رسد همه اش به خاطر گم شدن سنگ پا نيست، چند نفري در كتابخانه پي كتاب مي گردند، تعدادي جلوي برد روزنامه ها ايستاده اند و هم مي خوانند و هم بحث مي كنند. بعضي اس ام اس هاي رسيده را چك مي كنند و هرازگاهي هم يكي از آنها را بلند مي خوانند تا بقيه هم فيض ببرند! تعدادي هم البته دور هم نشسته اند و مثل هر جمع جوانانه ديگري، هر چند دقيقه يكبار، صداي خنده شان بلند مي شود! تعدادي هم، هواي جسم مبارك را داشته و مشغول خوردن هستند- هول برت نداره؛ بيشترخوراكي هاي خانگي، خبري از چيپس و پفك نيست- ناگاه در اين شلوغ بازار مي بيني كه كسي به هر جمعي سر مي زند و مي گويد: بچه ها! «سلام» و از لحنش مي فهمي كه منظورش سلام و عليك نيست. گويا مي خواهد زمان رسيدن چيزي را يادآور شود. هر گروه با شنيدن كلام او، هر جا كه هستند، مي ايستند- البته بيشتر توي راهرو- و رو به قبله مي كنند و بعد، كم كم كه صداها مي خوابد و همه آماده مي شوند، دست راست روي سينه مي گذارند و وقتي شروع مي كنند، معناي آن «سلام» را خوب مي فهمي.



السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي... و الي آخر. اين رسم قشنگ سلام بر وجود مقدس امام حسين (ع) چند سالي است زنگ هاي تفريح اول، در حوزه ما اجرا مي شود. و گاه مثل آن روز كه خبر تخريب حرمين سامرا رسيد، فرصت مغتنمي است تا عقده دل بگشايي و ... بعد از سلام آغاز كلاسي ديگر و ...







هفتم، بدون بحث فتيره!



اصلاً همه نظام آموزشي حوزه يك طرف، بحث و اين صحبت ها يك طرف. البته بهش مي گويند مباحثه. رسم قشنگي است، يادگارهاي نظام سنتي حوزه حالا اگر بپرسي اين مباحثه اصلا يعني چه؟ خواهم گفت كه اين مباحثه يعني تعدادي طلبه همدرس و هماهنگ با هم، دور هم بنشينند و درس هاي فراگرفته استاد را بار ديگر توسط خود - اما به صورت كاملا جدي(!) - تكرار و تدريس كنند.



هر بار فردي ازگروه جاي استاد و بقيه در جايگاه شاگرد قرار مي گيرند و مباحثه كه بر منطق روش قرآني «جدال احسن» پايه ريزي شده است، بخشي از برنامه روزانه درسي است و در نظام آموزشي حوزه، همانقدر كه شركت در كلاس درس اهميت دارد، حضور در جلسات مباحثه حائز اهميت است و انعكاس خارجي اين اهميت در حوزه حضرت عبدالعظيم(ع) يعني اينكه فرد خاصي مسئول چك كردن حضور و غياب خواهران در جلسات مباحثه است و سه جلسه غيبت غيرموجه، يعني يك جلسه غيبت درسي و ... البته هميشه هم مباحثه، مباحثه نيست! گاه برخي دوستان حوزوي فقط مباحثه مي كنند، بدون محتواي درسي! و تو را به ياد بيتي از خواجه شيراز مي اندازند كه:



مباحثي كه در آن مجلس جنون! مي رفت



وراي مدرسه و قيل و قال مسئله بود







خب، نمي شود كه هميشه هم بي خيال سريال شب قبل و مصاحبه رئيس جمهور و ديدار "آقا" و طرح جديد نيروي انتظامي و دعواي اين روزنامه با آن ارگان و حتي بحث هاي كاملا زنانه خياطي و آشپزي شد. مگر خيلي مثبت باشي، كه در جوان امروزي- حتي از نوع حوزوي اش- كمتر چنين درس خوان هاي مثبتي را مي يابي كه مثلا راس ساعت يازده براي مباحثه در نمازخانه حاضر شوند و تا خود ساعت 50/11 و بلكه بيشتر، لمعه و مبادي و فلسفه و منطق بخوانند. اصلا قشنگي درس خواندن به همان شيطنت هاي زيركانه اي است كه فقط به يك فكر جوان نفوذ مي كند. اصلاً اين بحث ها اگر نباشد كه آن بحث ها جواب نمي دهد، باور كنيد!







منبع: وبلاگ سیب سبز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین