کد خبر: ۱۰۷۸۸۰
تاریخ انتشار:
دكتر يدالله جواني

اصلاح‌طلبي با كدام تعريف از اصلاحات؟

از عجايب روزگار ما اين است كه با پيروزي آقاي خاتمي در انتخابات دوم خرداد سال ۱۳۷۶، جبهه‌اي در ايران اسلامي تحت عنوان «جبهه اصلاحات» شكل گرفت، لكن تا به امروز و با گذشت بيش از ۱۵ سال، هنوز هيچ تعريف روشني براي مفهوم اصلاحات از سوي اصلاح‌طلبان ارائه نشده است! اين جريان پس از هشت سال حضور در قوه مجريه، در اختيار داشتن اكثريت مجلس ششم و در اختيار داشتن كامل شوراي اسلامي شهر تهران در دور اول ، با بي‌اقبالي مردم مواجه شد و از سال ۱۳۸۱ تا سال ۱۳۸۴، قدرت‌هاي در اختيار را يكي پس از ديگري (به ترتيب شوراها، مجلس و رياست جمهوري) به اصولگرايان واگذار كرد. 

پس از ناكامي اصلاح‌طلبان در چندين انتخابات پي در پي مذكور، برخي از چهره‌هاي اصلاح‌طلب كه در جست‌وجوي علل شكست و ناكامي جبهه اصلاحات بودند، نداشتن يك تعريف روشن و مورد اجماع از اصلاحات را به عنوان يكي از دلايل اصلي شكست اين جبهه دانستند. اكنون و پس از گذشت ۱۵ سال از شكل‌گيري اين جبهه و در آستانه انتخابات رياست جمهوري دوره يازدهم در بهار ۱۳۹۲، اين جبهه فعال شده و لكن همچنان به نوعي دچار بحران هويت و نداشتن تعريف از اصلاحات است! بر همين اساس عده‌اي از اصلاح‌طلبان براي خروج از اين وضعيت درصدد برآمده‌اند تا تعريفي براي اصلاحات ارائه كنند. تلاش براي ارائه يك تعريف از اصلاحات، به دلايل گوناگون، اقدامي نيست كه به راحتي به نتيجه برسد. طيف‌هاي گوناگون در اين جبهه سابقه حضور دارند و هر يك از آنها، به گونه‌اي متفاوت از ديگري به اصلاحات و اهداف آن مي‌نگرند. 

همين مطلب كفايت مي‌كند تا هر اقدامي براي ارائه يك تعريف از اصلاحات، با واكنش‌هايي و بعضاً منفي مواجه گردد. به عنوان نمونه عباس عبدي از اعضاي مستعفي حزب منحله مشاركت، اخيراً در روزنامه اعتماد و در واكنش به كساني كه به دنبال ارائه تعريف از اصلاحات هستند، اينچنين موضع‌گيري كرده است:«اگر كساني هم پس از گذشت هشت سال از حكومت به نام اصلاحات، تازه به ياد تعريف اصلاحات افتادند، كاري جز اثبات بي‌برنامگي و بي‌تعريفي اقدامات گذشته و در نهايت اثبات بي‌مسئوليتي خود انجام نداده‌اند. 

پس از سال۸۴ اختلافات بيشتر شد، زيرا جنبش اصلاح‌طلبانه‌ وجود خارجي نداشت و مثل وقتي كه زمين سخت مي‌شود، گاوها از چشم هم ديده و به يكديگر شاخ مي‌زنند، هر كدام از گروه‌هاي اصلاح‌طلب هم وقتي با مشكل مواجه شدند، تقصير را از چشم ديگري ديدند و در غياب يك جريان قوي اصلاحي، شكاف‌ها، عميق و عميق‌تر شد. اصلاح‌طلبان در دو سال اخير، مصداق گاو ۹ من شيرده بودند كه هر چه شير دادند با يك لگد ظرف شير را واژگون كردند.» 

عباس عبدي در واكنش به واژه «نواصلاح‌طلبي» كه اخيراً برخي از اصلاح‌طلبان مطرح كرده‌اند، مي‌گويد:«اگر عبور از اصول اصلاح‌طلبي مدنظر است، آن را نمي‌توان از اصلاح‌طلبي دانست. بايد اسم ديگري براي خود برگزينند. ما نبايد دچار مشكلات سازمان مجاهدين خلق در سال ۵۳ و ۵۴ شويم كه اصول فكري و حتي استراتژي خود را تغيير دادند، ولي كماكان مي‌خواستند از برند همان سازمان بهره‌برداري كنند. اگر كسي يا كساني به اصولي غير از اصلاحات اعتقاد دارند، بايد شجاعت آن را هم داشته باشند كه نام ديگري براي خود برگزينند.» 

سؤال اساسي و جدي اين است كه چرا جريان مدعي اصلاحات، در دوره‌اي كه قدرت را در اختيار داشت، نتوانست يك تعريف روشن از اصلاحات ارائه نمايد؟ آيا دليل اين ناتواني، به اين موضوع برنمي‌گردد كه جريان مدعي اصلاحات، اصلاحات را پوششي براي رسيدن به اهداف خاص خود قرار داده و در واقع اين واژه و مفهوم ارزشي و داراي بار مثبت در ادبيات ديني، آموزه‌هاي اسلامي و عرف مردم را، مصادره به مطلوب كردند؟ به عبارت ديگر، اگر جريان مدعي اصلاحات، حقيقتاً به دنبال اصلاحات واقعي در اين كشور بودند، ارائه يك تعريف براي اين نوع اصلاحات كار دشواري نبود. 

كما اينكه رهبر فرزانه انقلاب اسلامي در همان ابتداي طرح شعار اصلاحات از سوي دوم خردادي‌ها، با صراحت فرمودند، ما هم خواهان اصلاحات واقعي در كشور هستيم. اصلاحات واقعي عبارت است از مبارزه با فقر، مبارزه با بيكاري، مبارزه با فساد، مبارزه با تبعيض و بي‌عدالتي. قابل توجه است‌كه اصلاح‌طلبان در سال‌هاي حضور در قدرت، هيچگاه چنين نگاهي به اصلاحات نداشتند. هيچ يك از اصلاح‌طلبان نگفت كه ما با اصلاحات مي‌خواهيم فقر و محروميت را از كشور ريشه‌كن كنيم. هيچكدام از آنها نگفتند ما با انجام اصلاحات، مي‌خواهيم با فساد و تبعيض و بي‌عدالتي مبارزه كنيم. 

به طور قطع اگر آنها دنبال چنين اصلاحاتي بودند، هم حمايت توده‌هاي مردم از آنها فزوني مي‌يافت و هم از حمايت‌هاي رهبري برخوردار بودند. اما اصلاح‌طلبان به جاي حركت در چنين مسيري، در كژراهه‌اي به حركت درآمدند كه به جاي برخورداري از حمايت مردم و رهبري، تحت حمايت بيگانگان و جريان‌هاي ضد انقلابي قرار گرفتند.
اين چه نوع اصلاحاتي است كه بيگانگان از آن حمايت مي‌كنند؟
 
اين چه نوع اصلاحاتي است كه گروهك‌هاي ضد اسلامي، ضد انقلابي و ضد مردمي از آن حمايت مي‌كنند؟ اكبر گنجي در سال ۱۳۷۹ در اجلاس برلين گفت كه اصلاحات به آن معنا است كه از اين پس، خميني را بايد در تاريخ مطالعه كرد.
سعيد حجاريان نيز در دادگاه‌هاي حوادث پس از انتخابات ۸۸ و فتنه‌اي كه برپا شد، اعلام كرد ما به دنبال دموكراسي بوديم و اين دموكراسي با ولايت فقيه به دست نمي‌آيد. 

آري سكولاريزه كردن كشور و به حاشيه راندن دين از صحنه سياست، غايت اصلاحاتي بود كه دست‌اندركاران اصلي جبهه دوم خرداد و به ويژه رؤساي احزاب و گروه‌هاي پدرسالار در اين جبهه دنبال مي‌كردند. حال كساني كه مي‌خواهند با نام اصلاحات وارد عرصه انتخابات سال ۹۲ گردند، آيا نبايد تعريفي از اصلاحات داشته باشند و با اين نوع اصلاح‌طلبان ساختارشكن و فتنه‌گر مرزبندي روشني داشته باشند؟

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین