شاید تكراریترین جملهای كه امروز در دنیای نت از مرحوم طالقانی پیدا میشود، همان تیتر معروفی است كه «آیت الله طالقانی گفت:در مورد حجاب اجبار در كار نیست!» و یا جملاتی كه درباره آزادی و مردم و مردمسالاری میگویند، گویی آیت الله طالقانی هیچ خواسته دیگری جز اینها نداشته. گویی آیت الله هیچگاه مفسر قرآن نبوده، آیات قرآن را نمی دانسته، احکام مربوط به جهاد و قصاص و حجاب را نمی دانسته!
در تاریخ مبارزات انقلاب اسلامی افراد زیادی وجود دارند كه متاسفانه عمدا و یا سهوا آنها را فراموش كردهایم. یكی از این مردان بزرگ، آیت الله طالقانی است. مرحوم آیت الله طالقانی از جمله شخصیتهایی است كه بعد از گذشت سی سال هنوز به درستی او را نشناختهایم. در همه این سالها عادت كردهایم كه او را فقط در سالروز برگزاری اولین نماز جمعه تهران بشناسیم و یادش را گرامی بداریم.
این سكوت و این نادیده گرفتن و این فراموشی، باعث شده است آدمهایی كه احیانا هیچ شباهت كرداری و رفتاری با او ندارند، از این موقعیت سوءاستفاده كنند و طالقانی را آنگونه كه خود میخواهند به ما معرفی كنند. تا جایی كه امروز هر كسی كه به نوعی میخواهد دشمنیاش را با جمهوری اسلامی و رهبران انقلاب نشان بدهد، حرفها و خواستههایش را از زبان مرحوم آیت الله طالقانی بیان میكند! هركسی كه میخواهد مخالفتش را با حجاب توجیه كند، اسم طالقانی را میآورد. هر كسی كه میخواهد آزادی را به فتنه و آشوب و هرج و مرج تفسیر كند، از طالقانی خاطره تعریف میكند! و یا آن منافقان مزدور هم وقتی میخواهند بر جنایات بیشمار خود سرپوش بگذارند، از «پدر طالقانی» دم میزنند.
و درست به همین خاطر، شاید تكراریترین جملهای كه امروز در دنیای نت از مرحوم طالقانی پیدا میشود، همان تیتر معروفی است كه «آیت الله طالقانی گفت:در مورد حجاب اجبار در كار نیست!» و یا جملاتی كه درباره آزادی و مردم و مردمسالاری میگویند، گویی آیت الله طالقانی هیچ خواسته دیگری جز اینها نداشته. گویی آیت الله هیچگاه مفسر قرآن نبوده، آیات قرآن را نمی دانسته، احکام مربوط به جهاد و قصاص و حجاب را نمی دانسته! در این میان، سكوت و سیاست حاكم بر رسانههای ما هم مزید بر علت شده تا ما طالقانی را آنگونه كه بود نشناسیم و فقط دل به شایعات و دروغها و تفاسیر دیگران بدهیم.
اما ماجرای آخرین خطبهی آیت الله طالقانی چه بود؟ و چرا هیچ یک از این مدعیان، یادی از آن خطبه معروف نمی کنند؟
همانطوری كه میدانیم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مخالفت گروههای ضدانقلاب كردستان مانند حزب دموكرات و كوموله و …كمكم به اغتشاش و حمله به مراكز و پادگانهای نظامی تبدیل شد. دولت موقت و نهضت آزادی در آن موقعیت اعتقاد چندانی به برخورد نظامی با عوامل آشوب نداشتند و بیشتر طرفدار گفتگو و مذاكره سیاسی بودند. آیت الله طالقانی هم بخاطر روحیات پدرانهای كه داشت، در ابتدا از این موضع دولت موقت حمایت میكرد. اما در مقابل، امام خمینی و بسیاری از نیروهای انقلاب و حتی نیروهای ارتش، با شناختی كه از گروههای ضدانقلاب داشتند، خواستار برخورد و دفع اغتشاشات بودند.
شهید سرلشگر قرنی، بعنوان اولین رییس ستاد مشترك ارتش، بدنبال آغاز اغتشاشات و حملات نظامی عوامل ضدانقلاب كردستان، اطلاعیهای منتشر كرد و كسانی را كه به پادگان سنندج نزدیك شده بودند، عواملی فرصتطلب و ضدانقلاب معرفی و دستور سركوبی آنها را صادر كرد. این اقدام قاطع، ناراحتی دولت موقت را در پی داشت. وزیر كشور و نیز مرحوم آیتالله طالقانی هم با نوشتن نامه و تماس تلفنی با شهید قرنی از وی خواستند كه دستور توقف درگیریها را صادر كند.
اما شهید قرنی در پاسخ نوشت:«تا موقعی كه از طرف رهبر انقلاب مسئولیت اداره ارتش را دارم، از انجام نظر جنابعالی و آزاد كردن افرادی كه به داخل پادگان به منظور قتل و غارت هجوم بردهاند، و تا زمانیكه متجاوزین گمراه، شهر را به وضع آرام قبل برنگردانند، یعنی تا زمانی كه رادیو و تلویزیون در دست افراد مجاهد از كرمانشاه و ساختمانهای ستاد لشگر و فرودگاه مجددا به مسئولین معین واگذار نگردد و سرهنگ صفوی فرمانده لشگر 28 كردستان خود را به ستاد نیرو در تهران معرفی ننماید، با وجود تمام ارادتی كه به شخص آیتالله طالقانی و جنابعالی دارم، در مقابل خواست تعدادی اجنبی تسلیم نخواهم شد.»
این قاطعیت مطلوب دولت موقت نبود. گروههای ضدانقلاب تبلیغات زیادی را علیه شهید قرنی براه انداختند و خواستار بركناری او شدند و سرانجام همین مساله هم باعث بركناری شهید قرنی شد. اما…
اما مرحوم آیت الله طالقانی كه خود از نزدیك ماجراهای كردستان را دنبال میكرد و حتی زمانی حامی گفتگو و مذاكره با ضدانقلاب بود، چند ماه بعد در آخرین خطبه نماز جمعه خود، سخنان مهمی ایراد كرد كه خشم و ناراحتی ضدانقلاب، منافقین و حتی برخی از دوستانش را هم در پی داشت. علت ناراحتی آنها هم كاملا معلوم و مشخص بود. آیت الله طالقانی در این خطبه، با قاطعیت تمام خواستار سركوب منافقان و گروههای ضدانقلاب شده بود و حتی به چند مورد از اشتباهات قبلی خودش هم اشاره كرده بود! شنیدن این سخنرانی بعد از سالها که از آن می گذرد، بخوبی میتواند ما را با روحیه آن مرد بزرگ آشنا كند. البته شاید درسی هم باشد برای همه آنهایی كه این روزها از طالقانی دم میزنند! برای دانلود صوت اینجا را کلیک نمایید.خلاصه ای از آخرین خطبهی آیت الله طالقانی را هم اینجا مینویسم:
«هر چه ما مسلمان ها از اول اسلام ضربه خوردیم به دست منافقین بوده است نه بدست كفار. كفار چهره شناخته شده ای دارند. صفشان جداست. ولی منافق یعنی انسان چند چهره. و آن كسی كه با چهره دین نفوذ میكند در صف مسلمانها… امروز برادرها، خواهرها، فرزندان عزیز اسلام، ما دچار چنین منافقان شرور و حیلهگر و فریبكاری هستیم كه گاه به چهره اسلام در میآیند و به چهره ایرانی. بسیار هم اظهار دلسوزی میكنند برای مردم ولی وابسته و مرتبط به جاهای دیگر هستند. چهره، چهره ایرانی، ولی روح و درون و نفسش، نفس و اندیشه و فكر عرف امپیرالیسم، صهیونیسم و دیگر قدرتها. یعنی كوبیدن مسلمانها در چهره اسلام و ایرانی و اختلاف در صفوف…
این گرفتاری هایی كه امروز در مركز، در شهرستانها و بخصوص در كردستان برای این كشور پیش آمده، بدست كیست؟ … مساله، مساله سطحی نیست كه ما گمان بكنیم با یك خواستههایی طرف هستیم. و از این جهت خواستهایشان هم گنگ هست. میآیند تعهد میدهند ولی پایبند تعهداتشان هم نیستند. و الا كدام دولت، كدام منشا اثر و كدام رهبری است كه با یك خواستههای معقول و منطقی یك گروهی مخالفت كند؟ چه بهانههایی دارند؟ چه میخواهند؟…
چه میخواهید؟ میگویند میخواهیم فرهنگ كردی را ترویج كنیم. خوب بكنید، كی جلوی شما را گرفته؟ میخواهیم انجمنهای شهر و روستا را تشكیل بدهیم، خوب بدهید كی جلوگیری كرده؟ بعدش چه؟ دیگر چه میخواهید؟ پایگاههای نظامی ارتش از اینجا برود! پاسدارهای غیربومی از اینجا بروند! یعنی چه؟ آخرش چی؟ آخرش هم اینكه ما هر كاری دلمان بخواهد به دست خودمان باشد، فقط دولت مركزی به ما نان بدهد، آرد بدهد، نفت بدهد و پول بدهد. آخر مساله به اینجا میرسد دیگر. هیچ حق دخالت در كار ما نداشته باشید. نفت را از خوزستان بیاورند به اینها بدهند و اینها هیچ تمكینی از دولت مركزی نداشته باشند. این شدنی است؟ همه چیز به دست خودمان، فقط بودجه به دست دولت!
با شما میشود عهد و پیمان بست؟ یك مردمی كه از اول گفتند ما به جمهوری اسلامی رای نمیدهیم، یعنی خودشان را از نود و هشت درصد مسلمانها و مردم ایران جدا كردند. یهودی رای داد، زرتشی رای داد، مسیحی رای داد، صائبی رای داد، یك عده گفتند ما رای نمیدهیم. خوب رای نمیدهید، دیگر چه میخواهید؟ آن ملا و آن پیشوای مذهبی كه میگوید من رای به جمهوری اسلامی نمیدهم، یعنی چه؟ این چه پیشوای مذهبی است؟ …
همان وقتی كه 5 ماه قبل مساله سنندج پیش آمد و ما رفتیم سنندج. بعد از تحقیقات معلوم شد، یك درگیری بین كمیته شیعه و كمیته اهل سنت ایجاد شد. بعد یك نفری كشته شد و بعد هم یكی از همین آقایان سران رفت تلویزیون و رادیو را گرفت و دستور داد كه ژاندارمری را بگیرید… بعد شهربانی هم تسلیم شد. بعد حمله كردند طرف پادگان نظامی. اما آنها از خودشان دفاع كردند. اگر آنروز مركز نظامی ارتش سنندج سقوط كرده بود، میدانید چه فاجعهای میشد؟ ما هم غافل بودیم! …
تا وارد شدیم، عوامل و دور و بریهای اینها داد و فریاد برداشتند كه ارتشیها جوانهای ما را كشتند، زنهای ما را كشتند. خوب ما را ناراحت كردند كه چرا باید ارتش این كار را بكند؟ خدا رحمت كند مرحوم قرنی را! با او تماس گرفتیم و او گفت كه ما دستوری ندادیم برای حمله به مردم. اینها حمله میكنند به پادگان. ما دفاع نكنیم؟ اسلحههایمان را بدهیم به اینها؟ سربازان خود را به كشتن بدهیم؟ ما هم باور نكردیم!…
رفتیم پادگان برای اینكه اعتراض كنیم چرا بر سر مردم خمپاره میاندازید؟ ببینید دسیسه را، تبلیغات را. بعد متوجه شدیم یك عده جوانهای سرباز متدین و متعهد كه ایستادگی كردند در برابر حمله آنها! گفتند آقا، به ما حمله میكنند. ما از خودمان دفاع نكنیم؟…
آنوقت برای من پیام می فرستند علمای آنجا كه به ما مثل مغول ها حمله میكنند! كه این ارتش شما ما را میكوبد! ارتش ابتدائا وارد شد؟ فتنه را كی ایجاد كرد؟ از كجا شروع شد؟ هیچ بررسی شده؟ اینها آیا به قول و عهدشان قانع هستند؟ اگر واقعا مسائلشان این باشد، بسیار آسان قابل حل است ولی این نیست. اینها كسانی هستند كه رفتند اروپا و خارج، زیر لاك خودشان پنهان شدند، این مردم مسلمان خون دادند، حالا ساكتها، به صدا درآمدند. تسلیمشدهها انقلابی شدند! وابسته ها دوباره آمدند روی كار…
30 میلیون جمعیت ایران و مسلمانها، تسلیم یك مشت خودخواه و وابسته به دیگران نخواهند شد. خودشان باید در ابتدا حساب اینها را برسند، نمیرسند؟ ارتش دخالت نمیكند؟ نمیتواند؟ همه ملت. ما هم راه میافتیم، امام خمینی هم راه میافتد. ما این انقلاب را مفت بدست نیاوردیم كه بازیچه یك مشت بازیگر بینالمللی باشیم. 60 هزار از بهترین جوانهای ما كشته شدند…
این ملت تحمل نمیكند. قرآن هم تحمل نمیكند. قرآن میگوید:«قاتلوهم حتی لاتكون فتنه» هرجا فتنه شد باید بجنگید. فتنه را قرآن و دین ما تحمل نمیكند….»
منبع: وبلاگ آهستان